دنیائی که ما آن را نظاره میکنیم از دو عنصر مهم تجسمی تشکیل شده است.
این دو عنصر عبارتند از: فرم «شکل» و رنگ، که هر کدام لازم و ملزوم یکدیگرند.
هر موجودی که در این دنیا به چشم میخورد، ابتدا از لحاظ شکل و اندازه احساس میگردد، سپس درحالی که دارای پوششی از رنگ است مورد توجه قرار میگیرد.
درعین حال رنگ علامت مشخصه هر شیئی طبیعی است، چنانکه یک گل سرخ به خاطر رنگش از دور جلب توجه میکنند و نظر بیننده را به خود معطوف میدارد و یک میوه رنگی، با رنگش اعلام میکند که رسیده است یا نارس میباشد.
زمانی که به سطح فلزات نگاه میکنیم، با توجه به رنگ آنها میتوانیم جنس و حتی وزن آنها را احساس نمائیم.
هر وقت به رنگ قرمز آهن گداخته نظر میاندازیم، به صورت طبیعی از لمس کردن آن خودداری مینمائیم.
رنگ قرمز که نمایشگر رنگ آتش است، نمایانگر خود نیز هست، بنابراین ملاحظه میکنیم که عنصر رنگ در دو مورد جداگانه، مفهوم و ارزش متفاوتی پیدا میکند.
ملاحظه میکنیم که اهمیت رنگ در زندگی انسان اگر بیش از شکل و فرم نباشد، کمتر از آن نیست.
معمولاً در آموزشگاهها، از طریق آموزش هندسه و اندازهها، توجه دانش آموزان را به شکلها و فرمهای طبیعت متوجه میسازند.درباره فرمهای هندسی از جمله دایره، مربع، مثلث وروابط بین آنها آموزشهایی داده میشود و حجمهای هندسی مورد مطالعه قرار میگیرند و تعادل و توازن شکلها در نظر گرفته میشوند، یا اینکه با دانش «پرسپکتیو» آشنا میگردند، و با سطح و حجم آشنایی به دست میآورند، لیکن کمتر به رنگ و نقش و اهمیت آن در زندگی انسان توجه داده میشود.
***
دنیائی که ما ناظر آن هستیم، پوشیده از رنگ است.
رنگ برای فرد عالم، همانند هنرمند حائز اهمیت است.
برای همه مردم نیز لازم است که به این پدیده با دقت خاصی توجه شود و دسته بندیهایی انجام پذیرد.
رؤیت رنگها همواره در رابطه با ( طبیعت اشیاء) و (چگونگی تابش نور) و ( وضعیت عضو بینائی) است و باید که در همه حالات، خصوصاً در زمانی که رنگها را تجزیه و تحلیل مینمائیم به سه نکته فوق توجه کافی بنمائیم.
در تزیین فضاهای تزئینی، در معماری، در مهندسی برق، در زمینهتبلیغات، در عالم سینما، برای فرد عادی در تفرجگاه، برای هنرمند در کارگاه، داشتن هشیاری و حساسیت لازم به رنگها ضروری است.
باید به رنهای اولیه، ثانویه، ثالث، به رنگهای مکمل وقوانین ترکیب رنگها، به تضاد رنگ مایهها و دایره و کره رنگ توجه کافی نمود و برای ارزیابی رنگها، آنها را از نظر توزیع سطوح رنگ، درخشش آن و کیفیت هر رنگ و ابعاد و سطوح آنها مورد دقت قرار داد.
رؤیت رنگها همواره در رابطه با ( طبیعت اشیاء) و (چگونگی تابش نور) و ( وضعیت عضو بینائی) است و باید که در همه حالات، خصوصاً در زمانی که رنگها را تجزیه و تحلیل مینمائیم به سه نکته فوق توجه کافی بنمائیم.
امروزه برای همه افراد غیر ممکن است که جهان را بدون رنگ تصور نمایند، چرا که پدیدهای است که در همه جا حضور دارد و نقش بازی میکند.
تمام ارتباطات به کمک رنگها حاصل میشود.
در روی تابلوهای راهنمایی، در پیستهای فرودگاهها، در تقاطع جادهها، در کارخانهها، در خیابانها و پیادروها نیز چنین است.
ماشین آلات و اتومبیلها به رنگهای مختلف رنگآمیزی میشوند تابهتر به چشم بخورند.
دیوارهای سنگی و آجری، کفپوش های رنگارنگ، در و پنجرههای چوبی به فلزی، رنگ داروها و بسته بندی آنها که با ترکیب شیمیائی آنها مطابقت دارد همواره با توجه به ارزشهای رنگها انتخاب میشوند.
در منزل، در خیابانها و پارکها، گلهای رنگارنگ فضاها را رنگین میکنند.
سالنهای نمایش و دکور تئاتر با توجه به جلوههای رنگی، رنگین می؛ردند.
در سینما فضاها و صحنهها با دقت فراوان به رنگها آرایش داده میشوند و بازیگران لباسهای رنگارنگ میپوشند و نورافکنهای رنگین با رنگ خود، نمود صحنهها را تغییر میدهند.
موزهها مملو از گنجینههای هنری رنگین هستند که در آنها رنگ، نقش اساسی را ایفاء میکند.
علیرغم وسعت کاربرد رنگ و حضور و تاثیر آن در زندگی انسان، معمولاً اکثر افراد نسبت به آن توجه کافی ندارند شاید به خاطر وجود آن در همه حالات و همه حالات و همهلحظات زندگی است که اهمیت خود را از دست میدهد و ما را نسبت به خود بی تفاوت و بی انفعال میسازد.
در هر حال انسان پیدیده رنگ را مانند آفتاب قبول دارد و میداند که قسمت مهمی از زندگی روزانه انسان با آن مواجه است.
لیکن علیرغم بی تفاوتی ما در برابر رنگها، از درک و احساس زیبائی آن عاجز نیستیم.
رنگها پدیده قابل تحسینی هستند، خصوصاً زمانی که به طلوع و یا غروب آفتاب نظر بیندازیم و در مقابل تابلو رنگارنگی بایستیم.
رنگها برای زندگی انسان ضروری است، لیکن ضرورت آن به اندازهای نیست که نتوانیم با کمبود آن از زندگی محروم باشیم، چنانکه افراد «کوررنگ» به خوبی میتوانند به زندگی خود ادامه دهند و نیازهای خود را بر آورده سازند.
علاوه بر این، رنگها نقش مهمی در زندگی عاطفی و معنوی ما بازی میکنند، ما به درخشش روزهای آفتابی و شادابی رنگها تمایل بیشتری داریم و از هوای ابری و خاکستری خسته میشویم.
رنگهای پر زرق و برق ما را آشفته میسازند و رنگهای ملایم و هماهنگ برایمان خوشایندند.
ما پارچههای رنگین و اشیاء خوشرنگ، مثل گلها، درختان سرسبز، آسمان لاجوردین و تپههای بنفش رنگ را می ستائیم.
رنگها مسرت خاطر ما را افزون میسازند و بر سلامتی انسان اثر می گذارندو ما اشیاء را به خاطر تفاوت رنگهایشان از هم تمیز میدهیم و فاصله آنها را حس مینمایئم.
به همان اندازه که رنگها برای ما جلب و ضروری است، برای اقوام ابتدایی نیز لازم و ضروری بوده است.
ابتدائی ترین انسانها کلیههای محقر خود را با انواع رنگها میاراستند و ابزار و آلات و ظروف موردنیازشان را با رنگهای گوناگون و با شکوه آرایش میدادند.
آنها مانند انسان امروزی زینت آلات مختلف به دست و گردن خود میاویختند و هرگاه به میدان جنگ می رفتند خود را با تجهیزات و لباسهای جنگی الوان و درخشنده زینت میدادند تا حیرت و وحشت در دل دشمن ایجاد کنند.
انسان در تمام دورانها با رنگ سروکار داشته و به نحو شایسته ای از ان استفاده نموده است.
مصریها، یونانیان، ایرانیان رنگ را به طرق مختلف در زینت لباسها وتزئینات ساختمانها به کار میبردند، به طور کلی رنگها در تمام احوال و زمانها توجه انسان را جلب نموده و مینماید.
انسان میکوشد تا اسرار و رموز آن را بشناسد و در زندگی خود به کار برد.
منبع الهامات او نیز طبیعت است و قوانین و فرمولهای خود را از مثالهای طبیعت دریافت مینماید.
پیشرفت علوم و تجربیات محققین نیز، طرق مختلفی برای احساس و فهم رنگها به وجود آورده است؛ خصوصاً در دو قرن اخیر که فیزیکدانان، فیزیولوژیستها، شیمیدانها، روانشناسان، جامعهشناسان و اخیراً هنرشناسان مسائل مربوط به رنگ و نور و جریانات مربوط به بینائی را مورد مطالعه عمیق و علمی قرار دادهاند.
گرچه هنوز بسیاری از رموز رنگها ناشناخته مانده است، لیکن با کوشش مشترک محققین و توجه هنرمندان، انتظار میرود که اسرار و رموززنگها بیش از پیش شناخته شود، و با ذکاوت و هوش خود، قواعد و قوانین تازهای کشف کنند و راههای جدیدی برای شناسائی کاملتر این پدیده مهم به دست آورند.
بایستی یک دانش پژوه دریابد که استفاده از رنگها امری نیست که بتوان آن را بوسیله مقادیری قوانین فراگرفت، زیرا اصول و ضوابطی که به عنوان راهنما در استفاده از رنگها به کار میرود، کافی نیستند.
در بخشهای بعدی کتاب تجربهها و تمریناتی را مرور خواهیم کرد که تاحدودی علاقهمندان را از بلاتکلیفی رهایی خواهد شد، معیارهایی برای شناخت رنگها و سپس ارزیابی آثار هنری ارائه خواهیم نمود.
در قرن هفدهم میلادی، نیوتن موفق شد با تجزیه نور سفید، رنگهای طیف را به دست آورد.
او کشف نمود که نور سفید شامل انواع اشعه است که هرگاه به طور جداگانه با شبکه چشم انسان اصابت نمایند احساس یک رنگ مجزا به وجود خواهندآورد، و اختلاط این اشعهها ( امواج نور) بر روی شبکهچشم، رنگ سفید را محسوس میسازد.
درنتیجه معلوم شد که رنگ، یک مسئلهادارکی است و مسئلهای مربوط به بینش آدمی است.
قبل از نیوتن عموماً تصور مینمودند که رنگ تا حد زیادی یک خصوصیت ذاتی و حسی است و مربوط به شکل و ترکیب هر شیئ است.
چنانکه یک سیبسرخ را در نظر بگیریم، به سختی ممکن است قبول کنیم که رنگ سرخ آن، یک خصوصیت عرضی است و سرخی آن خصوصیت ذاتی نمیباشد.
هر شییء دارای دو خاصیتاست، یکی شامل و حجم آن، ودیگری نمود رنگی آن است.
از زمان نیوتن تاکنون نظریههای علمی بیشماری در رابطه با رنگها ارائه شده است.
اکثر این نظریهها و تجربهها در مورد تجزیهنور و گذشتن آن از میان فیلترها و شیشههای رنگین است.
در حالی که دید عادی که با نمود ظاهری رنگ اشیاء سروکار دارد، امری بینهایت عجیب و پیچیده است.
زیرا که رنگ و صورت یا ( شکل)، هر دو از خواص موجودات هستند؛ «مثلاً برگ هم صورت قلب را دارد و هم به رنگ سبز است.
به نظر آدمی چنین مینماید که شکل برگ، خاصیتی ذاتی و جدانشدنی است، در حالی که رنگ همواره بر اثر مداخله عوامل محیط دستخوش تغییر میگردد» سبزی یک برگ از فاصله دور آبی به نظر میآید، یا در سایه به رنگ ارغوانی متمایل میشود و یا در غروب آفتاب سرخ فام میگردد.
در بهار رنگ برگها سبز روشن است، در تابستان تیره میشود و در پاییز به رنگ زرد و نارنجی در میآید.
و در صورتی که اثرات رنگهای موضعی و پیرامون شییء را در نظر بگیریم .
ترکیب رنگهای موضعی را با رنگ خود شیی ارزیابی نمائیم، خواهیم دید که شناخت و درک رنگها تا چه حد پیچیده و مشکل است.
دانشمندان متعددی ماهیت نور و رنگ را مورد آزمایش و بررسی قرار دادهاند؛ از میان آنها تحقیقات علمی هلم هولتز، و بلهلم استوالد، شورول و کلارک مکسول اهمیت دارد.
گوته نیز در عالم زیبائی شناسی رنگ نظرهای ذوقی خود را عرضه کرده است و رنگ را از عوامل مهم زیبائی به حساب آورده است.
او برای ترکیب رنگی و نسبتهای آنهااعدادی را عنوان کرده است که میتواند معیار هماهنگی رنگها قرار گیرد که در بخشی از این کتاب به آن اشارههائی شده است.
در تمام لحظات روز، طبیعت رنگهای تازهای به خود میگیرد.
طلوع و غروب آفتاب رنگهایی مشابه، به چهره طبیعت میدهند و در ساعات مختلف روز با تغییرات نور و سایه، رنگها مرتباً در حال تغییرند .
جو زمین نیز نقش مهمی بازی میکند و مانند فیلترهای رنگی، رنگهای متفاوتی را به وجود میآورد و هر چه رطوبت جو بیشتر باشد تغییرات رنگی شدیدتر است.
علت ظاهر شدن انواع رنگهای زرد، نارنجی، قرمز و حتی بنفش در طلوع آفتاب، وجود جو اشباع شده از رطوبت و بخار آبی است که در سطح زمین پراکنده است.
در چنین لحظاتی برای بیننده امکان ندارد تا رنگهای اصلی هر شیی را ببیند، خصوصاً اگر اثرات رنگهای موضعی و انعکاس آنها را در یکدیگر در نظر داشته باشیم.
در همین رابطه میتوانیم به ارزش آثار نقاشان امپرسیونیست به خوبی دریافته بودند که تغییرات رنگ در طبیعت از خواص ذاتی اشیاء نیست، بلکه میزان تابش نور و شرایط مختلف جوی این تغییرات را به وجود میآرود، این نقاشان رنگ ظاهری اشیاء را دقیقاً مورد بررسی و مطالعه قرار دادند و به رنگ موضعی نیز توجه فراوان نمودند.
تا قبل از نقاشان امپرسیونیست، توجه نقاشان بیشتر به شکل و صورت معطوف بود و اهمیت رنگ در درجات بعدی قرار داشت.
لیکن با نظریاتی که امپرسیونیستها مطرح نمودند زیبائی شناسی رنگ به صورتی دیگر بیان گردید.
در همان زمانی که نقاشان امپرسیونیست حقایق رنگی را برای اولین بار در تابلوهاشان به صورت تازهای مطرح کردند، به نظر معاصرانشان غیر واقعی میامد و مردود شمرده میشد.
اما بعد ازکوتاهی معلوم شد که این نقاشان حقایقی را عنوان می کنند که از لحاظ علمی دقیقتر است.
امروزه نیز با وجود پیشرفتهای فراوانی که در شناسایی رنگ و حقایق رنگی نصیب انسان گردیده، لیکن هنوز اطلاعات ما بر قوانین رنگ کامل نشده است، زیرا ملاحظه میکنیم بسیاری از نقاشان معاصر، همان اصولی را در مورد رنگ رعایت میکنند که نقاشان امپرسیونیست رعایت میکردهاند.
از زمانی که نقاشان امپرسیونیست به نقاشی مشغول بودند تا به حال تحولاتی در زمینه شکل و فرم از یک جهت، و از نظر رنگ از جانب دیگر به وجود آمده است که تحولات حاصل در باب شکل و فرم به مراتب بیش از رنگ است.
برای درک این نکته، کافی است نظری به تجربیات و آثار نقاشان امپرسیونیست ( سزان و سورا)، کوبیسم (براک و پیکاسو ) نئوپلاستی سیسم ( موندریان) ، آبستره (کاندینسکی،کله، پولوک) آپ آرت ( وازارلی) بیفکنیم و تحول و دگرگونیهای فاحشی که از لحاظ برداشت شکل و فرم به وجود آمده است از نظر بگذرانیم.
البته باید خاطرنشان سازیم که برخی از هنرمندان معاصر نیز کوشیدهاند تا برای «رنگ» و «شکل» معیارهای زیبائی شناسی مستقل از معیارهای رایج به دست آورند و ملاکهای جدید و منحصر به فرد ابداع کنند.
مطالعه آثار هنری نقاشی نیز از دورانهای باستانی تاکنون، به ما امکان میدهد تا تحولات هنر نقاشی را خصوصاً از نظر کاربرد رنگ مورد دقت قرار دهیم و با مفاهیم آن آشنا شویم.
بدین جهت لازم میدانیم شیوههای مختلف نقاشی را از آغاز تا دوران معاصر مروری کوتاه کنیم و به نحوه کاربرد رنگ در آثار مهم نقاشان مشهور تاریخ هنر نقاشی توجه نمائیم، تا بتوانیم قبل از آنکه تجربههای متنوع رنگی را مورد بحث قرار دهیم، آشنایی مقدماتی را فراهم نموده و نظر خود را به این پدیده شگرف جلب کرده باشیم.
چند رنگ پرکاربرد تعداد رنگها قابل شمارش نیست، اما تمامی آنها ترکیبی از 3 رنگ اصلی آبی، زرد و قرمز است، که یا با یکدیگر در میآمیزند و رنگهای تازه میسازند و یا به وسیلهی دو رنگ سیاه و سفید روشنتر و تیرهتر و یا زندهتر و مردهتر میشود.
اگر در تصویر کتابها، در لوازم خانه، در پوشاک و یا بستهبندیهای اطرافتان دقت کنید متوجه خواهید شد که در هر یک از آنها چه میزان از چه رنگ و با چه درجهای از تیرگی و یا شفافیت وجود دارد.
بازتاب های رنگ: رنگهای گرم رنگهای سرد رنگهای زنده رنگهای مرده و یا گلی رنگهای روشن رنگهای تیره رنگ بندی وظیفهی رنگ بندی در یک نقاشی، پوستر و یا پشت جلد کتاب، القاء برخی حالتها یا برداشتها، از طریق رنگ، به بیننده است.
این که شما برای نشان دادن یک حالت به خصوص، باید از چه رنگی مدد بگیرید، حرف اصلی این کتاب است که می خواهد با طرح تئوری و نمایش عملی توانایی و یا ناتوانی هر رنگ به شما بگوید که مثلاً برای ایجاد شگفتی، هیجان، آرامش و یا برداشت تازگی، کهنگی، جوانی و یا زنانگی چه رنگهایی میتواند به شما کمک کند اما نخست با چند رنگ پرکاربرد آشنا میشویم.
قرمز قرمز رنگ پرشوری است.
رنگ قلب و رنگ زبانههای آتش، قرمز نگاه را به خود می کشاند و به گردش خون سرعت میبخشد.
اگر قرمز را با سفید ترکیب کنیم رنگ صورتی خواهیم داشت که رنگ احساس و رنگ شعر است و اگر به میزان معینی با مشکی مخلوط کنیم، رنگ خرمایی اشرافی ویژهای به دست خواهیم آورد.
زرد زرد رنگ اخطار، توجه و نیز شادمانی است.
رنگ آفتاب و گل نرگس است.
اما درخشندگی بیش از حد آن موجب خستگی میشود.
اگر دیوار آپارتمانی را با زرد پر رنگ بپوشانید فضایی بسیار سنگین به وجود میآید.
اما اگر آن را تا 50% روشن کنید، لیمویی جذابی به دست میآورید که روح بخش و صبح گونه است.
سبز سبز رنگ آرامش و روستا، رنگ درختان و چمنزار است.
سبز روشن بهار و باروری را تداعی میکند و سبز پررنگ زنگار گرفتگی، مالیخولیا واز هوش رفتگی را منتقل میکند.
سبز سیر و نزدیگ به یشمی سکوت عمیق یک جنگل انبوه کاج را به یاد میآورد.
آبی آبی رنگ آسمان و دریاست و مانند سبز آرام بخش است.
آبی قدرتمند است و از این جهت قرمز قرار میگیرد.
آبی روشن، جوان و پر انرژی است و به همین دلیل برای تجسم ورزش مناسب است، اما آبی سیر و آبی سلطنتی نشانه وقار و تمول است.
آبی همچنین رنگ نظافت و پاکیزگی است.
بنفش بنفش رنگ دل فریبی است که دیرباز رنگ ملکهها بوده است.
بنفش در طبیعت کمیاب است و بیشتر رنگ آتلیه و کارهای هنری است.
بنفش رنگ رازگونهای است.
در سالهای اخیر بنفش ملایم در سالنهای مد لباس خانمها فراوان به کار گرفته شده است.
قهوهای قهوهای چون خاک غنی و بارور است و افسردگی رنگهایی پاییزی را منتقل میکند.
قهوهای روشن، خرمایی و بژ به وسایل و اشیاء حالتی روستایی و چوب گونه میدهد و قهوهای سیر به کار نمایش محصولات چرمی می آید.
سایههای قهوهای بسیار متنوع است و در رنگ پردازی کاربرد وسیعی دارد.
سفید سفید سمبل، پاکی، پاکدامنی، بی گناهی وصلح است.
همچنین نشانهای است برای مراکز بهداشتی، بیمارستانها و زمستان، سفید رنگی است دوگانه: میتواند رنگ یک سرویس بسیار گران قیمت چینی باشد و یا رنگ ظرف کاغذی یک بار مصرف، قدرت سفید را به عنوان یک رنگ کمکی دست کم نگیرید.
سیاه سیاه رنگ شب و عزاست و به جادو و شیطان منتسب میشود.
ظاهر وزین رنگ سیاه آن را بین سیاستمداران و هنرپیشهها محبوب کرده است.
این رنگ همچنین با ثروت و زیبایی نیز مرتبط است.
مثلاً اشیاء خانگی کاملاً سیاه، اشرافیتر به نظر میرسد.
رنگهای گرم قرمز، زرد، نارنجی، صورتی، قهوهای و شرابی را رنگهای گرم میگویند.
در حقیقت طول موج نور قرمز بسیار به اشعه ماوراء بنفش نزدیک است، که منشاء انتقال گرماست.
رنگهای گرم، تاثیری چون جریان این مواد مذاب از دهانهی آتش فشان دارد.
مهاجم و توجه برانگیز، رنگ گرم خودنما است و احساسات را بر میانگیزد.
وجود رنگهای گرم در محل کار آهنگ حرکت را سریعتر میکند و در پوستر چشمها را به سوی خود میکشاند.
ترکیب رنگهای گرم در کنار هم، جسور، غنی و زنده جلوه میکند.
رنگهای سرد طیف سبز تابنفش، که شامل آبی و سایههای خاکستری است، رنگهای سرد شناخته میشود.
این رنگها همان تاثیر سرمازایی را دارد که نگاه کردن به این تصویر آلاسکا، در بیننده به وجود میاورد.
اثر این رنگها نقطه مقابل اثر رنگهای گرم است.
فعالیت متابولیسم بدن را کند میکند و در بیمارستانها برای آرامش بیماران روانی به کار میرود.
رنگهای سرد، مثل نقاشیهای آبی پیکاسو، بیزاری و بیهودگی و دلگیری را بیان می کند.
در عین حال بازتاب رنگهای سرد همیشه هم منفی نیست، مجموعهای از رنگهای سبز و ابی گاه احساس پاکیزه و جذاب فرو رفتن در یک آبگیر خنک کوهستانی را تداعی میکند.
رنگهای زنده ردیف نخست نمودار رنگهای پایه، حدی از هر رنگ است که آن را حد زنده بودن آن رنگ گرفتهایم.
این حد از رنگ کلاسیک است.
توجه کنید که سردی یاگرمی، در زنده نمایی رنگ بیتاثیر است.
اگر گروهی از رنگهای زنده را، چه سرد و چه گرم، در کنار هم به کار برید، مثل این است که عده ای آدم جدی در محفلی همه با هم و دربارهی مطلب واحدی جر و بحث میکنند .
کاربرد این چنین رنگهایی در اسباب بازی و یا لباس بچهها، سلامت و شادابی و انرژی آنها را نمایش میدهد.
اما استفاده از این رنگها در موارد دیگر خسته کننده است و گویی به روح آدمی می چسبد.
رنگهای مرده یا کدر و یا گلی میتوانید مثل ردیف 2 جدول رنگهای پایه با افزودن میزان معینی از خاکستری، هر رنگ، اعم از سرد و گرم را، به رنگی با ته مایهی مرده و یا گلی بدل کنید.
طبیعتاً ما به رنگهای زنده گرایش بیشتری داریم.
رنگهای مرده، کدر و گلی مبهم و ناراحتو رمزگونه است و هیجان و اهمیت هر چیز را کاهش میدهد.
در این عکس شما میخواهید که مه اطراف را پس بزنید و جزییات بیشتری ازکوه را ببینید.
رنگهای مردهی مقابل کوه حتی از عظمت و ارتفاع آن کاسته است.
این گونه رنگهای بیروح برای القاء تفکر و رؤیا نیز کاربرد دارد و اگر بتوانید آن راکنار یک رنگ زنده به کار گیرید، تاثیر مطمئنتری میگذارد.
رنگهای روشن: رنگهای ملایم مثل ابرهای تابستانی،لطیف و رؤیایی است، اما طبیعت گرم و یا سرد رنگ تاثیری در این بازتاب ندارد.
رنگمهاجم سرخ، اگر تا حد ردیف سوم جدول رنگهای پایه ملایم شود.
پیامدل نشینی خواهد داشت.
در طراحی داخلی، رنگهای روشن از تاثیر دلگیر فضا میکاهد و در لباس خانمها،شخصیت ملایمتری از صاحبآن عرضه میکند این رنگها پیام کوبندهی دل خواه گرافیست ها در طرحهای تبلیغاتی را همراه ندارد.
اما تضاد مطلق آن را با رنگهای تند نمایش میدهد.
یک قطعه آبی آرام در میان قطعات تند معصومیت ویژهای را منتقل میکند، که در معرفی برخی از کالاها بسیار مفید است.
رنگهای تیره نقطهی مقابل رنگهای روشن، رنگهای تیره است.
مقل ردیف چهارم جدول رنگهای پایه، با مقدار معینی از مشکی، طیفی از رنگهای تیره ساخته میشود که چون این دیگ بخار آهنی سنگین و به هم فشرده است.
قرمز تیره، ارغوانی تیره، سبز تیره، و یا آبی تیره، احساسی از بزرگی و قدرت و فرادستی رامنتقل میکند که مناسب پوشاک، مردانه و لباسهای رسمی است و به اثاثیهی اطراف ما نیز نوعی ارزش و قدمت و ویژگی می بخشد.
چنین رنگهایی د رگرافیک برای اعلام اسم کالا و یاتاکید و تکرار در مطلبی به کار میرود.
تاثیر آن وقتی به نهایت میرسد که در بین گروهی از رنگهای روشنتر به کار گرفته شود.
ترکیبهای تهاجمی پس از آشنایی نخستین با رنگهای اصلی وتغییراتی که میتوان در آن ها پدید آورد اینک وارد بحث ترکیب رنگها میشویم.
شاید اصطلاح به تر برای ترکیبهای تهاجمی ، ترکیبهای وقیح باشد.
چنین ترکیبهایی گویی به ما از درون کاغذ چشمک میزند و یا ما را به چیزی بسیار خصوصی دعوت میکند.
در این گونه ترکیبها قرمز همیشه حرف اول را میزند و یا ما را به چیزی بسیار خصوصی دعوت میکندو در اینگونه ترکیبها قرمز همیشه حرف اول را میزند و سپس نارنجی و زرد آن را تکمیل میکند.
هیچ کابارهای نیست مگر این که تابلوی دعوت کنندهآش با رنگ قرمز خاموش و روشن شودو جلوهی رنگ قرمز حتی رنگهایی مثل بنفش و یا قهوهای را در اطراف خود محو میکند.
رنگ قرمز فرمان دهنده است و برجستهتر و نزدیکتر دیده میشود.
تأثیری که در چراغ قرمز چهاراه هاست خود به خود در راننده حالتی از ایست و توقف را دیکته میکند.
اگر شما بتوانید در کنار قرمز رنگهای زندهی دیگری، همانند ترکیبی که در رنگهای این بالون است، استفاده کنید، آن گاه هیچ چشمی از توجه به آن مصون نمیماند.
ترکیبهای آرام وقتی شما میخواهید توجه را به همهی اطراف یک موضوع بکشانید، به تر است از ترکیبهای آرام استفاده کنید.
این ترکیب نقطهی مقابل ترکیبهای تهاجمی است و به تر است نام آن را ترکیبهای راستگو و منصف بگذاریم.
د راین گونه ترکیبها رنگهای قهوهای و تهاجمی یا اصلاً به کار نمیرود و یا کاربرد اندکی دارد.
رنگهای سرد، مثل آبی و سبز و فیروزهای و ارغوانی و سایههایی از صورتی و ابی کم رنگ، برای این منظور ایده آل است.
اگر شما آسمان تصویر این صفحه را با اسمان تصویر صفحهی قل مقایسهکنید، متوجه میشوید که اسمان در این تصویر هیچ ارجحیتی بر زمین ندارد و تمامی مجموعه یک کل را تشکیل میدهد که بیانی آرام و عمیق داردو فضاهای پهناور و خطوط کند و با انحناهای ملایم بر آرامش رنگها می افزاید.
چنین چشماندازهایی چون نقاشیهای «مونه، هرگز چشم و ذهن را خسته نمیکند و تکراری به نظر نمیرسد.
ترکیبهای خون گرم و مهیج در یک ترکیب بندی خون گرم نیز، رنگهای متضاد و به ویژه قرمز، همانند ترکیبهای خون گرم را میتوان ترکیبهای دکوراتیو نیز نامید.
در اینگونه ترکیبها، مثل تصویر این صحنهی تاتر سنتی ژاپنی، شما گویا منتظر یک حرکت و واکنش هستید و هیچ عملی در این فضا برایتان غیر عادی نیست.
این ترکیب مخصوص فضاهای بسته است و استفاده از رنگهای غیر معمول، که در طبیعت معمولاً در کنار هم دیده نمیشود، مثل قرمز وسبز تیره و یا قرمز، و قهوهای و قرمز و خاکستری و یا قرمز و بنفش، القاء یک فضای غیر عادی میکند که به قصد بالا بردن آمادگی، برای درک یک لحظهی ویژه آفریده شده است.
ترکیبهای خون سرد و طبیعی در این ترکیبها از رنگهای تیره و خاموشی که حالتی از یکنواختی می آفریند، استفادهی فراوان میشود.
در این اتاق چای ژاپنی، هیچ پیام ویژهای دیده نمیشود.
رنگ قهوهای چهارچوب در با رنگ کاغذ برنجی و حصیر زیرانداز و دیوارهای سفالی، همه و همه مثل گروهی آدم همفکر به نظر میرسد.
گویی این مجموعهی رنگها را برای این گرد آوردهاند که شما نیاز و اهمیت تحرک و درخشندگی را بیشتر درک کنید.
نیمه باز اتاق، میل به ترک اتاق و قرار گرفتن در فضای باز را بیدار میکند.
اگر در کنار رنگ سبز درخت کمی مثل این است که شما آرزوهای یک زندانی را برای به دست آوردن آزادی بیان کردهاید.
در فضای چنین ترکیب زنگهایی شما به خوبی میتوانید اهمیت یک رنگ زنده و مهیج را به بیننده منتقل کنید.
توجه داشته باشید که میزان استفاده از رنگهای زنده و درخشان بایستی در آن حد باشد که تاثیر محیط طبیعی و خون سرد اطراف را خنثی نکند.
ترکیبهای منطقی گرم شما میتوانیدبا یک رنگ بندی منطقی فضایی گرم بسازید.
در حالی که در ترکیب شما شاخصترین نمونهی رنگ گرم یعنی قرمز دیده نشود و بر عکس رنگهای سردی چون آبی و سبز و خاکستری به نظر گرمتر و مطبوعتر بیاید.
شما گرمی را حتی در دیوارهای چوبی، پردههای توری، صندلیهای کنفی و لوازم شکلاتی رنگ این خانه نیز احساس میکنید.
حتی رنگ زرد درخشان گلهای روی میز نیز، که باید در این ترکیب گرمای زیادی بپراکند، تا حدی به رنگ های سرد متمایل است،بدین ترتیب اهمیت رنگبندی های منطقی که با افزودن کمی رنگ قرمز به آبی و سبز و حتی خاکستری پدید میاید، به خوبی میتواند فضایی در عین گرما، بدون جنجال و منطقی بسازد.
ترکیبهای منطقی سرد رنگهای سرد مثل سبز، آبی، بنفش و خاکستری احساسی از بیمیلی، نفرت و سرما را منتقل میکند و برای تجسم دست ساختههای غول آسای بشری مثل آسمان خراشها که حس نامطبوع بیگانگی و بیهویتی و تحمیل را در انسان بیدار میکند، ایدهال است.
ولی همین رنگهای سرد، اگر در مجموعهای مناسب به کار رود.
تمامی این برداشتها را میتواند دگرگون کند.
مثلاً رنگ سرد آبی، اگر در دستشوییها و یا در یک خانهی تابستانی به کار گرفته شود،به نظر خنک، تازه، بهداشتی مفرح و حتی گرم میاید.
در این جا نیز میتوانید با افزودن کمی زرد، قرمز .
رنگهای سرد را در مرز منطقی بین سرد و گرم قرار دهید.
در ترکیب فوق، که تماماً با رنگهای سرد ایجادشده، ته مایهی زرد و قرمز در بدنهی ساختمان ها و کفخیابانها و حتی در درختها، که رنگ آن را به سمت پشمی کشاندهاست، احساس متعادلی از گرما و زندگی نیز به عکس افزوده است.
در این گونه رنگبندیهای سرد منطقی، قطعاتی از صورتی و بنفش میتواند بسیار اطمینان آفرین باشد.
ترکیبهای جوان واقعاً توصیف ترکیبهای جوان، که با تعریف ترکیبهای زنده و مهیج و غیره مخلوط نشود، اندکی دشوار است، ولی حقیقت این است که رنگ های جوان ترکیب ویژهای است که تاثیرش بر بیننده درست مانند تاثیری است که لباسهای این ویترین بر خریدار میگذارد.
تداعی جوانی درترکیببندی رنگها، با تداعی سرزندگی و درخشندگی و غیره به کلی متفاوت است.
در این ترکیبها ممکن است حتی یک رنگ به کلی بیمایه، جوان به نظر برسد ولی رنگی به درخشندگی زرد، پیر و کهنه بنماید.
اصل مطلب در این نوع ترکیبها همنشینی رنگها است.
بدون تعارف میتوان گفت که کشف و درک راز و رمز رنگهای جوان و فرموله کردن آن اندکی دشوار است و به درستی نمیتوان فهمید چرا سیاه و سفید و قرمز و سیاه موجود در لباسهای این ویترین جوانانهاست ولی چنین احساسی واقعیت دارد.
همان طور که ترکیب رنگهای موجود در این صفحه و صفحهی بعد به خوبی این حس جوانی را در بیننده بیدار میکند.
ترکیبهای زنانه زمانی ترکیبهای زنانه عبارت از لباس های سفید با روبانها و نوارهای ساتن براق بود ولی امروزه در لباسهای زنانه تقریباً از هر رنگی استفاده میشود و از صورتی ملایم و زرد کم رنگ تا قرمز تند و طلایی و مشکی وبنفش در ردیفرنگها و ترکیبهای زنانه، بیشتر تابع فصلهای مد و تلقینهای سالنهای نمایش لباس است، ما با هجومهای حتی غیر متعارف، مثل فصل مد بنفش، که چند سال پیش را در تسخیر خودگرفته بود، روبه رو میشویم با این همه هنگامی که سخن از ترکیب های زنانه است، نباید فراموش کرد که یک رنگ ملایم نرم کننده در همه ترکیبها ضروری است.
آن چه مسلم است رنگهای یکنواخت و خاموشی نظیر آن چه در صفحه 42 معرفی کردیم.
مطلقاً کاربرد مناسب و زنانه ندارد.
وجود ملایمت، حتی اگر در یک رنگ از مجموعهی رنگهای ترکیبی باشد که نور را به خوبی درخود جذب کند، در هر ترکیب بندی زنانه ضروری است.
نگاهی به نمونههای ارائه شده در این صفحه و صفحهی بعد به خوبی منظور ما را روشن میکند.
ترکیبهای شگفتانگیز چنین ترکیبهایی را شاید به تر بود.
ترکیبهای غریبه بنامیم، زیرا آنها را در اطراف خود و در مشاهدات روزمره کمتر میبینیم تا آن جا که در نظر اول زشت و بی سلیقه و بازاری مینماید.
ولی هر رنگبندی در صورتی که در محل مناسب خود به کار رود.
جای خود را نزد بیننده باز خواهد کرد.
چنین رنگهایی معمولاً از سه رنگ اصلی چاپ، یعنی زرد، قرمز و آبی ، آن هم به صورت صد در صد خالص تشکیل میشود.
امروزه این رنگها را موج نوییها، در کنار زرد، نارنجی، آبی و سبز مرده و گلی به کار میبرند و شگفتی بیننده را بر میانگیزند.
این رنگها در عین فاصلهی فراوانی که با یکدیگر دارد، عجیب است که متضاد به نظر نمیرسد.
منابع زبان تصویر: نوشته: جئورگی کپس، ترجمه: فیروزه مهاجر کتاب رنگ: تألیف: جوهانز ـ ایتن، ترجمه: دکتر محمد حسین حلیمی همنشینیرنگها: پروفسور هیداکی شی جی وا راهنمای خلاقیت در ترکیبرنگها: ترجمه و تنظیم: فریال دهدشتی شاهرخ، ناصر پورپیرار در درون خود بیفزا درد راتا ببینی سرخ و سبز و زرد راکی ببینی سبز و سرخ و بور راتا ببینی پیش از این سه نور رالیک چون در رنگ گم شد هوش توشد زنور آن رنگها روپوش توچونکه شب آن رنگها مستور بودپس بدیدی دید رنگ از نور بودنیست دید رنگ بی نور برونهمچنین رنگ خیال اندروناین برون از آفتاب و از سهاستوان درون از عکس انوار علاستنورنور چشم خود نور دل استنور چشم از نور دلهاحاصل استباز نور نور دل، نور خداستکو زنور عقل و حس پاک و جداستشب نبد نور و ندیدی رنگ رابس بضد، آن نور پیدا شد تراشب ندیدی رنگ، کان بی نور بودرنگ چبود مهره کور و کبودگه نظر بر نور بود آن گه برنگضد بضدپیدا شود چون روم و زنگدیدن نور است آنگه دید رنگوین بضد نور دانی بید رنگپس بضد نوردانستی تونورضد ضد را مینماید در صدوررنج و غم را حق پی آن آفریدتا بدین ضد خوش دلی آید پدیدپس نهانیها بضد پیدا شودچونکه حق را نیست ضد پنهان شود