اگر انسان مقایسهای بین وضع انحطاط اخلاقی مسلمانان امروزه و رهبریهای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در مورد اخلاق داشته باشد، متوجه میشود که تا چه اندازه میان آن برنامه و این روش رفتار فاصله و بیگانگی وجود دارد!
با دقت در این وضع اسفبار به این نکته پی میبریم که مشکلات و گرفتاریهای کنونی ممالک اسلامی بر اثر نقشههای وسیع استعمار است که در نتیجه آن، هستی مسلمانان را یعنی راه و روش اسلامی و دین و فضیلت را از آنها ربودهاند.
در نتیجه همین نقشههاست که میان قرآن و سنّت و جوانان ما فاصله و شکاف عجیبی به وجود آمده است، به اندازهای که دیگر برای مسلمانان باقی نگذاشتهاند و هیچکس در صدد انتقام از استعمار، این قاتل جنایتپیشه که با چنگال وحشیانه و خونآلودش عزت و شرافت، دنیا و آخرت، استقلال واقتدار مسلمانان را از بین برده است، نیست.
کار به جایی رسیده است که مسلمانان تصور میکنند علّت عقبماندگی آنان دینشان است و علّت منتشر شدن فساد اخلاقی در جامعه راه و رسم دینی آنان است، به همین دلیل افراد مریض جامعه با سرعت هرچه تمامتر از درمان خود میگریزند و به همان اندازه به سوی نابودی و هلاکت پیش میروند.
اما اگر شخص با اطلاعی در مورد اسلام منصفانه قضاوت کند، اعتراف خواهد نمود که اسلام کاملاً غنی است و از هر نوشته آسمانی و زمینی، کلمات حکما و دانشمندان و آدابی که نوشتهاند و قصیدهها و اشعاری که سرودهاند بینیاز است، زیرا اسلام در زمینه اخلاق و آداب دارای معادن غنی و سرشاری است که اگر همه سخنان حکمتآمیز دانشمندان، اشعار شعرا، نثر ادبا و میراثهای تمام پیامبران و فلاسفه را یکجا جمع کنند در قسمت اخلاقیات باز هم نسبت به آیات قرآن و روایات معصومین علیهم السلام ناقص است، البته با صرف نظر از میراث اخلاقی عظیمی که علما و صلحا برای مسلمین به یادگار گذاشتهاند.
هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «برانگیخته شدم تا فضایل اخلاقی را به سر حدّ کمال برسانم» حقیقتی را در دین مقدّس اسلام آشکار نمودند که تا آن زمان مخفی مانده بود و آن حقیقت چیزی نیست مگر ارتباط محکمی که میان دین و اخلاق وجود دارد، به طوری که حتی کوچکترین جزء شعائر اسلامی دارای فضیلتی اسلامی میباشد.
به عبارت دیگر دین به تنهایی و جدای از اخلاق نمیتواند دین کامل و مستحکمی باشد، همینطور است اخلاق بدون دین، در این کتاب خواهیم گفت که موارد اخلاقی بر قسمتی از احکام اسلامی عرضه میشوند تا مشخص شود که چه اتصال و پیوند ناگسستنی میان اسلام و فضایل اخلاقی وجود دارد.
اما اگر شخص با اطلاعی در مورد اسلام منصفانه قضاوت کند، اعتراف خواهد نمود که اسلام کاملاً غنی است و از هر نوشته آسمانی و زمینی، کلمات حکما و دانشمندان و آدابی که نوشتهاند و قصیدهها و اشعاری که سرودهاند بینیاز است، زیرا اسلام در زمینه اخلاق و آداب دارای معادن غنی و سرشاری است که اگر همه سخنان حکمتآمیز دانشمندان، اشعار شعرا، نثر ادبا و میراثهای تمام پیامبران و فلاسفه را یکجا جمع کنند در قسمت اخلاقیات باز هم نسبت به آیات قرآن و روایات معصومین علیهم السلام ناقص است، البته با صرف نظر از میراث اخلاقی عظیمی که علما و صلحا برای مسلمین به یادگار گذاشتهاند.
هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «برانگیخته شدم تا فضایل اخلاقی را به سر حدّ کمال برسانم» حقیقتی را در دین مقدّس اسلام آشکار نمودند که تا آن زمان مخفی مانده بود و آن حقیقت چیزی نیست مگر ارتباط محکمی که میان دین و اخلاق وجود دارد، به طوری که حتی کوچکترین جزء شعائر اسلامی دارای فضیلتی اسلامی میباشد.
به عبارت دیگر دین به تنهایی و جدای از اخلاق نمیتواند دین کامل و مستحکمی باشد، همینطور است اخلاق بدون دین، در این کتاب خواهیم گفت که موارد اخلاقی بر قسمتی از احکام اسلامی عرضه میشوند تا مشخص شود که چه اتصال و پیوند ناگسستنی میان اسلام و فضایل اخلاقی وجود دارد.
بنابراین کسی که دارای فضایل اخلاقی نباشد دین ندارد، حتی اگر نماز بخواند، روزه بگیرد، زکات بدهد و حج برود و در مقابل، کسی که دین ندارد دارای هیچ فضیلت اخلاقی نیست، حتی اگر با سخاوت باشد، بذل و بخشش نماید، ثروت خود را با مردم تقسیم کند و با وفا و با صفا باشد.
آری، همانگونه که جسم بیجان ارزشی ندارد، صفات اخلاقی نیز تا زمانیکه دارای روح نباشند فاقد هرگونه ارزشی میباشند، زیرا فقط دانستن صفات خوب و صفات بد برای انسان سودی ندارد، هرچند انسان در دسته بندی و تقسیم نمودن آنها دارای تخصّص باشد و بداند کدام صفت به قوّه شهوت و کدام صفت به قوّه غضب مربوط میشود و...
چرا که فقط آشنایی با انواع داروها و چگونگی استفاده از آنها برای شخص مریض سودی ندارد.
آنچه برای انسان مفید است ملکه و نیرویی است که بر اثر تکرار و تمرین در انسان به وجود میآید به طوری که صفات پسندیده در روح انسان ثبت و صفات زشت از روح و روان وی دور شود، به عنوان مثال: چنانچه سخاوت و بخشش آرزوی انسان باشد و شجاعت در طبیعت او نقش بسته باشد باید در هر مورد مناسبی سخاوت کند و در اموری که به شجاعت نیاز دارند بیباکانه اقدام نماید.
در چنین صورتی انسان میتواند باور کند که فضیلت اخلاقی در او وجود دارد یا صفات پست از او برطرف شده است.
ولی برای رسیدن به این مرحله پیمودن گردنهها و پستیها و بلندیهای زیادی لازم است.
تنها امری که میتواند برای دستیابی به چنین ملکه و نیرویی به ما کمک کند یادآوری، تذکر و استمرار در عمل است، زیرا روح انسان مانند کاغذ سفیدی است که عوامل فراوانی مانند محیط، اوضاع و احوال زمانه و تعلیم و تربیت در آن نقاشی میکنند و صفات بسیاری در آن ترسیم مینمایند، البته نقش بستن و ملکه شدن صفات فراوان در روح انسان کار سادهای نیست و به تکرار و مداومت فراوان احتیاج دارد، حال اگر صفت زشتی در روح انسان نقش ببندد کار بسیار مشکل میشود، زیرا ابتدا باید آن ملکه ناپسند و عادت زشت را از خود دور سازد، سپس به جای آن، صفت پسندیدهای در خود ایجاد نماید.
البته یادآور میشویم که هر اندازه انسان برای به دست آوردن صفات پسندیده و ترک صفات ناپسند متحمل سختی شود، (آنگونه که برخی تصوّرمیکنند) کار بیهوده یا کم فایدهای انجام نداده، زیرا میزان پیشرفت بشر و باقی ماندن نام نیک، به غیر از فضایل اخلاقی مطلب دیگری نیست.
برخلاف مطالبی مانند شرافت نسب، داشتن پست، مقام، ریاست و ثروت فراوان، حتی علم و دانش بسیار، که این موارد تا زمانی که با اخلاق نیک و پسندیده همراه نباشند برای انسان موجب ارزش و پیشرفت نمیشوند، شاید برای مدت کوتاهی مردم به خاطر احتیاجی که به او دارند در مقابل او کرنش کنند و به اواحترام گذارند، ولی همه این امور زوالپذیر بوده و دوام و بقایی ندارند.
فصل اول اخلاق فردی افراد، تشکیل دهنده یک جامعه هستند پس هر فرد با خودسازی میتواند در تشکیل جامعهای بافضیلت نقش مؤثّری را ایفا نماید.
به همین دلیل ملّتی نیرومند خواهد بود که دارای افرادی نیرومند و بانشاط باشد و ملّتی که افراد آن خمود و کسل باشند نیز همیشه خمود خواهد بود.
بنابراین پیروزی، نشاط و صلابت یک جامعه بدون نشاط افراد آن امکانپذیر نبوده و خمودی جامعه با نشاط افراد آن هیچگاه سازگار نیست، به عنوان مثال اگر چند عضو از یک بدن بیمار باشند نمیتوان گفت آن بدن و آن شخص سالم است.
پس اگر شخصی بخواهد اجتماعی را پاکسازی نماید ابتدا به اصلاح افراد آن میپردازد و روح جنایت، تجاوزگری و فساد را از تکتک افراد اجتماع میزداید.
نقطه شروع به کار بیشتر حزبها و گروهها نیز اینگونه است، یعنی ابتدا چند نفر دور هم گرد آمدهاند و کمکم با زیاد شدن افراد، حزبی قوی یا ارتشی نیرومند را به وجود آوردهاند.
هر فرد جامعه دارای خواستهها و تمایلات نفسانی بسیاری است.
هر فردی که خواهان جامعهای دور از فساد و...
است، راهی به غیر از کنترل این خواستهها و تمایلات در پیش ندارد و باید ابتدا خود را اصلاح کند و میانهروی را در جواب به خواستههای خود انتخاب نماید.
بنابراین سرکوب نمودن غرایز و خواستههای نفسانی از مسیر اعتدال خارج است، همانگونه که آزادی مطلق در برابر خواستهها امری است اشتباه و سقوط در پرتگاه بدبختیها را به دنبال دارد.
مکتب اسلام برای اصلاح جامعه ابتدا به فرد رو میکند به او انواع لغزشها و موارد انحراف را نشان میدهد و در مقابل عدل و انصاف را توصیف میکند و با تشویق به نیکی و عدالت و یادآوری اجر و پاداش و بیان عذابهای سخت الهی برای تخلّفکنندگان، افراد را به سوی نیکی و پرهیز از پلیدی سوق میدهد واینگونه است که افراد و در نتیجه جامعه از هلاکت و بدبختی نجات مییابند.
فصل دوم اخلاق خانواده دین اسلام پس از آنکه سنگ زیربنای جامعه را که فرد است با استحکام ودرستی نهاد، به خانواده رو کرده و حدود آن را بیان مینماید و بدین وسیله جامعه را به سوی خیر و صلاح هدایت مینماید، راههای پیشرفت را به اونشان داده و علل سقوط در پرتگاه را به او متذکّر میشود چرا که خانواده بخشیاز جامعه میباشد.
با اصلاح خانواده جامعه اصلاح خواهد شد و با فساد خانواده جامعه نیز به فساد و تباهی کشیده میشود بنابراین اصلاح خانواده مانند پل ارتباطی درمسیر اصلاح فرد و جامعه میباشد زیرا اصلاح، ابتدا از فرد شروع شده، درخانواده راه پیدا میکند و سپس وارد جامعه میشود.
چون خانواده دارای امتیازات به خصوص و آداب ویژهای است بخش مهمّی از برنامهها، حدود، مقررات و دستورات اسلامی در مورد خانواده تعیین شده است.
خانواده یا به عبارت دیگر جامعه کوچک از پدرانی مهربان، فرزندانیشایسته، مادرانی با عاطفه، برادرانی صمیمی، شوهری نیک رفتار و همسری باگذشت تشکیل میشود.
در برخی موارد خانواده از افرادی بیگانه تشکیل مییابد که میان آنان هیچ خویشاوندی وجود ندارد و اسلام همان گونه که دراجتماع بزرگ اینگونه مسائل را حل کرده در مورد خانواده و این جامعه کوچک نیز مشکلی به نام خویشاوندی باقی نگذاشته است.
چون خانواده بسیاری از اوقات مورد حمله عواطف غلط و ناموزون قرار میگیرد، اسلام برای خانواده نسبت به جامعه اهمیّت بیشتری قائل شده است.
گرچه خانواده در ابتدا از یک زن و مرد، فرزند یا فرزندانی تشکیل میشود امّا خویشاوندی که در نسبتهای بالاتر قرار دارد در برنامههای اسلام مورد توجّه میباشد و اسلام برای رفاه و آسایش آنان طرحهای ویژهای دارد که برای اجتماع چنین طرحهایی وجود ندارد، به عنوان مثال در خانواده و بستگان، صلهرحم و حقوق خویشاوندی مطرح است که این مسأله در مورد اجتماع معنایی ندارد.
رابطه زن و شوهر رکن اساسی نظم جامعه را زن و شوهر تشکیل میدهند به گونهای که هردوی آنان با یکدیگر موجب تکامل جامعه هستند.
با برقراری ازدواج در جامعه از مفاسد و تبهکاریها جلوگیری شده، گرفتاریها و ناراحتیها نیز پایان مییابند.
به راستی که دقّت و مراقبت اسلام نسبت به امور خانواده بسیار شگفتآور است!
اسلام برای امور خانواده حدودی قرار داده و برای زندگی آنان از ابتدا تا سرانجام برنامههایی را طرحریزی نموده است و بالاخره در قدم به قدم زندگی از حال آنان غفلت نکرده، هیچ امری را از کوچک و بزرگ فروگذار ننموده است و خانواده را به نیکی و زندگی برتر ارشاد نموده و به سوی سعادت راهنمایی میکند، بدین وسیله ارکان خانواده محکم میشود و فرزندان از تربیتی عالی برخوردار میشوند و سعادت نسلهای آینده نیز تأمین میشود.
اسلام برای زن و شوهر، صلح، صفا، آسایش و زندگی گرم و پرمحبّتی راخواستار است.
همچنین اسلام خواستار سلامتی ظاهر و باطن فرزندان خانواده است، سلامتی از بیماریها و پاکی دل، صفای عواطف و تربیتی نیکو که در نتیجه نشاط روانی را برای آنان به ارمغان میآورد.اسلام خواهان پیشرفت محیط زندگی و نجات اجتماع از فقر و بیماری و جهل و انحراف است.همه اموری که ذکر شد در پرتو ازدواج صحیح تأمین میگردد و بر اثر ترک ازدواج، بیشتر افراد جامعه به بیماریهایی همچون سوزاک و سفلیس و فساد اخلاقی و انحرافات جنسی مبتلا خواهند شد.
زندگی همراه با محبت و گرمی، سلامتی و پاکی فرزندان، در نتیجه انتخاب همسری نیک و همشأن به وجود میآید.
مسأله جهل و فقر را نیز میتوان به واسطه ازدواجی صحیح ریشهکن نمود، یک زوج خوشبخت برای تأمین رفاه و آسایش زندگی با یکدیگر همکاری میکنند.
اساس دانش و ثروت، تعاون و همکاری است که این تعاون و همکاری، نتیجه ازدواج میباشد.
خداوند متعال در قرآن مجید میفرماید: (زنان و فرزندان و دختران خود را به ازدواج درآورید اگر بینوا باشند خداوند ازفضل خود آنان را بینیاز خواهند ساخت).
(1) بنده هر موقع در آثار اسلامی که راجع به ازدواج وارد شده (با همه ابواب فراوانش) دقّت میکنم، میبینم که اسلام با شیوهای بسیار عجیب پیروان خود را به سوی مصالح عظیمی که در سایه ازدواج به دست میآیند راهنمایی میکند و آنها را از هلاکت، لغزش و فساد دور میسازد.امّا با نگاهی به زندگی مسلمانان متوجّه میشویم که فاصله آنان با اسلام چه مقدار است!
برای هرچه کمتر نمودن این فاصله باید بدانیم که اسلام در مورد زندگی زن و شوهر و تأمین رفاه و آسایش آنان در محیطی سالم و در پناه فضیلت و اخلاق چه نظری دارد؟
از نظر اسلام زن از احترام فوقالعادهای برخوردار است، مرد نیز دارای احترام و موقعیّت خاصّ خود میباشد.
به عبارت دیگر هر یک از زن و مرد پشتیبان و نگهبان دیگری است، قرآن مجید در این زمینه میفرماید: (زنان لباس شما هستند، شما نیز لباس آنان میباشید).
(2) بنابر این هر کدام از زن و مرد نسبت به دیگری مانند لباسی هستند که یکدیگر را از سرما و گرما حفظ میکنند و در پناه این پوشش، فواید بسیاری نصیبشان خواهد شد.
همانگونه که لباس انسان را حفظ میکند بر انسان نیز لازم است که از لباس خود محافظت نماید تا بتواند از آن استفاده کند، زن و شوهر نیز نسبت به یکدیگر باید چنین باشند.رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم سنگدلی و بیرحمی جاهلیت را به شدّت مورد سرزنش قرار دادهاند زیرا در دوران جاهلیت زنان را مورد ضرب و شتم قرار میدادند، حضرت امام باقر علیه السلام میفرمایند: «آیا کسی از شما هست که همسر خود را کتک زده، سپس با او همبستر شود؟!» همبستر شدن نشانه محبت و دوستی است ولی کتک زدن عدم محبت و وجود نفرت و کینه را میرساند، چگونه این دو خصلت با یکدیگر جمع میشوند؟
بر مرد لازم است که همسر خود را دوست بدارد، مهمتر از آن او را انیسخود قرار دهد، با او مأنوس شود و زن نیز با مرد خود انس بگیرد ولی اگر مرد با حشمت و جبروت با همسر خود رفتار کند صفا و دوستی جمع آنان را رها کرده و آن انس و محبّت و صفای مقدّس فقط و فقط به شهوتی حیوانی تبدیل میشود.
زن در دیدگاه امیرالمؤمنین علی علیه السلام مانند دستهگلی است که باید آن را بویید و دوست داشت که اگر کسی با چنین دسته گلی زورآزمایی کند پرپر گشته، پژمرده خواهد شد.
به همین دلیل ایشان در نامهای به فرزندشان امام حسن علیه السلام یا محمّد بنحنفیه نوشتهاند: «به زن اندازهای اختیار مده که از حد و مرز خود پا فراتر گذارد چرا که این محدودیت برای زن مفیدتر است، در این صورت است که زن آسوده خاطر بوده ومیتواند جمال و زیبایی خود را حفظ نماید، زن مانند گل است نه قهرمان!
در هر حال با او مدارا و خوشرفتاری کن تا زندگانیت صفا یابد».
اسلام طی فرمایشات گوناگون عاطفی و با عبارات زیبا و دقیق به منظور جلب محبّت و ایجاد مهربانی و صفا میان زن و شوهر، مردان را نسبت به رفتاری خوب با همسران خود تشویق نموده است.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند: «بهترین شما کسانی هستند که با همسر و خانواده خود بهتر باشد و من بهترین شما برای خانوادهام هستم».
همچنین میفرمایند: «زن و خانواده انسان اسیران او هستند، بهترین بندگان در پیشگاه خداوند نیز خوشرفتارترین آنان با اسیران خود میباشند» حضرت امام صادق علیه السلام میفرمایند: «نسبت به ناتوانان از خدا بترسید؛ یعنی نسبت به یتیمان و زنان!» همچنین میفرمایند: «بیشتر اهل بهشت را زنان ضعیف تشکیل میدهند زیرا خداوند از ضعف آنان آگاه است و به آنان رحم مینماید».
از نظر اسلام ازدواج نمودن از علامتهای ایمان است و از صفات پیامبراسلام صلی الله علیه و آله و سلم و اخلاق پیامبران الهی میباشد، همچنین نشانه برتری در ولایت ائمّه اطهار علیهم السلام میباشد.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند: «از دنیای شما چیزی را به مقدار زنان و عطر دوست ندارم».
همچنین میفرمایند: «نماز نور چشم من و زن موجب لذّت من است».
امام صادقعلیه السلام میفرمایند:ازجمله صفات پیامبران دوستداشتن زن است».
همچنین حضرت میفرمایند: «هر کس ما اهلبیت را بیشتر دوست بدارد زنان را بیشتر دوست خواهد داشت».
همچنین میفرمایند: «باور نمیکنم کسی در امر ولایت ما محکمتر شود مگر به واسطه زیاد شدن محبّتش به همسر خود».
حضرت در روایت دیگری میفرمایند: «هر اندازه انسان زنان را دوست بدارد به همان اندازه ایمانی برتر خواهد داشت».
آری، فقط مکتب اسلام است که دین و دنیا را با هم در نظر میگیرد، در مورد روح و جسم نیز با هم تذکّر میدهد، از طرفی به علم و دانش اهمیّت میدهد و از سوی دیگر به عمل سفارش میکند.
به خاطر مصالح روح، مصالح جسم را یا به خاطر مصالح جسم، مصالح روح را رها نمیسازد.
برای دنیا راهی و برای دین راه دیگری برخلاف آن معرفی نمیکند.
ازدیدگاه اسلام دوست داشتن زنان هم دین است، هم دنیا، معاشرت نیکو هم دین است و هم دنیا، نماز و زکات و حج نیز هم دین است و هم دنیا، چرا که دراسلام رهبانیّت، مادیّت و دنیاپرستی هیچ کدام معنا و مفهومی ندارند.
اسلام عشق ورزیدن به زنان را بسیار تأکید میکند تا مراکز فحشاء ریشهکن شوند، شرافتها از بین نروند، بیماریهای مسری رواج نگیرند و طراوات، شادابی و زیبایی جوانان دختر و پسر در راههای پر پیچ و خم مفاسد به هدر نرود، همچنین صفا و صمیمیت از زندگی خانوادهها گرفته نشود.
بنابراین اینگونه تأکیدها جای تعجّب ندارد هر چند ممکن است افراد بیمار از این تأکیدهای فراوان به شگفت آیند و از آن در برخی کینهتوزیها کمک بگیرند.
در صورتی که اگر اسلام غیر از این در مورد زن سفارش مینمود جای تعجّب داشت!
در اسلام فقط دستور علاقه و محبّت نیست بلکه اسلام دستور میدهد مرد دوستی، عشق و علاقه و محبت خود را نسبت به همسر اظهار کند.
به همین دلیل پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند: «این جمله مرد به همسرخود که: دوستت دارم، در صمیم قلب زن جای گرفته و هیچگاه از قلبش خارج نمیشود».
1) سوره نور: آیه ٣٢.
2) سوره بقره: آیه ١٨٧.
برداشتهایی از حقوق زناشویی اسلام حقوق متقابلی برای زن و مرد در نظر گرفته است، در برابر حقوق واجبی که بر عهده زن است، زن نیز حقوق واجبی بر گردن مرد دارد، خداوند متعال در این زمینه میفرماید: (در برابر حقوقی که مردان بر گردن زنان دارند، زنان نیز حقوقی بر گردن مردان دارند).
(1) حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام میفرمایند: «جهاد زن، همسرداری نیکوی اوست».
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به زنان اینگونه سفارش میفرمودند: «نماز خود را طولانی نکنید در صورتی که حقّی از همسرتان ضایع میشود».
حضرت امام صادق علیه السلام میفرمایند: «رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم زنان را از زهد و بریدن از دنیا و اختیار نکردن همسر باز داشته است».
همچنین میفرمایند: «هر زنی به خواب رود در حالتی که شوهرش بر او خشمگین باشد خداوند از آن زن هیچ نمازی را نخواهد پذیرفت تا زمانی که شوهر از او راضی شود».
اسلام مرز هر یک از زن و شوهر را در برابر یکدیگر تعیین نموده است، به عنوان نمونه برای اذیّت و آزار چه از جانب مرد و چه از جانب زن، عذاب سختی در پیش است تا محیط خانواده از ناراحتی و آزار و...
محفوظ بماند.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند: «اگر همسری شوهر خود را آزار دهد، خداوند نماز و سایر کارهای نیک آن زن راقبول نخواهد کرد حتّی اگر تمام عمر خود را روزه بگیرد و نماز به پا دارد یا بندههای بسیاری را آزاد نموده و ثروت فراوانی در راه خدا انفاق کند، تا زمانی که رضایت همسر خود را جلب نماید و اگر در چنین حالتی (که همسرش از او ناراضی است) از دنیا برود اولین کسی خواهد بود که وارد جهنم میشود.
سپس حضرت فرمودند: اگر مرد هم زن خود را آزار دهد چنین سرنوشتی در انتظار او خواهد بود».
اگر کانون خانواده محیطی آلوده باشد و محبّت و علاقه در آن خانواده ازمیان رفته باشد، نماز، روزه، آزاد کردن بنده، انفاق در راه خدا و دیگر حسنات در چنین خانوادهای مورد قبول نخواهد بود زیرا نمازی مورد قبول است که انسان را از ارتکاب زشتیها و کارهای ناشایست بازدارد، سایر احکام و عبادات اسلامی نیز دارای ارتباط و هماهنگی عمیقی هستند و هر کدام از آنان به دیگری مربوط است، مانند اعضای مختلف یک جسم که در ارتباط با یکدیگر میباشند، دین اسلام هم بدون احکام و عبادات کامل نخواهد بود مگر آنکه همه احکام آن اجرا شوند از سوی دیگر هیچ یک از احکام و عبادات در اسلام جای دیگری را نمیتواند بگیرد و انسان را از انجام عبادات دیگر بینیاز نمیکند.
آری، در انجام همه این احکام، عبادات و دستورات اسلامی باید این آیه را نیز مدّ نظر داشت که: (خداوند فقط از افراد متّقی خواهد پذیرفت).
سوره بقره: آیه ٢٢٨.
سوره مائده: آیه ٢٧.
خویشاوندان خداوند متعال میفرماید: (برخی از خویشاوندان در کتاب خدا از برخی دیگر سزاوارترند).
(1) علاوه بر مسأله ارث، برخی از خویشاوندان بیشتر سزاوار نیکی و پیوند هستند زیرا همه آنها از یک ریشهاند و اگر چه میان آنها کدورتی ایجاد گردد بازهم به یکدیگر محبّت و علاقه خواهند داشت.
به همین دلیل انسان باید بداند کدام یک از خویشاوندان به او نزدیکتر است تا محبّتش را نسبت به او بیشتر نماید.
پدر بزرگ و مادر بزرگ، عمو و عمّه، دایی و خاله و آن گروه از بستگان که از راه نسب، پیوند یا سبب با انسان خویشاوندی دارند، به انسان نزدیکتر هستند و انسان به آنها باید محبّت بیشتری نشان بدهد.
این گروه از خویشاوندان از نظر اسلام در مرتبه سوم احترام و تکریم قراردارند، چرا که قرآن مجید میفرماید: (هنگامی که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند کسی را نپرستید ونسبت به پدر و خویشاوندان و نزدیکان نیکی نمایید).
(2) خویشاوندان گروه بزرگی از جامعه هستند که از گروههای کوچکتر تشکیل شدهاند، اگر خویشاوندان در یک جامعه با صلح و صفا در کنار یکدیگر باشند، استقامت آن جامعه بیشتر شده، شاخههای آن محکم گشته و ثمره اتحاد و یگانگی خواهد داد، اتحاد میان افراد خانواده و خویشاوندان و جامعه و...
اسلام در مورد اصلاح اجتماع نیز به تدریج اقدام مینماید، به گونهای که ابتدا به پاکسازی و اصلاح فرد میپردازد، سپس این پاکسازی را متوجّه خانواده مینماید و پس از محکم نمودن ارکان خانواده و برطرف نمودن آلودگیها ازمحیط آن، به خویشاوندان و بستگان فرد میپردازد، روابط میان آنان را نزدیکتر میگرداند و عاقبت پیروان خود را به وحدت و یگانگی نسبت به خویشاوندان سفارش میکند و افرادی که رابطه خویشاوندی را قطع میکنند، به عذاب الهی تهدید مینماید.
پس از تکمیل این مراحل نوبت به اجتماع میرسد، اجتماعی که اعضای آن تکمیل یافته و پاک شدهاند، افراد خانوادههای این اجتماع در طی برنامهای صحیح، تربیت یافتهاند که اصلاح چنین اجتماعی آسان است و برقراری روابطی نیک میان آنان انسان را دچار مشکل نمیسازد.
اسلام برای صله رحم، اتحاد و پیوند خویشاوندان به اندازهای ثواب مقرّر فرموده که چه بسا برخی تصوّر میکنند این پاداشها نوعی مبالغه است، درصورتی که عین حقیقت است، ملک وسیع است و پاداش و ثواب الهی نیز ازمحاسبه بیرون میباشد، چرا که خزانههای رحمت الهی پایان ناپذیر است، چگونه میتوان در این مسأله تردید داشت در صورتی که خداوند جهان هستی را فقط با یک کلمه (کُنْ) (3) آفریده است.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند:«هر کس حق نزدیکان پدر و مادر خود را رعایت نماید خداوند در بهشت هزارهزار درجه به او عطا میکند، البتّه فاصله میان هر درجه با درجه دیگر به اندازه یکصد سال دویدن اسب اصیل و تندرو است».
اجر و پاداش صله رحم فقط مربوط به آخرت نیست بلکه در دنیا نیزبرای افرادی که با بستگان خودارتباط نیکی داشته باشنداجر و پاداش مخصوص به خود بیان شده است.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند:«نیکی، انسان را از مرگهای بد حفظ میکند، صدقه خشم پروردگار را فرو مینشاند و صله رحم بر عمر انسان میافزاید و فقر و تنگدستی را از انسان دورمیکند».
حضرت علی علیه السلام به نوف بکالی چنین فرمودند:«ای نوف!
صله رحم به جای آور که در این صورت خداوند بر عمرت میافزاید».
رزق و طول عمر انسان به دست خداوند است، کسی را که بخواهد رزق و روزی و طول عمر عطا مینماید و از هر کس بخواهد روزی و طول عمر را کم میکند.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم برای کم یا زیاد شدن عمر به واسطه صله رحم و قطع رحم بیانی دارند که این فرمایش جای هیچ تأویل و مجازی باقی نگذاشته است!
حضرت میفرمایند: «انسان گاهی صله رحم به جای میآورد در حالی که از عمر وی بیشتر از سه سال باقی نمانده است و خداوند بدین واسطه عمر او را به سیوسه سال میرساند و چه بسا انسان قطع رحم مینماید در حالی که سیوسه سال از عمرش باقی مانده و خداوند عمر او را به سه سال کاهش میدهد».
در صله رحم دو جنبه عاطفی وجود دارد یکی نوعدوستی و انسانیت ودیگری خویشاوندی و قرابت که به همین دلیل برای این عمل اجر و پاداش الهی نیز در نظر گرفته شده است.پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در این زمینه میفرمایند: «پاداش صدقه ده برابر است، پاداش قرض هجده برابر و پاداش نیکی به برادران دینی بیست برابر و پاداش صله رحم بیست و چهار برابر میباشد».
این دستهبندی بسیار زیبا و بامفهوم است، صدقه هر چند نوعی نیکی ودستگیری از مستمندان میباشد ولی ترک این عمل موجب ضعف و سستی دوچندانی نخواهد شد، بنابراین پاداش صدقه با پاداش سایر نیکیها تفاوتی ندارد، چرا که قرآن مجید در مورد پاداش نیکیها میفرماید: (هر کس حسنهای انجام دهد، پاداش وی ده برابر خواهد بود).
(4) مّا قرض از روی احتیاج و ضرورت است که آبروی شخص قرض کننده به آن بستگی دارد در نتیجه یک پاداش برای برآوردن حاجت و پاداش دیگر برای حفظ آبروی شخص محتاج میباشد به همین دلیل اجر و پاداش قرض دادن ازصدقه بیشتر است.
برادرانی که با یکدیگر دوست هستند کمتر پیش میآید که میان آنان ناراحتی به وجود نیاید، بهترین راه رفع اینگونه ناراحتیها و مشکلات، برقراری ارتباط و نیکی میان آنان است در این صورت ناراحتیهای کوچک که در طول زمان شدّت مییابند و موجب جدایی بین افراد و فساد در جامعه میگردند ریشهکن خواهند شد، پس جای تعجّب نیست که اجر و پاداش نیکی و ایجاد ارتباط با برادران دینی حتّی از قرض دادن هم بیشتر باشد!
در مورد صله رحم شکّی نیست که ریشه شر و فساد را از بین میبرد چرا که میان خویشاوندان همیشه کدورتهایی به وجود میآید که اگر برطرف نشوند سبب بروز فتنههای بزرگی خواهند شد.بنابراین صله رحم کار نیکی است که موجب حفظ اتّحاد و از بین رفتن ریشههای شر و فساد میشوند به همین جهت این عمل اجر و پاداش بیشتری دارد!
اسلام حتّی به کمترین درجه برقراری ارتباط که اتّحاد، همبستگی و ریشهکن نمودن فتنهها را به دنبال داشته باشد نیز اکتفا میکند.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند: «در دنیا با یک سلام هم که شده ارتباط خود را با نزدیکان و خویشاوندانتان حفظکنید».
سلام، نیکی و صلح و صفا است که ریشه کینه، غرور و حسادت را از بین میبرد.حضرت امام جعفر صادق علیه السلام میفرمایند: «به نزدیکان خود نیکی کن هر چند به واسطه مقداری آب آشامیدنی باشد و بهترین نوع صله رحم خودداری از آزار رساندن به آنان است، صله رحم مرگ انسان را به تأخیر انداخته و موجب دوستی و محبّت میان خویشاوندان خواهد شد».اسلام محبّت و صله رحم را فقط مخصوص خویشاوندانی که با انسان دوست و مهربان هستند نمیداند بلکه مهمتر از آن نسبت به بستگانی که با انسان دشمنی دارند هم دستور صله رحم و نیکی داده است.
این روش رفتار ومعاشرت انسان در جامعه را اسلام به ما میآموزد که هر نوع کینه و حسادتی را از اجتماع ریشهکن مینماید.
سالمه کنیز امام صادق علیه السلام میگوید: زمانی که حضرت در حال احتضار بودند خدمت ایشان بودم، ناگهان حضرت بیهوش شدند وقتی به هوش آمدند فرمودند: «به حسن بن علیّ بن علیّ بن الحسین (همان افطس معروف که از مخالفان امام صادق علیه السلام بود) هفتاد دینار بدهید، به فلان شخص این مقدار و فلان شخص مقدار...عرض کردم: آیا شما به کسی بخشش میفرمایید که با اسلحه شما را مورد حمله قرارداده و قصد کشتن شما را داشته است؟!
حضرت فرمودند: آیا میخواهی من جزو کسانی نباشم که خداوند متعال در مورد آنان میفرماید: (کسانی که نسبت به افرادی که خداوند دستور نیکی نسبت به آنان داده است، نیکی میکنند از خدای خود میترسند و از سختی حساب در پیشگاه عدل الهی وحشت دارند) آری، ای سالمه!
خداوند بهشت را با بوی خوشی آفریده که بوی آن از مسافت دوهزار سال نیز استشمام میشود ولی دو گروه از استشمام بوی بهشت حتّی از این مسافت هم محروم هستند: عاق والدین و قطع کننده رحم».
این برخورد حضرت و چنین بخشش و گذشتی در اسلام تعجّب ندارد زیرا اسلام همیشه پیروان خود را به عفو و گذشت امر میفرماید: (همیشه باگذشت باش، مردم را به نیکی تشویق کن و با جاهلان روبرو مشو).
همچنین میفرماید: (و اگر گناه و اشتباه دیگران را مورد عفو و بخشش قراردهی به راه و روش تقوی نزدیکتر خواهد بود).با توجّه به این آیات و روایات که بخشش در مورد بیگانگان است دیگر چگونگی برخورد با خویشان و نزدیکان مشخص است!
این راه و روش عالیاسلام است که به غیر از صلح و صفا و دوستی و محبّت میان پیروان خود چیزی نمیخواهد.
البتّه نسبت خویشاوندی نزد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم با خویشاوندی که در ذهن ما وجود دارد بسیار متفاوت است زیرا از نظر ایشان افراد اگر با چهل نسل نیز به هم برسند خویشاوند محسوب میشوند، حضرت میفرمایند: «زمانی که مرا به معراج بردند شخصی را دیدم که به عرش الهی متوسّل شده ازخویشاوند خود به درگاه الهی شکایت میکند به او گفتم شما در خویشاوندی چه فاصلهای با یکدیگر دارید؟
گفت: با چهل نسل، پدرانمان به یکدیگر میرسند!»قطع رحم و دوری از خویشاوندان جزو آن دسته از گناهانی است که خداوند در دنیا و قبل از آخرت گناهکار را به سزای عملش میرساند.حضرت علی علیه السلام در این زمینه میفرمایند: «صاحبان سه خصلت زشت تا به سزای عملشان نرسند از دنیا نمیروند: ستمکاری، دوری از خویشاوندان و قسم دروغ و به درستی که از میان کارهای نیک اجر و پاداش صله رحم زودتر به انسان میرسد» 1) سوره انفال: آیه ٧٥.
2) سوره بقره: آیه ٨٣.
3) سوره انعام: آیه ١٦٠ 4) سوره رعد: آیه ٢١.
5) سوره اعراف: آیه ١٩٩.
6) سوره بقره: آیه ٢٣٧.
فصل سوم اخلاق نیک هر صفت نیکو یا زشتی بر اعضا و جوارح بدن انسان تقسیم میشود.
سهم زبان از این صفات راستگویی یا دروغگویی است،صفتی که چشم میتواند داشته باشد پاکی یا خیانت است،دست نیز گاهی کار نیک انجام داده و گاهی تجاوز و ستمکاری،همچنین قلب انسان گاهی در اندیشهای نیک یا در فکر پستی و رذالت است.
امّا در میان همه این صفات فضیلتی است به نام خوشاخلاقی که تمام اعضا و جوارح انسان را در بر میگیرد، همان گونه که بد اخلاقی در حواس و اعضای انسان عمومیّت دارد و به حسّی مخصوص یا عضوی مشخص اختصاص ندارد، یعنی در تمام دستگاههای بدن جریان دارد مانند روح که در جسم انسان زنده وجود دارد.معمولاً انسان با داشتن صفت حسن خلق بیش از داشتن هر خصلتی به سعادت خواهد رسید زیرا صفات پسندیدهای مانند صداقت، امانت، حیاء، حسن نیّت و...
دوستی به دوستان انسان اضافه نمیکند یا دشمن را از انسان دور نمیکند ولی اخلاق نیکو میتواند دوستان بسیاری را برای انسان جلب نماید.
خداوند متعال با عطای این خصلت نیکو به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بر ایشان منّت گذارده، میفرماید: