اسلام، زن را مانند مرد برخوردار از روح کامل انسانى و اراده و اختیار مىداند و او را در مسیر تکامل که هدف خلقت است مىبیند و هر دو را در یک ردیف قرار داده و با خطاب یا ایّها النّاس و یا ایّها الّذین آمنوا مخاطب ساخته است.
قرآن با این خطابش زن را که در قعر ذلّت و پستى بود و از هرگونه حقوق فردى و اجتماعى خویش محروم بود، و به عنوان یک موجود ناقص که فاقد روح و اراده و اختیار باشد معرّفى شد بود، به اوج عزّت و سرافرازى صعود داد و تاج افتخار کرّمنا بنى آدم را بر فرق او نهاد و او را همردیف با مرد انسان و خلیفه اللّه فى الارض نامید.
قرآن با این بیان بر تمام عقائد و باورهاى جاهلى و ادیان تحریف شده که زن را موجود وابسته و غیر مستقل و در مرتبه پایینتر از مرد و طفیلى آن مىدانستند بىاعتبار نموده و بر همه آنها خط بطلان کشید.
تساوى ارزش زن و مرد در خطابات قرآنى:
در قرآن کریم، بر خلاف سایر ادیان و عقاید و باورهاى حاکم بر جامعه آن روز، زن در بسیار از مسایل و کارها مساوى و همطراز با مرد ذکر شده است؛ گرچه در بعض چیزها بین این دو به حسب ظاهر تفاوت احساس مىشود، مانند سهم ارث و یا واگذارى مسئولیت خانواده به عهده مرد و امثال اینها، ولى اینگونه تفاوتها ارتباط با موقعیت اجتماعى و شرایط طبیعى آنها دارد و هیچ گونه فرقى از نظر جنبههاى انسانى و مقامات معنوى میان زن و مرد در برنامههاى اسلام وجود ندارد و هر دو مساوى و برابر هستند، و این تساوى حداقل در سه زمینه مختلف قابل بحث و بررسى است.
تساوی از نظر خلقت:
اگر بخواهیم نظر قرآن و خطابات قانونى او را درباره خلقت زن بدانیم لازم است ابتدا به سرشت زن و مرد که در سایر کتابهاى مذهبى مطرح شده توجّه کنیم، و نیز با عقاید و باورهاى مردم آن زمان لااقل با عقیده مردم شبه جزیره عربستان که قرآن در آنجا نازل گردیده نسبت به این موضوع آشنایى پیدا کنیم تا به خوبى و روشنى بیان قرآن در این باره معلوم بشود.
از کتابهاى مذهبى که امروز در دسترس مىباشد و پیروان قابل توجّه هم در دنیا دارد تورات و انجیل است. زن در این دو کتاب از نظر خلقت و آفرینش مانند جهات دیگر، در مرحله پایینتر و جنس پستتر از مرد معرّفى شده تبعى و طفیلى آن ذکر گردیده است.
در تورات در سفر پیدایش باب دوم آیه 76 آمده است:
خداوند، آدم را از خاک سرشت و در بینى وى روحى حیات دمید و آدم نفس زنده شد.
در آیات 21 تا 24 همین باب درباره خلقت حوّا آمده است:
پس از آنکه خداوند خواب را بر آدم مستولى کرد یکى از دندههایش را گرفت زنى بنا کرد و نزد آدم آورد، و آدم گفت این است استخوانى از استخوانهایم و گوشتى از گوشتم، از اینرو، نساء نامیده شد؛ زیرا از انسان گرفته شده است.(1)
در اناجل هم قصّه آدم و حوّا آمده است. در انجیل برنا، در فصل 39، آیات 30 32، مثل همین داستان که در تورات آمده ذکر شده است:
پس چون خدا انسان را تنها دید فرمود خوش نیست اینکه تنها باشد پس از اینرو او را به خواب کرد و گرفت دنده را از سوى دل و آنجا را از گوشت پر کرد و از آن دنده حوا را آفرید و زن براى آدم گردانید.(2)
قرآن کریم عارى از داستانهایى است که در تورات و انجیل براى تحقیر زنان جعل گردیدهاند، و در آن کوچکترین اشاره نشده که ارزش اوّلین زنى که خداوند خلق فرمود کمتر از اوّلین مرد بوده یا اینکه زن از یکى دندههاى مرد به وجود آمده یا زن در خلفت تبعى و طفیلى مرد است. برعکس، قرآن در محیطى که براى زن هیچگونه استقلال در زندگى قائل نبود، و هیچگونه حق و حقوقى براى او مىدید، حرمت و شرافتى براى او جُز حرمت و شرافت خانواده نمىشناخت و دختران را زنده به گور مىکردند و در چنین محیط با بیان رسا و منطق محکم اعلام مىدارد زن از نظر خلقت مانند مرد فرد از افراد انسان است که در ماده و عنصر پیدایشش دو نفر انسان نر و ماده شرکت و دخالت داشته و هیچیک از این دو بر دیگرى ترجیح و برترى ندارد، و در نتیجه، تمام افراد بشر چه زن باشد یا مرد امثال یکدیگرند و اگر ترجیح و برترى هم باشد در اصل خلقت آنها نیست بلکه به واسطه کسب فضائل اخلاقى و کمالات نفسانى است که آنها بدست آورده است چون