دانلود مقاله اندیشه ی سیاسی بنیان گذار انقلاب اسلامی

Word 165 KB 14798 43
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • نقش مردم در حکومت اسلامی
    از جمله مباحث مهم در مقوله حکومت دینی، نقش مردم در حکومت اسلامی است.

    تبیین دقیق این موضوع و تعیین شایسته جایگاه مردم در حکومت اسلامی، در عصر تبلیغ ایدئولوژیهای مردم‏سالار و طرح حاکمیت بلامنازع نظامهای به اصطلاح دموکراتیک در جهان، وظیفه خطیر اندیشمندان اسلامی است.
    سؤال اساسی در این زمینه این است که چه رابطه‏ای بین خواست و نظر مردم و حاکمیت وجود دارد؟

    آیا آرای مردم در مشروعیت بخشیدن به نظام دخیل است؟

    آیا بدون خواست و اراده ملت می‏توان حکومت اسلامی تشکیل داد؟...

    و سؤالات دیگر که با توجه به تشکیل اولین حکومت اسلامی در عصر جدید - که همانا نظام جمهوری اسلامی باشد - بیش از پیش مطرح گردیده است.
    استاد شهید مرتضی مطهری در ذیل تبیین چگونگی رشد و شکل‏گیری سکولاریسم در غرب چنین می‏گوید:
    احتیاجات بشر در آب و نان و جامه و خانه خلاصه نمی‏شود، یک اسب و یا یک کبوتر را می‏توان با سیر نگهداشتن و فراهم کردن وسیله آسایش تن، راضی نگهداشت ولی برای جلب رضایت انسان؛ عوامل درونی به همان اندازه می‏تواند مؤثر باشد که عوامل جسمانی.

    حکومتها ممکن است از نظر تأمین حوایج مادی مردم، یکسان عمل کنند، در عین حال از نظر جلب و تصمیم رضایت عمومی یکسان نتیجه نگیرند، بدان جهت که یکی از آنها حوائج روانی اجتماعی را بر می‏آورد و دیگری برنمی‏آورد.
    یکی از چیزهایی که رضایت عموم بدان بستگی دارد اینست که حکومت با چه دیده‏ای به توده مردم و به خودش نگاه می‏کند؟

    با این چشم که آنها برده و مملوک و خود مالک و صاحب اختیار است؟

    یا با این چشم که آنها صاحب حق‏اند و خود تنها وکیل و امین و نماینده است؟

    در صورت اول هر خدمتی انجام دهد از نوع تیماری است که مالک یک حیوان برای حیوان خویش، انجام می‏دهد و در صورت دوم از نوع خدمتی است که یک امین صالح انجام می‏دهد.

    اعتراف حکومت به حقوق واقعی مردم و احتراز از هر نوع عملی که مشعر بر نفی حق حاکمیت آنها باشد، از شرایط اولیه جلب رضا و اطمینان آنان است.
    در قرون جدید، چنانکه می‏دانیم، نهضتی بر ضد مذهب در اروپا بر پا شد و کم و بیش دامنه‏اش به بیرون دنیای مسیحیت کشیده شد، گرایش این نهضت به طرف مادیگری بود.

    وقتی که علل و ریشه‏های این امر را جستجو می‏کنیم می‏بینیم یکی از آنها نارسایی مفاهیم کلیسایی، از نظر حقوق سیاسی است.

    در باب کلیسا و همچنین برخی فیلسوفان اروپایی، برخی پیوند تصنعی میان اعتقاد به خدا از یک طرف و سلب حقوق سیاسی و تثبیت حکومتهای استبدادی از طرف دیگر، برقرار کردند.

    طبعاً نوعی ارتباط مثبت میان دموکراسی و حکومت مردم بر مردم و بی‏خدایی فرض شد.

    چنین فرض شد که یا باید خدا را بپذیریم و حق حکومت را از طرف او تفویض شده به افراد معینی که هیچ نوع امتیاز روشنی ندارند تلقی کنیم و یا خدا را نفی کنیم تا بتوانیم خود را ذی حق بدانیم.
    در قرون جدید، چنانکه می‏دانیم، نهضتی بر ضد مذهب در اروپا بر پا شد و کم و بیش دامنه‏اش به بیرون دنیای مسیحیت کشیده شد، گرایش این نهضت به طرف مادیگری بود.

    چنین فرض شد که یا باید خدا را بپذیریم و حق حکومت را از طرف او تفویض شده به افراد معینی که هیچ نوع امتیاز روشنی ندارند تلقی کنیم و یا خدا را نفی کنیم تا بتوانیم خود را ذی حق بدانیم.

    از نظر روانشناسی مذهبی، یکی از موجبات عقبگرد مذهبی، این است که اولیاء مذهب میان مذهب و یک نیاز طبیعی، تضاد برقرار کنند، مخصوصاً هنگامی که آن نیاز در سطح افکار عمومی ظاهر شود.

    درست در مرحله‏ای که استبدادها و اختناقها در اروپا به اوج خود رسیده بود و مردم تشنه این اندیشه بودند که حق حاکمیت از آن مردم است، کلیسا یا طرفداران کلیسا و با اتکاء به افکار کلیسا، این فکر عرضه شد که مردم در زمینه حکومت، فقط تکلیف و وظیفه دارند نه حق، همین کافی بود که تشنگان آزادی و دموکراسی و حکومت را برضد کلیسا، بلکه بر ضد دین و خدا بطور کلی برانگیزد» اما آنچه در مورد اسلام صدق می‏کند تفاوت ساختاری با آنچه در مسیحیت اتفاق افتاده است دارد.

    با مراجعه به متون دینی و تبینی که از حکومت در اسلام شده است، نه تنها حق مردم در برابر حق حاکم و حق خدا قرار نگرفته است، بلکه حقیقت این است که ایمان به خداوند از طرفی زیربنای اندیشه عدالت و حقوق ذاتی مردم است و تنها با اصل قبول وجود خداوند است که می‏توان وجود حقوق ذاتی و عدالت واقعی را به عنوان دو حقیقت مستقل از فرضیه‏ها و قراردادها پذیرفت، و از طرف دیگر بهترین ضامن اجرای آنهاست.

    در خطبه 207 نهج البلاغه حضرت امیرالمؤمنین (ع) چنین می‏فرمایند: « اما بعد فقد جعل اللَّه لی علیکم حقا بولایه امرکم ولکم علی من الحق مثل الذی لی علیکم و الحق اوسع الاشیاء فی التواصف و اضیقها فی التناصف، لایجری لاحد الا جری علیه و لایجری علیه الا جری له » خداوند برای من به موجب اینکه ولی امر و حکمران شما هستم حقی بر شما قرار داده است و برای شما نیز بر من همان اندازه حق است که از من بر شما.

    همانا حق برای گفتن، وسیعترین میدانها و برای عمل کردن و انصاف دادن، تنگترین میدانهاست.

    حق به سود کسی جریان نمی‏یابد مگر آنکه به زیان او نیز جاری می‏گردد و حقی از دیگران برعهده‏اش ثابت می‏شود، و بر زیان کسی جاری نمی‏شود و کسی را متعهد نمی‏کند، مگر اینکه به سود او نیز جاری می‏گردد و دیگران را درباره او متعهد می‏کند.

    چنانکه ملاحظه می‏فرمایید، در این بیان همه سخن از خداست و حق و عدالت و تکلیف و وظیفه، اما نه به این شکل که خداوند به بعضی از افراد مردم فقط حق اعطاء فرموده است و آنها را تنها در برابر خود مسؤول قرار داده است و برخی دیگر را از حقوق محروم کرده، آنان را در مقابل خودش و صاحبان حقوق، بی حد و نهایت مسؤول قرار داده است و در نتیجه عدالت و ظلم میان حاکم و محکوم مفهوم ندارد.» همانطور که در فصل اول از بخش دوم، در باب نیاز آدمی به مکتب و نظام سیاسی امت و امامت در اسلام بیان شده است، "امت اسلامی"؛ جامعه‏ای است که با ایمان آگاهانه و آزادانه به مکتب در تلاش برای تحقق برنامه‏های آن برآمده و در مقابل، مکتب - که همانا اسلام باشد - متضمن رساندن "امت" به سعادت و کمال است.

    در چنین نظامی حرکت از مردم آغاز می‏شود، این ملت است که مکتب را برمی‏گزیندو دستورات و فرامین آن را ملاک و معیار عمل قرار می‏دهد.

    بعد از این انتخاب است که با مراجعه به مکتب، ویژگی‏ها و خصوصیات رهبر جامعه مشخص می‏شود و هر فردی که ویژگیها و ملاکهای مکتبی در او جمع شده باشد از جانب مردم شناخته می‏شود.

    در حقیقت می‏توان گفت که در این نظام امام و رهبر مشروعیت (به معنای حق حاکمیت) خود را از مکتب می‏گیرد، مکتبی که مردم آن را آگاهانه و از روی اختیار برگزیده‏اند.

    در این‏باره استاد مطهری چنین می‏گوید: ولایت فقیه، یک ولایت ایدئولوژیکی است و اساساً فقیه را خود مردم انتخاب می‏کنند و این امر عین دموکراسی است.

    اگر انتخاب فقیه انتصابی بوده و هر فقیهی، فقیه بعد از خود را تعیین می‏کرد، جا داشت که بگوئیم این امر، خلاف دموکراسی است، اما مرجع را به عنوان کسی که در این مکتب صاحب‏نظر است خود مردم انتخاب می‏کنند.

    حق شرعی امام از وابستگی قاطع مردم به اسلام به عنوان یک مکتب و یک ایدئولوژی ناشی می‏شود، و مردم تأیید می‏کنند که او مقام صلاحیتداری است که می‏تواند، قابلیت اشخاص را از جهت انجام وظایف اسلامی تشخیص دهد.

    در حقیقت، حق شرعی و ولایت شرعی، یعنی "مهر ایدئولوژی مردم"».

    در ادامه باید گفت که مقامها و مناصب دوگونه‏اند: یکی مقامهایی که بوسیله یک عمل ارتباطی، یک عامل خارجی تحقق پیدا می‏کند، مثل ریاست یک اداره که با عمل "نصب" از طرف مافوق انجام می‏شود، یا وکالت مجلس که با عمل "انتخاب" و اخذ آرای اکثریت تحقق می‏یابد.

    در اینجا راه دیگری وجود ندارد، زیرا اصولا" مقام ریاست یا وکالت مقامی است که با این عمل انتخاب یا انتصاب وجود پیدا می‏کند و اگر این دو عمل نباشد، این دو مقام برای رئیس یا وکیل نخواهد بود.

    اما نوع دیگری از درجات و مقامات در انسانها وجود دارد که نه با انتصاب تحقق پیدا می‏کند و نه با انتخاب و نه مفهوم کاندیداتوری درباره‏اش صادق است، زیرا در هر یک از این اشکال، "تعیین" منشاء اعطای قدرت و تعیین حق، در خارج از شخص است، درنصب؛ از بالا، در دموکراسی؛ از پایین (مردم)، و در وراثت؛ از پدر، اما در این مورد، منشاء خود شخص است.

    مثلا": یک نابغه، یک پارسا، یک شاعر یا نویسنده، یک مخترع یا مکتشف بزرگ، یک ایدئولوگ یا صاحب مکتب و یا یک قهرمان ورزشی ...

    صفات جزء ذات او است، نه با انتخاب تعیین می‏شود و تحقق پیدا می‏کند و نه با انتصاب و نه کاندیدا شدن درباره‏اش معنی دارد.

    اگر منصوب بشود یا نشود، اگر انتخاب بشود از طرف مردم یا نشود و یا هر دو بشود یا هیچکدام نشود، این شخص نابغه است، ولو هیچ کسی از مردم دنیا به نبوغ او پی نبرده باشند و هیچ فردی یا مقامی او را تأیید نکرد ه باشد، او را به این مقام منصوب نکرده باشد.

    در اینجا مسأله اصلی "تشخیص" شرایط است نه "تخصیص" آن، زیرا که شرایط رهبری و امام ذاتی و درونی آن است نه اعطایی و بیرونی.

    و این وظیفه‏ایست که از جانب مکتب بر عهده ملت واگذار شده است تا رهبر و امام را مطابق شرایط مشخص شده بیابند و هدایت و رهبری او را بپذیرند.

    در مقاطعی این تشخیص آسان بوده و امت یکپارچه و متحدالقول رهبر و امام را تعیین می‏کنند (مانند آنچه در مورد رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام(ره) بوقوع پیوست) و گاه تشخیص آن نیازمند کارشناس و متخصص است که در آنجا کارشناسان امین و منتخب مردم(خبرگان) چنین وظیفه‏ای را برعهده می‏گیرند.

    در یک جمع بندی نقش مردم را در حکومت اسلامی به شرح زیر می‏توان بیان کرد: 1- حق انتخاب آگاهانه و آزادانه مکتب اسلام.

    2- تعهد عمل به فرامین مکتب در قبال رسیدن به سعادت در سایه عمل به رهنمودهای مکتب اسلام.

    3- مسؤولیت خطیر تشخیص "امام" با ویژگیهایی که مکتب معین نموده، بطور مستقیم یا بواسطه خبرگان امین.

    4- ادای حقوق امام و حاکم اسلامی در ازای ادای حقوق متقابل مردم توسط امام.

    5- نظارت برعملکرد حاکم اسلامی مبنی بر حسن اجرای فرامین مکتبی بطورمستقیم یا بواسطه خبرگان امین.

    و پایان سخن فرازی از کلام امیرمؤمنان(ع) که فرموده‏اند: « بزرگترین این حقوق متقابل، حق حکومت بر مردم و حق مردم بر حکومت است.

    فریضه الهی است که برای همه، بر همه حقوقی مقرر فرموده، این حقوق را مایه انتظام روابط مردم و عزت دین آنان قرار داده است.

    مردم هرگز روی صلاح و شایستگی نخواهند دید مگر حکومتشان صالح باشد و حکومتها هرگز به صلاح نخواهند آمد مگر توده ملت به حقوق حکومت وفادار باشند و حکومت حقوق مردم را ادا کند، آن وقت است که «حق» در اجتماع محترم و حاکم خواهد شد؛ آن وقت است که ارکان دین بپا خواهد خاست؛ آن وقت است که نشانه‏ها و علائم عدل بدون هیچ‏گونه انحرافی ظاهر خواهد شد، و آن وقت است که سنتها در مجرای خود قرار خواهد گرفت و محیط و زمانه محبوب و دوست داشتنی می‏شود و دشمن از طمع بستن به چنین اجتماع محکم و استواری مأیوس خواهد شد».

    نقش روحانیت در انقلاب اسلامی : برای اینکه ما در اینجا نقش روحانیت را در انقلاب اسلامی مورد بررسی و توجه بیشتری قرار دهیم سزاوار است تحت دو مبحث آن را مطرح نماییم.

    الف) نقش برجستهی امام خمینی در انقلاب اسلامی در همهی انقلابها نقش رهبری در ایجاد و تکوین خط جدید و به دنبال آن نظام سیاسی و اجتماعی جدید، انکارناپذیر است؛ اما این نقش در بعضی از انقلابها مانند انقلاب اسلامی بسیار برجسته و خاص یک شخصیت است و در پارهای دیگر به یک جریان یا گروه تعلق مییابد.

    در مکتب ارادهگرایی، که خود امام خمینی (ره) هم مؤید آن بودند، به نقش رهبری در وقوع انقلاب تأکید میگردد.

    بههر روی، قیام 15 خرداد 1342 این رهبری را محرز و زمینهی نقش تعیینکنندهی امام خمینی را در وقوع انقلاب اسلامی فراهم ساخت.

    بسیج عمومی یکی از مهمترین عوامل در وقوع انقلاب است.

    هرچند این بسیج موقوف به وضعیتی است که از ارادهی افراد خارج و نقش رژیم پیشین در ایجاد نارضایتی عمومی بسیار زیادتر از نظریههای انقلاب است؛ اما همسو کردن همهی نیروها و ایجاد زمینهی انقلاب هم نیازمند طراحی و مهندسی است که تاکنون به نام بزرگان تاریخ ثبت شده است و از آن جمله است کار امام خمینی.

    کار امام خمینی را میتوان در چهار نکته تشریح کرد: یکی احیای اندیشهی دینی، دوم سازماندهی انقلابی روحانیت، سوم گردآوری سایر گروهها زیر چتر روحانیت و بالاخره بسیج تودهها.

    گفتار اول: احیای اندیشهی دینی لازم به ذکر این نکته است که آشنایی ایران با مغرب زمین با هجوم اندیشههای غربی به سرزمین ما همراه بود و در زمان رضاشاه نمادهای تمدن غرب و تغییر روش زندگی مردم به سبک غرب نیز به گونهای اقتدارگرایانه آغاز شد.

    این الگو در ترکیه نیز به کار گرفته شد و گمان میرفت پس از یکی دو دهه، اعتقاد به دین در ترکیه و ایران از بین برود؛ اما دست کم به دو دلیل در ایران چنین نشد: یکی وجود روحانیت شیعه و دیگری باور قوی مردم همراه فرهنگ دولتستیزی ایرانیان که فرامین حکومتها را معکوس عمل میکردند.

    در عین حال این خطر وجود داشت که به مرور ایام، مردم از شعائر دینی غفلت کنند، اما وجود تقیّه از یک سو و وجود مراکز تشیع در عراق از سوی دیگر، از چنین کاری جلوگیری کرد.

    در زمان پهلوی دوم هم ترس و احترامی که حکومت نسبت به آیتالله بروجردی داشت، دست آنرا در سرکوب روحانیت و گسترش اعمال ضدمذهبی میبست.

    پس از رحلت آیتالله بروجردی، چنین تصور میشد که مانع از بین رفته است.

    در چنین وضعیتی قیام 15 خرداد صورت پذیرفت که نتیجهی آن عبارت بود از تثبیت رهبری امام خمینی و تبدیل مساجد به کانونهای مقاومت و بالاخره شکاف ترمیمناپذیر روحانیت و حکومت.

    محور اصلی بحث امام خمینی در احیای اندیشهی دینی، در مبارزات سیاسی واقعهی عاشورا بود: «امام حسین ـ علیه السلام ـ نیروی چندانی نداشت و قیام کرد...

    دربار اموی خیلی خوشحال میشد که سیدالشهدا بنشیند و حرف نزند و آنها بر خر مراد سوار باشند».

    پس از این ارجاع عام، باید به تأثیر کتاب «ولایت فقیه» توجه کرد.

    در حقیقت این کتاب بر آنچه محال تلقی میشد، نقطهی پایان گذاشت و با صراحت تشکیل حکومت اسلامی را مطرح کرد.

    امام خمینی در کتاب «البیع» نیز دلایل ضرورت حکومت اسلامی را بیان داشته، میفرماید: «لزوم حکومت برای گسترش عدالت، تعلیم و تربیت، حفظ نظم، رفع ظلم...

    از واضحترین احکام عقول است».

    اما آنچه شاید از همهی این نکات مهمتر باشد، نطقهای آتشین امام خمینی و ترویج این اندیشه بود که اسلام تنها راه رهایی مردم مستضعف و مسلمان از چنگال استعمار و استکبار است.

    این نکته، در احیای اندیشهی اسلام سیاسی، در عصری مؤثر افتاد که مبارزهی چپگرایانه با امپریالیسم و استعمار تنها راه رهایی به شمار رفته و بر جریانهای فکری و روشنفکری مسلط شده بود؛ اما این راه در جنگهای چریکی و آموزههای مارکسیستی خلاصه میشد.

    زیرا راه دومی که در عرصهی گیتیگرایی (سکولاریسمی) مطرح شده بود، یعنی تکیه بر ناسیونالیسم، پیش از این در جریان ملی شدن نفت در ایران یا ملی شدن کانال سوئز در مصر شکست خورده بود.

    اهمیت طرح اسلام سیاسی، نقش مذهب در بسیج تودههای مردم بود وگرنه مبارزات در حصار ذهنیت روشنفکری و ایدئولوژیهای گیتیگرا (سکولار) محبوس و عقیم میماند.

    در این ایام دانشمندان دیگری هم وجود داشتند که پاره ای خلأهای نظری را پر میکردند.

    اما هیچ یک از آنها به لحاظ استقامت و حتی درایت سیاسی به پایهی امام خمینی نمیرسیدند.

    بهویژه آنکه ایشان اسلام را به گونهای مطرح میکردند که مسلمانان را از هر ایدئولوژی دیگر مستغنی میگرداند: «اسلام مکتبی است که برخلاف مکتبهای غیرتوحیدی، در تمام شوون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد فروگذار ننموده است».

    گفتار دوم: سازماندهی انقلابی روحانیت روحانیت شیعه در طول تاریخ با حکومتهای دینی و عمدتاً ظالم درگیر بوده است؛ اما این درگیری سازماندهی شده نبود و بیشتر، حرکتهای تودهواری بود که چندین عالم دینی آنها را هدایت میکرد.

    تقریباً تا درگذشت آیتالله بروجردی این وضع ادامه داشت؛ اما پس از آن گروه جدیدی از روحانیون به رهبری امام خمینی (ره) شکل گرفته، قدم به میدان مبارزه گذاشتند.

    امام (ره) طی بیانیهای سیاسی در سال 1323، روحانیون را به قیام دعوت کرده، مینویسد: «...

    هان ای روحانیین اسلامی!

    ای علمای ربانی!

    ای دانشمندان دیندار!

    ای گویندگان آیین دوست!

    ای دینداران خداخواه!

    (...) امروز روزی است که نسیم روحانی الهی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی بهترین روز است (...)».

    امام پس از احراز مقام مرجعیت، در اوایل دههی 40 خورشیدی، امکان بیشتری برای مداخله در امور سیاسی پیدا کرده، شبکهی گستردهای از شاگردان خود را با مسایل سیاسی و مبارزاتی آشنا نمود، ایشان در فرازهای مختلف از رابطهی روحانیت و سیاست یاد نموده است که الگوی عمل بسیاری از پیروان ایشان گردید و روحانیت را بهطور گسترده با مسایل سیاسی درگیر نمود.

    در اینجا به نمونههایی از بیانات امام (ره) در این باره اشاره میکنیم: «این را که «دیانت باید از سیاست جدا باشد و علمای اسلام در امور اجتماعی و سیاسی دخالت نکنند» استعمارگران گفته و شایع کردهاند.

    این را بیدینها میگویند.

    مگر زمان پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ سیاست از دیانت جدا بود؟...» «مسألهی جدا بودن دین از سیاست، مسألهای که با کمال تزویر و خدعه طرح کردند حتی ما را هم مشتبه کردند، حتی کلمهی آخوند سیاسی یک کلمهی فحش است در محیط ما...» «لکن در عین حالی که فقیه هستید جناح سیاست را رها نکنید، تفکر کنید در امور، وارد بشوید در امور، دخالت کنید در امور «من فقیهم و دیگر کاری ندارم به چیزی» نمیشود این...» «علمای اسلام وظیفه دارند از احکام مسلّمه دفاع کنند، از استقلال ممالک اسلامی پشتیبانی نمایند.» «شما ای علمای بزرگ اسلام و سیاسیون بزرگ که از فشار شاه هراسی به دل راه نمیدهید، نشانهی اتحاد و قوت روحیهی ملت هستید و در این موقع حساس نه تنها باید استقامت کنید بلکه روحیهی عالی مقاومت جامعه را هرچه بیشتر تقویت کنید».

    اینگونه سخنان امام تفکر تازهای در میان روحانیون بهوجود آورد بهطوریکه علیرغم هزینهی سنگین مخالفت با نظام سیاسی بهطور وسیع درگیر انقلاب گردید.

    گرچه اثبات حضور روحانیت در صحنه‎ی مخالفت با رژیم پهلوی جای تردیدی ندارد؛ دو شاخص مهم تعداد شهدای روحانیت و تعداد روحانیون ممنوعالمنبر، دلایل معتبری برای حضور فعال روحانیت در صحنهی بسیج انقلابی است.

    و میتوان نتیجه گرفت که روحانیت از اوایل دههی چهل شمسی، بهطور جدی وارد معادلات سیاسی، اجتماعی شده، عملاً در کشمکشهای سیاسی مخالفین و موافقین نظام سیاسی نقش فعالانهای ایفا نمود و در این راه رنجهای زیادی از جمله زندان، شکنجه و حتی شهادت را تحمل نموده است.

    گفتار سوم: گردآوری سایر گروهها تحت رهبری روحانیت گروهها و طیفهای مختلفی در دههی 40 و 50 شمسی مدعی مبارزات سیاسی بودند که آب هیچکدام در یک جوی نمیرفت.

    اما کار امام خمینی این بود که به دو دلیل همهی گروههای سیاسی را به پیروی از روحانیت تشویق کند: یکی حرکت انقلابی و ایستادگی بیچون و چرا در برابر قدرت حاکم و دیگری نشان دادن توان بسیج گروهها و تودهها که در توان هیچ گروه دیگری نبود.

    جان فوران وضعیت را به این صورت توصیف میکند: «در متن ساختار طبقاتی ایران، روحانیان، بازاریان، پیشهوران، روشنفکران، کارگران و طبقههای حاشیهی شهری یک ائتلاف مردمی تشکیل دادند.

    زنان و اقلیتهای قومی نظیر کردها، آذریها و ترکمنها، خارج از مقولهی طبقاتی، به صورت یکدست در ائتلاف شرکت کردند».

    گفتار چهارم: بسیج مردم در حقیقت این مسئله به امامت، ولایت و تقلید برمیگردد.

    مردم ایران به ویژه شیعیان، سخنان رهبران مذهبی خود را میشنیدند و به جان میخریدند.

    واقعهی رژی و دهها رویداد دیگر، حکایت از این میکند که قدرت مرجع تقلید در بسیج تودههای مردم از هر کس دیگر بیشتر است.

    در عین حال وجه ممیز حرکت امام خمینی نسبت به سایر علما و مراجع تقلید، سیستمی بودن آن است.

    آنچه امام انجام داد، یک حرکت شتابزده و احساسی نبود.

    مردم آرام آرام با پیامهای امام خمینی همراه و دلسپرده شدند و آمادگی روحی و روانی برای ورود به قیامی گسترده و پایدار را پیدا کردند.

    این حرکت شبیه حرکت پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در دعوت مردم به اسلام بود که ابتدا آرام و در خفا صورت گرفت و بعد به صورت موجی گسترده درآمد.

    از آنجا که در بحث مربوط به نقش روحانیت در بسیج تودهها به موارد عینی و کم و کیف کار اشاره خواهیم کرد، در اینجا به همین اندازه بسنده میکنیم.

    ب) روحانیت شیعه در نقش ادامه دهندهی راه امام خمینی این قسمت به آن گروه از روحانیونی که در انقلاب اسلامی حضوری فعال، سازنده و انقلابی داشتند اختصاص داده خواهد شد.

    نیز نقش مثبت روحانیت در روند انقلاب اسلامی در فاصلهی زمانی 1340 تا 1357 هجری شمسی از پنج زاویهی متفاوت بررسی خواهد شد.

    منظور از نقش مثبت روحانیت، هرگونه اقدام عملی، سخنرانی، اطلاعیه، کتاب، تبلیغ، اعلامیه و رهبری در مخالفت با نظام سیاسی پهلوی است.

    در اغلب جنبشهای تودهای ایران، علما نقش کلیدی در برانگیختن تودههای مسلمان داشتهاند، علما معمولاً به صورت قهرمانان عدالت و مدافع فقرا بودهاند و مردم علما را به منزلهافرادی به شمار میآوردند که در موقع لزوم میتوانستهاند هم در برابر قدرت داخلی و هم در برابر نیروهای خارجی ایستادگی کنند.

    گوستاو لوبون در روانشناسی تودهها معتقد است تودهها همیشه از طریق یقین حاصل از دین حسّی، آمادگی پذیرش یک عقیده و در نتیجه، عمل برای آنرا پیدا میکنند: «بررسی یقین توده در دورانهای عقیدتی و چه در زمان قیامهای بزرگ سیاسی قرن گذشته، نشان میدهد که این یقینها، همیشه شکل مشخصی دارند که من نام بهتری از «دین حسّی» (احساسی که از داشتن دین به انسان دست میدهد ـ م» برای آن نمیشناسم».

    بنابراین حس ناشی از اعتقاد دینی یکی از مهمترین عوامل محرک تودههاست و مسلماً آن گروه اجتماعی میتواند در بسیج تودهها نقش مهمتری ایفا نماید که با اعتقادات و احساسات دینی مردم سر و کار داشته باشد که در ایران این گروه روحانیون بودند.

    در اینجا برای بررسی دقیقتر موضوع از چارچوب نظری بسیج سیاسی چارلز تیلی استفاده میکنیم.

    وی معتقد است که «انقلاب متضمن خشونت سیاسی هدفمند، سازمانیافته و داوطلبانه از سوی گروههای محروم و ناراضی علیه حکومت است».

    به عبارت بهتر از نظر تیلی، مهمترین عنصر هر انقلاب، بسیج سیاسی تودهها بوده، ایدئولوژی، رهبری، تشکل و سازمان و تودهی مردم مهمترین ارکان هر بسیج سیاسی است.

    هر یک از این موارد در انقلاب اسلامی و نقش روحانیت در هر یک از آنها در گفتارهای پنجگانهی زیر بررسی میشود: گفتار اول: نقش روحانیت در سازماندهی و بسیج نیروهای مخالف.

    گفتار دوم: نقش روحانیت در تبیین و ترویج ایدئولوژی انقلاب اسلامی.

    گفتار سوم: روحانیت و شیوههای مبارزه.

    گفتار چهارم: نقش روحانیت در همبستگی میان نیروهای مخالف.

    گفتار اول: نقش روحانیت در سازماندهی و بسیج تودهها 1ـ از طریق مساجد امام (ره) در یکی از مصاحبههای خویش با حامد الگار دربارهی نقش روحانیت و مسجد در بسیج انقلابی تودهها چنین میگویند: «در تمام مراحل، روحانیت نقش اول (را) داشت...

    همهی اینها بودند لکن آنکه ملت را بسیج کرد، آن روحانیون بودند، یعنی هر مرحلهای یک مسجد یا چهار مسجدی که دارد، چهار تا روحانی دارد مردم به آن اعتقاد دارند...

    اگر این روحانیت را از این نهضت از اول برمیداشتیم، اصلاً نهضتی نمیشد، مردم به کس دیگری گوش نمیدادند...».[5] به نقش مساجد و روحانیون در بسیج تودهها، حتی مخالفان هم اقرار میکردند.

    داریوش همایون، وزیر اطلاعات و جهانگردی کابینهی آموزگار، گفته بود: «من احتمالاً باید بگویم اوایل حکومت آموزگار که خودم در آن حکومت بودم، در جلسهای اظهار نگرانی کردم...

    .

    که چه خبر است که این همه مسجد دارد در همهی ایران باز میشود...

    به هر حال از میانههای سال 1356 پیدا بود که نیروی مذهبی دارد قدرت میگیرد».

    نیکی کدی هم به این نکته توجه داشته میگوید: «طبقهی وسیعی از تحصیلکردهها، دانشجویان طبقهی سیاسی جدید و تهیدستان شهری تحت تأثیر و سازماندهی مساجد ستون فقرات سیاست نوین مردمی را فراهم ساختند».

    این گونه جاذبهها در واقع تحت تأثیر روحانیون برجستهای صورت میگرفت که جوانان به آنها اعتقاد و اعتماد داشتند.

    برای مثال دکتر محمد مفتح، در مسجد امیرالمؤمنین امیرآباد، واقع بین دانشگاه تهران و خوابگاه دانشجویان نماز میگذارد که این فرصت مناسبی برای دانشجویان کوی دانشگاه بود.

    جان استمپل، از وابستگان سفارت امریکا در ایران، در کتاب خود دربارهی این موضوع مینویسد: «یک جنبهی مهم رشد حرکت انقلابی، مشارکت دایمی و فزایندهی سازمانهای شیعی مذهب ایرانیان در جنبش توده است.

    در کشور 35 میلیونی ایران تقریباً 80 تا 90هزار مسجد و 180 تا 200هزار روحانی وجود دارند.

    سریعترین و مطمئنترین راه برای رساندن پیام از شهری به رهبران شهر دیگر، از طریق شبکهی مسجد انجام میگرفت که توسط روحانیون رده بالا، سازمان مییافت».

    مسجد در انقلاب اسلامی، عمدهترین مکان شروع تظاهرات و راهپیماییها بود.

    در واقع تجمع جمعیت که عمدهترین عامل شکلگیری تودههاست، عنصر اصلی شکلگیری اعتراضات تودهای علیه نظام حاکم بوده، تحرکات و فعالیتهای فردی مخالفتآمیز بلافاصله و با کمترین هزینه از سوی نظام سیاسی مستقر سرکوب میشود؛ اما هنگامی که تعداد زیادی از جمعیت، بهطور سیلآسا در خیابانها به حرکت درآیند، سرکوب یا کنترل آنها برای نظام مستقر هزینهی بالایی دارد.

    بهطور معمول، در اکثر انقلابها، مکانهای عمومی نظیر باشگاهها در انقلاب فرانسه و یا شبکههای مخفی حزبی عامل تجمع افراد هستند.

    اما نکتهی شایان توجه در انقلاب اسلامی آن است که مساجد بهطور کاملاً آشکار همین کار ویژه را در انقلاب اسلامی ایران ایفا نمودند.

    مساجد همچنین عامل مهمی در تکثیر و ارسال پیام رهبران انقلاب به پیروان در اقصی نقاط کشور بودند.

    «نوار موعظهها و سخنرانیهای (امام) خمینی از محل اقامت ایشان در عراق توسط شبکهی مسجد به شهر مقدس قم، محل سکونت (امام) خمینی قبل از تبعید برده میشد.

    نوارها از قم به شهرهای دیگر ارسال میگردید...

    این نوارها و جزوهها در مساجد دست به دست مردم میگشت...».

    2- از طریق اطلاعرسانی و آگاه کردن مردم مقدمهی هر بسیج سیاسی، شبکههای اطلاعرسانی برای سازماندهی نیروهای انقلابی است.

    شبکهی اطلاعرسانی نیز چند کار ویژهی مهم انجام میدهد: 1ـ پیامها و رهنمودهای رهبر انقلاب را به سایر رهبران در نقاط مختلف کشور منتقل میکند.

    2ـ رهبری را از میزان منابع و حمایتهای مردمی آگاه میکند.

    3ـ میان افراد انقلابی، برای تجمع و یا اقدام مشترک، ارتباط برقرار میکند.

    4ـ پیامها و سخنرانیهای هدایتکنندهی رهبران را به تودههای پراکنده میرساند.

    بدون وجود سازمانها و افراد اطلاع‎رسان، بین نیروهای مخالف و رهبران آنها هماهنگی برای اقدامات انقلابی به وجود نیامده، در نتیجه نیروهای پراکنده به صورت انفرادی به دست رژیم حاکم سرکوب می‎شوند.

    در هر بسیج سیاسی، نهادها و افراد خاصی این کار ویژه مهم را انجام می‎دهند؛ در انقلاب اسلامی روحانیون به واسطه جایگاه و ابزارهایی که در اختیار داشتند از عوامل اصلی پیام رسانی محسوب می‎شدند و چون رهبری انقلاب اسلامی در خارج از مرزهای سیاسی کشور قرار داشته، بنابراین تنها راه برقراری رابطه میان رهبری و انقلابیون از طریق شبکه اطلاع رسانی بود.

    اعلامیه، اطلاعیه و پیام که غالباً به گونه نوشتار یا صوتی تهیه می‎شدند، عمده‎ترین ابزارهای اطلاع‎رسانی در انقلاب اسلامی بودند.

    روحانیون عمده‎ترین گروه تهیه کننده و تکثیر کننده اعلامیه‎ها و اطلاعیه‎های انقلاب اسلامی بودند.

    روش‎های متعدد اطلاع‎رسانی در جریان بسیج توده‎ای عبارت بودند از: 1.

    اطلاعیه: در مواردی مانند دعوت به سخنرانی یا دعوت به تجمع و یا برگزاری مراسم خاص، اطلاعیه مانند ابزار خبررسانی استفاده می‎شد.

    همچنین اگر روحانیون قصد می‎کردند درباره موضوعی خاص، نظر خود را به عموم مردم یا به دولت اعلام نمایند، به این منظور از اطلاعیه استفاده می‎نمودند.

    اطلاعیه‎های مراجع، علما و روحانیون مختلف درباره مسایلی مانند مخالفت با تبعید امام، مخالفت با حق رأی زنان و...

    از این دسته بود.

    در واقع روحانیون با صدور اطلاعیه، نظر خود را به عموم مردم ابلاغ می‎کردند و آنها را علیه یا له موضوعی بر می‎انگیختند.

    2.

    اعلامیه‎ها: به طور معمول سخنرانی‎ها و پیام‎های رهبری انقلاب و سایر رهبران درباره مسایل انقلاب و مبارزه بود که اغلب برخلاف اطلاعیه‎ها، به صورت مخفی چاپ، تکثیر و توزیع می‎شد و گرچه عامل توزیع آن اغلب نوجوانان و جوانان بودند، گرداننده اصلی تهیه و توزیع، روحانیون مخالف بودند.

    3.

    تلگراف‎ها: در مناسبت‎های مختلف مذهبی و غیر مذهبی، برخی پیام‎های روحانیون به مردم از طریق تلگراف‎هایی که بعداً متن آن برای عموم منتشر می‎شد، منتقل می‎گردید.

    برای نمونه اگر یکی از علما قصد اعلام حمایت از امام را داشت، در تلگرافی به ایشان و طرح موضوعی خاص، نظیر تبریک یا تسلیت به مناسبت ایام به خصوص، این مسئله را به اطلاع عموم می‎رساند.

    4.

    نوار: سخنرانی‎های امام و سایر فعالان انقلاب از طریق نوارهای کاست، در عراق و یا در داخل تهیه و تکثیر شده.

    در اختیار عموم قرار می‎گرفت و حتی بسیاری از اعلامیه‎ها از روی نوارها نگاشته می‎شد.

    5.

    رادیو: بخشی از اطلاع‎رسانی انقلاب، از طریق شبکه رادیویی که در اختیار ایرانیان مخالف در عراق بود، انجام می‎شد و بخشی نیز از طریق خبرگزاری‎های خارجی پخش می‎شد.

    روحانیت و پخش اعلامیه‎ها اگر چه در تهیه و صدور اعلامیه، روحانیون درجه اول و دوم بیش‎ترین نقش را ایفا نموده‎اند، در پخش و توزیع آنها طلبه‎های جوان نقش مهم‎تری داشتند.

    از طریق مراسم مذهبی و عزاداری از جمله عوامل دیگری که روحانیت برای بسیج سیاسی در انقلاب اسلامی از آن به طور گسترده استفاده نمود، مراسم گوناگون مذهبی از قبیل دهه اول محرم و اعیاد مذهبی بودند.

    استفاده از مراسم مذهبی دارای دو ویژگی خاص بود که روحانیون می‎توانستند به منظور مبارزه، از آنها استفاده کنند: اولاً: پوشش مراسم مذهبی برای فعالیت‎های سیاسی از یک طرف عامل مخفی‎سازی فعالیت بود و از طرف دیگر برخورد مأموران رژیم را با آن تقریباً غیر ممکن می‎کرد؛ زیرا رژیم کم‎تر چنین جرئتی به خود می‎داد که با مراسم مذهبی مردم مخالفت کند و یا بخواهد جلوی آن را بگیرد.

    ثانیاً: در هر مراسم مذهبی، مردم بدون دعوت و برای اجرای مراسم، در مساجد و تکایا و یا اماکن مقدس دیگر حضور می‎یافتند و خود به خود جمعیت عظیمی بدون سازماندهی قبلی در یک جا تجمع می‎کردند و این فرصت خوبی برای برانگیختن توده‎ها و اقدامات انقلابی نظیر پخش اعلامیه و...

    بود.

    در بسیاری از شیوه‎های انقلابی، تجمع مردمی که مخالف اقدامات رژیم هستند، از مشکل‎ترین کارهای بسیج است؛ اما در انقلاب اسلامی مراسم مذهبی با کم‎ترین هزینه، این فرصت را در اختیار انقلابیون قرار می‎داد.

    ثالثاً: به دلیل اعتقاد اکثریت مردم ایران به مذهب تشیع و ویژگی خاصی که مراسم عاشورا و تاسوعا و دهه اول محرم در این مذهب دارد، امکان بهتری برای مبارزه در ایران فراهم بود؛ زیرا مراسم این ماه هم از لحاظ الگوی فرهنگی برای مبارزه و هم از نظر الگوی عملی مبارزه، بسیار اهمیت دارد.

    خصوصاً مراسم عاشورا که غالباً هیئت‎های مذهبی در شهرهای بزرگ گرد هم می‎آیند.

    روحانیت علاوه بر استفاده از مراسم عزاداری و ایام الله، همچنین از مراسم مذهبی دیگری نظیر مراسم چهلم و هفتم شهدا نیز حداکثر بهره‎برداری را می‎نمودند.

    بر طبق سنت عزاداری در ایران، پس از مرگ شخص اطرافیان وی مراسمی در روز سوم، هفتم و چهلم فرد فوت شده برگزار می‎کنند.

    از جمله مواردی که در طول انقلاب اسلامی فراوان از آن استفاده شد، مراسم چهلم شهدا بود.

    جان فوران در تحلیل خود از نقش مراسم مذهبی چهلم در به ثمر رساندن انقلاب اسلامی می‎نویسد:

اتحاد ملی و انسجام اسلامی"، راهکارمقابله با توطئه دشمنان انقلاب اسلامی تاریخ اسلام از زمان پیامبر گرامی تا امروز، کلمه " وحدت و اتحاد" را بارها شنیده است و در همه ادوار تاریخ، همه مصلحین اسلامی ضرورت حفظ وحدت و اتحاد را به پیروان خود توصیه کرده‌اند. پس از انقلاب اسلامی نیز معمار کبیر انقلاب بر وحدت کلمه تاکید فراوان داشتند و بارها ملت را به وحدت و اتحاد فراخواندند و آن را رمز ...

مواضع جبهه ملی در برابر انقلاب اسلامی همان‌طور که گفته شد جبهه ملی از همان آغاز شکل‌گیری به سلطنت گرایش داشت. هر چند ملی‌گرایی را اساس کار و آرمان اصلی خویش قرار داده بود، اما در راستای اهداف شخصی و تأمین منابع استعمار و گسترش غرب‌گرایی و مخالفت با اسلام و عناصر مذهبی گام بر می‌داشتند. صرف نظر از افراد انگشت‌شماری که ممکن بود در بنیاد‌گذاری جبهه ملی و برای رسیدن به اهداف اصولی ...

مقدمه جابه جایی حکومت ها، همواره یکی از دل مشغولی های متخصصان دانش سیاست بوده است. هرگاه این جابه جایی خشن، سریع و بنیادین یعنی در اثر یک انقلاب باشد، دگرگونی های حاصل از آن، ظرفیت باز خوانی، تحلیل و کالبد شکافی بیشتر دارد. تجربه جدیدی از نظم سیاسی در ایران، در مقام حکومت حاصل از انقلاب اسلامی یکی از این موارد قابل توجه صاحبنظران علوم سیاسی بوده، کتابها و مقاله ها و پژوهش های ...

نقش مردم در حکومت اسلامی از جمله مباحث مهم در مقوله حکومت دینی، نقش مردم در حکومت اسلامی است. تبیین دقیق این موضوع و تعیین شایسته جایگاه مردم در حکومت اسلامی، در عصر تبلیغ ایدئولوژیهای مردم‏سالار و طرح حاکمیت بلامنازع نظامهای به اصطلاح دموکراتیک در جهان، وظیفه خطیر اندیشمندان اسلامی است. سؤال اساسی در این زمینه این است که چه رابطه‏ای بین خواست و نظر مردم و حاکمیت وجود دارد؟ آیا ...

حضرت آیت الله خامنه ای نیاز شدید کشور به تفکر و اندیشه ورزی در مقولات زیربنایی را از اهداف و علل اصلی برگزاری نشستهای راهبردی خواندند و افزودند: ملت ایران که مثل رودخانه ای خروشان در حال پیشرفت است،‌ به فکر و اندیشه و فعال شدن اندیشه ها در مقولات مبنایی و اساسی، نیاز مبرمی دارد. حضرت آیت الله خامنه ای اهمیت ارتباط مستقیم با نخبگان و زمینه سازی برای دست یابی به پاسخ سؤالات مهم در ...

مدت زیادی از آغاز سالی که عنوان زیبای «اتحاد ملی و انسجام اسلامی» را بر خود گرفته نمی گذرد. نام با شکوهی که در میان جهانیان بانگی رسا برداشت و اعلان نمود که: چرا جنگ؟ چرا جدایی؟ چرا تفرقه؟ چرا تشتت؟ آیا نمی توان همدل بود؟ آیا نمی توان متحد شد؟ آیا نمی توان در صلح زندگی کرد؟ اگر چه انسان ها مختلفند لیکن انسانیت آنها ماهیتی است واحد، پس باید به سراغ نکته ای رفت که انسانیت انسان ها ...

* فرهنگ سیاسی ایرانیان به لحاظ تاریخی – دینی چه مشخصه ها و مشکلاتی و محدودیت هایی دارد ؟ پیش از دوران جدید تاریخ بشر که تاریخ تمدن و استیلای آن است و یافت مدار ذهن و زندگی مردمان بوده است و در این مورد میان شرق و غرب تفاوتی نیست. در غرب مسیحیت میهمان تمدن شد و از آغاز نیز پذیرفت که کار قیصر را به قیصر واگذارد و خود را به راحتی از سیاست کنار کشید او دین اسلام زمینه ساز بنیان ...

* فرهنگ سیاسی ایرانیان به لحاظ تاریخی – دینی چه مشخصه ها و مشکلاتی و محدودیت هایی دارد ؟ پیش از دوران جدید تاریخ بشر که تاریخ تمدن و استیلای آن است و یافت مدار ذهن و زندگی مردمان بوده است و در این مورد میان شرق و غرب تفاوتی نیست. در غرب مسیحیت میهمان تمدن شد و از آغاز نیز پذیرفت که کار قیصر را به قیصر واگذارد و خود را به راحتی از سیاست کنار کشید او دین اسلام زمینه ساز بنیان ...

هر انقلابی برای رسیدن به پیروزی مراحلی را سپری می کند. از جمله این مراحل مرحله ویرانگری یا شتاب زایی است که نقطه نهایی برانداختن نظام موجود و سرنگونی حکومت است . در مورد عوامل شتاب زایی انقلاب اسلامی نظرات و دیدگاه های مختلف ارائه شده است : برخی نقش شعار حقوق بشر کارتر عده ای بروز مرض سرطان در شاه و بعضی هم اقدامات سریع شاه رد مدرنیزاسیون ایران را مطرح کرده اند . که با مدارک و ...

سپاه پاسداران انقلاب اسلامي سازماني نظامي است که در نخستين روزهاي پس از انقلاب ايران در سال ???? به فرمان سيد روح‌الله خميني (بنيانگذار و رهبر نظام جمهوري اسلامي ايران) تشکيل شد. خميني در دوم ارديبهشت سال ???? طي فرماني به شوراي انقلاب اسلامي رسماً

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول