چکیده
خداوند بزرگ حضرت محمد بن عبدالله (ص) را به پیامبری برگزید وبه اوفرمان داد تا کافران به دین خدا را به سوی اسلام دعوت کند.
حضرت محمد درجمع مومنان وکافران حاضرشد و شروع به تبلیغ دین اسلام نمود.
خداوند جبرئیل را فرمان داد تا به مراقبت ازحضرت محمد بپردازد ودرهنگامی که خطراورا تحدید می کند وی را ازآن خطر رها سازد.
پیامبرسال ها درمکه زندگی کرد وبسیاری ازکافران را به وسیله ی معجزاتی که ازجانب پروردگاربراونازل می شد مسلمان وبه سوی دین اسلام فرا خواند.
پیامبراکرم درطی این مدت (زمانی که درمکه حضورداشتند) معجزات زیادی را به کافران نشان دادند تا بلکه به دین خدا وخداپرستی ایمان بیاورند وپیروی راه ایشان باشند.
بسیاری به اسلام ایمان آوردند وعده ای که اعتنایی به پیامبرنکردند به درک واسل شده ودرجهنم برای خود سکونت گزیدند.
یکی ازمعجزات مهم پیامبرقرآن بود که ازدیربازمورد استفاده مردم قرارگرفته است وبه عنوان کتاب الهی فراخوانده شده است و مردم این کتاب ارزشمند را به عنوان راهنمای زندگی خود انتخاب کرده اند.
ازدیگرمعجزات ایشان می توان به شق القمر(حرکت ماه با دستان مبارک درکودکی ودردوران بعثت)، زنده کردن دو کودک ویک فرد مسیحی که چندین سال درون قبربوده اند و...
دراین نوشته (معجزات وکرامات آخرین پیامبرخدا محمدبن عبدالله (ص)) به بسیاری ازمعجزات پیامبراشاره شده است که شما خوانندگان عزیزمی توانید با آنها آشنا شوید.
به طورکلی نتیجه ای ازاین تحقیق حاصل می شود که حضرت محمد هیچ گاه کاری را بدون مشورت با خدای خود وهمچنین فرشتگان ومومنان انجام نمی داد وهیچ گاه ازوی خطایی سرنزد و همگام به دنیا آمدن فرشتگان اورا برای پاک شدن ازگناه غسل ندادن زیرا خداوند فرموده بود این فرد ازهرگناهی پاک است ونیازبه غسل ندارد.
درکل این که ایشان قبل ازولادت به پیامبری برگزیده شده بودند وازهمان دوران کودکی خدا را می شناختند و فرشتگان الهی درهمان زمان بهشت وجهنم را به اونشان دادند واو را با حضرت نوح، ابراهیم وحضرت آدم وحوا دربهشت آشنا کردند.
اگرشما دوست دارید بیشتردرمورد زندگانی پیامبراکرم بدانید می توانید کتابهایی ازقبیل سرگذشت پیامبران، معجزات پیامبردرکودکی، رویدادهای تاریخی مهم درزمان ولادت حضرت محمد و بسیاری ازکتابان دیگرکه امروزه درتمام کتابخانه های سطح شهرواستان وجود دارد.
ودرآخرازهمه شما مومنان وانسان های بزرگوارخواهش دارم که هیچ گاه امامان وپیامبران ومعصومان را فراموش نکنیم وسعی کنیم همیشه پیروی راه آنها باشیم وازکتابها، دست نوشته ها و...
که ازخود جای گذاشته اند بهره واستفاده کامل را ببریم وهیچ گاه درحق دیگری خیانت نکنیم وراست گویی ومهربانی را درکشور اسلامیمان رواج دهیم وازطریق انجام اعمال نیک و خواندن قرآن و...
خود را به خدایمان نزدیک کنیم تا بتوانیم دربهشت برین سکونت گزینیم.
ودرآخرازهمه شما مومنان وانسان های بزرگوارخواهش دارم که هیچ گاه امامان وپیامبران ومعصومان را فراموش نکنیم وسعی کنیم همیشه پیروی راه آنها باشیم وازکتابها، دست نوشته ها و...
خود را به خدایمان نزدیک کنیم تا بتوانیم دربهشت برین سکونت گزینیم.
فهرست مطالب مقدمه.................................................................................10 روش تحقیق .......................................................................11 ادبیات وسوابق موضوع ........................................................13 معجزات شگفت انگیزپیامبراکرم قبل از ولادت وهنگام تولد ودرکودکی ونوجوانی بودن نورآن حضرت درصلب پیامبران بزرگ الهی ........................15 خواب عجیب وشگفت انگیزعبدالمطلب درمورد پیامبر ...................16 گردانیدن ملائکه حضرت محمد را درتمام اطراف عالم ...................17 آمدن ملائکه آسمان به دیدن حضرت درموقع تولد ........................18 آمدن جبرئیل ومیکائیل ازآسمان برای غسل دادن آن حضرت ...........19 خواب هولناک .....................................................................20 اطاعت گوسفندان وشیرازآن حضرت درکودکی .............................21 سلام کردن سنگ وکلوخ برآن حضرت .......................................21 سایه انداختن ابر بالای سرآن حضرت درکودکی ...........................22 خم شدن شاخه های درخت رطب برای آن حضرت ........................23 سفرشگفت انگیزپیامبربه شام .................................................24 محافظت ملائکه مسلح خدا ازپدرپیامبراکرم .................................25 ماجرای عجیب وشگفت انگیز پیامبر در دوران کودکی ..................25 دعای مستجاب پیامبر در کودکی ...............................................26 معجزات شگفت انگیزپیامبراکرم درمورد حیوانات عنکبوت ( وسیله نجات الهی) .................................................29 ابوجهل می خواهد پیامبر را بکشد.............................................29 ایمان آوردن سوسمار به آن حضرت .........................................30 سلام مرا به پیامبر برسان ......................................................31 حیوان وحشی به احترام رسول خدا سکوت می کند ......................
31 صلوات برپیامبر باعث پیروزی مرد اعرابی شد ...........................32 گرگ هایی که گوسفندان را می چراندند .....................................33 نفرین پیامبر مستجاب می شود ................................................35 ضامن آهو ..........................................................................35 گواهی دادن شتر بر دزدی در حضور پیامبر ................................36 بزغاله بریان شده به پیامبر خبر می دهد ....................................38 معجزات شگفت انگیزپیامبراکرم درمورد گیاهان جامدات واشیاء زمینی حرکت کوه ونصف شدن آن به دستور آن حضرت .........................40 دو تکه شدن درخت سدر برای عبور پیامبر اکرم ..........................42 رشد و بزرگ شدن درخت بنا بر خواست پیامبر ...........................42 متصل شدن درختان به همدیگر برای پنهان حضرت ......................43 معجزه شگفت انگیز پیامبر از زبان سلمان فارسی ........................43 کلنگ زدن به سنگ سخت وساطع شدن انوارازآن سنگ ................46 داستان شگفت انگیز گوهرها ..................................................47 پرتاب کردن تیر هدایت شونده به سوی یک مشرک ......................49 معجزات شگفت انگیز پیامبر درمورد اشیا آسمانی فرود آمدن آتشی ازآسمان وایستادن دربالای سرمشرکان ...............51 سخن گفتن با ماه وحرکت دادن آن توسط پیامبر ...........................51 دو تکه کردن ماه یا شق القمر .................................................52 معجزه شگفت انگیزی از زبان عاشیه .......................................53 معجزات شگفت انگیزاعضای بدن پیامبرواستجابت دعای آن حضرت اطعام مسلمانان وکم نشدن ازاطعام ...........................................55 زنده شدن پسر پادشاه خراسان به دعای آن حضرت ......................56 زنده کردن دو بچه مرده .........................................................59 چسباندن دست و پای قطع شده با آب دهان .................................60 زنده شدن یکی از علمای بزرگ یحود .......................................61 داستان عجیب معراج پیامبر اکرم داستان عجیب وشگفت معراج پیغمبر اکرم ..................................63 شگفتی های آسمان اول .........................................................64 عجایب آسمان هفتم ..............................................................66 حکایت های شگفت انگیزپیامبراکرم درمورد ملائکه وغلبه برشیاطین وجنیان ماجرای شگفت انگیز بعثت پیامبر اکرم ......................................69 جنگ حضرت علی با جنیان به دستور پیامبر اکرم ........................70 قسم دادن شیطان، خدا را به انوارخمسه طیبه ..............................71 جبرئیل و فرشته موکل باران وسرزمین کربلا ..............................72 داستان شگفت انگیز مرد غریب ..............................................73 معجزات شگفت انگیز پیامبر اکرم درمورد کفایت شر دشمنان و نابودی استهزاکنندگان سوراخ شدن سنگ آسیا وافتادن برگردن ابوجهل .........................76 سرنوشت عبرت انگیز پنج نفرازاستهزاکنندگان پیامبر ...................77 سنگ باریدن بر اثر انکار ولایت امیرالمومنین درغدیر خم ...........78 داستان های شگفت انگیز پیامبراکرم وخبردادن ازغیبیات ماجرای شگفت انگیز پیامبر و ابوجهل ......................................82 خبر دادن پیامبر ازشهادت پرچم داران جنگ موته ........................83 نتیجه گیری ........................................................................84 منابع ومآخذ ........................................................................85 مقدمه الحمد لله الذی دل علی وجوب وجوده افتقار الممکنات وعلی ق قدرته و علمه احکام المصنوعات .
حمد وسپاس مخصوص خدایی است که فقرونیازمندی موجودات بهترین دلیل وجوب وجود وعالی ترین نشانه ی غنایی ذاتی اوست .
اتقان و استواری مصنوعات،بهترین نشان توانایی کامل ودانش فراگیر وبی کران اوست ودرود مابه رسول عالیمقام او،حضرت محمد صاحب آیات باهرات ودارنده معجزات باهرات پایدار باد.
او که باروش وراه خود تکمیل کننده همه کمالات وبه اتمام رساننده همه اخلاق کریمه وصفات عالیه است.
وسلام ودرود برخاندان بزرگ او باد که راهنمایان بشرازگمراهی ها،وهادیان مردم ازتباهی ها می باشند .
مدت ها بود که حقیردراین آرزوکه نوشته ای درفضائل و معجزات خاتم النبین حضرت رسول اکرم بنویسم تا بانوشتن این فضایل ومعجزات، گوشه ای ازاسرار آن مرد الهی راتشریح کنم .
خداوند متعال این توفیق راشامل حال حقیرسراپا تقصیرنمود وبه لطف حضرت حق توانستم ازمنابع معتبر شیعه وسنی معجزات جالبی راپیدا کنم وبنویسم .
حال این نوشته راهدیه می کنم به مولا وسرورم امام زمان وازخدا خواهانم مرا ازسربازان آن حضرت قراردهد.
مســعود علیــــزاده دبیرستان تلاش « شهرستان بجنورد» زمستان 1385 روش تحقیق این نوع نوشته یا تحقیق به روش کتابخانه ای صورت گرفته است.
با استفاده ازکتابهای مختلف درمورد سرگذشت و معجزات شگفت انگیزپیامبرتوانسته ام این نوع نوشته را بنویسم.
اول با خود فکرکردم که حضرت رسول مهمترین معجزه اش قرآن کریم بوده والسلام.
اما حال وقتی چنین کتابهایی را خواندم یک نوع انگیزه درمن به وجودآمد که باید چنین مطلبی را بنویسم.
آیا حضرت محمد به جزقرآن معجزه ی دیگری دارد؟
آیا حیوانات وگیاهان درمقابل حضرت رسول عکس العمل ازخود نشان می دهند؟
آیا پیامبرمی توانست با آب دهان خود یا استفاده ازدیگر اجزای بدنش مریضی را شفا دهد، مرده ای را زنده و...
؟
این ها پرسشهایی است که شاید برای شما که اینگونه نوشته ها را می خوانید پیش آید.
من این تحقیق را انجام دادم تا بتوانم پاسخ سوالات شما خوانندگان عزیزرا بدهم.
بنده این تحقیق را درمدت زمان نه چندان کوتاهی به پایان رسانده ام.
درطول این زمان هرچه درمسائل دوران پیامبروارد می شدم ودرمورد آنها فکرمی کردم، احساس می کردم به خدای خود نزدیک شده ام وکسی دائم درگوش من راهنمایی فراوانی می کند تا بتوانم هرچه بهتراین تحقیق را به پایان برسانم.
درحال نوشتن تحقیق ازدیدن چنین معجزات شگفت انگیزی تعجب می کردم وبا خود می گفتم که چه خدایی است که چنین انسان توانمندی را آفریده که می تواند به وسیله ی دستانش مکان ماه را تغییردهد یا یا با آب دهان مبارک خود به وحی الهی پای قطع شده ای را بچسباند وبه حالت اول بازگرداند و ...
من درنوشتن این موضوع به مشکلات زیادی برخوردم، یکی وجود داشتن درس وامتحان که مشکل اصلی این کاربود.
دوم همکاری نکردن مسئولان کتابخانه دردادن چندین کتاب با هم و ...
اما اگرانسان عشق به کارداشته باشد حتی درسخت ترین شرایط به کارخود ادامه می دهد.
پس بیاییم با پشتکارکاری را آغازکنیم وتا هنگامی که به پایان نرسیده نیمه کاره رهایش نکنیم و با نشان دادن علاقه فراوان آن را به اتمام برسانیم.
به امید آنکه روزی همه ما انسان ها کارهایمان را با موفقیت به پایان برسانیم وسربلند وپیروزباشیم.
موفـق وپیـروزبـاشیـد.
مســعود علیــــزاده زمستان 1385 ادبیات وسوابق موضوع افراد کمی درمورد موضوع پیامبردرجامعه تحقیق به عمل آورده اند ودست نوشته ها، مطالب وداستان های خود را درقالب یک کتاب به بازارارائه داده اند.
کتاب هایی مانند زندگی نامه ی پیامبردرزمان بعثت، احادیث پیامبراسلام، شرح روییداد های مهم درزمان پیامبرو...
من نیزبا یاری خداوند وکمک اعضای خانواده و...
توانستم اثری درمورد معجزات وکرامات آخرین پیامبرخدا حضرت محمد پدید آورم.
افرادی که این نوع کتابها را به وجود آورده اند مصلما بدون انگیزه واشتیاق چنین کاری را نکرده اند بلکه مطمعنا انگیزه درآنها به وجود آمده یا به خاطرعلاقه وعشق به پیامبراین کارها را کرده اند.
هنگامی که این کتابها را مطالعه می کردم نکته بسیارجالبی بدست آوردم وآن این بود که تمام نویسندگان با یک نگاه به پیامبروشخصیتی که وی درآن زمان داشته داستان خود را نوشته اند.
همه ی ما انسان ها پیامبررا به عنوان یک فرد مهربان دلسوز، خدا پرست، یک مومن واقعی وهزاران صفت دیگراورا می شناسیم.
پیامبراسلام برای بیشترکارهای خود ازخداوند اجازه می گرفت وبه وسیله وحی که به اوازجانب خداوند به وسیله ی جبرئیل می شد آن کاررا انجام می داد.
دراین نوشته مانند دیگرکتاب ها، نوشته ها، تحقیقات و...
در درجه اول پیامبرمعرفی شده وبعد به بعد اصلی مطلب پرداخته شده است.
به امید آنکه روزی همه ما انسان ها ازخلاف وخلافت پاک شویم وراه پیامبراسلام محمد بن ابیطالب (ص) را ادامه دهیم.
پایان پیام خداوند به حضرت آدم درباره خاتمیت حضرت محمدازامام صادق روایت شده است که : روح صدسال درسرآدم بود وصدسال درسینه وصدسال درپشت و صدسال درران ها وصدسال درقدم های اوبود.
بعدازتکامل بدن آدم ایشان ایستادند وخداوند به ملائکه امرکرد براوسجده کنید این امرظهرروزجمعه بود.ملائکه تاعصردر سجده بودند پس ازآن آدم ازپشت خودصدایی شنید که تسبیح الهی می کند گفت:این چه صدایی است وصدای کیست؟
خداوند فرمود:این تسبیح محمد (عربی )است که بهترین خلق است پس سعادت وجاودانگی برای کسی است که ازاوپیروی کند و شقاوت برای کسی است که بااومخالفت نماید واوست خاتم پیامبران الهی .¹ ٭ ٭ ٭ بودن نور آن حضرت درصلب پیامبران بزرگ الهی ازحضرت رسول منقول است که من وعلی ازیک نور آفریده شدیم وحمد خدارا می کردیم .
همچنین منقول است که : دو هزار سال پیش ازآنکه خداوند آدم را بیافریند نورآن حضرت وعلی در پیشگاه خداوند بود وپس ازآنکه خداوند آدم را آفرید آن نوررادر صلب اوقرار داد و چون آدم دربهشت اسکان گرفت مادرصلب او بودیم .
چون نوح درکشتی قرارگرفت مادرصلب او بودیم و پیوسته حق تعالی، من وعلی را ازصلب های پاکیزه منتقل می گردانید به رحم های مطهر وپاکیزه .
وقتی ملائکه آن دونوررا دیدند، یکی را پرنورترواصل یافتند وازآن اصل شعایی بیرون آمد.
پس گفتند : ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1.
مهر ولایت ، ص 234.
«خدایا!
این چه نوری است.» خداوند به سوی ملائکه وحی نمود که:« این نوری است ازنورهای من که اصلش« پیامبری» و فرعش امامت است اگرایشان نبودندهیچ یک راازخلق نمی آفریدم.
« پیامبری» با این نور مقدس خاتمیت می پذیرد واوست اشرف مخلوقات.¹ ٭ ٭ ٭ خواب عجیب وشگفت انگیزعبدالمطلب درمورد پیامبر ابن بابویه به سند معتبرروایت کرده است : ازابوطالب که عبدالمطلب گفت: شبی درحجراسماعیل خوابیده بودم ناگاه خواب عجیب وغریبی دیدم وبرخاستم ودرراه یکی از کاهنان مرادید که می لرزیدم، چون آثارتغییردرمن مشاهده کرد گفت: ای بزرگ عرب چرااحوالت پریشان گشته ورنگت عوض شده است؟
گفتم: بلی امشب درحجراسماعیل خوابیده بودم درخواب دیدم درختی ازپشت من رویید وبه قدری بلند شد که سرش به آسمان رسید وشاخه هایش تمام مشرق و مغرب را فراگرفت و نوری ازآن درخت بلند شد که زیادتر ازنورآفتاب بود وعرب و عجم را دیدم که سجده کردند برای آن درخت و نورآن مدام درحال زیادی بود، وگروهی ازقزیش می خواستند آن درخت رابکنند و چون نزدیک می رفتند جوانی ازهمه کس نیکوترآن گروه را می گرفت وپشت های ایشان رامی شکست، پس دست بلند کردم که شاخه های آن رابگیرم ، آن جوان مرا صدازد وگفت: توراازآن بهره ای نیست.
گفتم درخت ازمن است ومن ازآن بهره ندارم ؟!
گفت: بهره اش ازآن گروهی است که درآن آویخته اند؛ پس هراسان ازخواب برخاستم وچون آن مرد کاهن خواب راشنید رنگش ازشدت تعجب متغیرشد وگفت اگرراست می گویی از صلب ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1.
فضایل شاذان بن جبرئیل، ص 15-25.
توفرزندی بیرون می آید که مالک مشرق ومغرب می گردد و پیغمبرخدا می شود.
پس عبدالمطلب گفت: ای ابوطالب سعی کن آن جوان که یاری اومی نمود توباشی ، پس ازآن ابو طالب پیوسته بعدازنبوت آن حضرت این خواب را ذکرمی کرد ومی گفت : « والله آن درخت محمدامین بود».¹ ٭ ٭ ٭ گردانیدن ملائکه حضرت محمد را در تمام اطراف عالم ازآمنه – رضی الله عنها – منقول است که چون آثاروضع حمل حضرت محمد برمن ظاهرشد ازصحرایی که درآن بودم برخاستم وبه خانه آمدم.
درداخل خانه صدای عجیبی شنیدم، اما به هرطرف که نگاه می کردم کسی رانمی دیدم، ترسیدم ناگاه مرغ سفید بسیار زیبایی بر من ظاهر شد وپر وبال خودرا برمن مالید در همان حال خوف وترس ازمن برطرف شد ووضع حمل بر من آسان گردید در این حال دیدم که جمعی از زنان بر من گرد امدند وهمه به یاری من مشغول شدند وبه کلامی دلنشین وزیبا با من شروع به صحبت نمودند تا وقتی حضرت محمد متولد شد از وی نوری ساطع گردید که مشارق ومغارب در نظر من جلوه نمود در همان حال سه پرچم دیدم که یکی در مشرق ویکی در مغرب و یکی بر بام کعبه برپای کرده وآوازی شنیدم که شخصی از روی رحمت و مهربانی می گفت:«یرحمک ربک» ومرغان بسیاردیدم که برآن خانه شروع به پروازنمودند منقارشان سبز وبالشان سرخ بود و ستارگان رامشاهده نمودم که ازآسمان میل داشتند برروی زمین بیایند.
وقتی حضرت به زمین رسید هردودست خودرا برزمین نهاد وسربه سوی آسمان بلند کرد وبه زانوی ادب درآمد ومتوجه خانه کعبه شدوبه سجده رفت وشروع به گفتن ذکر«لااله الاالله » کرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ امالی شیخ صدوق ، ص 216.
بعدازآن پاره ابرسفیدی دیدم که فرود آمد وآن حضرت را از پیش من درربود وآوازی شنیدم که یکی می گفت: محمد را به اطرف زمین واکناف عالم بگردانید واورا صفای حضرت آدم وخلت حضرت ابراهیم وصبر ایوب وفصاحت اسماعیل وبشارت یعغوب وجمال یوسف وصوت داوود و زهد یحیی وکرم عیسی عطا نمایید.¹ ٭ ٭ ٭ آمدن ملائکه آسمان به دیدن حضرت محمد درموقع تولد به سند معتبرازعبدالمطلب روایت شده است که می گفت : درشب ولادت آن حضرت دراندرون خانه بودم وباخداوند مناجات می کردم که ناگه دیدم بت هاازخانه کعبه فروریخت و« هبل» که بزرگ ترین بت بود سرنگون شد وازوی صدایی آمد که می گفت: آمنه محمدرابه دنیا آورد وکارما را به تباهی کشاند!
عبدالمطلب می گوید: بعدازشنیدن این کلام به طرف خانه آمنه دویدم ،درخانه را که گشودم ازولادت آن حضرت مرامژده فرمودند، بسیار خوشحال شدم وبه طرف اتاقی رفتم که آن جناب درآنجا بود تاروی نیکوی اورا ببینم.
آمنه جلوآمدوگفت: ای پدربزرگوار برگرد که هیچ کس تا سه روز دیگر اجازه دیدن این فرزند راندارد.
من شمشیرخود را ازشدت شوق دیدارکشیدم وگفتم: فرزند مرابیرون بیاوروگرنه تو را می کشم !
آمنه گفت: دراتاق است، تودانی واو .
چون خواستم داخل اتاق شوم مردی بیرون آمد وگفت: بازگرد که توراواحدی ازمردم را رخصت اجازه دیدار این فرزند نیست تاموقعی که ملائکه اورا داخل اتاق زیارت کنند.2 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تحفه المجالس ، ص 4 مناقب ابن شهر آشوب، 1/55.
٭ ٭ ٭ آمدن جبرئیل ومیکائیل برای غسل دادن آن حضرت درروزتولد آن حضرت جبرئیل ومیکائیل دوفرشته ی مقرب خدا برای دیدارآن جناب فرود آمدند وبه صورت دوجوان داخل خانه آمنه شدند وجبرئیل ظرفی ازطلا ومیکائیل طشتی ازعقیق دردست داشتند و جبرئیل حضرت رسول رادردست گرفت ومیکائیل آب می ریخت تاآن حضرت راغسل دادند، درآن هنگام جبرئیل گفت: ای آمنه مااورا برای تطهیر ازنجاست غسل نمی دهیم اوطاهرو پاک است، بلکه برای زیادشدن نوراوراغسل دادیم پس آن حضرت رابه عطرهای بهشتی معطرگردانیدند،ناگاه صدای بسیارازاتاق مقدس بلند شد، آمنه متعجب شد، جبرئیل گفت: ملائکه هفت آسمان آمده اند تاحضرت رازیارت کنند و سلام کنند، درآن حال، فوج فوج ملائکه داخل شدند وگفتند: السلام علیک یا محمد، السلام علیک یامحمود، السلام علیک یا احمد السلام علیک یا حامد.¹ ٭ ٭ ٭ خـواب هولـناک یکی ازمعجزات شیرین پیامبر درکودکی داستان داستان شکافتن سینه ایشان توسط ملائکه بود که قرآن مجید درسوره شریفه « انشراح » به این معجزه اشاره می کند.
شبی حلیمه خواب هولناکی دید وبه شوهرخود گفت: باید محمد را نزد جد اوعبدالمطلب ببریم، من بسیارمی ترسیدم که به اوآسیبی برسد، درخواب دیدم که محمد به صحرا رفت ناگاه دومرد عظیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1.
فرج المهموم ، ص 32.
پیدا شدند که جامعه های زیبا پوشیده بودند وهردوقصد اونمودند، یکی ازایشان خنجری دردست داشت شکم اوراشکافت، ومن ترسان ازخواب بیدارشدم .
شوهراوگفت: آنچه تومی گویی محال است که واقع شود زیرا، حق تعالی حافظ ونگهبان اوست.
وقتی صبح شد هرچه حلیمه خواست که نگذارد آن حضرت به صحرا برود راضی نشد وبا برادران به عادت مقرر متوجه صحرا گردید، نیمی ازروز گذشته بود که اولاد حلیمه ناله کنان و گریان به سوی قبیله دویدند و چون حلیمه صدای شیون را شنید از خیمه بیرون دوید و با ناراحتی از فرزندان خود پرسید: چرا شیون می کنید؟
محمد را چه کردید؟
آنها گفتند: امروز به صحرا رفتیم درزیردرختی قرار گرفتیم ناگاه دو مرد عظیم دیدیم که نزد ما پیدا شدند و محمد را گرفتند وبه بالای قله کوه بردند او را خوابانیدند و یکی از آن دو مرد کاردی داشت شکم او را شکافت ودل او را بیرون آورد و ما بسیار ترسیدیم و به سوی تو آمدیم.
پس حلیمه افغان فراوان نمود و گفت: این بود تعبیر خواب من همراه شوهر به سوی صحرا دویدند چون به آن مکان رسیدند در کمال تعجب و شگفتی دیدند آن حضرت نشسته و گوسفندان برگرد او برآمده اند حلیمه آن حضرت را دربرگرفته وبوسید وشکمش را گشود وهیچ اثری از زخم و پارگی مشاهده ننمود رو به فرزندان کرد وگفت : چرا بر محمد دروغ گفته اید؟
حضرت فرمود: ای مادر این ها را ملامت مکن انچه به تو گفتند درست و راست بود و ان دو مرد مرا خوا با نیدند ویکی شکم مرا شکافت بی انکه دردی احساس کنم ودل مرا پاره کرد ونقطه سیاهی بیرون آورد وانداخت گفت دیگر شیطان را از دل تو ثمره وبهره ای نیست پس دل مرا به آب بهشت شستند ودرجای خودقرار دادند وآنها به آسمان رفتند ومن از قله کوه به زیر آمدم .¹ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کلم الطیب، ص 251.
٭ ٭ ٭ اطاعت گوسفندان وشیرازآن حضرت در کودکی حلیمه می گوید: حمزه که یکی ازفرزندان من بود، پایی یکی از گوسفندان را شکسته بود، به خدا قسم دیدم گوسفند به نزدیک آن حضرت رسید وچنان می نمود که شکایت از درد خود می کند، پس دیدم که حضرت دست مبارک خود را بر پای گوسفند مالید وکلماتی چند از زبان معجز بیان خود جاری گردانید، ناگا ه پایش سالم ودرست شد وبه گوسفندان دیگر ملحق گردید وهمه آن حیوانات مطیع اوبودند چون حضرت به گوسفندان می گفت:بروید می رفتند، وهر گاه می گفت: با یستید، می ایستادند .
روزی فرزندان من گوسفندان را به صحرایی بردند که درآن صحرا، درندگان زیاد ازآن جمله شیر بود، نا گاه شیری قصد حمله به یکی ازگوسفندان را کردپس آن حضرت با عجله پیش رفت وبا شیر سخن گفت، ناگاه شیر سر به زیرافکنده وگریخت، پس برادران آن حضرت ترسیدند وبه طرف او دویده وگفتند: ما ترسیدیم شیر به توآسیبی برساند وتوپروا وترسی نکردی وگویا به اوتکلم کردی!
حضرت فرمود، بلی به شیر گفتم: دیگر نزدیک این صحرا نیا که می خواهم گوسفندان دراین جا بچرند.¹ ٭ ٭ ٭ سلام کردن سنگ وکلوخ برآن حضرت وقتی حلیمه « رضی الله عنها» فهمید، آن حضرت بسیارراغب و علاقه مند است به صحرابرود، لباس زیبا به حضرت پوشاند و ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1.
نوارالانوار، ص 197 غذای پاکی برای حضرت مهیا کرد.
به فرزندان خود بسیار سفارش مراقبت از حضرت را نمود واو را با فرزندانش به صحرا فرستاد.
چون سید پیامبران قدم های مبارک خود را در صحرا نهاد کوه ودشت از نور جمال آن بزرگوار روشن و منور شد و به هر سنگ وکلوخ که می گذشت به صدای بلنداو را ندا می کردند که :«السلام علیک یا محمد، السلام علیک یا محمود، اسلام علیک یا صاحب القول العدل، لا اله الا الله محمد رسول الله » ،خوشا به حال کسی که به تو ایمان بیاورد وعذاب الهی برای کسی است که به تو کافر گردد یا این که رد کند برتو یک حرف ازآنچه ازنزد پروردگار خود خواهی آورد.
آن حضرت جواب تمام سلام های آنهارا می داد وازآنجا عبورمی کرد وهر ساعت فرزندان حلیمه عجایب و غرایبی از آن حضرت مشاهده می نمودند که بر حیرتشان می افزود.¹ ٭ ٭ ٭ سایه انداختن ابربالای سرآن حضرت درکودکی حلیمه خاتون نقل می کند روزی نزد محمد مصطفی (ص) نشسته بودم ناگاه دومرغ سفید آمدند ودرگریبان آن حضرت رفتند و ناپدید شدند.
این نوع غرائب وعجایب که ازآن حضرت مشاهده کردم گاه ازشدت قهروترس وغصه چون ماربه خود پیچیدم وگاهی همچون گل نرگس از شادی وسرورمی خندیدم .پیوسته درخیال آن حضرت بودمه ازوی قافل نمی شدم.
روزی اورا درخانه گذاشتم وبرای انجام کاری بیرون رفتم چون ظهربرگشتم به فرزندان وشوهرم گفتم :محمد کجاست؟
شوهرم گفت :همراه خواهرخودبه صحرا رفته است.
آن روزهوابه غایت گرم بودبه دنبال آنها رفتم و فریاد برآوردم وآنهاراازصحرابه خانه آوردم وبه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ فضائل، 39-25.
دخترخودعتاب کردم که: چرادرچنین هوای گرمی محمدرا به صحرابردی واوراازحرارت آزرده واذیت کردی ؟
گفت: ای مادرغصه وغم مخورکه اثرافتاب به وی نرسید، به خداقسم خودم دیدم قطعه ابری که سفید بود بربالای سراوملازم بود وهرکجا می رفت آن ابرهمراه او بود.¹ ٭ ٭ ٭ خم شدن شاخه های درخت رطب برای آن حضرت فاطمه بنت اسد(رضی اله عنه ) روایت می کند، بعدازوفات عبدالمطلب وکفالت ابوطالب حضرت محمد، مرامادرمی خواند و درخانه ما نخل باروری که همه بچه های آن منطقه ازآن استفاده می کردند.هرگزندیدم آن حضرت مانند سایراطفال به چیدن رطب میل کندوبرانهاپیشی بگیرد،چون آن حضرت میل به خوردن رطب می نمودمن برای اومیچیدم .روزی درگوشه ای به خواب رفته بودم وچیدن رطب برای حضرت را فراموش نموده بودم واطفال نیزبه عادت هرروزانچه رطب بود،چیدند حضرت نیزکه تازه ازخواب بیدارشده بود،میل به خوردن رطب نمود وبه طرف ظرفی رفت که هرروزخرما درون آن میگذاشتند من از شدت ناراحتی وتقسیرتاسف زیادی خوردم زیراکس نبود که ازشاخه های بالایی درخت رطب بچیند، جهت دفع خجالت خود را برخواب نگه داشتم وبلند نشدم ناگاه آن حضرت رادیدم که متوجه درخت نخل شد به نزدیک درخت رفت اشاره ای به درخت کرد، درهمان لحظه دیدم شاخه های نخل پایین وفرودآمدند وآن حضرت دست درازکرده آنچه میل داشت چید من ازاین واقعه بسیارمتعجب شدم منتظرابوطالب(ع) بودم که این قضیه را برای اوعرض کنم، ناگاه صدای آوازابوطالب راشنیدم که درمی کوفت، ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1.ابواب الجنان ، ص 232.
ازشدت تعجب پابرهنه به طرف اودویدم وتمام قصه آن روزرابه اوگفتم .فرمود: ای فاطمه ازاین متعجب نشوکه خاتم الانبیاء و رسول خداخواهد بود وتو را حق تعالی پسری باکرامت فرماید که وزیروجانشین او باشد .¹ ٭ ٭ ٭ سفر شگفت انگیز پیامبر به شام می گویند: وقتی که پیامبراکرم به سن 12 سالگی رسید، حضرت ابوطالب ازبرای تجارت به سفرشام رفت وآن حضرت رانیز همراه خود برد.
هرگاه درراه هوا گرم می شد، ناگهان ابری پیدا می شد وبربالای سرحضرت رسول سایه می افکند، تا آنکه درمیان راه به صومعه راهبی رسیدند که به اوبحیرامی گفتند.
بحیرا که آنها را مشاهده می کرد چون دید ابربرسرایشان حرکت می کند ازصومعه خود بیرون آمد وطعامی برای ایشان آماده کرده وآنها را به سوی طعام خود دعوت نمود.
پس ابوطالب وسایر افراد به صومعه راهب رفتند وحضرت رسول اکرم رابه دلیل کوچکی سن نزد کالاهای خود گذاشتند.
چون بحیرا دید ابربربالای قافله گاه ایستاده است پرسید:«آیا کسی ازاهل قافله است که به اینجا نیامده است؟
گفتند نه، مگرطفلی که اورا نزد کالاهای خود گذاشته ایم.
بحیرا گفت: سزاوارنیست که کسی ازاهل قافله شما طعام مرانخورد، پس اوراهم بیاورید.
پس آنها حضرت رسول را به سوی صومعه آوردند، ابرنیزبه همراه آن حضرت حرکت نمود پس بحیرا گفت این طفل کیست؟
گفتند پسرابوطالب است.
ابوطالب فرمود: این پسربرادرمن است.
بحیرا پرسید: پدرش چه شد؟
ابوطالب فرمود: این طفل هنوزبه دنیا نیامده بود که پدرش ازدنیا رفت.دراین حال بحیراحضرت محمد رانزد خودآورد وبا اوشروع به صحبت کرد، درآخرازشدت شوق درهمان مکان اسلام آورد و ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1.
تحفه المجالس - بحارالانوار، ج 17.
رو به ابوطالب کرد وگفت این طفل رابه سرزمین خود برگردان که اگریحود آن رابشناسد چنانکه من شناخته بودم هرآینه اورا می کشتند وبدان که شان اوعظیم است وپیامبربزرگی می شود.¹ ٭ ٭ ٭ محافظت ملائکه مسلح خدا ازپدرپیامبراکرم حضرت عبدالله پدرپیامبراسلام وقتی به سن بلوغ رسید، روزی به شکاررفت.
عده ای ازیهودیان جاهل به آن حوالی آمده بودند تا پدر پیامبررا به قتل برسانند ونورخدا را خاموش کنند.
وقتی چشمشان به حضرت عبدالله افتاد اورا شناختند و80 نفربا شمشیروچاقو حضرت را محاصره نمودند.
وهب بن عبد مناف، پدرحضرت آمنه نیزدرهمان روزبرای شکاربه صحرا آمده بود.
هنگامی که گرفتارشدن عبدالله را دید خواست به کمک اوبرود ناگهان پرده از جلوی چشمش کناررفت وملائکه مسلحی را دید که با اسلحه یهودیان را ازطرف عبدالله پراکنده می سازد.
ازدیدن این صحنه عجیب بسیارشگفت زده وخوشحال شد وبه خانه عبدالمطلب رفت وخواستارازدواج آمنه با عبدالله شد وازآن بزرگوار پیامبراکرم متولد شد.² ٭ ٭ ٭ ماجرای عجیب وشگفت انگیزپیامبردردوران کودکی حلیمه می گوید: وقتی پیامبررا ازعبدالمطلب گرفتم در راه بازگشت به قبیله ی خودم با رفیقان به غاری رسیدیم از آن غار مردی بیرون آمد که نوراز پیشانیش به سوی آسمان بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1.
کمال الدین وتمام النعمه، ص 187 2.
بحارالانوار، ج 15.
پس برآن حضرت سلام کرد و گفتگردانیده است :«حق تعالی مرا به مراعات کردن او موکل گردانیده است».
و گله آهویی از برابرما پیدا شدند وبه زبان فصیح گفتند:«ای حلیمه نمی دانی که چه کسی را تربیت می نمایی!
او پاکترین پاکان و پاکیزه ترین پاکیزگان است» به هرکوه ودشتی قدم می گذاشتیم برآن حضرت سلام می کردند وآن حضرت هرگزبرجامه ها ولباس های خود حدث نکرد ونگذاشت که هرگزعورتش گشوده شود وپیوسته ی جوانی رابااومی دیدیم که لباسهای اورابرعورتش می افکند وازاومحافظت می نماید.درشبهایی که بیدارمی شدم نوری رامی دیدم که ازآن حضرت بسوی آسمان ساطع است ومردی سبزپوش نزدسرآ ن حضرت نشسته بود واورانوازش میداد.
روزی دردامن من نشسته بود وگله گوسفندی ازمامی گذشت،ناگاه گوسفندی ازگله ما جداشد ونزداوآمدواوراسجده کرد وسرآن حضرت رابوسید وبعدبه گوسفندان دیگرملحق شد و هرروز یک مرتبه نوری روشن از آسمان فرودمی آمدواورافرومیگرفت و بعدازساعتی ازبین می رفت، هرگاه خواستم سرش رابشویم دیدم دیگری شسته است، هرگاه می خواستم لباسش راتغییربدهم ،میدیدم که تغییریافته است وهرگاه که پستان به دهانش میگذاردم، صدای ذکری ازاو می شنیدم که می گفت:« بسم الله رب محمد» یعنی« بنام خدایی که پروردگارمحمداست» وبعدازفارغ شدن می گفت:«الحمدلله رب محمد»:«حمدمخصوص خداونداست که پروردگارمحمداست» .¹ ٭ ٭ ٭ دعای مستجاب پیامبر درکودکی در بعضی ازکتب معتبر مذ کور است که :در کودکی حضرت رسول«ص» خشک سالی عظیمی به هم رسید و چندین سال باران ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1.
منتهی الامال- حیات القلوب- مناقب ابن شهرآشوب، ج 1.
برایشان نبارید، پس رقیقه دخترصیفی در خواب دید که هاتفی صدا زد که :ای گروه قریش!پیغمبری در میان شما به هم رسیده است ، مبعوث خواهد شد و به برکت او رحمت و فراوانی و آبادانی برای شما حاصل است عبدالمطلب را بطلبید تا فرزند زاده خود را شفیع گرداند و دعا کند تا خدا باران دهد شمارا پس عبدالمطلب حضرت رسول را برکوه ابو قبیس بالا برد و بزرگان واکابر قریش برگرد او جمع شده وخدارا به حق حضرت رسول قسم دادند و دعای باران را خواندند در همان ساعت از برکات ان حضرت بارانی فرو ریخت که سیلاب از تمام رودها روان شد .¹ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سیره ابن هشام – حیات القلوب، ج 3.
عنکبوت ( وسیله نجات الهی ) کفارومشرکان ودشمنان سرسخت پیامبرشبی که درتاریخ به « لیله الحریر» معروف ومشهوراست قصد کشتن پیامبر را داشتند.
امین وحی جبرییل پیامررا از نقشه شوم آنها آگاه کرد وپیامبر به قدرت الهی از خانه خارج شد و در غاری مخفی شد.
از آن طرف دشمنان فهمیدند پیامبر از خانه خارج شد و فرار نموده است شروع به تعقیب حضرت نمودند که او را پیدا کنند ردیابان جای پای پیامبر را ردیابی کردند تا این در نهایت به غاری رسیدند از ان طرف قدرت کامل الهی خداوند عنکبوتی را فرستاد و بردرغارتنیدهبود ویک جفت کبوتر«حرم»آمده بودند وبردر غارآشیانه کرده بودند چون قریش و دشمنان تا نزدیک غار آمدند و تنیدن تارعنکبوت وآشیان کبوتر را دیدند گفتند:اگر کسی به این غار رفته بود، خانه ی عنکبوت خراب می شد و کبوتر در این مکان جا نمی گرفت و به همین سبب برگشتند.
¹ ٭ ٭ ٭ ابوجهل می خواهد پیامبر را بکشد ابوجهل که یکی از کوردل ترین دشمنان حضرت محمد بود همیشه در صدد بود که به آن حضرت آسیبی برساند روزی او قریش رامورد خطاب قرار داد و گفت:فردا وقتی محمد مشغول نماز است اورا به قتل می رسانم روز بعد در وقت نماز صبح ابوجهلبرای کشتن پیامبر اقدام کرد ولی بعد از چند لحظه با چهره ای رنگ پریده باز گشت.
قریش گفتند: چرا برگشتی و به محمد آسیبی نرساندی؟
جواب داد: وقتی محمد به سجده رفت خاستم زربه ای به او بزنم ولی ناگاه دیدم شیری بسیار ترسناک که تا به ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مجمع البیا ن، 3/31.
حال مانند آن شیر را ندیده بودم به من حمله کرد و من از دست او فرار نمودم. ٭ ٭ ٭ ایمان آوردن سوسمار به آن حضرت راوندی درقصص الانبیاء روایت می کند که: روزی حضرت رسول نشسته بودناگاه اعرابی آمد ،درحالی که سوسماری شکار کرده بود ودرآستین خود داشت، پرسید: این مرد کیست؟
گفتند: پیامبرخداست، گفت: به لات وعزی قسم می خورم که هیچکس رااز تو دشمن ترنمی دانم واگرنه آن بود که قوم وقبیله من مرا عجول می گفتند هرآینه تو را می کشتم.
حضرت به مرد اعرابی فرمود: ایمان بیاور.
اعرابی سوسماررا ازآستین خودانداخت وگفت: هرگاه این سوسمارایمان بیاوردمن نیزایمان می آورم.
حضرت به سوسمار خطاب نمود: ای منب!( نام عربی سوسمار) سوسمار به زبان کاملا فصیح جواب داد: لبیک وسعد یک ای زینت اهل قیامت وکشاننده مردم به سوی بهشت.
حضرت فرمود: ای حیوان!
که را می پرستی؟
گفت: آن خدایی که عرشش درآسمان است وسلطنت وپادشاهی اودرزمین است وعجایب اودردریا است، می داندآنچه دررحم مادرهاست وعذاب خودش را درآتش قرارداده است.
پیامبرفرمود: من کیستم؟
گفت: توفرستاده پروردگارجهانیان هستی وخاتم تمام پیامبران، رستگارهست کسی که تورا اطاعت کندوبدبخت هست کسی که تورا تکذیب کند.
اعرابی گفت دیگردلیلی ازاین روشن ترنمی باشدووقتی به نزدتوآمدم هیچکس را مانند تودشمن نمی داشتم واکنون توراازجان خود بیشتردوست دارم.
پس شهادت راگفت وبه آن حضرت ایمان آورد وبه سوی بنی سلیم که قبیله اوبودندبازگشت وهزارنفرازآن قبیله به آن معجزه ایمان آوردند.¹