دانلود مقاله اخلاق و فقه‏

Word 36 KB 14689 7
مشخص نشده مشخص نشده فلسفه - اخلاق
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • علم اخلاق، درباره نفس و رفتار برخاسته از آنها سخن مى‏گوید و علم فقه، به کارهاى مکلفان مى‏پردازد.

    بنابراین، این دو علم، به گونه‏اى اشتراک دارند.
    در علم اخلاق، «رفتار» از آن جهت که بار ارزشى دارد و آشکار کننده سرشت فرد است، مورد بررسى قرار مى‏گیرد و اگر عملى، گاهى اتفاق بیفتد، از جهت علم اخلاق مورد توجه نیست.

    اما در فقه، رفتارى مورد توجه است که دستور بر انجام و بیا ترک آن رسیده باشد، حتى اگر عملى یک بار شخصى آن را انجام دهد، از جهت حقوقى و فقهى، به ارزیابى گذارده مى‏شود با این که مشترکاتى بین فقه و اخلاق وجود دارد، ولى هر یک از دو علم، از حیثیت و جهت یکسانى بحث نمى‏کنند.

    در فقه، بحث از افعال مکلفان است، از جهت تشخیص وظیفه و تعیین حدود و حقوق افراد؛ ولى دراخلاق، موضوع اصلى ارزشهاى اخلاقى و فضایل انسانى، مورد توجه است.

    آداب مستحبى از نظر فقهى، هیچ گونه الزامى ندارند، امّا همانها رادر رابطه بااصلاح و تهذیب نفس در نظر بگیریم، به گونه‏اى بایستگى در پى دارند؛ چرا که بار ارزشى دارند.

    ممکن است عملى از نظر حقوقى ممنوع نباشد، لیکن در چهار چوب علم اخلاق، ناپسند باشند.

    نیت بد در فقه و حقوق کیفرى ندارد، و لیک در اخلاق، نیت اصالت دارد و تفاوت کارهاى انسانها به نیتهاى آنان بستگى دارد
    در علم اخلاق، «رفتار» از آن جهت که بار ارزشى دارد و آشکار کننده سرشت فرد است، مورد بررسى قرار مى‏گیرد و اگر عملى، گاهى اتفاق بیفتد، از جهت علم اخلاق مورد توجه نیست.

    نیت بد در فقه و حقوق کیفرى ندارد، و لیک در اخلاق، نیت اصالت دارد و تفاوت کارهاى انسانها به نیتهاى آنان بستگى دارد.

    چه بسا، عملى روى مصالح اجتماعى یا نیازهاى فردى، صحیح و در فقه مباح باشد، امّا پیامدهاى ناگوار اخلاقى داشته باشد.

    گاهى انسان، ناگزیر است که دروغ بگوید و غیبت کند.

    این، بى گمان اثر روحى بدى روى شخص مى‏گذارد، هر چند در فقه رواست.

    و از این روى، انسان اگر بتواند در موارد ضرورت نیز دروغ نگوید، بهتر است.

    سفارش علماى اخلاق در عمل به تو ریه، براى پرهیز از آثار بد دروغ است.

    تجرّى اگر خلاف شرع هم نباشد، پیامدهاى ناگوارى در روح و روان آدمى به جاى مى‏گذارد.

    امیر المؤمنین على(ع) حتى به خاطر مصلحت نیز، دروغ نمى‏گفت.

    زمانى که عبد الرحمان بن عوف، پیشنهاد کرد که خلافت را بپذیرد به شرط این که برابر سیره دو خلیفه پیش عمل کند، امیر المؤمنین (ع) این شرط را نپذیرفت (۲۰) و خلافت به عثمان واگذار شد.

    برخى ضد ارزشها، مانند: دروغ، غیبت، تهمت و فحش در فقه و اخلاق منع شده‏اند، لیکن، ملاک بحث در این دو یکسان نیست.

    علم فقه جنبه حقوقى موضوع را به عهده دارد و علم اخلاق، بعد ارزشى آن را.

    غیبت، در فقه حرام و موجب هتک حرمت است و در اخلاق، نوعى بیمارى روحى به حساب مى‏آید که جلو تعالى انسان را مى‏گیرد.

    تهمت و فحش و نسبتهاى ناروا در فقه، سبب تعزیر و حد است و در اخلاق، شخص را بى قید و بند و غیر مهذب بار مى‏آورد.

    در آن بخش از مسائل فقهى که جنبه عبادى دارند، همانندى بیشترى بین فقه و اخلاق وجود دارد.

    همان گونه که نیت در اخلاق اصالت دارد، در عبادات نیز از ارکان اصلى عمل است.

    نمازى که ریائى باشد بى ارزش است؛ چرا که وسیله نزدیک شدن به حق ارزش است، بلکه دورى از حق را به دنبال دارد.

    برخى کارها که جنبه حقوقى دارند و انجام آن در روان انسان تأثیر مثبت یا منفى مى‏گذارند، عنوان اخلاقى و ارزشى نیز پیدا مى‏کنند و به گونه‏اى تلازم بین جنبه حقوقى و جنبه اخلاقى آن وجود دارد.

    در چنین مواردى براى از بین بردن بعد حقوقى موضوع، در آغاز بعد ارزشى و اخلاقى آن را دگر گون مى‏سازند.

    این مسأله، در موضوعات اجتماعى و اخلاق عمومى، بیشتر محسوس است.(۲۱) غرب، که امروز گرفتار بحران اخلاقى شده، از آن جهت است که ارزشها را وارونه ساخته است.

    غربیان، خدا و اخلاق را از انسانها گرفته‏اند و در نتیجه بعد حقوقى آن را نیز از بین برده‏اند.

    وقتى که حجاب ضد ارزش باشد، از جهت حقوقى، خود را موظف به بیرون راندن دانش‏آموزان با حجاب مى‏دانند.

    زمانى که کارهاى ناساز با پاکدامنى، بار منفى خود را از دست مى‏دهد، مشکل حقوقى آنها نیز حل مى‏گردد.

    از نظر متفکران غرب، اگر مقرراتى را مجلس با تشریفات خاصى تصویب کند و مراجع صلاحیت دار قضایى ضامن اجراى آن شوند، در آن گاه، افراد با قانون سرو کار دارند و مسأله حقوق مطرح مى‏شود.

    امّا اگر اصول غیر مدون وجود داشته باشد که جامعه آن را پذیرفته و یا رد کرده، جنبه اخلاقى پیدا مى‏کند.

    برابر این دیدگاه: «اخلاق، مجموعه‏اى از قوانین غیر رسمى است.

    اصول کلى اخلاقى، چیزى جز قواعد پذیرفته شده رفتار اجتماعى و احکام ویژه اخلاقى نیز چیزى جز کار برد آن احکام در مواردى خاص نیستند.(۲۲)» برابر این دیدگاه، اخلاق مقررات اجتماعى غیر رسمى است که شناسه خاصى در جامعه دارد و این، با آنچه در فقه و اخلاق اسلامى مطرح است، فاصله دارد.

    حوزه و علم اخلاق‏ عالمان وارسته حوزه از دیرباز، رویکرد اساسى به تهذیب نفس و علم اخلاق داشتند.

    آموزش اخلاقى، در کنار احکام و عقائد رکن مهمى از مباحث حوزه‏هاى علمیه بوده است.

    درسهاى اخلاق و نوشتن دستور العملهاى اخلاقى و کتابهاى اخلاقى رایج بوده است و به خاطر این اهتمام جدّى، انسانهاى وارسته‏اى تربیت شده‏اند که هر یک، اسوه‏اى بوده‏اند براى حوزویان و دیگر مردم.

    امّا اکنون، بهاى لازم به اخلاق داده نمى‏شود و بسان دیگر علوم حوزوى به آن توجه نمى‏گردد.

    بحثها و درسها اخلاق، کم فروغ شده است و تحقیقات لازم و بایسته در این علم انجام نمى‏گیرد و ناهنجاریهایى که گاهى دیده مى‏شود، ریشه یابى نمى‏شوند گر چه ساعاتى در روزهاى پایانى هفته، براى درس اخلاق در نظر گرفته شده، اما برنامه ریزى دقیقى در این زمینه انجام نگرفته و متن خاصى براى آموزش علم اخلاق تدوین نشده است.

    آموزش اخلاق، به استادان پرهیز گارى واگذار مى‏شود که با شیوه مورد پذیرش خود، به آموزش مسائل اخلاقى مى‏پردازند و کارى ندارند که این شیوه، چقدر کار آیى دارد و چقدر در نفوس تأثیر مى‏گذارد و سبب دگرگونى مى‏شود و...

    البته، این درسها در مواردى کارساز و مفیدند؛ امّا بهره ورى از آنها براى همه کس میسور نیست و در همه جا کار آیى ندارد و طلبه را در گوناگون عرصه‏هاى زندگى به کار نمى‏آید، از این روى طلاب، گرایش جدّى براى حضور در این درسها، از خود نشان نمى‏دهند.

    با این حال، کسى به فکر نیفتاده که درسهاى اخلاقى را از این حالت به در آورد و رونقى به آنها بخشد و روحى در آنها بدمد که در زندگى امروز، نفشى داشته باشند.

    شگفت این که در روزگار ملا صالح مازندرانى نیز، حوزه‏ها گرفتار این مشکل بوده‏اند و این عالم وارسته زبان به شکوه گشوده و از وضع اسف بار دانش اخلاق چنین گزارش مى‏داده است: «شگفت است که مردم، دانش اخلاق و عمل به آن را ترک کرده‏اند و بر این گمانند که سعادت اخروى در اعمال ظاهرى است.

    و یک دهم آنچه که به پاکى از نجاسات همّت مى‏گمارند، به تزکیه نفس خود، توجه ندارند و این از بلاهاى گمراه کننده است...

    .

    اگر مى‏بینیم مردم، به مسائل فقهى بیشتر روى مى‏آورند، به جهت نزدیک بودن این مسائل به امور محسوس است و از این روى، مى‏پندارند به فقه، بیشتر از اخلاق نیاز دارند.(۲۳)» مشکلى را که ملا صالح مازندرانى مطرح کرده، مشکل امروز حوزه نیز هست.

    در حوزه، اهتمامى که به فقه داده مى‏شود، به علم اخلاق و تهذیب نفس در حوزه خطر ناک و فاجعه آفرین است.

    روحانیانى که زمینه ورود آنان به اجتماع فراهم آمده، بیشتر در معرض وسوسه‏هاى شیطانى قرار مى‏گیرند و امکان لغزش آنان زیاد است؛ از این روى، براى تهذیب خود، اصلاح اجتماع، ارائه مکتب اخلاقى اسلام و تبیین برترى آن نسبت به مکتبهاى اخلاقى دیگر، باید به دانش اخلاق بسیار اهمیت بدهند و به تدوین دقیق آن، همّت بگمارند.

    لزوم آموزش علم اخلاق‏ علم، ارزش ذاتى دارد و ملاک برترى است.

    علم، توانایى و محبوبیت مى‏آورد، پیروى مردم را در پى دارد، قدرت آفرین است، نفوذ بر مردم راسبب مى‏گردد و افراد را به جایگاه اجتماعى و سیاسى والا مى‏رساند.

    صاحب دانش، چه در حوزه باشد و چه در دانشگاه، چه در بین روشنفکران باشد و چه در بین روحانیان، این ویژگیها را مى‏یابد.

    حال، اگر این عالم خود ساخته نباشد و به تهذیب نفس نپرداخته باشد، چه خواهد کرد؟

    آیا به جاى خدمت، خیانت نخواهد کرد؟

    به جاى عدالت، ظلم نخواهد گستراند؟

    به جاى تبیین حقایق دینى، به تحریف آنها دست نخواهد زد به جاى جذب مردم به دین، سبب دورى آنان از دین، نخواهد شد؟

    آرى، اگر عالمى خود ساخته نباشد و وارد اجتماع شود، خطر ناک خواهد بود.

    لغزش یک عالم انحراف گروه زیادى را در پى دارد.

    مذهبهاى انحرافى و مکتبهاى الحادى، همیشه از اندیشه عالمان ناپاکیزه نشأت گرفته است.

    امیر المؤمنین (ع) مى‏فرماید: «زلّه العالم کانکسار السفینه تغرق و تغرق(۲۴)» لغزش دانشمند، مانند واژونى کشتى است، همراهان را غرق مى‏کند و خود نیز غرق مى‏شود.

    لغزش عالم، نابودى دیگران را در پى دارد.

    گرفتارى بشر، به خاطر ضعف اخلاق و نامهذب بودن آگاهان است.

کلمات کلیدی: اخلاق - فقه

اثر متقابل فقه و اخلاق در یکدیگر داود الهامى نیروى اخلاقى; ضامن اجراى احکام فقهى براى عمل شدن به قانون, تنها اعلان حکم و وجود قوه اجرائیه کافى نیست, بلکه آنچه قانون را در سطح فرد و جامعه در هر شرائط منشإ اثر مى سازد, وجود نیروى اخلاقى و تعهد فردى و جمعى است و این نوع ضامن اجرا در درون ذات افراد و پیوسته با ایشان همراه است. قوانینى که در دنیا موجود هستند, از لحاظ غرض و هدف بر دو ...

اخلاق دانشجويي از زبان امام خميني(ره) علم توحيد هم اگر براى غير خدا باشد، از حجب ظلمانى است; چون اشتغال به ماسوى الله است. اگر کسى قرآن کريم را با چهارده قرائت لما سوى الله حفظ باشد و بخواند، جز حجاب و دورى از حق تعالى چيزى عايد او نمى شود.

بخش اول: مباني اخلاق فصل اول – کليات 1- مفهوم لغوي واژه اخلاق: اخلاق جمع کلمه خُلق به معني سرشت باطني انسان است و در مقابل آن خَلق به معني شکل و صورت ظاهري انسان است. 2- تفاوت صفات نفساني انسان: صفات نفساني انسان يا ثابت و راسخ است که به آن ملک

مرتضي مطهري از برجسته‌ترين علما، فلاسفه و متفکران ايران در قرن چهاردهم هجري به شمار مي‌رود. وي در خانواده‌اي روحاني در شهر فريمان استان خراسان در 1301ش. به دنيا آمد. پدرش شيخ محمدحسين مطهري نيز از علماي آنجا بود. او خواندن و نوشتن را در مکتب و نزد

مباني اخلاق فصل اول – کليات 1- مفهوم لغوي واژه اخلاق : اخلاق جمع کلمه خُلق به معني سرشت باطني انسان است و در مقابل آن خَلق به معني شکل و صورت ظاهري انسان است. 2- تفاوت صفات نفساني انسان : صفات نفساني انسان يا ثابت و راسخ است که به آن ملکه گفته مي

. تجارت، نحوه‌ای کار (work) است و در بادی امر (prima facie) اینگونه به نظر می‌رسد که هدف از آن صرفا تامین معاش مادی برای گذران زندگی است. لازمه‌ی چنین نوع نگاهی به کار، این است که اگر فرضا بتوان بدون کار کردن یا بدون کار کردن متناسب با در آمد، در آمدی کسب کرد، از آنجا که هدف کار صرفا کسب در آمد است، این کار رواست. در حالی که شهود اخلاقی (moral intution) چنین لازمه‌ای را روا ...

علوم اسلامي را که اکنون موضوع بحث است چند گونه مي توان تعريف کرد و بنا به هر تعريف ,موضوع فرق مي کند. 1- علومي که موضوع و مسائل آن علوم اصول يا فروع اسلام است و يا چيزهايي است که اصول و فروع اسلام به استناد آنها اثبات مي شود , يهني قرآن و سنت , مانن

تاريخچه فقه و اجتهاد همان طور که در جاي خود ثابت‏شده، هدف از آفرينش انسان، تکامل فردي و اجتماعي در امور مادي، معنوي و اخلاقي است و او براي رسيدن به کمال، احتياج مبرم به قوانيني دارد که تمام جنبه‏هاي فوق را دارا باشد. ?لزوم

بين جهان‏بينى و علم اخلاق تاثير و تاثر متقابل وجود دارد; زيرا از يک سواخلاقيات (علم اخلاق) مانند منطقيات، طبيعيات و رياضيات از علوم جزئى‏است و زير پوشش «علم کلى‏» (جهان‏بينى) قرار دارد; چون اين علم موضوع‏خود راکه‏نفس و قواى آن است اثبات مى‏کند (1) ،

نفقه چيست ؟ تعريفي از نفقه: طبق ماده ي 1107 ق.م ايران نفقه عبارتست از همه ي نيازهاي متعارف و متناسب با وضعيت زن از قبيل مسکن .البسه .غذا .اثاث منزل و هزينه هاي درماني و بهداشتي و هر آنچه را به صورت عادت يا احتياج لازمه ي زندگي وي باشد . البته قانون

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول