آزادی آرمان شکوهمند بشری است و شاید این ویژگی ناگسستنی آرمان آزادی است که به شدت قابلیت بدست دادن تعابیر و تفاسیری بس ناهمگون را در خود نهفته دارد.
مستبدان و نیز آنان که به مشابه ایدئولوژی اغواگر سیاسی در مقاطعی به آرمان آزادی تمسک جسته اند هر دو از همین ویژگی سوء استفاده کرده و می کنند.
شاید به همین خاطر است که خیلی زود بحث آزادی به بحث از تعابیر و تفاسیر آن، مبانی و قوتها و کاستی های هر قرائت می انجامد.
امام خمینی (ره) صرفنظر از تأثیر ژرفی که در حوزه سیاست بر جای گذاشتند، حیات فکری و معنوی جامعه را نیز سخت متأثر ساختند و آزادی جوامع بشری به عنوان ویژگی بارز امام (ره) و از اهداف عمده وی می بایست مورد مداقه قرار گیرد.
آنچه مقصود امام در این زمینه است طرح برهانی و از روی اعتقاد مباحث اندیشه سیاسی اسلام بوده است.
نهضت خمینی پیش از آنکه یک تحول سیاسی باشد حرکتی فرهنگی و معنوی و بر پایه کلام بود.
امام (ره) با طرح ارزشهایی چون شهادت، اقامه قسط و عدل، احقاق حق آزادی و.
.
روح اسلامی را از انزوا و تحریف رهایی بخشید.
در دین مبین اسلام فارغ از نهی های ارشادی، آزادی اندیشه محدودیتی ندارد.
اسلام علاوه بر ثواب مترتب بر عمل، اندیشه نیکو و نیت حسنه را مستوجب ثواب و پاداش دانسته ولو منجر به عمل هم نگردد و اندیشه منتهی به امور ناصواب و حرام مورد پسند شارع نیست و مؤمنان را از ورود به این وادی برحذر داشته است که این نهی، ارشادی است.
قرآن اهداف قیام نبوی را از جمله اقامه قسط و آزاد ساختن مردم از زنجیرهای اسارت بیان می کند.«ما ارسلنا رسلنا بالبینا انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و الذین ینبعون الرسول .
یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم».
در تکالیف شرعی مکلفین، تکلیف خود را با اراده آزاد باید انجام دهند.
لذا از کسی که اراده ندارد و از مضطر که اراده اش آزاد نیست رفع تکلیف شده است.
در آیات و احادیث نیز از این اراده آزاد و آزادی انسان مخاطب قرار گرفته از جمله می توان اشاره به « فمن اضطر غیر باغ ولاعاد فلا اثم علیه لااکرا فی الدین قد تبین الرشد من الغی انت مذکر لست علیهم بمصیطر افانت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین و ما علی الرسول الاالبلاغ قل الحق من ربکم فمن شاء فلیومن و من شاء فلیکفر و لکل جعلنا منکم شرعه و منها جأ و لو شاءالله لجعلکم مله واحده فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الوعظه الحسنه و جادلهم بالتی ربک بالحکمه و الوعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن ایاک تعبد و ایاک نستعین لا تکن عبد غیرک قد جعلک الله حرا ان لم یکن لکم دین فکونوا احراراً فی دنیاکم ان شاء فعل و ان شاء ترک انا هریناه السبیل اما شاکراً و اما کفورا فما ثبت لک برهانه اصطفیته و ما غمض علیک صوابه نفیته و .
» که هر یک دلالت بر آزادی و اراده انسان دارد.
در آیات و احادیث نیز از این اراده آزاد و آزادی انسان مخاطب قرار گرفته از جمله می توان اشاره به « فمن اضطر غیر باغ ولاعاد فلا اثم علیه ـ لااکرا فی الدین قد تبین الرشد من الغی ـ انت مذکر لست علیهم بمصیطر ـ افانت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین ـ و ما علی الرسول الاالبلاغ ـ قل الحق من ربکم فمن شاء فلیومن و من شاء فلیکفر ـ و لکل جعلنا منکم شرعه و منها جأ و لو شاءالله لجعلکم مله واحده ـ فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه ـ ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الوعظه الحسنه و جادلهم بالتی ربک بالحکمه و الوعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن ـ ایاک تعبد و ایاک نستعین ـ لا تکن عبد غیرک قد جعلک الله حرا ـ ان لم یکن لکم دین فکونوا احراراً فی دنیاکم ـ ان شاء فعل و ان شاء ترک ـ انا هریناه السبیل اما شاکراً و اما کفورا ـ فما ثبت لک برهانه اصطفیته و ما غمض علیک صوابه نفیته و .
» که هر یک دلالت بر آزادی و اراده انسان دارد.
با تأمل در اندیشه های امام می توان دو ویژگی بنیادین ایشان را در آنها یافت.
یکی دین گرائی و دینداری ژرف ودیگری آزادیخواهی.
برای راه بردن به این دو ویژگی نباید در نوشته های حضرت امام (ره) تنها دو واژه دین و آزادی را پیدا کرد و کاوید بلکه باید همه اندیشه های او را واژه به واژه خواند که در آنها بسیاری از مفاهیم و معانی هستند که نزدیک به معنی آن دو واژه است مفاهیم فقه، قانون ، نظارت و .
در کلام امام به مفهوم « دین » نزدیک است و مفاهیم حقوق، جمهوری، انتخاب، دموکراسی، استقلال مردم و .
به مفهوم آزادی».
سیر تحول اندیشه سیاسی امام (ره) درباره آزادی را می توان در سه دوره متمایز کرد: دوره اول، دوره مبارزه است تا آستانه پیروزی انقلاب.
د این دوره امام به عنوان رهبری که طبعاً حق استفاده خود و مردم را از آزادی پایمال شده می دید در ضمن مطالبات سیاسی از دولت و شاه به جو اختناق اشاره می کرد و آزادیهای سیاسی را طلب می نمود.
بارها امام از دولت شاه می خواهد که مانع آن نشوند که حرفها و سخنان امام به گوش مردم نرسد و می خواهد که سخنان امام و سایر روحانیون و مبارزین به مردم برسد و به طرق مختلف آن از جمله مطبوعات و رادیو و تلویزیون اشاره می کند.
و در جایی تأکید می کند: دراین مملکت تلویزیون آزاد و دست یک اسرائیلی است رادیو هم تبلیغاتش و برنامه اش را خودشان درست می کنند ودر جایی دیگر می فرماید: بگذارید این حرفی که من می زنم در یکی از چاپخانه ها چاپ و منتشر شود.
همچنین حضرت امام خطاب به وضعیت مطبوعات می گوید: قانون اساسی مطبوعات را آزاد کرده است شما آزاد می کنید؟
ما مرتجعیم که می گوییم بگذارید به قانون اساسی عمل بشود؟
بگذارید مطبوعات آزاد باشد؟
بگذارید این مطبوعات روی عقیده خودشان چیز بنویسند؟
ملت باید آزاد باشد کشور ایران مردمش آزاد باشند مطبوعات باید آزاد باشد و هیچکس حق ندارد جلو قلم را بگیرد.
متأسفم از وضع مطبوعات ایران که مستقیماً زیر نظر سازمان امنیت اداره می شوند و هر چه دیکته کنند می نویسند و هر تهمتی خواستند به هر مقامی می زنند.
تمامی این سخنان در حالی است که رژیم شاهنشاهی رژیمی مستبد و خودرأی و فاقد وجاهت مردمی و مذهبی است و وابستگی آن امری روشن است و از سویی دیگر امام به عنوان رهبر انقلاب و فردی مبارز و چهره أی ضد رژیم شاه شناخته می شد .
دوره دوم ماههای آخرمبارزات و به ویژه در دوران حضور امام در پاریس ودر ماههای نخست پیروزی انقلاب است.
در این دوره امام (ره) به عنوان رهبر و برنامه ریز حکومتی جدید در حوزه آزادی به سؤالات درباره آزادی ادیان، آزادی بیان، آزادی احزاب و .
پاسخ گفتند.
در این دوره امام به تشریح دقیق تری از آزادی بیان مبانی دینی آن پرداخت.
حضرت امام در پاسخ پرسشی مبنی بر چیستی حکومت اسلامی اشاره می کند: حکومت اسلامی یعنی حکومت بر عدل و دموکراسی و متکی بر قواعد و قوانین اسلام.
در این پاسخ امام دو ویژگی بارز انقلاب یعنی دین خواهی و آزادیخواهی را در قالب مفهوم های قوانین اسلام و دموکراسی بیان می کند.
آزادی که در متن آن دین و ایمان و انسانیت انسان تجلی می یابد.
درتاریخ 16/8/57 خبرنگار آلمانی از امام پرسید: به عقیده شما چه چیز باید جایگزین رژیم شاهنشاهی شود؟
یک دموکراسی پارلمانی؟
یک دموکراسی خلقی از نوع مارکسیستی آن؟
یا یک حکومت خدایی آنطور که حضرت محمد(ص) فرموده است؟
امام پاسخ داد: تعیین نظام سیاسی با ارای خود مردم خواهد بود ما طرح « جمهوری اسلامی» را به آرای عمومی می گذاریم .
این حکومت حیات ملی را باید نجات دهد.
به مردم آزادی دهد و به کشور استقلال را بازگرداند و بجای نظام استثماری، عدالت اقتصادی را برقرار سازد و هنگامی که خبرنگار پرسید: ماهیت این حمهوری اسلامی چیست؟
امام اظهار داشت: طرز حکومتی که ما پیشنهاد می کنیم جمهوری اسلامی است و اساسش بر آزادی و استقلال کشور و عدل و تعدیل تمام دستگاههای دولتی است.
حضرت امام در این بیان ماهیت و ستونهای « جمهوری اسلامی» را مورد اشاره قرار می دهد.
آنچه که مهم است این است که امام ابتدا تعیین نظام سیاسی را به خود مردم واگذار می کند و آنها را جهت تعیین نظام سیاسی محق می داند و معتقد است که مردم باید آزادانه نوع حکومت خود را انتخاب و تعیین کنند ولی بنابر آگاهی عمیق امام و بینش سیاسی وی و همچنین فرهمند بودن شخصیت رهبر انقلاب پیشنهاد نظام جمهوری اسلامی را می دهد و اقامه آن را نیز متکی به آرای عمومی می داند و مبانی جمهوری اسلامی را حکومتی می داند که حیات ملی را با آزادی دادن به مردم و استقلال کشور و عدالت اقتصادی نجات دهد.
امام در جلد 2 ص260 صحیفه نور اظهار می دارد: ما خواهان استقرار یک جمهوری هستیم و آن حکومتی است متکی به آراء عمومی.
شکل نهایی حکومت با توجه به شرایط و مقتضیات کنونی جامعه توسط خود مردم تعیین خواهد شد.
امام اگرچه جمهوری اسلامی را متکی به قوانین اسلامی می داند اما مشروعیت آن را موکول به اخذ آرای ملت می سازد.
در نگاه حضرت امام مراجعه به آرای ملت جزء لاینفک یک جمهوری اسلامی است و حکومت اسلامی جدا از رأی و نظارت مردم معنا ندارد.
که در این مورد حضرت امام می فرماید: حکومت حمهوری اسلامی مورد نظر ما از رویه پیامبر اکرم و امام علی(ع) الهام خواهد گرفت و متکی به آرای عمومی ملت می باشد و شکل حکومت با مراجعه به آراء ملت تعیین خواهد گردید.
امام رجوع به آزادی عمومی و نیز آزادی انتخاب را در کلامی این چنین شرح می دهد: برنامه ما این است که رجوع کنیم به آرای عمومی، به آرای مردم.
مردم یکی را تعیین می کنند برای اینکه رئیس جمهور باشد.
ما هم رأیمان را اظهار می کنیم مردم آزادند رأی بدهند یا ندهند.
هم چنین می توان قید آزادی را در این فرمایش امام جستجو کرد.
رژیمی که ما می خواهیم رژبم جمهوری اسلامی است و در اسلام آزادی بطور مطلق است مگر آنچه به حال ملت و کشور ضرر داشته باشد و موجب مفسده أی باشد.
در نظر امام آنچه که آزادی را مقید می کند اموری است که موجب مفسده در جامعه و یا موجب زیان و ضرر به جامعه و کشور می گردند و به نظر می آید با توجه به تأکیدات امام بر آرای عمومی، تشخیص امری مضر به حال جامعه و کشور نیز بر عهده ملت و با خود مردم است.
حضرت امام (ره) اول مرتبه تمدن را آزادی ملت می داند و اسلام را به عنوان یک دین مترقی و دموکراسی به معنای واقعی معرفی می کند.
برای بیان و درک این سخنان امام باید توجه داشت که پاره أی از حقایق هستند که قبل از اینکه کشف شوند و مفهومشان شناخته شود وجود دارند مثل جاذبه زمین ودیگر نیروهای طبیعی و وجود سیارات و بسیاری از چیزها نیز هم اکنون وجود دارند که بعدها کشف خواهند شد اما یک رشته از پدیده ها هستند که وجودشان مستلزم شناخت مفهوم آنهاست مثل جنگ، اصلاً معنا ندارد که بگوییم آدمیان تا مدت زیادی جنگ می کردند بدون اینکه بدانند جنگ چیست و یا مالکیت که زمانی تحقق می یابد که مفهوم آن در ذهن وجود داشته باشد.
آزادی نیز از آن دسته است که تا مفهوم آن پیدا نشود و در ذهن آدمی راه پیدا نکند در عمل هم وجود خارجی نخواهد داشت.
حضرت امام اولین مرتبه تمدن را آزادی ملت عنوان می کنند و اسلام را به عنوان یک دین مترقی و تأمین کننده آزادی انسان ها در وجوه مختلف زندگی می داند پیداست که نظر امام بر آن است که می بایست مفهوم آزادی برای مردم تبیین گردد تا ملت بتواند از آن استفاده کند و خود را به کمال برساند.
احزاب جایگاه ویژه أی قائل بودند ایشان می فرمود: تمام اقلیتهای مذهبی در حکومت اسلامی می توانند به کلیه فرایض مذهبی خود آزادانه عمل نمایند و حکومت اسلامی موظف است از حقوق آنان به بهترین وجه حفاظت کند.
همه اقلیتهای مذهبی در اسلام محترم هستند و همه گونه آزادی برای انجام فرایض مذهبی خود دارند ما با هیچ بشری ضدیت نداریم آنان ایرانی اند و مثل سایر ایرانیان همه گونه حق دارند.
امام حق آزادی عقیده را حتی برای مارکسیست ها که بیشترین اختلاف عقیده مذهبی و سیاسی را با ایشان داشتند محفوظ می داند و در پاسخ نماینده سازمان عفو بین الملل که می پرسد: آیا در حکومت اسلامی مارکسیستها آزادی عقیده و بیان عقیده و نیز انتخاب شغل دارند تصریح می کندکه در حکومت اسلامی همه افراد دارای آزادی در هر گونه عقیده أی هستند ولیکن آزادی خرابکاری ندارند در اسلام آزادی انتخاب شغل بر هر فرد بر حسب ضوابط قانونی محفوظ است.
امام در ترسیم جامعه آینده و آزادی اشاره می کند: جامعه آینده ما جامعه آزادی خواهد بود و همه نهادهای فشار و اختناق و همچنین استثمار از میان خواهد رفت انسانی که امروز در نظام پلیسی از فعالیتهای فکری و آزادی در کار محروم شده است تمام اسباب ترقی واقعی و ابتکار را بدست خواهد آورد جامعه فردا جامعه أی ارزیاب و منتقد خواهد بود که در آن تمامی مردم در رهبری امور خویش شرکت خواهد جست.
امام به عنوان اندیشمندی پیشرو همچون سایر اندیشمندان، آزادی نامحدود را تباه کننده جامعه می دانند و آزادی أی را در نظر دارند که در آن منافع مجموع جامعه حفظ شود و حقوق اجتماعی مردم مورد تعرض قرار نگیرد.
حضرت امام در این خصوص عقیده داشت: ما موافق رژیم آزادیهای کامل هستیم باید حدود رژیم آینده ایران همانگونه که برای کلیه دولتها مطرح است منافع مجموع جامعه را در بر گیرد و همچنین باید مقید به شئون جامعه ایرانی باشد زیرا عرضه یک جامعه غیر محدود یک دستبرد به شرف مردان و زنان آن جامعه است.
امام در جایی دیگر بیان می کند که مطبوعات در نشر همه « حقایق » و « واقعیات » آزداند هر گونه اجتماعات آزاد از طرف مردم در صورتیکه مصالح مردم را به خطر نیندازد آزادند و اسلام در تمامی این شئون حد و مرز آن را تعیین کرده است.
امام می فرماید: مردم عقیده شان آزاد است کسی الزامشان نمی کند که حماً این عقیده را داشته باشید کسی الزام به شما نمی کند که حتماً این راه را بروید کسی الزام به شما نمی کند که باید این را انتخاب کنی کسی الزامتان نمی کند که در کجا مسکن داشته باشی یا در آنجا چه شغلی را انتخاب کنی آزادی یک چیز واضحی است.
موضوع دیگری که با اهمیت است و می توان از بیانات حضرت امام استخراج و استنباط نمود این است که نظر امام بر این است که حقوق طبیعی چون تکوینی است بنابراین ثابت و دائمی است پس هیچ قانونی به هیچ مصلحتی نمی تواند آن را سلب کند مثل حق حیات و حق آزادی و حق مساوات از اینجاست که قانون مقدم بر حقوق و مؤخر بر آزادی است.
امام(ره) بر این باور است که آزادی و مساوات را نمی توان حق فرض کرد و تعریف حق در مورد اینها صادق نیست.
بلکه اینها حداکثر اموری هستند که نمی شود تکلیفی وضع کرد وآنها را ممنوع کرد نظیر ممنوعیت از نفس کشیدن یعنی این مقدار برای بشریت ارزش دارند که نمی شود آنها را از انسان ممنوع ساخت.
به عبارت دیگر حق و همچنین مالکیت از اموری است که به اشیاء خارج از وجود انسان تعلق می گیرد.
بنابراین انواع آزادیها هیچکدام حق و بهره أی نیست که آدمی بخواهد از چیزی بردارد.
معنی حق آزادی یعنی کسی حق ندارد که آزادی را از انسان سلب کند همانطوریکه آزادی انسان از لحاظ مالکیت به معنی این است که مملوک غیر نیست نه به این معنی این است که مالک خودش است سایر آزادی ها همه از این قبیل است پس آزادیها هیچکدام حق نیستند بلکه فوق حقند.
این موضوع را می توان در این بیانات امام تفحص و درک نمود: یکی از بنیادهای اسلام آزادی است.
فطرتاً یک انسان آزاد خلق شده است.
حق اولیه بشر است که من می خواهم آزاد باشم من می خواهم حرفم آزاد باشد.
من می خواهم مستقل باشم.
من می خواهم خودم باشم.
حرف ما این است این حرفی است که در هر جا شما بگویید از شما می پذیرند.
امام اعتقاد داشت: استقلال و آزادی دو تا چیزی است که از حقوق اولیه بشر است .
می فرمود: ریشه و اصل همه عقاید که مهم ترین و با ارزش ترین اعتقادات ما است اصل توحید است این اصل به ما میآموزد که انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد بر این اساس هیچ انسانی حق ندارد انسانهای دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند ما از آن اصل اعتقادی اصل « آزادی بشر » را می آموزیم که هیچ فردی حق ندارد انسانی و یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم کند.
حضرت امام در این بیان نظر به آیه ایاک نعبد و ایاک نستعین دارد.
دوره سوم در حدود سالهای 59 و پس از آن خصوصاً تا 61 است که در شرایط خاص اجتماعی آن زمان و گسترش سوء استفاده از آزادی توسط گروههای منافق، امام(ره) به بیان حدود آزادی مبادرت کرداز این پس نیز تا زمان رحلت امام با توجه به شرایط استثنایی و جنگ تحمیلی هرگاه که لازم می بود حضرت امام نظرات خود را صریح ابراز می کردند.
در مورد آزادی اگر در مضمون گفتارهای ایشان دقیق شویم مشی واحدی را در هر سه دوره خواهیم یافت.
حال اگر در دوره سوم اشاره کمتری در این باب مواضع امام می بینیم به جهت آن است که شرایط اجتماعی چنین نیازی را احساس نمی کرده که امام پاسخ متناسب با آن را ارائه دهد نه اینکه امام برحسب شرایط از رأی و موضع سابق خود عدول کرده باشند که در همین دوره سوم هم در کارنامه سیاسی حضرت امام فرازهای مهم و مؤثری می توان یافت که مواضع امام نقش مؤثر در تعمیق و وسعت بخشیدن به گستره آزادی داشته است.
برخورد امام در آستانه مجلس دوم با نوعی روحانی سالاری سیاسی و نیز تأکید بر حق رأی زنان همگی در جهت توسیع آزادی های سیاسی و مدنی عمل کرده اند.
پس از استقرار حکومت ممکن است حضرت امام در باب آزادی بیانات کمتری داشته باشند اما به مستلزمات آزادی عمل کرده اند یعنی رویکرد امام در آن شرایط باید به تحقق می رسیده است لذا مجال شعار دادن، طرح مواضع و دیدگاهها نبوده است.
مع الوصف می توان دوره دوم را دوره طرح مباحث نظری آزادی و تدوین و تصویب قانون اساسی به منزله شالوده آن دانست و دوره سوم را دوره تحقق آزادی و برداشتن موانع آن از طریق اجرای قانون اساسی دانست و تأکید حضرت امام بر این امر گواه این مطلب است که در تاریخ 12/3/60 تأکید می کند: قانون اساسی را باز کنید و هر کس حد و مرز خودش را معین کند قانون برای همه است قانون به نفع ملت است شماها باید خودتان را تطبیق بدهید با قانون نه قانون خودش را با شما و سپس در 18/3/60 تصریح کردند: بعد از آنکه قانون وظیفه را معین کرد هر کس بر خلاف آن عمل کند این دیکتاتور است.
همچنین امام می فرماید: باید بپذیریم که میزان رأی اکثریت است من هم یک طلبه هستم ممکن است با بسیاری از چیزها مخالف باشم لکن وقتی قانون شد ما هم می پذیریم ضمن اینکه می بایست توجه داشت که امام پیش از پیروزی انقلاب به تعبیری از اقتدار کاریزماتیک برخوردار بودند و پس از استقرار نظام نیز ایشان کماکان در شرایط کاریزماتیک بسر می بردند و این در حالی است که جوامع در وضعیت کاریزماتیک با مشکلی به اسم آزادی عموماً مواجه نیستند در دوره کاریزماتیک اساساً چیزی به عنوان شرایط آزاد در جامعه مطرح نیست بواسطه اینکه شرایط ویژه أی در جامعه حاکم است که در مسیر حرکت خود، جریانات مخالف را بدون اعمال قدرت و به طور طبیعی در انزوا قرار می دهد.
حضرت امام برای آزادی و استقلال مردم ارزش بسیاری قائل می شوند بطوریکه حکومت را بر پایه آزادی مردم استوار و ماندگار می دانستند.
امام اظهار می کندک ما به مردم ارزش بدهیم.
استقلال بدهیم و خودمان کنار بایستیم و روی ایستادن هر یک نشانگر نکته های فراوانی است.
ایشان نظرات را لازم و ضروری می داند اما نه نظارتی که با استقلال مردم ناسازگار باشد.
حضرت امام اشاره می کند: ما می گوییم باید رئیس یک مملکتی را خود ما، خود جمعیت، خود ملت تعیین کند.
قهراً وقتی که یک ملتی می خواهد یک کسی را برای سرنوشت مملکت خودش تعیین کند این یک آدم صحیح را تعیین می کند نه یک آدم فاسدی را و قهراً اشتباه در 30 میلیون جمعیت نخواهد شد.
دموکراسی این است که اکثریت آراء باشد اکثریت هر چه گفتند آراء شان معتبر است ولو به ضررخودشان باشد شما ولی آنها نیستید که بگویید این به ضرر شما است ما می خواهیم بگوییم شما وکیل آنها هستید شما ولی آنها نیستید شما آن مسائلی که مربوط به وکالتتان است و آن مسیری که ملت دارد روی آن مسیر راه بروید ولو عقیده تان این است که این مسیری که ملت رفته خلاف صلاحش است خوب باشد ملت می خواهد اینطور بکند به من و شما چکار دارد خلاف صلاحش را می خواهد انجام دهد.
ملت رأی داد و رأیی که داده متبع است.
در نهایت می توان به این کلام امام اشاره نمود که در پاسخ آزادیهای فرمایشی شاه در سال 57 می فرمایند: این چه آزادی است، اعطاء فرمودند مگر آزادی اعطاء شدنی است خود این کلمه جرم است یعنی اینکه بگویید ما آزادی اعطاء کردیم.
آزادی مال مردم است.
خدا آزادی داده، اسلام آزادی داده، قانون اساسی آزادی داده، اعطاء کردیم چه غلطی است به تو چه که اعطاء کردی آزادی چیزی نیست که کسی بخواهد به آنها بدهد.
در پایان با توجه به کلام و بیانات حضرت امام(ره) می توان دریافت که رویکرد امام نسبت به مقوله آزادی دارای دو خصوصیت است یکی اینکه تعریف امام از آزادی حاوی یک بار دینی است و خصوصیت دوم آن است که کمتر تفاوت و تغییری در رویکرد امام نسبت به مقوله آزادی در شرایط مختلف قابل تمییز است و می توان شاهد نوعی ثبات و یکدستی در مواضع و بیانات امام درباره آزادی بود که در ادوار مختلف ابراز گردیده است.
استحکام مواضع ایشان ناشی از آن است که متکی به یک مبانی نظری و دستگاه فکری اعتقادی خاصی هستند.
حضرت امام یک نگاه مردم محور به سیاست داشتند و این نگاه بر نظریه امام در باب آزادی تأثیر می گذارد.
امام کسی است که به مردم اعتقاد دارد و در هر شرایطی برای مردم حق قائل است حق تعیین سرنوشت و تصمیم گیری در باب قدرت سیاسی حاکم حق استفاده از آزادیهای مصرح در قانون اساسی.
امام مدلی که از حکومت اسلامی ترسیم می کند این است که حکومت اسلامی حکومت علی است حکومتی که با وجودی که حاکم قاضی را منصوب می کند اما وقتی که یک یهودی از حاکم و امام معصوم شکایت می کند قاضی او را به دادگاه فرا می خواند و وقتی قاضی می گوید یا ابی الحسن امام او را سرزنش می کند و هم از این روست که آزادی هم « هدف » است و هم « وسیله » هم مبدأ است و هم مقصد، هدف مرحله أی است، آزادی جزئی از هدف بزرگ « عدالت » است.
اعطاء کل ذیحق حقه و عدالت پله أی است برای رسیدن به گوهر های معنوی و « آزادی » نظریه « جمهوری اسلامی » را باید ثمره تفکرات دینی و سیاسی امام خمینی (ره) دانست نظریه أی که توانست و خواهد توانست پس از مدتها منازعه مذهب و مدرنیته، نقطه وفاق و آشتی این دو با یکدیگر را بنمایاند و حاصل تفکرات اندیشمندان بزرگ اسلامی را در مورد دین و آزادی به عینیت در آورد.
ظرفیت و توانایی ماهیت انسانی در فعلیت و تحقق کمالات جسمانی و ظاهری او خلاصه نمی شود نفس ناطقه آدمی که نه پیری را می پذیرد و نه فنا می شود حقیقت ناب و گوهر و نهاد آدمی را می سازد واز این رو خمینی آفتاب روشن و درخشانی است که در آسمان حقیقت پرتو می افشاند.
سلام علیه یوم ولد و یوم مات و یوم یبعث حیاً.
پی نویس: 1ـ در جستجوی راه از کلام امام 2ـ همان 3ـ همان ص440 4ـ همان ص447 5ـ مصاحبه با تایمز 6/9/57 6ـ صحیفه نور ج3 ص52 7ـ صحیفه نور ج3 ص27 8ـ صحیفه نور 10/10/57 9ـ صحیفه نور ج4 ص199 10ـ صحیفه نور ج4 ص144 11ـ نشریه عصر ما 25/1/78 12ـ صحیفه نورج3 ص75 13ـ صحیفه نور ج4 ص201 14ـصحیفه نور ج3 ص100 15ـ صحیفه نور ج3 ص53 16ـ صحیفه نور ج2 ص159 17ـ صحیفه نور ج2 ص280 18ـ صحیفه نور ج2 ص130 19ـ استاد مطهری.
بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی ص172 20ـ صحیفه نور ج2 ص263 21ـ صحیفه نور ج2 ص130 22ـ صحیفه نور ج3 ص207 23ـ صحیفه نور ج4 ص166 24ـ صحیفه نور ج19 25ـ صحیفه نور ج4 ص121 26ـ صحیفه نور ج8ص247 27ـ صحیفه نور ج2 ص678 * - دبیر سرویس اجتماعی بیستون