بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
یآ أَیُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذى خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْس واحِدَه وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثیراً وَ نِسآءً وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذى تَسآءَلُونَ بِه وَ الْاَرْحامَ اِنَّ اللّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقیباً (*)
به نام خداوند بخشاینده بخشایشگر.
اى مردم از پروردگارتان پروا کنید آنکه شما را از یک جان آفرید و همسر او را از او آفرید و از این دو، مردان و زنان بسیارى را پراکنده ساخت و از خدا پرواکنید آنکه به نام او از یکدیگر درخواست مى کنید و نیز درباره خویشاوندان بترسید.
همانا خداوند بر شما
مراقب است (1)
نکات ادبى
1 «بثّ» پراکنده ساخت ، منتشر کرد.
«مبثوث» پراکنده.
2 «تسائلون» از یکدیگر درخواست چیزى مى کنید و این اشاره به درخواست و تقاضاى افراد از یکدیگر با سوگند دادن به خداست.
3 «الارحام» جمع رحم، خویشاوندان و از رحم زن مشتق شده، این کلمه عطف بر الله است و اتقوا بر سر آن نیز مى آید یعنى درباره خویشاوندان هم پروا کنید و بترسید.
4 «کان» در «کان الله» منسلخ از زمان است و براى تثبیت مطلب آمده است.
5 «رقیب» مراقب، نگهبان، مواظب و ناظر.
تفسیر و توضیح
آیه (1) بسم الله الرحمن الرحیم.
یا ایها الناس اتقوا...
: این سوره نیز مانند تمام سوره هاى قرآن بجز سوره توبه، با نام خدا آغاز مى شود خدایى که رحمان و رحیم است (تفسیر بسم الله در آغاز سوره حمد گذشت) نخستین جمله این سوره خطاب به عموم مردم چه مؤمن و چه کافر است و به مردم تذکر مى دهد که از پروردگارتان پروا داشته باشید و آنان را امر به تقوا مى کند.
تقوا آن حالت خداترسى است که اگر در وجود انسان پیدا شود، او را از ارتکاب گناهان باز مى دارد.
این حالت، رابطه انسان با خدا را محکم مى کند و انسان با داشتن روح تقوا، در تمام کارها خدا را در نظر مى گیرد و مطابق با رضایت او عمل مى کند و از انجام کارى که خشم خدا را بر انگیزد پرهیز مى نماید.
طبق این آیه، دلیل اینکه انسان باید از خدا پروا کند و رضایت و خوشنودى او را بجوید، این است که خدا پرورش دهنده انسانهاست و هموست که انسانها را از نسل
یک نفر به وجود آورده که منظور حضرت آدم است و همسر او حوا را هم از او آفرید و از این دو نفر مردان و زنان بسیارى پدید آورد.
پیش از آنکه درباره چگونگى خلقت آدم و حوا و تکثیر نسل آنها سخنى بگوییم، این نکته را یادآور مى شویم که کیفیت خلقت نوع بشر و تکثیر ذریه آدم و پدید آمدن انسانها از پدران و مادران بهترین وضعیت و حالت در ایجاد نوع بشر است خداوند با قرار دادن غریزه جنسى در نهاد آدمى و شدت علاقه اى که به او نسبت به جنس مخالف داده، کارى کرده است که به طور طبیعى و بدون احتیاج به امر تشریعى نسل بشر در روى زمین باقى مانده است هر چند که امر تشریعى به ازدواج نیز به صورت استحبابى وجود دارد ولى غریزه جنسى آنچنان نیرومند است که خود به خود و حتى در میان اقوام وحشى نیز تولید مثل وتکثیر نسل وجود دارد.
یک نفر به وجود آورده که منظور حضرت آدم است و همسر او حوا را هم از او آفرید و از این دو نفر مردان و زنان بسیارى پدید آورد.
پیش از آنکه درباره چگونگى خلقت آدم و حوا و تکثیر نسل آنها سخنى بگوییم، این نکته را یادآور مى شویم که کیفیت خلقت نوع بشر و تکثیر ذریه آدم و پدید آمدن انسانها از پدران و مادران بهترین وضعیت و حالت در ایجاد نوع بشر است خداوند با قرار دادن غریزه جنسى در نهاد آدمى و شدت علاقه اى که به او نسبت به جنس مخالف داده، کارى کرده است که به طور طبیعى و بدون احتیاج به امر تشریعى نسل بشر در روى زمین باقى مانده است هر چند که امر تشریعى به ازدواج نیز به صورت استحبابى وجود دارد ولى غریزه جنسى آنچنان نیرومند است که خود به خود و حتى در میان اقوام وحشى نیز تولید مثل وتکثیر نسل وجود دارد.
بنابراین، خداوند با پدیدآوردن انسانها با این کیفیت مخصوص بالاترین حق را برگردن انسانها دارد و آن حق حیات است و به همین جهت لازم است که انسان از خدا پروا کند و تقوا داشته باشد و خوشنودى او را در کارهاى خود در نظر بگیرد.
با توجه به متن قرآن و ظواهر آیات، شکى وجود ندارد که از دیدگاه قرآن نسل کنونى بشر به یک فرد به نام آدم مى رسد که خدا او را از خاک آفرید و از روح خود بر او دمید و او نخستین انسان روى زمین است که بدون پدر و مادر آفریده شده.
تکامل نوع انسان از انواع دیگر حیوانات مانند میمون، مورد قبول متن قرآن و ظواهر آیات نیست و البته مى دانیم که این نظریه از سوى بعضى از دانشمندان علوم طبیعى نیز رد شده و فسیلها و اسنادى یافته اند که مخالف با این فرضیه است.
مطلب دیگر اینکه طبق همین آیه، نسل بشر به یک تن مى رسد که همان آدم است و همسر آدم نیز از او به دنیا آمده.
اکنون باید دید که منظور از این جمله چیست؟
و همسر آدم چگونه از خود آدم پدید آمده است؟
طبق بعضى از روایات، همسر آدم از دنده چپ آدم مخلوق شده و طبق بعضى از روایات دیگر، او پس از خلقت آدم از باقیمانده سرشت آدم آفریده شده است.
البته در بعضى از آیات قرآنى هم آمده که خدا از خود شما همسرانى براى شما آفرید (خلق لکم من انفسکم ازواجا) ولى این آیات مربوط به نسلهاى بعدى است و ناظر به جریان آدم و حوا نیست.
اگر در سند روایاتى که به آنها اشاره شد تردید کنیم، باید بگوییم که ما از چگونگى خلقت حوا از آدم اطلاعى نداریم و فقط طبق آیه مورد بحث مى دانیم که حوا نیز از آدم آفریده شده است.
و نسل بشر به یک نفر مى رسد که نام او آدم است.
موضوع دیگرى که در اینجا قابل بررسى وتأمل است این است که از این آیه فهمیده مى شود که نسل بشر از آدم و همسر او ازدیاد پیدا کرده و مردان و زنان بسیارى در روى زمین پراکنده شده اند.
در اینجا این سؤال پیش مى آید که فرزندان بلافصل آدم چگونه و با چه کسانى ازدواج کردند؟
و نسلهاى بعدى چگونه به وجود آمدند؟
از این آیه فهمیده مى شود که دختران و پسران آدم و حوا با یکدیگر ازدواج کرده اند و ازدواج خواهر و برادر یک حکم تشریعى و قراردادى است و این حکم در آن زمان نیامده بود و بعدها که نسل آدم تکثیر شد و نیازى به ازدواج خواهر و برادر نبود، این حکم از سوى خدا آمد و این هیچ گونه استبعادى ندارد.
زیرا طبق نص صریح قرآن بعضى از ازدواجهاى حرام، قبلا حرام نبوده و در شریعت اسلام حرام شده است مانند جمع کردن میان دو خواهر که در شریعتهاى قبلى جایز بود و یک مرد مى توانست همزمان با دو خواهر ازدواج کند ولى در شرع اسلام این امر ممنوع شد و ازدواج با خواهر همسر حرام اعلام شد.
این نشان مى دهد که حرام بودن ازدواج با بعضى از زنها یک مسأله قراردادى است و ممکن است بعضى از زنها در زمانى حلال باشند و در زمانى طبق مصلحت جدیدى که پیش مى آید حرام باشند.
بنابراین نباید در ازدواج فرزندان آدم با یکدیگر استبعاد کرد.
چون ظاهر این آیه همین موضوع را مى رساند.
البته در بعضى از روایات آمده که فرزندان بلافصل آدم با حورى یا جنّى ازدواج کردند و در بعضى از روایات آمده که حوا همیشه دوقلو مى زایید که یکى از آنها پسر و دیگرى دختر بود.
پسر هر شکم با دختر شکم دیگر ازدواج مى کرد و شاید هم فرزندان آدم با بازماندگان انسانهاى پیشین ازدواج کردند چون طبق یک نظریه، آدم نخستین انسان در روى زمین نبود بلکه پیش از او هم انواع مشابهى از انسانها در روى زمین زندگى مى کردند که به تدریج نسل آنها قطع شد و خدا آدم را از خاک آفرید.
در قسمت بعدى آیه مورد بحث، بار دیگر مردم را به سوى تقوا مى خواند و مى فرماید: از خدا پروا کنید خدایى که همیشه با نام او از یکدیگر درخواست مى کنید و به یکدیگر مى گویید تو را به خدا فلان چیز را به من بده یا فلان کار را انجام بده.
منظور این است که از همان خدایى که نام او همیشه ورد زبان شماست و به او سوگند مى خورید وسوگند مى دهید بترسید و پروا کنید و با انجام واجبات و ترک محرمات رضایت او را فراهم سازید.
پس از بیان این مطلب، اضافه مى کند که علاوه بر خدا از ارحام و خویشاوندان هم پروا کنید و حقوق آنان را در نظر بگیرید.
این جمله اهمیت صله رحم و توجه به خویشان و نزدیکان را مى رساند.
خویشاوندان حقوقى برگردن انسان دارند که باید آن را ادا کند و یکى از نشانه هاى ایمان صله رحم و محکم کردن پیوندهاى خویشاوندى است.
این موضوع در آیات دیگرى هم آمده است: و اولو الارحام بعضهم اولى ببعض فى کتاب الله (احزاب / 6) صاحبان پیوند خویشاوندى برخى از آنان براى برخى دیگر اولى هستند.
در روایات اسلامى نیز درباره صله رحم و اثر آن در زندگى انسان مطالبى آمده که در بخش روایات بعضى از آنها ذکر خواهد شد.
پس از امر به تقوا و صله رحم اظهار مى دارد که خداوند مراقب اعمال شماست و به آنچه انجام مى دهید نظارت دارد.
اعتقاد به اینکه خدا همیشه ناظر اعمال انسان است، از نظر تربیتى بسیار مهم و سازنده است و سبب مى شود که انسان در کارهایى که مى کند، رها و یله نباشد بلکه معیارهاى خدایى را در نظر بگیرند.
چند روایت 1 ـ قال امیرالمؤمنین (ع) لنوف البکالى: یا نوف صل رحمک یزیدالله فى عمرک.(1) امیر المؤمنین (ع) به نوف فرمود: اى نوف صله رحم کن تا خدا بر عمر تو بیفزاید.
2 ـ قال امیرالمؤمنین (ع): صلوا ارحامکم و لوبالسلام.
یقول الله تبارک و تعالى: «واتقوالله الذى تسائلون به و الارحام».(2) امیرالمؤمنین (ع) فرمود: با خویشاوندان خود وصل کنید اگر چه با سلام باشد خداوند مى فرماید: «و اتقوالله الذى...» 3 ـ قال الحسین (ع): من سرّه ان ینسأ فى اجله و یزاد فى رزقه فلیصل رحمه.(3) امام حسین(ع) فرمود: هر کس دوست دارد که اجل او به تأخیر بیفتد و روزى او افزایش یابد، پس صله رحم کند.
4 ـ عن الباقر(ع)، قال قال رسول الله: اخبرنى جبرئیل ان ریح الجنه توجد من مسیره الف عام ما یجدها عاقّ ولاقاطع رحم.(4) امام باقر(ع) فرمود: پیامبر فرمود: جبرئیل به من خبر داد که عطر بهشت از فاصله هزار سال راه شنیده مى شود ولى عاقوالدین و کسى که با خویشاوندان خود بریده است، آن را نمى شنود.
وَ آتُوا الْیَتامى أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبیثَ بِالطَّیِّبِ وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَهُمْ اِلى أَمْوالِکُمْ اِنَّهُ کانَ حُوباً کَبیراً (*)وَ اِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تُقْسِطُوا فِى الْیَتامى فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّسآءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَاِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تَعْدِلُوا فَواحِدَهً أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ ذلِکَ أَدْنى أَلاّ تَعُولُوا (*)وَ آتُوا النِّسآءَ صَدَقاتِهِنَّ نِحْلَهً فَاِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ ــــــــــــــــــــــــــــ 1 - بحارالانوار ج 74 ص 89 2 - خصال ص 157 3 - بحارالانوار ج 74 ص 91 4 - بحارالانوار ج 74 ص 95 شَىْء مِنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ هَنیئاً مَریئاً (*) و اموال یتیمان را به خودشان بدهید و پلید را با پاکیزه عوض نکنید و اموال آنها را با اموال خود مخورید زیرا که آن گناه بزرگى است (2) و اگر بیم آن را داشتید که درباره دختران بتیم عدالت را رعایت نکنید، پس از زنانى که براى شما پسندیده است دوتا دوتا و سه تا سه تا و چهار تا چهارتا به همسرى بگیرید و یا زنى را که مالک آن هستید بگیرید.
این کار نزدیکتر به آن است که ستم نکنید (3) و مهریه زنان را با رغبت بدهید.
پس اگر با طیب نفس چیزى از آن را به شما بخشیدند، آن را گوارا و نوشین بخورید (4) نکات ادبى 1 ـ «لاتتبدلوا» عوض نکنید، یکى را جانشین دیگرى نکنید.
تبدل و استبدال به یک معناست.
2 ـ «الى اموالکم» الى در اینجا به معناى «مع» است.
یعنى همراه بااموال خودتان.
3 ـ «حوب» گناه، معصیت، کار بد.
4 ـ «ماطاب» ما در اینجا مصدر است و ما بعد خود را در حکم مصدر مى کند.
و البته مى توان آن را موصول هم گرفت و استعمال ما در ذوى العقول اشکالى ندارد همانگونه که استعمال «من» در غیر ذوى العقول دیده شده است.
5 ـ «مثنى» و «ثلاث» و «رباع» تکرار در عدد یعنى دوتا دوتا و سه تا سه تا و چهارتا چهارتا.
وزن «مفعل» و «فُعال» در اعداد براى تکرار آن عدد است و این از باب عدول است یعنى مثنى از اثنان اثنان عدول کرده همانگونه که ثُلاث از ثلاثه ثلاثه و رُباع از اربعه اربعه عدول کرده است و به خاطر همین عدول و وصفیت این کلمات غیر منصرف هستند.
ضمناً وزن «فُعال» در اعداد فقط تا عدد چهار استعمال شد و از اعداد بالاتر این وزن نیامده است.
6 ـ «ملک یمین» تملک شخص بر عبدو امه.
سابقاً که بردگى وجود داشت انسان مى توانست مالک عبد یا امه خود باشد.
وامه یا همان کنیز اصطلاحى مانند زوجه صاحبش بود و همبستر شدن با او جایز بود.
7 ـ «تعدلوا» از عیله به معناى جور و ستم و میل از حق.
8 ـ «صدقات» جمع صدقه و منظور همان صداق یا مهریه زنان است.
9 ـ «نحله» از روى میل و رغبت، نحله به معناى عطایى است که بدون منت و بدون عوض داده شود.
البته معانى دیگرى هم دارد که با این مورد مناسب نیست مانند: نحله به معناى شریعت و دین.
10 ـ «هنیئا» گوارا و «مریئا» شیرین و با لذت.
این دو کلمه حال از «کلوا» است.
تفسیر و توضیح آیه (2) و آتوا الیتامى اموالهم...
: پس از امر به تقوا که در آیه پیش آمد اکنون چندین حکم از احکام فقهى بیان مى شود.
نخستین حکم مربوط به یتیمان است و دستور مى دهد که اموال یتیمان را به آنها بدهید.
کسانى که عهده دار نگهدارى اموال یتیمان هستند باید به درستى و امانت آن را حفظ کنند و چون یتیم بالغ شد به او تحویل دهند.
ممکن است بعضى از افراد در اثر وسوسه شیطان و به سبب مال دوستى و دنیاپرستى، در اموال یتیمان خیانت کنند.
یا از آن بخورند و یا جنس خوب را که مال یتیم است با جنس بد که مال خودشان است عوض کنند.
این است خداوند آنها را موعظه مى کند و مى فرماید: جنس بد را با جنس خوب عوض نکنید و اموال یتیمان را همراه با اموال خودتان نخورید که این گناه بزرگى است.
طبق این آیه باید در حساب و کتاب اموال یتیمان دقت کرد تا با اموال خود شخص مخلوط نشود.
این دستور الهى سبب شد که بعضى از متدینین درباره یتیمان سختگیرى کنند و براى اینکه مبادا مال آنها قاطى مال خودشان شود غذا و زندگى آنها را جدا کردند و از دست زدن به غذاى آنها پرهیز نمودند و این کار از نظر عاطفى به ضرر یتیمان بود و یتیمان احساس تنهایى و بى کسى مى کردند.
این بود که آیه دیگرى نازل شد و مردم را به خوردن متعارف از مال یتیمان و انس با آنان دعوت کرد: و یسألونک عن الیتامى قل اصلاح لهم خیر و ان تخالطوهم فاخوانکم (بقره / 220) از تو درباره یتیمان مى پرسند بگو اصلاح حال آنها بهتر است و اگر با آنها معاشرت کنید پس برادران شما هستند.
آیه (3) و ان خفتم الاتقسطوا ...
: گاهى بعضى از اشخاص دختران یتیم را مى دیدند و به جهت ترحم به حال آنها و یا به جهت مال و جمال آنها، با آنها ازدواج مى کردند و اموال این یتیمان در اختیار آنان قرار مى گرفت و نمى توانستند آنچنان که باید حقوق آنها را رعایت کنند و گاهى درباره آنها ظلم مى شد و آنها حامى و دفاع کننده نداشتند.
آیه شریفه به این گروه از مسلمانان هشدار مى دهد که اگر شما نمى توانید درباره این دختران یتیم حق و عدالت را رعایت نمایید، با آنها ازدواج نکنید بلکه با زنهاى دیگر ازدواج کنید و در یک زمان دو یا سه یا چهار زن داشته باشید.
بدینگونه قرآن به مردان اجازه تعدد همسر را مى دهد و این یک ضرورت طبیعى و اجتماعى است و سبب مى شود هم شهوترانیهاى نامشروع مهار شود و هم زنهاى بیوه در جامعه بدون همسر و حامى نباشند و به فحشا کشیده نشوند ولى این حکم یک شرط مهم دارد و آن اینکه کسانى مى توانند بیش از یک همسر داشته باشند که بتوانند میان همسران خود عدالت را برقرار کنند و از لحاظ خوراک و پوشاک و مسکن تفاوتى میان آنها نگذارند و اگر نتوانستند چنین عدالت و مساواتى را میان آنها برقرار سازند، حق ندارند بیش از یک زن بگیرند و فقط مى توانند با یک زن ازدواج کنند و یا با برده هاى کنیز که مالک آنها هستند همبستر شوند.
البته اکنون بردگى از میان رفته و موضوع این حکم منتفى است ولى سابقاً که بردگى رسمیت و مشروعیت داشت زنهاى برده نسبت به مالکان خود همانند زنها و همسران آنها بودند و مالکانشان مى توانستند با آنها همبستر شوند و البته آن خود نیز مانند زوجیت شرایط ویژه اى داشت و به نفع زنهاى برده بود چون اگر اینها از مالکان خود حامله مى شدند و فرزندى مى آوردند، آزاد مى شدند.
در پایان آیه خاطرنشان مى سازد که این برنامه یعنى اینکه به جاى دختران یتیم با همسران دیگرى ازدواج کنید و اگر نتوانستید در میان همسران خود عدالت را برقرار سازید فقط با یک همسر ازدواج کنید، این برنامه سبب مى شود که شما به ظلم و ستم و ضایع کردن حقوق دیگران کشیده نشوید و از حق تجاوز نکنید.
آیه (4) و آتوا النساء صدقاتهن نحله...
: وقتى ازدواجى صورت گرفت باید مبلغى به عنوان مهریه به زن داده شود و این حکم به نفع زنهاست چون هر دو طرف از آمیزش جنسى لذت مى برند ولى مرد باید در مقابل این کار مبلغى را به عنوان مهریه به زن بدهد و این براى حمایت از حقوق زن در جامعه است چون نوعاً زنها درآمدى مانند مردها ندارند و مهریه مى تواند پشتوانه اقتصادى زنها باشد.
در آیه شریفه دستور مى دهد که مهریه زنها را با رغبت و از روى خوشحالى و رضایت خاطر بپردازید.
چون مهریه در گردن مرد یک دین است و باید این دین را ادا کند و بدهى خود را بدهد ولى براى اینکه میان زن و مرد محبت و علاقه باشد باید این بدهى را با خوشحالى و گشاده رویى و میل و رغبت داد و نباید دادن مهریه باعث ناراحتى و بى مهرى گردد.
زیرا که پیوند زناشویى از نظر اسلام یک پیوند مقدسى است که نباید به خاطر مال دنیا لطمه اى به آن بخورد.
مردها موظف هستند که با رغبت مهریه زنها را بپردازند ولى اگر زنها نیز براى اثبات علاقه به همسران خود با رضایت خاطر تعدادى از مهریه خود را به همسران خود بخشیدند، همسران این هدیه را قبول کنند و با خوشوقتى آن را نوش جان کنند که گوارایشان باد!
بحثى درباره تعدد زوجات در میان بسیارى از اقوام و ملل جهان از دیرباز تا کنون، این سنت وجود داشته است که مرد مى تواند بیش از یک همسر داشته باشد و عملا بعضى از مردان همزمان چند همسر داشتند.
بخصوص در میان اعراب عصر جاهلى این یک سنت دیرپا بود و بسیارى از مردها چندین همسر داشتند که گاه تعداد آنها به ده تا و بیشتر مى رسید و البته این سنت مخصوص عربها نبود و بسیارى از ملل دیگر نیز به آن عمل مى کردند از جمله در میان ایرانیان قدیم هم این سنت وجود داشته است.
به گفته کریستن سن: اصل تعدد زوجات اساس تشکیل خانواده در ایران به شمار مى رفت.(1) و نیز در میان یهود نیز قانون تعدد زوجات رسمیت دارد و مورد عمل است.
جالب اینکه در میان اقوام و مللى که تعدد زوجات را به صورت رسمى و قانونى قبول ندارند، عملا بسیارى از مردها با زنهاى متعددى رابطه جنسى دارند و فحشا و روسپى گرى جاى قانون تعدد زوجات را گرفته است.
نمونه آن جوامع اروپایى و امریکایى است که وضع اسفبار فحشا و روابط نامشروع جنسى در میان آنها براى همه روشن است.
عجیب اینکه آنها ازدواج قانونى با چند زن را، غیر انسانى و ظلم در حق زنان قلمداد مى کنند ولى فحشا و زنا و روابط نامشروع را که امرى شایع میان آنهاست نشانه اى از آزادى مى دانند و کار به جایى رسیده که در انگلستان همجنس بازى هم صورت قانونى یافته است!
و آن را تجاوزى به حق زنان نمى دانند.
اسلام در محیطى ظهور کرد که تعدد زوجات آنهم به هر تعدادى که مى خواستند، قانونى بود و در جامعه به آن عمل مى شد.
اسلام به خاطر ضرورتها و با رعایت قوانین طبیعى حاکم بر مرد و زن با تعدد زوجات مخالفت نکرد و آن را به رسمیت شناخت ولى آن را از دو جهت محدود کرد یکى از لحاظ تعداد و دیگر از لحاظ رعایت عدالت میان همسران که بعداً توضیح داده خواهد شد.
ــــــــــــــــــــــــــــ 1 - کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان ص 346 با توجه به مطالب بالا، روشن است که اسلام مبتکر تعدد زوجات نیست بلکه آن را محدود هم کرده است و این در حالى است که به گفته ویل دورانت: علماى دینى در قرون وسطى چنین تصور مى کردند که تعدد زوجات از ابتکارات پیغمبر اسلام است.(1) غربیها بخصوص در قرون وسطى همواره خواسته اند چهره مخدوشى از اسلام ارائه بدهند و دشمنى خود را با اسلام گاهى به صورت جنگ (نمونه اش جنگهاى صلیبى) و گاهى به صورت تهمتهاى ناروا و گاهى به صورت ایرادهاى واهى بر احکام اسلام، نشان داده اند یکى از مواردى که غربیها به اسلام ایراد گرفته اند همین قانون تعدد زوجات است در حالى که این قانون همانگونه که گفتیم مخصوص اسلام نیست و بسیارى از اقوام و ملل به آن عمل مى کنند و در خود اروپا نیز عملا تعدد زوجات وجود دارد منتهى به صورت غیرقانونى و نامشروع و از طریق زنا و فحشا و اساساً یکى از عوامل شیوع فحشا در غرب همین تحریم تعدد زوجات است این مطلبى است که بعضى از دانشمندان اروپایى به آن اعتراف کرده اند.
جان دیون پورت انگلیسى مى گوید: در میان ملل مسیحى چیزى قوى تر از تحریم تعدد زوجات باعث شیوع فحشا نشده است.(2) تعدد زوجات یک ضرورت طبیعى و اجتماعى با توجه به نیازهاى طبیعى و اجتماعى، مشروعیت تعدد زوجات در جامعه یک ضرورت است.
و دلیل روشن آن گرایش بسیارى از اجتماعات به سوى این مسأله است.
هر چند که به طور طبیعى نوزادهاى دختر و پسر تقریباً به یک تعداد به دنیا مى آیند ولى باید به چند موضوع توجه داشت: اولا سن ازدواج در دختران به طور طبیعى حدود پنج سال زودتر از پسران است و ــــــــــــــــــــــــــــ 1 - ویل دورانت، تاریخ تمدن ج 1 ص 61 2 - عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ترجمه فارسى به قلم سید غلامرضا سعیدى ص 34 زنها زودتر از مردها بالغ مى شوند و آمادگى ازدواج پیدا مى کنند و این سبب مى شود که تعداد زنان آماده به ازدواج از تعداد مردان آماده به ازدواج زیاد باشد.
ثانیاً مردها همواره در معرض تلف شدن هستند و عواملى مانند جنگ و کارهاى سنگین و خطرناک باعث پیدایش تلفاتى در میان مردان مى شود ولى زنها از این عوامل تلف کننده دور هستند.
لذا همیشه پس از وقوع جنگهاى بزرگ مشکل انبوهى زن چه زنان بیوه و چه زنان آماده ازرواج و کمبود مرد به وضوح در جامعه دیده مى شود.
برتراند راسل درباره انگلستان اظهار مى دارد: در انگلستان کنونى بیش از دومیلیون زن زاید بر مردان وجود دارد که بنا بر عرف باید همواره عقیم بمانند و این براى آنها محرومیت بزرگى است.(1) ثالثاً، طبق تحقیق دانشمندان و به طورى که مشاهده مى کنیم، زنها نسبت به مردها به طور طبیعى عمرى طولانى دارند و مقاومت آنها در برابر بعضى از امراض از مردها بیشتر است.
و این سبب مى شود که تعداد زنها نسبت به مردها بیشتر باشد.
رابعاً، قابلیت تولید مثل در مردها بیشتر از زنهاست.
وقتى زن حدود پنجاه سالگى به سن یائسگى رسید دیگر قابلیت باردارى ندارد ونمى تواند زایمان کند ولى مرد حتى تا سن هفتادو پنج سالگى و هشتاد سالگى قابلیت تولید مثل دارد.
خامساً، زنها در ماه چندین روز دوران قاعدگى دارند و در این روزها آمادگى آمیزش جنسى ندارند ولى مردها همیشه از این آمادگى برخوردارند.
سادساً، برخلاف آنچه معروف شده است، شهوت و میل جنسى مرد بیش از زن است و تنوع طلبى یکى از خصیصه هاى طبیعى مرد است و به گفته بعضى از دانشمندان اجتماعى، مرد ذاتاً طبیعت چند همسرى دارد و فقط نیرومندترین قیود اخلاقى، میزان مناسبى از فقر و کار سخت و نظارت دایمى زوجه، مى تواند ــــــــــــــــــــــــــــ 1 - زناشویى و اخلاق ص 115 به نقل مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام ص 374 تک همسرى را به او تحمیل کند.(1) سابعاً، در بعضى از جوامع و قبایل گاهى ضرورت ایجاب مى کند که تولید نسل سرعت بیشترى بگیرد و کثرت اولاد و افزایش نیروى انسانى و کار مطلوب مى شود.
با توجه به مطالب بالا پرواضح است که مشروعیت تعداد زوجات، امرى ضرورى واجتناب ناپذیر است و جامعه باید آن را بپذیرد.
گاهى گفته مى شود که این قانون نوعى توهین به زنان و تجاوز به حقوق آنان است.
پاسخ این است چنین کارهایى یک ارزش نسبى دارند و اگر در جامعه اى این کار مشروعیت داشته باشد و به آن عمل شود و زنان با آن خو بگیرند، دیگر آن را توهین برخود قلمداد نمى کنند و لذا در جامعه جاهلى و حتى در اوایل اسلام و حتى در بعضى از کشورهاى عربى امروز داشتن چند همسر براى مرد یک امر عادى و معمولى بوده و هست و زنان هرگز این موضوع را توهین به خود تلقى نمى کنند ولى در جوامع اروپایى که این رسم وجود ندارد آن را توهین بزرگى براى خود مى دانند و این گونه موارد، نوعى اخلاق نسبى است و بستگى به قراردادهاى اجتماعى و آداب و سنن جامعه دارد.
ضمناً روشن شد که چند همسر داشتن مرد یک امر طبیعى است ولى چند شوهر داشتن زن یک امر غیر طبیعى است و لذا تا کنون در هیچ جامعه اى چه قدیم و چه جدید و حتى در میان قبایل وحشى چنین کارى سابقه نداشته و در جوامع کمونیستى و اشتراکى نیز مطرود بوده و هیچ کس کمونیسم جنسى را قبول نکرده است.
تعدد زوجات در اسلام به طورى که گفتیم همزمان با ظهور اسلام در میان اعراب جاهلى تعدد زوجات آنهم به صورت نامحدود وجود داشته است.
اسلام ضمن قبول اصل موضوع که یک ضرورت طبیعى و اجتماعى بود، آن را از دو جهت محدود کرد: نخست اینکه تعداد زنان نباید بیش از چهارتا باشد.
ــــــــــــــــــــــــــــ 1 - ویل دورانت، لذات فلسفه ص 91 دوم اینکه باید در میان همسران از هر نظر عدالت و مساوات برقرار باشد و اگر مرد نتواند چنین عدالتى را برقرار کند حق ندارد بیش از یک زن داشته باشد.
این دو جهت در آیه اى که مى خوانیم آمده است: فانکحوا ماطاب لکم من النساء مثنى و ثلاث و رباع فان خفتم الاّ تعدلوا فواحده(نساء/3) پس، از زنانى که براى شما پسندیده است دوتا دوتا و سه تا سه تا و چهارتا چهارتا به همسرى بگیرید و اگر بیم آن را داشته باشید که عدالت را رعایت نکنید، پس یک همسر بگیرید.
به طورى که ملاحظه مى کنید تعداد همسران به چهارتا محدود شده و از آن مهمتر اینکه رعایت عدالت میان همسران الزامى شده که کمتر مردى مى تواند امکانات آن را داشته باشد که میان همسران متعدد، از لحاظ خوراک و پوشاک و مسکن و رعایت شئون همسردارى عدالت برقرار کند.
البته توجه کنیم که رعایت عدالت میان همسران که در این آیه خواسته شده به امور ظاهرى مانند غذا و مسکن و اینکه هر چهار شب یک شب را به نوبت با یکى از آنها به سر برد، مربوط مى شود و منظور از آن مساوات در محبت قلبى نمى باشد چون چنین کارى در دست انسان نیست و خارج از اراده انسان است و لذا در آیه دیگرى چنین مى فرماید: و لن تستطیعوا ان تعدلوا بین النساء و لو حرصتم فلا تمیلوا کل المیل (نساء/ 129) و هرگز نمى توانید میان زنها عدالت کنید هر چند خواستار آن باشید پس یکسره از یکى روى برمگردانید.
این آیه شریفه مربوط به میل باطنى و دلبستگى مردان به زنان است که مسلماً علاقه او به همه یکسان نخواهد بود ولى در عین حال از مردان خواسته شده که میل قلبى خود را کنترل کنند و چنین نباشد که تمام توجه آنها به یکى از همسران باشد البته از نظر ظاهرى و رعایت شئون همسردارى او حق ندارد میان زنان تفاوت و تبعیضى قایل شود که اگر چنین کند باید فقط یک همسر داشته باشد و حق گرفتن بیش از یک همسر را ندارد.
در اینجا براى تتمیم فایده دو روایت که در این زمینه وارد شد ذکر مى کنیم.
البته روایات بسیار است ما فقط نمونه هایى از آن را مى آوریم.
1 ـ قال الصادق (ع): لایحلّ لماء الرجل ان یجرى فى اکثر من اربعه ارحام.(1) امام صادق(ع) فرمود: براى آب مرد حلال نیست که در بیش از چهار رحم جارى شود.
2 ـ امام رضا(ع) فرمود: علت اینکه مرد با چهار زن تزویج مى کند ولى زن حق ندارد با بیش از یک نفر ازدواج نماید این است که اگر مرد چهار زن هم داشته باشد اگر فرزندى بیاورند از اوست ولى اگر زن دو شوهر یا بیشتر داشته باشد، معلوم نمى شود که این فرزند از کیست چون همه در آن مشترک هستند و بدینگونه نسبها و مواریث تباه مى شود و فرزند شناخته نمى شود.(2) وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهآءَ أَمْوالَکُمُ الَّتى جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیاماً وَ ارْزُقُوهُمْ فیها وَ اکْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً (*)وَ ابْتَلُوا الْیَتامى حَتّى اِذا بَلَغُوا النِّکاحَ فَاِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا اِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْکُلُوهآ اِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ یَکْبَرُوا وَ مَنْ کانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کانَ فَقیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَاِذا دَفَعْتُمْ اِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ وَ کَفى بِاللّهِ حَسیباً (*) و اموال خود را که خداوند مایه برپایى زندگى شما قرار داده به سفیهان ندهید و از آن مال آنان را بخورانید و بپوشانید و به آنان سخنى پسندیده بگویید (5) و یتیمان را آزمایش کنید تا وقتى که به مرحله ازدواج برسند پس چون از آنها رشدى ملاحظه کردید، اموالشان را به خودشان بدهید و آن را از روى اسراف ــــــــــــــــــــــــــــ 1 - وسائل الشیعه ج 14 ص 399 2 - همان ص 398 وجلوتر از بزرگ شدنشان نخورید و هر کس توانگر باشد خویشتن دارى کند و هر کس فقیر باشد به اندازه اى که پسندیده است بخورد و چون اموالشان را به آنها دادید، بر آنان شاهد بگیرید و خدا از لحاظ حسابرسى کافى است (6) نکات ادبى 1 ـ «سفهاء» کم خردان، آنها که صلاح و فساد خود را نمى دانند.
مانند کودکان و عقب ماندگان فکرى.
به اینگونه افراد محجور گفته مى شود.
2 ـ «ابتلاء» آزمایش و امتحان.
3 ـ «آنستم» یعنى مشاهده کردید، بر شما ثابت شد.
4 ـ «اسراف» تجاوز از حدّ در طرف افراط.
5 ـ «بدار» مبادرت، پیشدستى، جلو افتادن.
منظور در اینجا این است که پیشدستى مى کنید مبادا بزرگ شوند و مالشان را از شما بگیرند.
6 ـ «اسراف» و «بدار» هر دو مصدرند و به جاى حال هستند.
7 ـ «حسیبا» حال یا تمیز است.
تفسیر و توضیح آیه (5) و لاتؤتوا السفهاء اموالکم...
: ممکن است کم خردان و سفیهانى تحت تکفل انسان باشند مانند کودکان و یا بزرگانى که رشد عقلى ندارند و صلاح و فسادکار را درک نمى کنند در چنین صورتى انسان نباید اموال خود را در اختیار آنان قرار بدهد که هر کارى خواستند بکنند چون اموال هر انسانى براى برپایى زندگى اوست و قوام و پایدارى زندگى روزمرّه وابسته به آن است و اگر اختیار این اموال به دست سفیهان داده شود تباه خواهد شد و از بین خواهد رفت.
قرآن در این آیه توصیه مى کند که اموال خود را در اختیار چنین افرادى قرار ندهید ولى از اموال خود خوراک و پوشاک آنها را بدهید و زندگى آنان را تأمین کنید و علاوه