دانلود مقاله هدف امام حسین از قیام عاشورا

Word 93 KB 14464 28
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • قیام مقدس و پرشکوه امام حسین(ع)ریشه در انحراف هاى بنیادى و اساسى در جامعه اسلامى داشت.

    این انحراف ها زائیده انحراف حکومت اسلامى از مسیر اصلى خود از سقیفه به بعد بود.

    که پس از شهادت على(ع)کلا به دست سلسله سفیانى و حزب ضد اسلامى اموى افتاد.

    به گواهى اسناد تاریخى، سران این حزب هیچ اعتقادى به اسلام و اصول آن نداشتند.

    و ظهور اسلام و به قدرت رسیدن پیامبر اسلام(ص)ر، جلوه اى از پیروزى تیره بنى هاشم بر تیره بنى امیه، در جریان کشمکش قبیلگى در درون طایفه بزرگ قریش مى دانستند.


    و با یک حرکت خزنده، به تدریج در پوشش اسلام به مناصب کلیدى دست یافتند() و سرانجام از سال چهلم هجرى، حکومت اسلامى و سرنوشت و مقدرات امت اسلامى به دست این حزب افتاد و پس از بیست سال حکومت معاویه، و به دنبال مرگ وى، پسرش یزید به قدرت رسید که اوج انحراف بنیادى، و جلوه اى آشکار از ظهور ((جاهلیت نو)) در پوشش ظاهرى اسلام بود.امام حسین(ع)نمى توانست در برابر چنین فاجعه اى سکوت کند و احساس وظیفه مى کرد که در برابر این وضع، اعتراض و مخالفت کند.

    سخنان، نامه ها و سایر اسنادى که از امام حسین(ع)به دست ما رسیده، به روشنى گویاى این مطلب است.

    این اسناد بیانگر آن است که از نظر امام، پیشوا و رهبر مسلمانان شرائط و ویژگى هایى دارد که امویان فاقد آنها بودند و اساس انحراف ها و گمراهیها این بود که عناصر فاسد و غیر لایق، تکیه بر مسند خلافت اسلامى و جایگاه والاى پیامبر زده بودند و حاکمیت و زمامدارى آنه، آثار و نتائج بسیار تلخ و ویرانگرى به دنبال آورده بود.


    چند نمونه از تاءکیدهاى امام در این باره یادآورى مى شود:
    ویژگى هاى پیشواى مسلمانان
    1 - در نخستین روزهایى که امام حسین(ع)در مدینه، براى بیعت جهت یزید، در فشار بود، در پاسخ ولید که پیشنهاد
    بیعت با یزید را مطرح کرد، فرمود: اینک که مسلمانان به فرمانروایى مانند یزید گرفتار شده اند، باید فاتحه اسلام را خواند.
    - امام ضمن پاسخ نامه هاى کوفیان، نوشت:
    امام و پیشواى مسلمانان کسى است که به کتاب خدا عمل نموده راه قسط و عدل را در پیش گیرد و از حق پیروى کرده با تمام وجود خویش مطیع فرمان خدا باشد.
    امام و پیشواى مسلمانان کسـى اسـت که بـه کتـاب خـدا عمل نموده راه قسط و عدل را در پـیش گیرد و از حـق پـیروى کرده بـا تمام وجود خویش مطیع فرمان خدا باشد.

    3 - امام حـسـین(ع)هنگام عزیمت بـه سـوى عراق در منزلى بـنام ((بیضه)) خطاب به ((حر)) خطبه اى ایراد کرد و طى آن انگیزه قیام خود را چنین شرح داد: مردم!

    پـیامبـر خدا(ص)فرمود: هر مسلمانى بـا حکومت ستـمگرى مواجـه گردد که حـرام خدا را حـلال شمرده و پـیمان الهى را درهم مى شکند، بـا سنت و قانون پـیامبـر از در مخالفت درآمده در میان بـندگان خـدا راه گناه و معصـیت و تـجـاوزگرى و دشـمنى در پـیش مى گیرد، ولى او در مقابـل چنین حکومتى، بـا عمل و یا بـا گفتار اظهار مخالفت نکند، بـرخـداوند است که آن فرد(ساکت)را بـه کیفر همان ستمگر(آتش جهنم)محکوم سازد.

    مردم!

    آگاه باشید اینان(بنى امیه)اطاعت خدا را ترک و پیروى از شیطان را بـر خود فرض نموده اند، فساد را تـرویج و حدود الهى را تعطیل نموده فى را(که مخصوص بـه خـاندان پـیامبـر است)بـه خـود اختصاص داده اند و من بـه هدایت و رهبـرى جامعه مسلمانان و قیام بـر ضد این همه فساد و مفسدین که دین جدم را تغییر داده اند، از دیگران شایسته ترم ...)) حاکمیت بـنى امیه که امام در این سخنان بـه گوشه هایى از آثـار سوء آن اشاره نموده، در شوون مختـلف جامعه اسلامى اثر گذاشتـه و فساد و آلودگى و گمراهى را گستـرده و عمومى ساخـتـه بـود.

    امام حسین(ع)در موارد متعددى انگشت روى این عواقب سوء گذاشتـه و بـه مردم هشـدار داده اسـت کـه بـه چـند نمـونه آن اشـاره مـى شـود: محو سنتها و رواج بدعتها آن حـضرت پـس از ورود بـه مکه، نامه اى بـه سران قبـائل بـصره فرستاد و طى آن چنین نوشت: اینک پیک خود را بـا این نامه بـه سوى شما مى فرستم، شما را به کتاب خدا و سنت پیامبـر دعوت مى کنم، زیرا در شرائطى قرار گرفته ایم که سنت پیامبر به کلى از بین رفته و بـدعتها زنده شده است، اگر سخـن مرا بـشنوید، شما را بـه راه راسـت هدایت خـواهم کرد...)) .

    دیگر به حق عمل نمى شود.

    حسین بـن على(ع)در راه عراق در منزلى بـه نام ((ذى حـسم)) در میان یاران خود بـه پـا خـاست و خـطبـه اى بـدین شرح ایراد نمود: پـیشامدها همین است که مى بـینید، جـدا اوضاع زمان دگرگون شده زشتیها آشکار و نیکیها و فضیلتها از محیط ما رخت بر بسته است و از فضیلتها جز اندکى مانند قطرات تـه مانده ظرف آب بـاقى نمانده است.

    مردم در زندگى پست و ذلتبارى به سر مى بـرند و صحنه زندگى، همچون چراگاهى سنگلاخ، و کم علف، به جایگاه سخت و دشوارى تبـدیل شده است.

    آیا نمى بینید که دیگر بـه حق عمل نمى شود، و از بـاطل خوددارى نمى شود؟!

    در چـنین وضعى جـا دارد که شخص بـا ایمان(از جـان خود گذشتـه)مشتـاق دیدار پـروردگار بـاشد.

    در چنین محیط ذلتـبـار و آلوده اى، مرگ را جـز سعادت; و زندگى بـا ستـمگران را جـز رنج و آزردگى و ملال نمى دانم.

    مسخ هویت دینى مردم حاکمیت زمامداران اموى و اجراى سیاست هاى ضد اسلامى توسط آنان، هویت دینى مردم را مسخ کرده ارزشهاى معنوى را در جامعه از بـین برده بود.

    امام در دنباله سخنان خود در منزل ((ذى حسم)) فرمود: مردم بندگان دنیایند، دین بـه صورت ظاهرى و در حد حرف و سخن در زبـانشان مطرح مى شود، تا زمانى که معاش و زندگى مادیشان رونق دارد، در اطراف دین گـرد مىآیند، اما زمانى کـه بـا بـلا و گرفتارى آزمایش شوند، دینداران در اقلیت هستند.

    پیام جاوید قیام امام حسین(ع ) پیام قیام با شکوه سیدالشهداء(ع)منحصر به آن زمان نیست، بلکه این پـیام پـیامى جاوید و ابـدى است و فراتـر از محدوده زمان و مکان است، هرجا و در هر جامعه اى که به حق عمل نشود، و از بـاطل خوددارى نشود، بدعتها زنده، و سنتها نابـود شود، هرجا که احکام خدا تغییر و تحریف یابد و حاکمان و زمامداران بـا زور و ستمگرى بـا مردم رفتـار کنند، در هر جـامعـه اى که ویژگى هاى جـاهلیت را داشته باشد آن جامعه، جامعه اى یزیدى بـوده، و مبـارزه و مخالفت بـا مفاسد و آلودگى ها و آمران و عاملان آنه، کارى حـسینى خواهد بود.

    قیام امام حسین(ع) و حکومت حضرت مهدی(عج) آن عبارتست از پاسداری از آئین اسلام و ترویج و گسترش آن در جامعه و تبیین و توضیح معارف آن برای مردم، و چون دین در واقع باز نمود فطرت و سرشت انسان است پس می توان از این هدف تعبیر به «بیداری و آگاهاندن مردم» نمود.

    چنانکه در زیارت اربعین امام حسین (ع) می خوانیم: (خدایا من شهادت می دهم که امام حسین) خون پاکش را در راه تو به خاک ریخت تا بندگانت را از جهالت و گمراهی نجات دهد و از اینجا می توانیم رابطه تنگاتنگ قیام امام حسین (ع) و قیام حضرت مهدی (عج) را درک کنیم.

    که در واقع ظهور امام زمان (عج) و حکومت آن حضرت مکمل قیام امام حسین است.

    برای روشن شدن این مطلب چند نکته را تذکر می دهیم: همه ائمه (ع) نور واحد هستند یک هدف دارند و هیچ تفاوتی با هم ندارند.

    و بر اساس شرایط زمانی، نحوه عملکرد آنها فرق دارد، یعنی اگر امام صادق علیه السلام یا هر امام دیگر در زمان امام حسین (ع) بود، همان گونه تصمیم می گرفت و عمل می کرد که امام حسین(ع) انجام داد.

    در خصوص ارتباط تنگاتنگ امام زمان عج با امام حسین (ع) نکاتی وجود دارد که باید توجه نمود: الف- از منظر قرآن: آیات زیادی از قرآن کریم با توجه به تفاسیر ائمه علیهم السلام این ارتباط مستحکم را بیان می کند.

    چنانکه در تفسیر آیه شریفه: «و آن که مظلوم کشته شده به سرپرستش قدرتی داده ایم، (اما در قتل اسراف نکند) چرا که او یاری می شود.

    امام رضا(ع) می فرماید: این آیه در مورد امام حسین(ع) و امام مهدی(ع) نازل شده است.

    و امام باقر(ع) می فرماید: مراد آیه حسین بن علی علیه السلام است که مظلوم کشته شد و ما اولیای دم اوییم؛ و چون قائم ما قیام کند به خون خواهی حسین بر می آید.

    ب- از منظر روایات: در روایات متعددی آمده که امام زمان علیه السلام انتقام گیرنده خون امام حسین علیه السلام است.

    چنانکه امام حسین (ع) به فرزندش امام سجاد (ع) می فرماید: «سوگند به خدا که خون من از جوشش باز نمی ایستد تا سرانجام خداوند مهدی(ع) را برانگیزد».

    و چنانکه در دعای ندبه آمده است: "کجاست آن که کشته کربلا را خون خواهی می کند" و نیز در زیارت عاشورا می خوانیم: «از خداوند می خواهم روزی ام کند که همراه آن یاری شده –از اهل بیت محمد صلی الله علیه و آله- به خون خواهی ات برخیزم.» و همچنین شعار امام زمان (عج) و یاورانش در هنگام قیام و ظهور «یا لثارات الحسین(ع) یعنی «ای خون خواهان حسین(ع) » می باشد.

    و خود حضرت در ابتدای ظهور همین ندا را می دهد: «ای اهل عالم منم شمشیر انتقام گیرنده و ای جهانیان جد من حسین(ع) را تشنه کام کشتند ...» نتیجه اینکه قیام امام مهدی مکمل قیام امام حسین است و باید منتظر ظهور آن حضرت بود تا آثار درخشان این انقلاب ظاهر گردد.

    جاودانگی قیام امام حسین علیه السلام حادثه عاشورا از دلخراش ترین وقایع تاریخ اسلامی به شمار می رود.

    این رخداد از هنگامه وقوع تاکنون مورد اهتمام و توجخ انسان های آزاده قرار گرفته است.

    متفکران و نویسندگان مسلمان و غیر مسلمان از زاویه های گوناگون آن را کاویده و به موضوعاتی از این دست نظر افکنده اند: علل شکل گیری و پیدایش حادثه کربلا؛ درس های عاشورا؛ حضور زنان؛ گریه و عزاداری؛ تحیف ها و ...

    .

    و البته هنوز جای مباحث بسیار تاریخی، اخلاقی و انسانی، جهت پژوهش های عمیق خالی است.

    یکی از پرسش هایی که مطرح است و در لابه لای نوشته ها به اجمال بدان پرداخته شده، راز جاودانگی این قیام است.

    با آنکه قیام های بسیار در تاریخ بشریت و نیز دوره های اسلامی به وقوع پیوسته، اما کشش و جاذبه و ژرفایی حادثه عاشورا در آن مشهود نیست.

    چه تفاوتی ماهوی میان آنها وجود دارد؟

    چه رمز و رازی در این قیام و رخداد نهفته است؟

    آیا تا به حال از خود پرسیده‎ایم که: 1.

    اجتماع مردم در این ایام، و تجمع وصف ناشدنی روزهای تاسوعا و عاشورا به ویژه در کشورهای شیعه‎نشین از چه نیرویی تغذیه می‎کند؟

    چرا گذشت قرن‎ها، نه تنها از نشاط آن نکاسته بلکه سال به سال بر رونق آن افزوده است؟

    2.

    حضور گسترده نیروهای جوان که همه تعلق‎های جوانی اعم از مد لباس تا خواب سنگین را کنار نهاده‎اند، چگونه توجیه می‎شود؟

    جوانان با ایده‎ها و حساسیت‎های متفاوت، که انرژی غیر قابل کنترل و روحیه‎ای گریزان از توصیه و پند دارند، چرا عمیقاً جذب این حادثه می‎شوند؟

    در این جهان، آیین‎ها، مرام‎ها و حوادث تاریخی هر چه انسانی‎تر باشد و به جوهره وجودی انسان نزدیک‎تر، ماندگارتر خواهند بود.

    3.

    نمایش زیبای هیئت‎های عزاداری و دسته‎های سینه‎زنی بدون آموزش‎های فنی و درازمدت که بسا زیباتر از رژه دسته‎های نظامی صورت می‎گیرد، آن هم با تنوع فراوان، بر حسب عرف‎ها و عادت‎های بومی و منطقه‎ای، چگونه تحلیل می‎شود؟

    بسیار دیده می‎شود که سربازان بعد از آموزشی درازمدت به خوبی از عهده وظایف خود برنمی‎آیند، اما دسته‎های عزاداری خودآموز، آرایشی زیبا پیدا می‎کنند؟

    4.

    چه چیزی مردم را در ایام محرم به احسان‎ها و ایثارهای بزرگ مالی وامی‎دارد؟

    اطعام‎ها و خوان‎های گسترده در این ایام از چه عاملی سرچشمه می‎گیرد؟

    با آن که برای جلب احسان‎های کم تراز این به تبلیغاتی گسترده و برنامه‎ریزی‎های درازمدت، نیاز است.

    این همه پس از قرن‎های متمادی که از حادثه کربلا گذشته، و بدون کمترین جبر و تشویق دنیایی و حکومتی چه توجیهی دارد.

    این نوشتار بر آن است تا اندازه‎ای در مورد این پرسش بررسی و کاوش کند.

    می‎توان علل و عوامل متعددی برای این جاودانگی برشمرد؛ مانند: 1.

    انتساب امام حسین علیه السلام و فرزندانش به رسول خدا .

    حضور زنان و کودکان .

    نهایت درنده‎خویی و ستمگری یزیدیان .

    مشیت الهی .

    5.

    ماهیت انسانی قیام عاشورا .

    به نظر می‎رسد نمی‎توان ماندگاری و جاودانگی را به یک راز و سبب منتهی کرد، بلکه تمامی علل و عوامل پیش گفته در آن مدخلیت دارد.

    سه عامل نخست واضح است و پیرامونش بسیار نوشته شده است.

    عامل چهارم شاید همان باشد که در پاره‎ای احادیث بدان اشاره می‎شود مانند: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: انّ لقتل الحسین علیه السلام حراره فی قلوب المومنین لاتبرد ابداً.

    (1) «شهادت امام حسین علیه السلام را در دل‎های مومنان شراره‎ای است که هیچگاه خاموش نشود.» حقیقتاً تاثیر عوامل غیبی و آسمانی بر ماندگاری این حادثه را نمی‎توان انکار کرد.

    به گمان ما عامل پنجم جایگاه ویژه‎ای دارد، گرچه علل چهارگانه دیگر هر یک تاثیر خود را می‎گذارد.

    چرا که این عامل بیشتر، عمق معرفت، انتخاب، اراده، تصمیم‎گیری و زیبایی عمل امام حسین و همراهانش را نشان می‎دهد.

    به تعبیر دیگر حسن فاعلی و حسن فعلی حادثه عاشورا، با این علت بیشتر نمایان می‎گردد.

    این نوشتار می‎خواهد به اختصار حادثه کربلا را از این زاویه مورد مطالعه قرار دهد.

    حادثه عاشورا نیز چنین است.

    نمی‎بایست آن را تنها از زاویه انتساب به خاندان پیامبر بررسی کرد و یا تنها بر عوامل غیبی پای فشرد و یا اوج درنده‎خویی یزیدیان را منظور داشت و یا بر حضور زنان و کودکان تاکید ورزید، بلکه آن را به عنوان حادثه‎ای که تمام اصول و ضوابط انسان در آن منظور شده و هیچ امر غیر انسانی در ناحیه هدف و روش در آن به چشم نمی‎خورد، مطالعه کرد.

    گاه انسان‎ها درباره اهداف و روش‎های انسانی، خوب سخن می‎گویند و نیک قلم می‎زنند.

    برخی این هدف‎ها و روش‎ها را در عادی‎ترین شرایط زندگی پیاده می‎کنند.

    اعجاز و اعجاب حادثه عاشورا در آن است که در ناگوارترین شرایط زندگی، گروهی ذره‎ای از اهداف، روش‎ها و منش‎های انسانی تخطی نمی‎کنند و آن را در دشوارترین شرایط، عینیت می‎بخشند.

    انسانی بودن این حادثه را در دو بعد هدف‎ها و روش‎ها پی می‎گیریم: الف- اهداف آرمان‎ها و اهدافی که امام حسین و یارانش از آغاز حرکت تا شهادت و اسارت بر آن پای می‎فشردند، کاملاً انسانی است که به برخی از آن اشاره می‎شود: 1.

    آگاهی بخشی آگاهی بخشی، هوشیار کردن انسان‎ها، و از جهالت و سرگردانی درآوردن آنها، از عالی‎ترین اصول انسانی به شمار می‎رود.

    استعداد آدمیان در فضای آرام و امن به فعلیت می‎رسد، شکفته می‎شود و کمال می‎یابد.

    اگر این امنیت فراگیر نباشد و تنها متمولان و قدرتمندان از آن بهره‎مند گردند، چنین جامعه‎ای را نمی‎توان امن نامید.

    هرگاه که دورافتادگان از هرم قدرت و ثروت که همیشه بیشترین قشرهای اجتماعی را تشکیل می‎دهند، از امنیت برخوردار گردند، جامعه، انسانی و الهی است.

    امام حسین علیه السلام یکی از اهدافش را چنین بیان می‎کند: و یأمن المظلومون من عبادک؛ (بدان خاطر قیام کردم) که ستمدیدگان از بندگانت در امنیت به سر برند.

    امام حسین علیه السلام برای رهایی انسان از جهالت، سر درگمی، خون خود را نثار کرد.

    در زیارت اربعین که شیخ طوسی و دیگران آن را روایت کرده‎اند، چنین می‎خوانیم: و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله(2)؛ او خون خودش را در راه تو نثار کرد تا بندگانت را از جهالت و نادانی رهایی بخشد.» 2.

    اصلاح‎گری همیشه زدودن پیرایه‎ها از زوایای زندگی جمعی انسان‎ها، آرمانی ارزشمند و بزرگ بوده است.

    مصلحان کسانی‎اند که تلاش می‎کنند جامعه انسانی را از حرکت در بیراهه ها باز دارند و آنان را پایبند به قواعد انسانی سازند.

    برداشتن غل و زنجیرهای اجتماعی، فقر و پریشانی خاطری آدمیان جزو اصول اصلاح گری و اصلاح طلبی است.

    رسول خدا صلی الله علیه و آله با بعثت خود، تحولی الهی و انسانی در جامعه پدید آورد، لکن پس از رحلت ایشان پیرایه‎ها گریبانگیر جامعه نبوی شد و دچار ارتجاع گردید.

    اصلاحات حسینی در مسیر برداشتن این پیرایه‎ها و زدودن کجی‎ها بود تا با ارتجاع به جاهلیت بستیزد و آن را از میان برد.

    امام حسین به واقعیت آن روز جامعه چنین اشاره فرمود: الا ترون الی الحق لایعمل به والی الباطل لایتنهای عنه (3)؛ آیا نمی‎نگرید که به حق عمل نمی‎شود و از باطل پرهیز نیست.

    اصلاح‎گری خود را نیز با این جملات بیان داشت: انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی (4)؛ همانا برای جستن اصلاح در امت جدم، قیام کردم.

    امنیت استعداد آدمیان در فضای آرام و امن به فعلیت می‎رسد، شکفته می‎شود و کمال می‎یابد.

    امام حسین علیه السلام یکی از اهدافش را چنین بیان می‎کند: و یأمن المظلومون من عبادک (5)؛ (بدان خاطر قیام کردم) که ستمدیدگان از بندگانت در امنیت به سر برند.

    امر به معروف و نهی از منکر یکی از مهم‎ترین اهداف قیام حسینی نظارت و کنترل بر قدرت متمرکز جامعه به شمار می‎رود.

    آن حضرت بر این باور است که حکمرانان در مسیر صواب حرکت نمی‎کنند و یکی از راه‎های بازدارندگی و نیز ایستادگی در برابر آن نظارت همگانی و کنترل قدرت از طریف نخبگان اجتماعی بلکه توده‎های اجتماعی است.

    امام حسین علیه السلام بر این هدف نیز بارها تاکید می‎ورزد: ارید أن آمر بالمعروف وانهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی(6)؛ تصمیم دارم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و بر روش جدم و پدرم رفتار کنم.

    در منزلگاه عُذَیب خبر شهادت قیس بن مسهر صیداوی به امام حسین داده شد.

    و نیز گزارش دادند که مردم دل‎هایشان با شما است و شمشیرهایشان بر رویتان کشیده.

    طرماح به حضرت پیشنهاد کرد که از راه منصرف شوید و به سوی کوهی در منطقه ما حرکت کنید که از دسترس به دور است و ما برای شما بیست هزار رزمنده تعهد می‎کنیم که از شما دفاع کنند.

    امام حسین پس از تشکر و سپاس فرمود: ان بیننا و بین القوم عهداً و میثاقاً و لسنا نقدر علی الانصراف؛ میان ما و مردم کوفه پیمانی است که نمی‎توان از آن سر باز زد.

    روشن است که یکی از حوزه‎های اصلی امر به معروف و نهی از منکر، نظارت عمومی نسبت به حکمرانان و متولیان امور است و آنچه در زمان امام حسین علیه السلام صادق بود، همین حوزه از امر به معروف و نهی از منکر است؛ گرچه دامنه آن به روابط افراد با یکدیگر نیز گسترش دارد.

    تا اینجا چهار آرمان اصلی قیام امام حسین که تمامی آنها در راستای اعتلای انسانیت و رشد و کرامت انسان‎ها است، برشمرده شد.

    ب- روش‎ها بسیاری از حرکت‎های اجتماعی، انقلاب‎ها و اصلاح‎طلبی‎ها، با آرمان و اهداف بلند و انسانی شروع می‎شود، اما آنچه در روش و عمل اتفاق می‎افتد، معمولاً سازگاری با اهداف و آرمان‎ها ندارد.

    نهضت حسینی اعجازش در همین است که روش به کار گرفته شده از سوی امام، صد در صد مطابق با آرمان و هدف او است.

    در روش و منش او چیزی نمی‎توان یافت که با آرمان و هدف نسازد، آن هم در اوج سختی، نبرد، خون، اسارت و ...

    اینک به نمونه‎هایی از این روش و منش انسانی اشاره می‎شود: 1.

    صداقت و یکرنگی عاشورا، نمایش مجسم و عینی باورهای دینی و خصلت‎های انسانی، در دشوارترین لحظات زندگی است.

    عاشورا می‎آموزد که در سخت‎ترین حالت‎ها می‎توان پایبند به آموزه‎های دین و صفات انسانی بود.

    آن جا که خطرها و دلهره‎ها بسیاری را به مصلحت‎سنجی و دوگانه زیستی وامی‎دارد، عاشورا افقی فراتر از آن یعنی صداقت و یکرنگی را به نمایش می‎گذارد؛ زیرا عاشورا زاییده مکتبی است که یکرنگی در عقیده را می‎پسندد و از نفاق برحذر می‎دارد.

    یکرنگی در انگیزه و نیت را توصیه می‎کند و ریا را شرک می‎شمرد، یکرنگی در سخن را تعلیم می‎دهد و دروغ را کلید همه پلیدی‎ها می‎داند؛ یکرنگی در داد و ستد را می‎آموزد و غش را حرام می‎کند، یکرنگی در دوستی را سفارش کرده و خیانت را مذمت می‎کند و ...

    عاشوراییان با خداوند، با امام، با امت و با دشمن با خویشتن، صادق و یکرنگ بودند.

    چهار تصویر زیر صداقت را در حادثه عاشورا نشان می‎دهد: - هنگامی که امام حسین می‎خواست از مکه حرکت کند در جمع دوستان و یاران سخن گفت و آنان را با وعده پست و مقام و ثروت و آسایش به قربانگاه نکشاند، بلکه فرمود: اَلا و مَن کان باذلاً فینا مُهَجَتَهُ مُوطَناً علی لقاءالله نَفسَه فَلیَرحل معنا فانّی راحل مُصبِحاً إن شاءالله (7)؛ بدانید، آن که آماده است در راه ما بذل جان کند و خود را برای ملاقات خداوند، مهیا ساخته با ما کوچ کند؛ به راستی که من صبحگاهان با خواست خداوند حرکت خواهم کرد.» - هنگامی که امام حسین علیه السلام بر بالین عباس آمد و او را غرقه در خون یافت گفت: آلان اِنکسَر ظهری(8)؛ اینک کمرم شکست.

    - آن زمان که علی اکبر از رزمگاه بازگشت، به پدر گفت: العطش قد قتلی و ثقل الحدید اجهدنی(9)؛ تشنگی مرا از پای در آورده و سنگینی سلاح مرا بی تاب کرده است.

    - امام حسین علیه السلام یاران خود را در شامگاه تاسوعا گرد آورد و شهادت خود را به آنان خبر داد و آنان را برای بازگشت آزاد گذاشت.

    (10) چنانکه رویای سحرگاه شب دهم را برای یاران بازگو کرد و حمله سگ‎های درنده را برایشان باز گفت.

    (11) 2.

    عدالت در عمل عدالت را به آسانی می‎توان بر زبان راند، به سادگی می‎توان نوشت، به سهولت می‎توان نمایش داد، اما به سختی می‎توان با عدالت زیست.

    از همین رو است که خداوند در قرآن هنگامی که از روزه، عبادت، و ذکر، سخن می‎راند، با تعبیر «لعلکم تتقون»(12)؛ (شاید پارسا شوید) آن را ختم می‎کند.

    اما زمانی که به عدالت فرمان داده، آن را نزدیکترین راه حتمی و قطعی به تقوا می‎داند.

    امام حسین علیه السلام در پاسخ فرمود: ما کنت ابداً هم بقتال؛ من نبرد را آغاز نخواهم کرد.

    امام حسین علیه السلام گرچه به شهادت عشق می‎ورزید و از مرگ هراسی نداشت و آن را چونان گردنبند دختران جوان، مایه زیبایی و زیور زندگی می‎دانست، اما به کشتن دیگران راغب نبود و از آن کناره می‎گرفت، مگر دیگران به نبرد دست زنند.

    و حسینیان نیز باید خصلت عشق به شهادت را از پیشوای خود به ارث برند و بدان ببالند و از نبرد و خونریزی خرسند نباشند که اصل و قاعده اولی، صلح است و نبرد و جنگ، صورت اضطرار زندگی است.

    اعدلوا هو اقرب للتقوی(13)؛ عدالت پیشه کنید، که نزدیک‎ترین راه به پارسایی است.

    اینجا دیگر سخن از شاید و لیت و لعل نیست، بلکه از یک فرمول قطعی خبر می‎دهد.

    در حادثه عاشورا به جز خطابه‎های آتشین در مذمت ظلم و ستمگری و دعوت به عدل و انصاف نمونه‎ای برجسته و عینی از عدالت را می‎بینیم: امام حسین علیه السلام هنگامی که بر بالین فرزند ارشد خویش علی اکبر آمد، صورت بر صورت فرزند نهاد و گفت: خاک بر دنیا پس از تو، چه چیزی این گروه را بر خداوند جسور و گستاخ کرده تا حریم پیامبر را هتک کنند.

    (14) و زمانی که برده‎ای سیاه به نام «واضح» از لشکر عاشوراییان بر زمین افتاد و امام حسین علیه السلام را ندا داد، امام بر بالینش آمد و گونه بر گونه‎اش نهاد.

    این رفتار مایه مباهاتش شد و گفت: مَن مثلی و ابن رسول الله واضع خده علی خدّی؛ کیست مانند من که فرزند رسول خدا گونه به گونه‎اش گذارده باشد.(15) 3.

    گفتگو خردمندان و فرزانگان، به سخن دیگران گوش می‎سپارند و تبیین باورها و توجیه رفتار خویش را عار ندانند.

    اینان گفتگو را بهترین راه نزدیکی انسان‎ها به یکدیگر می‎دانند.

    در مقابل، آنان که برای خود شأن و منزلتی ساخته و دیگران را کمتر به حساب آورند، نه به سخن دیگران گوش کنند و نه راضی شوند کردار و رفتار خویش را روشن کنند.

    در حادثه عاشورا خصلت نخست را در حسین علیه السلام و یارانش می‎بینیم.

    امام حسین علیه السلام با نوشته‎ها و خطابه‎ها، از راز حرکت خویش پرده برمی‎دارد، انگیزه و مرام خود را باز می‎گوید، سبب نافرمانی از حکومت یزید را به زبان می‎آورد و ...

    همین رویه را در یاران وی می‎بینیم.

    آنان نیز هر یک خطابه‎هایی ایراد کرده و به تبیین مواضع و توجیه رفتار خود دست زدند.

    جریان مقابل نه تنها حاضر نبود کار خود را موجه سازد، بلکه شنیدن سخن حق یاران حسین علیه السلام را کسالت‎آور قلمداد می‎کرد.

    در روز عاشورا زهیر در برابر لشکریان یزید قرار می‎گیرد و به تبیین مواضع می‎پردازد.

    شمر به سویش تیر پرتاب کرده و می‎گوید: أبرمتنا یکثره کلامک (16)؛ ساکت باشد، ما را از زیاده‎گویی خسته کردی.

    بریر هم که از سربازان کهنسال امام حسین علیه السلام و از استادان قرائت در مسجد جامع کوفه بود، نزد لشکریان عمر سعد آمد و شروع به سخن کرد.

    هنوز چند جمله بر زبان نیاورده بود که از میان جمعیت فریاد برآمد: یا بریر!

    قد اکثرت الکلام (17)؛ بریر زیاده سخن گفتی.

    ادب سلوک اجتماعی بر پایه باور به شخصیت انسانی جدا از همه باورها، خصلت‎ها و طبقه اجتماعی را می‎توان ادب نامید.

    این همان است که امیرمومنان به مالک اشتر فرمود: مردمان یا برادر تواند در دینداری و یا همتای تواند در آفرینش.(18) به دو پرده از ادب رفتاری در حادثه عاشورا بنگرید: - روز هفتم محرم شمر، نزدیک خیمه‎های امام حسین علیه السلام آمد و با صدایی بلند فریاد زد: ابن بنو اختنا؟

    «خواهرزاده‎های ما کجایند؟» عباس و برادرانش کجا هستند؟

    (شمر با مادر ابوالفضل خویشاوندی قبیله‎ای داشت).

    عباس علیه السلام رو گرداند و پاسخی نداد.

    امام حسین علیه السلام فرمود: پاسخ دهید گرچه فاسق باشد.(19) (آنگاه عباس علیه السلام و شمر به گفتگو پرداختند.) مادر عمرو بن جناده که کودکی یازده ساله بود، او را به رزمگاه فرستاد و شوهر این زن در یورش نخست دشمن، به شهادت رسید.

    وقتی کودک از امام حسین اجازه خواست، حضرت فرمود پدرش کشته شده و شاید مادرش راضی نباشد.

    عمرو گفت مادرم مرا فرستاده است.

    - در مسیر مکه به کوفه، حرّ با هزار سواره برای بستن راه امام حسین علیه السلام خود را به آنان رسانید.

    وی ماموریت داشت، امام را به کوفه نزد عبیدالله ببرد.

    پیمودن راه طولانی تشنگی را بر حر و همراهانش غالب کرده بود.

    امام حسین چون تشنگی آنان را دید، فرمان داد همه را سیراب سازید.

    أمر أصحابه ان یسقوهم و یرشقواالخیل(20)؛ به یارانش دستور داد که آنها را سیراب کنند و اسبانشان را نیز سیراب سازند.

    احترام به موقعیت و جایگاه انسان‎ها وقتی امام حسین به منزلگاه شَراف رسید، حر با هزار سوار برای بستن راه و بازگرداندن از حرکت فرود آمد.

    امام حسین پس از آن که دستور داد آنان و اسبانشان را سیراب سازند، برایشان سخن گفت و از فلسفه حرکت خویش سخن راند و چنین بر زبان آورد که من خود بدینجا نیامدم، بلکه در پی دعوت‎ها و نامه‎های شما بود و اگر خرسند نیستید، بازگردم.

    به هر حال، وقت نماز ظهر فرا رسید.

    حجاج بن مسروق اذان گفت.

    امام حسین علیه السلام رو کرد به حر و فرمود: اتصلی باصحابک؛ تو با لشکر خود نماز می‎خوانی؟

    و حر گفت: لابل نصلی جمیعاً بصلاتک (21)؛ همه به امامت شما نماز می گزاریم.

    اگر در آداب نماز جماعت از استحباب امامت حاکم، فرمانده، صاحب منزل و ...

    سخن رفته است، امام حسین علیه السلام حرمت یک فرمانده را نگه می‎دارد و او را مخیر می‎سازد و البته ادب حر نیز ستودنی است که با آن که برای راه بستن آمده، اما نیکو، حرمت سبط رسول خدا را پاس می دارد.

    6.

    احترام به پیمان‎ها در منزلگاه عُذَیب خبر شهادت قیس بن مسهر صیداوی به امام حسین داده شد.

    امام حسین پس از تشکر و سپاس فرمود: ان بیننا و بین القوم عهداً و میثاقاً و لسنا نقدر علی الانصراف (22)؛ میان ما و مردم کوفه پیمانی است که نمی‎توان از آن سر باز زد.

    و از این رو است که در روایت‎های بسیار، پایبندی به پیمان‎ها نشانه دینداری شمرده شده است.

    امام باقر علیه السلام در حدیثی فرمود: انّا لنحب من کان عاقلاً، فهماً، فقیهاً، حلیماً، مداریاً، صدوقاً، وفیّاً (23)؛ ما دوست داریم کسی را که خردمند، فهیم، دانا، بردبار، سازگار، یکرنگ و وفادار به پیمان باشد.

    7.

    پرهیز از جنگ افروزی آنگاه که امام به سرزمین نینوا رسید، نامه عبیدالله بن زیاد به حر رسید که بر امام حسین علیه السلام سخت گیرد.

    در این هنگام زهیر به امام حسین گفت: نبرد با اینان برای ما آسان است از جنگیدن با لشکریانی که پس از این خواهند آمد.

    و زن خولی تا پایان عمر از اندوه غم شهادت امام حسین علیه السلام آرایش نکرد.

    امام حسین علیه السلام در پاسخ فرمود: ما کنت ابداً هم بقتال(24)؛ من نبرد را آغاز نخواهم کرد.

    8.

    شیوه دعوت وقتی امام به منزلگاه قصر بنی مقاتل فرود آمد، چادر بزرگی بر پا دید.

    پرسید از آن کیست؟

    گفته شد از عبیدالله بن حر جعفی است که مردی متمول و ثروتمند بود.

    امام حسین علیه السلام حجاج بن مسروق را نزد او فرستاد تا وی را به سوی حسین علیه السلام فراخواند.

    حجاج چیزی همراه داشت.

    عبیدالله پرسید: این چیست؟

    حجاج گفت: هدیه الیک و کرامه قبلته هذاالحسین یدعوک الی نصرته (25)؛ این هدیه‎ای برای تو است اگر بپذیری.

    اینک حسین تو را برای یاری فرا می‎خواند.

    عبیدالله گفت: وقتی از کوفه بیرون آمدم جمعیت بسیاری دیدم که برای نبرد با حسین مهیا می‎شدند و من توانایی یاری حسین را ندارم.

    چون حجاج سخن عبیدالله را برای امام نقل کرد، امام حسین علیه السلام با جمعی از یاران و خاندانش نزد او رفت.

    9.

    حضور زنان حضور زنان و احترام به این حضور، از سوی امام حسین یکی از منش‎های انسانی این قیام است.

    حادثه عاشورا از آغاز تا پایان از حضور زنان برخوردار بوده و نیز بسیار تاثیرگذار بودند، و استاد مطهری، حادثه عاشورا را مذنث (مخفف مذکر و مونث) دانسته، یعنی حادثه‎ای مردانه و زنانه.

کلمات کلیدی: امام حسین - عاشورا - قیام - هدف

سه عامل ياد شده در زير، در پيدايش اين قيام و نهضت اثر داشت: 1- درخواست بيعت از امام حسين (ع) براى يزيد و وارد آوردن فشار به آن حضرت به اين منظور؛ 2- دعوت مردم کوفه از امام حسين (ع) به عراق؛ 3- عامل امر به معروف و نهى از منکر که امام حسين (ع) از روز

آنچه در زير مي‏خوانيد، سرنوشت‏شوم کساني است که امام حسين‏عليه السلام و ياران باوفايش را به شهادت رساندند. ... آنان که بعد از حادثه عاشورا طعم تلخ مرگ را چشيدند وچيزي جز شقاوت و ذلت از خودشان به جاي نگذاشتند. 1- عبيدالله ابن زياد(ابن مرجانه) عبيدا

غريب کربلا همه ي عالم ديوانه ي اوست نگرش اهل سنت اغلب تاريخ نگاران اهل سنت از جمله محمد بن جرير طبري، بلاذري، ابن سعد، ابن قتيبه دينوري، احمد بن داوود دينوري و ابن اثير واقعه کربلا را به تفصيل و بر اساس روايت ابومخنف بيان کرده اند، ک

يادداشت « ماهيت قيام حسيني » 1. بحث در اينجاست که حادثه عاشورا چه حادثه اي است واز چه مقوله است؟ آيا از نظر اجتماعي يک انفجار بدون هدف بود مانند بسياري از انفجارها که در اثر فشار ظلم وتشديد سختگيريها رخ مي دهد واحياناً به وضع موجودکمک ميکند، ويا يک

عاشورا، خاستگاه انقلاب اسلامى ايران در مقام تحليل انقلاب اسلامى ايران، يک رويکرد، آن را ملهَم از نهضت حسينى و مکتب عاشورايى مى‏داند و در همين بستر با بررسى عوامل اصلى محدثه انقلاب، آنها را عوامل مبقيه انقلاب نيز دانسته، بر حفظ و استمرار آنها پاى مى

حسين پسر علي حسين فرزند علي پسر ابوطالب و فاطمه دختر محمد پيامبر اسلام و امام سوم شيعيان است. حسين ? شعبان ? هجري قمري زاده شده و در ?? محرم ?? در کربلا کشته مي‌شود. ولادت چون فاطمه(ع) به حسين -عليه السلام- آبستن شد جبرئيل نزد رسول خد

« مقدمه » سلام خدا بر تو ای حسین سالار شهیدان و بر روان فرزند برومند و برادران فداکار و کودک شیرخوارت و درود بی پایان بر ارواح آن پاکانی که با یک جهان شهامت جان خویش را در کف اخلاص نهاده در رکاب مقدست خود را قربان دین و شریعت نمودند و با دادن سرهای پرشور و هیجان خود از حریم قرآن و عترت دفاع کردند، و با ریختن خون خویش درخت فرخنده اسلام را آبیاری و تربت خجسته کربلا را رنگین ساخته ...

سرآغاز اگر نگاهی دقیق و جامع به مکتب اسلام داشته باشیم ، به اهمیت سه رکن از ارکان و پایه های مکتب می رسیم یعنی سه موضوع غدیر ، عاشوراء و انتظار م جدا کنیم ، دیگر از اسلام چیزی باقی نمی ماند و همین است که بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران فرمودند : محرّم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است . به راستی که در غدیر ، امامت شیعه رقم خورده است و در عاشوراء قیام شیعه در برابر ظلم ها به ...

فلسفه قيام امام حسين چه بود ؟ چرا امام حسين قيام کرد ؟ انگيزه قيام چه بود ؟ اما اينکه امام حسين چرا قيام کرد ؟ اين را سه جور مى توان تفسير کرد . يکى اينکه بگوئيم قيام امام حسين يک قيام عادى و معمولى بود و العياذ بالله براى هدف شخصى و منفعت شخصى بود

سخن نخست يکي از موضوعات بايسته پژوهش، بررسي نقاط اشتراک و افتراق قيام امام حسين(ع) و امام زمان (عج) است. اين دو قيام در برخي عناصر و مولفه‌ها، مشترک و در برخي شاخصه‌ها متفاوت هستند. يکي از نقاط اشتراک اين دو قيام آن است که رهبران آن امامان معصوم هس

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول