دانلود مقاله تقوا

Word 63 KB 14632 13
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • کلمه‌ی تقوا از ماده‌ی «وقی» است که به معنای حفظ و صیانت و نگهداری است در ترجمه‌های فارسی اگر این کلمه به صورت اسمی استعمال شود به پرهیزگاری ترجمه می شود مثلا در ترجمه‌ی «هدی‌ للمتقین» گفته می شود: هدایت است برای پرهیزکاران.

    و اگر به صورت فعلی استعمال شود خصوصا اگر فعل امر باشد به معنای خوف و ترس ترجمه می شود مثلا در ترجمه اتقوا… گفته می شود از خدا بترسید.

    بنابراین ترجمه‌ی صحیح کلمه تقوا «خود نگهداری» است که همان ضبط نفس است و متقین یعنی خودنگهداران راغب درکتاب مفردات القرآن می گوید: وقایه عبارت است از محافظت یک چیزی از هر چه که به او زیان می رساند و تقوا یعنی نفس را در وقایه نگهداشتن.

    بنابراین تقوا به معنای عام کلمه لازمه زندگی هر فردی است که می خواهد انسان باشد و تحت فرمان عقل زندگی کند و از اصول معینی پیروی نماید.

    تقوای دینی و الهی یعنی اینکه انسان خود را آنچه از نظر دین و اصولی که دین در زندگی معین کرده خطا و گناه و پلیدی و زشتی شناخته شده، حفظ و صیانت کند و مرتکب آنها نشود.

    حفظ و صیانت خود از گناه که نامش تقواست به دو شکل و دو صورت ممکن است صورت بگیرد به تعبیر دیگر دو نوع تقوا می توانیم داشته باشیم: تقوایی که ضعف است و تقوایی که قدرت است.

    نوع اول اینکه انسان برای اینکه خود را از آلودگی‌های معاصی حفظ کند از موجبات آنها فرار کند و خود را همیشه از محیط گناه دور نگه دارد.

    نوع دوم اینکه در روح خود حالت و قوتی به وجود می‌آورد که به او مصونیت روحی و اخلاقی می‌دهد که اگر فرضاً در محیطی قرار بگیرد که وسایل و موجبات گناه و معصیت فراهم باشد آن حالت و ملکه‌ی روحی او را حفظ می کند و مانع می شود که آلودگی پیدا کند.

    لازمه‌ی اینکه انسانی حیات عقلی و انسانی داشته باشد این است که تابع اصول معینی باشد کلمه‌ی تقوا از ماده‌ی «وقی» است که به معنای حفظ و صیانت و نگهداری است در ترجمه‌های فارسی اگر این کلمه به صورت اسمی استعمال شود به پرهیزگاری ترجمه می شود مثلا در ترجمه‌ی «هدی‌ للمتقین» گفته می شود: هدایت است برای پرهیزکاران.

    بنابراین ترجمه‌ی صحیح کلمه تقوا «خود نگهداری» است که همان ضبط نفس است و متقین یعنی خودنگهداران راغب درکتاب مفردات القرآن می گوید: وقایه عبارت است از محافظت یک چیزی از هر چه که به او زیان می رساند و تقوا یعنی نفس را در وقایه نگهداشتن.

    لازمه‌ی اینکه انسانی حیات عقلی و انسانی داشته باشد این است که تابع اصول معینی باشد و لازمه ی اینکه انسان از اصول معینی پیروی کند این است که از اموری که با هوا و هوس او موافق است ولی با هدف و اصول زندگانی او منافات دارد پرهیز کند ولی لازمه‌ی همه‌ی اینها این نیست که انسان اجتناب کاری از محیط و اجتماع را پیشه سازد.

    راه بهتر و عالی‌تر این است که انسان در روح خود ملکه و حالت مصونیتی ایجاد کند که آن حالت حافظ و نگهدار او باشد.

    تقوا و اثر بزرگ دارد: یکی روشن بینی و بصیرت است که در آیه ی 29 از سوره ی انفال می فرماید: ان تتقوا … یجعل لکم فرقانا یعنی اگر تقوای الهی داشته باشید خداوند برای شما مایه تمیز و تشخیص می دهد دیگری حل شدن مشکلات و آسان شدن کارها و بیرون آمدن از تنگناها و مصادیق است که در سوره ی طلاق آیه ی 4 می‌فرماید و من یتق‌ا… یجعل که مخرجاً‌ یعنی هر کس که تقوای الهی داشته باشد خداوند یک نوع آسانی در کار او قرار می دهد.

    معنا و مفهوم تقوا معیار ارزیابی انسان ها، از دیدگاه‌های مختلف، با یکدیگر متفاوت است.

    در فرهنگ اسلامی در عالم هستی، فقط خداوند است که اصیل، ارزشمند، واقعی و تنها وجود حقیقی است، و بقیّه موجودات، جلوه های وجودی او هستند.

    بنابراین، در نظام ارزشی اسلام هم هر چیزی که به خداوند مرتبط شود به مقدار ارتباطش ارزش پیدا می‌کند.

    به همین جهت موقعیت قومی، علمی، جغرافیائی، سابقه تاریخی، رنگ پوست، نوع نژاد، امکانات مالی، موقعیت سیاس اجتماعی، وابستگی حزبی و گروهی، زن یا مرد بودن و.

    .

    هیچ یک معیار ارزش نیست و تنها تقوا ملاک ارزش است.

    هر کس به اندازه تقوا و عبودیّتش در پیشگاه خداوند ارزش دارد.

    خداوند در قرآن می فرماید:« ان اکرمکم عندالله اتقیکم» (بهترین شما نزد خداوند، باتقواترین شماست.) و نیز می فرماید: « یاایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبایل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم ان الله علیم خبیر »؛ (سوره حجرات، آیه 13) (ای مردم!

    ما شما را از یک مرد و زن -یعنی از آدم و حوا- آفریده ایم و شما را در قبایل گوناگون قرار داده ایم تا یکدیگر را از هم بازشناسید.

    اینها ملاک برتری نیست.

    گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.

    خداوند بسیار دانا و بسیار آگاه است.) به روشنی در این آیه ملاحظه می‌شود که انتساب به فلان خانواده یا قوم، یا عجم بودن و عرب بودن، سیاهی و سفیدی، فقیر و غنی، ضعف و قدرت، بنده یا آزاد بودن و خلاصه هیچ چیز به کسی در اسلام شرافت نمی‌دهد، جز تقوای الهی؛ و امتیازات اجتماعی و مزایای مادی همه وهم و خیال است و در نزد خداوند ارزش و اعتباری ندارد، چون سعادت حقیقی انسان به حیات پاکیزه و ابدی او در نزد خداوند است که آن هم فقط در سایه تقوی و دوری از معصیت ممکن است.

    لذا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«ای مردم، خدای شما یکی است، پدر شما یکی است.

    هیچ برتری برای عرب و عجم نیست.

    نه عجم بر عرب و نه سیاه بر سفید و سفید بر سیاه و سرخ پوست به سیاه و سیاه بر سرخ پوست شرافتی ندارد، مگر بر اساس تقوی.

    شریف ترین شما نزد خداوند کسی است که تقوایش بیشتر باشد.» در تاریخ نمونه های زیادی به چشم می‌خورد که رسول خدا و ائمه اطهار به افرادی که ظاهرا هیچ ارج و اعتباری نداشتند، بسیار احترام می‌گذاشته‌اند.

    مثلاً رسول خدا به بعضی از اشراف ثروتمند که از قبیله های معروف و مشهور عرب بودند، دستور می‌فرمود دخترانشان را به ازدواج افرادی گمنام و فقیر درآورند، یا به بلال حبشی که یک مرد سیاه چهره بود و از اعتبارت دنیوی بهره ای نداشت، احترامی می‌گذاشت که به بعضی از بزرگان و رؤسای قبائل قائل نمی‌گذاشت.

    برترین مرحله تقوا، تقواى دل و خضوع آن در پیشگاه ذات اقدس خداوند است که از خضوع دل در برابر اوامر و نواهى الهى شروع مى‏شود و به آ ن جا ختم مى‏شود که دل فقط در پیشگاه خدا خاضع باشد.

    وقتى به آن بارگاه امن راه یافت همه آنچه را که خدا تقدیس کرده و بزرگ داشته، مقدس و بزرگ مى‏شمارد.

    قرآن کریم مى‏فرماید: «و من یعظم شعائر الله فإنها من تقوى القلوب».

    [19] پرهیزکاران از نظر تعظیم شعایر سه گروهند: گروه اول: کسانى که در مقام عمل، متقى هستند.

    اینان از جهنم، نجات پیدا کرده به بهشت مى‏رسند؛ اما «تقواى دل» چیز دیگرى است.

    گاهى انسان خود را بزرگ دانسته و محبوب مى‏دارد و براى نجات جان خود از عذاب، دست به آلودگى دراز نمى‏کند.

    چنین شخصى گرچه اوامر الهى را انجام داده، و از نواهى پرهیز کرده اما در حقیقت او خود را بزرگ مى‏دارد؛ نه دستورهاى الهى را.

    او متقى است اما تقواى بدنى دارد نه تقواى دل و در مرحله عمل، با تقوا و طهارت است.

    گروه دوم: که از گروه اول بالاترند، کسانى هستند که شعایر الهى را بزرگ مى‏شمارند؛ یعنى آنچه را که خدا به آن امر کرده، چون فرمان الهى است گرامى مى‏دارند و به آن عمل مى‏کنند و از آنچه خدا نهى کرده، چون نهى خداست پرهیز مى‏کنند.

    این گروه نیز از دوزخ مى‏رهند و به بهشت مى‏رسند و تقواى آنان نیز «تقواى قلب» است؛ زیرا دستور الهى را، از آن جهت که دستور الهى است، گرامى مى‏دارند نه از آن جهت که ضامن نجات از دوزخ و مایه وصول به بهشت است.

    کسى که براى نجات از جهنم تلاش و کوشش مى‏کند «عبدالنجاه من النار» و آن کس که براى رسیدن به بهشت کوشش مى‏کند «عبدالفوز بالجنه» است نه «عبدالله»!

    او پس از نجات از جهنم و ورود به بهشت، مانند مزدورى است که اجرتش را بعد از کار از کارفرما مى‏گیرد، دیگر رابطه‏اى با کارفرما ندارد.

    انسان باید شعایر الهى را، از آن جهت که دستور خداست، بزرگ بشمارد گرچه اجرت مى‏گیرد ولى احترام امر خدا و تکریم نهى وى مهم است.

    او مانند اجیرهاى دیگر نیست بلکه بالاتر از آنهاست، ولى بالأخره امر و نهى الهى محدود است.

    چون بهشت جاى تکلیف نیست، و وقتى تکلیف و امر و نهى نبود، سخن از تعظیم احکام تشریعى الهى مطرح نیست و در نتیجه آن تعظیم براى چنین شخصى حاصل نیست.

    گروه سوم: که از گروه اول و دوم بالاترند، کسانى هستند که اوامر و نواهى الهى را تکریم مى‏کنند، واجبها و مستحبها را انجام مى‏دهند، حرامها و مکروهها را ترک مى‏کنند؛ نه براى رهیدن از جهنم و رسیدن به بهشت و نه براى این که امر و نهى خداست، بلکه از این جهت که خدا محبوب بالاصاله و عظیم و اعلاى بالذات است، آنچه از ناحیه او و به او منسوب باشد نیز از عظمت و حرمت، برخوردار است.

    چنین انسانى که در رکوعش «سبحان ربی العظیم و بحمده».

    و در سجودش «سبحان ربى الاعلى و بحمده».

    مى‏گوید در حقیقت، به «الله» تعظیم مى‏کند؛ او در دنیا، برزخ و قیامت و مراحل نهایى آن، که بهشت است، بنده خداست خدا را بزرگ مى‏دارد، از این رو دستورهاى الهى را، «بالتبع» و به عنوان «محبوب بالغیر» گرامى مى‏شمرد تا خود را از هر خطرى برهاند.

    چون جان انسان، امانت الهى است و نه از آن خود انسان، همان‏گونه که انسان حق ندارد به جان دیگرى آسیب برساند، مجاز نیست به جان خود صدمه وارد کند؛ زیرا هیچ‏کس مالک جان خود نیست، چنانکه مالک مال خود هم نیست.

    اگر مالک مال خود مى‏بود، مى‏توانست در آن، اسراف کرده آن را در راه باطل مصرف کند.

    او مالک وقت خود هم نیست؛ بلکه فقط امین و وکیل است و نفوذ او وابسته به محدوده وکالت اوست.

    ذات اقدس خداوند به هر کسى وکالت خاص داده و محدوده وکالت او نیز مشخص است.

    از این رو تصرفش در جان، عمر، مال و مانند آن در محدوده جواز شرعى است.

    چنین انسانى همواره به خدا تعظیم کرده به اوج تقوا مى‏رسد.

    تذکر: کسانى مانند جناب خواجه عبدالله انصارى که «منازل السائرین» رانوشته و یا چون مرحوم عبدالرزاق کاشانى که آن را شرح کرده است، معمولا براى‏سیر و سلوک، نوعى «بدایات» و «اوایل» قایل هستند.

    البته برهان عقلى‏برضرورت و تحتم این روش اقامه نشده چنانکه دیگران، منازل راه را به‏گونه‏اى دیگر ارایه کرده‏اند، و محور مهم این گونه تبویبها، یا مشاهده سالک‏است که سفرنامه خود را تدوین مى‏کند، یا «استقراء» و «استحسان».

    به هر تقدیر، این راه براى سالکانى باز است که در مراحل ابتدایى از تقواى تن، به تقواى دل برسند و آنگاه به اوج تقواى دل، که فقط تعظیم خداست، راه پیدا کنند.وقتى خدا پیش آنها عظیم بود، غیر خدا عظیم بالذات نیست.

    حضرت على (علیه‏السلام) در باره پرهیزکاران مى‏فرماید: «عظم الخالق فی أنفسهم فصغر ما دونه فى أعینهم».

    [20] غیر خدا هرچه هست در چشمان آنان، عظمتى ذاتى‏ندارد.

    منابع: تفسیر المیزان، ج 18، ص 354 تا 364.

    تقوا مداریتقوا مداری فرهنگ > الهیات > دین اسلام > شیعه > کلیات > مباحث اخلاقی(cached)

کلمات کلیدی: تقوا

محقق طوسى، راه ديگر مانع‏زدايى از سير و سلوک را «تقوا» و تقوا را داراى سه ضلع و رکن معرفى کرده است: ترس از خدا و تحاشى از کار زشت و قصد قربت در آن ترس و اين تحاشى. در باره تقوا آمده است: «بلى من أوفى بعهده و اتقى فإن الله يحب المتقين» (1) متقين، م

سخن درباره عناصر موعظه اي نهج البلاغه بود ، از عنصر «تقوا» آغاز کرديم : ديديم که از نظر نهج البلاغه ، تقوا نيروئي است روحي ،نيروئي مقدس و متعالي که منشاء کششها و گريزهائي مي گردد ، کشش به سوي ارزشهاي معنوي و فوق حيواني ، و گريز از پستيها و آلودگيه

اين تحقيق برگرفته شده است از منابعي که نام آنها در ذيل تحقيق آورده شده است . با مطالعه‌ي اين منابع سعي نمودم تعريفي از تقوا و منشاء رو آوردن به تقوا و ثمرات آن و تأثيراتي که مي تواند زهد و پرهيزکاري در کليه‌ي شئونات و مراحل زندگي براي هر شخص داشته ب

لقمان در سخنان حکيمانه اش به فرزندش مى گويد : در اين دنيايى که دريايى عميق است و خلق بسيارى در آن غرق شده اند کشتى خود را تقوا قرار داده تا اين کشتى تو را از ميان امواج خطر و طوفان هاى خانمان برانداز هوا و هوس سالم به ساحل نجات برساند . تقوا از ماده

آثار و ثمرات تقوا طبيعت آدمي منفعت جو و طالب سود و فايده است و تا فايده کاري را نداند به آن دست نمي زند. از اين رو داشتن انگيزه نخستين گام براي حرکت در يک مسير است. قرآن و روايات علاوه بر آن که به ارزش و اهميت تقوا، تفسير آن و عوامل و موانع خويشتند

سخن درباره عناصر موعظه اي نهج البلاغه بود ، از عنصر «تقوا» آغاز کرديم : ديديم که از نظر نهج البلاغه ، تقوا نيروئي است روحي ،نيروئي مقدس و متعالي که منشاء کششها و گريزهائي مي گردد ، کشش به سوي ارزشهاي معنوي و فوق حيواني ، و گريز از پستيها و آلودگيه

محقق طوسى، راه ديگر مانع‏زدايى از سير و سلوک را «تقوا» و تقوا را داراى سه ضلع و رکن معرفى کرده است: ترس از خدا و تحاشى از کار زشت و قصد قربت در آن ترس و اين تحاشى. در باره تقوا آمده است: «بلى من أوفى بعهده و اتقى فإن الله يحب المتقين» [2] متقين، محب

تأثیر آموزش مهارتهاى ارتباطى به پرستاران بر رضایتمندى بیماران از نحوه برقرارى ارتباط نویسندگان: خانم مولود فرمهینی فراهانی ، خانم زهرا کاشانی نیا، آقای محمد علی حسینی، آقای اکبر بیگلریان نوع مقاله: روانپرستاری و پرستاری بهداشت روانی چکیده مقاله: تأثیر آموزش مهارتهاى ارتباطى به پرستاران بر رضایتمندى بیماران از نحوه برقرارى ارتباط مولود فرمهینى فراهانى ، زهرا کاشانى‌نیا ، دکتر ...

خسرو پسر حارث از خاندانهاي معروف قريه قباديان بود. قباديان ناحيه اي از نواحي تابعه شهر بلخ در کنار يکي از شاخه هاي رود جيحون بنا شده بود. خسرو در ديوان والي صاحب شغلي بود و از بزرگان به شمار مي رفت او داراي دو پسر بود که پسر دوم او همان ناصر خسرو

تنظيم خانواده آنچه که از تنظيم خانواده به اذهان عمومي متبادر مي‌شود, کنترل و ايجاد محدوديت در زايش است. رشد جمعيت در دهه‌هاي گذشته, برخورداري از امکانات بهداشتي و غيره, جوامع و سازمانهاي مختلف را به توجيه و ترويج اين امر وا داشته است. ليکن حقيقت ت

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول