هدف از خلقت جهان هستی چیست؟
با کمی تفکر متوجه می شویم که در این عالم تنها موجودی که از ویژگی های خاصی برخوردار است انسان می باشد که تمامی موجودات در خدمت او هستند.
حدیثی قدسی از خداوند در این باره: یابن آدم خلقت الاشیاء لاجلک معنی حدیث «ای انسان همه چیز را برای تو و بخاطر تو خلق کرد» در واقع خداوند این جهان را بخاطر انسان آفرید تا انسان با استفاده از امکانات خود را به سر منزل نهایی برساند.
هدف از خلقت انسان چیست؟
آیا انسانی که اشرف مخلوقات می باشد بی هدف خلق شد؟
با یک حدیث از خداوند می توان به این سوال پاسخ داد حدیث چنین است (یابن آدم خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی) معنی حدیث: تو را خلق کردم بخاطر خودم در واقع هدف از خلقت انسان بندگی خداست.
تعریف انسان کامل و اهمیت آن؟
انسان کامل یعنی انسانی نمونه و اعلی انسانی مانند هر چیز دیگر کامل و ناقص دارد اما شناخت انسان کامل از دیدگاه قرآن از آن جهت واجب است که حکم الگو و سرمشق ما را کرد.
راههای شناخت انسان کامل از نظر اسلام؟
به دو قسمت تقسیم می شود: 1- قرآن و سنت 2- دیدی – عینی افرادی که از نظر قرآن و اسلام انسان کامل شناخته می شوند در هیچ جایی از قرآن تعبیری از انسان کامل نیامده در قرآن مسلمان کامل و در سنت مومن کامل تعبیر شده مسلمان کامل یعنی فردی که در اسلام به کمال رسیده و مومن کامل یعنی فردی که در پرتو ایمان به کمال رسیده.
ما چرا نمی گوییم انسان تمام اصلا
فرق کمال و تمام چیست؟
تمام برای یک شی در جایی گفته می شود که تمامی چیزهایی که برای ایجاد او لازم است به وجود آمده باشد و اگر بعضی از آن ها به وجود نیامده باشند آن شی ناقص است.
اما کمال برای یک شی در جایی گفته می شود که آن شی تمام هست و باز هم می تواند درجه ای بالاتر برود.
کمال را در جهت عمودی و تمام را در جهت افقی بیان می کنند وقتی شی ای در جهت افقی به نهایت خود برسد می گویند تمام شد.
اما وقتی شی در جهت عمود یعنی بالا برود می گویند کمال یافت.
یعنی از درجه ای به درجه ای ارتقا یافت.
اما
تمام برای یک شی در جایی گفته می شود که تمامی چیزهایی که برای ایجاد او لازم است به وجود آمده باشد و اگر بعضی از آن ها به وجود نیامده باشند آن شی ناقص است.
اما تاریخچه تعبیر انسان کامل؟
تعبیر انسان کامل در ادبیات اسلامی تا قرن هفتم هجری وجود نداشته است و اولین کسی که در دنیای اسلام این تعبیر را در مورد انسان بکار برد عارف معروف محی الدین عربی اندلسی طائی است.
محی الدین مردی عرب نژاد بود که از اولاد من حاتم طائی و اهل اندلس (اسپانیای امروز) بود قبر ایشان در شام می باشد و یکی از شاگردان معروف ایشان مولوی می باشد.
انسان های مسخ شده؟
مسخ یعنی چه؟
می گویند در میان امم سالمه مردمی بودند که در اثر اینکه مرتکب گناهان زیادی می شدند مورد نفرین پیغمبر زمان خود واقع شدند و مسخ شدند یعنی به حیوان تبدیل شدند مثلا میمون، گرگ، خر و یا حیوانات دیگر البته شاید آنهایی که مسخ شدند شبیه انسان بودند ولی از نظر روحی و معنوی مثل یک حیوان شده بودند که حتی قرآن در سوه اعراف آیه 179 به این موضوع اشاره کرد: مردمی که از چهار پا هم پست تر هستند.
علت تفاوت کمال در انسان با سایر موجودات؟
همان کسانی که ما را از وجود فرشتگان با خبرد کردند گفتند که فرشتگان از عقل محض آفریده شده اند یعنی در آنها هیچ جنبه خاکی و مادی وجود ندارد و حیوانات هم صرفا خاکی هستند و از آنچه که در قرآن روح خدا نامیده می شود بی بهره هستند.
اما انسانن مرکب از هر دوی آنهاست.
هم ملکوتی است و هم ملکی.
و مولوی شعری دارد در این باب که چنین است: در حدیث آمد خلاق مجید ...
خلق عالم را سه گونه آفرید.
یک گروه را جمله عقل و علم وجود ...
آن فرشته است و نداند جز سجود نیست اندر عضوش حرص و هوی ...
خود مطلق زنده از عشق خدا یک گروه دیگر از دانش تهی...
همچو حیوان از علف در خوبهی او نبیدند جز که اصطبل و علف ...
از شقاوت غافل است و از شرف و آن سوم هست آدمیزاد و بشر ...
از فرشته نیمی و نیمی ذخر تا کدامین غالب آید در نبرد ...
زین دو گانه تا کدامین برد نبرد در واقع تفاوت انسان با فرشتگان و حیوانات در همین ترکیب ذاتش می باشد.
نظریه روحیون و مادیون؟
می دانیم که در مورد حقیقت و ماهیت انسان اختلاف نظرهایی وجود دارد و به طور کلی دو نظریه: 1- روحیون و 2- مادیون که روحیون به این معتقدند که انسان مرکب از جسم و روان است و روان انسان جاویدان میباشد و با مردن او فانی نمی شود اما مادیون می گویند انسان جز همین ماشین بدن چیز دیگری نیست و با مردن فنا می شود.
و اولین مکتبی که می خواهیم در مورد آن صحبت کنیم.
مکتب عقلیون؟
نظریه عقلیون به این صورت است که آنها معتقدند که گوهر انسان همان عقل اوست نه چیز دیگری مانند ابوعلی سینا که معتقد بود انسان کامل یعنی انسان حکیم و کمال انسان در حکمت انسان است.
البته ابوعلی سینا در آخر عمرش نظرش عوش شد.
و مکاتبی که با نظریه عقلیون مخالفت می کردند عبارتند از: اشراقیون، عرف، اهل عشق، اخباریون، اهل حدیث و حیون در واقع حیون معتقد بودند که عقل این همه ارزش را که عقلیون برای او قائل بودند را ندارد.
اما در هیچ دینی مثل دین اسلام از عقل حمایت نشده مثلا در مسیحیت می گویند وقتی می خوای به چیزی ایمان بیاوری نباید درباره آن فکر کنی حال آنکه در اسلام بر عکس آن است بطور مثال اگر از ما بپرسند اصول دین شما چیست؟
می گوییم توحید ولی اگر از ما دلیل خواستند باید دلیلی عقلی بیاوریم.
اشکالی که به این مکتب وارد است.
یک اشکال به مکتب عقلیون از نظر فلاسفه جوهر انسان فقط عقل اوست و باقی همه ابزارند حال آنکه اسلام عقل را یک شاخه از وجود انسان می داند نه تمام وجود انسان.
مکتب عرفا انسان کاملی را که فلاسفه از ارسطو و ابن سینا بیان کرده اند در میان مردم رواج پیدا نکرد ولی انسان کاملی را که عرف به صورت زبان تمثیل و شعر گسترش دارند در میان مردم رواج بیشتری پیدا کرد اسلام با این مکتب هم موافق هست و هم مخالف عرض کردم که فلاسفه جوهر انسان را عقل می دانند ولی عرف عقل را یک ابزاری برای دل می دانستند البته منظور از دل این دل گوشتی که در طرف چپ بدن انسان است نیست بلکه آن مرکز احساسی در انسان است و عشق عارف این عشق های ظاهری نیست بلکه عشقی است که در انسان اوج می گیرد و به خدا می رسد و معشوق حقیقی عارف فقط خداست.
اگر از یک فیلسوف بپرسند که یک انسان بخواهد به انسان کامل تبدیل شود باید چه بکند می گوید از راه عقل و استرس ولی یک عارف می گوید باید از راه تزکیه نفس، توجه نداشتن به غیر از خدا، ...
برخی اشکالات به مکتب عرفا در مکتب عرفا عقل و علم حینی تحقیر شده است در حالی که اسلام هم دل را قبول دارد و هم عقل را تحقیر نمی کند در مکتب عرفا انسان کامل شخصی است درون گرا مطلق یعنی جنبه فردی در آن زیاد است و جنبه اجتماعی در آن محو شده ولی در اسلام یک انسان کامل هم درون گراست و هم برون گراست و در روایات مکرر اشاره شده است که اصحاب امام زمان (عج) کسانی هستند که اگر شب به سراغ آنها بروی در غار تنها مشغل عبادت هستند و در روز مانند شیر نر می باشند.
مکتب قدرت در این مکتب انسان کامل مساوی با انسان مقتدر و صاحب قدرت است یعنی هر انسانی که قوی تر باشد کامل تر و هر کسی که ضعیف تر باشد ناقص تر است.
تاریخچه این مکتب به دوره قبل از سقراط بر می گردد قبل از دوره سقراط گروهی بوده اند که در مسائل فلسفی آنان را سوفسطائیان می نامند که نظریه این مکتب با آوردن مسیحیت هیچ جایی در افکار مردم پیدا نکرد چون در مسیحیت گفته می شود که اگر کسی به طرف راست صورت تو سیلی زد طرف چپ صورت را بیاور و حتی از خودت دفاع نکن.
اشکالات قدرت در این مکتب یعنی انسان کامل در جای دیگر ارزش ها از یاد برده شده است اما در اسلام می گویند خداوند که کامل است یکی از صفاتش قادر است نه همه صفاتش.
اندیشه مرگ یکی از دغدغه های زندگی بشر بوده و هست و مهم ترین دلایلی که از مرگ تفسیرهای گوناگونی می شود «نوع نگرش انسان به عالم هستی، نفس خویش، نحوه ارتباط روح با جهان هستی و جایگاه آدمی در آن می باشد» و در واقع حقیقت مرگ که پایان بخشیدن به مقام لذت ها و شادی های دنیوی و تیر کننده خواهش های نفسانی است چیست؟
آیا مرگ انهدام و نیستی است؟
قرآن کریم از مرگ با عنوان توفی یاد کرده است که معنی این لغت گرفتن چیزی به طور تمام و کمال است و مرگ از دیدگاه اسلام نیستی و نابودی نیست بلکه انتقال از عالمی به عالم دیگر است و در حقیقت روز مرگ روز بازگشت به خداست.
مرگ و اقسام آن مرگ به دو نوع ارادی و طبیعی تقسیم می شود.
مرگ طبیعی مرگی است برای تمام موجودات و حتی ملائکه چرا که تمامی موجودات نشانه های خداوند بوده و همه آنها بر اساس اصل بازگشت به سوی خدا در حال سیر و حرکت به سوی او هستند.
و مرگ ارادی فقط مخصوص انسان هاست به عنوان مثال برای ا نسان هایی که خود را از عقاید باطل درآورده، از لذت های دنیوی محروم ساخته، و فقط رو به خدا کرده باشند اتفاق می افتد.
انسان و مرگ قرآن مرگ را برای همه انسان ها امری ضروری دانسته که این نشان دهنده میزان تسلط مرگ است و ناتوانی انسان در برابر آن انسان ها دو گونه با مرگ برخورد می کنند عده ای غوطه ور در دنیا می شوند و دنبال کسب مال هستسند که از یاد مرگ غافل می شوند قرآن در مورد این جور آدم ها در سوره جمعه می فرماید «بگو: آن مرگی که از آن می گریزید قطعا به سراغ شما می آید».
اما دسته دوم مرگ را عامل خروج از تاریکیها و ورود به دنیای روشنایی ها می دانند.
حضرت علی در مورد مرگ فرمود: اگر خاموش باشم گویند از مرگ هراسان است هرگز من از مرگ نترسیدم پس از آن همه ستیزه و جنگیدن به خدا سوگند انس پسر ابوطالب به مرگ بیش تر از انس طفل به پستان مادرش است.
ترس از مرگ بعضی از مردم ترس از مرگ را منشا اعتقاد به خدا و دینداری می دانند.
از دیدگاه ابن سینا دلایل ترس از مرگ به این صورت است.
1- با مرگ زندگی دنیوی پایان می یابد.
2- این که نمی دانیم چه وقت می میریم.
3- از آن تجربه نداریم.
4- تجربه مرگ انفرادی است نه جمعی.
5- مرگ موجب جدایی انسان از دوستان و خویشاوندان می شود.
6- با رسیدن مرگ همه آرزوها تمام می شود.
چگونگی نظام برزخی عالمی که بعد از جدا شدن روح از بدن روح در آن قرار می گیرد عالم برزخ است این عالم بعد از دنیای مادی اولین عالمی است که انسان وارد آن می شود.
جایگاه این عالم کجاست؟
در فلسفه با برهان های خاصی ثابت شده است که میان عالم ماده و خداوند هر عالم برزخ، ملکوت و جبروت وجود دارد.
برزخ در آیات و روایات در آیات متعددی از قرآن کریم دلالت بر وجود عالمی متوسط میان این دنیا و قیامت شده است که انسان بعد از مرگ دنیوی وارد آن می شود در سوره مومنون آیه (23) اشاره به این دارد که انسان در عالم برزخ تا روز قیامت می ماند و بعد از آن با مرگی دیگر وارد قیامت می شود.
پرسش قبل از دو گروه پرسش می شود یک گروه مومنان هستند و یک گروه کافران که بعد هر کدام به سر منزل خود رهسپار می شوند اما یک گروه از انسان ها هستند که از آنها سوال نمی شود انسان هایی هستند که از لحاظ فکری ناقص هستند.
توصیف قیامت از نظر قرآن قرآن کریم از روز قیامت با نام های گوناگونی یاد می کند مانند روز قیامت که به معنای برخاستن است.
روز جمع که همه مردم در یک صحنه جمع می شوند و ...
در این روز حوادث گوناگونی اتفاق می افتد.
1- نظام کنونی عالم دگرگون می شود.
2- همه اسباب و روابط قطع می شود.
3- حجاب ها کنار می رود و باطل ها آشکار می شود.
4- ظلمت کنار می رود و روشنایی می آید.
5- دادگاه عدل الهی تشکیل می شود.
6- شاهدان بر اعمال انسان شهادت می دهند.
7- هر کسی به سوی اقامتگاه ابدی خویش رهسپار می شود.
علائم قیامت یکی از اصلی ترین علائم قیامت ظهور کردن امام زمان (عج) می باشد و همچنین از نظر شیعه بازگشت ائمه معصومین.
حوادث طبیعی که روی می دهد بدین شکل است: خاموش شدن خورشید، به راه افتادن کوهها و ...
و حوادث اجتماعی و اخلاقی که حدیثی برای شما می آورم از رسول اکرم (ص) حدیث «مردم نماز را خراب می کنند و از شهوات پیروی می نمایند و تمایلاتشان به سوی هوای نفسانی است مال را بزرگ می شمرند و دین را به دنیا می فروشند ای سلطان در آن وقت افرادی بر مردم حکومت دارند و زمان آنها را در دست داشته و بر آنها سیطره دارند که عبارتند از: حاکمانی که همه آنها ستمکار و ظالمند وزرائی که فاسقند ...
در آن هنگام زنان بر مردان حکومت می کنند و با کنیزان مشورت می نمایند و بچه ها بر منبرها بالا می روند و برای مردم خطبه می خوانند...
دروغ گویی و دروغ پردازی از کارهای فکاهی و ظریف شمرده می شود...
ای سلطان در آن زمان زنان با شوهرانشان در امور خارج از منزل مانند تجارت شرکت می کنند و باران در تابستان می بارد و همه مردم از کار و کسب خود در گله و شکوه هستند...
در آن زمان بر مردم حکومت می کنند کسانی که اگر مردم برای دفاع از حقوق خود و برای حق اولیه خود کوچکترین مطلبی که در آن شائبه سیاست و آزادی فکر باشد سخن گویند آنها را می کشند و اگر مردم سکوت هم اختیار کنند آنها اموال، نفوس، ایشان را مباح می شمارند.
ای سلطان در آن زمان مردها به مردها اکتفا می کنند و زنها به زنها ...
مردها خود را شبیه زنان می کنند و زنان خود را شبیه مردها می نمایند.
مردم در آن وقت مساجد را زینت می کنند همچنان که معبدهای نصاری و یهود را زینت می کنند و قرآن را به زیور و شکل نقاشی ها آراسته و پیراسته می کنند.
ای سلطان در آن وضعیت مردان امت من خود را با طلا زینت می کنند و لباس حریر و دیبا می پوشند و پوست کفتار و پلنگ را برای خود جامد می کنند...
ای سلطان در آن موقع رباخواری در بین مردم ظاهر و آشکار می گردد و مردم با یکدیگر با غیبت و رشوه معامله می کنند و دین در نزد مردم ضعیف و به درجات پایینی می آید ...
در آن زمان طلاق زیاد واقع می شود و حد الهی جاری نمی گردد ...
در آن زمان استعمال آلات موسیقی رواج پیدا می کند...
ای سلطان در آن زمان اغنیا و ثروتمندان امت من که به حج می روند برای تفریح و تفرج است و متوسطین از امت من برای تجارت و خرید و فروش است و فقدانی از امت من برای خودنمایی و شهرت است.
زمان قیامت و مدت آن در قرآن وجود قیامت تایید شده اما زمان رسیدن آن را غیر منتظره و ناگهانی خوانده حدیثی از امام صادق (ع) روزی عیسی بن مریم از جبرئیل پرسید قیامت کی برپا می شود؟
از شنیدن این سخن جبرئیل بخود لرزید و بیهوش شد؟
چون بهوش آمد گفت: ای روح ا...
من نیز چون شما از این راز بی خبرم و بیش از این نمی دانم که وقوع قیامت ناگهانی است.
نفخ صور یکی از مراحلی که موجودات برای رسیدن به خداوند متعال و بازگشت به سوی او باید از آن عبور کنند نفخ صور است.
نفخ صور در معنی لغت یعنی دمیدن در شیپور است نفخ صور در واقع توسط حضرت اسرافیل دمیده می شود.
یک بار برای مردن و یک بار برای زنده کردن.
توصیف چگونگی روح در بدن روح و بدن بعد از مرگ دنیوی از هم جدا می شوند اما بعد از نفخ صور دوم دوبار به هم وصل می گردند و در محضر خدا حاضر می شوند اما سوال اینجاست که آیا با همان قیافه؟
من با یک حدیث از حضرت علی (ع) به این سوال جواب می دهم؟
حضرت علی (ع) فرمود: مردم در قیامت ده گونه محشور می شوند: 1- شایعه سازان به صورت میمون 2- حرام خواران به صورت خوک 3- رباخواران واژگون 4- قاضی ناحق، کور 5- خودخواهان مغرور، کر و لال 6- عالم بی عمل در حال جویدن زبان خود 7- همسایه آزار، دست و پا بریده 8- خبرچین آویخته به شاخه های آتش 9- عیاشان به بوته ای از مردار 10- مستکبران در پوششی از آتش محشور می شوند.
و با یک روایت از هولناک بودن روز قیامت کنفرانس خود را به پایان می دهم.
روایتی پیرامون هولناک بودن روز محشر امام محمد باقر (ع) روایت کرده که: وقتی حضرت رسول (ع) نشسته بود و جبرئیل نزد آن حضرت بود که نگاه جبرئیل به جانب آسمان افتاد و رنگش عوض شد از ترس به حدی که مانند زعفران شد پس خود را چسبانید به رسول خدا و به آن حضرت پناه برد.
پس حضرت رسول نظر افکند به آنجا که جبرئیل نظرش افتاده بود دید ملکی را که پر کرده مشرق و مغرب را که گویا قاب زمین است.
پس آن ملک رو کرد به پیغمبر گفت: یا محمد (ص) من رسول خدایم به سوی تو که تو را مخیر سازم که پادشاه باشی و رسول یا بنده باشی و رسول؟
پس حضرت روی کرد به سوی جبرئیل دید رنگش به حال اول برگشتند و به حال آمده جبرئیل عرض کرد: بلکه اختیار کنید که رسول و بنده باشید.
پس پیغمبر گفت می خواهم بنده و رسول باشم پس آن ملک پای راست را بلند کرد و گذاشت در میان آسمان دنیا و پای چپ را بلند کرد و گذاشت در آسمان دوم به همین نحو رفت تا آسمان هفتم.
هر آسمان را یک گام خود کرد و هر چه بالاتر رفت کوچک شد تا اینکه به اندازه مرغ کوچکی شد.
پس حضرت رو به جبرئیل کرد و گفت: همانا مشاهده کرم از تو ترس شدیدی و ندیدم چیزی را که مرا بیشتر ترسانیده باشد از تغییر کردن رنگ تو.
جبرئیل گفت: یا رسول الله مرا ملامت مفرما.
آیا دانستید که این ملک که بود؟
این اسرافیل بود و از زمانی که حق تعالی آسمانها و زمین را خلق فرمود از مکان خود پائین نیامده.
من او را دیدم که به سوی زمین می آید گمان کردم که آمده است برای پاکردن قیامت پس از ترس قیامت رنگم چنان تغییر کرد که مشاهده فرمودید: پس چون دیدم که برای امر قیامت نیامده بلکه حق تعالی چون شما را برگزیده به جهت بزرگی شما او را به نزد شما فرستاده رنگم به حال اول آمد و نفسم به سوی من برگشت.