استمناء و اثر مخرب آن بر جسم و روح
برخورد امیرالمومنین علیه السلام با یک جوان
ضوء شهاب :
روایت شده است : در زمان خلافت امیرالمومنین علی علیه السلام ، حضرت جوانی را دید که در گوشه ای خلوت مشغول عمل استمناء بود .
حضرت آن جوان را گرفت و با دستان مبارک خود آن قدر روی دستانش زد که دست های مرد جوان سرخ شد و این گونه اورا تنبیه نمود .
سپس از خزانه ی بیت المال پولی را مقرر کرد و برای او همسری گرفت .
سه عمل مذموم
مکارم الاخلاق :
امام صادق علیه السلام فرمود : سه دسته اند که خداوند با ایشان سخن نمی گوید و با نظر رحمت به ایشان نمی نگرد و پاکشان نفرموده و بر ایشان عذاب دردناکی است :
1- کسی که موی سفیدش را بکند تا نمایش دهد که جوان است .
2- کسی که به وسیله ی عضو خود شهوتش را خارج کند ( استمناء )
3- کسی که با او لواط کنند .
استمناء از گناهان بزرگ است
فروع کافی :
از امام صادق علیه السلام در مورد استمناء سئوال شد .
فرمود : این عمل از فواحش ( و گناهان بزرگ ) است ، تا جایی که نزدیکی کردن با کنیزان بهتر از این کار می باشد .
در حدیث دیگری آمده است که آن حضرت فرمود : این عمل همچون ازدواج کردن شخص با خودش می باشد و برای او هیچ عملی نیست .
و باز هم از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود : مردی که با حیوان نزدیکی می کند ، یا استمناء می کند ، و یا هر عملی که باعث شود مرد آب شهوتش را بریزد ، این امر شبیه زنا می باشد .
همچنین در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام فرمود : استمناء گناه بزرگی است که خداوند در قرآن مجید از آن نهی فرمود و عمل استمناء کننده مثل این است که آن شخص با خودش ازدواج کرده است .
اگر کسی را که چنین کاری می کند بشناسم ، با او هم خوراک نخواهم شد .
راوی سئوال کرد : از کدام آیه ی قرآن حکم آن فهمیده می شود ؟
حضرت فرمود : از آیه ی کسانی که با غیر از همسر و کنیزان شهوت خود را دفع کنند ، از تجاوز کارانند .
راوی پرسید گناه زنا بزرگ تر است یا استمناء ؟
حضرت فرمود : استمناء گناه بزرگی است .
قسمتی از گناهان کبیره نوشته ی آیه الله دستغیب ( رحمه الله علیه ) را که در مورد مضرات جسمی و روحی استمناء آورده است که ایشان هم این مطالب را از کتاب ناتوانی های جنسی ( صفحات 48 الی 52) نقل کرده است ، به آن اشاره می کنیم :
" این عمل مبتلایان را ضعیف می کند ، ترس و بی حالی به بار می آورد و شهامت و درستی از آنان سلب می شود .
چه بسا اشخاصی هستند که عنوان منفی جوانی در اثر مبتلا شدن به " جلق " چنان دچار ضعف قوای روحی و جسمی می شوند که معتادین به تریاک و شیره در مقابل آنان شیر نری به شمار می آیند .
عمل غیر طبیعی جنسی ، یعنی استمناء یا جلق ، از لحاظ روابط نزدیکی که با حواس پنج گانه دارد ، در درجه ی اول در چشم و گوش اثر می گذارد ؛ بدین معنی که دید چشم را ضعیف کرده و حس سامعه را نیز تا اندازه ی قابل توجهی کم میکند .
همچنین مبتلایان به طور مداوم صدای ناهنجاری درگوش خود احساس می کنند که بسیار ناراحت کننده است .
علاوه بر اینها تحلیل رفتن قوای جسمانی و روحانی ، کم شدن خون ، پریدگی رنگ ، نقسان قوای حافظه ، لاغری ، ضعف و سستی زیاده از حد ، بی اشتهایی ، کج خلقی ، عصبانیت ، دوران سر ، و هزاران آفت دیگر از بیماری هایی است که گریبان مبتلایان به جلق را خواهد گرفت .
البته آنهایی که از لحاظ جسمی قوی هستند ممکن است قدری دیر تر به این بیماری ها دچار شوند ، ولی به هر حال عدم ابتلاء به آنها از محالات است و خواه نا خواه همه باید به چنین مصایبی گرفتار شوند .
از بدبختی های مبتلایان به جلق ، یکی اسن است که قوه ی اراده ی آنان به کلی مختل می گردد و لذا وقتی به عمل خود پی می برند ، آن قدر اراده ندارند که به ترک آن اقدام نمایند .
پس این که می گوییم استمناء از لحاظ روحی نیز قوای انسان را فرسوده می کند بی علت نیست .
عمل استمناء ، علاوه بر مضرات روحی ، از لحاظ جسمی نیز شخص را فرسوده می کند؛ یعنی غدد مترشحه ی داخلی را از کار می اندازد .
از جمله غده ی سازنده ی منی است که بر اثر جلق ، رفته رفته کوچک شده و به طور نخودی در می آید و چون در آنصورت قادر به ساختن منی نیست ، شخص مبتلا برای همیشه از لذایذ جنسی محروم می گردد و اگر به این صورت از مردی نیفتد ، به طور قطه به صورت دیگری مانند انزال ، کندی انزال ، سیلان منی ، عدم نعوظ ، نعوظ بی دوام و ...
مبتلا خواهد شد .
چه بسا دیده و یا شنیده شده که جوانان معتاد به جلق در اندک مدتی دچار چنین حالتی گردیده ان که به جای ادراد خون از آنها خارج می شود .
بادی دانست که اشخاصی که به این حالت دچار می شوند ، ولو در سنین جوانی ، خطر مرگ در انتظار آنها می باشد.
، زیرا بدون احساس شهوانی و بدون این که لذت ببرند ، بلا انقطاع منی از آنها دفع می گردد و همین امر باعث شده که در حین راه رفتن دفعتاً زمین بخورند و از هوش بروند .
اگر سری به تیمارستان تهران بزنید ، از هر ده نفر دیوانه ای که در آنجا سکونت دارند ، نه نفر معتاد به جلق می باشند ؛ یعنی بر اثر ابتلاء به استمناء کارشان به جنون کشیده و به گوشه ی تیمارستان افتاده اند .
زیرا عمل مذموم و ناپسند جلق در قوای دماغی تاثیر زیادی دارد و وقتی قوای دماغی شخص مختل شد ، مسلم است که کارش دیوانگی خواهد شد .
بدون اغراق از هر ده نفر بیمار مسلولی که در اسایشگاه خوابیده اند ، چهار نفر به علت ابتلای به جلق به این بیماری خطرناک دچار گردیده اند .
این ها ادعا نیست ، بلکه حقیقتی است که علما و دانشمندان با چندید سال تجربه به درک آن موفق شده اند .
دنیای امروز می گوید خوب بخور ، در هیچ امری افراط مکن ، قوی باش تا بیمار نشوی .
ولی معتادین به جلق چون اشتهای خوب خوردن ندارند و در امور جنسی ، آن هم از راه غیر طبیعی ، افراط می کنند ، ناچار ضعیف و چون ضعیف هستند برای ابتلا به هر نوع بیماری مستعد می باشند .
به کرات دیده شده که بعضی از مبتلایان به جلق بر اثر افراط در این عمل به یک نوع بیماری جنون استمناء ، که شباهت زیادی به " سادیسم " دارد ، مبتلا می شوند و آن وقت حتی ب مشاهده ی سگ و گربه هم به فکر استمناء می افتند و بلافاصله مشغول عمل می شوند و از آنجا که هیچ مردی حتی پرشهوت ترین اشخاص نمی توانند بیش از پنج ماه از نیروی جنسی خود ، آن هم به صورتی که مورد بحث ما است ، بهره برداری کنند ، لذا قوای تناسلی آنان به کلی از کار می افتد و با به وضع دلخراشی به اغوش مرگ پناه می برند .
ممکن است که بعضی اشخاص مبتلا به جلق ، که به علت قوی الجثه بودن و یا از لحاظ مبتدی بودن در این امر تاکنون بیمار نشده اند و به مضار عمل ناپسند خود پی نبرده باشند ، مطالبی را که در مضرات جلق نوشتیم اغراق پنداشته و با خود بگویند : اگر این طور است ، چرا ما تاکنون به این بیماری مبتلا نشده ایم .
در جواب این عده باد گفت : اگر امروز ضرر های جلق گریبانگیر شما نشده ، علتش این است که قوی الجثه هستید و یا تازه شروع به کار کرده اید ، و الا چندی دیگر خواه ناخواه سراغ شما نیز خواهد آمد .
وانگهی ما ادعا نکرده ایم که هرکس یک هفته مبادرت به استمناء کرد ، تمام بیماری ها یکباره او را احاطه خواهد کرد ؛ زیرا حالات اندرونی در اشخاص فرق می کند .
مثلاً ممکن است یک نفر که برای مدتی مبادرت به جلق کرد ، در وهله ی اول فقط به سستی اعصاب یا اختلال حس سامعه یا ضعیف شدن حس باصره یا سرگیجه مبتلا شود ، ولی بعداً سایر بیماری ها یک یک به سراغ او بیاید .
بنابراین جلق از نظر شرعی و عرفی وبه طور خلاصه حرام و ناپسند است .
" در ضمن فرض کنید اگر خداوند طوری انسان رو خلق کرده بود که از غریزه ی جنسی خودش برای تولید مثل ، لذت نمی برد آنگاه مجبور بود برای بقاء خودش کاری را انجام دهد که از آن رضایتی ندارد و ناچار باید مانند قرصی که انسان مجبور است بخورد به دنبال تولید نسل برود و تلخی آن را هم تحمل کند .
اما خداوند از لطف خودش برای این عمل غریزی ، لذتی قرار داده تا انسان برای بقای خود ناچار به انجام عملی با اکراه نباشد .
در ضمن اعمال جنسی وقتی که در مسیر مشروع خودش قرار می گیره نه تنها بد نیست بلکه علاوه بر اینکه در بعضی موارد حتی استحباب اون هم - حتی در حد ثواب جهاد در راه خدا ..البته و البته برای زن و شوهر - ذکر شده در ضمن خواص درمانی زیادی هم داره و موجب علاج بعضی دردها و دفع عفونت و ..
هم خواهد شد که اگر عمری باقی بود در اینده تک تک موارد اون رو ذکر می کنم - چند مورد هم در پایین همین مطالب گفته ام -حتی از موارد همسر خوب گرم بودن شهوتش برای شوهرش می باشد اما نکته ی مورد توجه اینه که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد ..
خواص درمانی غریزه ی جنسی علت موجهی برای اعمال غیر شرعی جنسی نیست .
همچنین این مطلب دلیل بر این نمی شود که انسان تا چیزی احتیاج داشت فوری از هر راهی بهش پاسخ بده چرا که – همون طور که جلوگیری و مسدود کردن امیال غریزی موجب طغیان غرایز ادمی میشه - عدم رعایت و کنترل در رسیدن به پاسخهای غریزی هم موجب افزایش بی حد و مرز اونها خواهد شد و شهوت برای انسان حکم اب شور رو داره ..
هر کس بیش از حد بهش اهمیت بده بیشتر تشنه میشه .
پس در قدم اول اگر شرایط باشه باید ازدواج کرد و خداوند این کشش غریزی را در بین زن و مرد قرار داده تا مقدمه ای شود برای تشکیل خانواده و ایجاد محبت بین انها ( و البته از جاذبه های دیگر نیز احتیاجات عاطفی بین آنهاست و ...که نمی توان هیچکدام را منکر شد اما عامل اصلی همان نیروی جنسی است )..
حال اگر شرایط نبود ...
در مرحله ی بعد اگر قدرت دوری از گناه بود باید انسان سعی کند که خود را از گناه دور کند تا شرایط ازدواج دائمش فراهم شود و برای دوری از گناه موارد زیادی ذکر شده و حتی در خورد و خوراک و خوابیدن انسان و چگونگی پر کردن اوقات خود در شبانه روز سفارشهایی شده که باعث کاهش درخواست جنسی انسان شود و اگر باز احتمال گناه می رفت ازدواج موقت و صیغه وجوب پیدا می کنه .
حتی در احادیث برای دختر باکره ازدواج موقت مکروه خوانده شده مگر اینکه باعث افتضاح دختر و مشکلات پارگی بکارت و ...
نشود که اکثر جوانان بعلت بی تجربگی و بالا بودن قدرت شهوت این موارد رو رعایت نمی کنند و بحث کراهت ازدواج موقت برای دختر بیشتر مورد توجه قرار می گیره و همچنین کسی که برای اولین بار با کسی نزدیکی جنسی داشته باشه اگر این نزدیکی به طور موقت باشه این دختر در آینده ممکنه ( با احتمال بسیار زیاد ) با مشکلاتی مواجه بشه و با کسی که بعدا می خواهد به طور دائم زندگی کنه ممکنه اون لذت جنسی ای رو که باید ببره نبره و دائما شوهر دائم خودش رو با شوهر موقت و قبلی خودش مقایسه کنه و احساس کمبود کنه و لطمه ی روحی بخوره ..
خیلی وقت ها هم مشاهده میشه که می گویند چیزی برای ما عشق اول نمیشه ..
اما در مورد صیغه ی زنان بیوه ..
بحثی است کاملا مجزا که باید در جای خودش در مورد اون بحث کرد و البته شما نگران نباشید ..
اگر زن بیوه ای احتیاج به نزدیکی با مردی داشته باشه بدون شوهر نمی مونه چرا که همه ی انسان ها ظرفیتشون در یک حد نیست .
اما توجه کنید که حرف من اینجاست ...هر سر دردی می تونه ی نشونه ی بیماری خاص خودش باشه و همه ی امراض و نیازهای بدن رو از یک راه بر طرف نمی کنند .
حتی دو نفر با شرایط جسمی کاملا مشابه ممکنه برای درمان احتیاج به 2 روش درمان کاملا متفاوت داشته باشند .
حرف من اینه که برای هر کس با یک دید نسخه نپیچید و کمی در موردش تامل کنید و اول شرایطش رو بسنجید و در صورت لزوم و نبودن راهی دیگر ، سپس به سراغ ازدواج موقت بروید .
نه این که تا کسی پرسید چه کنم اول بسم الله چشممون رو ببندیم و بگیم فقط ازدواج موقت !
( از شما خواهش می کنم تک بعدی فکر نکنید و شرایط زن و مرد رو باهم بسنجید و برای لطمات روحی ای که زنان در اینده ممکنه دچارش بشوند هم اهمیت قائل بشید ) باز هم می گم در مورد صحبت های من یک جانبه فکر نکنید ..
بله !
گاهی هم حتی برای دختر و پسر ازدواج موقت واجبه و بی توجهی به این مساله گناه محضه .
اما بعد از شناخت و تشخیص شرایط موجود .
در ضمن ازدواج موقت همیشه جنبه ی جنسی نداره و می تونه تنها برای تبادل احساسات عاطفی دو نفر باشه و یا پیشگیری از گناه های چشمی و زبانی دو نفر باشه که زیاد با هم رفت و امد و ارتباط گفتاری دارند .
خواص جماع و اثار و ثواب های معنوی آن ثواب جهاد در راه خدا حلیه المتقین : زنی خدمت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله سلم امد و شکایت کرد که شوهرم به نزدیک من نمی اید .
حضرت فرمود : " خود را خوشبوکن تا نزدیک تو بیاید .
" زن گفت : هیچ بوی خوشی را نگذاشتم مگر آن که خود را به آن خوشبو کردم ، اما باز هم از من دوری می کند .
حضرت فرمود : " اگر می دانست در آمدن به نزد تو چه ثواب هایی دارد ، از تو دوری نمی کرد .
ثوابش همانند ان است که شمشیر کشیده و در راه خدا جهاد کند .
پس چون با تو مجامعت کند ، گناهان از او می ریزد ، چنان که برگ از درخت می ریزد ، و چون غسل کند از گناهان خارج می شود .
" علاج دردها امیرالمومنین علیه السلام فرمود : " هرگاه کسی را دردی در بدن به هم رسید یا حرارت بر مزاجش غالب شد ( فشار خون ، داغ شدن بدن ، خستگی و سستی و ...) ، با همسر خویش جماع کند تا درد تسکین یابد .
طبیعت بدن هرچه بخواهد !
امام رضا علیه السلام فرمود : " هرگاه گرسنه و تشنه شدی ، بخور و بنوش ، و اگر خوابت آمد بخواب ، و چون بول داشتی بول کن و هرگاه خواستی نزدیکی کنی ، پس انجام بده ( البت مسلماً به طور مشروع ) ؛ به درستی که در هر امری در همان وقت برای بدن بهتر و مفید تر است .
" دفع عفونت طب الرضا علیه السلام : حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمود : " هر کس بخواهد از بلغم ( عفونت ) در مزاج خویش بکاهد ، حمام رفتن و عمل جماع با زنان ( خود ) را بسیار انجام دهد و مدت زیادی در آفتاب بنشیند و از غذاهای سرد و مرطوب و ترش بپرهیزد " یک شب بدون زن نمی خوابم فروع کافی : امام موسی کاظم علیه السلام فرمود : " مردی خدمت امام باقر علیه السلام امد ، حضرت از او پرسید : ایا همسر گرفته ای ؟
گفت : نه !
امام فرمود : " دوست ندارم که تمامی دنیا از من باشد ولی یک شب بی زن بخوابم .
" بعد فرمود : " دو رکعت نماز شخص همسردار ، بهتر از نماز فرد مجردی است که شب ها به نماز می ایستد و روزها روزه می گیرد .
" قابل ذکر است که احادیثی بیشتر از موارد فوق در مورد علاج درد های زنان آمده است که – ان شاء الله - اگر مجال آن را پیدا کردم و محیط بلاگ و رعایت حیا و عرف محیط وبلاگ این اجازه را به من داد آنها ذکر می کنم .
بد اخلاق کیست ؟
اینکه می گویند : " فلان کس ، بد اخلاق است " یا " فلان کس ، خوش اخلاق است " طبق چه معیاری است ؟
بد اخلاقی به یکی دو بار ، " داد و بیداد " کردن نیست .
بالاخره انسان ممکن است روزی به علتی ناراحت باشد و این ناراحتی را نتواند تحمل کند و درست هنگامیکه او ناراحت است شما با او چند بار شوخی کنید و او به سر شما داد بزند که"بابا ولم کن !
یا بی حوصله از سرکار آمده و می خواهد کمی استراحت کند در این راستا از او می خواهید که فلان کار را انجام دهد و او ناراحت شده و داد می زند " من این کار را انجام نمی دهم " .
پس نتیجه می گیریم که ابن رفتارها که بیشتر مردم نیز کم و بیش دارند بد اخلاقی نیست بلکه بد اخلاقی یک صفت ثابتی است که ما از بداخلاق در بیشتر مواقع می بینیم .
اصولاً شخص بد اخلاق ، حداقل یک کمبود در خود احساس می کند .
و به همین علت ، خود را نسبت به دیگران ناقص تلقی کرده و به مرور زمان ، و با فکرهای ناصحیحی که در مقایسه ی خود با دیگران می نماید اعصاب و روانش دچار تزلزل شدید شده تا جایی که تحمل شنیدن و یا دیدن کوچک ترین رفتار متضاد با ایده و روش خود ندارد و به همین خاطر ظرفیت پر گشته و عکس العمل نشان می دهد و این عکس العمل حربه ای است که در حقیقت برای پیرو نمودن دیگران به کار می بندد و از این رو شما تا از او اطاعت می کنید ، داد و فریادی از او نمی شنوید اما هنگامی که کارها بر خلاف آنچه او می خواهد اتفاق افتاده باشد و یا بخواهد اتفاق بیفتد ، این قشقرق را به پا خواهد کرد .
ازدواج با بد اخلاق در سخنان ائمه شخصی به نام حسین بن بشار به امام رضا علیه السلام نامه ای نوشت که فامیل نزدیکی دارم که از دخترم خواستگاری کرده است اما بد اخلاق است آیا به او دخترم را تزویج کنم ؟
حضرت به او فرمود : اگر بداخلاق است به او دخترت را تزویج نکن .
( مکارم الاخلاق ، ص 203 ) اینجا باز ممکن است کسی بگوید " پس این صفت – خوش اخلاقی – از ایمان مهم تر است " .
باید بگویم تمام صفات مهم هستند اما بعضی از اوصاف ، صفات دیگر را تحت الشعاع قرار داده و آنها را کم رنگ می کند .
برای اینکه این گفته تفهیم شود برخی از روایت هایی که در رابطه با خوش اخلاقی آمده است را توضیح می دهم تا اشکال بالا در ذهن ها پیش نیاید .
از پیامبر اکرم صلی الله علیهو آله و سلم پرسیدند : کدام اعمال بهتر است ؟
حضرت فرمود : اخلاق نیکو .
( جامع الاخبار ، ص 107 ) امام رضا علیه السلام فرمود : پیامبر فرموده " بر شما است که خوش اخلاق باشید پس همانا آدم خوش اخلاق ، بی شک به بهشت می رود و مبادا بد اخلاق باشید ، همانا بد اخلاق بی شک به جهنم می رود .
و در روایتی از حضرت نبی اکرم صلی الله علیه و اله و سلم آمده که حضرت فرمود : کامل ترین مومن ها ، خوش اخلاق ترین آنها می باشد همانا مسلمان کسی است که مردم از دست و زبان او در امان باشند .
و در رواست دیگری حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود : اگر آدمی بداند چه ارزشی در اخلاق نیکو وجود دارد خود را نیازمند آن " اخلاق نیکو " می دانست پس همانا خوش اخلاقی گناهان را ذوب می کند همانگونه که نمک در آب ذوب می شود .
و در روایتی از حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم پرسیدند : بیشتر مردم با چه چیزی – صفت و عملی – وارد بهشت می شوند ؟
حضرت فرمود : تقوای الهی و اخلاق نیکو .
همانطور که در معنای روایات ملاحظه می کنید ، چون بد اخلاقی موجب ناراحتی مومن می گردد و هر کس ناراحتی مومن را فراهم کند غضب خدا را فراهم کرده است و شرط مسلمانی این است که مردم از اذیت های زبانی و دستی او در امان باشند ؛ پس از نشانه های مومن واقعی ، خوش اخلاق بودن آن است .
البته این گفته به این معنی نیست که آدم " بد اخلاق " از جلگه ی مسلمانی بیرون است ؛ بلکه تاکید فراوان بر روی صفت خوش اخلاقی دارد و بد خلقی را نقص مهم برای مسلمان می داند .
و اما از نظر روانی نیز ، آدم بد اخلاق بر محیط خانواده ، تاثیر منفی می گذارد و چه بسا با این برخوردهای ناهنجار ، مهر و محبت از بین خانواده برود و بهترین عزیز او مرگ زود رس عزیز بد اخلاقشان را از خداوند متعال مسئلت نماید .
و از طرفی ممکن است همسر و یا خواهر و برادر و فرزند در اثر این هم نشینی ، صفت " پرخاشگری " را به ارث برده و راه و روش بد این شخص ، ناخواسته در رفتار آنان سرایت کند و به قول معروف " گرگ زاده گرگ شود " .
بد اخلاق خود را اصلاح کند اینجا باید به اشخاصی که ضعف اعصاب دارند تذکر دهیم که سعی کنید با نام و یاد خدا که ارامش گر دل هاست " الا بذکر الله تطمئن القلوب " بر اعصاب خود مسلط شده و با خوش اخلاقی زندگی تازه ای را با خانواده آغاز کنید چون باز هم برای اصلاح امور ، فرصت هست و " ماهی را هر وقت از آب بگیرند تازه است " .
از کجا به ایمان شخص مورد نظر پی ببریم ؟
ممکن است این سئوال مطرح شود که ما از کجا به ایمان کسی آگاهی پیدا کنیم در حالی که سابقه ی اشنایی با او را نداشته ایم ؟
در پاسخ باید گفت : بله !
ما هم ادعا نداریم که یک روزه می توان به اعتقادهای باطنی اشخاص پی برد چرا که برای دسترسی به این علم " یعنی آگاهی به ضمیر اشخاص " علم غیب می خواهد و " علم غیب " را هم کسی جز خداوند بزرگ نمی داند کما اینکه در قرآن مجید فرموده : قل لا یعلم من فی السماوات و الارض الفیب الا الله ...
( سوره نمل – آیه 65) ای پیامبر بگو هیچکس در آسمانها و زمین غیب نمی داند مگر خداوند .
و در آیه ی دیگری فرموده : و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو ( سوره انعام – آیه 59) کلیدهای غیب در نزد خداست کسی غیر از خداوند آن را نمی داند .
با این توضیح روشن شد که منظور ما از " واقف شدن به ایمان کسی " از راه غیب نیست اما ایا باید نشست و تحقیق در رابطه با ایمان کسی که می خواهیم سالها با او زندگی کنیم انجام نداد به این بهانه که " ما غیب نمی دانیم ؟
" اینجاست که باید گفت : همه خوب می دانند ، شناخت هر چیزی با بروز علامتها و صفات آن ، در عالم خارج نمود پیدا می کند و ما تا می توانیم باید از وقوع حوادث سرنوشت ساز جلوگیری کنیم و آن را با تحقیقات پیرامون " شخص " به حداقل برسانیم .
نباید گفت : " ان شاء الله آدم خوبی است " یا بگوییم : " چه می شود کرد سرنوشت است " و از این قبیل حرفها .
ما با پرس جو از اطرافیان می توانیم تا حدودی به ایمان اشخاص پی ببریم .
علامت مومن بودن حال که می خواهیم از ایمان شخص – زن یا مرد – تفحص و پرس و جو کنیم باید بدانیک " علامت مومن چیست ؟
" معمولاً در عرف ، علامت مومن بودن را خلاصه در چند چیز می دانند : مثل " نماز خوان بودن ، روزه گرفتن ، سر به زیر بودن " .
ما می گوییم " علاوه بر اینکه باید به صفت " نماز خوان بودن " شخص کاملاً دقت کنیم – زیرا نباید زیر یک سقف ، با آدم بی نماز قرار گرفت – چرا که آدم بی نماز از کافر و منافق بدتر است و همچنین موارد دیگری که ذکر آن گذشت .
قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم : ....
یقول الکافر الحمدلله الذی خلقنی کافراً و لم یجعلنی منافقاً و یقول المنافق الحمد للخ الذی خلقنی منافقاً و لم یخلقنی تارک الصلوه .
( جامع الاخبار ، ص 74 ) نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود : کافر می گوید حمد و سپاس خدایی را که مرا کافر خلق کرد ولی ( مرا ) منافق خلق نکرد .
منافق می گوید خدای را سپاس که مرا منافق خلق کرد اما ( مرا ) بی نماز خلق نکرد .
( چنانچه می بینید آدم بی نماز از کافر و منافق بد تر است ) چیزهای دیگری از علایم مومن است که باید مورد توجه قرار گیرند و هر کدام در سرنوشت انسان تاثیر بسزایی دارند .
بهتر بگوییم : اگر نشانه های ایمان را به طور کامل – به آن صورتی که بزرگان فرموده اند – در نظر نگیریم در حقیقت ستونی از ستون های زندگی را – که در قوام زندگی دخیل است – در نظر نگرفتیم و معلوم است اگر بعد ها ، پی به نبود آن ببریم چه بسا ، حل مشکل ، ما را در بن بست قرار داده و سقف زندگی بر سر ما خراب گردد .
همانطور که صفات دیگر همسر آینده از نظر اسلام ، در مطالب آتی خواهد آمد ، انچه در رابطه با دقت در مورد ایمان گفته می شود ، شامل تمام موارد خواهد بود یعنی از صفاتی که گفته خواهد شد نیر باید تفحص کرد .
عشق و زیبایی در سایه ی ایمان زیبایی مطلق از آن خداوند است و او هم زیباست و هم زیبایی را دوست دارد .
خداوندی که انسان را به بهترین صورت خلق نمود و برای خود به خاطر این خلقتش تبریک گفت ، بهترین زیبایی را برای انسان ایمان قرار داد و به واسطه ی همین ایمان او را اشرف مخلوقات نمود و بدون آن – ایمان – منزلت انسان را ، از حیوان پست تر و پایین تر می داند .
وقتی انسان به خدا ایمان داشت و به عظمت او پی برده هر کس را که خدایش دوست می دارد دوست خواهد داشت و هر کسی را که خداوند ، دشمن بدارد دشمن خواهد داشت کما اینکه از واجبات فروع دین ما " تولی و تبری " است .
پرواضح است که اگر همسر انسان – زن یا شوهر – مومن باشد خداوند آنان را دوست خواهد داشت و چون مومن پیش خدا ولی – دوست – محسوب می شود او را دوست داشته و به او به دیده ی احترام می نگریم .
و این گفتار نتیجه ی فرمایش امام صادق علیه السلام است که فرمود : هر کس کافر را دوست داشته باشد مسلماً با خدا دشمن است و هر کس کافر را دشمن بدارد مسلماً خدا را دوست داشته است .
آنگاه حضرت فرمود : دوست دشمن خدا ، دشمن خداست .
ممکن است این سئوال به ذهن خطور کند که منظور شما از این که می گویید : " دوستدار خدا دوستدار خلق خدا می باشد " چیست و چرا در اینجا مطرح کردید ؟
در پاسخ باید گفت : حل بسیاری از معضلات و مشکلات خانوادگی ، بستگی زیادی به درک مقام و منزلت یکدیگر دارد برای اینکه گفته ام را خوب تفهیم کنم مثالی می زنم .
فرض کنید شخصی را از هر حیث دوست و رفیق خود بدانیم و به رفاقت او ایمان داشته باشیم اگر اتفاقاً از او بدی ببینیم آیا رفاقت را به خاطر یک اشتباه بهم می زنیم ؟
مسلماً خطاهای او را نادیده گرفته و می گوییم : : "منظوری نداشته " چون می دانیم او رفیق واقعی ما است .
اگرچه سلیقه هایی که او دارد و با سلیقه های من متفاوت باشد .
اکنون که با این مثال به منظور نگارنده نزدیک شدید از این روایت که ذکر آن گذشت نتیجه می گیریم که انسان مومن ، دوست مومن است و این دوستی ، حقیقی و واقعی است و اگر چند عامل – مثل فامیلی ، رابطه ی زناشویی و ...
– در دوستی دست به دست هم دهند و این دوستی را مستحکم تر نمایند شکی نیست که اختلافات سلیقه ای موجب بهم خوردن دوستی ، نخواهد شد و زندگی به کام شیرین خواهد شد .
و این معنای فرمایش مولایمان ، حضرت علی علیه السلام است که فرمود : " دوستی واقعی وقتی است که دوست را در سه مورد نگه دارد .
در بدبختیها و در غیابش و بعد از وفاتش .
" اگر به دوستی همسرمان معتقد شدیم از بسیاری از لغزشهای همسر چشم پوشی کرده و حتی ذره ای کدورت از او به دل راه نمی دهیم .
اینجا است که ایمان نقش خود را در عشق و علاقه به یکدیگر ایفا می کند و زندگی – هر چند ساده و محقر هم باشد – توام با عشق و صفا و صمیمیت خواهد بود و به قول معروف : " در کلبه ی ما رونق اگر نیست صفا هست "