پیامبر اکرم«صلى الله علیه وآله» در مورد حسین«علیهالسلام» مىفرماید: حسین سبط من الاسباط ; حسین امتى از امتهاست; یعنى ایشان امام حسین«علیهالسلام» را فرد نمىداننى.
وقتى امام حسن«علیهالسلام» راه و چارهاى جز صلح نمىبیند - با وجود اینکه بارها به مردم گفته بودند: نیکوترین کارها نزد من شمشیر کشیدن در مقابل بنى امیه است، اما صلاح نمىبینم این کار را انجام دهم - عدهاى از مسلمانها سرزنشش مىکنند که تو ما را خوار و ذلیل کردى ؟
و آن مىشود که شد.
در واقعه کربلا نیز امت اسلامى در برابر حرکت امام حسین «علیهالسلام» سه گروه مىشوند: گروهى که تا آخر روز عاشورا با امام مىمانند.
گروهى که امام را تنها مىگذارند و بهانههاى گوناگون مىآورند و گروهى که بى تفاوت درباره ایشان بودند.
حال ما خودمان را باید در آیینه افکار حسین «علیهالسلام» ببینیم، تا چه حد براى ماندن اسلام و ایمان حاضر به ایثار هستیم.
بعد از انقلاب اسلامى بسیارى از مسائل براى ما روشن شد.
ببینیم ما چقدر براى انقلابمان تبلیغ مىکنیم در زمانى که هر 24 ساعتحداقل یک کتاب علیه انقلاب نوشته مىشود، چقدر مطالعه مىکنیم - علاوه بر واحدهاى درسى تا در برابر آن تهاجمات مسلح شویم.
اگر امروز آگاه نباشیم خیلى سریع این کتابها وارد جامعهمان مىشود و ما در برابر آنها ناتوان مىمانیم.
امتى نباشیم که در بینمان حسین را ذبح کنند و بعد ما متوجه شویم.
سعى کنیم باطن خود را با اهل بیت گره بزنیم و عشق اهل بیت را در روح فرزندانمان زنده کنیم.
دشمنان اسلام بخصوص معاویه در زمان حضرت على ، امام حسن و امام حسین(:) خیلى از جهالت و غفلت مردم بر علیه اسلام استفاده کردند، اما غفلت مردم از خیانت معاویه ضربه بیشترى به اسلام زد.
مردم همه معاویه و خاندانش را که طالب جاه و مقام بودند، مىشناختند و مىدانستند که امام حسین حق است ولى غفلتشان آن وقایع را پدید آورد.
1.
جلوه های امام حسین (ع)
«ابن نهشل »نیکو سروده است :
کان لم حی سواک و لم تقم علی احد الا علیک النوائح
گویا جز تو احدی از دست مردم نرفته و جز برای تو در سوگ کسی نوحه گری نکرده اند .«السلام علی اسیر الکربات و قتیل العبرات 1»
در احادیث نیز از امام شهدا (ع)به« قتیل العبره»تعبیرمی شود و از جمله او خود فرمود :«انا قتیل العبره،لا یذکرنی مؤمن ال اسنعبر 2»
این جملات بدان معنا نیست که امام (ع)شهید شد تا مردم گریه کنند –و به اجر و ثوابی برسند – بلکه «قتیل العبره»حاکی از آثار قهری شهادت او می باشد و آن سرشک ،ناشی از عشق فطری هر مؤمن به اوست .علت غایی قیام هم در زیارت اربعین بیان شده است :«بدل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالهو حیرهالضلاله3»
«لعن الله امه اسست اساس الظلم و الجور علیکم اهل البیت 4»
«لعن الله امه اسست اساس الظلم و الجور علیکم اهل البیت 4» اخیراًبرخی از نویسندگان ریشه حادثه کربلا را در زمان خلیفه سوم دانسته اند اما دقت در تاریخ، روایا ت مربوط به امامت و نیز زیارت عاشورا ،نشان می دهد که زمینه سازی برای چنین فاجعه ای بلا فاصله بعد از رحلت پیامبر مکرم (ص)و با منحرف شدن مسیر خلافت تحقق یافته است 5.
1.بحار الانوار ،ج98،ص331،و مفاتیح الجنان ،زیارت اربعین .
2.الأمانی ،ص137:بحار الانوار ،ج44،ص284:عوالم ،ج17،ص536.
3.بحار الانوار ،ج98،ص331و مفاتیح الجنان .
4.زیارت عاشورا ،بحار الانوار ،ج98،ص295،و مفاتیح الجنان .
5.چنانچه شعرای بزرگ نیز در سرود ه های خود به این حقیقت تصریح کرده اند .
کمیت : بصیب به الزامون عن قوس غیرهم فیا اخرا اسدی له الغی اول (شرح الهاشمیات ،ص71،در این کتاب بیت مذکورصحیح تفسیرنشده است ).
مرحوم ایه الله اصفهانی : ومارماه إذر ماه حرمله وانما رماه من مهد له سهم انی من جانب السقیه و قوسه علی ید الخلیفه (الانوارالقدسیه،ص130).
السید باقر الهندی : کل غدر وقول افک وزور هو فرع عن جحد نضالغدیر (ریاض المدحوالرئاء،ص197).
کانکه طرح بیعت شور افکند خود همانجا طرح عاشورافکند «اقمت الصلوهو اتیت الزکوه» گفته اند که اگر کلام فوق را به معنای خواندن نماز وپرداخت زکات بدانیم، بیش از یک گواهی ساده و معمولی نخواهد بود، و شأنی برای امام (ع) نیست.
بعضی برای دفع اشکال گفته اند: در حقیقت، اقامه نماز، تنها خواندن نماز نیست، بلکه علاوه بر خواندن، ترویج آن نیز هست (بر پا داشتن نماز ).
یعنی امام (ع)با شهادت خود، نماز، زکات و امر به معروف و نهی از منکر را ترویج کرده و این احکام را بر پا داشته است.
البته اساس این کلام صحیح است، ولی سیاق افعال.
جز «اقمت الصلوه»، برای این ترجمه رسا نیست، زیرا «اتیت الزکوه»را نمی توان آن گونه معنا کرد.
عده ای دیگر گفته اند: چنانچه به صحنه تبلیغاتی دشمن توجه کنیم، در خواهیم یافت که گواهی مذکور در آن عصر پر ارزش بوده، گرچه در عصر ما متعارف نیست.
در آن تبلیغات سوء آن چنان بود که از شهادت امیرالمؤمنین (ع)گفتند: مگر علی (ع)نماز می خواند که هنگام نماز کشته شد؟
به نظر می رسد این پاسخ هم کافی نیست: زیرا بیان فوق در اکثر زیارات آن جناب آمده ،و این نشان می دهد که مطلب مهم وپر ارزشی است که همه شیعیان در هر عصری باید به آن گواهی دهند و نباید عبارت را به گونه ای ترجمه کرد که مخصوص زمانی خاص باشد.
شاید مقصود از جمله بالا این باشد که نماز، زکات وامر به معروف و نهی از منکر واقعی را تو انجام داده ای.
در اقمت الصلوهو…شهادت به خواندن نماز معمولی نمی دهیم، تا گواهی ساده و عادی باشد، بلکه گواهی به خواندن آن نماز، پرداخت آن زکات و…می دهیم که با تمام شرایط و امتیازات باشد و این کار از غیر معصوم ساخته نیست.
1.مرحوم نیر تبریزی ،آتشکده ،ص59.
«لبیک داعی الله 1» با انکه همه ائمه (ع)«دعاهالله 2»هستند، اما در زیارات هیچ یک از آنها «لبیک داعی الله» نیامده و شاید سرش آن باشد که حسین بن علی (ع)علاوه بر دعوت به سوی خدا ،با گفتار و رفتار، دعوت و پیام ویژه ای نیز داشت و این دعوت را ا خون به مردم ابلاغ کرد.
پس هر آن کس که با گوش معنوی خود این دعوت را شنید باید لبیک گوید و اهداف امام (ع)را استمرار بخشد.
به عبارت دیگر ،آن خونی که به عنوان نمود کامل عشق مقدس.
درهمه موجودات و به ویژه انسان جلوه گری می نماید، اکنون هم « استنصار» می کند و مردم را به حمایت از دین خدا می طلبد، و زائر با گفتن لبیک، آن استنصار را اجابت می کند.
مرحوم حاج شیخ جعفرشوشتری (قدس) بیان لطیفی در باب حکمت «تکرار» تلبیه (هفت بار) دارد، که یک وجه آن ملاحظه حالات مجیب است و وجه دیگر اینکه هفت بار لبیک گفتن برابر استنصارهای هفتگانه آن حضرت است3.
«لبیک داعی الله ان کان یجبک بدنی فقد أجابک قلبی و شعری و بشری و رأیی و هوای علی التسلیم لخف النبی المرسل و السبط المنتخب 4» «ضمن الأرض و من علیها دمک و ثارک یا بن رسول الله 5و6» با توجه به اینکه در همین زیارت می خوانیم: «انک ثارالله فی الأرض و الدم الذی لا یدرک ثاره أحد من أهل الأرض و لا یدرکه الاالله وحده1» 1.بحار الانوار ،ج9،ص169و کامل الزیارات ،ص218.
2.زیارت جامعه کبیره ،بحار الانوار ،ج99،ص148و مفاتیح الجنان 3.ر.ک:خصائص الحسینیه ،ص229به بعد .
4.کامل الزیارات ،ص218وبحار الانوار ،ج98،ص169.
5.کامل الزیارات ،ص217،و بحار الانوار ،ج98،ص168.
6.
علامه مجلسی گوید :قوله :ضمن الأرض و من علیها دمک ،تضمن الأرض ،إما علی سبیل المبالغه و المجاز،کنایه عن تعظیم الأمر و تفخیمه:أو المراد ان الله یأمر الأرض فی القبر بتعذیب قاتلیه و فی الرجعه بخفسهم و غیره ،أو المراد أهل الأرض من الملائکه و الجن فیکون المراد بمن علیها الأنس أو الاعم تعمیماًبعد التخصیصو یحمل أن یکون المراد ان الله أودع الأرض اجساد قاتلیه ،حتی ینتقم لم منهم فی الرجعه ئ القیامه ،أو انه ـتعالی ـ لما خرب الأرض بعد شهادته و سفکت فیها الدماء،و قتل الله قاتلیه و اشباهم بأیدی من خرج بعده فکانه ضمن الأرض دمه حیث جری مراد از «ضمن »ضمانت و کفایت خو نخواهی نیست، بلکه مراد در بر گرفتن است ‹همان گونه که لغویین تصریح کرده اند که ضمن به این معنا نیزمی آید›.
پس می توان گفت از آنجا که سر عشق در همه موجودات ساری و جاری است و خون امام والاترین نمود این عشق مقدس است، پس این خون در تمام نقاط ز مین و آنچه در آن است تجلی پیدا کرده و «الأرض و من علیها» خون ثار اللهی او را در بر گرفته است،چرا که «کل أرض کربلا».
«کل یوم عاشورا کل ارض کربلا» تا کنون ما در مجامع روایی به مأخذ این جمله معروف دست نیا فته ایم، اما اگر روایت هم نباشد، عبارتی پر معنا و نشانگر ابعادی از شخصیت امام است می توان گفت کلام فوق به این نکته مهم اشاره دارد که در هر زمان و در هر مکان نهضت حسینی باید الگو باشد و نیز عبارت فوق مفید این معناست که آن مصیبت و غم، انحصار به یک زمان ‹عاشورا› و یک مکان ‹کربلا› ندارد بلکه برای شیعه هر روز عاشورا و هر زمین کربلاست و از این رو همیشه و در همه جا سوگوار است.
مرحوم شیخ حسن صاحب معالم چنین سروده است: یا وقعه الطف خلدت القلوب أسی کأنما کل یوم یوم عاشورا 3 و «البو صیری» متوفای سال 694 نیز گفته است : کل یوم و کل أرض لکربی فیهم کربلا ءو عاشورا 4 بعضی توجیهی عارفانه ای برای جمله بالا دارند.با این بیان که: سر عشق در همه موجودات ساری و جاری است و کربلا مکان تجلی اعظم عشق و عاشورا نیز زمان آن تجلی است.
پس کربلا در تمام قطعات زمین و عاشورا در تمام زمان ها جلوه کرده است و اوج انتقامه علیها ایضاً».
‹بحار الانوار ،ج98،ص170› 1.بحار الانوار ،ج98،ص168و کامل الزیارا ت،ص216.
2.لسان العرب ،ج13،ص257و258.
3.و قایع الأیام ‹محزم › ،ص387.
4.أدب الطف أو شعراءالحسین ،ج4،ص122.
این تجلی هنگامی است که برای سالک جذبه و استغراق و تجرد و شوری روی دهد که آنجا کربلا و آن زمان عاشورا است.1 «ایام العرب و یوم الحسین» تاریخ بشر جنگهای فراوانی را به خود دیده است تا آنجا که فقط درباره جنگهای عرب کتابها نوشته شده است.
1.معمر بن مثنی بصری متوفای 210ه.ق در کتاب کبیر خود هزار و دویست و درکتاب صغیرش هفتصد و پنجاه واقعه از ایام العرب را نام برده است و ابوالفرج اصفهانی متوفای 365ه.ق ملحقاتی بر آن افروزه است و هزار و هفتصد و نه جنگ را یاد کرده است2.
2.میدانی در باب بیست و نه «مجمع الامثال» به طور خلاصه نود و سه یوم از ایام العرب را ذکر کرده است3.
3.احمد بن محمد بن عبدربه در کتاب «عقد الفرید »در این باره بحث مفصلی دارد.4 4.اخیراًهم دو کتاب به نامها ی «ایام العرب فی الجاهلیه» و «ایام العرب فی الاسلام» تألیف شده است.
اما «یوم الطف» در این میان جاودانه مانده است و گذشت ایام، یوم الحسین را نه تنها ازیادها نبرده بلکه حماسه و سوگ او را زنده تر کرده است.
«قد أصبح الدین منه یشکی سقما» خون شفا بخش فما رأی السبط للدین الحنیف شفاً الا إذا دمـه فی کـربلا ءسفکــا 1.ر.ک:فخر المحققین شیزاری ،فلسفه شهادت یا رمز محبت ،ص57،59.
2.ر.ک:لغت نامه دهخدا ،واژه «ایام العرب »و نیز ابن ندیم ،فهرست ،ص79.
3.مجمع الامثال ،ج2،ص430به بعد.
4،عقد الفرید ،ج6،ص2به بعد.
و ما سمعنا علیلاًلا علاج له الاه بنفس مداویه اذا هلکا1 اکنون که تزریق خون درمداوای بیماران معمول گشته، مقصود گوینده را در قالب مثال بهتر می توان بیان نمود.
شاعر عرب می گوید: در اثر ضربه های امویان پیکر اسلام دچار بیماری شد و شکایت مرض خود را به طبیبی چون حسین برد، و شگفت آنکه برای این بیمار مبتلا به کم خونی، چاره ای نبود، مگر آنکه خود طبیب خون خود ر اایثار کند، چه اینکه در تزریق خون گروه بندی لازم است، و تنها خون مناسب برای این بیماری، «ثار الله»و«وتر الله الموتور» بود.
پس او پزشکی بود که بر بالین دین خدا نشسته و دریافته بود،جز خون خود و یارانش هیچ دارویی نمی تواند بیمار را شفا بخشد.
در ادامه به خصال والای حسینی پرداخته می شود.
2.
خصال والای حسینی «کنت للرسول ولداًو للقرآن منقداًو للامه عضداصو فی الطاعه مجتهداًحافظاًللعهد و المیثاق ناکباًعی سبل الفساق وباذلاًللمجهود.طویل الرکوع و السجود .زاهد فی الدنیا ،زهد الراحل عنها ،ناظراًالیها بعین المستوحشین منها ،آمالک عنها مکفوفه و همتک عن زینتها 1.تمام شعر : الله ای دم فی کربلا سفکا لم یجرفی الارض حتی اوقف الفلکا و ای خیل ضلال بالطفوف غدت علی حریم رسول الله فانتهکا یوم بحامیه الاسلام قد نهضت له حمیه دین الله اذ ترکا رای بان سبیل الغی متبع و الرشد لم تدرقوم ایه سلکا و الناس عادت الیهم جاهلیتهم کان من شرع الاسلام قد افکا و قد تحکم بالاسلام طاغیه یمسی و یصبح بالفحشامنهمکا لم ادر این رجال المسلمین مضوا و کیف صار یزید بینهم ملکا العاصر الخمر من لؤم بعنصره و من خساسه طبع یعصرا الودکا هل کیف یسلم من شرک ووالده ما نزهت حمله هند عن الشرکا لئن جرت لفظه التوحید فی ضمه فسیفه یسوی التوحید ما فتکا قد أصبح الدین منه یتشکی سقما و ما الی احد غیر الحسین شکا فما رأی السبط للدین الحنیفشفا الا إذا دمه فی کربلاءسفکا و ما سمعنا علیلاصلا علاج له الابنفس وداویه اذا هلکا ‹شعر از مرحوم سید جعفر حلی ،ریاض المدح و الرثاء،ص164و165› مصروفه ؤ و ألحاظک عی بهجتها مطوفه و رغبتک فی الاخره معروفه1» 2.«لقد کان الحسین بن علی رجلاًزهد فی الدنیا فی صغر سنه و بدو أمر ه واستقبال شبابه یأکل مع امیر المؤمنین من قوته و ینافسه فی ضیقه و صبره و یصلی قریباًمن صلوته»2 3.کان الحسین فاضلاًدینا کثیرا الصوم و الصلوه و الحج3 » 4.کان الحسین فاضلاًکثیرا الصوم و الصلوه و الحج والصدقه و افعال الخیر جمیعها 4 » 5.«…طویلاًباللیل قیامه ،کثیرا فی النهار صیامه أحق بما هم فیه منهم و أولی به فی الدین و الفضل 5» 6.«کان فاضلاًکثیرالصلوه و الصوم و الحج ذاکرامات ظاهره و مکارم اخلاق باهره 6 » 7.«ان الحسین عاصر رسول الله و صحبه إلی أن توفی و هو عنه راض و لکنه کان صغیراً 7 » 8.«…لانه السید الکبیر وابن بنت رسول الله فلیس علی وجه الأرض یومئذأحد یسامیه و لا سیاویه… 8 » 9.«و من زهده انه قیل له :ما أعظم خوفک من ربک !قال :لا یأمن یوم القیامه الامن خاف الله فی الدنیا 9 ».
10.«حج الحسین خمسه و عشرین حجه ملبیاًماشیاً 10 » 1.زیارت ناحیه ،بحار الانوار ،ج98،ص321.
2.سفینه البحار ،ج1،ص258به نقل از «تغازی».
3.الاستیعاب ،ج1،ص143و الخطط المقریزیه ،ج2،ص285.
4.اسد الغابه ،ج2،ص20.
5.از خطبه عبد الله بن زبیر ،الکامل ،ج4،ص99،تذکره الخواص،ص241،جمهره خطب العرب،ج2،ص168و169.
6.الاتحاف بحب الاشراف،ص40.
7.البدایه و النهایه ،ج8،ص150.
8.همان ،ص151.
9.بحار الانوار ،ج44،ص192.
10.عقد الفرید ،ج5،ص125ونیز بحار الانوار ،ج44،ص193.
11.کان الحسین ـ رضی الله عنه ـ من أزهد الناس و أورعهم وأعلمهم و حج ـ رضی الله عنه ـ خمسه و عشرین حجه ماشیاًو نجایبه تقاد بین یدیه تواضعاًلله تعالی 1 ».
12.«کان الحسین بن علی إذا توضا تغیر لونه و ازتعدت مفاصله فقیل له فی ذلک .فقال :حق لمن وقف بین یدی الملک الجبار أن یصفر لونه و یرتعد مفاصله 2 ».
13.«و قد اشتهر النقل عنه انه کان یکرم الضیف و یمنح الطالب و یصل الرحم ،و ینیل الفقیرو یسعف السائل و یکسو العاری ویشبع الجائع ویعطی الغارم و یشفق علی الیتیم و یعین ذاالحاجه و قل أن وصله مال الاوفرقه 3 ».
14.«قیل لعلی بن الحسین ما کان أقل و لدابیک !قال العجب کیف ولدت له !کان یصلی فی الیوم و اللیله ألف رکعه ،فمتی کان یتفرغ للنساء 4 ».
15.«وجد علی ظهر الحسین بن علی یوم الطف اثر فسألوا زین العابدین عن ذلک فقال :هذا مما کان ینقل الجراب علی ظهرد إلی منازل الأمل والیتامی و المساکین 5 ».
16.شعر رباب همسر امام ان الذی کـان نوراًیستضــاءبه فی کربلاءقتیل غیر مـدفون من للیتامی و من للسائلین و من یغنی و یأوی الیه کل مسکین 6 17.«عن الباقر ماتکلم الحسین بین یدی الحسن اعظاماًله….
7 ».
آنچه از این سخنان که از معصوم و غیر معصوم حتی نا آشنایان با مقام ولایت صادر شد،استفاده می شود،ثبوت این ارزش های والا برای اوست: 1.فرزند جسمانی و روحانی رسول الله 2.مفسر واقعی قرآن 3.زهد علی گونه 4.عبادت عشقانه 5.أعلم الناس 6.أورع الناس 7.أشجع الناس 8.عزت نفس نی مانند 9.خائف از خدا 1.الاتحاف بحب الاشراف،ص73.
2.موسوعه کلمات الامام حسین ،ص619.
3.کشف الغمه ،ج2،ص234و نفس المهموم،ص20.
4.عقد الفرید،ج5،ص125،لهوف ،ص94،45ونفس المهموم ،ص234.
5.بحار الانوار ،ج44،ص190و191.
6.نور الابصار ،ص158و ادب الطف أو شعراءالحسین،ج1،ص61.
7.بحار الانوار ،ج43،ص319و موسوعه کلمات الامام الحسین ،ص617.
10.مهربان با خلق 11.یار ومددکار ضعیفان 12.احترام به برادر بزرگتر خود،امام مجتبی و… اینها گوشه های بسیار کوچکی از ابعاد شخصیت امام است و باید اذعان کرد که امام حسین مقاماتی دارد که تمام بشر از درک آن عاجز است.
«من له جد کجدی فی الوری» در ادامه شخصیت خانوادگی امام تشریح می شود.
3.
شخصیت خانوادگی امام امام در روز عاشورا شخصیت خانوادگی خود را معرفی کرد تا همگان بدانند که ناپاکان و ناپاک زادگان حق حکومت بر مؤمنین را ندارند 1 .
من له جد کجدی فی الوری أو کشیخی فأنا ابن القمرین در بین تمام انسانها کیست که جدی مانند جد من یا مربی و معلمی مانند علی داشته باشد؟
آری من فرزند دو ماه تابناکم.
فاطمه الزهرا امی ،و أبی قاسم الکفر ببدر و حنین فاطمه زهرا مادرم و پدرم علی است .هم او که کوبنده کفر در بدر و حنین بود.
عبـد الله غلامـاًیا فعـاً و قریش یعبدون الوثنین یعبدون الات و العزی معاً م علی کان صلی القبلتین2 آن هنگام که قریش دچار بت پرستی و عبادت لات و عزی بود.علی یعنی همان نوجوانی که به سن بلوغ نرسیده بود،عبادت خدا می کرد.چه آن گاه که قبله بیت المقدس بود و چه آن گاه که کعبه شد .و نیز از الواح شخصیت امام ـ روحی فداه ـ زیارت وارث است ،که اووارث معنوی و روحانی تمام پیامبران است و بدیهی است این چنین وارثی شایسته مباهات و افتخار مورث خواهد بود.
دشمنان اسلام بویژه بنی امیه یعنی همان ها که وارث آداب جاهلیت بودند ،بعد از رحلت نبی مکرم 1.همان گونه که علی اکبر در حماسه خود گفت :«لا یحکم فینا ابن الدعی »‹طبری ،ج5،ص446،مقاتل الطالبیین ،ص114،بحار الانوار ،ج45،ص43،عوالم ،ج17،ص286،و مقتل خوارزمی ،ج2،ص30.
2.این حماسه ب ااختلافاتی در الفاظ در الحتجاج طبرسی ،ج2،ص25،بحار الانوار ،ج45،ص47و48،عوالم ،ج17،ص290و291،قمقام زخار،ج2،ص457،احقاق الحق،ج11،ص644،،نفس المهموم ،ص351و تحفه ناصریه ،ص279و280آمده است .
برای بازگشت میراث خود ‹جاهلیت ›کوشش کردند، اما حسین که وارث انبیاو اولیای الهی، و دین میراثش بود، تا پای جان در حفظ این میراث کوشش کرد، از این رو حسین وارث انبیاست 1.
«کان من أشبههم برسول الله » 4.
شبیه ترین افراد به پیامبر امام حسین خوددر توصیف سیمای پیامبر فرمود: «کان رسول الله أحسن ما خلق الله خلقاً 2» رسول خدا خوش سیما ترین و زیباترین مخلوق حق بود.
آن حضرت در سیما و قیافه شباهت کاملی به جد بزرگوار خود داشت، و از خوش سیماترین افراد به شمار می رفت.
در گزارش «مسلم جصاص»در توصیف سر مقدس نورانی او هنگام ورود به کوفه چنین آمده است: «یقدم رأس الحسین و هو رأس زهری قمری ،أشبه الخلق برسول الله 4» عامه نیز روایت کرده اند که وقتی سر مقدس امام را نزد عبید الله بن زیاد آوردند، آن را درتشتی قرار داد و با چوب دستی به آن اشاره کرد و درباره خوش سیما بودن حضرت این گونه سخن گفت: «ما رأیت مثل هذا حسناً» هرگز کسی را به این زیبایی ندیده بودم ».انس در جواب از گفت: «کان من اشبههم برسول الله 5» او شبیه ترین افراد اهل بیت و بنی هاشم به رسول خدا بود.» 1.لک الهناءی اسید الکو نین فغنایه الامال فی الحسین وارث کـل المجـد و العلیـاء مـن المحمـدیه البیضـاء فانه منـک و انت منـه فی کل المعانی یا له من شرف ‹شعر از مرحوم آیه الله اصفهانی الانوار القدسیه ،ص49› 2.کنز العمال ،ج7،ص217ؤح18694و موسو عه کلمات الامام الحسین ،ص571.
3.اعلام الوری ،ص217،سیر اعلام النبلاءج3،ص280،الاتحاف بحب الاشراف،ص40،مجمع الزوائد،ج9،ص185، فضائل الخمسه من الصحاح السته ،ج3،ص209،تاریخ دمشق ،‹ترجمه الامام الحسین›ص46،احقاق الحق ،ج11،ص417به بعد و سنن تر مذی ،ج5،ص325.
4.بحار الانوار ،ج45،ص115و عوالم ،ج17،ص373.
5.البدایه والنهایه ،ج8،ص150،الاتحاف بحب الاشراف ،ص54،فضائل الخمسه من الصحاح السته ،ج3،ص211،معجم الکبیر ،‹ترجمه الامام الحسین ›ص146،ح112،صحیح بخاری ،ج5،ص33،سنن ترمذی ،ج5،ص325،تذکره الخواص ،ص231کنز العمال ،ج13،ص673،تیسیر الوصول ،ج3،ص321،حلیه الابرار ،ج1،ص570،ذخائر العقبی ،ص128،کشف الغمه ،ج2،ص223،سیر اعلام النیلاءج3،ص280و281،البدءو التاریخ،ج6،ص11و12.صواعق المحرقه،ص198.
شباهت امام حسین به پیامبر به قدری بود که مادرش فاطمه زهرا در کنار گاهواره چنین می گفت: «انت شبیه بنبی لست شبیهاً بعلی 1» شباهت او به پیامبر تنها منحصر به شباهت های ظاهری و خلقی نبود، بلکه آن جناب از نظر معنوی و خلقی نیز شبیه برین افراد به پیامبر بود.
روایاتی نزدیک به این مضمون وارد شده که فاطمه زهرا هنگام رحلت پیامبر حسنین را نزد ایشان آورد و از حضرتش خواست که به آنها هدیه ای عطا کند تا برایشان به یادگار بماند.
رسول خدا طبق یک نقل عظمت و بردباری خود را به امام حسن مجتبی و بخشش و شجاعت خویش را به حسین بن علی عطا فرمود2.
شگفت آنکه امام با چنین شباهتی که خود به پیامبر داشت، از شباهت های صوری و معنوی علی الکبر به رسول الله این گونه سخن می گفت: اللهم اشهد علی هؤلاءالقوم فقد برز الیهم غلام أشبه الناس خلقاًو خلقاًو منطقاًبرسولک ،کنا إذا اشتقنا الی نبیک ،نظرنا الی وجهه3» 20.«فما أحلی أسمائکم 3» 5.
جاذبه ویژه در نام و یاد امام نام های مقدس معصومین نام هایی الهی است و روایات بسیاری به این مضمون وارد شده است5.
1.بحار الانوار ،ج43،ص286،عوالم ،ج17،ص29و لواعج الاشجان ،ص12.
2.بحار الانوار ،ج43،ص263و264،البدایه و النهایه ،ج8،ص150و فضائل الخمسه من الصحاح السته ،ج3ص229وتاریخ دمشق،ص51.
3.لهوف ،ص113،بحار الانوار ،ج45،ص43،عوالم ،ج17،ص285،مقتل خوارزمی ،ج2،ص30و معالم المدرستین ،ج3،ص152و153.
4.زیارت جامعه کبیره .
5.در این مورد بویژه درباره حسنین ر.ک:بحارالانوار ،ج43،ص237به بعد،حلیه الاولیاء،ج1،ص496به بعد ذخایر العقبی ،ص120،دمعه الساکبه ،ص262وعوالم ،ج17،ص27.
در حدیثی نام دل ربای حسین بر گرفته از اسم الهی ،یعنی «محسن »،دانسته شده است ، در آنجا که فرمود… «انا المحسن و هذا الحسین1» در روایات دیگری از رسول خدا نقل شده که فرمود: «و الله محسن و ابنای الحسن و الحسین 2» در گفتاری دیگر نیز از آن حضرت آمده است : «سمی الحسن حسناً،لان بأحسان الله قامت السموات و الأرضون و اشتق الحسین من الأحسان و علی و الحسن اسمان من أسماءالله تعالی و الحسین تصغیر الحسن3» سیوطی می نویسد : «الحسن و الحسین اسمان من أسماءاهل الجنه ما سمیت العرب بهما فی الجاهلیه 4» همان اشتقاق از اسم الهی و همین بهشتی بودن موجب دل ربایی و شیرینی نام آنان است.
اما در نام مقدس حسین خصوصیت برجسته ای است .حسین اسمی است که با گفتن و شنیدن آن هرفطرت پاکی متأثر می شود .همان طور که حضرت آدم هنگام توبه و ذکر اسامی خمسه طیبه وقتی نام حسین را بر زبان جاری کرد،اشکش روان و قلبش خاشع شد و به جبرئیل گفت: «یا أخی جبرئیل فی ذکر الخامس ینکسر قلبی و تسیل عبرتی 5».
همین نام شیرین است که در روح و روان آدمی ،معنویت ویژه ای ایجاد می کند و انسان را با خدای حسین پیوند می دهد.
همین نام دل ربا و دل نشین است که حلاوت ان با تکرار کم نمی شود و تکرار آن سبب حزن و اندوه مؤمن است، که او خود فرمود: «انا قتیل العبره ،لا یذکرونی مؤمن الااستعبر6» منم کشته گریه، هیچ مؤمنی مرا یاد نمی کند، مگر آنکه سرشک غم از دیدگان وی جاری شد.
1.فرائد السمطین ،ج1،ص37.
2.فرائد المسطین ،ج1،ص41.
3.بحار الانوار ،ج43،ص252،و عوالم ،ج17،ص27.
4.تاریخ الخلفاء،ص188و نیز ر.ک:فضائل الخمسه من الصحاح السته ،ج3،ص172،الصواعق المحرقه،ص192،و عوالم ج17،ص27.
5.بحار الانوار،ج44،ص245،و عوالم ج17،ص104.
6.آمالی صدوق ،ص137،کامل الزیارات ،ص108،بحار الانوار ،ج44،ص284و عوالم ،ج17،ص536.
أبو عبد الله عرب در بدو تولد، برای نوزادان خود علاوه بر اسم، کنیه ای نیز تعیین می کرد.کنیه آن جناب هم از خردسالی «أبو عبد الله»بود، چنانچه در روایات1 نیز آمده است.
همان گونه که در مورد اسامی معصومین به طور عموم و بویژه نام مقدس حسین در بحث پیش گفتیم این نام ها ملکوتی و دارای معانی عمیقی هستند، درباره آن بخش از کنیه ها که ریشه در روایات و زیارات دارد، نیز قضیه همین گونه است.
در راز مکنی شدن امام به این کنیه شریفه دو دلیل گفته شده است: 1.چون آن حضرت در مقام بندگی حق آنچنان عبادت می کرد که جامع جمیع عبادات ظاهری و اعمال قلبی بود کسی غیر از معصوم توان چنین عبادتی را ندارد، او را «ابو عبد الله»کنیه دادند، همان طور که عرب به کسی که بخشش بسیار کند «ابو جواد» گوید.
2.قیام آن حضرت موجب بقای دین و یگانه پرستی بود و اگر تا قیامت کسی بر روی زمین خدا را پرستش کند، به برکت وجود حسین و انقلاب اوست و اگر قیام او نبود طریق بندگی خدا برای همیشه از بین می رفت.
پس او پدر تمام بندگان خداست و از این ورکنیه «ابو عبد الله»برای وی برگزیده شد و مراد از «عبد الله» همه بندگان خدای تعالی هستند.2 «الموعود بشهادته قبل استهلاله 3 » پیش از ولادت امام پیامبران بزرگ الهی در ماتمش بسیار گریسته اند 4 و نیز قبل از تولدش ،پیامبر 1.بحار الانوار ،ج44،ص251،و عوالم ،ج17،ص142.
2.مرحوم حاج میرزا ابوالفضل تهرانی ،شفاءالصدور فی شرح زیاره العاشر ،ص62و63.
3.مصباح المتهجد ،ص785،بحار الانوار ،ج98،ص347.
4.بحار الانوار ،ج44،ص242،به بعد و عوالم،ج17،ص101به بعد.
شیخ صالح الکواز ،در این باره چنین سروده است: کفی بیومـک حزنـاًانـه بکـیت لـه النبـیون قدمـا قبـل ان یقعا بکـاک آدم حزنـا یـوم توبتـه و کنت نورابساق العرش قد سطعا و نوح ابکیتـه شجـوراًو قـل یبکی بدمع حـکی طوفـانه دفعـا و نـار فقدک فی قلب الخلیلبها نیـران نمرود عنـه الله قـد دفعـا کلمت قلب کلیم الله فانبجست عینـاه حزناًدمـاًکالـغیث منهمـا ولویراک بارض الطف منفرداً عیسی لما اختار أن ینجو و یرتفعا ‹ریاض المدح و الرثاء،ص104.و جواهری ،مثیرالاحزان ،ص157و158.› اکرم شهادت او را به مادرش خبر داده است 1.و اخباری که دلالت می کند امام پیش از آنکه نخستین بانگ ولادتش شنیده شود ،موعود به شهادت بوده ،در مدارک اهل سنت نیز موجود است.2 عبارت «الموعود بشهادته قبل استهلاله» در دعای سوم شعبان وارد شده ،و مراد از استهلال ،نخستین بانگ نوزاد است که حاکی از حیات اوست .پپس وعده شهادت آن حضرت قبل از شنیده شدن نخستین بانگ او داده شده بود،و این ویژگی برجسته ای برای امام است.
«اللهم انی اسئلک عزم اهل الصبر» 6.
قوت عزم امام از کلمات لغویین استفاده می شود که «عزم »به معنای تصمیم گیری ‹جدی و قاطعانه› است 3.
نیز مستفاد از آیات و روایات این است که تصمیم گیری صحیح بر سه پایه استوار است: حزم حکمت رشد عزمی که این سه نکته در آن رعایت شده باشد و آدمی با قوت و مقاومت در پی اجرای آن باشد، به اصطلاح سیدالشهدا (ع)4 «عزم اهل البصر» نام دارد، که خود امام(ع) در دعایی آنرا از خدا طلب می کند.
او، الگو و اسوه مقاومت و قوت در عزم است وآنجا که با شناخت و درایت بی مانند خود تشخیص داد بقای دین متوقف بر تصمیمی است که او باید اتخاذ کند، تصمیم گرفت و قاطعانه برای امر به معروف ونهی از منکر قیام کرد و در این مسیر، خیرخواهی ظاهری گروهی، و انبوه مشکلات و مصایب نتوانست او را از تصمیم قاطعانه خود باز دارد.
البته انتظاری غیر از این هم نیست، مگر با حدیث «حسین منی وانا من حسین 5» اتحاد آن دو وجود مقدس ثابت نمی شود ؟
1.به عنوان نمونه ،ر.ک:بحارالانوار،ج44.ص232،233،292و293وعوالم ،ج17،ص24.
وشاعر نیز در همین باره سروده است: یا قرهالعین یا تمر الحشا هل فی زمانی ام زمان ابائه ان کان فی زمنی اقمت عزائه وصبغت ثوبی من نجیع دمائه قال النبی یکون ذا بمحزم فی یوم عاشورا شنیع نعاعه و یکون مصرعه المهول بکربلا ومصارع الأنصارفی صحرائه 2.دراین باره ر.ک:فضائل الخمسه من الضحاح السته،ج3،ص272.
3.اقرب الموارد ،ج2،ص778:لسان العرب ،ج12،ص399والمفردات فی غریب القران ،ص334.
4.مهج الدعوات ،ص198بحارالانوار ،چاپ بیروت ،ج91،و چاپ ایران ،ج94،ص191.
5.ر.ک به عنوان دوم همین کتاب .
واگر ثابت شد ،با توجه به این مطلب که علی (ع)درباره ویژگی های رسول خدا (ص)فرمود: «ولا واه فی عزم1» رسول خدا (ص)هیچ گاه در عزم و تصمیم از خود سستی نشان نمی داد »،پس از حسین هم باید چنین انتظاری داشت.
7.
شجاعت امام مقصود از شجاعت، برتر روحی و عظمت و والایی نفس و پایداری در شداید و تسلیم نشدن در مقابل زور و ستم و بی باکی است.
شجاعت از معانی قائم به نفس است، که باید آنرا از آثارش در یافت.
سخن گفتن از شجاعت امام حسین کاری بس دشوار است و ما به ذکر چند نکته اکتفا می کنیم: 1.
آن حضرت از آغاز انقلاب تا عصر عاشورا با آن همه ناملایمات، سختی ها و مصائب، در مقابل سیل دشمن هیچ گونه سخن یا حرکتی که نشانگر خواری و ذلت باشد، از خود نشان نداد، بلکه محور کلام و مرام او، عزت، حریت و کرامت بود 2.او باکمال شجاعت بر بالین کشته یاران می نشست2.
از میان انبوه دشمن جسد فرزند برادر را به سینه چسباند و به خیمه برد3،، و با اطمینان خاطر در مقابل دشمن دعا خواند 4، و با آرامش به فرزند بیمار خود دعا آموخت5.
امام تنها بود ،در حالی که سر و بدنش مجروح بود، اما آن چنان با شمشیر به دشمن حمله می نمود که آنان از چپ و راست می گریختند، حمید بن مسلم می گوید: سوگند به خدا هرگز هیچ گرفتار و مغلوبی را ندیدم که فرزندان و خاندان و یارانش همگان کشته شده باشند ولی دلاور بر، استوارتر و دلدارتر از حسین باشد.
چون لشکر پیاده بر او حمله ور می شد او شمشیر به دست به آنان حمله می کرد و دشمن مثل گله گوسفندی که از برابر گرگ فرار کند ازچپ و راست فرار می کردند6.
1.نهج البلاغه .خطبه 72.
2.به عنوان نمونه ،ر.ک:الارشاد ،ص221،لهوف،ص106،طبری ،ج5،ص435،الکامل ،ج4،ص67مثیر الاحزان ،ص32والبدایه و النهایه ،ج8،ص182.
الارشاد ،ص224،لهوف ،ص116،طبری ،ج5،ص447،الکامل ،ج4،ص75،مثیر الاحزان ،ص36و البدایه و النهایه ،ج8،ص186.
4.مقتل مقرم ،ص357،356،و موسوعه کلمات الامام الحسین ،ص509،510.
5.بحار الانوار ،ج92،نفس المهموم ،ص347ومو سوعه کلمات الامام الحسین ،ص487.
6.«…و بقی وحده و قد أنخن بالجراح فی رآسه و بدنه ،فجعل یضاربهم بسبفه و هم یتفرقون عنه یمیناًو شمالاًفقال حمید بن مسلم ،فو الله ما رایت مکثوراًقط قتل ولده واهل بیته و اصحابه اربط جاشا و لا امضی جنانا منه ان کانت الرجاله لتشد علیه فیشد علیها شسیفه فیکشف عنه یمینه و عن شماله انکشاف المعزی اذا شد فیها الذئب…»‹الارشاد ،ص226،طبری ،ج5،ص452،الکامل ،ج4،ص77،البدایه و النهایه ،ج8،ص188.مثیر الاحزان ،ص37،اعلام الوری ،ص249،لهوف ،ص119،بحار الانوار ،ج45،ص50،لواعج الاشجان ،ص184و185:ن،ص353وتظلم الزهرا ،ص207› 4.و نیز گفته اند :هر گاه بر انبوه جمعیت حمله می کرد مانند لخ از برابر وی می گریختند ،سپس امام به جایگاه خود باز می گشت و می فرمود: لا حول ولا قوه الابالله1.
5.عمر سعد خطاب به لشکر چنین گفت:وای بر شما می دانید با چه شخصیتی می جنگید؟او فرزند علی است ،آن علی که در جنگ ها با مشرکین عرب ،آنان ر انیست و نابود کرد ،پس او را از هر طرف محاصره کنید .آن گاه چهار هزار تیر انداز بر او حمله کردند2».
در ادامه وفای امام تشریح می شود.
8.
وفای امام مقصود از وفا، ثبات در دوستی و داشتن صفا و صمیمیت است.
در این جا ما به ذکر چند نکته که نشان دهنده وفای اوست بسنده می کنیم: