جهان بینی: نوع برداشت و طرز تفکری که یک مکتب درباره جهان هستی عرضه میدارد و زیر ساخت و تکیه گاه فکری آن مکتب بشمار میرود را جهان بینی گویند
حکمت:1-حکمت علمی ( دریافت خط مشی زندگی آنچنانچه باید باشد) 2- حکمت نظری(دریافت هستی آنچنانچه هست
جهان بینی: به معنی جهان شناسی است
بیشتر حیوانات جهان احساس دارند
جهان بینی: 1-تجربی 2- فلسفی 3- دینی
علوم تجربی مکتبی بر دو چیز است 1- فرضیه 2- آزمون
بزرگترین مزیت کشفیات علوم تجربی اینست که که دقیق – جزئی و مشخص باشد
علوم تجربی در تعقیب علتها و سببها و یا در تعقیب معلومها و اثر عملا تا حد معینی پیش میرود و بعد به نمیدانم میرسد
جهان بینی تجربی جز شناسی است نه کل شناسی
چهره جهان روز بروز تغییر میکند چون بر فرضیه و آزمون میتنی است نه بر اصول بدیهی اولی عقلی
جهان بینی تجربی یک جهان بینی متزلزل است چون بر فرضیه آزمون وخطا استوارشده و از پاسخگویی به مسائل عاجز میباشد
ایدئولوژی نیازمند نوعی جهان بینی است که:
اول به مسائل اساسی جهان شناسی که به کل جهان مربوط میشود پاسخ میدهد نه به اجزایی خاص
2- ثانیاً یک شناسایی پایدار و قابل اعتماد و جاودانه بدهد نه یک شناسایی موقت و زودگذر.
3- آنچه ارائه میدهد ارزش نظری و واقعیتنمایی داشته باشد نه حرفاً عملی و فنی.
• جهانبینی فلسفی:
دقت جهانبینی تجربی را ندارد در عوض به سلسله اصول متکی میباشد و آن اصول اولاً بدیهی و برای ذهن غیرقابل انکارند و با روش برهان و استدلال پیش میروند و ثانیاً عام و دربرگیرندهاند و به اصطلاح فلسفه ار احکام موجودند.
طبعاً از نوعی جرم برخوردار است و آن تزلزل و بیثباتی جهانبینی تجربی در فلسفی دیده نمیشود و هم محدودیت جهانبینی عقلائی و فلسفی است.
جهانبینی مطلوب و عالی آن جهانبینی است که:1- نخست قابل اثبات باشد 2-به حیات و زندگی معنا بدهد 3- آرمانورز و شوقانگیز و آرزو پرور باشد 5- قدرت تقدس بخشیدن به هدفهای انسانی و اجتماعی را داشته باشد 6- تعهدآور و مسئولیت ساز باشد
جهانبینی مطلوب و عالی آن جهانبینی است که:1- نخست قابل اثبات باشد 2-به حیات و زندگی معنا بدهد 3- آرمانورز و شوقانگیز و آرزو پرور باشد 5- قدرت تقدس بخشیدن به هدفهای انسانی و اجتماعی را داشته باشد 6- تعهدآور و مسئولیت ساز باشد جهانبینی توحیدی: یعنی درک اینکه جهان از یک مشیت طلبی حکیمانه پدید آمده است و نظام هستی بر اساس خیر وجود و رحمت و رسانیدن موجودات به کمالات شایسته آنها استوار است.
جهانبینی توحیدی جهانی یکقطبی و تک‚حوری است جهان با یک سلسله نظامات قطعی که سن الهیه نامیده میشود اداره میشود.
جهانبینی توحیدی با نیروی منطق و علم و استدلال حمایت میشود.
جهانبینی توحیدی به حیات زندگی، معنی و روح و هدف میدهد جهانبینی توحیدی تنها جهانبینی است که در آن تعهد و مسئولیت افراد در برابر یکدیگر مفهوم و معنی پیدا میکند.
جهانبینی اسلامی: جهان بینی اسلامی چهان بینی توحیدی است، توحید در اسلام به خالصترین شکل و پاکترین طرز بیان شده است.
از نظر جهان بینی توحیدی اسلامی،جهان یک آفریده است و با عنایت به مشیت الهی نگهداری می شود.
اگر لحظه ای عنایت الهی از جهان گرفته شود نیست و نابود می شود.
تعریف علت: میتوان گفت که علت چیزی است که از وجود آن، وجود چیز دیگیری بنام معلول پدید میآید پیدایش پدیدیه از دو فرض زیر بیرون نیست.
1 – از روی اتفاق پدید آمده است.
2 – اثری است از وجود دیگری که این پدیده به آن وابسته است.
رابطه علیت رابطه ای است وجودی، عینی و خارجی، نه ذهنی پس هر گاه علت تامه یعنی علتی که همه شرایط پیدایش و کمالات معلول را به یگانه ای واجد است.
در خارج از ذهن تحقق باید معلول ضرورتاً تحقق می یابد.
اصل علیت یک اصل عقلی است که از حقایق عینی نشات گرفته است.
اقسام علت: 1- علت تام و ناقص 2- بسیط و مرکب3- حقیقی و غیر حقیقی 4- قزیب و بعید 5- داخلی و خارجی رابطه علت و معلول: 1- رابطه ضرورت میان علت و معلول 2- رابطه سخنیت 3- استحاله بقای معمول بدون علت تامه ممکنالوجود: موجودی که وجودش از دیگری وابسته غیر باشد ممکنالوجود است.
وجوب: عبارت است از استقلال در وجود قیام به خویشتن و وابسته نبودن به دیگری واجبالوجودی است مستقل قائم به ذات و بی نیاز از غیر اثبات وجود خدا: از راه برهان امکان وجوب به اثبات وجود خداوند مینوان پرداخت من با گوش میشنوم با چشم میبینم و لمس میکنم همه اینها علم حصولی است هماکنون به دیگران اخساس محبت دارم نسبت به خودم آگاهی دارم هم اکنون به نصف خودم علم دارم علم حضوری در حالتی که علت پدیده را ممکنالوجود بنیگاریم.
دو فرض قابل تصویر است یکی دور و تسلس و وجود واجبالوجود اثبات نمیشود مگر مثل ابن سینا ثابت کنیم دور و تسلسل هر دو باطل هستند و سلسله ممکنات سرانجام بالضروره باید بوجودی مستقل و قائم به ذات و خلاصه واجبالوجود منتهی میشود و ممکن است به ذاتالوجود نرسد.
دور که با اسلال دوگونه است 1- ( دور مضمر و دور با واسطه ) 2- دور مفترخ ( دور بدون واسطه ) از آنچه گذشت در مییابیم: الف - با علم حضوری و حصولی درنگ میکنیم ممکن الوجود یا پدیده وحود دارد.
ب - هر ممکنی ضرورتا نیازمند و واسطه به علتی است.
ج - سلسه این ممکنات با علت ها سرانجام به علت العلل یا واجب الوجود میرسد به عقیده ما پیروان صدر المتالهین حرکت در جوهر، وجود و تحقق دارد زیرا وجو اهعراض برابر تابع جوهر است و چون عرض را که تابع است میبینیم که تغییر و حرکت دارد باید بپذیریم جوهر که متبوع و تکیه گاه وجودی عرض است خرکت دارد که علت حرکت عرض شده است.
نتایج حرکت جوهری: 1- اثبات ذات قیوم خداوند.
2- غایت حرکت ( معاد ) 3- زمان، بعد چهارم ماده.
4- قیامت مسئله ای متحصر به کره زمین و انسانها نیست بلکه امری است کیهانی و در سطح تمام کائنات مادی حرکت جوهری اختصاص به عالم ماده دارد زیرا حرکت از خواص و اعراض ماده است و در آنجا که مادهای نباشد حرکتی هم وجود ندارد بنابراین در موجودات غیر مادی یعنی مجردات حرکت و یا حرکت جوهری ندارد.
پس اگر حرکت در ذات و جوهر جسم باشد و زمان هم از حرکت پدید میآید ماده سه بعد پهنا، درازا، دارد و بعد دبگر آن زمان است.
برهان نظم: برهان نظم دو مقدمه دارد: 1-جنبه حسی و تجربی 2-صد در صد عقلی ویژگیهای برهان نظم: 1-برهان نظم از یک نظرپایه حسی دارد و از نظر دیگر به شکل ریاضی میتوان ثابت کرد.2-برهان نظم نیاز به اثبات در سراسر جهان ندارد.
3-برهان نظم یک برهان پویا است هرکشف تازه دلیلی بر اثبات خداست.3-برهان نظم پیوند و عشق عمیقی میان خالق و مخلوق ایجاد میکند.4- قرآن کریم بیش از هر چیز به برهان نظم تکیه دارد و بویژه در توحید ربوی.
تکیه برهان نظم بر این است که: آفریدگار جهان یک مبدا بزرگ علم و قدرت است.
برخلاف مادیون که جهان را زاییده بیشعور میدانند.
تعریف نظم: نظم یعنی گردآوردن اجزای متفاوت با کیفیت و کمیت.یژهای در یک کجموعه به طوریکه همکاری و هماهنگی آنها یک هدف معینی را تامین کند.
عنصر اصلی نظم: 1-برنامه ریزی دقیق 2-سازماندهی حساب شده 3-داشتن هدف تصادف نقطه مقابل نظم است.
کسانی که منکر نظم در جهان هستند معمولاً به تصادف اعتقاد دارند.
تصادف گاه انکار علت فاعلی است گاه انکار علت غایی ( هدف ) است.
ممکن نیست تمام شرایط و لوازمی که برای ظهور و ادامه حیات ضروری است بر حسب تصادف و اتفاق در زمان واحد بر روی سیارهای فراهم شود.
سوم: شخصاَ انسان شکاکی بوده و لا ادرکی ( نمیدانم ) بوده و هرگز خدا را انکار نمیکند.
خلاصه ایرادهای سوم: برهان نظم دارای شرایط یک برهان تجربی نیست زیرا در مورد غیر جهان آزمایش نشده.
نظم جهان از یک علت درونی ( نظم ذاتی ماده است از کجا معلوم نظام موجود یک نظام اکمل است.
ما چه میدانیم که خدا بارها جهان را ساخته تا آفرینش این است.
این برهان بر فرض اثبات کند وجود ناظم و خالق را نمیتواند اثبات کند صفات کمالین را.
حوادث تاگوار مثل طوفان و زلزله تضاد با نظم جهان دارد.
این برهان نظم به همین اندازه اثبات میکند که طبیعت ماورایی دارد.......
آن ماورا است حقیقت این است که کشف هوش و عقل از روی آثار و اعمال یک انسان نه از برهان تجربی است نه از طریق تمثیل منطقی بلکه نوعی برهان عقلی است.
احتمال نظم ذاتی که میوم گفته با اندازه نظم تصادفی است , نا معقول میباشد.
چند نکته در رابطه در رابطه با آفات و شرور.
بینش محدود و قضاوت نسبی ( مثل سیل میآید و ما فقط خود را میبینیم.)2- مصائب , سازنده روح انسان است.
3-هشدارها ( جهت پایان دادن به غرور و غفلت است ) 4-عاملی برای بازگشت.
5-فراز و نشیب به جهان روح میدهد.
6-بلاهای خود ساخته ( مثل ظلم انسان بر انسانهای دیگر فطرت در فطرت و سرشت انسان خداشناسی است.2- فطرت در انسان به منزله غریزه در حیوان میباشد.3- خداشناسی و خدا گرایی هر دو فطری است.
گرایشهای غیر اکتسابی یا غیر فطری:1-حقیقت جویی 2-تمایل به زیبایی 3-گرایش به فضادل انسانی و کارهای خیر 4-گرایش به کمال مطلق.
در انسان نوعی شناخت و معرفت بی واسطه وجود دارد که از طریق حواس بدست نیامده است.
این قسم معرفت را معرفت حضوری و یا شهودی نامند در برابر معرفت حصولی.
اسلام: دین اسلام از آن جهت اسلام نامیده میشود که متضمن تسلیم محض در برابر حکم خدا و فرمان و ارده خداوند است.
هر علاقه فطری در عین فطری بودن احتیاج به توجه به تنبیه دارد.
بود یا نبود مذکرات الهی اعیینی اموری که بشر را به خدا و خالق توجه دهد در افزایش و کاهش این علاقه مؤثر است.
صفات خداوند.
ثبوتی ( صفات ذات (قدرت علم و هرگونه کمال ) , صفات فعل ( مثل عدالت )) سلبی ( خدا مبرا است از هرگونه عیب و......
) صفات ذات: صفاتی است که فرد ذات به تنهایی و یا صرف نظر از مخلوق آنها را دارد صفات فعل: به لحاظ واسطه و نسبتی که میان خداوند و مخلوق دارد برقرار است و هرگاه مخلوق دگرگون شود آن صفات هم نسبت به آن تغییر میکند مثل صفات رازقیت خداوند.
بنابراین قادر به فعل کسی است که:1-خواست و اراده داشته باشد.
2-دامنه قدرتش فعل و ؟
3-فقط یکی از دو کفه مادی فعل و ترک را سنگین میکند.
هر قادری واجب الوجود ثابت شد که سلسله ممکنات به عله العلل میرسد.
محال : 1 - ذاتی متضمن تضاد و تناقض است مثل 5 = 2 + 2 2– عادی محال ذاتی متعلق به قدرت خداوند نیست و محال عادی قدرت خداوند بر آن تعلق می گیرد علم: بر اساس دو برهان قیام ممکنات به واجب الوجود و برهان نظم، خداوند بر همه چیز عالم است.
علم خداوند: علم حضوری است نه حصولی خداوند فاعل مختار است و خداوند علهالعلل است.
توحید: اعتقاد به یگانگی خدا توحید نامیده می شود.
شرک: تنها گناه غیر قابل آموزش شرک به خدا است.
دلایل اثبات توحید 1-برهان وحدت و هماهنگی 2-برهان قانع: توارد دو علت که دو علت تامه باشند بر علول محال است.
3- برهان ترکیب: در صورت تعدد واجب الوجود باید هر کدام مقضی داشتند پس مرکب می شوند و این سازگار نیست.
4-برهان صرف الوجود: واجب الوجود خلق است و نا محدود از تمام جهات.
5- برهان هدایت و فیض تشریعی:خدا منبع فیض است و یا فیض تشریعی انسان را به کمال میرساند.
مراتب و درجات توحید: 1-توحید ذاتی 2- توحید صفاتی توحید نظری 3- توحید افعالی 4- توحید در عبادت توحید عملی توحید ذاتی: یعنی شناخت ذات حق به وحدت و بگانگی اولی است.
توحید ذاتی دویی بردار و تعدد پذیر نیست.
توحید صفاتی: مرکب و شناسایی خداوند بعنوان ذاتی که با هر کدام از صفاتش متحد و عین هم است توحید ذاتی یعنی نفی ثانی شدن و نفی مثل و مانند داشتن و توحید صفاتی بمعنی نفی هر گونه کثرت و ترکیب از خود ذات است.
توحید افعالی: یعنی درک و شناخت اینکه جهان با همه نظام و علل معلولات و اسباب و مسببات فعل خدا و کار او ناشی از اراده اوست توحید در عبادت: توحید عملی و از نوع بودن و شدن است.
و رسیدن به کمال و یگانه شدن است.
روشن ترین مراتب توحید عملی یا توحید در عبادت انجام مراسم تقدیس و تنزیه است و تنها خدا را مطاع و قبله روج جهت حرکت دایره آن قرار دادن و هر مطاع و جهت و قبله و ایده آل را طرد کردن.
متکلین اسلامی عدلیه (شیعه و معتزله) 2-اشاعره عدلیه می گویند: عدل خود حقیقتی است در مقابل ظلم و پروردگار به حکم اینکه حکیم و عادل است کارهای خود را با معیار و مقیاس عدل انجام می دهد.
برخی افعال در ذات خود عدل است.
مانند پاداش نیکوکاران و برخی در ذات خود ظلم مانند کیفر دادن به نیکوکاران و خداوند خود را با معیار و مقیاس عدل انتخاب میکند اشاعره میگویند عدل خود حقیقتی نیست که قبلاً آن را توصیف کرد و مقیاس و معیاری برای فعل پروردگار قرار داد و معتقدند که خداوند سرچشمه عدل است.
معانی عدل: 1- موزون بودن.
2-رعایت تساوی و نفی هر گونه تبعیض.
3-رعایت حقوق افراد و دادن حق به حقدار 4- قرار دادن بر نهادن هر چیز بر جای خودش.
5- رعایت استحقاقها در افاضه وجود و امنتاع نکردن از افاضه و رحمت به آنچه امکان وجود یا کمال دارد.
شیعه و معتزله (در مقابل اشاعره) معتقدند که خداوند عادل است یعنی در قانونگذاری در حکم و قضاوت و در پاداش و کیفر دادن عدالت را رعایت می کند و در صورت مساوی بودن استحقاقها تساوی را رعایت می کند.
خلاصه خدا عادل است.
دلائل عدل خدا: منشا ظلم یا جهل است یا عجز یا نیاز و هیچ کدام از اینها در خدای دانا و توانا و بی نیاز وجود ندارد.
ظلم به همه معانی و مصادیق آن به حکم و ادراک عقل قبیح است و محال است که خداوند کار قبیح انجام دهد.
آیا قرآن مجید، آیاتی که، عدالت همه جانبه خدای متعال را بیان کرده و حکم عقل را تأئید میکند.4- روایات و کلمات معصومین.
اساس اختلاف عدلیه و اشاعره: در مسئله عدل الهی حسن و قبح ذاتی افعال است.
عدلیه: می گویند بطور کلی کارها دارای حسن یا قبح است مثلاً راستی و امین بودن خوب، و دروغ و خیانت زشت است و نیز عدلیه می گویند عقل در ادراک حسن و قبح افعال استقلال دارد و به تنهایی و قبل از اینکه از شرع چیزی به او رسیده باشد، قادر به درک و تشخیص آره ست.
از اینرو حسن و قبح ذاتی بنام حسن و قبح عقلی نیز خوانده می شود.
اما اشاعره: حسن و قبح را اموری نسبی و تابع شرایط خاص محیط و زمان و تحت تاثیر یک سلسله عوامل از قبیل: تقلید و تعیین داشته و نیز عقل را در ادراک حسن و قبح تابع راهنمایی شرع می دانند و عقیده دارند هر کاری از خدا سر زند عین عدل است حتی اگر خدا پیامبر معصوم را به جهنم برد ظلم نیست.
فرق بین تفاوت و تبعیض: تبعیض یعنی اینکه چند نفر استحقاقهای همسان دارند بین آنها فرق گذاشته شود و اینطور تبعیض در جهان نداریم.
بلکه تفاوت در موجودات جهان است.
اصولاً نظام جهان آفرینش بدون تفاوت امکان پذیر نیست و نه تبعیضها رمز بقا و حیات است و بشر با مرگ از منزلی موقت به منزلی دیگر که ابدی است منتقل می شود.
بلاها و مصیبتهای افراد چند قسمند: بلاهایی که معلول عملکرد خود انسان ها است.
بلاهایی که معلول عملکرد پدر و مادر انسان است.
3- بلاهای که در اثر گناه و خلا پیش می آید آثار وضعی اعمال انسان است.
4- بلاهایی که خدای متعال برای بردن آثار گناه پیش می آورد.
5- بلاهایی که برای بیدار شدن مردم و غفلت زدایی پیش می آید.
6- بلاهایی که خدای متعال برای آزمایش و امتحان بزرگان پیش می آورد.
شرور هم از نوع نیستی و عدمند.
صفات اشیاء بر دو رقم است حقیقی یا نسبی وقتی یک صفت برای چیزی در هر حال و یا قطع نظر از هر چیز دیگر ثابت باشد آن را صفت حقیقی می نامیم.
هرگاه صدق یک صفت بر چیزی منوط به در نظر گرفتن امر ثالث و مقایسه این با آن باشد در این صورت نسبی است.
خوبیها و بدیها از یکدیگر جدا نیستند.
بسیاری از شرور مقدمه و مواد خیراتند.
خداوند برای تربیت و پرورش جان انسانها دو برنامه تشریعی و تکوینی دارد.
برنامه تشریعی عبادت را فرض کرده است.
برنامه تکوینی مصایب را در سر راه بشر قرارداده است.
بنابراین اشکال شرور به این تربیت پاسخ داده می شود ؟
1- شرور عدمی هستند و اعدم آفرییننده ندارد تا پرسیده شود چرا آفریده شده اند.
2- شرور امور نسبی هستند و چون نسبی و اعتباریند واقعی نیستند.
3- شرور و خیرات قابل تفکیک نسیتند.
مجازات بر سه نوع است: مجازات قراردادی ( تنبیه و عبرت مجازاتی که گناه رابطه تکوینی و طبیعی دارد ( مکافات دنیوی مجازاتی که تجسم خود جرم است و چیزی جدا از آن نیست ( عذاب اخروی ) وجود اختیار بدیهی و محسوس است و همه آن را حس می کنیم.
قایلین به جبر، به دو قانون (( علت و ومعلولیت )) یعنی: وجود این اصل که هیچ حادش بی علت امکان ندارد.
اختیار به هیچ وجه منافاتی با دو دقانون مذور ندارد.
شهبه: اعتقاد به اختیار و آزادی اراده، با توحیه منافات دارد و نوعی شرک است.
جواب: اینطور نیست، زیرا انسان هر چه دارد از خداست.
اشاعره معتقد است که هر حادثی است از زجانب خدست وقتی آتش می سوزاند واقعاً آتش نمی سوزاند بلکه اراده حق است وقتی شما به آتش نزدیک می شوید سوزاندن را خلق می کند.
انسان هیچ دخالتی در حوادث ندارد.
اشاعره را روی این نظر جبری می گویند.
معتزله: گروه دیگری از متکلمین اهل سنت هستند و قائل به تنویض شدهاند تنویض آن است که خدا هیچ گونه دخالتی در پدید آمدن اعمال ما ندارد.
این عقیده خاصه مستلزم آن است که جهان پس از حدوث بی نیاز از خداست امامیه قائل به امر بین الامرین هستند نه چر و نه تفریض علت تامه مرکب از سه جزء است: 1- وجود مقتضی 2-وجود شرایط3-عدم موانع غالب ماد بین طرفدار عقیده جبرند.
فلسفه نبوت هدف از آفرینش همان تکامل انسانهاست.
علل بعثت انبیاء: 1-نقض غرض محال است 2-لزوم بعثت پیامبران از جهت تعلیم 3-لزوم بعثت پیامبران از جهت تربیت 4-لزوم بعثت پیامبران از برای زندگی اجتماعی علت تمایل انسان به زندگی اجتماعی: 1-هر انسانی طبیعتاً مایل به تکامل است.
2-تکامل و ترقی اوبار زندگی دسته جمعی بهتر انجام می گیرد.
چه قانونی سعادت بشر را تضمین می کند: 1-بر طبق احتیاجات واقعی بشر واقعی تدوین شده باشد.2-در تنظیم و تدوین آن جنبه های روحانی و معنویت فراموش نشده باشد.
3-به طوری جامع و کامل باشد که بتوان دست استعمار کوتاه شود.
4-منابع و سعادت همه انسانها منظور شود.
منابع و مأخذ: تفسیر کشف الاسرار معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصاری ابوالفضل رشیدالدین میبدی (قرن ششم هجری) به کوشش آقای دکتر علی اصغر حکمت استاد دانشگاه تفسیر جامع (تفسیر علی ابن ابراهیم قمی) به کوشش علامه آقای حاج سید ابراهیم بروجردی رساله سه اصل از صدر المتالهین معروف به ملاصدرا شیرازی به کوشش حسین نصر انسان روح است نه جسد تالیف دکتر رئوف عبید (قاهره) ترجمه دکتر کاظم خلخالی چاپ یازدهم.
نقش پیامبران از نظر خواجه طوسی: دلیل حسن بعثت پیامبران این است که بعثت دارای فوایدی است و هیچ مفسده و زیانی هم در آن نیست و قسمتی از فواید اینها است.
1-خرد آدمی از پیامبر استفاده می کند.
2-در مواقعی که عقل عاجز است پیامبر بیان می کند.
3-بوسیله بعثت ترس و بیم از مکلف زایل خواهد شد4-برخی از افعال زشت و زیبا به راهنمائی پیامبر نیاز است5-بعضی از خوراکیها و داروها به حال انسان نافع یا ضرر دارد پیامبر می داند6-بر قراری نظم و حفظ نوع انسان است.
7-ترتیب و تکمییل اشخاص به حسب استعدادشان است 8- مراتب اخلاق: 9- انبیاء به پاداش و کیفر اعمال آگاهند.
10- تعلیم پاره ای از صنایع بشری.
لطف: خداوند دو نوع احساس دارد.1- احساس در عالم تکوین 2-احساس در عالم تشریع لطف چیزی است که در مکلف را با حفظ اختیار و آزادیش به طاعت خدا نزدیک و از معصیت او دور میکند.
اهداف دیگری نیز هست به غیر از اهداف بالا: تعلیم – تربیت – تزکیه – تطهیر – بشارت – آزاد کردن از قید و بند ها – روشن کردن مردم جوامع – زنده کردن انسانها – علاج امراض روحی.
نصیحت و خیر خواهی کردن – تایید نمودن عقل – یادآوری خطریات – اسوه و سرمشق بودن – بیدار کردن خفتگان – برقرار کردن عدالت اجتماعی.
دلایل عصمت: 1-نیروندی عامل بازدارنده گناه از انبیاء.
2-اعتماد به مردم.
3-عدم صلاحیت غیر معصوم4-وجوب مابعت مطلقه رسل مستلزم عصمت است.
5-توفق هدف بعثت بر عصمت.
شرط اساسی در نبوت عصمت است.
عصمت یعنی مصونیت از گناه و انحراف و خطا.
عامل بازدارنده از گناه از دو نیرو تشکیل شده است:1- ایمان 2- عقل برگشت عوامل گناه نیز به طور کلی به دو عامل اصلی است:1- نیروی شهوت 2- نیروی غضب.
پایه اصلی تربیت و اخلاق و صفات و رفتار ربوی میباشد.
مراحل عصمت: 1-عصمت در مقام تبلیغ رسالت.
2-عصمت در اعتقاد و مصونیت از انحراف عقیدتی در تمام مدت عمر.
3-عصمت از گناه در عمل , اعم از کبائر و صغایر عمداً یا سهواً.
صدارت پیامبر: عصمت ـ صفاتی که در انبیا لازم است ( عقل و زکات و قوت رای ) شرط جسمی و خانوادگی – شرایط اخلاقی – شرایط اجتماعی – فداکاری و تحمل شدائد.
علم لدنی: اخلاص و عدالت خواهی و حمایت از مضلومان.
اعجاز: برای اثبات معادف نیست.
اعجاز برای اثبات رسالت و تصدیق پیامبری پیامبران است.
اعجاز در لغت عرب , به معنای به عجز در آروردن است و در اصطلاح اعجاز به این معناست که مدعی نبوت و رسالت یا امامت برای اثبات ادعای خویش دست به کاری میزند کا خرق عادت باشد.
شرایط اعجاز: 1-کارهایی اعجاز است که ندعی نبوت یا امامت آنرا برای اثبات صدق گفتار خویش اقامه کند.
2-کاری که توسط مدعی انجام میگیرد میباید مطابق با خواسته او باشد.
3-کاری که به عنوان اعجاز صورت میگیرد میباید مردم از انجام آن ناتوان باشند و راهی برای تعلیم و تعلم آن وجود نداشته باشد.
4-اعجاز میباید همراه تحدی باشد.
اگر پیامبر یا سبب دیگر در طول وجود و قدرت خدا قرار گرفته باشد شرک نیست و اگر در عرض وجود خدا و قدرت او باشد شرک است و آنچه اینجا مطرح است با اذن خداست که همان قدرت طولی است.
دریچهای از اعجاز قرآن: از نظر فصاحت و بلاغت.
2- از نظر علو معنی و محتوا.3-نبودن اختلاف در آن.3-از نظر جاذبه.
4-از نظر اخبار از غیب.
5-از نظر وسعت معارف آن.
خداوند قران را ( آیات بینات ) نشانه های روشن خدا نور و هدایت و رحمت مینامد.
شناخت پیامبر و کشف حقانیت او: 1- محیط دعوت 2- سابقه زندگی و خصوصیات اخلاقی 3- تأثیر دعوت او در محیط4- محتوای کتب و دعوت5- وسایل نیل به هدف6- میزان ایمان او به هدف7- سرعت تاثیر و دوام اثر 8-پذیرا شوندگان.
گاه برای شناخت از طریق درون ( توحید فطری ) و گاه از طریق برون ( سیر آفاق و انفس و توحید نظری ) مردم را به سوی خدا میبرد.
آنچه به پیروزی انقلاب کمک کرد همان اخلاق است.
امامت امامت: مسئولیت عمومی سرپرستی و فرمانروایی در امور دین و دنیاست که به چانشینی از پیامبر انجام میگیرد.
امامت: ولایت و تصرف در امور امت است به نحوی که دستی بالاتر از آن نیست.
امامت: جانشینی یک شخص از جانب پیامبر ( ص ) در اقامه احکام شریعت و پاسداری از حوزه دین است به طوری که فرمانبرداری از او بر همه امت واجب است.
شیخ مفید: امامان جانشینان پیامبرند در تبلیغ احکام و بر پاداشتن حدود الهی و پاسداری از دین خداوند و تربیت کردن بشر.
امامت به مفهوم نبوت منهای دریافت وحی است.
حدیث نبوی: امام پیشوا و مسئول امت است.
پیامبرانی چون ابراهیم – نوح – موسی – عیسی و محمد ( ص ) هم نبی و هم امام بوده اند.
ادله عقلی بر ضرورت امام: 1- تداوم نبوت در راستای امامت (دلیل عقلی) 2- ضرورت وجود کارشناس دین3- دلیل لطف4- فطرتاً انسان نیز به رهبر و حاکم نیاز دارد.
لطف دارای سه مرحله است: 1-توفیق (فراهم آوردن وسایل و امکانات لازم.
2- ارشاد و راهنمائی (ارائه طریق) 3- رهبری در عمل (ایضال به مطلوب دو وضعیت رفعت و رافت الهی لطف را ایجاب می کند.
از دیدگاه قرآن مسئله امامت چون نبوت از اراده و قرارداد الهی سرچشمه می گیرد و مفهومی نظیر نیوت دارد و تنها در دین اسلام نیست در ادیان دیگر هم امام داشتند.
امام از نظر حدیث: 1- کسی که بمیرد بدون آنکه امامی داشته باشد یا امامش را بشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.
2- حجت بر مردم بر پا نمی شود مگر بوسیله آنگاه که شناخت شود رسول و امام حجت خدایند.
3- زمین از جحت و امام خالی نمی ماند چه امامتش آشکار و یا مخفی و مقرر با شد.
در روایات دیگر نیز عناوینی چون (خلیفه – ولی امر – حاکم - امیر و والی ) اختلافات اساسی شیعه و تسنن در امامت .
شیعه سه شرط لازم دارد: 1-علم برتر2-عصمت3-نصب جانب خدا و پیامبر آیات قرآن درباره علم ( مفهوم آیات 1- علم موجب فضلیت و برتری و تقدم است.
2- ارتقاء و رفعت مقام، مشروط به علم است.
3-مدارک ارجاء امور به پیامبر و اولاامر عالم بودن آنهاست.
4- امام بدون علم ناگزیر باید به عالم مراجعه کند که در این صورت بر امام دیگر خواهد بود.
5- گزینش و اصطیفاء الهی بر اساس علم است 1-از دیدگاه قران ظلم یه مورد است: 1- ظلم به خدا2-ظالم به انسان 3- ظلم به خویش * دلائل عصمت امام: 1- به امامت رسیدن ابراهیم و پذیرفته نشدن امامت در نسل وی.
2-بدون عصمت امام نمی تواند در انجام وظایف موفق باشد.
3-اعتماد مردم به امام.
ظلم در لغت: تجاور از حد و قرار دادن چیزی در جای نامناسب.
افضل بودن امام با یکی از طریق زیر ممکن است.
1-توسط پیامبر به دلیل ارتباط با وحی 2-از طریق امام قبلی3-کارهای خارق العاده.
شور: به معنی بدست آوردن رأی و نظر از طریق مراجعه به دیگران.
بیعت: معاهدهای است که بر اساس آن بیعت کننده اطاعت بیعت شونده را طبق آن معاهده بر عهده میکیرد.
بیعت در قرآن در سه مورد آمده: 1- در جریان عقبه اولی ( برای پیروی از اسلام بیعت گرفت ) 2-عقبه ثانی ( از مسلمانان برای جنگ بیعت گرفته شد 3- حدیبیه ( بیعت رضوان امام از طریق معصوم و منصوب انتتفاب و از طریق شور و بیعت و مشروعیت مردمی کسب می کند.
آیات قرآن مبنی بر 1- آیه ولایت امامت حضرت علی (ع) 2-آیه تبلیغ (کمال رسالت با ابلاغ ولایت 3- آیه مباهله (مباحله پیامبر با مسیحیان 4- آیه تسطهیر ( دلیل عصمت و ولایت این خاندان است احادیث مبنی بر 1- حدیث منزلت امامت علی (ع) 2- حدیث ثقلین 3- حدیث 4- حدیث انذار ( دعوت خویسان محمد به دعوت و بر خواستن علی و...
ممنوع شدن حمع آوری احادیث نبوی برای مدتی و طرح شعار ( حسبنا کتاب الله ) از سوی دیگر باعث گردید که احادیث بازمانده و حفظ شدنیها رفع شناخت باشد.
عهده ترین مرجع تفسیر این عباس است.
تفاوت ظاهری سیره سیاسی ائمه (ع).
1- حکمان وقت شیوه ای خاص را بکار می بردند.
2- شرایط اجتماعی و سیاسی و نفرهنگی جامعه درز مومنعگیری رصحیح و منطقی نقشی تعیین کننده دارد.
3-موضع گیری سیاسی امام مانند هر نوع رفتار و عملکرد معصوم دو بعد دارد.
الف) نخست مسئولیت شخصی.
ب) بعد تعلیقی و ارشادی عمل امام.
1- رسالت و سرنوشت خاصی برای هرکدام ائمه است.
خطوط کلی موضعگریهای سیاسی ائمه: 1- بر خورد با طاغوتها 2-تقیه 3-استقامت و صلابت4- واقع بینی و انعطاف پذیری 5-بهره گیری از کلیه امکانات6- اهداف و اصول مد نظر باشد7- رهبری و ولایت امام مقدم بر همه 8-مشورت و احترام گذاشتن به افکار همه 9-حفظ پیوند مردم حقوق امام بر امت: 1- در حضور و غیاب امامتان خیر خواه ار باشید و فرمانبردار و بدون چون و چرا اطاعت کنید.
2- شورا و نظر خواهی جزئی از رهبری و مدیریت سیاسی در اسلام است ولی نباید مانع دستور امام باشد3- شناخت امام و اعتقاد به حقانیت او از فریضه اطاعت از او تفکیک ناپذیر است 4- بزرگداشت امانت جز به ادای حق آن نیست.
حکومت اسلامی: پیامبراکرم(ص)مدت 13 سال درمکه به ابلاغ معارف و احکام اسلام مشغول بود.
پس از هجرت به مدینه اولین دولت اسلامی را تشکیل داد.
مراتب ولایت نشأت از خداوند میگیرد.
ولایت: عبارتست از حق تصرف داشتن یک انسان در امور مربوط به زندگی اجتماعی مسلمین.
ولایت عبارتست از حق تدبیر و تصرف عملی در امور اجتماعی.
ولایت منصبی است که مستقیم یا غیر مستقیم از طرف خداوند به بشر واگذار میشود.
در هر عصری بر مسلمانان واجب است که حکومت تشکیل دهند به دلایل زیر: در قرآن مجید آیات زیادی در مورد احکام سیاسی و اقتصادی و جزایی اسلام است.
اسلامی از آیات و روایات , همه مسلمانان را به تحکیم روابط و عدم تفرقه و تشکیل نظام امامت و نظام حکومتی میداند.
سخنان فراوان پیشوایان دین که مهمترین وظیفه تشکیل حکومت است.
بر حسب امور حسبیه باید حکومت تشکیل داد تا به مال یتیمان و املاک مجهول المالک و غیره رسیدگی شود.
برای جامعه انسانی حکومت یک ضرورت است.
بخش عظیمی از فقه اسلامی مربوط یه مسادل سیاسی و اجتمتعی و اقتصادی است و این نشان تشکیل حک.مت است.
سه مرجع بدست آوردن احکام شرعی: 1-عقل 2-کتاب 3-سنت شرایط چهارگانه حاکم بر اساس عقل: 1-اسلام و ایمان2- عدالت 3-فقاهت 4-منزه بودن از صفات ناپسند مثل بخل حرص و طمع و غیره.
5- توانایی و حسن تدبیر رییس حکومت اسلامی: باید فقیه ( اسلام شناس ) و آگاه به مسائل زمان باشد اداره جامعه بر اساس مبانی و اصول اسلامی تنها از خودی ساخته است که هم به اصول و مبانی اسلام باشد و هم به مسائل زمان اجتهاد صحیح در مسائل و وضوعات تنها چنین فردی ساخته است وچنین کسی همان است که دراصطلاح مسلمین او رافقید جامع الشرایط می نامند پیامبر: امام شایسته کیست مگر بر کسی که سه حصلت داشته باشد.
1- ورعی که اورا از ماصی خداوند باز دارد.
2-حلمی که با آن خشم خویش را در اختیار بگیرد.
3-سرپرستی نیکوییست بهخ کسانی که سرپرست آنها میشود.
به طور کلی امامت به 2 طریق منعقد میشود.
1- تعیین خدا و پیامبر.
2-انتخاب امت در زمان غیبت ولی جامع الشرایط بدو صورت انتخاب میشود.
1- نصب از سوی امام.
2-انتخاب بوسیله مردم.
دلایل انتخاب امت به نظر عقل و کتاب و سنت.
در آیین اسلام تکالیف و وظایف بسیاری وجود دارد که انجام آنها بر عهده جامعه.
امت اسلامی گذاشته شده است.
عقل هرج و مرج را نمیپذیرد و تاسیس حکوکت اسلامی صالح و دادگر لازم است.