دانلود مقاله ادیان ومذاهب

Word 97 KB 14695 30
مشخص نشده مشخص نشده تاریخ
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • درایران ساسانی بر خلاف آنچه ابتدا به نظر می رسد تنها آیین زردشتی حکومت نمی‌کرده است.

    دین زردشت البته دین رسمی کشور بوده است ولی ادیان دیگر که به صورت اقلیت بوده اند فراوان بوده وخواه ادیانی که زردشت را پیغمبر می دانسته اند ونوعی انشعاب ازدین زردشتی تلقی می شود وخواه ادیانی که هیچ گونه ارتباطی با دین زردشت نداشته و ایحانا منکر پیامبری زردشت بوده اند.
    بنا برتشکیلات آن زمان روحانیان که موبدان وهربدان باشند اختیارات نامحدود داشتند ومخصوصا موبدان وپیشوای بزرگشان «موبدان موبد» در دربارساسانی مهمترین مقام را داشته وایشان حق هرگونه تعبیر وتفسیر وجرح وتعدیل ونقض وابرام وناسخ و منسوخ در احکام مدنی یعنی زناشویی وارث ومالکیت داشته اند واندک اندک هرچه تمدن ساسانی بیشتر رسوخ می یافته بر قدرت واختیارشان بیشتر افزوده می شد.

    ناچار مردم ایران از فشار ایشان وتجاوزاتی که به آنها می شد بیزارتر می شدند ومی کوشیدند که اززیر بار گران این ناملایمات خود را بیرون آوردند.

    به همین جهت درمقابل طریقه رسمی مزدیسنی زردشتی که مذهب دولت ودربار بود و به آن « بهدین » می گفتند دو طریقه دیگر درمیان زردتشتیان پیدا شده بود.

    یکی طریقه زروانیان که معتقد بودند اورمزد واهریمن هر دو از موجود قدیمتر وبا لاتری به وجود آمده اند که « زروان اکرنو» یعنی زمان بیکران نام داشته است ودیگر طریقه کیومرثیان که معتقد بودند اهریمن وجود مستقلی نبوده بلکه زمانی که اورمزد در کار خود شک کرده اهریمن از شک او پدیده آمده است زروانیان وکیومرثیان هر دو با زردشتیان مزدیستی اختلاف شدید داشتند وبیشتر این اختلاف جنبه دشمنی به خود می گرفته است و بیگانگان از آن بهره مند می شده اند...

    پنج فرقه دیگر نیز درایران بوده اند که نه تنها بازردتشیان و زروانیان وکیومرثیان اختلاف دشته اند بلکه با خود نیز ناسازگار بوده اند :
    بنا برتشکیلات آن زمان روحانیان که موبدان وهربدان باشند اختیارات نامحدود داشتند ومخصوصا موبدان وپیشوای بزرگشان «موبدان موبد» در دربارساسانی مهمترین مقام را داشته وایشان حق هرگونه تعبیر وتفسیر وجرح وتعدیل ونقض وابرام وناسخ و منسوخ در احکام مدنی یعنی زناشویی وارث ومالکیت داشته اند واندک اندک هرچه تمدن ساسانی بیشتر رسوخ می یافته بر قدرت واختیارشان بیشتر افزوده می شد.

    به همین جهت درمقابل طریقه رسمی مزدیسنی زردشتی که مذهب دولت ودربار بود و به آن « بهدین » می گفتند دو طریقه دیگر درمیان زردتشتیان پیدا شده بود.

    یکی طریقه زروانیان که معتقد بودند اورمزد واهریمن هر دو از موجود قدیمتر وبا لاتری به وجود آمده اند که « زروان اکرنو» یعنی زمان بیکران نام داشته است ودیگر طریقه کیومرثیان که معتقد بودند اهریمن وجود مستقلی نبوده بلکه زمانی که اورمزد در کار خود شک کرده اهریمن از شک او پدیده آمده است زروانیان وکیومرثیان هر دو با زردشتیان مزدیستی اختلاف شدید داشتند وبیشتر این اختلاف جنبه دشمنی به خود می گرفته است و بیگانگان از آن بهره مند می شده اند...

    پنج فرقه دیگر نیز درایران بوده اند که نه تنها بازردتشیان و زروانیان وکیومرثیان اختلاف دشته اند بلکه با خود نیز ناسازگار بوده اند : نخست یهود ایران بودند که درزمان هخامنشیان در نتیجه تصرف بابل به دست کورش از اسارت رهایی یافته وگروهی از ایشان به ایران آمده وبیشتر در مغرب ایران یعنی خوزستان واکباتان ساکن شده ودر دوره ساسانیان برشماره آنها افزوده شده بود ودر داخل ایران پیش رفته وحتی درناحیه اصفهان جمعیت کثیری ازایشان جمع شده بود.

    دوم نصاری ایران بودند که دردوره اشکانی از همان آغاز دوره عیسویت عده ای از سکنه نواحی غربی ایران به دین ترسایان گرویده وکلیساهای مخصوصا معتبر درنواحی شرقی وغربی فرات دایر کرده وطریقه خاصی را که به طریقه نسطوری معروف است پسندیده وبدان ایمان آورده بودند وکم کم در داخل ایران پیش رفته تا دورترین نواحی شمال شرقی ایران در ماوراء الهنر رفته واز انجا به چین رفته وطریقه نسطوری را با خود به چین برده بودند .....

    سوم طریقه مانوی است که در سال 228 میلادی آشکار شده وبزودی درایران پیشرفت بسیار کرده وچون طریقه بی پیرایه ای بوده ومانویان کوشش عمده درتصفیه اخلاق وتزکیه نفس وطهارت ظاهر وباطن داشته وجنبه عرفانی وتجرید خاصی به طریقه خود می داده اند واز میان همه مذاهب قدیم حس زیبایی پسندی وجمال پرستی و جستجوی رفاه وآسایش مادی ومعنوی در ان بیشتر بوده است مردم ایران به سرعت فوق العاده بدان گرویده اند وکسانی که بدان ایمان آورده اند عقیده راسخ بدان داشته اند وبا همه سختگیریها که ساسانیان در برابر آن کرده اند نتوانسته اند آن را ازمیان بردارند.

    چهارم طریقه مزدکی است که در حدود سال 497 میلادی درایران اعلان شده وچون اطلاعاتی که از آن به ما رسیده از کسانی است که با آن مخالف بوده اند نمی توان به این نکته اعتماد کرد که مزدکیان طرفدار اشتراک زن ومال وحتی تقسیم دارایی وبه اصطلاح اسلامی « اباحی » بوده باشند وبا آنکه مخصوصا خسرو نوشین روان منتهای سختگیری را با آنها کرده وهمه را در جایی محاصره کرده وکشته است باز مزدکیان از میان نرفته ودر ایران پنهانی زندگی کرده اند ...

    پنجم بوداییان که در نواحی شمال شرقی ایران از یک طرف همسایه هندوستان واز طرف دیگر همسایه چین بوده اند ودرایران به آنها « بودهی » می گفتند چندین مرکز عمده فراهم ساخته ومخصوصا دربامیان وبلخ بتخانه های مجلل داشته اند ومعبد معروف « نوبهار» بلخ که در دوره های اسلامی آن را آتشکده ومرکز دین زردشت دانسته اند.

    مهمترین معبد بودایی آن سرزمین بوده است وخانواده برمکیان که در دوره هارون الرشید در تاریخ ایران مقام بسیاری بلندی به دست آورده اند بازماندگان کسی بوده اند که منصب او « پرمکه » یعنی متولی و سرپرست بتخانه نوبهار بوده است .....

    مانویان وبوداییان شمال شرقی ایران بر خلاف دیگران ( زردشتیان مسیحیان ، یهودیان) در حمله تازیان به ایران پایداری سخت کرده وبیش از بیست سال در دفاع از سرزمین خود جنگیده وآن را در برابر تازیان پاسبانی کرده اند.

    در دوره ساسانی مهمترین ناحیه شاهنشاهی ایران سرزمین عراق وبین النهرین امروز بوده که همیشه میدان جنگ درمیان ساسانیان ورومیان می شده است.

    بیشتر مردم این سرزمین از نژاد سامی بوده اند وبه زبانهای سامی سخن می رانده اند وخدمت بزرگی که به ایران کرده اند این است که علوم یونانی وبه اصطلاح « علوم اوایل » را از زبان یونانی به زبان سریانی که زبان ایشان بوده است ترجمه می کرده وطب ریاضیات ونجوم وفلسفه را در ایران انتشار داده ودانشمندان نیز بسیار از ایشان برخاسته اند.

    زبانشان در دربارساسانی نیز رواج بسیار یافته بود و پیش از آن مخصوصا دردوره هخامنشیان زبان آرامی تقریبا زبان اداری ایران شده بود.

    در میان ایشان نیز چند فرقه بوده اند که عقاید خاصی داشته اند وپیروان طریقه مخصوص بوده اند از ان جمله پیروان « ابن دیصان » که اروپائیان به او «باردسان » می گویند وپیروان « مرقیون » که اروپاییان او را « مارسیون » می نامند.

    فرقه دیگری نیز بوده است که همان « صابئین » باشد که در قرآن گاهی نامشان دنبال نام یهود و نصاری آمده است.

    نکته جالب این است که مذهب زردشتی در عهد ساسانیان با اینکه مذهب رسمی کشور بود ودولت ساسانی وتشکیلات عظیم روحانی آن عصر حامی وپشتیبان ومدافع سرسخت و بی گذشت آن بودند نتوانست اکثریت قاطعی درایران به وجود اورد.

    نه تنها مسیحیت حتی یهودیت وبودایی رقیبهای سرسختی برایش به شمار می رفتند ومخصوصا مسیحیت در حال پیشروی بود.

    ادیان ومذاهب دیگری از داخل ایران ودرمیان نژاد آریا از قبیل مانوی ومزدکی نشات می گرفت وسخت درحال پیشروی وکاستن از پیروان زردشتی بود.

    در همه تاریخ چند هزار ساله این کشور تنها اسلام است که تدریجا اکثریت قاطعی به دست اورد ومذهبها ومسلکهایی از قبیل مانوی ومزدکی را پس از دو سه قرن بکلی ریشه کن ساخت بساط بودایی گری را در مشرق ایران ودر افغانستان بر چید ومسیحیت ویهودیت وزردشتی گری را در اقلیت ناچیزی قرار داد.

    ساسانیان سیاست کشور داری خود را بر اساس مذهب نهادند.

    اردشیر بابکان سر سلسله ساسانیان خود از یک خاندان روحانی بود که به سلطنت رسید.

    اردشیر از یک طرف به خاطر علائق مذهبی واز طرف دیگر به خاطرسیاست کشورداری که نیازمند به یک مبنای اعتقادی بود به احیا واشاعه وتحکیم مذهب زردشتی پرداخت.

    وی دستور داد کتاب مقدس زردشتیان اوستا را تدوین کنند ومرتب سازند تشکیلات منظم روحانی به وجود آورد ودرنتیجه روحانیان زردشتی صاحب قدرت فوق العاده شدند.

    پس از انقراض سلسله اشکانی نوبت پادشاهی اشکانی نوبت پادشاهی به اردشیربابکان (226- 241 میلادی ) سر دودمان ساسانی رسید.

    ظهور وی دیباچه کتاب سعادت ایران به شمار می رود.

    ملت ایران از پرتو کوششهای او رونقی مخصوص یافت!

    این پادشاه اساس سلطنت خویش واخلاف را بر آیین « مزدیسنا » بنیاد نهاد.

    وی علاقه به دین را به ارث برده بود.

    ساسان پدر بزرگش در استخر متولی معبد ناهید ( آناهیت ) بود.

    ازاین رو اردشیربا همتی مخصوص دراحیای آیین باستانی کوشید.

    در روی سکه ها آتشکده به عنوان علامت ملی معرفی گردید.

    او خود را در کتیبه ها « مزدیسنا » یعنی ستاینده مزدا خوانده.

    انچه مورخان درخصوص دینداری وارتباط پادشاهی با روحانیت بدو نسبت داده اند.

    به طور کلی عهد ساسانیان بزرگترین دوره رونق آیین مزدیسنا بود.

    روحانیت زردشتی در این عصر به کمال اقتدار رسید چنانکه گاهی موبدان واشراف ضد شاه متحد می‌شدند.

    نفوذ موبدان در جامعه به حدی مسلم بود که حتی در زندگانی فردی شهریان (شهریاران) نیز دخالت می کردند.

    تقریبا همه مسائل می بایست توسط همین طبقه حل وفصل شود.

    نفوذ موبدان فقط بر پایه روحانی ایشان وهمچنین داوریهای عرفی که از طرف دولت موافقت شده بود ونیز قدرت انان در تبرک بخشیدن ولادتها ازدواجها وغیره ...

    و اقدام به تطهیر وقربانیها متکی نبود بلکه دارا بودن املاک ارضی ومنابع سرشاری که از طریق جرایم دینی وعشریه وصدقات وهدایا وصول می شد مؤید نفوذ آنان بود.

    بعلاوه روحانیت زردشتی دارای نوعی استقلال وسیع بود ومی توان گقت که موبدان تقریبا دولتی درمیان دولت ایجاد کرده بودند.

    آیین زردشتی دین رسمی کشور ساسانیان چون سیاست کشور را براساس مذهب نهاده بودند وآیین زردشتی را مذهب رسمی اعلام کردند وبه روحانیون زردتشتی قدرت فوق العاده دادند با پیروان سایر مذاهب غالبا حسن سلوک نداشتند واحیانا تحت تاثیر روحانیون زردشتی مردم را مجبور به ترک مذهب خود وپیروی از مذهب زردشتی می کردند واین مذهب را با زور شمشیر به مردم تحمیل می نمودند.

    روحانیان زردشتی بسیار متعصب بودند وهیچ دیانتی را در داخل کشور تجویز نمی‌کردند لیکن این تعصب بیشترمبتنی بر علل سیاسی بود.

    دین زردشت دیانت تبلیغی نبود ورؤسای آن داعیه نجات ورستگاری کلیه ابناء بشر را نداشتند اما در داخل کشور مدعی تسلط تام ومطلق بودند پیروان سایر دیانات را که رعیت ایران به شمار می‌آمدند محل اطمینان نمی دادند خاصه اگر همکیشان انها در یکی از ممالک خارجه دارای عظمتی بودند.

    مهمترین سبب آشفتگی اوضاع ایران در دوره ساسانیان این بوده است که پیش از پادشاهی این خاندان همه مردم ایران پیرو دین زردشت نبودند واردشیر بابکان چون موبدزاده بود و به یاری روحانیان دین زردشت به سلطنت رسید به هر وسیله که بود دین نیاکان خود را درایران انتشار داد وچون پایه تخت ساسانیان بر پشتیبانی موبدان قرارگرفت از آغازروحانیان نیروی بسیاری درایران یافتند ومقتدرترین طبقه ایران را تشکیل دادند وحتی برپادشاهان برتری یافتند چنانکه پس از مرگ هر پادشاهی تا از میان کسانی که حق سلطنت داشتند کسی را بر نمی گزیدند وبه دست خود تاج بر سرش نمی گذاشتند به پادشاهی نمی رسید.

    به همین جهت است که از میان پادشاهان این سلسله تنها اردشیر بابکان پسرش شاپور را به ولیعهدی برگزیده است ودیگران هیچیک جانشین خود را اختیار نکرده و ولیعهد نداشته اند زیرا اگر پس از مرگشان « موبدان موبد » به پادشاهی وی تن در نمی داد به سلطنت نمی رسید.

    در تمام این دوره پادشاهان همه دست نشانده « موبدان موبد » بودن وهر یک از ایشان که فرمانبردار نبود دچار مخالفت موبدان می شد واو را بد نام می کردند چنانکه یزگرد دوم که با ترسایان بد رفتاری نکرد وبه دستور موبدان به کشتار ایشان تن در نداد اورا «بزهکار» و « گناهکار» نامیدند وهمین کلمه است که تازیان « اثیم » ترجمه کردند و وی پس از هشت سال پادشاهی ناچار شد مانند پدران خود با ترسایان ایران بد رفتاری کند.

    در ارمنستان که از زمان تشکیل دولت « ماد » چه در دوره هخامنشی وچه در دوره اشکانی وساسانی همیشه از ایالات مسلم ایران بوده و مدتهای مدید شاهزادگان اشکانی در آنجا پادشاهی کرده اند ساسانیان سیاست خشنی پیش گرفته بودند وبه زور شمشیر می خواستند دین زردشتی را درآنجا رواج دهند.

    ارمنیان درنتیجه همین خونریزیها قرنها پایداری و لجاجت کرده نخست در مذهب بت پرستی خود پافشرده وسپس در حدود سال 302 میلادی اندک اندک بنای گرویدن به دین عیسوی را گذاشتند وطریقه مخصوصی اختیار کردند که به کلیسای ارمنی معروف است ودرنتیجه همین اختلاف مذهبی درتمام دوره ساسانیان کشمکش برسر ارمنستان درمیان ایران وروم باقی بود واین اختلاف نیز نه تنها ایران را در برابر امپراطوران روم بیزنتیه یا بوزنتیه ( بیزانس ) ورومیه الصغری یا روم غربی وشرقی ضعیف می کرد بلکه کار بیگانگان دیگر واز آن جمله تازیانی را که به ایران حمله بردند آسان کرد.

    آیین مسیحی مساله پیدایش مذهب عیسوی درایران واحیانا تحت فشار قرار گرفتن آن و مقاومت سرسخت مسیحیان وسپس نفوذ وتوسعه آن مذهب درایران تا انجا که در اواخر عهد ساسانی برخی سلاطین ساسانی تمایل به این مذهب پیدا کردند وبسیاری از خاندانهای اصیل زردشتی به آن گرویدند داستانی دلکش وعبرت آموز است ونشان دهنده ضعف معنوی دین زردشت علیرغم قدرت روحانیان آن دین درمیان ایرانیان است.

    اگر اسلام به ایران نیامده بود مسیحیت ایران را می گرفت وایین زردشت به دست عیسویت تباه می شد همچنانکه کیشهای مانوی ومزدکی نیز که از داخل ایران ظهور کرده بودند رقیبهای سرسخت دیگری برای آیین زردشتی بودند وزردشتیان کینه شدیدی نسبت به آنها داشتند وبه همین دلیل است که زردشتیان ایران مانویها ومزدیکها وحتی مسیحیها را بیش از مسلمین دشمن می داشتند.

    در دوره اسلام مکرر می بینیم که زردشتیان ومخصوصا روحانیان زردشتی با مسلمین علیه مانویها ومزدکیها همکاری می‌کنند واز آن سو می بینیم که عیسویان ایران نیز دراثر آزارها ومحدودیتها واحیانا قتل عام ها ( در زمان شاهپوردوم ) که از ناحیه زردتشتیان دیده بودند مسلمین را بر زردشتیان مقدم می دارند ومقدم مسلمین را به ایران گرامی می شمارند.

    نفوذ مسیحیت وتوسعه آن درایران بسیار عادی وطبیعی بوده است.

    راجع به علت ومنشا پیدایش عیسویت درایران کریستن سن می نویسد : « در موقعی که سلسله ساسانی جانشین اشکانیان شد عیسویان مرکز تبلیغی مهمی در شهر «الرها» ( در آسیای ضغیر ، ترکیه فعلی ) داشتند ...

    دولت در جنگلهای بزرگی که با روم کرد اسیران را در نواحی دور دست کشور ایران مسکن داد.

    پادشاهان ایران در لشکرکشی های خود به سوریه گاهی تمام سکنه یک شهر یا یک ناحیه را کوچ داده دریکی از نقاط داخلی کشور مقیم می کردند.

    چون قسمت اعظم این مهاجرین عیسوی مذهب بودند دیانت مسیح در هر گوشه ای ازایران اندکی رواج گرفت.

    در حقیقت مذهب مسیح درایران به دست آرامیها که در سوریه اقامت داشتند یا مبلغانی که از ادس ( اورفه ) آمدند ویا به دست اسرای جنگی وارد این سرزمین شد.

    از سال یکصد میلادی دسته هایی از مسیحیان در « اربل » بودند وبین سال 148 تا 191 در « کرکوک » فعلی آثاری از وجود آنها هست.

    اگر چه هنوز درایران مذهب مسیح تشکیلات رسمی به خود نداده بود ولی مسیحیت توجه بسیاری از ایرانیان خصوصا شخص مانی را به خود جلب کرد.

    در بیزانس امپراطور ودرباروتمام جامعه مسیحی بودند.

    درایران گذشته ازاینکه عملا قدرت در دست زردشتیان بود اصولا از ابتدای عهد ساسانی دولت هم از دین زردشت که دین رسمی بود حمایت می کرد.

    عدم تعصب درباره مسیحیان از ابتدای ظهور دین مسیح به وجود نیامده بود.

    در زمان شاپور دوم که از نظر سیاسی با کنستانتین دشمنی داشت وضع مسیحیان ایران بسیار سخت بود ....

    درابتدا مسیحیان به شدت مورد آزار قرار گرفتند بدون محاکمه یا بعداز محاکمه مختصری آنها را به شهادت می‌رساندند یا به طریق بسیار شدیدی عذاب می دادند.

    شرح شکنجه شهدای مسیحی به زبان شامی به دست ما رسیده ونشان می دهد چگونه این مسیحیان که امروز نام آنها را فراموش کرده ایم با قدرت شجاعت شهید شده اند ولی بزودی مقامات رسمی به این مطلب پی بردند که این مسیحیان پر تجربه از اتباع مناطق فرعی وخارجیهای نافرمان که هرساعت خیانت می کردند نبودند بلکه از ایرانیان حقیقی بودند که در زمان سابق از طرفداران جدی مذهب زردشت محسوب می شدند وبعضی از آنها از اشخاص بسیار برجسته ومشهور بودند که در میهن پرستی انها شکی نبود فقط در حفظ عقیده خود بسیارثابت قدم بودند.

    از ان به بعد قوای انتظامی تصمیم گرفت به جای تنبیه گمراه شدگان را به راه راست هدایت نماید ولی ازاین نیز نتیجه مفیدی به دست نیامد بنابراین با وجود مدت چهل سال آزاروشکنجه دین مسیح درایران موقعیت مطمئنی به دست آورد.

    وقتی ایام آزار به علت اشکالاتی که درنتیجه حملات هونها وهیاطله در مشرق پیش آمده بود به پایان رسید موقع برای ایجاد تشکیلات و وضع ثابت مسیحیان درایران به دست آمد ...

    مسیحیان ایران بزودی صاحب حیات معنوی وفرهنگی نیرومندی گردیدند که حتی آزارهایی که در قرن پنجم به وسیله یزدگرد دوم بهرام پنجم به عمل آمد نتوانست شکستی بر آنها وارد آورد.

    در سلوقیه ( تیسفون ) وخصوصا در نصیبین مکتبهای روحانی ومذهبی به صورت درخشانترین مکتبهای مشرق به وجود آمد.

    تاسیس صومعه ها باعث شد که عده زیادی معلمین اصول مذهبی درآن صومعه ها تربیت شدند واین سنت هنوز در صومعه ها ادامه دارد.

    حیات واقعی مسیحیت ایران بیشتراز نتیجه تبلیغات آن ظاهر می شود.

    در زمان خسرو پرویز مسیحیت درایران بیش از هروقت دیگر قوت گرفت بسیاری ازنزدیکان شاه که از ایرانیان اصلی بودند عیسوی بودند چنانکه می دانیم خسرو پرویز دراثر قیام وانقلاب بهرام چوبین سردار معروف ایرانی مجبور شد ایران را ترک کند وبه رقیب قدرتمند خویش « موریکیوس » قیصر روم پناه ببرد واز او استمداد کند وبا دادن امتیازاتی به او وبا کمک او به پایتخت برگردد.

    گویند خسرو درمدتی که در روم مانده بود تمایلی به مسیحیت پیدا کرده بود.

    بعضی ادعا کرده اند که خسرو پرویز کیش زردشتی را رها کرده و رسما به کیش مسیحی درامده است ولی محققان این فرضیه را رد می کند.

    از آنچه تا کنون گفتیم معلوم شد : اولا عیسویت به طور طبیعی درایران زردشتی درحال پیشروی بوده است واگر حال بر همین منوال باقی می ماند خطر بزرگی برای دین زردشتی بود.

    ثانیا عیسویت بر خلاف زردشتی گری داعیه جهانی داشت یعنی مبلغان مسیحی برای عیسویت مرز نمی شناختند فعالانه کوشش می کردند که عیسویت را در ایران وخارج مرزهای ایران گسترش دهند ودراین راه موفقیتهایی هم کسب کرده بودند.

    ثالثا اسلام که به ایران امد بیش از آنکه به زردشتی گری که درحال انحطاط بود ضربه بزند به مسیحیت که درحال رشد وتوسعه بود ضربه زد بازارش راشکست وآن را ازمیدان بدر کرد.

    اگراسلام نیامده بود مسیحیت درسراسر مشرق ریشه می دوانید وتنها نفوذ معنوی اسلام بود که مانع گسترش مسیحیت در شرق نزدیک وشرق دور شد.

    پایهای مسیحی همواره بیش از موبدان زردشتی از توسعه ونفوذ معنوی اسلام در ایران رنج می برده اند زیرا آنها بیش از اینها احساس غبن می کرده اند وبه همین جهت است که امروزه هم که قرنها از ان تاریخ می گذرد وقتی که یک نویسنده ناپاک سرشت زیر نام ایران وایرانیت قلم به دست می گیرد [ و ] تا آنجا که می تواند به اسلام حمله می کند آن کس که از او تقدیر وتشکر می کند وبه او مدال می دهد عالیجناب پاپ است آیین مانوی دین مانی یکی دیگر از ادیان متحرک وزنده عهد ساسانی است.

    راجع به عقاید مانی و آداب مانویت که چه بوده است سخن فراوان است.

    قدر مسلم این است که کیش مانی چه از لحاظ عقیده وچه ازلحاظ آداب ومناسک بسیار پیچیده وتو درتو است.

    عموماً معتقدند که کیش مانی عبارت است از یک سلسله عناصر زردشتی ومسیحی و بودایی بعلاوه ابداعات وابتکاراتی که از خود او بوده است.

    جمعی از محققین مایل به این عقیده شدند که عقاید قدیمی ایرانی ومخصوصا عقیده زروانی وبعضی طریقه های غیر رسمی وبدعت آمیز زردشتیان در دوره اواخراشکانیان واوایل ساسانیان درترکیب وبنیان عقاید مانی سهم مهمی دارند لکن در نتیجه تحقیقات عمیقتر معلوم شد این شباهت ظاهری است وناشی ازآن است که مانی دربیان مطالب خود اصطلاحات هر قوم وامتی را اقتباس وتعلیمات خود را به قالب معتقدات جماعتی می ریخت که درمیان آنها دعوت خود را نشر می کرد.

    بعدها به جنبه عقاید مسیحی در ترکیب مانویت بیشتر اهمیت داده شد ومخصوصا محقق گردید که مانی از دین عیسوی بیشتراطلاع داشت تا ازادیان ومعتقدات ایرانی وهندی ولی البته منبع اطلاعات او دین رسمی مسیحی نبود بلکه بیشتر طریقه های « گنوسی » مسیحی بوده که تحت تاثیر « هلینیزم » یعنی عقاید وفلسفه یونانی اشراقی مشرب رایج در مشرق ( سوریه وبین النهرین ) دردوره بعدازاسکندر که با فلسفه قدیم واصلی یونان اختلاف داشت آمیخته به فلسفه شرقی شده ورنگ شرقی به خود گرفته بود واز قرون بلافصل قبل از تاریخ مسیحی درآن نواحی نشو و نما کرده وبه وجود آمده بود ومخصوصا « مرقیون » و « باردیصان » که هر دو « کنوسی » و دارای عقیده « ثنوی » بوده اند.

    راجع به عقاید محققین دراصل ومنشا دین مانی باید گفته شود که برحسب تحقیق صحیح اگر چه مانی از همه مذاهب وادیان معروف نزد او کم وبیش ( مثلا از بودایی خیلی کم واز زردشتی و زروانی قدری بیشتر واز نصرانیت باز بیشتر) واز طریقه های « گنوسی » بیش از همه ( ومخصوصا از مرقیون ) افکاری اخذ نموده لکن دین او فقط ترکیب اقتباسات نبوده بلکه اساس وروح آن از خود مانی بوده وموسس این بنای عظیم وریزنده پی آن خود آن شخص عجیب بوده ورنگهای ادیان معروف دیگر عارضی وعمده برای سهولت نشردین مانی درممالک دیگر وبین اقوام هندی وزردشتی و عیسوی بوده است.

    قدر مسلم این است که این دین داعیه جهانی داشته ومانی مدعی پیغمبری بوده وخود را آخرین پیامبر ودین خود را کاملترین ادیان می خوانده است.

    مانویت مبلغین زبردستی در دوره های بعد داشته وتوانسته است – برخلاف زردشتی گری – از مرزهای ایران بگذرد و مردم کشورهای زیادی را تحت نفوذ خود قرار دهد.

    مانویت علیرغم فشارها وتضییقاتی که از ناحیه روحانیون زردشتی دید تا ظهور اسلام باقی بود ومانویها بیش از زردشتیان در مقابل حملات مسلمین مقاومت نشان می دادند و در دوره اسلامی نیز تا چند قرن وجود داشته اند وتدریجا منقرض شده اند.

    ظهور مانی در اوایل عهد ساسانی بوده است تولد مانی در بین النهرین واقع شده ولی خود او ایرانی نژاد است.

    مانی زمان اردشیر سر سلسله ساسانیان را درک کرده است وظاهرا ادعای پیغمبری اش در زمان شاهپور اول پسر اردشیر بوده است ومی گویند شاهپورتحت تاثیر دعوت مانی قرار گرفت ولحظه ای مردد شد که دین مانی را به جای دین زردشت دین رسمی کشور قرار دهد اما بعد از این اندیشه پشیمان شد.

    وگویند تا حدود قرن هفتم هجری بقایایی از مانویان بوده اند.

    بنابراین از طلوع تا انقراض مانویت در حدود هزار سال طول کشیده است.

    تاریخ مانویان ودعات آنها وپیروانشان تا طغیان مغول خود داستانی دراز می شود و فصول نمایان آن انتشار سریع مانویت است در عالم به حدی که در حدود سنه 300 مسیحی یعنی قریب یکربع قرن بعداز وفات مانی دین وی درسوریه ومصر وافریقای شمالی تا اسپانی ومملکت گال جلوتر رفته.

    در طخارستان ودرمزر وبلخ دین مانی پیروان زیادی داشت به حدی که « هوتن تسونگ » چینی در ربع دوم و قرن هفتم مسیحی گوید که مانویت دین مطلق ایران است که مقصود آن نواحی ایران بوده که در حدود طخارستان بود که دین مانی در آنجاها خیلی قوت داشت ودراوایل قرن هشتم مسیحی یک خلیفه مانوی در طخارستان مستقر بود.

    با وجود فشار وسختگیری که در کشورایران از جانب روحانیون زردشتی نسبت به فرقه مانوی به عمل می آمد این آیین جدید در سرزمین ایران باقی ماند ولی کما بیش پنهانی و سری بود.

    روایاتی راجع به تعقیب وآزار مانویان در عهد نرسی وهرمزد دوم در متنهای قطبی مانویه مسطور است.

    عمروبن عددی پادشاه عرب حیره این فرقه را حمایت می کرد.

    در ایالت بابل که منشا این اعتقاد بود ودر پایتخت شاهنشاهی تیسفون بسی از مانویه می زیستند اما به سبب فشار وتعدی اهل زمان گروهی به سمت مشرق وشمال که مسکن طوایف ایرانی نژاد بود هجرت کردند.

    در سغد جماعتی عظیم از مانویه ساکن شدند.

    این مانویان شرقی رفته رفته ارتباط خود را با همکیشان غربی از دست دادند.

    مذهب مانی نتوانست پایدار بماند ومنقرض شد مسلما اسلام عامل اصلی شکست مانویت است.

    مانویت یک کیش صد درصد ثنوی است وطبعا چنین آیینی در مقابل آیین توحید که پشتوانه فطری وفکری دارد وبهتر قادر است افکار مستقیم مخصوصا افکار طبقه دانشمند وفیلسوف را جذب کند نمی تواند پایداری کند.

    بعلاوه کیش مانی مبتنی بر نوعی زهد و ریاضت است که طبعا غیر عملی است مخصوصا عقاید او درباره پلیدی تناسل وتقدیس تجرد عامل عمده ای برای روگرداندن از اوست خصوصا آنگاه که با مکتبی مواجه می شود که درعین معنویت وافر ازاین نوع زهد وریاضتها بیزار است ازدواج را مقدس وتوالد وتناسل را « سنت » می شمارد.

    اگر مسلمین مانویه را مانند زردشتیان ویهودیان ومسیحیان از اهل کتاب می شمردند ریشه آسمانی برای مانویت قائل می شدند ممکن بود مانویان نیز که مقارن ظهور اسلام در قلمرو اسلام زیاد بودند – مانند زردشتیان ویهودیان ومسیحیان به صورت یک اقلیت مذهبی به حیات خود ادامه دهند اما زندقه شمردن مانویت از طرف مسلمین امکان ادامه حیات را برای آنها ولو به صورت یک اقلیت مذهبی ازمیان برد.

    آیین مزدکی مذهب دیگری که دراواخر عهد ساسانیان طلوع کرد وپیروان زیادی پیدا کرد مزدکی بود.

    مذهب مزدک را اشتقاقی از مانویت دانسته اند.

    مزدک در عهد قباد پدر انوشیروان مدعی نوعی رهبری مذهبی شد وقباد درابتدا از روی عقیده وعلاقه یا به عنوان یک نقشه سیاسی برای کوباندن طبقه اشراف وروحانیون زردشتی به او گروید وکار مزدک سخت بالا گرفت ولی به فاصله اندکی درهمان زمان قباد به دستیاری فرزندش انوشیروان و یا در زمان سلطنت خود انوشیروان مزدکیان قتل عام شدند واز آن پس به صورت یک فرقه سری درآمدند.

    ار آنجا که نزد مزدکیه نیز میل به زهد وترک دنیا موجود بوده است می توان حدس زد که طبقه عالیه مزدکیان هم قواعدی شبیه برگزیدگان مانوی داشته اند ولی پیشوایان مزدکیه دریافتند که مردمان عادی نمی توانند از میل ورغبت به لذات وتمتعات مادی از قبیل داشتن ثروت وتملک زنان ویا دست یافتن به زن مخصوصی که مورد علاقه است رهایی یابند مگراینکه بتوانند این امیال خود را به آزادی وبلامانع اقناع کنند.

    پس این قبیل افکار را مبنای عقاید ونظریات خود قراردادند وگفتند خداوند کلیه وسائل معیشت را در روی زمین دردسترس مردمان قرار داده است تا افراد بشر آن را به تساوی بین خود قسمت کنند به قسمی که کسی بیش از دیگر همنوعان خود چیزی نداشته باشد.

    نابرابری و عدم مساوات در دنیا به جبر وقه از آن به وجود امده است که هر کس می خواسته تمایلات ورغبتهای خود را از کیسه برادر خود اقناع کند اما در حقیقت هیچ‌کس حق داشتن خواسته ومال وزن بیش از سایر همنوعان خود ندارد.

    پس باید از توانگران گرفت وبه تهیدستان داد تا بدین وسیله مساوات دوباره دراین جهان برقرار شود.

    » درباره شخصیت مزدک وداعیه او اطلاعات درست وقابل قبولی دردست نیست.

    شهرت بیشترمزدک به افکار اشتراکی وکمونیستی اوست.

    امتیازطبقاتی ومحروم بودن عده کثیر ازمردم ایران از حق مالکیت ناچار اوضاع خاصی پیش آورده بود و به همین جهت جامعه ایرانی در دوره ساسانی هرگز متحد ومتفق الکلمه نبوده وتوده های عظیم از مردم همیشه ناراضی ونگران ومحروم زیسته اند.

    این است که دو انقلاب که پایه هردو براین اوضاع گذاشته بود وهردو برای این بود که مردم را به حق مشروع خداداد خود برساند در این دوره روی داده است : نخست درسال 240 میلادی درروز تاجگذاری شاپور اول یعنی چهارده سال پس از تاسیس این سلسله و نهادن این اساس مانی دین خود را که پناهگاهی برای این گروه محروم بوده است اعلان کرد وپیش برد.

    تقریبا پنجاه سال ازاین واقعه « زرادشت » نام ازمردم فسای فارس اصول دیگری که معلوم نیست تا چه اندازه اشتراکی بوده است اعلان کرد وچون وی کاری از پیش نبرد دویست سال پس ازآن بار دیگر « مزدک » پسر « بامداد» همان اصول را به میان آورد.

    سرانجام می بایست اسلام که درآن زمان مسلکی آزادمنش وپیشرو وخواستار برابری بود این اوضاع را در هم نوردد ومحرومان وناکامان اجتماع را به حق خود برساند.

    مسلک مزدکی به حکم اینکه طرفدار طبقه محروم بود ودرجامعه ای طبقاتی ظهور کرد رواج وشیوع فوق العاده یافت.

    اگرچه کیش مزدک پس از ورود به طبقات سافله اجتماع تدریجا صورت یک مسلک سیاسی انقلابی گرفت ولی اساس دیانتی آن باقی بود وپیروان این آیین درمیان طبقات عالیه هم وجود داشته اند.

    عاقبت مزدکیان خود را به اندازه ای قادر یافتند که شروع به ترتیب مراتب روحانی خود نموده یک نفر رئیس روحانی انتخاب کردند.

    می گویند مزدک واتباعش طرفدار پسردیگر قباد به نام « کاووس » بودند ومی خواستند علیرغم تصمیمات قباد به وسیله توطئه وتحریک او را که مزدکی بود بر تخت ایران جای دهند وخسرو انوشیروان را محروم کنند.

    این بود که نقشه ای وسیع برای قلع وقمع آنان کشیده شد.

    دین مزدک به وسیله نیروی نظامی واعمال زور وخشونت فوق العاده برحسب ظاهر درهم کوبیده شد ولی مانند آتشی درزیر خاکسترهمچنان باقی بود.

    مسلما اگر اسلام ظهور نمی کرد آیین مزدکی به واسطه خاصیت اشتراکی بار دیگر بروز می کرد وزبانه می کشید زیرا علل وموجباتی که موجب پیدایش آن مذهب وگرایش سریع وعجیب مردم به آن بود همچنان باقی بود.

    دین مزدک از نظر اصول فکری واعتقادی درباره جهان و خلقت وانسان ازدین زردشتی چیزی کسرنداشت درهمان سطح بلکه اندکی بالاتربود ازاین نظرجاذبه اش ازسایر ادیان موجود کمتر نبود و ازنظر تعلیمات اجتماعی در جهت عکس آیین زردشتی بود – که همواره طرفدار اقویا وصاحبان قدرت است – واز این جهت درمیان توده مردم جاذبه ای نیرومند داشت.

    اثر زور واعمال خشونت موقت است.

    عامل اصلی انقراض مزدکیان اسلام بود.

    اسلام که دین توحیدی بود که یک سلسله اصول ومبانی خاص درباره خدا وخلقت وانسان وحیات آورد که با عقاید مزدکی قابل قیاس نبود ودرتعلیمات اجتماعی خود بر عدل ومساوات وبرابری افراد ونژادها تکیه کرد بدون انکه افراط کاری های مزدکی را دربرداشته باشد قهرا هم از جذبه فکری وهم از جنبه اجتماعی از طریقه مزدکی جاذبه بیشتری داشت.

    توده مردم ایران بجای گرایش به طریقه مزدکی به اسلام که منادی توحید وعدل بود گرویدند.

    درزمان خلفای جور اموی وعباسی که روش قیصری وکسرایی را احیا کردند باردیگر زمینه برای مزدکی گری فراهم شد ولی توجه توده مردم که حساب اسلام را از حساب خلفا جدا می کردند ومعتقد بودند اسلام را باید ازشرخلفای جورنجات داد مجالی به مزدکی گری نداد.

    علت اینکه مزدکی گری نیز مانند مانویت بکلی منقرض شد وحتی به صورت یک اقلیت مانند زردشتی گری باقی نماند همان است که درعلت انقراض مانویان گفته شد که : مسلمین مزدکیان را اهل کتاب نمی شمردند وبرای مذهب آنها ریشه اسمانی قائل نبودند و مزدکی گری را مانند مانوی گری نوعی « زندقه » به شمار می آوردند.

    این بود که آیین مزدکی نتوانست لااقل مانند زردشتی گری به صورت یک اقلیت باقی بماند.

    البته جنبه های افراطی مزدکی گری چه از جنبه های اخلاقی وزهد وریاضت وچه ازجنبه های اجتماعی و اشتراکی مطلق عامل دیگری است برای انقراض کلی این ایین واین مسلک.

    آیین بودایی در حدود دو هزار وپانصد سال پیش در هندوستان در پای کوههای هیمالیا درمیان مردمی که به « ساکیاها » معروف بودند شاهزاده ای به دنیا آمد ودر حدود سی سال درناز و نعمت بزیست.

    در خلال آن ایام با علوم زمان خود وبالاخص با تعلیمات کتاب مقدس هندوها که به نام « وداها » معروف است آشنا شد.

    پس ازآن دراثریک انقلاب روحی مدت هفت سال از تخت وتاج وناز ونعمت کناره گیری کرد وبه خلوت وانزوا وریاضت وتفکر پرداخت.

    آن چیزی که او را رنج می داد این بود که رنج ودرد از کجا برای آدمیزادگان فرود امده است وچگونه ادمیان می توانند زندگی سعادتمندانه پیشه سازند.

    پس از سالها رنج وریاضت وتفکر وخلوت عاقبت درزیر یک درخت انجیر اندیشه ای را کشف کرد که به عقیده خود او راز زندگی سعادت است واز آن پس خلوت وانزوا را ترک کرد و منکر ریاضت شد وبه ارشاد وتعلیم خلق پرداخت.

    آنچه او کشف کرد یک قانون ساده و طبیعی بود وآن اینکه بر جهان قانون پاداش وکیفر حکمفرماست ازنیکی نیکی و از بدی بدی می زاید.

کلمات کلیدی: ادیان - مذاهب

حکيم ناصر بن خسرو بن حارث القبادياني بلخي مروزي ، ملقب به حجت، قباديان از نواحي بلخ 394 481ق يمگان بدخشان ، شاعر و نويسنده، متکلم و فيلسوف، جهانگرد و مبلغ اسماعيلي ايراني. گويا از خانواده محتشمي که به کارهاي دولتي و شغل ديواني مي پرداختند، برآمد و د

ناصر خسرو قبادياني ناصر خسرو قبادياني، حکيم ناصر بن خسرو بن حارث القبادياني بلخي مروزي، ملقب به حجت، قباديان از نواحي بلخ 394 يمگان بدخشان 481ق، شاعر و نويسنده، متکلم و فيلسوف، جهانگرد و مبلغ اسماعيلي ايراني. گويا از خانواده محتشمي که به کارهاي دول

حکيم ناصر بن خسرو بن حارث القبادياني بلخي مروزي ، ملقب به حجت، قباديان از نواحي بلخ 394 481ق يمگان بدخشان ، شاعر و نويسنده، متکلم و فيلسوف، جهانگرد و مبلغ اسماعيلي ايراني. گويا از خانواده محتشمي که به کارهاي دولتي و شغل ديواني مي پرداختند، برآمد و د

پیش از آن که دعوت اسلام در عربستان آغاز شود و در نتیجه مساعی حضرت رسول و مجاهدین اولیه تمام قبایل عرب تحت یک لواء درآیند و تابع یک حکم و پیرو یک رشته آیین و آداب متحد شوند ، افراد هر قبیله اخلاق و آداب و دین مخصوصی داشتند و هر یک محکوم امر و پیرو فرمان و مقتضای رأی رئیس خود بودند . با (نگاهی به وضع جغرافیایی عربستان پر واضح است )که این سرزمین وسیع غیر از یکی دو نقطه هیچ مرکز ...

مقدمه : انتظار ظهور يک مصلح بزرگ آسمانى، و اميد به آينده و استقرار صلح و عدل جاويدان، امرى فطرى و طبيعى است که با ذات و وجود آدمى سر و کار داشته و با آفرينش هر انسانى همراه است و زمان و مکان نمى شناسد و به هيچ قوم و ملّتى اختصاص ندارد. از

مهدويت در اديان مختلف «گفت و گو از موعود اديان و منجي آخرالزمان گفت و گويي است ديرين با عمري به درازاي خلقت انسان و سکناي او در عرصه خاک. اين تاريخ بلند و اشتراک آن در ميان همه اقوام و ملل حکايت از فطري بودن اين معنا در نوع انسان دارد. موعود اد

مقدمه : انتظار ظهور يک مصلح بزرگ آسمانى، و اميد به آينده و استقرار صلح و عدل جاويدان، امرى فطرى و طبيعى است که با ذات و وجود آدمى سر و کار داشته و با آفرينش هر انسانى همراه است و زمان و مکان نمى شناسد و به هيچ قوم و ملّتى اختصاص ندارد. از

فطري بودن پوشش: حجاب و پوشش در تمام اديان و مذاهب، داراي جايگاه خاصي است، و يکي از دلايل اساسي آن اين است که حجاب و عفاف، يک امر فطري است. داستان حضرت آدم و حوا نيز فطري بودن پوشش را اثبات مي کند. در تورات (کتاب مقدس يهوديان که براي مسيحيان ني

بر اساس مقاله بريتانيکا مهدي - واژه عربى - به معنى شخصى که به طور الهى هدايت‏شده‏است. و در آخرالزمان‏شناسى اسلامى عبارت است از منجى که انتظار ظهورش مى‏رود و زمين را از عدالت و برابرى پر خواهد کرد. دين راستين را اعاده خواهد نمود و در طى يک دوره کوتاه

فطري بودن پوشش: حجاب و پوشش در تمام اديان و مذاهب، داراي جايگاه خاصي است، و يکي از دلايل اساسي آن اين است که حجاب و عفاف، يک امر فطري است. داستان حضرت آدم و حوا نيز فطري بودن پوشش را اثبات مي کند. در تورات (کتاب مقدس يهوديان که براي مسيحيان نيز

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول