زنا ن و نظام خانواده :
هرچند زن در طول تاریخ به شکل های متفاوت و متناسب با موقعیتهای فرهنگی – اجتماعی گوناگون با جاهلیتی پایدار روبرو بوده است ، اما اندیشه شی انگارانه زن مبین اوج جاهلیت فرهنگی حجاز است .
در این منطقه سرنوشت زن مقهور اراده مرد بود .
مرد می توانست آنچه می خواست با زن انجام دهد و از حق فروش ، قتل ، ضرب و شتم زن برخوردار بود .
زن در بسیاری از موارد ، د رپذیرش یا عدم پذیرش شریک زندگی اختیار نداشت .
عرب بر نجابت ، شرافت ، نسب و کفر و همطراز بودن عنایت داشت ، اما به خاطراصالت بخشیدن به نژاد و خون ، افق این عنایت از قبیله فراتر نمی رفت .
تعداد زوجات بی قیدوشرط بود تا آن جا که یک مرد می توانست ده زنی آزاد اختیار کند .
این امر امنیت حقوقی و خانوادگی زن را سلب کرده بود .
رواج انواع زناشوئی مانند ازدوتاج صداق ، متعه ، اماء ، مرا دله ، مشارکت خواهران ، استبصاع ، تعویضی اجباری نظام خانواده را متزلزل و شأن زن را تا حد جانواران پائین آورده بود .
هرچند ازدواج ، را محارم مانند مادر ، خواهر ممنوع بود ، ولی ازدواج با همسر پدر، ازدواج موقت منع قانونی نداشت .
چنانکه قرآن می گوید : بسیاری دختر را ننگ می شمردند و حتی برخی دختران را زنده به گور می کردند .
و اگر پدری دخترش را زنده می گذاشت ، مرگ زودرس او را سعادتی برای خود می شمرد .
غمناک تر از زناشویی .
مسأله طلاق و متارکه بود که با سنت های ستمگرانه ، دور از انصاف و منافی با اخلاق و انسانیت همراه بود .
نه مقدمانی داشت ونه شرط و پیامد قانونی ، مرد می توانست حتی بی هیچ بهانه ای ، به آسانی پیوند زناشویی را بگسلد، نه شاهدی لازم بود و نه نفقه و هزینه ای .
برخی از انواع طلاق رایج بین عرب جاهلی عبارت بودند از اظهار و تشبیه زن به مادر یا خواهر برا ی تحریم (ابدی )
بر اساس آنچه اشاره رفت آیا می توان عصر جاهلیت و بدوی جزیرهالعرب د رعدم رفتار انسانی با زن را با بهره کشی ظالمانه و به جاهلیت مدرن عصر حاضر مقاسیه کرد ؟
خانواده در دنیای امروز : بیان اینکه در دنیای امروز در رابطه با خانواه چه مسائلی مطرح است و چه شیوه هایی در برخورد با آن بچشم می خورد بحثی است پردامنه که موضوع تحقیق جامعه شناسان حقوق ، اقتصاد ، روانشناسی ، تربیت و حتی علم سیاست است .
اسناد بین المللی زیاد است ، از جمله اعلامیه حقوق بشر میثاق بین المللی حقوق مدنی و ساسی ، اعلامیه جهانی کودک ، مقاله راجع به رعایت در امر ازدواج ، حداقل سن ازدواج ، ثبت واقعه آن و ...
که هر کدام نشان دهنده بعدی از مسأله امروز خانواده هاست .
ولی ما گمان داریم ، بسیاری از آنچه که می بایست مورد بحث و بررسی قرار گیرد ،عالمانه و یا جاهلانه از دید مسؤولان غافل مانده اند .
ما امروزه در رابطه با خانوده ها در بسیاری از نقاط جهان با وضعی مواجهیم که در آن حیثیت و شرافت بسیاری از انسانها نادیده گرفته می شود .
زندگی انسانها صورت مبتذلی پیدا کرده و افراد انسانی در معرض ارضای هوسهای سطحی و زود گذر بجای عشق و آرامشی واقعی هستند.
عده ای هوسباز د رقالب روشنفکرنمائی سعی کرده اند زنان را از کانون گرم خانواده بیرون بکشند و بصورت ابزار و وسیله ای در اختیار خود قرار دهند و گروهی هم کورکورانه به دعوت و ندای آنها پاسخ گفته تیشه به ریشه خود می زنند .
حتی امروزه ما در مواردی می بینیم که خانواده وجود دارد ، اما چه خانواده ای ؟
در آن نه سروسامانی است نه نظم و آرامشی و نه تربیت و سکونی ؟!
نابسا مانیهای موجود در رابطه با خانواده : ما امروزه عملاً می یابیم و شاهدیم که خانواده ها دچار نابسامانی و درگیری هستند .
در رابطه با خود وفرزندان مسائل و دشواری هایی دارند : روابطشان سست و متزلزل است و از صفا و صمیمیت و در نتیجه آرامش و سکون واقعی خبری نیست .
زن وشوهر ظاهراً درکنار یکدیگرند ولی وضع حیاتشان ، آنان را چون دو بیگانه در کنار هم قرار داده .
آمار طلاق سرسام آور است و زن و مرد به اندک بهانه ای رشته حیات خانوادگی را از هم می گسلد .
فرزندان مهر و عطوفت لازم را از خانواده بدست نمی آورند و در نتیجه اغلب شان زود رنج و زودشکن و بی عاطفه اند .
به علت نداشتن نسل از تربیت صحیح بزهکار ی کودکان روبه افزایش وتزاید است.
به علت آزادی بی بندوباری درارضای هوسهای جنسی مردان نیازی به ازدواج دائم نمی بینند و با ارضاهای آزاد از مسئولیت اداره خانواده سرباز می زنند .
روح غیرت ناموسی بسیار تزلزل کرده و زوجین از دیدن همسر خود با بیگانگان دچار عذاب وجدان نمی شوند.
وحدت ها و صمیت ها د رحال تزلزل و سقوط است.
ضرورت امروزی توجه به خانواده ما معتقدیم امرزه بیش از هر عصری ضروری است درباره خانواده بحثها و ارشادهایی صورت گیرد .
نخست آنکه در هیچ عصر و دوره ای بشریت تا این اندازه در رابطه با خانواده تدچار سقوط و انحطاط نشده بود.
ثانیا هیچگاه بدین اندازه انسانها از دست پخت فکری وفلسفی خود دچار سرخوردگی نشده بود.
ثالثاً در هیچ عصری آوای تعالیم جانبخش اسلامی و معرفی اسلام بعنوان یک تز حیاتبخش و انقلاب آفرین جا نیفتاده بود.
بشریت امرز چشم به سوی اسلام و می خواهد ببیند اسلام در این رابطه چه می گوید و برای نجات انسان از بدبختیها و بیچارگی ها ی موجود چه تزی را ارائه می دهد .
دنیای امرز بر اساس تحقیقات و بررسیهای صاحبنظران به جائی رسیده است که نیکو در می یابد .اگر خانواده ها سالم و ا ستوار باشند بسیاری ازمسائل مربوط به حیات اجتماعی سروسامان می یابند و اگر خانواده را که خشت بنای اولیه اجتماعی است از عوامل لغزش دور سازیم ، جامعه تا حدود زیادی سروسامان پیدا خواهد کرد .
و از همه اینها گذشته مسأله خانواده از مسائلی است که هرچند گاه یکبار لازم است درباره آن صحبت شود و دیدگاههای تازه ای در آن عرضه وارائه گردد تا نسلهای جوان و نوخاسته به اهمیت آن بیشتر پی برند و راه و روش خود را در این رابطه انسانی سازند.
اسلام و خانواده : اسلام خانواده را از مهمترین و اساسی ترین بناها درپیشگاه خداوند است .
روابط آن بر مودت و رحمت پایه گذاری شده و گرمی کانون خانواده مورد توجه عمیق اسلام است .
تعالیم اسلامی شخصیت واقعی انسان را در مد نظر دارد و نیکبختی و سعادت زوجین را در سایه عقد و پیمان ازدواج ، درنظر داشتن معیارهای انتخاب همسر تضمین می کند .
در عین خواستاری لذت و خوشی برای زن مرد روابط آنها را بر مبنای حقوق و مسئولیت قرار می دهد و در ان وظیفه هر یک از اعضا معلوم و مشخص است در عین آنکه گذشت و فداکاری زوجین برای گرمی کانون و استواری آن اصلی است .
اسلام قائل است اصلاحات از خانواه باید شروع شود و زن و شوهر مسلمان باید بقای حیات اجتماعی را در خانواده پی ریزی نمایند.
خانواده نظامی دارد که از سوی خالق بشر همان کسی مه به همه ریزه کاریها و ظرافت و لطافت حیات او آگاهست و برای بشریت سعادت و نیکبختی می خواهد و در کارش اشتباهی و لغزشی نیست ، تهیه و تدوین شده است درنتیجه برای انسان بدبختی وتأسف وتأثری نخواهد بود و موجبات سکون و آرامش واقعی زوجین از هر سو فراهم است.
ضرورت وجودی خانواده : خانواده یک نهاد است و ضرورت وجودی آن عقلاً و شرعاً قابل اثبات است .
بدون وجود آن حیات اجتماعی شکل و معنایی ندارد .
بررسیها نشان داده اند تلاشهایی که برای از بین بردن آن صورت گرفته امری بیهوده بوده و جامعه را دچار خطر و زیانهایی کرده است .
وجود نسل ناشناخته و کودکانی که دچار نارسائیها و کمبودهای عاطفی هستند برای جوامع بشری آفتی بحساب می آیند و با همه مراقبتهایی که در حفظ آنها بعمل می آید باز هم وضعی عادی و روحیه ای متعادل ندارند.
دنیای امروز به وضع و حالی در آمده است که احساس می کند در گذشته دچار لغزش و خطایی شده است، و کشش مسؤولان در سست کردن ارکان خانواده اشتباهی و در مواردی هم خیانتی بوده است .
دنیای امروز معتقد است باید به خانواده ارج نهاد و برای تشکیل آن باید کمکهائی از طرف دولت و ملت صورت گیرد. این اعتقاد دربسیاری از نقاط جهان مورد ت.جه و عمل است و مسؤولان در این زمینه اقدامات فوق العاده ای انجام می دهند .
اسلام از روزگاران قدیم درباره اهمیت این امر سخن گفته و رسول خدا (ص) فرموده است : ابنی فی الاسلام بناء احب الی الناس من التزوج : هیچ بنائی دراسلام محبوبتر از بنای ازدواج درپیشگاه خداوند نیست.
انتخاب همسر : تنوع انتخاب همسر در جوامع مختلف بسیار بود .
در برخی از اجتماعات حتی ازدواج با محارم وجود داشت تا ثروت و دارائی اعضاء پایگاه و منزلت شان د رخود خانواده محفوظ بماند و به دست غیر نرسد .
در زمان ساسانیان ازدواج با محارم ، حتی با زن پدر متداول بود ه و در خاندان سلطنتی برای حفظ خون و نژاد با خواهر وجود داشته است .
بر اساس اندیشه ای که از ایران باستان دردست است زناشوئی برادر و خواهر موجب جلب روشنائی ایزدی و طرد دیوان بوده است و البته چنین اندیشه ای امروز مورد اقبال نیست.
ازدواج ، با محارم در اغلب مناطق جهان وجود داشته است و البته در این امر هم درجه بندی هایی بچشم می خورد .
دامنه طرد ازدواج با محارم را بمیزانی ذکر کرده اند که در برخی از قبایل سعی بر این بود که اعضای قبیله نسبت بهم محرمند و نباید ازدواج کنند .
حتی بر اساس بازمانده آن طرز فکر امروز نیز در برخی از قبایل استرالیا ازدواج با افراد قبیله نه تنها تحریم شده بلکه مجازات مرگ را در پی دارد .
گاهی مرد را به خاطر این امر می کشند و زن را تا حد مرگ زخمی می کنند .
ارزش زن : در دنیای امروز راجع به ارزش زن و مقام و موقعیت جدید بحث و سخن بساری است .
ظاهر قضیه این است که زن آزاد شده است اما از چه چیز؟
اگر نیکو نگریسته شود او آزاد شده است از داشتن قید و بند درعفت ، از حصنی که در سایه ازدواج برای او مقرر بود ، از اخلاق و ایمانی که حافظ و مدافع شرفش بود ، از بزرگواری و عظمتی که درسایه مدیریت در کانون برایش موجود بود ، و از مادری که دربرگیرنده عواطف و ارضاکننده مادرو فرزند بود .
البته برای او شخصیتی قائل شده اند ولی این شخصیت در چارچوب منافع مادی و زیبایی و توان اطفاء جنسی و سکرترشدن ، کلفت محترم بودن و بردگی با کمربند زرین است .
وگرنه در آن جا که پای منافع در میان باشد چنان اسیر و برده است که حتی جلوه آن در نزد وحشیان هم دیده نمی شود.
زدو خوردها بین زن و شوهر در دنیای غرب و جود دارد که همه گاه با غلبه شوهر و عیان دیده می شود .
تجاوز به عنف همچنان در صدر جنایاتی است که در غرب وجود دارد ، محروم داشتن از استقلال مالی زن امری است که قانون بر پای آن صحه گذارده است .
قرار گرفتن زن بعنوان اطفاء شهوت و حتی مبادله زن در بین کفراندیشان مسأله ای است که شما دردنیای امروز می بینید.
و با این همه احوال آیا باز هم می توان ازارزش زن سخن گفت ؟
زن را از دنیای مادری دور داشته و به کلفتی و منشیگری آقای رئیس وادار کرده اند .
از عزت وعفتش بیرون کشیده و به روسپی گری رسمی و غیررسمی وادارش ساخته اند و این است آن دردی که دنیای غرب از آن غافل مانده و یا آگاه است و تجاهل میکند.
ازدواج و انتخاب همسر : مسأله غریزه جنسی ازمسائل منفور و کریه حیات و وجود آن امری زشت و نا پسند نیست .
اسلام وجود آن را مایه رشد و کمال و دوام و بقا نسل می داند و پیروان خود را به ازدواج و ترک عزوبت دعوت می نماید.
روایات ما حتی توصیه به تسریع در امر ازدواج دارند و از والدین می خواهند که برای فرزند بالغ خود موجبات آن را فراهم آورد.
ارزشهای ناشی از ازدواج بسیارند و از آن جمله است ارزش یافتن زن و مرد و زندگی عبادات و سعادتمندی هایی در سایه آن پدید می آیند که برخی از آنها عبارتند از سعادت فرد و اجتماع حفظ دین و عفت ، افزایش نسل و در چنان صورتی حتی زمینه سازی آن هم عبادت بحساب می آید .
ازدواج اسلامی تعقیب کننده مقاصدی عظیم ومهم است ، بخشی از ان مقاصد عبارتند از پاسخ به ندای فطرت ، پاسخ به دعوت نیست ، صیانت نفس از خطرات گوناگون ، یافتن آرامش و سکون .
وصول به زمینه محبت و مودت ، تکمیل و تکامل ، تعاون و همدلی و تولید نسل .
شک نیست که ازدواجی این چنین باید مبتنی بر ضوابطی باشد و زن و شوهر می بایست واجد معیارهایی باشند که اهم آنها عبارتند از پای بندی به مذهب ،و همشأنی ، پاکی و اصالت خانواده ، اخلاق اسلامی ، سلامت جسم و فکروروان و زن و شوهر حتی حق داردند این معیارها را در همسر آینده خود جستجو کنند و برخی از صفات و شرایط را در اوببینند .
بدیهی است د رانتخاب آن منع ها و پرهیزهایی باید رعایت شود از جمله منعهای شرعی ، منعهای اخلاقی و اجتماعی و فرهنگی ، رسید ن به مال و زیبائی در عین عدم تطابق دیگر شرایط اسلامی و ما در این بخش سعی داریم موارد فوق را مورد بررسی قرار دهیم .
اسلام و ازدواج : ازدواج و زناشویی بمعنی غریزی و لغوی آن امری است که درمیان همه جانداران وجود و رواج دارد و بین انسان و حیوان امری قابل ملاحظه و رؤیت است و در رابطه انسان نکاح مطرح است که در آن ایجاد زمینه برای رشد و پیشروی آسایش و سعادت و همکاری ها و مساعدتها قابل ذکر است .
از دید اسلام غریزه جنسی امری منفور و مانع تکامل بشریت نیست بلکه زمینه را برای زندگی مناسب انسانی و وصول به مرحله محبت و مودت خالص فراهم می آورد .
عامل سکون است که در سایه آن رشد وارتقا و تکمیل وتکامل مطرح است.
با استفاده از این غریزه است که خانواده پدید می آید و آن عامل اصلی وهسته اولیه حیات و سعادت اجتماع است .
در سایه آن تعلق هر مردی به زنی و زنی به مردی و نیز زندگی اشتراکی چند مرد با چند زن از میان می رود ، سردرگمی و هرج و مرج زندگی ، بی تفاوتی دربرابر نسل جدید محکوم شده و امکان رشد و انتقال فرهنگ میسر میگردد.
فواید ازدواج : ازدواج اگر بر اساس مقاصدی اندیشیده و با اندیشه تشکیل خانواده صورت بگیرد دارای فواید و مزایایی است که اهم آنها عبارتند از : بلوغ شخصیتی و جنسی انسان ، نجات از رکود و جمود ، بیداری و هشیاری درد زندگی ، دوری و برکناری از بوالهوسی و هرزه گری ، آرامش جسم و روان ، رفع نیاز طبیعی و غریزی ، آرامش یافتن از شور و هیجان نگران کننده ، پدید آمدن محبت و الفت بین دو تن ، قرارگرفتن افکار در مسیر درست ، آشنایی با واقعیتهایی که تا دیروز از نظرها دور مانده بود ، تجلی صمیمیت و عشق عمیق در سایه روابط زناشویی.
ازدواج سبب پیدایش همکاری ، همراهی ، همدردی ، یگانگی ع نیرومندی ، پذیرش متقابل و دور داشتن جامعه از آلودگی ها خواهد بود .
خانواده ضامن تکامل اجتماعی است .
حرکت سالمه اجتماع بر محور خانواده و دوام و بقای بشریت به آن استوار است .
حیات اجتماعی بر این رکن استوار می شود و سعادت و بهروزی مردم بر اساس آن بنیان گذاری میشود .
بدیهی است که اگر ازدواج ترک و نادیده گرفته شود از سلامت جسم و روان خبری نخواهد بود ، نسل بشر رو به فنا خواهد رفت ، تعادل روانی از دست خواهد رفت ، جرائم و انحرافات د راجتماع توسعه و گسترش خواهد یافت ، یأس و افسردگی و دلمردگی و سردرگمی نسل و هرج ومرج در روابط دراثر بی خانوادگی بر جامعه غلبه خواهد یافت .
اسلام ، اهمیت ازدواج : اسلام برای ازدواج و تشکیل خانواده ارزش و اهمیت بسیاری قائل شده و مطالعه آیات مربوط به ازدواج و خانواده که د رسوره های بقره ، نساء ، انفال ، نور ، فرقان ، احزاب و طلاق و....
است نشان دهنده این اهمیت است .
در اسلام ازدواج و انتخاب همسر از آیات خدا ذکر شده و آیه های قرآن و احادیث د راین زمینه سخن بسیاری دارند ،براساس دید اسلامی آفرینش زن و مرد از یک خمیر مایه است و آیات نشان می دهند در بین آنها همبستگی و پیوندی خونی و تاریخی وجود ندارد و درسایه ازدواج این همبستگی بصورت میثاقی غلیظ درمی آید .
خانواده اسلامی که در سایه نکاح شرعی پدید می آید از چنان استواری و ارزشی برخوردار است که رسول خدا فرمود هیچ بنائی در نزد خدا محبوب تر از بنای ازدواج نیست وهمچنین اهمیت و مهابتی د رهیچ مکتب و مذهب دیده نشده است و آنها که تن به ازدواج می دهند عملا ً از چنان اهمیتی آگاه می شوند.
مقام انسانی زن از نظر قرآن : اسلام زن را چگونه موجودی می داند ؟
آیا از نظر شرافت و حیثیت انسانی او را برابر با مرد می داند ویا او را جنس پست تر می شمارد ؟
این پرسشی است که به پاسخ آن می پردازیم : اسلام در مورد حقوق خانوادگی زن و مرد فلسفه خاصی دارد که با آنچه د ر14 قرن پیش می گذشته و با آنچه درجهان امروز میگذرد مغایرت دارد .
اسلام برای زن و مرد د رهمه موارد یک نوع حقوق و یک نوع وظیفه و یک نوع مجازات قائل نشده است .
پاره ای از حقوق و تکالیف و مجازاتها را برای مرد مناسب تر دانسته و پارهای از آنها را برای زن .
و در نتیجه در مواردی برای زن و مرد وضع مشابه و درموارد دیگر وضع نامشابهی در نظر گرفته است .
چرا ؟
آیا بدانجهت است که اسلام نیز مانند بسیاری از مکتبهای دیگر نظریات تحقیر آمیزی نسبت به زن داشته و زن را جنس پست تر می شمرده است و یا علت و فلسفه دیگری دارد ؟
مکرر در نطقها و سخنرانیها و نوشته پیروان سیستمها ی غربی شنیده وخوانده اید که مقررات اسلامی را در مورد مهر نفقه و طلاق و تعدد زوجات و امثال اینها بعنوان تحقیر توهینی نسبت به جنس زن یاد کرده اند.
چنین وانمود می کنند که این امور هیچ دلیلی ندارد چز اینکه فقط جانب مرد رعایت شده است .
می گویند تمام مقررات و قوانین جهان قبل از قرن بیستم بر این پایه است که مرد جنسا ً شریف تر از زن است و زن برای استفاده و استماع مرد آفریده شده است .
حقوق اسلامی نیز بر محور مصالح و منافع مرد دور می زند و می گویند اسلام دین مردان است و زن را انسان تمام عیار نشناخته و برای ان حقوقی که برای یک انسان لازم است وضع نکرده است ، اگر اسلام زن را انسان تمام عیاری می دانست تعدد زوجات را تجویز نمی کرد ، حق طلاق را به مرد نمی داد ، شهادت دو زن را با کی مرد برابر نمی کرد ، ریاست خانواده را به شوهر نمی داد ، ارث زن را مساوی با نصف ارث مرد نمی کرد ، برای زن قیمت بنام مهر قائل نمی شد ، به زن استقلال اقتصادی و اجتماعی می داد و او را جیره خوار و واجب النفقه قرار نمی داد .
اینها می رساند که اسلام نسبته به زن نظریات تحقیر آمیزی داشته است و او را وسیله و مقدمه برای مرد می دانسته است ، می گویند : اسلام دین مساوات است و اصل مساوات را در جاهای دیگر رعایت کرده است در مورد زن و مرد رعایت نکرده است .
می گویند اسلام برای مردان امتیاز حقوقی ترجیح حقوقی قائل شده است .
و اگر امتیاز و ترجیح حقوقی برای مردان قائل نبود مقررات بالا را وضع نمی کرد .
اگر بخواهیم به استدلال این افراد شکل منطقی ارسطوئی بدهیم به اینصورت درمیآید : اگر اسلام زن را انسان تمام عیار می دانست حقوق مشابه و مساوی با مرد برا ی او وضع می کرد ، لکن حقوق مشابه و مساوی برای اوقائل نیست ، پس زن را یک انسان واقعی نمی شمارد .
اصلی که در این استدلال بکار رفته این است که لازمه اشتراک زن ومرد د رحیثیت و شرافت انسانی ، یکسانی و تشابه آنها در حقوق است ، مطلبی هم که از نظر فلسفی باید انگشت روی آن گذاشت ، این است که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت انسانی چیست ؟
آیا لازمه اش که حقوقی مساوی یکدیگر داشته باشند .
بطوریکه ترجیح و امتیاز حقوقی درکار نباشد ، یا لازمه اش این است که حقوق زن و مرد علاوه برتساوی و برابری ،مشابه و یکنواخت هم بوده باشند هیچگونه تقسیم کار و تقسیم وظیفه ای درکار نباشد .
تساوی حقوق !
چه ترکیب قشنگ و مقدسی است چه کسی است که وجدانی و فطرت پاکی داشته باشد در مقابل این دو کلمه خاضع نشود .
اما نمی دانم چرا کار ما که روز پرچمدار علم و فلسفه و منطق درجهان بوده ایم باید به کجا بکشد که دیگران بخواهند نظریان خود را د رباب « تشابه حقوق زن و مرد » بانام مقدس تساوی حقوق به ما تحمیل کنند .
!
این درست مثل اینست که یک نفر لبوفروش بخواهد لبو بفروشد اما بنام گلابی !
آنچه مسلم است این است که اسلام در همه جا برای زن ومرد حقوق مشابهی وضع نکرده است هم چنانکه در همه موارد برای آنها تکالیف و مجازاتهای مشابهی نیز وضع نکرده است ، اما آیا مجموع حقوق کمه برای زن و قرارداده ارزش کمتری دارد از آنچه برای مردان قرار داده ؟
البته خیر .
در اینجا سؤال دومی پیدا میشود ، و آن اینکه علت اینکه اسلام حقوق زن ومرد را در بعضی موارد نامشابه قرار داده چیست ؟چرا آنها را مشابه یکدیگر قرار نداده است ؟
آیا اگر حقوق زن و مرد هم مساوی باشد وهم مشابه بهتر است یا اینکه فقط مساوی باشد و مشابه نباشد .
برای بررسی کامل این مطلب لازم است که در سه قسمت بحث کنیم : نظر اسلام دربازه مقام انسانی زن از نظر خلقت و آفرینش .
تفاوتهائیکه در خلقت زن و مرد هست برای چه هدفهایی است ؟آیا این تفاوتها سبب می شود که زن و مرد از لحاظ حقوق طبیعی و فطری وضع نامشابهی داشته باشند یا نه ؟
تفاوتهائیکه در مقررات اسلامی میان زن و مرد هست که آنها را دربعضی قسمتها د روضع نامشابهی قرار می دهد بر اساس چه فلسفه ای است ؟
آیا آن فلسفه ها هنوز هم به استحکام خود باقی است یا نه ؟
مقام زن در جهان بینی اسلامی : قرآن تنها مجموعه قوانین نیست ، محتویات قرآن صرفا ً یک سلسله مقررات و قوانی خشک بدون تفسی نیست .
در قرآن هم قانون است و هم تاریخ و هم موعظه و هم تفسیر خلقت و هم هزاران مطلب دیگر ، قرآن همانطوری که در مواردی بشکل بیان قانون دستورالعمل معین می کند در جای دیگر وجود هستی را تفسیر می کند .
راز خلقت زمین و آسمان وگیاه و حیوان و انسان وراز موتها و حیاتها ، عزتها و ذلتها ، ترقی ها و انحطاطها ، ثروتها و فقرها را بیان می کند .
قرآن کتاب فلسفه نیست ، اما نظر خود را درباره جهان و انسان و اجتماع که سه موضوع اساس فلسفه است بطور قاطع بیان کرده است ، قرآن ، به پیروان خود تنها قانون تعلیم نمی دهد و صرفا ً بموعظه و پند و اندرز نیم پردازد ، بلکه با تفسیر خلقت ، به پیروان خود طرز تفکر و جهان بینی مخصوص می دهد زیربنای مقررات اسلامی درباره امور اجتماعی از قبیل حاکمیت ، حکومت ، حقوق خانوادگی و غیره همانا تفسیری است که از خلقت و اشیاء می کند .
از جمله مسائلی که درقرآن کریم تفسیرشده موضوع خلقت زن و مرد است ، لازم است به مسئله سرشت زن و مرد که در سایر کتب مذهبی نیز مطرح است قرآن با کمال صراحت در آیات متعددی می فرمایدد که زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظیر سرشت مردان آفریده ایم .
قرآن درباره آدم اول می گویدهمه شمار را از یک پدر آفریدیم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار دادیم (سوره نساء) و درباره همه آدمیان می گوید: خداوند از جنس خود شما برای شما همسر آفرید ( نساء ، آل عمران ،روم ) یکی دیگر از نظریات تحقیر آمیزی که در گذشته وجود داشته و در ادبیات جهان آثار نامطلوبی بجا گذاشته است این است که زن عنصرگناه است ، از وجود زن شر و وسوسه برمی خیزد ، زن شیطان کوچک است ، می گویند درهر گناه و خیانتی که مردان مرتکب شده اند ، زنی درآن دخالت داشته است ، می گویند مرد در ذرات خود از گناه مبرا است و این زن است که مرد را بگناه می کشاند میگویند شیطان مستقیما ً در وجود مرد راه نمی یابد و فقط ازطریق زن است که مردان را می فریبد .شیطان زن را وسوسه می کند و زن مرد را ، می گویند آدم اول که فریب خورد و از بهشت سعادت بیرون رانده شد از طریق زن بود ، شیطان حوا را فریفت حوا آدم را .
قرآن داستان بهشت آدم را مطرح کرده ولی هرگز نگفته که شیطان یا مار حوا را فریفت و حوا آدم را ، قرآن نه حوا را بعنوان مسؤل اصلی معرفی می کند و نه او را از حساب خارج می کند ، قرآن می گوید به آدم گفتیم خودت و همسرت در بهشت سکنی گزینید و از میوه های آن بخورید ، قرآن آنجا که پای وسوسه سیطانی را بمیان می کشد ضمیرها را به شکل تثنیه می آورد ،می گوید فوسوس لهما الشیطان .
شیطان آن دو را وسوسه کرد .
فدلا هما بغرور .
شیطان آن دو را بفریب راهنمایی کرد، و قاسمهما انی لکما من الناصحین : یعنی شیطان دربرابر هر دو سوگند یاد کرد که جز خیر آنها را نمی خواهد .
به این ترتیب قرآن با یک فکررائج آن عصرو زمان که هنوز هم د رگوشه و کنار جهان بقایائی دارد سخت به مبارزه پرداخت و جنس زن را از این اتهام که عنصر وسوسه و گناه و و شیطان کوچک است مبرا کرد .
یکی دیگر از نظریات تحقیرآمیزی که نسبت به زن و وجود داشته است درناحیه استعدادهای روحانی و معنوی زن است ، می گفتند زن به بهشت نمی رود ، زن مقامات معنوی و الهی را نمی تواند طی کند ، زن نمی تواند ، بمقام قرب الهی انطور که مردان می رسند ، برسد .
قرآن در آیات فراوانی تصریح کرده است ، خواه از طرف زن باشد یا از طرف مرد .
قرآن درکنار هر مرد بزرگ و قدیسی از یک زن بزرگ و قدیسه یاد می کند ، از همسران آدم ابراهیم و از مادران موسی و عیسی د رنهایت تجلیل یاد کرده است ، اگر همسران نوح و لوط را بعنوان زنانی ناشایسته برای شوهرانشان ذکر می کند ، از زن فرعون نیز بعنوان زن بزرگی که گرفتار مرد پلیدی بوده است غفلت نکرده است .
قرآن درباره مادرموسی میگوید : ما به مادر موسی «وحی» فرستادیم که کودک را شیر بده و هنگامی که بر جان او بیمناک شدی او را به دریا بیافکن و نگران نباش که ما او را بسوی تو باز پس خواهیم گردانید .
قرآن درباده مریم مادر عیسی می گوید کار او به آنجا کشیده شده بود که درمحراب عبادت همواره ملائکه با او سخن می گفتند و گفت و شنود میکردند ، از غیب برای او روزی می رسید ، کارش از لحاظ مقامات معنوی آنقدر بالا گرفته بود که پیغمبر زمانش را در حیرت فروبرده او را پشت سر گذاشته بود ، زکریا در مقابل مریم مات و مبهوت مانده بود .
درتاریخ خود اسلام زنان قدیسه و عالیقدرفراوانند ، کمتر مردی است بپای خدیجه برسد ، و هیچ مردی جز پیغمبر و علی بپای حضرت زهرا نمی رسد ، حضرت زهرا بر فرزندان خود که امامند بر پیغمبران غیر از خاتم الانبیاء برتری دارد .
اسلام در سیر من الخلق الی الحق یعنی در حرکت و مسافرت بسوی خدا هیچ تفاوتی میان زن مرد قائل نیست ، تفاوتی که اسلام قائل است در سیر من الحق الی الخلق است ، در بازگشت از حق بسوی مردم و تحمل مسئولیت پیغامبری که مرد را برای این کار مناسب تر دانسته است .
اسلام با این خرافه که زن جزء مفاسد بزرگ اخلاقی است سخت نبرد کرد، ازدواج را مقدس و تجرد را پلید شمرد ، اسلام دوست داشتن زن را جزء اخلاق انبیا معرفی کرد و گفت من اخلاق الانبیاء حب النساء پیغمبر اکرم می فرمود :من به سه چیز علاقه دارم ، بوی خوش ، زن ، نماز .
اسلام اصل علت غایی را در کمال صراحت بیان می کند ، اسلام با صراحت کامل می گوید : زمین و آسمان ، ابر و باد ، گیاه و حیوان ، همه برای انسان آفریده شده اند ، اما هرگز نمی گوید زن برای مرد آفریده شده است، اسلام می گوید هر یک از زن و مرد برای یکدیگر آفریده شده اند : هن لباس لکم و انتم لباس لهن .
زنان زینت و پوشش شما هستند و شما نیز زینت و پوشش آنها ، بسیاری از مردان با همه بهره هایی که از وجود زن می برده اند ، او را تحقیر و مایه بدبختی و گرفتاری خود میدانسته اند ، قرآن کریم میگوید : وجود زن برای مرد خیر است ، مایه سکونت و آرامش دل او است .نظر دیگر این است که سهم زن را در تولید فرزند بسیار ناچیزمی دانسته اند .
اعراب جاهلیت و بعضی از ملل دیگر مادر را فقط بمنزله ظرفی می دانسته اند .
که نطفه مرد را که بذر اصلی فرزند است در داخل خود نگه می دارد و رشد می دهد .
در قرآن ضمن آیاتی که می گوید شما را از مرد و زنی آفریدیم و برخی آیات دیگر که که در تفاسیر توضیح داده شده به این طرز تفکر خاتمه داده شده است .