دانلود مقاله آداب و سنن پیامبر گرامى اسلام

Word 57 KB 14839 16
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • روایاتى چند درباره پاره‏اى از سنن و آداب آن حضرت در معاشرت
    1- و در کتاب ارشاد دیلمى است که:رسول خدا (ص) لباس خود را خودش وصله مى‏زد، و کفش خود را خود مى‏دوخت، و گوسفند خود را مى‏دوشید، و با بردگان هم غذا مى‏شد،و بر زمین مى‏نشست و بر مرکب سوارمى‏شد و دیگرى را هم پشت سر خود بر آن سوار مى‏کرد، و حیا مانعش نمى‏شد از این که مایحتاج خود را خودش از بازار تهیه کرده به سوى اهل خانه‏اش ببرد، به توانگران و فقرا دست مى‏داد و دست خود را نمى‏کشید تا طرف دست خود را بکشد،به هر کس مى‏رسید چه توانگر و چه درویش و چه کوچک و چه بزرگ سلام می داد، و اگر چیزى تعارفش مى‏کردند آن را تحقیر نمى‏کرد اگر چه یک خرماى پوسیده بود، رسول خدا(ص) بسیار خفیف المؤنه و کریم الطبع و خوش معاشرت و خوش رو بود، و بدون این که، بخندد همیشه تبسمى بر لب داشت، و بدون این که چهره‏اش در هم کشیده باشد همیشه اندوهگین به نظر مى‏رسید، و بدون این که از خود ذلتى نشان دهد همواره متواضع بود، و بدون این که اسراف بورزد سخى بود،بسیار دل نازک و نسبت به همه مسلمانان مهربان بود، هرگز به نوعی که سیر شود غذا نخورد، و هرگز دست طمع به سوى چیزى دراز نکرد.

    (29)
    2- و در کتاب مکارم الاخلاق روایت شده که: رسول الله (ص) عادتش این بود که خود را در آینه ببیند و سر و روى خود را شانه زند و چه بسا این کار را در برابر آب انجام مى‏داد و گذشته از اهل خانه، خود را براى اصحابش نیز آرایش مى‏داد و مى‏فرمود:
    خداوند دوست دارد که بنده‏اش وقتى براى دیدن برادران از خانه بیرون مى‏رود خود را آماده ساخته؛ آرایش دهد.

    (30)
    3- و در کتاب‏هاى علل و عیون و مجالس به اسنادش از حضرت رضا از پدران بزرگوارش(ع) نقل کرده که رسول الله (ص) فرمود: من از پنج چیز دست برنمى‏دارم تا بمیرم:
    1ـ روى زمین و با بردگان غذا خوردن.

    2ـ بر مرکب ساده سوار شدن.

    3 ـ به دست خود بز دوشیدن.

    4 ـ لباس پشمینه پوشیدن.

    5 ـ و به کودکان سلام کردن .

    براى این دست برنمى‏دارم که امتم نیز بر آن عادت کنند و این خود سنتى شود براى بعد از خودم.

    (31) 4-و در کتاب فقیه از على (ع) روایت شده که به مردى از بنى سعد فرمود: آیا تو را از خود و از فاطمه حدیث نکنم ـ تا آنجا که فرمود ـ پس صبح شد و رسول الله (ص) بر ما وارد شد در حالى که من و فاطمه هنوز در بستر خود بودیم، فرمود: سلام علیکم، ما از جهت این که در چنین حالى بودیم شرم کرده، جواب سلامش نگفتیم، بار دیگر فرمود: السلام علیکم باز ما جواب ندادیم، بار سوم فرمود: السلام علیکم اینجا بود که ترسیدیم اگر جواب نگوئیم آن جناب مراجعت کنند چرا که عادت آن حضرت چنین بود که سه نوبت سلام مى‏کرد اگر جواب مى‏شنید و اذن مى‏گرفت داخل مى‏شد و گرنه برمى‏گشت، از این جهت ناچار گفتیم: و علیک السلام یا رسول الله، درآى، آن حضرت بعد از شنیدن این جواب داخل شد...

    .(32) 5- و در کتاب کافى بسند خود از ربعى بن عبد الله از ابى عبدالله (ع ) نقل کرده که فرمود : رسول خدا (ص) به زنان هم سلام مى‏کرد و آنها سلامش را جواب مى‏دادند.

    (33) 6- و نیز در کافى به سند خود از حضرت عبد العظیم بن عبدالله حسنى نقل کرده که ایشان بدون ذکر سند از رسول خدا(ص) نقل کرده و گفته که آن حضرت سه نوع مى‏نشست: یکى" قرفصاء " ـ و آن عبارت از این بود که ساقهاى پا را بلند مى‏کرد و دو دست خود را از جلو بر آنها حلقه مى‏زد و با دست راست بازوى چپ و با دست چپ بازوى راست را مى‏گرفت، دوم این که دو زانوى خود و نوک انگشتان پا را به زمین مى‏گذاشت، سوم این که یک پا را زیر ران خود گذاشته و پاى دیگر را روى آن پهن می کرد و هرگز دیده نشد که چهار زانو بنشیند.

    (34) 7- و در کتاب مکارم الاخلاق از کتاب نبوت از على (ع) نقل کرده که فرمود: هیچ دیده نشد که رسول خدا(ص) با کسى مصافحه کند و او جلوتر از طرف دست خود را بکشد، بلکه آن قدر دست خود را در دست او نگه می داشت تا او دست آن جناب را رها سازد، و هیچ دیده نشد که کسى با پر حرفى خود مزاحم آن حضرت شود و او از روى انزجار سکوت کند، بلکه آن قدر حوصله به خرج مى‏داد تا طرف ساکت شود و هیچ دیده نشد که در پیش روى کسى که در خدمتش نشسته پاى خود را دراز کند، و هیچ وقت مخیر بین دو چیز نشد مگر این که آن کاری که دشوارتر بود را اختیار مى‏فرمود، و هیچ وقت در ظلمى که به او می شد به مقام انتقام در نیامد، مگر این که محارم خدا هتک شود که در این صورت خشم مى‏کرد و خشمش هم براى خداى تعالى بود، و هیچ وقت در حال تکیه کردن غذا میل نفرمود تا از دنیا رحلت کرد، وهیچ وقت چیزى از او درخواست نشد که در جواب بگوید: "نه"، و حاجت هیچ حاجتمندى را رد نکرد بلکه عملا یا به زبان به قدرى که برایش میسور بود آن را برآورده می ساخت،نمازش در عین تمامیت ازهمه نمازها سبک ‏تر و خطبه‏اش از همه خطبه‏ها کوتاهتر بود، و مردم، آن جناب را به بوى خوشى که از او به مشام مى‏رسید مى‏شناختند، و وقتى با دیگران بر سر یک سفره مى‏نشست اولین کسى بود که شروع به غذا خوردن مى‏کرد، و آخرین کسى بود که از غذا دست مى‏کشید، و همیشه از غذاى جلو خود میل مى‏فرمود، و وقتى چیزى مى‏آشامید آشامیدنش با سه نفس بود، و آن را مى‏مکید و مثل پاره‏اى از مردم نمى‏بلعید، و دست راستش اختصاص داشت براى خوردن و آشامیدن، و جز با دست راست چیزى نمى‏داد و چیزى نمى‏گرفت، رسول خدا با دست راست کار کردن را در جمیع کارهاى خود دوست مى‏داشت حتى در لباس پوشیدن و کفش به پا کردن و موى شانه زدنش.

    و وقتى دعا مى‏فرمود سه بار تکرار مى‏کرد، و وقتى تکلم مى‏فرمود در کلام خود تکرار نداشت و اگر اذن دخول مى‏گرفت سه بار تکرار مى‏نمود، کلامش همه روشن بود به طورى که هر شنونده‏اى آن را مى‏فهمید، وقتى تکلم مى‏کرد چیزى شبیه نور از بین ثنایایش - دندان های ثنای ایشان - بیرون مى‏جست، و اگر آن جناب را مى‏دیدى مى‏گفتى افلج (35) است و حال آن که چنین نبود، نگاهش همه به گوشه چشم بود، و هیچ وقت با کسى مطالبى را که خوش آیند آن کس نبود در میان نمى‏گذاشت، وقتى راه مى‏رفت گویى از کوه سرازیر مى‏شد و بارها مى‏فرمود بهترین شما خوش اخلاق‏ترین شما است، هیچ وقت طعم چیزى را مذمت نمى‏کرد، و آن را نمى‏ستود، اهل علم و اصحاب حدیث در حضورش نزاع نمى‏کردند، و هر دانشمندى که موفق به درک حضورش شد این معنا را گفت که من به چشم خود احدى را نه قبل از او و نه بعد از او نظیر او ندیدم.

    (36) 8- و در کتاب کافى به سند خود از جمیل بن دراج از ابى عبدالله (ع) نقل کرده که فرمود : رسول خدا (ص) نگاه‏هاى زیر چشمى خود را در بین اصحابش به طور مساوى تقسیم کرده بود به این معنا که به تمام آنان به یک جور نظر مى‏انداخت و همه را به یک چشم مى‏دید، و نیز فرمود:هیچ اتفاق نیافتاد که آن جناب پاى خود را در مقابلاصحابش دراز کند،و اگر مردى با او مصافحه مى‏کرد دست خود را از دست او بیرون نمى‏کشید و صبر مى‏کرد تا طرف دست او را رها سازد، از همین جهت وقتى مردم این معنا را فهمیدند هر کس با آن جناب مصافحه مى‏کرد دست خود را مرتباً به طرف خود مى‏کشید تا آن که از دست آن حضرت جدا مى‏کرد.

    (37) 9- و در کتاب مکارم الاخلاق مى‏گوید، رسول خدا(ص) هر وقت حرف مى‏زد در حرف زدنش تبسم مى‏کرد.

    (38) 10-و نیز از یونس شیبانى نقل مى‏کنند که گفت امام ابى عبدالله (ع) به من فرمود: چطور است شوخى کردنتان با یکدیگر؟

    عرض کردم خیلى کم است، فرمود چرا با هم شوخى نمى‏کنید؟

    شوخى از خوش اخلاقى است و تو با شوخى مى‏توانى در برادر مسلمانت مسرتى ایجاد کنى،رسول خدا (ص) همواره با اشخاص شوخى مى‏کرد، و مى‏خواست تا بدین وسیله آنان را مسرور سازد.(39) 11- و نیز در آن کتاب از ابى القاسم کوفى در کتاب اخلاق خود از امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود: هیچ مؤمنى نیست مگر این که از شوخى بهره‏اى دارد، رسول الله (ص) هم با اشخاص شوخى مى‏کرد، ولى در شوخی هایش جز حق نمى‏گفت.

    (40) 12- و در کافى به سند خود از معمر بن خلاد نقل کرده که گفت از حضرت ابى الحسن سؤال کرد که قربانت شوم، انسان با مردم رفت و آمد دارد، مردم مزاح مى‏کنند، مى‏خندند، تکلیف چیست؟

    فرمود، عیبى ندارد اگر نباشد، و من گمان مى‏کنم مقصود آن جناب از جمله "اگر نباشد" این بود که اگر فحش نباشد، آنگاه فرمود:مردى اعرابى به دیدن رسول الله مى‏آمد و برایش هدیه مى‏آورد و همان جا به عنوان شوخى مى‏گفت پول هدیه ما را مرحمت کن.

    رسول خدا هم مى‏خندید و وقتى اندوهناک مى‏شد مى‏فرمود: اعرابى چه شد کاش مى‏آمد.(41) 13- و در کافى به سند خود از طلحه بن زید از امام ابى عبدالله (ع) روایت کرده که فرمود: رسول خدا(ص) بیشتر اوقات رو به قبله مى‏نشست.

    (42) 14- و در کتاب مکارم مى‏گوید: رسول خدا (ص) رسمش این بود که وقتى مردم، بچه‏هاى نو رسیده خود را به عنوان تبرک خدمت آن جناب مى‏آوردند، آن حضرت براى احترام خانواده آن کودک، وى را در دامن خود مى‏گذاشت و چه بسا بچه در دامن آن حضرت بول مى‏کرد و کسانى که مى‏دیدند ناراحت شده و سر و صدا راه مى‏انداختند، آن حضرت نهیبشان مى‏کرد.

    و طورى رفتار مى‏کرد که خانواده کودک احساس نمى‏کردند که آن جناب از بول بچه‏شان متاذى شد تا در پى کار خود مى‏شدند، آن وقت برمى‏خاست و لباس خود را مى‏شست.

    (43) 15- و نیز در همان کتاب روایت شده که رسول خدا(ص) را رسم چنین بود که اگر سوار بود هیچ وقت نمى‏گذاشت کسى پیاده همراهیش کند یا او را سوار در ردیف خود مى‏کرد و یا مى‏فرمود تو جلوتر برو و در هر جا که مى‏گویى، منتظرم باش تا بیایم.

    (44) 16- و نیز از کتاب اخلاق ابى القاسم کوفى نقل مى‏کند که نوشته است: در آثار و اخبار چنین آمده کهرسول خدا(ص) براى خود از احدى انتقام نگرفت، بلکه هر کسى که آزارش مى‏کرد عفو مى‏فرمود.(45) 17- و نیز در مکارم الاخلاق مى‏نویسد کهرسم رسول خدا(ص) این بود که اگر کسى از مسلمین را سه روز نمى‏دید جویاى حالش مى‏شد، اگر مى‏گفتند سفر کرده حضرت دعاى خیر براى او مى‏فرمود، و اگر مى‏گفتند منزل است به زیارتش مى‏رفت و اگر مى‏گفتند مریض است عیادتش مى‏فرمود.(46) 18- و نیز از انس نقل مى‏کند که گفت: من نُه سال خدمتگزارى رسول خدا را کردم و هیچ به یاد ندارم که در عرض این مدت به من فرموده باشد چرا فلان کار را نکردى، و نیز به یاد ندارم که در یکى از کارهایم خرده ‏گیرى کرده باشد.

    (47) 19- و در کتاب احیاء العلوم مى‏گوید انس گفته: به آن خدایى که رسول الله (ص) را به حق مبعوث کرد، هیچگاه نشد که مرا در کارى که کردم و او را خوش نیامد عتاب کرده باشد که چرا چنین کردى، نه تنها آن جناب مرا مورد عتاب قرار نداد بلکه اگر هم زوجات او مرا ملامت مى‏کردند مى‏فرمود متعرضش نشوید مقدر چنین بوده است.

    (48) 20- و نیز در آن کتاب از انس نقل کرده که گفت: هیچ یک از اصحاب و یا دیگران آن حضرت را نخواند مگر این که در جواب مى‏فرمود:" لبیک".

    (49) 21- و نیز از او نقل کرده که گفت اصحاب خود را همیشه براى احترام و به دست آوردن دلهایشان به کنیه‏هایشان مى‏خواند، و اگر هم کسى کنیه نداشت خودش براى او کنیه مى‏گذاشت.

    مردم هم او را به کنیه‏اى که آن جناب برایش گذاشته بود صدا مى‏زدند.

    و هم چنین زنان اولاد دار و بى اولاد و حتى بچه‏ها را کنیه مى‏گذاشت و بدین وسیله دلهایشان را به دست مى‏آورد.

    (50) 22- و نیز در آن کتاب است که رسول خدا(ص) را رسم این بود که هر که بر او وارد مى‏شد تشک خود را زیرش مى‏گسترانید و اگر شخص وارد مى‏خواست قبول نکند اصرار مى‏کرد تا بپذیرد.

    (51) 23- و در کافى به اسناد خود از عجلان نقل کرده که گفت: من در حضور حضرت صادق(ع) بودم که سائلى به در خانه‏اش آمد، آن حضرت برخاست و از ظرفى که در آن خرما بود هر دو دست خود را پر کرده و به فقیر داد، چیزى نگذشت سائل دیگرى آمد، و آن جناب برخاست و مشتى خرما به او داد، سپس سائل سومى آمد حضرت برخاست و مشتى خرما نیز به او داد، باز هم چیزى نگذشت سائل چهارمى آمد، این بار حضرت برخاست و به مرد سائل فرمود: خدا ما و شما را روزى دهد؟

    آنگاه به من فرمود: رسم رسول خدا(ص) چنین بود که احدى از او از مال دنیا چیزى درخواست نمى‏کرد مگر این که آن حضرت می دادش، تا این که روزى زنى پسرى را که داشت نزد آن حضرت فرستاد و گفت از رسول خدا چیزى بخواه اگر در جوابت فرمود چیزى در دست ما نیست بگو پس پیراهنت را به من ده، امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) پیراهن خود را در آورد و جلوى پسر انداخت ( در نسخه دیگرى دارد پیراهن خود را کند و به او داد) خداى تعالى با آیه:"لا تجعل یدک مغلوله الى عنقک ولا تبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا ـ دست خود را بسته به گردن خود مکن، و آن را به کلى هم باز مکن تا این چنین ملامت شده و تهى دست شوى"، آن جناب را به میانه روى در انفاق سفارش کرده است.

    (52) 24- و نیز در آن کتاب به سند خود از جابر از ابى جعفر(ع) روایت کرده که فرمود: رسول خدا(ص) هدیه را قبول مى‏کرد و لیکن صدقه نمى‏خورد.

    (53) 25ـ و نیز در آن کتاب از موسى بن عمران بن بزیع نقل کرده که گفت: به حضرت رضا(ع) عرض کردم فدایت شوم مردم چنین روایت مى‏کنند که رسول خدا (ص) وقتى به دنبال کارى مى‏رفت از راهى که رفته بود برنمى‏گشت، بلکه از راه دیگرى مراجعت مى‏فرمود، آیا این روایت صحیح است و رسول خدا(ص) چنین می کرد؟

    آن حضرت در جواب فرمود: آرى من هم خیلى از اوقات چنین مى‏کنم تو نیز چنین کن، آنگاه به من فرمود: بدان که این عمل براى رسیدن به رزق نزدیک ‏تر است.

    (54) 26- و در کتاب اقبال به سند خود از ابى عبدالله (ع) نقل کرده که فرمود: رسول خدا(ص) همیشه بعد از طلوع آفتاب از خانه بیرون مى‏آمد.

    (55) 27- و در کافى به سند خود از عبدالله بن مغیره از کسى که براى او نقل نموده روایت کرده که گفت:رسول خدا (ص) وقتى وارد منزلى می شد در نزدیکترین جا، نسبت به محل ورود مى‏نشست.

    (56) این روایت را سبط طبرسى هم در کتاب المشکوه خود از کتاب محاسن و کتبى دیگر نقل کرده است.

    (57) پی نوشت ها: 29- ارشاد دیلمى، ط بیروت، ج 1، ص 115.

    30- مکارم الاخلاق، ص 34.

    31- علل الشرایع، ص 130.

    32- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 211، ح 32.

    33- کافى، ج 2، ص 148، ح 1.

    34- کافى، ج 2، ص 661، ح 1.

    35- افلج کسى است که میان دندانهاى بالاى او فاصله زیاد باشد.

    36- مکارم الاخلاق، ص 23.

    37- کافى، ج 2، ص 671، ح 1.

    38- مکارم الاخلاق، ص 21.

    39- مکارم الاخلاق، ص 21.

    40- مکارم الاخلاق، ص 21/ مستدرک الوسائل، ج 2، ص 76، ح 3.

    41- کافى، ج 2، ص 663، ح 1.

    42- کافى، ج 2، ص 661، ح 4.

    43- مکارم الاخلاق، ص 25.

    44- مکارم الاخلاق، ص 22.

    45- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 87، ح 11.

    46- مکارم الاخلاق، ص 19.

    47- مکارم الاخلاق، ص 16.

    48- احیاء العلوم، ج 7، ص 112.

    49- احیاء العلوم، ج 7، ص 145، ولى در اینجا(از انس) نیست.

    50- احیاء العلوم، ج 7، ص 115.

    51- احیاء العلوم، ج 7، ص 114.

    52- کافى، ج 4، ص 55، ح 7.

    53- کافى، ج 5، ص 143، ح 7.

    54- کافى، ج 5، ص 314، ح 41.

    55- کتاب اقبال، ص 281، سطر 10.

    56- کافى، ج 2، ص 662، ح 6.

    57- مشکوه الانوار، ص 204، فصل 6، ب 4، ط دار الکتب الاسلامیه / بحارالانوار، ج 16، ط جدید، ص 240

مبحث آداب و سنن نبي اکرم صلي الله عليه و آله داراي گستردگي فراواني مي باشد که در اين مقاله به چند جنبه رفتاري ايشان مي پردازيم. البته از آن جهت که باعث خستگي خوانندگان عزيز نشود آن را به سه قسمت تقسيم مي نماييم. رواياتى چند درباره پاره‏اى از سنن و

مبحث آداب و سنن نبي اکرم صلي الله عليه و آله داراي گستردگي فراواني مي باشد که در اين مقاله به چند جنبه رفتاري ايشان مي پردازيم. البته از آن جهت که باعث خستگي خوانندگان عزيز نشود آن را به سه قسمت تقسيم مي نماييم. رواياتى چند درباره پاره‏اى از سنن و

از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت آداب آن جناب در سفر رواياتى در باره آداب حضرتش در پوشاک و متعلقات آن آداب آن حضرت در خوردني ها و آشاميدنى‏ها از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت 1- و از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظا

رواياتى چند درباره پاره‏اى از سنن و آداب آن حضرت در معاشرت 1- و در کتاب ارشاد ديلمى است که:رسول خدا (ص) لباس خود را خودش وصله مى‏زد، و کفش خود را خود مى‏دوخت، و گوسفند خود را مى‏دوشيد، و با بردگان هم غذا مى‏شد،و بر زمين مى‏نشست و بر مرکب سوارمى‏شد و

از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت آداب آن جناب در سفر رواياتى در باره آداب حضرتش در پوشاک و متعلقات آن آداب آن حضرت در خوردني ها و آشاميدنى‏ها از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت 1- و از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظا

مقدمه دوست داریم زندگى‏هایمان، سرشار از صمیمیت و خونگرمى و صفا باشد. حریم انسانها و حرمت همگان، محفوظ بماند و معاشرت‏هایمان نشات‏گرفته از «فرهنگ قرآنى‏» و تعالیم مکتب باشد. و این، یعنى «زندگى مکتبى‏». پایدارى و استحکام رابطه‏هاى مردمى، در سایه رعایت نکاتى است که‏برگرفته از «حقوق متقابل‏» افراد جامعه باشد. در اینکه «چگونه باید زیست‏» و چه سان با دیگران باید رابطه داشت، ...

تاریخ : الف ) ریشه و معنای لغوی تاریخ : لفظ تاریخ معرب " ماه و روز " فارسی است و به معنای وقت شناسی یا شناسایی وقت است . واژه تاریخ از زبان عربی " ارِّخ ، یأرِّخ ، تأریخاً " که متضمن ذکر وقایع و حوادث است . واژه تاریخ ( History ) از زبان یونانی گرفته شده و به معنای مطالعه یا بررسی روزگاران گذشته است . ب ) تعریف اصطلاحی : تاریخ دانشی است سرچشمه گرفته از حکمت و بیانگر سرگذشت ملت ...

کلمه شيعه چهار بار در قرآن مجيد در سوره هاي مريم آيه 69 و قصص آيه 15 و نيز قصص آيه 15 و صافات آيه 83، ذکر شده است، در سوره صافات حضرت حق ابراهيم خليل را در روش و منش و اخلاق و عمل، و ايمان و عقيده، و جهاد و عبادت شيعه نوح شمرده است. و ان من شيعته لإ

فصل اول قواعد حقوق بین الملل اسلامی مبنای قواعد این رشته از حقوق مانند سایر رشته های حقوق اسلامی عبارتست از نص ، سنت ، عقل و اجماع 1 . نصوص متضمن احکم در خصوص حقوق بین الملل بر اثر اتفاقات اجتماعی و سیاسی در زمان رسول اکرم (ص) تدریجاً پدید آمد و سنت نبوی (ص) آنرا توضیح و تکمیل نمود . نقش دو عامل اخیر یعنی عقل و اجماع نقش متمم و مکمل آندو در قرون بعد بوده است . پیامبر گرامی ...

در حدود نود و هشت درصد از ما مردم ایران مسلمانیم. ما مسلمانان ایرانی به اسلام به حکم اینکه مذهب ماست ایمان و اعتقاد داریم و به ایران به حکم اینکه میهن ماست مهر می ورزیم. از اینرو سخت علاقه مندیم که مسائلی را که از یک طرف با آنچه به آن ایمان و اعتقاد داریم و از طرف دیگر با آنچه به آن مهر می ورزیم پیوند دارد روشن درک کنیم و تکلیف خود را در آن مسائل بدانیم. عمده این مسائل در سه ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول