بسمه تعالی
در آن هنگام که خداوند بر حضرت آدم احسان کرد و باغ زندگی او را به وجود «حوا» معنا بخشید، غم تنهایی را از او زایل ساخت.
از آن زمان به بعد که عالم را بقایی و آدم را امیدی به حرکت آورد، خیمه زندگی بشر بپا شد.
در حالی که نیمی از آن را «زن» استوار کرده بود، موجودی که بدون او، برای نظام آفرینش، آغاز و انجامی تصور نمیشود.
بر همین اساس، در آیین حیاتبخش اسلام برای «زن» شخصیتی فوقالعاده و منزلتی والا مقرر شده است و از او به عنوان موجودی یاد شده که باید مورد تکریم و مشمول مهر و محبت کافی قرار گیرد.
به گونهای که در قرآن کریم سورهای است به نام «نساء» و مشتمل بر 176 آیه.
علاوه بر این در اسلام برای تمامی جوانب زندگی فردی و اجتماعی، خانوادگی و زناشویی و حقوق زن، قوانین عادلانهای وضع شده است.
و از زنان شایسته آن چنان یاد میکند که گویی هیچ فرشتهای نمیتواند به مقام او نایل آید.
در میان قوانین آسمانی که خدای متعال، با توجه به نیاز زن به امنیت و آرامش، بر او مقرر کرده است، حکم «حجاب» است.
حجاب قانونی است که نه برای محدود کردن استعدادهای زنان، بلکه برای محدود کردن خطرهایی است که استعدادها و موجودیت زن را تهدید میکند.
دیدگاه اسلام به اجتماع و مسائل آن، کاملا حکیمانه است.
اسلام میخواهد جامعهای آن چنان پاک بسازد که در آن اثری از فساد و انحراف وجود نداشته باشد.
از جمله عوامل اساسی که پاکیزگی اجتماع و سلامت اخلاقی را ضمانت میکند، حکم حجاب است.
با وجود حجاب، زنان از بی عفتی و عشوهگری و انحراف باز داشته میشوند و این امر موجب صیانتخانواده و جلوگیری از به هم پاشیدگی آن میگردد.
«حجاب» ایمنی بخشنده و نگهبان جامعه است و هرگز هیچ جامعهای نمیتواند از پاکی و امنیت اجتماعی برخوردار باشد، مگر وقتی که زنانشان نخواهند بیبند و بار و برهنه باشند; زیرا «بیحجابی» همچون «وبا» یی است که در صورت گسترش آن در میان توده مردم، بسیار زود همه را آلوده و بیمار میکند.
اسلام با دوراندیشی کامل، پیروان خود را به حجاب و ترک خودنمایی امر میکند تا پیش از وقوع حوادث خانمان برانداز و شیوع فساد، ریشههای آن خشک گردد و امکان رشد فساد اجتماعی بوجود نیاید.
عفاف
«عفاف» به معنای پارسایی و پاک دامنی و خودداری از کارهای حرام و زشت است و «عفت»، حالتی نفسانی است که بر شهوت غلبه کند.
در عرب نیز به گُلی که در برگ هایش پوشیده شده باشد، «مُعفَّف» می گویند.
عفاف، بنیادی ترین عامل ایجاد امنیت اجتماعی است.
بی پروایی در نگاه، بی توجهی در نوع پوشش و پرده دری در روابط جنسی، امنیت اجتماعی را به خطر می اندازد و تجاوزهای جنسی که بی شرمانه ترین نوع تجاوز به حقوق مردم است، رواج می یابد.
بر این اساس عفت مداری از اصولی ترین پایه های حراست امنیت جامعه است.
«غیرتمندی، انسان را از فساد می رهاند.
انسان غیور، نه بر خود آلودگی را می پذیرد و نه بی عفتی دیگران را برمی تابد.
غیرت اجتماعی، به این معناست که مردان موظفند در برابر هرزگی ها و مرزشکنی ها بایستند و به حرمت شکنی ها نزدیک نشوند.
تنها در چنین اجتماعی است که می توان به سلامت شخصیت زن و حرمت ناموس او امیدوار بود.
عفاف بر همه بخش های جامعه اثرگذار است.
و تنها زنان را در برنمی گیرد، بلکه مردان نیز موظف به رعایت محدودیت های اخلاقی هستند.
وجود فضای سالم برای رشد مادی و معنوی، حق جامعه است.
در جوامعی که مردم به راه های انحرافی کشیده می شوند، حفظ هویت اسلامی و حدود شرعی دشوارتر می شود و مسلمانی که از ایمان و اراده ای استوار برخوردار نباشد، هم رنگی با جماعت را می پذیرد و چون با ساختار درونی جامعه بیگانه است، دچار بی هویتی می گردد».
بر این اساس، وقتی بنیادهای عفاف فرو ریخت، ارزش های اخلاقی نیز از زندگی انسان رخت برمی بندد.
عفاف، روح پوشش است که سلامت روانی و جاذبه جسمانی را تضمین می کند.
بانوی مسلمان، نماد عفت و حیا در جامعه است و پوشش زن، نگهبانی در نگاه های آلوده و پاسدار حرمت اوست.
زیبایی صورت و سیرت از الطافی است که خداوند به رسم امانت در اختیار انسان قرار داده است و شکرانه نعمت زیبایی نیز حفظ عفت است.
چنانچه علی علیه السلام می فرماید: «زَکاهُ الْجَمال العِفافُ؛ پاکیزگی زیبایی در عفت ورزی است.» این زیبایی به ویژه برای زنان سرمایه است و طبیعت هر سرمایه ای آن است که از یک سو سودمند و از سوی دیگر، فسادانگیز است که در حقیقت لطافت و زیبایی و جوانی با عفت پیشگی پاس داشته می شود.
گفتنی است بی قید بودن در امور جنسی موجب پیری زودرس و گاه ناتوانی زودهنگام جنسی می شود و عفت پیشگی، جمال و جوانی را پایدارتر می سازد.
عفاف، روح پوشش است که سلامت روانی و جاذبه جسمانی را تضمین می کند.
چنانچه علی علیه السلام می فرماید: «زَکاهُ الْجَمال العِفافُ؛ پاکیزگی زیبایی در عفت ورزی است.» این زیبایی به ویژه برای زنان سرمایه است و طبیعت هر سرمایه ای آن است که از یک سو سودمند و از سوی دیگر، فسادانگیز است که در حقیقت لطافت و زیبایی و جوانی با عفت پیشگی پاس داشته می شود.
گفتنی است بی قید بودن در امور جنسی موجب پیری زودرس و گاه ناتوانی زودهنگام جنسی می شود و عفت پیشگی، جمال و جوانی را پایدارتر می سازد.
روح عفاف، کنترل کننده رفتار و متانت است که با حیا زیباتر می شود.
خداوند در قرآن، دختران شعیب را نمادی از عفاف معرفی می کند و عفت ورزی آنان را با واژه «تَمْشی عَلَی اسْتِحیاءٍ» بیان می دارد و نجابت آنان به دلیل نوع راه رفتنشان را در حضور حضرت موسی تحسین می کند.
دختر شعیب در بازگشت به پدر گفت: پدر، او را به خدمت گیر که او خدمت گزاری نیرومند و امانت دار است.
حضرت شعیب علیه السلام گفت: نیروی وی را به کشیدن دلوها شناختم، ولی امانت داری او را چگونه شناختی؟
دختر گفت: موسی در بازگشت گفت راه را به من نشان بده و خودت از پشت سر بیا؛ زیرا ما دودمان یعقوب به پشت زنان نظر نمی افکنیم.
بدین گونه او به خاطر پرواپیشگی، به امانت داری شناخته شد.
بدحجابی بدحجابی، پرتگاهی بین حجاب و بی حجابی!
اینکه چرا عده ای از زنان و دختران جوان ایرانی، بدون توجه به شخصیت و هویت و ارزش زن، برای ابراز وجود و ارائه خود به جامعه، شیوه آرایش غلیظی که در کشورهای اروپایی و آمریکایی خاص فواحش می باشد را انتخاب می کنند، و با پوشش های اغواکننده درجامعه حضور می یابند، نکته ای است که ریشه یابی نشده، و دلایل آن مورد توجه قرار نگرفته است.
دختران و زنان بدحجاب ایرانی، بدون توجه به معنا و مفهوم آزادی، از میان تمام تصاویر آزادی، تنها یک تصویر کوچک آن را انتخاب کرده اند؛ آزادی برهنگی و حق انتخاب پوشش و لباس و آرایش.
و اما تصویر دوم این آزادی را نیز می بایست در نظر گرفت، آزادی مردان و پسران جوانی که می خواهند برای لذت جویی، از این عروسکهای نمایشی، هر گونه که خواستند استفاده کنند .
بی حیایی و هرزگی، خاص دختران خیابانی است، و با بدحجابی تفاوت بسیاری دارد، در جامعه ای که بنا بدلایلی سن ازدواج و طلاق افزایش چشمگیری دارد و راهی برای ارضاء طبیعی و قانونی و اخلاقی جوانان نیست، بدحجابی به بی حیایی، بی حیایی به برهنگی، و برهنگی، به هرزه گی و لذت جویی و عشرت طلبی ختم می شود، و در این میان بازنده بزرگ؛ دختران و زنان نا آگاه و بی دفاعی هستند، که بسیار زود زیبایی و سلامت و طراوت و زندگی و هستی خود را خیلی ارزان و راحت، و یخاطر هیچ از دست می دهند.
بدحجابی اینک یک فرهنگ است، فرهنگی که قسمتی از حجاب را کنار گذاشته و بصورت نیمه پنهان و با جذابیتی خاص وارد جامعه و بازار شده است.
بخشی از نامه چارلی چاپلین به دخترش : شاید روزی چهره ی شاهزاده ایی ترا گول زد در آنروز تو بند بازی ناشی خواهی بود و بند بازان ناشی همیشه سقوط می کنند.
دل به زر و زیور مبند.
زیرا بزرگترین الماس دنیا آفتاب است که خوشبختانه این آفتاب بر گردن همه می درخشد.
اما اگر روزی دل به آفتاب چهره مردی دادی پاکدل باش و با او یکدل باش.
به مادرت گفته ام در اینباره نامه ای برایت بنویسد.
او عشق را بهتر از من میشناسد.
او برای تعریف یکدلی شایسته تر از من است.
هیچ کس دیگری در این جهان شایسته آن نیست که دختری حتی ناخن پایش را هم به خاطر او عریان کند.
برهنگی بیماری عصر ماست.
اما تن عریان تو باید مال کسی باشد که روح عریانش را دوست میداری؛ بد نیست اگر اندیشه تو در اینباره مال دهسال پیش باشد مال دوران پوشیدگی است نترس.
این دهسال ترا پیر تر نخواهد کرد.
.
در محیط های پاک اسلامی این مرد است که حق ندارد در نشست و برخاست ها از زن بیگانه بهره برداری کند.
این مرد است که همواره حرص می ورزد که زن را وسیله چشم چرانی و کامجوئی و لذت طلبی خود قرار دهد.
هیچگاه مرد به میل خود مایل نبوده است حائل و مانعی میان او و زن وجود داشته باشد و هر وقت که این حائل از میان رفته آنکه برنده بوده مرد بوده است و آنکه باخته و وسیله شده زن.
امروز که مردان موفق شده اند با نامهای جذاب و فریبندۀ آزادی و تساوی این حائل را از میان ببرند زن را در خدمت کثیف ترین اهداف خود گرفته اند.
بردگی زن امروزه بیش از هر دورۀ دیگری به چشم می خورد؛ که زن برای تأمین منافع مادی یک مرد در یک مؤسسه تجاری خود را صد نوع برای جلب مشتری مرد می آراید و بصورت "مانکن" در می آید و شرف خود را در ازاء چندرغاز حقوق می فروشد.
اینگونه نشست و برخاست ها جز بهره کشی مرد و بهره دهی زن چه مفهوم دیگری می تواند داشته باشد؟
به گفته کارشناسان زنان و دختران باید خود را بپوشانند تا مردان جامعه دچار 140 هیجان غیر اخلاقی نشوند.
حجاب برای این در قرآن آمده است که زن مورد آزار و اذیت قرار نگیرد و با حیثیت انسانی با جامعه در تعامل باشد، نه با جذابیت ظاهری.
اگر جامعه بخواهد بر مبنای فطرت رشد کند بدون شک خواهید دید یکی از مترقی ترین قوانین فرضیه حجاب است.
زن و مردی که از صبح تا شب، همه جور ارتباطات عاطفی با همه دارند، شب نیازی به هم ندارند.
امروز دختر شیعی ما زیبایـﻰهایش را در جامعه نمایان می کند و فکر مـﻰکند که به عالم فخر مـﻰفروشد، درحالـﻰکه به خانوادﻩی پنج سال بعد خودش خیانت مـﻰکند.
یعنی بذری را که پاشیده دختران دیگر یاد گرفتـﻪاند، و پنج سال بعد همین دختران در معرض دید شوهر خودش قرار مـﻰگیرند.
حالا نوبت دختران جوان دیگری است که مهر مردش را به خود جلب کنند.
شوهر بیرون از خانه سیر مـﻰشود و شب هیچ عاطفـﻪای نسبت به این زن ندارد.
تازه به ایـﻦجا که مـﻰرسد، زمان دعای توسل و اماﻡزادﻩها مـﻰشود، یا ایـﻦکه دنبال چیزی مـﻰگردد که به خورد شوهرش بدهد تا مهرش در دل او بیافتد.
در جزوات و دستورالعمـﻞهای CIA، پنتاگون، MI6 و سیستـﻢهای جاسوسی خارجی غرب و دشمنان ما چنین آمده است: "باید مملکـﺖهای اسلامی را به اختلاط دختر و پسر و ایجاد روابط و پلورالیسم و لیبرالیسم جنسی تشویق و ترغیب کنیم تا جواﻥها با دین و ارزﺵها و مکتب خود بیگانه باشند و به ما کاری نداشته باشند." چون دین شیعه خیلی خطرناک است، دغدغـﻪهای جوان شیعه را از ایـنکه چـرا در جهان ظلم حاکم است، به این سمت ببرید که چـرا نمـﻰتوانم با فلان دختر ارتباط برقرار کنم!
تا دائم فکر و ذهن او مشغول این مطلب باشد.
این جوان دیگر برای ما خطری ندارد، بگذارید در دانـشگاههای آﻥها اولین پرسش این باشد که حدود روابط دختر و پسر چـقدر است!
ابا عبدالله علیه السلام فرمودند : "زندگی نیست، مگر عقیده و جهاد" "زن غربی گمان کرد با ارائه دادن زیبایـﻰها و عریان کردن و آرایش کردن خود، مـﻰتواند قلب مرد غربی را جذب کند، درحالـﻰکه قلـﺐاش را جذب نکرده است، حواسش را جذب کرده است." این جمله، ماحصل یک عمر تلاش و تحقیق رواﻥشناسان غربی و تجربیات و آزمون و خطاهای بسیار بوده است.
در دبیرستاﻥها و دانـشگاﻩها، جوهایی ایجاد مـﻰکنند تا کسانی که مقید هستند، مسخره شوند.
دختر چادری، پسر محجوب و چشـﻢپاک را مسخره مـﻰکنند.
خیلی عجیب است که در یک مملکت شیعه، پسر و دختری که مـﻰگویند اماﻡام علی (علیه السلام) است و مادرم فاطمـﻪی زهراء (سلام الله علیها)، و بعد افتخارش تعداد ارتباطاﺕاش با نامحرم باشد.
فکر کنید، ببینید این دو مطلب چگونه در یک فکر و عقل جمع مـﻰشود!
بهتر است مقداری از روزمرگی ها فاصله بگیریم و نسبت به افکار و رفتارمان حساس تر باشیم ...
گناهانی که تبدیل به عادت شده اند و قبه و زشتی آنها ریخته شده است اما همچنان گناه هستند و نافرمانی از حق تعالی.
اکثر ماها سرمان را مانند کبک داخل برف کرده ایم و نمی خواهیم حقایق را بپذیریم.
گاهی مشاهده میکنیم که بسیاری از زنان محجبه در پوشش خود از رنگهای شاد و زیبا و تحریک برانگیز استفاده میکنند که به اندامشان زیبایی خاصی میبخشد و در عین پوشیده بودن بدن زن، زیباییاش آشکار است، گویی که اصلاً لباس نپوشیده است؛ و این دور از روح حجاب است.
بسیاری از افراد ادعای عفاف کرده و با تعابیری، مثل «من قلب پاک دارم، خدا با قلبها کار دارد»، خود را سرگرم میکنند؛ چنین انسانهایی باید در قاموس اندیشهی خود این نکتهی اساسی را بنگارند که درون پاک، بیرونی پاک میپروراند و هرگز قلب پاک، موجب بارور شدن میوهی ناپاکِ بیحجابی نخواهد شد.
وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِداًً؛[16] زمین پاک نیکو گیاهش به اذان خدا نیکو برآید و زمین خشن ناپاک بیرون نیاورد، جز گیاه اندک و کم ثمر.
چند علت بدحجابی ۱ـ اظهار غنای مالی: ریشه خودنمایی برخی زنان تفاخر و خودنماییهای مالی است.
دوست دارند دیگران شاهد برخورداریهای مالی آنها باشند و تفاوتی نخواهد بود که بیننده زن باشد یا مرد.
به همین منظور النگوهای خود را به نمایش میگذارند و حلقه یا گلوبند گرانقیمت خود را در معرض دید دیگران قرار میدهند و لباسهای فاخر به تن میکنند.
آنها ارزش خود را به طلا و جواهرات میدانند و این به معنای آن است که ارزش الهی و انسانی خود را در حد طلای دنیا پایین آوردهاند و برخی خود را در طلا خلاصه کردهاند.
چنین زنانی باید اندیشه کنند که اینگونه فخر کردنهای مالی همراه با جاذبههای زنانه، تمایلات نامحرمان را برمیانگیزد و چه بسا موجودیت مالی آنها را طعمه دیگران سازد.
بینش چنین زنانی بسیار سطحی و ظاهر بینانه است.
اگر آگاه شوند که انسان خلیفه خداست و میتواند ارزشی برتر از ملایک داشته باشد، روحیه و عملکرد آنها عوض میشود و دیگر حاضر نخواهند بود برای یک لحظه خود و دارایی خویش را وسیله معصیت خود و غفلت مردان جامعه کنند .
۲-خانواده : خانوادههایی که از تعالیم دینی فاصله میگیرند به یک فرهنگ برزخی بین اسلام و خواستههای نفسانی خود میرسند.
بسیاری از عقاید آنها رنگ مذهبی و دینی ندارد.
اینان همان کسانی هستند که دین را لقلقه زبان ساخته و با کمترین سختی یا تضاد با تمایلاتشان بهراحتی از دین خدا چشمپوشی میکنند.
یکی از مسایل مهم اجتماعی که از ابعاد معنوی مبارزه با نفس برخوردار است پوشش دینی است که در خانوادههای شبه مذهبی از جایگاه مناسبی برخوردار نیست و فرزندان آنها نیز به فرهنگی که از رهاوردهای تربیتی والدین است خو میگیرند و در نتیجه زاد و ولد آنها نیز نسخههای تکراری آنها خواهد بود.
یعنی آنها نیز فرهنگ بیاعتنایی به احکام دینی را دنبال میکنند.
بخشی از بدحجابیهای جامعه منسوب به این خانوادهها و والدین شبه مذهبی است که از غیرت دینی تهی ماندهاند.
خوشا به حال دختری که از مادری عفیف و پوشیده برخوردار است که روحیه چنین مادری بهترین زمینه حجاب او خواهد بود.
3ـ ملامت دیگران : یکی از ریشههای بدحجابی و خودنمایی دختران و زنان ملامت اعضای خانواده، فامیل و دوستان است.
چه بانوانی که به خاطر سلامت نفسی که دارند، میخواهند از حجاب دینی کامل برخوردار باشند اما راهزنان راه خدا به آنها شبیخون میزنند و زبان به ملامت میگشایند.
گاهی ملامتها از سوی مردان صورت میگیرد.
ریشه اصلی ملامت اکثر این افراد هواهای نفسانی آنهاست.
زیرا با بیحجابی و خودنمایی زنان و دختران بهتر میتوانند به لذتهای خود دست یابند.
یک زن هر قدر شان بالاتری داشته باشد ،بهتر حجاب خود را رعایت می کند متاسفانه حجاب در جامعه ما به درستی تعریف و تبیین نشده است.
الگوی مناسب برای زن مسلمان امروزی ارائه نشده ،بنابراین نوجوان و جوان ما سراغ الگوی غربی می رود.طبیعی است که نوع حجاب و پوشش را هم از همان جا می گیرد.
جدیدترین تحقیقات نشان داده زنانی که مایل به نشان دادن خود به مردان غریبه هستند، به توانایی های درونی خودشان اعتماد کافی ندارند و از همین رو به سمت استفاده از جاذبه های ظاهری روی می آورند.
شهید مطهری : کسی که زیبائی اندیشه دارد زیبائی ظاهر خود را به نمایش نمی گذارد .
آثار سوء بدحجابى یکى از پیامدهاى سوء و ناگوار بدحجابى و ابتذال در پوشش، ایجاد اختلالات روانى در فرد مىباشد، بعضى از زنان بر اساس نیاز ذاتى و فطرى خود براى جلب رضایت محیط به خودآرائى و جلوهگرى پرداخته، فکر و اندیشه خود را خواسته یا ناخواسته در بعد تمایلات و تخیلات پوچ، محدود مىکنند.
پوشش ناقص زن در جامعه فشارهاى جبرانناپذیرى بر روان، اعصاب و شخصیت او وارد مىسازد ؛ چرا که او در این حالت خود را در معرض پاسخ گوئى به تهاجم نظرها و افکار مختلف مىبیند و از محقق ساختن شخصیت خود عاجز مىماند، در این صورت یا به سوى بىتفاوتى و بى قیدى کشیده مىشود و یا به تخیلات و اعمال نامناسب دست مىزند، که در هر دو صورت خود و اطرافیانش را از نظر روانى، عقلانى و فرهنگى در معرض سقوط قرار مىدهد.
استاد شهید مرتضى مطهرى در این زمینه مىنویسد : روح بشر فوق العاده تحریکپذیر است، اشتباه است که گمان کنیم تحریک پذیرى روح بشر محدود به حد خاصى است و از آن پس آرام مىگیرد، همانطور که بشر در ناحیه ثروت و مقام از تصاحب ثروت و از تملک جاه و مقام سیر نمىشود و اشباع نمىگردد، در امور جنسى نیز چنین است.
هیچ مردى از تصاحب زیبا رویان، و هیچ زنى از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هیچ دلى از هوس سیر نمىشود.
از طرفى تقاضاى نامحدود خواه ناخواه انجام نشدنى است و همیشه مقرون است با نوعى احساس محرومیت و دست نیافتن به آرزوها که به نوبهى خود منجر به اختلالات روحى و بیمارىهاى روانى مىگردد.
چرا در دنیاى غرب این همه بیمارىهاى روانى زیاد شده است؟
علتش آزادى اخلاقى جنسى و تحریکات فراوان سکسى است که به وسیله جراید و مجلات و سینماها و تئاترها و محافل و مجالس رسمى و غیررسمى انجام مىشود .
بدحجابى زن در جامعه سبب نقش بازى کردن او در اسلوبها و مدلهاى گوناگون مىشود، این اعمال او را به صورت موجودى بى اختیار و بى اراده به هر طرف مىکشد و دیگر بر زندگیش تسلط آگاهانه نخواهد داشت، در زندگى و اعمال خود، نظر دیگران را ترجیح مىدهد؛ که براى جلوگیرى از این امور منفى، حجاب بهترین درمان مىباشد.
بدحجابی موجب بیاعتمادی در خانوادههاست.
بدیهی است شوهران زنان بدحجاب همواره نگران ارتباط نامشروع همسران خود با مردان بیگانه هستند؛ زیرا هیچ عقل سالمی نمیپذیرد که زنی با آرایش کامل همواره در خیابانها پرسه بزند و هیچکس متعرض او نشود، بنابراین بسیار دیده شده مردانی که با تلفن همراه و به بهانه احوالپرسی و دوست داشتن، ساعت به ساعت همسر خود را کنترل میکنند و یا بسیارند کسانی که برای کنترل آمد و شد همسر بدحجاب خود از برادر کوچکتر یا دوست و آشنا کمک میگیرند که دایم او را تحت نظر بگیرند که به کجاها آمد و شد دارد.
سؤال این است آیا این واقعاً زندگی است، آیا نمیشود همسر آرایش و زیبایی خود را مخصوص شوهر قرار داده و در بیرون از خانه مراعات کند تا مرد هم در چنین برزخی گرفتار دهها استرس و بدگمانی نشود.
بدحجابی ضربهزدن به اقتصاد خانواده است؛ به تجربه ثابت شده است تمام زنان شاغل و غیرشاغل ولی «بدحجاب» عمده درآمد خود یا شوهر را صرف مدل و ظاهر خود میکنند و ای کاش این کار سودی به حال خانه و خانواده داشته باشد که نه تنها سودی ندارد؛ بلکه آسیب عاطفی، روحی و روانی به همسر و بچههای خانواده وارد میکند و هرزگی و ولنگاری زن را هم به دنبال دارد و متأسفانه هزاران زن و دختر همین الان در پشت میلههای زندان، دلیل اصلی انحراف خود را بیغیرتی شوهر و بیتوجهی خانواده نسبت به خود دانسته و آنها را مقصر اصلی به فساد کشیده شدن خود میدانند.
مادر بدحجابی که برای نیمکیلو سبزی خریدن با آرایش کامل بیرون میرود و ساعتها در خیابانها پرسه میزند و صدها مرد نامحرم را با این وضع به طرف گناه سوق میدهد، چگونه میتواند به دختر خود بگوید:« عفت و حیا داشته باش»، وقتی مادر بدحجاب با سر و سینه عریان در جامعه ظاهر میشود، چگونه میتواند به دختر خود سفارش پاکی و پاکدامنی بکند.
بدحجابی توهین به مقدسات و اهل بیت(ع) است، زن بدحجاب هم جامعه را به گناه سوق میدهد و هم با این کار به قرآن و اهل بیت(ع) دهنکجی میکند، زیرا شکی نیست که چنین عملی مخالفت با اهل بیت(ع) است؛ آیا میتوان با ادعای محبت و دوستی حضرت زهرا(س) در مسیری مخالف سیره آن حضرت گام برداشت، آیا میتوان گفت اگر کسی با عمل خود خلاف دستور قرآن و اهل بیت(ع) حرکت کرد به آنها توهین نکرده است، بدیهی که مخالفت عملی با سیره معصومین(ع) توهین به آنهاست.
بدحجابی مانع رشد و کمال خانواده است؛ بدیهی است زنی که همواره به دنبال مد، آرایش و خودنمایی است، هرگز نمیتواند ادعای رشد و کمال داشته باشد، یک زن بدحجاب آنقدر در حصار حالت، لباس، رنگ و کیف و کفش و مدلهای آرایش خود غرق است و آنقدر اسیر نگاههای مردم است که فرصتی برای اندیشیدن به کمال و پاکی روح و رشد معنوی ندارد و لذا عمر خود را بیهوده صرف میکند و همچنان پیله خودنمایی و مدگرایی به دور خود میتند تاعمرش به پایان برسد.
آثار اجتماعی بد حجابی الف ـ گسترش تهمت و سوءظن یکى از آثار بدحجابى سوء ظن افراد جامعه و تهمت زدن به زنان و دختران بدحجاب است.
از آن جا که افراد بدحجاب بر خلاف فرهنگ جامعه اسلامى، حجاب اسلامى را رعایت نکرده و با پوشش و ظاهر نامناسب به جامعه وارد مىگردند، ممکن است مورد سوء ظن افراد جامعه واقع شوند، افراد جامعه مىگویند: چنین شخصى که به این راحتى احکام الهى را زیر پا نهاده و از غضب الهى نمىترسد چه بسا خلافهاى دیگرى را انجام دهد.
اسلام از حقوق زنان با حجاب و با ایمان دفاع مىکند و در سوره نور مىفرماید: ان الذین یرمون المحصنات الغافلات المؤمنات لعنوا فى الدنیا و الاخره و لهم عذاب عظیم زنان پاکدامن و دور از هر آلودگى و با ایمان را مورد تهمت قرار ندهید و اگر کسى چنین کند در دنیا و آخرت لعنت شده و عذاب بزرگى براى آن هاست.
امیرالمؤمنین على علیهالسلام در ضمن گفتارى به فرزندش امام حسین علیهالسلام مىفرماید: واکفف علیهن من ابصارهن بحجابک ایاهن فان شده الحجاب ابقى علیهن .
از طریق حجاب و پوشش بانوان، آنها را بپوشان، چرا که رعایت حجاب به طور جدى و محکم زنان را به طور سالمتر و پاکتر حفظ خواهد کرد.
روشن است که یکى از موارد حفاظت از بانوان، حفاظت از آنان در برابر سیل شایعات و تهمتهاى نارواست.
ب ـزمینهسازى رخدادهاى مخاطرهآمیز بدحجابى سبب افزایش جنایت و حادثه آفرینى در جامعه مىشود.
بىتردید سرچشمه بسیارى از حوادث مرگبار، درگیرىها و نزاعهاى فردى و خانوادگى، قتل و جنایات، از بدحجابى و خودنمایى زنان آغاز مىگردد.
وقتى در کوچه و خیابان یا در مجلس مهمانى و عروسى مختلط و همنشینى زنان با مردان نگاه مردان به زنى بى حجاب یا بدحجاب افتاد، سر و صورت آرایش کرده زن جوان از یک سو و ادا و اطوارها و راه رفتن و سخن گفتن آن چنانى از سوى دیگر، نگاه مرد را تندتر و طولانىتر مىنماید، در نتیجه همین نگاههاى به ظاهر ساده موجب حوادث مرگبار، تصادفات، زد و خوردها و جنایات بى شمار مىگردد.
پیامبر اکرم ص فرمود: ...
من جالس النساء فلابد له من الزنا و لابد للزانى من النار سرانجام کسى که همنشینى و اختلاط با زنان کند، زنا مىباشد و سرانجام زناکار آتش جهنم است.
زن، آزادی، اسلام چرا بعضی از افراد وگروهها فکر میکنند مبارزه با بدحجابی مبارزه با آزادی افراد است؟
بدین دلیل که تحول فکری در این رابطه به وجود نیامده است.
ممکن است کسی بگوید من که با کسی کاری ندارم و مزاحم کسی هم نشدهام؟
اتفاقاَ این عمل وی منافی آزادی است؛ چرا، چون اگر آزادی را اینگونه تعریف کنیم که من رها هستم تا جایی که به دیگران صدمهای وارد نکنم ، ما این تعریف را از او قبول میکنیم اما باید توجه کرد آن خانمی که از منزل تا محل کار با بدحجابی بیرون میآید حق سه نفر را ضایع کرده است؛ اول حق خدا را ضایع کرده است؛ چون اگر حجاب حکم خدا است ما کارهای نیستیم، دوم امینت خودت را از بین برده و سوم آرامش روانی دیگران را سلب کرده است؛ چون کسی که این خانم را با این وضع میبیند دچار اختلالهای روانی میشود.
ناامنی، دزدی، قتل، متلاشی شدن خانوده، همهوهمه ناشی از بیتوجهی به این مسأله است.
اسلام درباره آزادى به عنوان یک ارزش، اعتراف کرده است؛ اما نه ارزش منحصر به فرد، و نه آزادى با آن تعبیرها و تفسیرهاى ساختگى، بلکه آزادى به معناى واقعى، على علیهالسلام در وصیتنامهاش به امام حسن علیهالسلام، در نهجالبلاغه، مىفرماید و اکرم نفسک عن کل دنیه و ان ساقتک الى الرغائب فانک لن تعتاض بما تبذُلُ من نفسک عوضا، جان و روان خودت را گرامى بدار و از هر کار و پست و از هر پستى محترم بدار.
همان طور که قرآن مىفرماید بزرگترین باختنها، باختن خود است، اینجا نیز على علیهالسلام همان معنا را به تعبیر دیگر مىگوید: پسرم براى هرچه که از دست بدهى و بفروشى مىتوان قیمت گذاشت؛ ولى یک چیز دارى که اگر آن را بفروشى بهایى در همه جهان براى آن پیدا نمىکنى و آن خودت هستى، یعنى همان نفس و جان و روحت؛ اگر روحت را بفروشى و تمام دنیا را به تو بدهند، دیگر برابرى نمىکند.
نیز مىفرماید: و لاتَکُن عبد غیرک فقد جعلک اللّه حرا پسرم هرگز بنده دیگرى مباش، زیرا خدا تو را آزاد آفریده است.
تعارض نمائی حجاب و آزادی عده ای می پرسند آیا محدودیتها (در مورد لباس) باعث شکستن حرمت افراد و ایجاد عقده و حسرت نمی گردد ؟
واقعیت این است که محدودیتها (در مورد لباس) باعث شکستن حرمت افراد نمیشود، بلکه دقیقاً برعکس، آزادی به معنای نفی محدودیتها، باعث عدم احترام به افراد و انهدام ارزشها میگردد.
برای تصدیق این سخن، کافی است نیم نگاهی به طرز لباس پوشیدن افراد در قسمتهای مرفهنشین شهرهای بزرگ، بیفکنیم و ببینیم که چگونه این افراد با سوء استفاده از آزادی، ارزشها و هنجارهای دینی مربوط به پوشش اجتماعی را که قانوناً ملزم به رعایت آن هستند، زیر پا میگذارند و حتی آنها را به تمسخر میگیرند.
از طرفی اگر مراد از این سوال این باشد که محدودیتها در مورد لباس زنان و دختران جوان، باعث شکلگیری عقدهها و حسرتهای جنسی و روانی در پسران جوان میگردد، واقعیت این است که برعکس، آزادی پوشش به معنای نفی محدودیت در لباس بانوان و دختران جوان، باعث انعقاد حسرتها در پسران میگردد، و با اندک تأملی تصدیق میگردد در جامعهای که بخش عظیم آن جوانانی هستند که به دلیل شرایط سنی و تحریکات مختلف روانی به وسیلهی محصولات آلودهی فرهنگی، مانند بعضی از فیلمها، رمانها و نوارهای مبتذل، در معرض طغیان غرایز جنسی هستند و از طرفی ازدواج نیز در جامعه بسیار سخت شده است، چگونه ممکن است آزادی پوشش دختران جوان و نفی محدودیت در لباس، باعث شکلگیری عقدهها و حسرتهای روحی و روانی پسران جوان دربارهی مسائل جنسی نگردد.
چه زیبا، امام صادق(ع) در روایتی فرموده اند: النظر سهم من سهام ابلیس مسموم کم من نظره اورثت حسره طویله نگاه ناپاک، تیری از تیرهای مسموم و آلودهی ابلیس است .
و چه بسیار نگاهی که باعث عقده و حسرت طولانی میگردد.
همین واقعیت در شعر شاعر اینگونه بیان شده است: زدست دیده و دل هر دو فریاد که هرچه دیده بیند دل کند یاد ولی اگر مراد از این سوال باشد که محدودیت در لباس و پوشش بانوان و دختران جوان، باعث شکلگیری عقدهها و حسرتهایی در خود دختران میگردد؛ چون در آرزوی پوشیدن لباسهای رنگین و مدلهای مختلف آن ناکام میشوند، در پاسخ میگوییم.
اولاً، در فرهنگ اسلامی و قرآنی، زنان نه تنها در استفاده از زینتآلات و لباسهای زیبا منع نشدهاند، بلکه تشویق نیز شدهاند.
امام باقر(ع) در روایتی فرموده است: لاینبغی للمرأه ان تعطل نفسها و لو ان تعلق فی عنقها قلاده سزاوار نیست زنی خود را بدون زیور واگذارد، لااقل گردنبندی به گردن آویزد.
ولی اسلام در کنار توصیه زنان به خودآرایی ( آن هم برای همسر خود) به منظور پاک ماندن محیط اجتماعی، به حجاب و پوشاندن زینتها و زیباییها و عدم تبرّج و خودنمایی در مقابل نامحرم نیز دستور داده است؛ چون نمایش زینتها و لباسهای زیبا باعث تحریک و تهییج میشود.
در مجموع، نمیتوان انکار نمود که حجاب، دستوری حکیمانه است که برای سلامت روحی و روانی همه مردان و زنان مفید است.
شبهه : می گویند حجاب موجب سلب حق آزادی که یک حق طبیعی بشری است می گردد و نوعی توهین به حیثیت انسانی زن به شمار می رود.
می گویند احترام به حیثیت و شرف انسانی یکی از مواد اعلامیه حقوق بشر است.
هرانسانی شریف و آزاد است، مرد باشد یا زن، سفید باشد یا سیاه، تابع هر کشور یا مذهبی باشد.
مجبور ساختن زن به اینکه حجاب داشته باشد بی اعتنایی به حق آزادی و اهانت به حیثیت انسانی اوست و به عبارت دیگر ظلم فاحش است به زن.
عزت و کرامت انسانی و حق آزادی زن و همچنین حکم مطابق عقل و شرع به اینکه هیچ کس بدون موجب نباید اسیر و زندانی گردد و ظلم به هیچ شکل و به هیچ صورت و به هیچ بهانه نباید واقع شود، ایجاب می کند که این امر از میان برود.
پاسخ: لازم است تذکر دهیم که فرق است بین زندانی کردن زن در خانه و موظف دانستن و به اینکه وقتی می خواهد با مرد بیگانه مواجه شود پوشیده باشد.
در اسلام محبوس ساختن و اسیر کردن زن وجود ندارد.
در معاشرت و برخورد با مرد باید کیفیت خاصی را در لباس پوشیدن مراعات کند.
این وظیفه نه از ناحیه مرد بر او تحمیل شده است و نه چیزی است که با حیثیت و کرامت او منافات داشته باشد و یا تجاوز به حقوق طبیعی او که خداوند برایش خلق کرده است محسوب شود.اگر رعایت پاره ای مصالح اجتماعی، زن یا مرد را مقید سازد که در معاشرت ، روش خاصی را اتخاذ کنند و طوری راه بروند که آرامش دیگران را بر هم نزنند و تعادل اخلاقی را از بین نبرند چنین مطلبی را «زندانی کردن» یا « بردگی» نمی توان نامید و آن را منافی حیثیت انسانی و اصل « آزادی» فرد نمی توان دانست.