دانلود مقاله اهل بیت در قرآن

Word 145 KB 14825 27
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • فصل اول: گفته‏ها و نظریات
    کلمه «اهل البیت‏» در موارد بسیار زیادى از سخنان رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله براى‏گروه خاصى که به آن حضرت‏صلى الله علیه وآله منسوبند، به کار رفته است.

    براى اینان(اهل البیت) اوصاف و ویژگى‏هایى بیان گشته، منزلتى شایان قرار داده شده ودر قبال آنان، حقوق و مسؤولیت‏هاى فراوان و گوناگون و در عین حال مهم وخطیر بر عهده امت گذاشته شده‏است.


    در قرآن نیز در موارد گوناگون و با تعابیر مختلف از همین گروه سخن‏به‏میان آمده‏است.

    یکى از آن تعابیر «اهل‏البیت‏» است.

    از آن جایى که گروهى‏به عمد یا سهو در تعیین منظور قرآن از کلمه «اهل‏البیت‏» به راست و چپ‏رفته‏اند، لازم دیدیم که دقیقا به بحث و بررسى درباره این مطلب بپردازیم.از خداوند متعال یارى مى‏جوییم و بر او توکل مى‏کنیم و بحث را به حول وقوه او پى مى‏گیریم.


    رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله منظور از تعبیر «اهل‏البیت‏» را در یکى از مواردى که درقرآن آمده، به شکلى غیرقابل تشکیک و تاویل تبیین کرده‏است، اما با کمال‏تعجب باید گفت: این تصریحات هم نتوانسته است ریشه اختلاف را از بین‏ببرد; و دلیل آن، وجود افرادى است که اصرار دارند در این مورد یا موارددیگر به صورت آشکار و پنهان و بنا به دلایلى با رسول خداصلى الله علیه وآله مخالفت‏کنند!

    تفصیل مطلب را در مباحثى که در پى مى‏آید بیان خواهیم کرد.


    اهل بیت در قرآن
    لفظ «اهل بیت‏» سه بار در قرآن کریم آمده است:
    اول، در داستان موسى‏علیه السلام، آن گاه که نوزادى کوچک بود و خانواده فرعون‏او را پیدا کردند تا در آینده، دشمن و مایه اندوهشان باشد و پستان هیچ زنى‏را به دهان نگرفت و خانواده فرعون در کارش درمانده شدند.

    آن‏گاه خواهرموسى‏علیه السلام به آنان گفت:
    هل ادلکم على اهل بیت‏یکفلونه لکم وهم له ناصحون فرددناه الى امه‏کى تقر عینها ولا تحزن; .


    آیا مایلید که من شما را به خانواده‏اى که دایه این طفل شوند و او را با مهربانى‏تربیت کنند راهنمایى کنم؟

    بدین وسیله ما موسى را به مادرش برگرداندیم تادیده‏اش به جمال موسى روشن شود و حزن و اندوهش برطرف گردد.


    در این آیه بیانى وجود ندارد که مشخص سازد: منظور خواهر موسى‏علیه السلام ازاین تعبیر چه بود؟

    آیا منظورش تمام کسانى بودند که با آن خانواده قرابت وخویشاوندى داشتند یا بعضى از آنان؟

    و آیا منظورش فقط قرابت نسبى است‏یا نسبى و سببى؟

    یا علاوه بر قرابت نسبى و سببى کسانى را که از راه ولاء و یاتربیت هم به خانواده منتسب هستند در برمى‏گیرد؟


    گذشته از این، لفظ اهل بیت‏به صیغه نکره آمده است نه به صیغه معرفه،یعنى اهل البیت.


    دوم، در داستان ابراهیم‏علیه السلام، آن گاه که همسرش از بشارت فرشتگان که‏به‏او مژده دادند اسحاق و پس از او یعقوب را به دنیا خواهد آورد به شگفت‏آمد.

    ملائکه به او گفتند:
    اتعجبین من امر الله رحمه الله وبرکاته علیکم اهل البیت انه حمیدمجید;
    فرشتگان به او (زن ابراهیم) گفتند: آیا از کار خدا عجب دارى؟

    (عجب مدارکه) رحمت و برکات خدا مخصوص شما اهل بیت است; زیرا خداوند بسیارستوده صفات و بزرگوار است.


    در این آیه مبارکه همسر ابراهیم‏علیه السلام از اهل البیت‏شمرده شده است; زیرااو در این آیه مورد خطاب قرار گرفته است، اما این نمى‏تواند دلیل این مطلب‏باشد که همسر هم در تمام مواردى که لفظ اهل البیت اطلاق شده، حتى درمواردى هم که قرینه مناسب براى تعیین مقصود وجود ندارد، جزء اهل بیت‏است; زیرا توجیه خطاب در آیه فوق‏الذکر به همسر ابراهیم‏علیه السلام مى‏تواندقرینه‏اى براى داخل شدن وى در زمره اهل یت‏باشد، اما نمى‏تواند دلالت کندبر این که کلمه اهل البیت، همسر را هم در برمى‏گیرد، به گونه‏اى که به مجردشنیدن این کلمه و بى هیچ قرینه‏اى، باید به ذهن شنونده تبادر کند.

    در مباحث‏آتى بحث‏بیش‏ترى درباره این آیه خواهد آمد.

    سوم، فرموده خداوند متعال: یا نساء النبى لستن کاحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول‏فیطمع الذى فى قلبه مرض وقلن قولا معروفا وقرن فى بیوتکن‏ولاتبرجن تبرج الجاهلیه الاولى واقمن الصلاه وآتین الزکاه واطعن‏الله ورسوله انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم‏تطهیرا واذکرن مایتلى فى بیوتکن من آیات الله والحکمه ان الله کان‏لطیفا خبیرا.

    ملاحظه مى‏شود که فرموده خداوند متعال: «انما یرید الله لیذهب عنکم‏الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا» در میان آیاتى قرار گرفته که‏زنان پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله مخاطبند و بلکه جزء یکى از این آیات است.

    همین‏موجب شده که آن شبهه معروف در مراد آیه براى عده‏اى پیش آید و همان‏گونه که خواهیم دید گروهى آن را انگیزه‏اى براى برانگیختن شک‏هایى‏پیرامون مفاد حقیقى آیه مبارکه قرار مى‏دهند.

    گفته‏ها و اجتهادها مراجعه به سخنان مفسران ودیگران به دست مى‏دهد که درباره مراد ازاهل البیت در آیه مبارکه اقوال متعددى وجود دارد.

    این اقوال عبارتند از: 1.

    ادعاى عکرمه که در بازارها ندا مى‏داد و مردم را براى مباهله‏فرامى‏خواند.

    ادعاى وى این بود که منظور از «اهل‏البیت‏» در آیه تطهیر فقطوفقط زنان پیامبرصلى الله علیه وآله است و احدى غیر از آنان را در بر نمى‏گیرد.

    این گفته بنا به روایت عکرمه به ابن عباس و سعید بن جبیرهم نسبت داده‏شده است.

    چنان که این ادعا را به مقاتل هم نسبت داده‏اند.

    به عطاء، کلبى،سعیدبن جبیر و عروه بن زبیر هم که مدعى بود این آیه در خانه عایشه‏فرود آمد نسبت داده شده است.

    2.

    گروهى گفته‏اند: منظور اصحاب کساء است، یعنى پیامبرصلى الله علیه وآله، على،فاطمه، حسن، حسین‏علیهم السلام و همسران پیامبرصلى الله علیه وآله.

    بعضى همسران پیامبرصلى الله علیه وآله و اصحاب کساء را بدون پیامبرصلى الله علیه وآله آورده‏اند.این عقیده فخر رازى و خطیب بغدادى است که قسطلانى از بخارى روایت‏کرده است.

    .

    3.

    گفته‏اند: منظور پیامبرصلى الله علیه وآله است و بس.

    4.

    گفته‏اند: منظور بنى هاشمند و زنان را در بر نمى‏گیرد.

    5.

    گفته‏اند: منظور کسانى است که در پایین‏ترین جد پیامبرصلى الله علیه وآله با او نسبت‏دارند و نیز گفته شده: هر آن کس که با پیامبرصلى الله علیه وآله پیوند رحمى دارد.

    و نیزگفته شده: هر آن که با او پیوند نسبى یا سببى دارد.

    6.

    ابو حیان گفته: از آن جا که اهل البیت‏شامل زنان پیامبرصلى الله علیه وآله و پدران‏آنان مى‏شده، لفظ مذکر بر مؤنث غالب آمده است.

    7.

    گفته شده: منظور زنان است و تمامى بنى هاشم که صدقه بر آنان‏حرام شد.

    8.

    گفته شده: «اهل‏البیت‏» على، فاطمه، حسن و حسین‏علیهم السلام هستند.

    بعضى‏از اقوال و روایات تصریح دارد که پیامبرصلى الله علیه وآله هم جزء آنان است.

    این گفته به‏انس بن مالک، واثله بن اسقع ، ابو سعید خدرى، عایشه و ام سلمه نسبت داده‏شده است.

    طحاوى، کنجى شافعى، ذهبى و قمى بر آن اصرار داشته و نیزعقیده مجاهد، قتاده، کلبى و بلکه عقیده جمهور و بیش‏تر مفسران همین‏است.

    حتى بعضى گفته‏اند: مفسران اجماع دارند و جمهور روایت کرده‏اندکه این آیه درباره اهل کساء فرود آمد.

    گفته‏اند: منظور مدعى اجماع مفسران‏این است که مفسران بر این مطلب اجماع دارند که آیه مبارکه شامل آل البیت‏است و آنان اصحاب کساء مى‏باشند، اما درباره این که آیا زنان پیامبرصلى الله علیه وآله راهم دربر مى‏گیرد یا نه، اختلاف نظر است.

    یا منظور، اجماع کسانى است که‏نظرشان در مورد شان نزول و مانند آن قابل اعتناست و عکرمه و مقاتل ازاین افراد نیستند، زیرا این مساله به خبر دادن از پیامبرصلى الله علیه وآله‏یا کسانى از صحابه‏برمى‏گردد که گفته آنان معتبر است، در حالى که مقاتل و عکرمه متهم به‏دروغگویى‏اند.

    بعضى از روایات، امامان دوازده گانه‏علیهم السلام را هم اضافه کرده است.

    بعضى‏مدعى‏اند که امامیه اجماع دارند که آیه تطهیر شامل تمام امامان‏علیهم السلام مى‏شود.

    نتیجه گفته‏ها اگر در این گفته‏ها به دقت‏بنگریم، خواهیم یافت که تمام آنها پیرامون‏سه عنصر دور مى‏زند.

    اول، دخول زنان در مراد از کلمه «اهل البیت‏» یا به طور مستقل یا بااصحاب کساء یا با سایر بنى‏هاشم یا با افرادى که دایره شمول گسترده‏تر یاتنگ‏ترى دارد.

    دوم، دخول خویشاوندان پیامبرصلى الله علیه وآله; یعنى، بنى‏هاشم، غیر از اصحاب کساء;یعنى، کسانى که صدقه بر آنان حرام است و با پیامبرصلى الله علیه وآله خویشاوندى نسبى‏دارند.

    بعضى زنان پیامبرصلى الله علیه وآله را مى‏افزایند و بعضى هم در نفى آنان اصراردارند.

    سوم، اختصاص اهل البیت‏به اصحاب کساء.

    گروهى با استناد به روایات‏چندى که در این باره تصریح دارد، سایر امامان دوازده‏گانه را هم بدان‏مى‏افزایند.

    تمامى دلایل در حقیقت‏به نفى یا اثبات این عناصر برمى‏گردد، اگرچه دربیان آنچه که در اثبات آن مى‏کوشند با هم اختلاف جزئى دارند.

    نهایت امر این که، آنچه بعضى بیان کرده‏اند که منظور آیه تطهیر شخص‏پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله است و به نظر مى‏رسد که زاید بر عناصر سه گانه فوق الذکراست، کسى را نیافتیم که در اثبات آن استدلال کرده یا بدان ملتزم شده و آن رامبناى عقیده خویش قرار داده باشد.

    از این رو، نیازى به نفى یا اثبات آن دربحث‏خود نمى‏یابیم.

    در این جا تنها به بررسى و بیان مطالبى خواهیم‏پرداخت که ارتباط مستقیمى با عناصر سه‏گانه فوق دارد.

    فصل دوم: آیه تطهیر در تفسیر پیامبرصلى الله علیه وآله بدون شک رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله آگاه‏ترین مردمان به قرآن، معانى، اشارات واهداف، و به هنگام پیچیدگى امور و نیاز به توضیح و یا تصحیح آن، مرجع وملاذ دیگران است.

    آنچه در این جا نظرمان را به خود جلب مى‏کند این است‏که بعضى اوقات - بى آن‏که پرسشى در کار باشد - رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله حتى درمواردى که در ابتدا گمان مى‏رود از امور واضح است، دست‏به کار شده‏به توضیح و تبیین آن مى‏پردازد.

    با این حال، هنگامى دچار شگفتى مى‏شویم که‏مى‏بینیم خط بازى‏هاى سیاسى و تعصبات جاهلى تلاش دارد همان چیز رابا دستان خیانت‏گر خویش دچار تحریف و دگرگونى سازد که رسول خداصلى الله علیه وآله‏به توضیح، تثبیت و تصحیح آن پرداخته است و گویا از وراى پرده‏اى شفاف‏به غیب مى‏نگریسته است.

    لیکن از آن جایى که این تلاش مذبوحانه به حذف،زیادت و یا تحریف نص قرآن منجر شده، تقریبا ممتنع و غیر عملى‏نموده است.

    آنان براى رسیدن به اهداف شوم و نامیمون خود کوشیده‏اند که به جاى‏تحریف مبانى و کلمات قرآن، به تحریف معانى و دلالت‏هاى آن بپردازند.امام باقرعلیه السلام در نوشته خود به سعد الخیر، به همین مطلب اشاره‏فرموده است.

    آن جا که مى‏فرماید: اقاموا حروفه و حرفوا حدوده فهم یروونه ولا یرعونه والجهال‏یعجبهم حفظهم للروایه والعلماء یحزنهم ترکهم للرعایه .

    آنان حروف و کلمات قرآن را محفوظ داشته، حدود و قوانین آن را تغییردادند، قرآن را روایت مى‏کنند، اما حدودش را رعایت نمى‏کنند.

    جاهلان ازاین که روایت قرآن را حفظ کرده‏اند تعجب مى‏کنند و عالمان از این که حدودآن را ترک کرده‏اند اندوهگین هستند.

    این دقیقا همان چیزى است که در مورد آیه تطهیر به وقوع پیوست.آیه‏اى که درباره اهل بیت پیامبرصلى الله علیه وآله، که مرکز رسالت و محل رفت و آمدفرشتگان هستند نازل گشت.

    زیرا به رغم تاکیدهاى فراوان و پى در پى‏پیامبرصلى الله علیه وآله که چندین ماه و شاید تا زمان وفات آن حضرت تداوم داشت،مبنى بر این که مراد از «اهل بیت‏» در آیه تطهیر، فقط اهل کساء هستندو به استناد این آیه مبارکه از تمامى گناهان پاکیزه‏اند; هجوم دیوانه‏وارى‏را مى‏یابیم که هدف آن منحرف نمودن این مساله از جایگاه حقیقى‏اش‏و برانگیختن شبهاتى پیرامون دلالت آیه مبارکه است، حتى اگر به قیمت‏تکذیب پیامبر صلى الله علیه وآله و رد گفتار آن گرامى به صورتى زیرکانه و پنهانى‏تمام شود!

    روایت مفسر قرآن روایات بسیار زیاد آمده که تاکید دارد مقصود از «اهل بیت‏» در آیه‏تطهیر، اهل کساء هستند.

    این روایات را دانشمندان و عالمان حدیث مذاهب‏مختلف نقل کرده‏اند و گذشته از این که از طریق شیعه متواتر است، از طریق‏اهل سنت هم به تواتر روایت‏شده است.

    اهل کساء عبارتند از: پیامبر اکرم،على، فاطمه، حسن و حسین‏علیهم السلام.

    محقق کرکى‏رحمه الله مى‏گوید: «گذشته از روایات شیعه، که از شمار بیرون‏است، این مساله به تواتر رسیده، مفید یقین مى‏باشد.

    کدام حدیث در سنت ازاین روایت محکم‏تر است که روایات اهل سنت و رجال شیعه امامیه - پیروان‏حقیقت که یاران خاص و خالص اهل‏بیت مى‏باشند - بر نقل آن اتفاق نظردارند و اگر قرار باشد که از راه سنت آن را رد کنند، هیچ روایتى در سنت‏نمى‏ماند مگر این که مردود باشد.» به تعبیر مسکانى: «روایات درباره آن فراوان است.» و به تعبیر دیگرى:«کثرت آن قابل شمارش نیست.» دیگرى گفته: «مفسران اجماع دارند و جمهور روایت کرده‏اند.» این مطلب را این گونه تفسیر کرده‏اند که مفسران در شمول آیه تطهیر براهل کساء اجماع دارند.

    اختلاف در این است که آیا همسران پیامبرصلى الله علیه وآله هم درآن داخل هستند یا نه؟

    یا منظور، اجماع کسانى است که در امر شان نزول ومانند آن گفته آنان معتبر است.

    نقل این گفته پیش از این آمد.

    علامه طباطبائى‏رحمه الله مى‏گوید: «این روایات فراوان است و بر هفتاد حدیث‏افزون مى‏شود.

    روایاتى که در این باره از طریق اهل سنت آمده، بر روایاتى که‏از این دست از طریق شیعه رسیده فزونى دارد.

    اهل سنت آن را از طرق‏فراوان از ام‏سلمه، عایشه، ابوسعید خدرى، سعد، واثله بن اسقع، ابوالحمراء،ابن عباس، ثوبان غلام پیامبرصلى الله علیه وآله، عبد الله بن جعفر، على و حسن بن على‏علیهما السلام‏روایت کرده‏اند که نزدیک به چهل طریق مى‏شود.

    شیعه آن را از على، سجاد،باقر، صادق، رضاعلیهم السلام، ام سلمه، ابوذر، ابولیلى، ابوالاسود دئلى، عمرو بن میمون‏اودى و سعد بن ابى وقاص از چند طریق روایت کرده‏اند.» با مراجعه به این روایات و سندهاى آن روشن مى‏شود که راویان آن بیش‏از این است.

    کافى است‏بدانیم که یکى از دانشمندان پیرامون آیه تطهیر کتابى‏تالیف کرده و اولین مجلد آن را که بالغ بر چهارصد صفحه مى‏شود به بیان‏متون حدیث اختصاص داده است.

    وى این روایت را از بیش از پنجاه تن ازصحابه نقل کرده است.

    این گذشته از طرق بسیار فراوانى است که از امامان‏دوازده‏گانه عصمت و طهارت‏علیهم السلام و نیز از طریق تابعین وایت‏شده است.

    این‏کتاب را سیدعلى موحد ابطحى تحت عنوان آیه التطهیر فى احادیث‏الفریقین [ آیه تطهیر در احادیث‏شیعه و سنى] نوشته است.

    خداوند او راپاداش نیکو دهد.

    قندوزى حنفى پس از نقل گفته موده القربى که مى‏گوید: رسول خداصلى الله علیه وآله‏پس از فرود آمدن آیه: وامر اهلک بالصلاه واصطبر علیها...، مدت نه ماه‏به در خانه فاطمه مى‏آمد و مى‏گفت: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس‏اهل البیت و یطهرکم تطهیرا; چنین گفته: «این خبر از سى‏صد تن از صحابه‏روایت‏شده است.» نکته جالب این که: آن مرد منحرف از على‏علیه السلام و خاندان او هم که‏تلاش دارد بیش‏تر روایاتى را که در فضایل آنان آمده انکار کند، راهى جزاعتراف به صحت‏حدیث کساء نیافته است.

    وى مى‏گوید: «اما حدیث کساءصحیح است.» در این جا به مقدارى که این فرصت اندک به ما اجازه دهد به حدیث‏کساء و منابع آن اشاره مى‏کنیم.

    سپس مراد آیه تطهیر را بیان و مشخص‏خواهیم کرد که این آیه مبارکه بر خصوص آنان تطبیق مى‏کند، بدون این که‏بخواهیم ظهور سیاق را از بین ببریم، بلکه سیاق آیه هم به صورت قوى وکاملا آشکارى این مطلب را تقویت و تایید مى‏کند.

    سپس به دلایلى‏اشاره مى‏کنیم که دیگران در تایید اقوال خویش آورده‏اند، مانند کارى که درفصل اول کردیم.

    منابع حدیث کساء حدیث کساء، متون فراوانى از طریق بسیارى از صحابه و تابعین دارد.

    تمام‏این متون مى‏رساند که رسول خداصلى الله علیه وآله پارچه‏اى به دست گرفت و على، فاطمه،حسن و حسین‏علیهم السلام را زیر آن برد و فرمود: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا.

    بعضى از روایات مى‏گوید: پیامبرصلى الله علیه وآله براى پاکیزگى آنان دعا فرمود.

    این همه تاکید چرا؟

    ملاحظه مى‏شود که رسول خداصلى الله علیه وآله اصرار شدیدى بر این مساله داشت وتلاش کرد تا هرچه بیش‏تر به ثبوت، تاکید و نیز رسوخ آن در بینش مردم‏بپردازد.

    آن‏گاه به زدودن هرگونه شبهه یا شک و تردیدى درباره مصادیق‏اهل بیت در آیه تطهیر پرداخت و هر فرصتى را از صاحبان اغراض سیاسى وتمایلات و تعصبات جاهلى براى تحریف یا تضعیف آن گرفت.رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله این کار را از طریق شیوه عملى‏اى که در پیش گرفت وطرح بسیار مناسبى که پیاده کرد، اجرا نمود، چه آن حضرت‏صلى الله علیه وآله مدت‏شش ماه هرگاه که براى نماز از خانه‏اش بیرون مى‏رفت، به حجره فاطمه‏علیها السلام‏مى‏آمد و مى‏گفت: الصلاه یا اهل البیت، انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت‏ویطهرکم تطهیرا.

    نماز، اى اهل‏بیت!

    و آن‏گاه آیه مبارکه تطهیر را تلاوت مى‏فرمود.

    این مطلب از چندین نفر روایت‏شده است.

    بعضى نه ماه گفته‏اند.

    به نظر ما ممکن است‏یکى از دو رقم 9 و 6 [که در عربى بدین صورت‏نوشته مى‏شود: تسعه - سته] به دلیل نبود نقطه در سابق و نیز نزدیکى‏رسم الخط دو لفظ به هم، تصحیف دیگرى باشد.

    چهل صبح ، یک ماه ، هفت ماه ، هشت ماه ، ده ماه ، هفده ماه ونوزده ماه .

    در برخى از منقولات رقم معینى بیان نشده است.

    هم‏چنین‏گفته‏اند: پیامبرصلى الله علیه وآله تا آخر عمر بدین کار ادامه داد.

    بعضى گفته‏اند: «این خبربا اسناد، از سى‏صد تن از صحابه روایت‏شده است.

    بعضى هجده ماه و بعضى‏ده ماه گفته‏اند.» راز اختلاف روشن است که اختلاف در مدت، نه موجب سستى روایت مى‏شود ونه موجب شک در اصل واقعه.

    آنچه مى‏توان در این‏جا بیان کرد و به پذیرش‏نزدیک مى‏نماید، این است که هر یک از ناقلان آنچه را خود دیده، نقل کرده‏است.

    شاید بعضى یک ماه، بعضى دیگر شش ماه یا هشت ماه و یا تا آخرزندگانى رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله مراقب این کار بوده‏اند.

    همین گونه است در موردسایر ارقامى که بیان شد.

    بر این اساس هر کدام از راویان مشاهدات شخصى‏خود را بیان کرده بدون این که مشاهدات دیگران را نفى کند.

    نیز ممکن است‏رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله این کار را در چند برهه جدا از هم که طى هر کدام استمرارداشته، انجام داده باشد.

    در آغاز فصل پنجم وجه کامل‏تر و معقول‏ترى را درجمع این ارقام خواهیم آورد.

    ان شاءالله تعالى.

    آیه تطهیر و زنان پیامبرصلى الله علیه وآله اخبار و روایات مى‏رساند که آیه تطهیر، زنان پیامبرصلى الله علیه وآله رادر بر نمى‏گیرد.

    این روایات، هر گونه شک و شبهه‏اى را در این باره نفى کرده‏است; چه با صراحت تمام بیان مى‏دارد که رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله از ورود عایشه به‏زیر پارچه جلوگیرى کرد و نیز تصریح دارد که عایشه از اهل‏بیت نیست.در مورد ام سلمه و سایر زنان پیامبرصلى الله علیه وآله نیز چنین است.

    در این باره به متون‏مختلف زیر توجه فرمایید: در واقعه کساء، عایشه به پیامبرصلى الله علیه وآله گفت: آیا من هم از اهل‏بیت توهستم؟

    پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: برو کنار، تو پایان خوشى دارى.

    در متن دیگرى آمده: آن حضرت‏صلى الله علیه وآله زینب را از این که همراه آنان زیرپارچه کساء رود بازداشت و به او فرمود: در جاى خود بایست.

    تو، ان‏شاءالله‏تعالى، پایان خوشى دارى.

    متون دیگر مى‏گوید: در آن موقع ام سلمه گفت: خداوندا!

    مرا از آنان‏گردان!

    پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: در جاى خود باش، تو خوبى.

    یا گفت: یا پیامبر خدا!

    آیا من از آنان هستم؟

    فرمود: تو بر جاى خود باش،تو خوبى.

    یا گفت: من نیز آمدم تا همراه آنان زیر پارچه روم.

    پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود:درجاى خود باش.

    تو خوبى.

    یا گفت: اى رسول خدا!

    مرا هم با آنان داخل کن.

    فرمود: اى ام سلمه!

    تو اززنان شایسته من هستى، اما در این مکان احدى وارد نمى‏شود، مگر این که ازمن باشد.

    یا این‏که پیامبرصلى الله علیه وآله به او فرمود: تو پایان خوشى دارى یا تو خوبى.

    یا این‏که ام سلمه گفت: اى رسول خدا!

    آیا من از اهل بیت تو نیستم؟فرمود: تو پایان خوشى دارى.

    تو از همسران پیامبرى.

    یا فرمود: تو پایان خوشى دارى و از بهترین همسران من هستى.

    یا گفت: آیا من از اهل تو نیستم؟

    فرمود: تو پایان خوشى دارى اما اینان‏اهل من هستند.

    تکرار حادثه روشن است که هرگاه نقل یک واقعه متعدد شود، اجمال و تفصیل، و بیان‏بعضى از خصوصیات و حذف آن در مواردى، نقل حرف به حرف نص واقعه‏و یا نقل به معناى آن، امرى عادى و طبیعى باشد، نه موجب سستى روایت ونه باعث ضعف آن.

    بعضى مى‏گویند: «ظاهرا این کار پیامبرصلى الله علیه وآله چند بار در خانه ام سلمه‏تکرار شده است.

    آنچه بر این گفته دلالت دارد، اختلاف هیئت اجتماع آنان وچیزى که ایشان را زیر آن قرار داد و دعاى پیامبر براى آنان و نیز پاسخ‏ام‏سلمه است.» شاید این کار در خانه زنان دیگر پیامبرصلى الله علیه وآله هم تکرار شده باشد،همان‏گونه که روایت زیر بر آن دلالت دارد.

    این روایت مى‏گوید: عایشه ازپیامبرصلى الله علیه وآله اجازه خواست که او هم زیر پارچه رود، اما پیامبرصلى الله علیه وآله او را از این‏کار بازداشت و فرمود: کنار برو.

    در مورد زینب، همسر دیگر پیامبرصلى الله علیه وآله نیزهمین‏طور است.

    مستفیض یا متواتر بعضى تلاش کرده‏اند تا در تواتر حدیث کساء تشکیک کنند.

    بدین اعتبارکه متضمن این معناست که على و فاطمه زهراعلیها السلام در کنار رسول خداصلى الله علیه وآله‏خوابیده بودند، اما معقول نیست که اینان در مقابل دیدگان مردم بیگانه‏بخوابند.

    همین‏طور معقول نیست که همسر پیامبرصلى الله علیه وآله تمایل خود را براى‏خوابیدن در کنار شوهرش [پیامبرصلى الله علیه وآله] در حالى ابراز دارد که مردم پیرامون‏آنان حضور دارند و صداى‏شان را مى‏شنوند و آنان را مى‏بینند.

    معناى این سخن آن است که این واقعه در داخل خانه و آن‏جا که احدى‏غیر از پیامبرصلى الله علیه وآله و على و فاطمه و حسن و حسین‏علیهم السلام و ام سلمه حضورنداشت، به وقوع پیوسته است.

    لذا افراد دیگرى در آن‏جا حاضر نبوده‏اند تا این‏واقعه را به طور مستقیم و آن‏گونه که خود دیده‏اند، نقل کنند.

    بنابراین، نقل‏روایت در همین افراد منحصر مى‏شود.

    آرى، ممکن است که عمر بن ام سلمه که در آن موقع پنج‏یا شش ساله بود،در این واقعه حضور داشته و آن را بنابر دید خود نقل کرده باشد.

    بنابراین معلوم مى‏شود کسانى که غیر از این شش تن واقعه را نقل کرده وبه نام احدى از اینان تصریح نکرده‏اند، واسطه نقل را انداخته‏اند.

    از آنچه گذشت‏به دست مى‏آید که حدیث کساء در تمام طبقات متواترنیست، بلکه مستفیض است; زیرا روایت آن منحصر به چهار تن از این افرادشش گانه است; زیرا ما روایت این حدیث را نه از پیامبرصلى الله علیه وآله دیده‏ایم و نه ازفاطمه.

    پاسخ ما این است که: 1.

    شاید کسانى روایت على و حسن و حسین‏علیهم السلام را با وجود این که امامان‏معصوم و پاکیزه‏اند، نپذیرند، بلکه لازم بدانند که دیگران هم به آنان منضم‏باشند تا روایت اینان به نظرشان صحیح آید.

    این مساله - همان‏گونه که بیان شد - از ده‏ها تن از صحابه، از طرق‏گوناگون و الفاظ مختلف نقل شده است.

    موحد ابطحى در کتاب خود«آیه‏التطهیر فى احادیث الفریقین‏» تعداد زیادى از این روایات را آورده است.

    غیر معقول است که در تمام این روایات، واسطه‏ها حذف شده باشند.آرى، ممکن است در یک یا دو و احتمالا سه مورد، بنا به دلایل استثنایى وغیر دائمى، واسطه‏ها حذف شوند، اما حذف آن در ده‏ها مورد آن هم در یک‏مساله خاص، بى‏نهایت‏بعید و بلکه غیر معقول و غیر قابل قبول به نظرمى‏رسد.

    شمارى از این راویان تصریح کرده‏اند که خودشان در این واقعه حضورداشته و آن را از نزدیک با چشمان خود مشاهده کرده‏اند و یا پیامبرصلى الله علیه وآله راچندین ماه دیده‏اند که به در خانه فاطمه‏علیها السلام مى‏آمد تا مضمون آیه مبارکه راتاکید نماید.

    این بدان معناست که واسطه نه عمدا حذف شده است و نه سهوا.

    راویان بخشى از این روایات با صراحت گفته‏اند که تصریح پیامبرصلى الله علیه وآله‏مبنى بر فرود آمدن این آیه درباره پنج تن را به گوش خود و یا از على یافاطمه یا حسن و حسین شنیده‏اند.

    همین تواتر نقل براى ثبوت مساله کافى‏است و هرگاه این مطلب از رسول خداصلى الله علیه وآله ثابت‏شود، تکذیب پیامبرصلى الله علیه وآله کفرو خروج از دین است و حتى تکذیب على‏علیه السلام که همواره با حق است و حق بااو و نیز سایر پنج تن; زیرا تکذیب آنان، تکذیب پیامبرصلى الله علیه وآله است.

    چرا این نویسنده مدعى است که در حدیث کساء آمده که فاطمه زیرپارچه در کنار على‏علیه السلام و پیامبرصلى الله علیه وآله و حسن و حسین‏علیهما السلام و در مقابل دیدگان‏مردان بیگانه خوابید؟!

    در حالى که این حدیث تصریح دارد که پیامبرصلى الله علیه وآله آنان‏را جمع کرد و با پارچه پوشید و آن گاه این آیه شریفه فرود آمد.

    روایت جابربه نشستن زیر پارچه و نه خوابیدن زیر آن تصریح دارد.

    جابر بن عبدالله ازعلى‏علیه السلام روایت کرده که آن حضرت به پیامبرصلى الله علیه وآله گفت: نشستن ما زیر این‏پارچه چه فضیلتى دارد؟

    این همان روایتى است که همین نویسنده بدان استنادو اعتماد کرده و همان‏گونه که ملاحظه کردید در آن هیچ‏گونه ذکرى از خواب‏نشده است!

    فصل سوم: از گفته‏هاى ضعیف تا دلایل ضعیف‏تر از گفته هایى که ملتزمان بدان کوشیده‏اند در اثبات آن ادله‏اى اقامه کنندجز دو گفته باقى نمانده است: 1.

    اهل بیت پیامبرصلى الله علیه وآله بنى هاشم هستند; 2.

    اهل بیت، امت محمدصلى الله علیه وآله یاخصوص پرهیزگاران امت اویند.

    به زودى روشن خواهد شد که این دو عقیده با دلایل خود هم چون سرابى‏است در بیابان هموار بى آب که شخص تشنه آن را آب پندارد و به جانب آن‏شتابد و چون بدان جا رسد هیچ آبى نیابد.

    عدم شمول بنى هاشم با احادیث زیر استدلال کرده‏اند که آیه تطهیر شامل همه بنى هاشم است‏یا همراه با زنان پیامبرصلى الله علیه وآله و یا بدون آنان.

    1.

    حدیث زید بن ارقم که پیش از این آمد.

    حدیث ابن عباس که در آن آمده: خداوند خلق را دو قسم کرده و مرادر قسمت‏بهتر قرار داده است...

    سپس قبایل را خاندانى چند و مرا در بهترین‏خاندان قرار داد.

    این فرموده خداوند متعال است که: «انما یرید الله لیذهب عنکم‏الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» من و اهل بیت من پاکیزه از گناهان هستیم.

    روایت زید بن ارقم در پاسخ به حصین که از او پرسید: چه کسانى‏اهل بیت پیامبرند؟

    زنانش؟

    زید پاسخ داد: نه به خداى سوگند، چه بسا زن‏مدتى با مرد زندگى کند، سپس مرد او را طلاق دهد و زن به نزد پدر و قوم‏خود باز گردد.

    اهل بیت پیامبر، اهل و عصبه اویند، آنان که پس از او از صدقه‏محروم شدند.

    صلاحیت لفظ «اهل بیت‏» براى شمول زنان و آل او.

    چرا که مراد ازبیت، هم خانه مسکونى است و هم خانه نسبى.

    کنجى شافعى سه ایراد بر گفته زید بن ارقم گرفته که عبارتند از: 1.

    زید بن ارقم گفته: اهل بیت پیامبرصلى الله علیه وآله کسانى هستند که پس از او ازصدقه محروم شدند، در حالى که محرومیت از صدقه به پس از وفات‏پیامبرصلى الله علیه وآله اختصاص ندارد، بلکه پیش از وفات را هم در بر مى‏گیرد.

    محرومان از صدقه منحصر در افراد مذکور نیست، بلکه بنى عبدالمطلب‏هم از صدقه محروم بودند.

    بنا بر قول صحیح‏تر، آل مرد، غیر از خود اویند.

    بنابراین، بر اساس گفته‏زید، امیر المؤمنین على‏علیه السلام از دایره اهل بیت‏خارج مى‏شود.

    بعضى معتقدند که منظور کنجى از عبارت اخیر این است، همان گونه که‏زن پس از مدتى زندگانى با شوهر به خاطر طلاق از دایره بیت‏خارج مى‏شود،داماد هم اگر از دختر تابع خانه جدا شود، از آن خانه بیرون مى‏شود.

    چه‏ملاک در هر دو یک است.

    بنابراین، همان‏گونه که همسران پیامبرصلى الله علیه وآله ازاهل بیت‏خارج هستند، على هم از آنان خارج مى‏شود.

    ممکن است گفته شود: این توجیه سخن کنجى بى جاست; زیرا زید بن‏ارقم تاکید کرده که اهل بیت، اهل و عصبه مرد هستند، و على‏علیه السلام هم از عصبه‏پیامبرصلى الله علیه وآله است.

    پس معنا ندارد که کنجى از زید بن ارقم ایراد بگیرد که‏على‏علیه السلام را از دایره اهل بیت‏بیرون مى‏کند، اما بعضى از محققان، عبارت‏کنجى را به نحو دیگرى توضیح داده‏اند که ممکن است گفته شود این توجیه‏نزدیک‏تر به قبول است.

    حاصل این توجیه چنین است: على‏علیه السلام بنا بر نص آیه مباهله نفس پیامبرصلى الله علیه وآله است; بنابراین، از مدلول آیه‏خارج مى‏شود [چون آل مرد غیر از خود اویند.] در حالى که پیامبرصلى الله علیه وآله و هرآن کس که به منزله اوست، چنان که نزد بیش‏تر عالمان و محققان معلوم‏است، در مدلول آیه داخل مى‏باشد.

    ما ضمن پذیرش این توجیه، احتمال‏مى‏دهیم که به هنگام نوشتن اشتباهى رخ داده باشد.

    بدین معنا که مى‏خواسته‏بنویسد رسول الله، ولى نوشته امیر المؤمنین.

    با این حال احتمال اشتباه درنوشتن معمولا ضعیف است.

    بنابراین، چاره‏اى جز پذیرش آنچه گذشت‏نیست.

    ما به ایرادهاى کنجى بر گفته زید بن ارقم چند مورد مى‏افزاییم: 1.

    این تفسیر زید از اهل بیت اجتهاد اوست.

    هرگاه چیزى غیر از آن ازرسول خداصلى الله علیه وآله ثابت‏شود، معیار کلام رسول خداصلى الله علیه وآله خواهد بود نه اجتهادزید و نه اجتهاد دیگرى; زیرا گفته دیگران، اجتهاد در مقابل نص است.

    همان‏گونه که هنگام بیان متون متواتر و صحیح حدیث کساء در اوایل کتاب‏ملاحظه کردید، ثابت‏شده که رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله مراد از اهل بیت را معین‏فرموده است.

    اگر سخن زید درست‏باشد بر رسول خداصلى الله علیه وآله لازم بود که عباس،فرزندانش، عقیل، جعفر و دیگر نزدیکانش را زیر عبا آورد و از جلو خانه‏آنان بگذرد و این آیه را تلاوت کند.

    معلوم نیست که مرد از بیت، بیت نسبى و اصل و عصبه پیامبرصلى الله علیه وآله و یاخانه مسکونى و یا هر دو باشد.

    چه پیش از این آمد که با ملاحظه آیات وسیاق آن و کاربردهاى وارده، ارجح این است که مراد از بیت، بیت نبوت ورسالت‏باشد.

    اعضاى این بیت، از طریق راهنمایى پروردگار به واسطه‏رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله شناخته مى‏شوند; زیرا خداوند است که افرادى را که شایستگى‏مقام والا و رفیع را در اثر تلاش‏ها و مجاهدت‏هاى خویش دارند مى‏شناسد.

    پیش از این آمد که پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله اهل بیت را منحصر به آل عبا و ائمه‏دوازده‏گانه‏علیهم السلام کرده است.

    اگر هم بپذیریم که منظور، خانه مسکونى است‏باید همان گونه که گذشت‏خانه خاصى باشد که رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله اهل کساء رادر آن گرد آورد.

    زید در صدد بیان مراد عبارت اهل بیت در آیه تطهیر نیست، بلکه‏حدیث ثقلین را تفسیر مى‏کند.

    هر چند زید بنا به آنچه بیان کردیم در این تفسیر خود دچار اشتباه شده،اما ممکن است راى وى در مورد عبارت «اهل البیت‏» در آیه تطهیر خلاف‏آن باشد، خصوصا که وى اصراء پیامبرصلى الله علیه وآله در تطبیق آیه بر خصوص اهل کساءرا دیده و شاهد بوده که پیامبرصلى الله علیه وآله چندین ماه و بلکه تا زمان رحلت‏به این‏امر ادامه داد.

    در خصوص حدیث ابن عباس نکات زیر را بیان مى‏داریم: 1.

    این حدیث دلالت ندارد که مراد از اهل بیت، همه بنى‏هاشم یا تمام‏کسانى است که پس از پیامبرصلى الله علیه وآله از صدقه محروم شدند، چنان که زید بن‏ارقم مدعى بود.

    حدیث ابن عباس با حدیث کساء که پیش از این آمد منافاتى ندارد;زیرا مراد این است که عنایت ربانى بر این تعلق گرفته که پیامبرصلى الله علیه وآله ازخانواده‏اى با شرافت، پاکیزه، و داراى مجد و فضیلت‏باشد.

    حال اگر این‏پیامبر پس از آن که به پیامبرى رسید، اهل بیتى داشت که از گناهان پاکیزه‏بودند، خلاف قاعده نخواهد بود; زیرا پیامبرصلى الله علیه وآله در بهترین خانواده‏هاى‏قریش قرار داده شد.

    آن گاه اهل بیت او آمده‏اند که آنان هم در دامان نبوت‏پاکیزه از گناهان تربیت‏شدند.

    بنابراین، وجود اهل بیت پیامبرصلى الله علیه وآله در طول‏وجود آن حضرت به عنوان پیامبر مى‏باشد نه در عرض آن.

    اگر پیوندهاى قبیله‏اى معیار بود، مى‏بایست ابوطالب و امثال او هم ازگناهان پاکیزه باشند، در حالى که این گونه نیست.

    این به دست مى‏دهد که‏هرچند قبیله و خانواده اثر بزرگى دارد اما نه همه چیز است و نه سبت‏به‏همگان چنین مى‏باشد.

    بنابراین، باید به پیامبرصلى الله علیه وآله مراجعه کنیم تا در عمل،پاکیزگان را براى ما معرفى کند و آنان را از دیگران متمایز سازد.

    این ازیک سو، از سوى دیگر نوح‏علیه السلام مى‏گوید:

کلمات کلیدی: اهل بیت - قرآن

کتاب پيامبر اعظم (ص) از نگاه قرآن و اهل بيت (ع) در هفت فصل به بررسي دلايل پيامبري، حکمت پيامبري، پايان پيامبري، رسالت جهاني محمد (ص)، ويژگي‌هاي پيامبر (ص)، محمد از زبان محمد (ص) و محمد (ص) از زبان علي (ع) مي‌پردازد. مولف در بخشي از کتاب آورده است: ب

در سخنان رسول خدا و ائمه اطهار عليهم السلام، کلمات اهل بيت، عترت، آل محمد و قربي، آل رسول زياد به چشم مي‌خورد. اکنون بايد ديد اينان کيستند و چه خصوصياتي دارند. اهل بيت همچون کشتي نوح رسول خدا بارها سخن از اهل بيت و عترت خود به ميان آورده و راجع

چکيده: دوستي با اهل بيت پيامبر اکرم (ص) يکي از موضوعات بسيار مهمي است که فکر و ذهن اغلب شعرا و نويسندگان را به خود مشغول کرده و اين مودت و دوستي در آثار آنها نمود خاصي پيدا کرده است. به نظر مي رسد که اغلب شعرا و نويسندگان به حديث معروف ثقلين و آيه ت

احمد زمانى غدير از اساسى‏ترين برنامه‏هاى پيامبر خدا(ص) براى دوام و عزت و شکوه اسلام و قرآن بود. او در بازگشت از حجه‏الوداع آخرين رسالت‏خويش را انجام داد. زيرا خدايش فرموده بود: يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته وا

غدير از اساسى‏ترين برنامه‏هاى پيامبر خدا(ص) براى دوام و عزت و شکوه اسلام و قرآن بود. او در بازگشت از حجه‏الوداع آخرين رسالت‏خويش را انجام داد. زيرا خدايش فرموده بود: يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمک من

با مطالعه آيات قرآن مجيد اين حقيقت براي ما آشکار مي گردد که خداوند متعال براي شناساندن علي عليه السلام به مردم و بياان قدر و منزلت اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به مناسبتهاي مختلف آيات بسياري را بر رسول خود نازل فرموده است چنان که پيامبر

. رسول اکرم «ص» در اداره امور حکومت، رياست ديني تام داشت. آن حضرت از يک‌سو به اداره امور ارتش و حفظ و حراست سرحدات و مرزها مي‌پرداخت، ماليات و غنائم را در بين مسلمانان تقسيم مي‌کرد، در ميانشان به داوري مي‌نشست و کارهائي از اين قبيل را که به امور دني

منابع عبرت و شیوه‏هاى عبرت‏آموزى عبرتها به وسعت دنیا گسترده است. هر پدیده، آیه‏اى از آیات الهى است و پیامى دربردارد. هر کس دیده‏اى عبرت بین داشته باشد، مى‏تواند از لابلاى پدیده‏ها، پیامها را دریابد. براى آگاهى و بیدارى انسان هشدارها داده شده است و عبرتها بى‏پرده و آشکار رخ نموده‏اند. به فرموده امیرالمؤمنین(ع)، اگر انسان چشم باز کند و ببیند، وسایل بینایى او فراهم است، و اگر گوش ...

کتاب «رابطه سببيّت در حقوق کيفري» نوشته دکتر محمود نجيب حسني با همت انتشارات دانشگاه علوم اسلامي رضوي روانه بازار کتاب شد. به گزارش خبرنگار خبرگزاري رسا، نويسنده کتاب «رابطه سببيّت در حقوق کيفري» که از استادان حقوق جنايي و رئيس اسبق دانشکده حقوق د

پس خداي بزرگ تاريکي هاي جاهليت را به وسيله ي حضرت محمد (ص) روشن ساخت و مشکلات و تيرگي کفر را از قلب ها زدود و پرده ها از جلوي ديدگان برداشت . پيامبر (ص) براي هدايت در ميان مردم به پا خاست و آنان را از گمراهي نجات داد و از کوري و کور دلي رهانيد و به

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول