تعریف خلق :
خَلْق وخُلْق را از نظر ریشه و ماده یکی دانسته اند و این مسئله ای است که در کتب لغت و هم در تفاسیری که از قرآن دردست است ملاحظه می کنیم. گفته اند غرض از خَلْق شکافتن و شکل ظاهری انسان و غرض از خُلْق شکل یا حالت نفسانی و صفات معنوی و باطنی اوست و در مواردی به معنی مرّوت و دین هم آمده است .
و بر این اساس اخلاق کلمه و لغتی است که در آن جنبه های مربوط به صفات معنوی و نهانی انسان که صرفاً در رفتار ظاهر می شوند قابل ذکر است . در برخی از کتب اخلاقی ، خُلْق را حالتی نفسانی دانسته اند که آدمی را بدون فکر و رویه ای به انجام کارهائی تحریک می نماید .1
اخلاق : ج خلق خوی ها . طبیعت باطنی سرشت درونی . اخلاق یا تهذیب نفس ، یکی از شعب حکمت عملی است و آن دانش نیک و بد خویها و تدبیر انسان است برای نفس خود یا یک تن خاص .2
تعاریف اخلاق :
از اخلاق تعریف های متعدد و متنوعی دردست است که هر کدام به تناسب ناظر بر بعدی از مسأله اخلاق و نشان دهنده دید و جهت یک صاحبنظر است . ما در این بخش برای اینکه تصویری از نظرات گوناگون و در عین حال شمائی کلی از اخلاق داده باشیم به نمونه هایی از آنها اشاره خواهیم کرد :
غزالی در تعریف اخلاق می گوید : حالتی است راسخ و مؤثر در روان انسان که در سایه آن بدون اندیشه و تأمل افعال و رفتار از بشر ظاهر می شود .