حوزه علمیه قم یکی از حوزههای علمیه مهم شیعیان است که در شهر قم قرار دارد.
تاریخچه
شهر قم در سال ۲۳ ه .ق در آخرین سال زندگی عمر به دست مسلمانان فتح شد.[۱] و طبق نظر بعضی از نویسندگان، آغاز تشیع در میان مردم قم به تاریخ پس از ورود «اشعریها» به قم (سال ۸۳ ه .ق) برمیگردد.
یکی از فرزندان «مالک بن عامر اشعری» عبدالله نام داشت و عبدالله پسری به نام «سعد» داشت، سعد دارای دوازده پسر بود و آنها از راویان امام جعفر صادق، امام ششم شیعیان در کوفه بودند و فرزندان و نوادگان آنها بیش از صد نفر جزو راویان حدیث از امامان دیگر بودند که پنج نفر از پسران سعد در زمان حجاج همزمان با شکست عبدالرحمان بن محمد بن اشعث، در برابر سپاه حجاج، وارد قم شدند و نقش به سزایی در گسترش تشیع در قم ایفا نمودند.[۲] شیخ محمد رازی مینویسد: «اغلب مورخین قم نوشتهاند قم با ورود «اشعریها» دگرگون شده و مرکز علماء و محدثان و راویان و فقها گردید...»در نیمه دوّم قرن اوّل زمینه برای پیریزی حوزه علمیه در قم به وجود آمد و امامان اهل بیت شیعیان از چنین حوزهای خبر میدادند، از امام صادق نقل شدهاست که«به زودی کوفه از مؤمنان خالی میگردد، و علم از آن همچون ماری که در لانهاش جمع میشود، جمع و برچیده میگردد و سپس در شهری که آن را «قم» میگویند آشکار میشود و آنجا مرکز علم و فضیلت خواهد شد...» حوزه علمیه قم در سالهای بعدی رو به تکامل گذاشت، عباس فیض مینویسد:
در زمان قیام ابومسلم خراسانی قم پایگاه شیعه امامیه شد...
و برای نخستین بار مکتب امامیه، توسط اعراب اشعری در قم افتتاح گردید که فقه شیعه به طور رسمی در آن تدریس میشد.
که از این مکتب اساتید بلند آوازهای مثل «دیلمی» برخاستند که متوکل (دهمین خلیفه عباسی) او را معلم فرزندان خود نمود که در اثر تربیت شیعی یکی از فرزندانش و به خاطر جسارتی که به فاطمه زهرانموده بود او را کشت.[۵]
ورود امام رضا امام هشتم شیعیان در سال ۲۰۰ هجری به قم، و استقبال مردم از او بیانگر وجود زمینههای مناسب برای اشاعه فرهنگ تشیع و فقه آل محمد و به تبع آن پدیدار شدن حوزه علمیه شیعی و پررونق بودهاست.
سید ابن طاوس مینویسد: «خانهای که رضا در آن جا میهمان شد در زمان حاضر (قرن هفتم) مدرسهای است که محل بحث طلّاب میباشد.»[۶]در سال ۲۰۱ ه .ق به دنبال ورود امام رضا به خراسان معصومه دختر امام موسی کاظم از مدینه به سوی خراسان حرکت کرد و در راه در اثر بیماری درگذشت و در شهر قم به خاک سپرده شد.
ورود معصومه به قم، و مرقد او، و سپس ورود امامزادگان بسیار به قم، موجب تحولات تازه در گسترش تشیع گردید، و در کنار آن نقش به سزایی در تحکیم و گسترش حوزه علمیه و رفت و آمد و ارتباط علما و راویان و شاگردان برجسته صادق، کاظم و رضا داشت.در قرنهای پنجم و ششم (در دوره سلجوقیان) قم، مرکزی بزرگ برای فقهای شیعه بوده و عدّهای برای تحصیل به این شهر میآمدند و مدارس دایری داشت.
شیخ عبدالجلیل رازی وضع علمی قم را در قرن ششم شرح داده و میگوید:
مدارس دینی قم، دارای وسایل کافی و علما و مدرسان و مفسران بزرگ میباشد و کتابخانههایی پر از کتب فرقههای مختلف در آن وجود دارد.
مدارسی مانند سعد صلت، اثیر الملک، زین الدین، ظهیرالدین و...
پر رونق بودند.[۷][۸]حوزه علمیه قم در دوره صفویه مورد توجه همگان مخصوصاً دولتمداران شیعه مذهب آنزمان قرار گرفت و مدارس آباد گردید و مدارس دیگر از نو بنا گردید و علمای بزرگ شیعی چون ملا صدرا، ملا محسن فیض، علامه لاهیجی، شیخ بهائی در آن جا مشغول تحصیل و تدریس شدند.[۹] قم در آن عصر، دارای حوزه علمیّه فعال، مدارس و طلاب بسیار بوده، و علوم مختلف اسلامی تحصیل و تدریس میشد.
مدرسه فیضیه یکی از آثار دوره صفویه میباشد.
مدارس دینی قم، دارای وسایل کافی و علما و مدرسان و مفسران بزرگ میباشد و کتابخانههایی پر از کتب فرقههای مختلف در آن وجود دارد.
مدرسه فیضیه یکی از آثار دوره صفویه میباشد.
در عصر قاجاریه هم علمای بزرگی در حوزه علمیه قم به تحصیل و تدریس اشتغال داشتند و در این سالها حوزه علمیه وارد مرحله تازهای از حیات خود شد.
حوزه علمیه همچنان در نوسانات مختلف ادامه حیات میداد ولی دارای تشکل و انسجامی نبود.
با ورود آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری حوزه آن چنان تجدید حیات شد که او را «مؤسس حوزه علمیه قم» نامیدند.
بعد از مرگ آیتالله حائری، با ورود آیتالله بروجردی به قم و بر اثر توجهات ایشان رونق کامل یافت، و در اندک زمانی دارای تحولات عظیم گردید.
مدارس، کتابخانهها، درس و بحثها، نشریات، و علوم مختلف اسلامی در سطح عمیق و گستردهای فعال شد و در زمان تصدی ایشان عده علمای ساکن در قم بالغ بر شش هزار نفر شد.پس از پیروزی انقلاب، حوزه به مرحله تازه سیاسی، اقتصادی وارد شد و گسترش چشمگیری یافت.
هم اکنون بالغ بر چهل هزار نفر از طلاب ایرانی و خارجی در آن به درس و بحث مشغول هستند و تشکیلات حوزه با مجهز بودن به فن آوری روز به روند تکاملی خود ادامه میدهد.
آیتالله محقق داماد در آستانه سالروز درگذشت موسس حوزه علمیه قم به تشریح نحوه تشکیل حوزه علمیه قم و تلاشهای انجام شده در این راه پرداخت و همچنین با توجه به گذشت یکسال از بیانات مقام معظم رهبری مبنی بر لزوم اهتمام به کرسیهای آزاداندیشی و ضرورت تحول در حوزههای علمیه، دیدگاههای خود را در این زمینه مطرح کرد و گفت که مقام معظم رهبری جای نظریهپردازی را در حوزههای علمیه خالی دیده بودند.
این استاد دانشگاه تاکید کرد که حوزههای علمیه باید پرورشدهنده فیلسوف، مجتهد، خطیب و نویسنده باشند.
وی همچنین با گرامیداشت یاد آیتالله حائری یزدی و فضلای حوزه تاکید کرد که مردمیبودن آیتالله حائری و نزدیک شدن روحانیت و مردم باعث رشد و شکوفایی حوزه علمیه قم شد.
آیتالله دکتر سیدمصطفی محقق داماد در گفتوگو با خبرنگار تاریخ و اندیشه ایسنا درباره آیتالله حائری یزدی موسس حوزه علمیه قم اظهار کرد: مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی دو بار توسط علمای اراک برای اقامات در شهر اراک دعوت میشوند.
یک بار چند سالی میمانند و بعد آنجا را ترک میکنند، مجددا به عتبات عالیات برمیگردند و در کربلا مسکن میگزینند.
در آنجا در شان و مرتبهای بودند که مقلد پیدا کردند، مرجعیت ایشان با داشتن رسالهای شروع شده بود.
بار دوم که با فشار علمای اراک به اراک رفتند درسی را شروع کردند که کتاب البیعی که توسط آیتالله العظمی محمدعلی اراکی تقریر شده از نظر تاریخی مربوط به دورهی تدریس آن زمان است.
اعدام شیخ فضلالله حالتی بسیار زشت و کریه در جامعه به وجود آورد رییس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم ادامه داد: در مورد سفر دوم ایشان به اراک باید به چند نکته تاریخی توجه کرد تا آن مقطع را شناخت.
آن ایام چند سالی از اعدام مرحوم شیخ فضلالله نوری توسط طرفداران مشروطه نگذشته بود.
شیخ فضلالله نوری یکی از فقهای بسیار بزرگی بودند که شاگرد مبرز میزای شیرازی بوده است و مرحوم آشیخ عبدالکریم حائری نیز مقداری نزد ایشان درس خوانده بودند و سابقه تحصیلی نزد ایشان داشته است.
اعدام شیخ فضلالله حالتی بسیار زشت و کریه در جامعه به وجود آورد.
طرفداران مشروطه از تندرویهایی که کردند پشیمان بودند زیرا پیشبینی نمیکردند کار به آنجا برسد.
وی ادامه داد: مرحوم شیخ فضلالله نوری درس مهم خود را نزد میرزای شیرازی خوانده بود، فقیه بسیار بزرگی بود که در ایران زندگی میکرد.
شیخ فضلالله از اولین تئوریسینهای مشروطه بود اما وقتی دید مسیر مشروطه تغییر کرد با مشروطه مخالفت کرد.
موافقین و مخالفین مشروطه بسیار تندروی و همدیگر را تکفیر کرده بودند محقق داماد گفت: با اعدام شیخ فضلالله حالت ناراحتی و اندوه در سراسر کشور به خصوص جامعه دینی ایجاد شده بود و به طور کلی احساسی علیه روحانیت شکل گرفته بود.
بهدلیل اینکه موافقین و مخالفین مشروطه بسیار تندروی کرده و همدیگر را تکفیر کرده بودند و در این میان مرجع تقلید بزرگی به دار کشیده شد و انفعال عجیبی در میان مردم ایجاد شد.
از طرفی حرکت دینزدایی در منطقه از سوی موج فرهنگ غربی و دینزدایی توسط قدرتها و دولتهای منطقه آغاز شده بود.
این مدرس حوزه و دانشگاه خاطر نشان کرد: در ترکیه در آن مقطع آتاتورک موفق شده بود حرکت ضد دین انجام دهد.
در ایران هم جریان به این سو میرفت.
حکومت مشروطه تشکیل شده بود اما درست است که دولت قاجار در مقابل مشروطیت تسلیم شده بود و فرمان مشروطه را مظفرالدین شاه صادر کرده بود اما در عین حال حکومت قاجار آخرین ایام خود را سپری میکرد.
دولت و حکومت بسیار ضعیف و ناتوان بود و پیشبینی میشد که در این میان، دیکتاتوری ظهور کند که از یک طرف با استفاده از مشروطیت، دینزدایی را در سایه دیکتاتوری پیاده کند و در عین حال در صورت ظاهر شعار مشروطیت بدهد در حالی که هیچگاه روح مشروطه اولیه وجود نداشته باشد و در این میان آنچه قربانی میشد، دین بود.
محقق داماد افزود: برای این جریان چارهای نبود جز اینکه حوزه علمیهای تشکیل شود که مرکز تربیتی و علمی و اخلاقی باشد.
از نظر علمی پنجه قوی برای معرفی دین با پشتوانه علمی و پژوهشی قوی داشته باشد و از طرفی هم افرادی در آن تربیت شوند که نمونه اخلاق و تزکیه نفس و با خلوص و صفا باشند که جاذبه مردمی داشته باشند.
قبل ازتشکیل حوزه علمیه قم اینگونه جا افتاده بود که روحانیت آمادگی پذیرش تحول ندارد وی گفت: روحانیت در آن ایام به خصوص از ناحیه طرفداران مشروطه این طور تبلیغ شده بود که کسانی هستند که با مشروطه مخالفت میکنند و ضد مدرنیته هستند.
اصولا در جامعه اینگونه جا افتاده بود که روحانیت مقاومت کرده است تا جایی که شخصی مثل شیخ فضل الله نوری اعدام شده است و آمادگی پذیرش تحول ندارد و هرگونه تحول به سوی مدرنیته را نمیپسندد و مخالفت میکند.
مردم به پشت و پناهی نیاز داشتند که هم علم و اخلاق داشته باشد و هم با زندگی دنیای آنها کنار بیاید.
حوزه علمیه قم بر محورهای علم و پژوهش، تربیت اخلاق و مردمیبودن ایجاد شد وی اضافه کرد: حوزهی علمیه قم بر سه محور علم و پژوهش و تحقیق از یکسو، تربیت اخلاق از سوی دیگر و مردمی بودن و با مردم جوشیدن ایجاد محقق داماد گفت: در حوزههای علمیه تا آن زمان مثل حوزه علمیه نجف، علمای بسیار بزرگ و محققان عالی مقام تربیت میشدند اما در عین حال با مردم نجف هیچ ارتباطی نداشتند و خدمات مردمی نداشتند.
حوزه فاصله عمیق با مردم شهر داشت اما بنای کار در حوزهی علمیه قم اینگونه نبود زیرا موسس آن هر سه این عناصر را در خود داشت و مرد فقیه بسیار بزرگی بود.
استادان بسیار زبدهای داشت و از سوی دیگر جنبه تربیتی و اخلاقیاش نزد مرشدین اخلاقی کاملی تکمیل شده بود چون مربی اخلاقی ایشان شخصیتی به نام فاضل اردکانی بود که در کربلا شیخ عبدالکریم را مورد تربیت روحی قرار داد.
یتالله حائری یزدی با مردم منطقه میجوشید و به درد آنها میرسید رییس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم افزود: از نظر دنیا گریزی و زهد تقریبا تحت تاثیر فاضل اردکانی بود که اصلا علاقه به دنیا نداشت و در خود همتی تزریق کرده بود که به قول کلیم کاشانی "طبعی به هم رسان که بسازی به عالمی/ یا همتی که از سر عالم توان گذشت"؛ این همت را در خود تقویت کرده بود که بتواند از سر ریاست، شهرت و دنیا بگذرد اما درعین حال عالم، بزرگوار و دارای پژوهشهای عمیق و تالیفات بسیار راقی بود.
از همه بالاتر با مردم منطقه از جمله شهر قم و شهرستانهای دیگر میجوشید و به درد آنها میرسید برای آنها بیمارستان و دارالایتام و سد رودخانه میساخت و به مشکلات زندگی مردم توجه میکرد و کارهایی که خدمات شهری است را پیگیری میکرد.
وی خاطر نشان کرد: اولین بیمارستانی که در قم تاسیس شده و شاید در سراسر کشور از بیمارستانهای اولیه ایران بوده است، بیمارستانی بود که شیخ به سلیقه خود تاسیس کرده بود و این نشان میدهد ایشان معتقد بود که نباید روحانی به حکم اینکه موجودی جدا بافته است از مردم جدا باشد.
باید با درد دل مردم آشنا باشد.
در 1313، سیلی در قم آمد که من از مادرم شنیده بودم که سیلی خطرناک بوده است و زندگی مردم قم را فلج کرده بود.
رودخانه قم سد نداشت همان رودخانهای که امروز پارکینگ شده است دیواره سدی نداشت و در شهر میریخت و زندگی مردم را از بین میبرد.
ایشان تصمیم گرفت برای این رودخانه دیوارهی محکمی بسازد که به آن سد رودخانه میگفتند.
عکسی از ایشان به یادگار مانده است که در حال کمک کردن به کارگران است.
سنگ و گچ میآورد و کارگری میکرده تا این سد ساخته شود.
این کارها ایشان را بسیار در دل مردم جا داده بود.
مردم انتظار داشتند که این روحانی با آنها فاصلهای نداشته باشد.
محقق داماد ادامه داد: علاقه طلاب به ایشان بسیار زیاد بود حتی افرادی که ما از نزدیک با آنها برخورد کرده بودند، میگفتند علاقهای که ما به ایشان داشتیم به مراتب بیشتر از علاقهای بود که به پدرمان داشتیم و احساس میکردیم که ایشان برای ما پدرتر است مانند طلبهها زندگی میکرد و برای بچههای خود در مدرسه عمومی فیضیه حجره گرفته بود که بعدها مرحوم حاج شیخ مرتضی -فرزند ایشان- استاد ما شد و از عالمان برجسته مزکی و منقی بود که من، ایشان را زیارت کردم و سالها در خدمت ایشان تلمذ کردم.
ایشان در کنار طلاب زندگی میکرد و زندگی او با آنها تفاوتی نداشت.
حالت همانندی با طلاب، موجب گرایش قلبی طلاب به آیتالله حائری شده بود این استاد حوزه و دانشگاه گفت: از آیتالله واعظ زاده که در مشهد هستند، شنیده بودم نقل میکردند از قول پدرشان که علاقه همه به شیخ این بود که ایشان وقتی به مدرسه فیضیه میآمدند وقتی سرشان را میخواستند اصلاح کنند در کنار طلبههای دیگر در صف مینشستند که مانند آنها در صف باشد؛ حالت همانندی با طلاب موجب گرایش قلبی و علاقهمندی شدید طلاب به ایشان شده بود.
محقق داماد تاکید کرد: این جریان موجب شد که قدرت حوزه علمیه بالا گرفت لذا از زمان تشکیل حوزه علمیه قم تا زمان فوت ایشان که یک زمان 15 ساله بود بیش از 400 طلبه فاضل و برجسته در قم درس آموختند و نام ایشان در کتب تذکره نویسان حوزه وجود دارد؛ چندین مجتهد بهنام از درون این حوزه بیرون آمد که به نسبت خود با اینکه حوزه جوان بود، موفق شد عده زیادی افراد برجسته و فارغ التحصیل کارآمد را تحویل تاریخ دهد.وی افزود: آغاز کار حوزه 1300 بود و 1315 موسس آن درگذشت، در زمان فوت او افرادی بودند که از دوران جوانی آمده بودند و در زمان فوت شیخ، مجتهدی بهنام بودند و در درجات علمی تحصیلی و علمی قرار داشتند؛ این جریان موفق شد مانع حرکت شدید دینزدایی شود اما نقشی که ایشان داشتند در مقابلش رضاخان پهلوی بود که سعی داشت این حوزه هرگونه که هست از بین برود و دنبال بهانه میگشت که به یک بهانهای ولو با مشت آهنین این حوزه را سرکوب کند اما شیخ با سیاست و نقشی که داشت سعی میکرد، بهانهای به دست او ندهد که به استناد آن بهانه حوزه را از بین ببرد.
محقق داماد ادامه داد: در جریان مرحوم شیخ محمدتقی بافقی که از علمای ساکن قم قبل از آمدن شیخ عبدالکریم حائری به قم بود و نسبت به مباحث دینی بسیار غیور بود و با همسرشاه درگیر شد، شیخ عبدالکریم با سیاستی که داشت قضیه را به گونهای پایان داد که موجب اضمحلال و ریشه کن شدن حوزه قم نشود زیرا به هر حال سیاست آن روز این بود که حوزهها از بین برود که ایشان این تجربه را قبلا داشتندرییس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم افزود: شیخ عبدالکریم حائری طلبه سامرا بود و به خاطر داشت که در سامرا حوزهای که میرزای شیرازی تاسیس کرده بود با مرگ ایشان از بین رفت.
طلاب متفرق شدند و شیخ عبدالکریم از سامرا به نجف و بعد به کربلا آمده بود و در مدرسه اصلا بسته شده بود و هیچ کس در آن باقی نمانده بود.
این سیاستی بود که بعضی از دول استکباری انجام داده بودند و میخواستند این حوزه از بین برود.
نهال حوزه علمیه بهگونهای تعمیق شده بود که پس از فوت موسس آن، مضمحل نشد محقق داماد ادامه داد: حوزه سامرا دیگر جان نگرفت و هنوز هم جان نگرفته است؛ ایشان نگران بودند که برای حوزه قم چنین سرنوشتی پیش بیاید و با مرگ ایشان مضمحل شود اما خوشبختانه به گونهای این نهال را تعمیق کرده بودند که این اتفاق نیفتاد و امروز 60هزار طلبه در قم درس میخوانند.
امیدواریم در میان آنها شخصیتهای بزرگ و فضلایی دارای عمق علمی و تربیت بالای اخلاقی رشد کنند.
این استاد حوزه و دانشگاه درباره تفاوت حوزه علمیه قم با حوزههای دیگر گفت: سخن مرحوم حائری یزدی این بود که رسالت ما این است که فقیه تربیت کنیم اما به هیچ وجه مخالف تدریس علوم عقلی نبود.
در زمان خود ایشان فیلسوفی به نام شیخ علی اکبر حکمی یزدی اردکانی از قبل در قم ساکن بود و با آمدن شیخ و گرم شدن حوزه درس ایشان رواج پیدا کرد و از مدرسان بسیار معتبر علوم معقول در ایران شد.
سندی هماکنون نزد من است که دست خط عالمی است از دهی در اطراف اردکان به نام محمود آباد این نامه به امضای کسی است که او را دقیق نمیشناسم اما ظاهرا فاضلی در علوم عقلی بوده است.
نامهای به شیخ علی اکبر نوشته است که «خبر خوش به من دادهاند؛ شنیدهام شیخ عبدالکریم حائری آمده در قم و تاسیس حوزه کرده است، او دشمن معقول نیست علاقهمند به این است که هر کسی این مسایل را بخواند، با او مخالف نیست و لذا تو در آینده موقعیت موفقی پیدا خواهی کرد و افرادی نزد تو خواهند آمد.» این نامه، نامه بسیار خوبی است و نشانگر این است که ایشان مخالف با تحصیل و تعلیم معقول نبوده است؛ از آن شاهد بالاتر مرحوم آقای شاهآبادی است.
محقق داماد در ادامه گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: وقتی مرحوم شاهآبادی و میرزا مهدی آشتیانی و میرزا ابولحسن رفیعی قزوینی این سه فیلسوف، به قم میآیند و هر سه درس خود را شروع کردند، از پسر مرحوم شاه آبادی شنیدم که گفت من کودک بودم.
در درس پدرم آنقدر طلبه جمع میشد که طاقچههای آن اتاق بسیار بزرگ هم طلبهها مینشستند تا جایی که جای دیگری را برای درس انتخاب کردیم.
همچنین مرحوم آیتالله شیخ مهدی حائری یزدی پسر شیخ عبدالکریم نیز در زمان حیات پدر، خواندن معقول را در ایام جوانی نزد امام خمینی (ره) که از شاگردان مرحوم شاهآبادی بودند، شروع کرد.
نظر ایشان این بوده است که در حوزه قم حتی طلابی به علوم جدید آشنا باشند.
فردی به نام حاج سیدیحیی اسلامبولچی که زبان فرانسه میدانسته را برای تدریس زبان فرانسه به طلاب از تهران به قم دعوت میکند.
معتقد بود که طلاب قم باید هم به زبان فارسی و عربی و هم یکی از زبانهای اروپایی که آن روز فرانسه فراگیر بوده، مجهز شوند.
یکی از علمای قم به نام مرحوم آیتالله حاج میرزا ابوالفضل زاهدی که از علمای قم بود گفتهاند، زبان عبری را در دورهی حاج شیخ عبدالکریم فرا گرفتیم، میتوانستند تورات و انجیل را به زبان عبری بخوانند.
امروز حوزه علمیه قم همراه حرکت زمان پیش میرود محقق داماد خاطرنشان کرد: امروز حوزه علمیه قم همراه حرکت زمان پیش میرود و دولت، دولت شکوه اسلامی است اما مشکل، آن زمان بود که با مشت آهنین با حوزههای علمیه برخورد میکردند، رشد طلبهها همراه حرکت زمان در آن دوره انصافا کار مشکلی بوده است اما شیخ موفق شد.
حتی جالب است در همان دوران که ثبت اسناد و دادگستری تشکیل شد، بیشترین جاذبه برای حضور طلاب در ادارات وجود داشت چرا که آن روز فقر زیادی بود و طلاب زندگی بسیار محقرانهای داشتند و اگر در دستگاههای دولتی میرفتند، قاضی میشدند یا دفتر ثبت اسناد میگرفتند؛ دستگاه با آغوش باز آنها را جلب میکردند.
وی افزود: نکتهای که جالب است این است که تعداد بسیار معدودی از قم به دستگاه قضایی دوران رضاخان ملحق شدند اما مثلا شیخ عباس فراهانی معروف به فردوس به ثبت اسناد رفته است و شعری خطاب به شیخ عبدالکریم حائری یزدی گفته است که "بگو به شیخ که اوراق فقه بر باد است / بخوان کلیله که دوران ثبت اسناد است" و به حوزه پشت میکردند که امام خمینی (ره) آن را پاسخ گفته است.
علمایی از نجف، اصفهان و تهران به دادگستری ملحق شدند اما از حوزه قم چهره درخشانی به دادگستری نرفت؛ به فقر و مستمندی ادامه دادند و با دستگاه پهلوی همکاری نکردند.
امروز سیاست رسمی حوزه حرکت به سمت تربیت کارگزاران آینده نظام است از مخالفان دولتی شدن حوزه علمیه قم هستم محقق داماد با بیان اینکه امروز سیاست رسمی حوزه این است که بیشتر به سوی تربیت کارگزاران آینده نظام برود افزود: من از مخالفان دولتی شدن حوزه علمیه قم هستم.
اگر حوزه علمیه قم دولتی شود با یکی از دانشگاههای دیگر تفاوتی نمیکند، الازهر در مصر تا قبل از جمال عبدالناصر حوزه مستقل و سنتی بود و طلاب از موقوفات زندگی میکردند نه از پول دولت.
با آمدن جمال عبدالناصر، الازهر به یک دانشگاه رسمی تبدیل شد و الان کارآیی نقادی و ناظر بر دولت را ندارد.
امور حوزه قم باید از بودجه مردم و خیرات بگذرد وهیچگونه وابستگی رسمی به دولت نداشته باشد وی با بیان اینکه نظر دیگران را محترم میشمارد گفت: به عنوان یکی از طلاب فارغالتحصیل قم و تجربهدار این مساله عرض میکنم نظر شخصی من این است که امور حوزه قم باید از بودجه مردم و خیرات و مبرات مردم بگذرد و هیچگونه وابستگی رسمی به دولت نداشته باشد؛ لذا با این حالت میتواند آزادی خود را در نقد حکومت و بهطور کلی در امور سیاسی کشور داشته باشد.
حوزه باید محقق و مبلغ بپروراند معتقد نیستم کارگزاران نظام را باید حوزه یا دانشگاه تربیت کند حوزه قم باید تولیدکننده فیلسوف، مجتهد، خطیب و نویسنده باشد رییس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم تاکید کرد: باید حوزه محقق و مبلغ بپروراند؛ معتقد نیستم کارگزاران نظام را باید حوزه یا دانشگاه تربیت کند.
حتی دانشگاهها هم باید محقق تربیت کنند.
هر وزارتخانهای باید خودش مدرسه عالی داشته باشد و کارگزاران خود را در مدارس عالی وابسته به آن تربیت کند.
دانشگاهها مرکز پژوهش باشند، تربیت محقق با تربیت کارگزار متفاوت است.
نظر شخصی من این است که حوزه قم باید تولیدکننده فیلسوف، مجتهد، خطیب و نویسنده باشد.
باید هر سال مشخص شود که چه تعداد مجتهد عالی مقام تربیت شدهاند که بتواند در حوادث واقعه اظهارنظر کند و صاحب فتوا باشد.
محقق داماد درباره طرح بحث ضرورت تحول حوزه از سوی مقام معظم رهبری بیان کرد: در قم در زمانی که ما طلبه بودیم مرکز علمی به تمام معنا وجود داشت که بینظیر بود؛ در دوران آیتالله بروجردی تا زمان انقلاب اینگونه بود که طلاب به جز تحصیل، تحقیق و مطالعه کاری نداشتند.
جالب است که حتی در ایام تعطیل طلاب در کتابخانهها مشغول مطالعه و تهیه یادداشتهای سخنرانیهای آینده خودشان بود.
طلبه بیکار نبود و اگر کسی در صحن کنار بقعهای مینشست و بیکار بود، انگشتنما میشد و میگفتند اینها اصحابالصحن هستند.
کسانی که در صحن بیکار مینشستند، شوخی میکردند و وقت را به بطالت میگذراندند اما طلاب فاضل هیچگاه بیکار نبودند.
وی ادامه داد: در حوزه چند سنت وجود داشت؛ در کنار درس خواندن، درس دادن و مطالعه کردن سنت مباحثه هم وجود داشت.
مباحثه خاصی بود که به مباحثه کمپانی معروف بود؛ این واژه از نجف آمده بود.
این لغت از فرانسه وارد اصطلاحات ما شده بود و به معنی مباحثه همه با هم بود.
رهبری جای نظریهپردازی را خالی دیدند و به آن اشاره کردند این کارشناس مسایل اسلامی و استاد حقوق دانشگاه شهید بهشتی افزود: چند نفری در همه امور بحث میکردند و چندین کتاب را مطالعه میکردند و برای هم گزارش میدادند که درباره درس امروز مثلا استاد چه مباحثی را خواهد گفت و بعد منتظر میشدند که استاد نظر شخصی خود را بدهد.
این همان نظریهپردازی است که مقام معظم رهبری جای آن را خالی دیدند و به آن اشاره کردند.
نظر ایشان این بود که در حوزهها باید این کار انجام شود.
جای مباحثات خالی است محقق داماد در ادامه بیان کرد: من خود به خاطر دارم برخی از همین علمایی که امروز در ردههای بالا هم هستند، سوابق تحصیلاتی زیادی ندارند، اما آنهایی که دارند از جمله خود مقام معظم رهبری در مباحثه کمپانی شرکت میکردند و مباحثات بسیار گرم بود؛ اما الان جای این مباحثات خالی است.
در آن زمان مثلا در مسجد اعظم سر و صدای مباحثه به گونهای بود که در خیابان ماشینها که عبور میکردند صدای طلاب را میشنیدند و اصلا صدای ماشینها در داخل شنیده نمیشد.
صدای مباحثه طلاب از مدرسه فیضیه به گونهای بود که اصلا صدا به صدا نمیرسید و کسانی که رد میشدند خیال میکردند طلاب با هم دعوا کنند.
کتاب "جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا اکنون" که رونمایی شد، با استفاده از منابع و اسناد معتبر، تحقیق در کتاب های مرتبط و همچنین با استفاده از روش های نوین تاریخ نگاری، به معرفی کامل و همه جانبه یکی از تشکل های بسیار تأثیرگذار در تاریخ پنجاه سال اخیر ایران اختصاص دارد به گزارش مهر، "کتاب جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا اکنون" در هشت جلد تألیف و تدوین شده است.
جلد اول کتاب ، شامل چهار فصل است و فعالیت های جامعه مدرسین را در فاصله سال های 1341 تا 1357 بررسی می کند.
در فصل اول از این جلد کلیاتی در رابطه با حوزه علمیه قم و شکل گیری جامعه مدرسین و فعالیت های آن پیش از پیروزی انقلاب طرح شده تا خواننده با این تشکل دینی و سیاسی آشنا شود.
فصل دوم به مسائل مربوط به جامعه مدرسین از مهر 1341 تا مهر 1344 پرداخته و مراحل تکوین این نهضت انقلابی را نشان می دهد.
فصل سوم فعالیت های سیاسی و فرهنگی اعضا تا سال 1356 را بررسی می کند.
عمده مطالب این فصل مربوط به دستگیری مدرسین در اوایل سال 1345، طرح مساله ولایت فقیه و مرجعیت امام خمینی در سال 1349، تبعید گسترده مدرسین در سال ۱352، مواضع مدرسین در قبال مسائل پیرامون کتاب شهید جاوید، مرحوم دکتر علی شریعتی و حسینیه ارشاد و فعالیت های فردی اعضای جامعه است.
در فصل چهارم ، حوادث گوناگون سال های پرتلاطم 1356 و 1357 و سقوط حکومت پهلوی مورد بحث قرار می گیرد.
در پایان جلد اول کتاب که نزدیک به 700 صفحه است، اسناد، فهرست ها و منابع آورده شده است.
جلد دوم کتاب، به فعالیت های جامعه مدرسین در سال های پس از پیروزی انقلاب تا سال 1384 اختصاص دارد.
این جلد نیز شامل بخش هایی است، در بخش اول به مسائل پیرامون اساسنامه و عضو گیری جامعه پس از احیای فعالیت های آن در سال 1358 پرداخته شده و بخش دوم، حوادث سال های آغازین حکومت جمهوری اسلامی و وقایع مربوط به حوزه و برخی مراجع وقت را طرح می کند.
بخش سوم به نحوه مواجهه مدرسین با چالش های اقتصادی پرداخته و بیانگر برخی تلاش های فقهی آنان برای حل مسائل اقتصادی و به ویژه تطبیق قوانین اقتصادی با قواعد فقهی است.
در بخش چهارم ، تلاش های جامعه مدرسین در دوره های مختلف مجلس خبرگان مورد توجه قرار گرفته است.
در این بخش فهرست نامزدهای مدرسین در دوره های مختلف انتخابات و مواضع و اظهارات آنان در این مورد طرح شده است.
مواضع مدرسین در مورد انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی در سال های پس از پیروزی انقلاب نیز موضوع بخش های ششم و هفتم کتاب را تشکیل می دهد.
بخش هشتم به همکاری ها و روابط جامعه مدرسین با ستاد انقلاب فرهنگی اختصاص دارد.
بخش نهم، معرفی تفصیلی نهادها و مؤسسات وابسته به جامعه است و بخش دهم، حوادث مربوط به قائم مقامی رهبری را از نظر می گذراند.
در پایان جلد دوم کتاب حدود چهل پیوست، حاوی اسناد برخی از مهمترین فعالیت های جامعه مدرسین پس از انقلاب تا سال 1384 آورده شده است.
جلد دوم کتاب جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به ویژه از این جهت اهمیت دارد که بسیاری از اسناد و اطلاعات آن برای نخستین بار عرضه می شود و به طور قطع می تواند در روشنگری تاریخ معاصر ایران پس از انقلاب اسلامی نقشی شایسته ایفا کند.
جلد سوم کتاب در 600 صفحه ، فرد فرد اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را معرفی و علاوه بر آنکه بر جذابیت های کتاب می افزاید، یک سند ماندگار از شرح حال اعضای این تشکل دینی و سیاسی ارایه می کند.
در این جلد از کتاب، زندگی قریب به هشتاد عضو جامعه مدرسین که همگی از تأثیرگذاران بر تفکر دینی و وقایع سیاسی تاریخ معاصر ایران بوده اند به ترتیب الفبایی، به اجمال طرح شده است.
جلدهای چهارم تا هشتم کتاب به بیانیه های صادر شده از سوی جامعه مدرسین اختصاص دارد.
جلد چهارم، حاوی بیانیه های سال های پیش از انقلاب است.
جلد پنجم، بیانیه های سال های 1358 تا 1360، جلد ششم، بیانیه های سال های 1362 تا 1368، جلد هفتم بیانیه های سال های 1369 تا 1376 و جلد هشتم، بیانیه های سال های 1376 تا 1384 را در بردارند.
سید محسن صالح این اطلاعات را جمع آوری کرده است.
بیشک در جهان اسلام به خصوص در تاریخ تشیع، یکی از پدیدههای مهم و بزرگی که تاکنون منشأ آثار و برکات عظیم و بسیاری شده، و موجب تحولات علمی، فرهنگی و سیاسی ریشه دار و فراگیری گشته است، حوزههای علمیه قم میباشد، از این رو شایسته است که همواره مورد توجه قرار گیرد و مسلمانان جهان، با این حوزه عظیم و آثار آن آشنا باشند.
برای این منظور به سه موضوع مهم در این زمینه به طور اختصار میپردازیم.
1.
دور نمایی از تاریخچه حوزه علمیه قم از عصر امام صادق ـ علیه السّلام ـ تاکنون.
2.
نظری به آثار درخشان حوزه و فرزانگان برخاسته از آن.
.
نگاهی بر تحولات برجسته فرهنگی، اجتماعی و سیاسی حوزه.
دور نمایی از تاریخچه حوزه علمیه قم با ظهور اسلام، سرزمین قم در سال 23 هـ .ق در آخرین سال زندگی عمر خلیفه دوّم به دست مسلمانان فتح شد.[1] و طبق نظر بعضی از نویسندگان، آغاز تشیع در میان مردم قم به تاریخ پس از ورود «اشعریها» به قم (سال 83 هـ .ق) برمیگردد.
یکی از فرزندان «مالک بن عامر اشعری» عبدالله نام داشت و عبدالله پسری به نام «سعد» داشت،سعد دارای دوازده پسر بود و آنها از راویان امام صادق ـ علیه السّلام ـ در کوفه بودند و فرزندان و نوادگان آنها بیش از صد نفر جزو راویان حدیث از امامان دیگر بودند که پنج نفر از پسران سعد در زمان حجاج همزمان با شکست عبدالرحمان بن محمد بن اشعث، در برابر سپاه حجاج، وارد قم شدند و نقش به سزایی در گسترش تشیع در قم ایفا نمودند.[2] محقق بزرگوار شیخ محمد رازی مینویسد: «اغلب مورخین قم نوشتهاند: قم با ورود «اشعریها» دگرگون شده و مرکز علماء و محدثان و راویان و فقها گردید...»[3].
از مطالب فوق نتیجه میگیریم که به طور کلی در نیمه دوّم قرن اوّل زمینه مساعد و خوبی برای پیریزی حوزه علمیه به صورت ابتدایی در قم به وجود آمد، زمینهای که در آینده نه چندان دور، حوزه علمیه فراگیر و پرتلاشی را نوید میداد، از این رو امامان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ با آیندهنگری وسیعی که داشتند از چنین حوزهای خبر میدادند، امام صادق ـ علیه السّلام ـ در سخنی میفرمایند: «به زودی کوفه از مؤمنان خالی میگردد، و علم از آن همچون ماری که در لانهاش جمع میشود، جمع و برچیده میگردد و سپس در شهری که آن را «قم» میگویند آشکار میشود و آنجا مرکز علم و فضیلت خواهد شد...».[4] بعد از پیریزی اولیه حوزه علمیه قم در سالهای بعدی رو به تکامل گذاشت، محقق بزرگوار عباس فیض مینویسد: در زمان قیام ابومسلم خراسانی قم پایگاه شیعه امامیه شد...
که از این مکتب اساتید بلند آوازهای مثل «دیلمی» برخاستند که متوکل (دهمین خلیفه عباسی) او را معلم فرزندان خود نمود که در اثر تربیت شیعی یکی از فرزندانش و به خاطر جسارتی که به فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ نموده بود او را کشت.[5] ورود پربرکت حضرت امام رضا ـ علیه السّلام ـ ، در سال 200 هجری به قم، و استقبال مردم از آن حضرت، بیانگر وجود زمینههای مناسب برای اشاعه فرهنگ تشیع و فقه آل محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ بوده و به تبع آن پدیدار شدن حوزه علمیه شیعی و پررونق.
سید ابن طاوس مینویسد: خانهای که حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ در آن جا میهمان شد در زمان حاضر (قرن هفتم) مدرسهای است که محل بحث طلّاب میباشد.»[6] در سال 201 هـ .ق به دنبال ورود امام رضا ـ علیه السّلام ـ به خراسان حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ دختر امام کاظم از مدینه به سوی خراسان حرکت کرد و در راه از شدت مریضی از دنیا رفت و در شهر قم به خاک سپرده شد.
ورود حضرت معصومه به قم، و مرقد مطهر او، و سپس ورود امامزادگان بسیار به قم، موجب تحولات تازه و مؤثر در استحکام و گسترش تشیع گردید، و در کنار آن نقش به سزایی در تحکیم و گسترش حوزه علمیه و رفت و آمد و ارتباط علما و راویان و شاگردان برجسته امام صادق، امام کاظم، امام رضا ـ علیهم السّلام ـ داشت و مرقد آن بانو در طول قرنها فرا راه رونق حوزهعلمیه در قم بوده و میباشد.
در قرنهای 5 و 6 (دوره سلجوقیان) قم مرکزی بزرگ برای فقها و علمای شیعه بوده و عدّهای برای تحصیل به این شهر میآمدند و مدارس دایری داشت.
شیخ عبدالجلیل رازی وضع علمی قم را در قرن ششم شرح داده و میگوید: مدارس دینی قم، دارای وسایل کافی و علما و مدرسان و مفسران بزرگ میباشد و کتابخانههایی پر از کتب فرقههای مختلف در آن وجود دارد.
پر رونق بودند.[7] حوزه علمیه قم در دوره صفویه مورد توجه همگان مخصوصاً دولتمداران شیعه مذهب قرار گرفت و مدارس آباد گردید و مدارس دیگر از نو بنا گردید و علمای بزرگ چون ملا صدرا، ملا محسن فیض، علامه لاهیجی، شیخ بهائی و...
در آن جا مشغول تحصیل و تدریس شدند.[8] حضور این علمای برجسته و پرتلاش در قم در عصر صفویه بیانگر آن است که قم در آن عصر، دارای حوزه علمیّه فعال، مدارس و طلاب بسیار بوده، و علوم مختلف اسلامی تحصیل و تدریس میشد.
که مدرسه فیضیه یکی از درخشانترین یادگارهای علمی دوره صفویه میباشد.
حوزه علمیه همچنان در نوسانات مختلف ادامه حیات میداد ولی دارای تشکل و انسجامی نبود که با ورود