قبل از شروع اصل تحقیق لازم میدانم، شمائی از کل تحقیقام را در اختیار خوانندگان محترم قرار دهم.
موضوع تحقیق عبارت است از: «بررسی انقلاب اسلامی و تأثیر آن در بروز جنگ میان ایران و عراق» بنابراین همانطور که از موضوع پیداست میخواهیم علل و عوامل بروز جنگ را مورد کنکاش و دیگرخوانی قرار دهیم.
بنا براین ناگفته پیداست که هدف از ارا ئه این تحقیق روشن نمودن برخی نقاط پنهان و جا مانده از اندیشه چرایی انقلاب اسلامی و چگونگی بروز جنگ ایران و عراق خواهد بود.
اصولاً جنگ زمانی اتفاق میافتد که اختلافات در بین دو یا چند کشور در سطح بینالملل وجود داشته یا پیدا شود بنابراین و قطعاً جنگ در سطح بینالملل نمیتواند تک علتی یا تک بعدی باشد.
موشکافنه دیدن و بررسی کردن عوامل بروز جنگ و اختلافات از اهدافی بود که محقق فوق سعی در بازشناسی یا پیدا نمودن آنها کرد و به این تحقیق روی آورد.
همانطور که ملاحظه خواهید فرمود در برخی از فصول سعی میشود برخی علل و عوامل اصلی را با دیدی کارشناسانه مورد نقد و بررسی قرار گیرند.
از آنجایی برخی در مورد چگونگی و انجام وقوع جنگ بر یک نظر میباشند و مهم اینکه بر نظر خود نیز تأکید دارند، محقق فوق سعی نموده به نظرات متفاوت و همچنین به اثبات علمی هر یک از نظرات فوق بپردازد.
اما انگیزهایی که باعث روی آوردن به این موضوع و تحقیق گردید بدین پا شکل گرفته است که مدت مدیدی از شروع و پایان جنگ گذشته است و در این برهه زمانی یا برخی علل و عوامل پیدایش جنگ را فراموش نمودهاند و یا عدهای از چرایی آن اطلاع چندانی ندارند، رساندن این پیام و منصفانه قضاوت نمودن در مورد آن، انگیزه فوق را پدید آورده است.
در این فصل که به عنوان «کلیات تحقیق» نام گرفته است سعی میشود به مباحثی همچون، طرح مسئله (موضوع تحقیق)، هدف تحقیق، اهمیت تحقیق، سوالات اصلی و فرعی، فرضیهها، روش تحقیق، مشکلات و موانع تحقیق و در نهایت سازماندهی تحقیق پرداخته شود.
موضوع تحقیق:
«بررسی وقوع انقلاب اسلامی ایران و تأثیر آن در بروز جنگ ایران و عراق»
در بیان موضوع تحقیق باید ابتدا با رویکرد جامعهشناسی انقلاب به طرح مسئله بپردازیم، به این صورت که «یک نوع پیوستگی همه جانبهای بین جنگ و تحولات خشونتبار در انواع انقلابها به چشم میخورد که این امر در انقلابهای آمریکا، فرانسه، روسیه و یا حتی انقلاب اسلا می ایران قابل مشاهده بوده و همچنین بخش قابل توجهی از تاریخ سیاسی آن را به خود اختصاص داده است.»
در این تحقیق در حقیقت اثر متغیر مستقل «وقوع انقلاب اسلامی» بر متغیر وابسته یعنی «بروز جنگ ایران و عراق» در نظر قرار گرفته میشود.
در توضیح و تفسیر موضوع فوق لازم است تا تعریف و چگونگی بازنمود هر یک از متغیرهای مستقل و وابسته را به صورت اختصار به شرح رسانده شود.
به طور کل انقلاب اسلامی را به عنوان یک عامل کلی که در سال 1357 در ایران روی داد در نظر میگیریم و برای روشنتر شدن موضوع «انقلاب» و واژه انقلاب را از نظر میگذرانیم.
انقلاب: اصطلاح انقلاب به دلیل همراهی با دگرگونی شدید و ناگهانی، کاربردهای مختلفی دارد، مانند؛ انقلاب صنعتی، انقلاب سیاسی، انقلاب اجتماعی و حتی انقلاب اسلامی معنای انقلاب به طور عمده بر «دگرگونی بنیادین در تمامی قسمتهای اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی بویژه سیاسی به نسبت آنچه که قبلاً بوده اطلاق میشود.»
به طور کلی از این میان دو نوع انقلاب اهم از اجتماعی (انقلاب کبیر) و سیاسی قابل تفکیک مینماید.
یکی از نظریهپردازان مینویسد:
«انقلاب سیاسی با تغییر حکومت بدون تغییر در ساختارهای اجتماعی همراه است، اما انقلاب اجتماعی عبارت است از انتقال و دگرگونی سریع و اساسی حکومت و ساختارهای اجتماعی و تحول در ایدئولوژی غالب کشور.»
از سوی دیگر انقلاب اسلامی را که از یک سو، سبب تغییر در اساس و نوع، کویت گردید و از سوی دیگر به تحول در ایدئولوژی غالب و رسمی کشور و خطمشیهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی در ابعاد داخلی و خارجی انجامید از نظر نویسندگان متخصصو مشهور در شمار انقلاب اجتماعی یا کبیر جای میگیرد.
اما در توضیح متغیر وابسته «جنگ ایران و عراق» باید آن را یکی از حساسترین بخش انقلاب و تاریخ ایران به شمار آورد که توضیحات فوق در همین بخش و در فصلهای آتی مفصلتر به سمع نظر خواهد رسید.
اهداف و اهمیت تحقیق: از نقطهنظر اهداف تحقیق که همانا شناخت مشکلات و راهحلهای آن خواهد بود ولیکن آنچه که مهم است شناخت هر چه بهتر وضعیتی جنگی که بر ما گذشت میباشد.
و اما از این جهت دارای اهمیت است که موضوع تا حدودی از مبهمی آن کاسته خواهد شد و چراغ کوچکی خواهد بود برای آن دسته از محققینی که مشتاق تحقیق در این خصوص میشوند اما همانطور که قبلاً از نظر گذشت «جنگ» اصولاً به وضعیتی اطلاق میشود که مخاصه و درگیری بر سر موضوع یا مناقشهایی بر موضوعات کلی بین دو یا چند کشور و با یک مدت زمان مشخص دربرگیرد.
در مورد عوامل و پیشفرضهائی که بعضاً جزء عوامل بروز جنگ میتوانند باشند عبارتند از: اختلافات مرزی ایران و عراق، خلاء قدرت در منطقه خلیجفارس، به وجود آمدن اختلافات ایدئولوژیک و همچنین بحران اشغال سفارت آمریکا و وضعیت گروگانگیری و نقش آن و همچنین انقلاب اسلامی ایران.
اما به صورت کلی سوالات و فرضیات که در این بین قابل طرحاند به قرار ذیلاند: - آیا خلاء قدرت و پیچیدگی آن در خلیجفارس در بروز جنگ تأثیری داشته است.
- آیا انقلاب اسلامی و بروز آن نقش بسزایی در برقراری جنگ داشته است.
- اختلافات ایدئولوژیک و ظهور آن چه نقش مهمی در بروز جنگ ایران و عراق داشته است.
به طوری که میتوان از سوالات فوق فرضیات خوبی به دست آورد که میتوان آنها را به این صورت بیان کرد: فرضیه اول: ایجاد وضعیت ناامنی و بحران در منطقه از لحاظ قدرت و وضعیت خلیجفارس.
فرضیه دوم: انقلاب اسلامی نقش بسزایی در بروز جنگ میان ایران و عراق داشته است.
فرضیه سوم: ظهور و اختلافات ایدئولوژی نقش بسیار مهمی در بروز جنگ ایران و عراق داشته است.
روش تحقیق و مشکلات و موانع تحقیق: در این تحقیق از روش تجزیه و تحلیل محتوایی در ارائه تحقیق بهره گرفته شده است و در خصوص تهیه کتب و اسناد و منابع به صورت کتابخانهای عمل گردیده است.
در خصوص مشکلات موجود بر سر راه تحقیق باید به این نکته اشاره شود که عمدتاً با کمبود منابع اصلی و راهنمائیهای مفید و ارزنده مواجه بوده و چنانچه مکاتباتی وجود داشته باشد به جهت محرمانه بو دن در دسترس نخواهد بود و لذا دسترسی به آنها تقریباً غیرممکن مینماید و لذا این محقق تا حد توان بلکه بیش از آن سعی نمود تا در صحت و سقم تحقیق خود تلاش بیشتری مبذول دارد.
همچنین در این تحقیق که در هفت فصل ارائه میگردد عمدتاً با این مطالب آشنا خواهیم شد: فصل اول: در این فصل که مختص «کلیات تحقیق» میباشد با موضوعات مسئله، هدف و اهمیت آن، بیان سؤالات کلی و همچنین فرضیات موجود و … آشنا خواهیم شد.
فصل دوم: در این فصل سعی میشود به بیان «دیدگاههای نظری» پرداخته شود که مختص موضوع تحقیق و متغیرها و برخی علل و عوامل دیگری که در این خصوص ممکن است باشد، پرداخته خواهد شد.
فصل سوم: در فصل سوم با ادبیات و تاریخچه موضوع و پیرامون آن آشنا خواهیم شد و همچنین به بررسی سیر فعالیتهای انجام شده در این خصوص و زمینههای آن میپردازیم.
فصل چهارم و فصل پنجم: که این فصول از پراهمیتترین بخش تحقیق محسوب میشوند و به بیان فرضیات و بررسی موشکافانه و دید اصلی نسبت به کل تحقیق اختصاص پیدا میکند.
در این فصل به چگونگی برخورد دو کشور ایران و عراق اشاره خواهد شد همچنین علل و واکنشهایی که در بروز تنش میان دو کشور بود، اشاره میشود.
فصل ششم: این فصل به بیان راهکارها و نتیجهگیری و پیشنهادات در خصوص فرضیات عنوان اختصاص یافته است.
فصل آخر، «هفتم»: فصل آخر نیزبه «بیان فهرست منابع» اختصاص داده شده است.
فصل دوم: دیدگاههای نظری در این فصل سعی میشود تا به بررسی و علل عوامل موضوع تحقیق پرداخته شود و دیدگاههای نظری اندیشمندان و صاحبنظران را درباره انقلابها و جنگها و اصولاً ریشههای آنها را از نظر بگذرانیم.
به طوری که به موضوع تحقیق و فرضیهها نیز اشاره خواهد شد.
ضمناً به دلیل حساسیت این فصل با فصول آینده سعی خواهد شد تا بررسیها به صورت اجمالی صورت پذیرد.
همانطور که قبلاً اشاره رفت موضوع تحقیق عبارت است از: بررسی وقوع انقلاب اسلامی و تأثیر آن در بروز جنگ ایران و عراق.
الف- مفهوم انقلاب «انقلاب» در نظر بسیاری از اساتید و تحلیلگران سیاسی عبارت است از: «نوعی کشمکش همراه با خشونت و نوعی جابهجایی در جامعه سیاسی و تحت یک رهبری فرهمند و در مقابل اعتراض به ساختار وضعیت موجود جهت به دست آوردن وضعیتی مطلوبتر» کوهن در مقابل انقلاب را بدین گونه توضیح میدهد: «1- استحاله ارزش یا دگرگونی جامعه، 2- تغییر در ساختار اجتماعی، 3- دگرگونی نهادها، 4- تغییراتی در صورتبندی رهبری، 5- انتقال غیرقانونی یا ضد قانونی قدرت، 6- حضور یا حاکمیت رفتار خشونتآمیز که به فروپاشی رژیم میانجامد.
اما در خصوص ساختار انقلاب یا فرایند انقلاب، باید به چند نکته توجه شود منجمله: 1- فرایندهای وحدت بخش یا انسجامآفرین، 2- ستیزه، الف) بین طبقههای اجتماعی ب) بین دولتها و پ) بین دولتها و طبقههای اجتماعی، 3- فرایندهای بهرهکشی، 4- تجارتی کردن فعالیت اقتصادی و 5- استعمار.
همچنین برای فهم انقلاب نظریههایی که به جای عوامل فرهنگی، بر عوامل اجتماعی تکیه میکنند، روی پیوستاری قرار میگیرند که در یک سوی آن مناسبات ساختاری پایدار رفتار انسانی، و سوی دیگر آن، تحولات و رویدادهای کوتاه مدت رفتار انسانی قرار دارد.
به عبارت دیگر، یک طرف آن «کنش اجتماعی» و طرف دیگر آن «کارگزاری اجتماعی» جای دارد.
هانا آرنت انقلاب را یک داستان کاملاً نو که هر چیز آن منجمله تمام موارد و مضامینش جدید است میداند.
ب- جنگ و انقلاب «جنگ» در حقیقت یک مفهوم مبهم است و تعریف مشخصی را نمیتواند برتابد در واقع جنگ یکی از پیچیده و مرموزترین پدیده اجتماع است.
بسیاری از اندیشمندان و نظریهپردازان انقلابها بر این عقیدهاند که جنگ «منازعه گروه مشخصی از انسانها یا مردم و دولتهای مشخص برعلیه یک گروه متجانس دیگر» میباشد .
با توجه به بیان مفهوم جنگ، جنگ میتواند یک مسئله محوری باشد اما آنچه که در این بین مهم میباشد جنگ یا وجود خود جنگ نیست بلکه عوامل و ریشههای بوجود آورنده آن مدنظر قرار میگیرند.
اما آنچه که امروزه مشخص گردیده و در جامعهشناسی جنگ نیز اثبات گردیده است، این است که برای منازعه یا جنگ نمیتوان ریشه واحدی را مشخص کرد و اصولاً بررسی جنگ به صورت یک بعدی و تک سببی دور از واقعیت شمرده میشود.
به عبارتی دیگر ریشهها و عوامل جنگ متعددند، اگرچه در این بین نیز محققان و دانشمندان رشته علوم سیاسی وجود داشتهاند و دارند که جنگ را به صورت تک علتی مورد بررسی قرار دادهاند و حتی برخی از آنها به نتایجی تک علتی دست پیدا کردهاند.
این نتایج میتواند از قبیل پیشرفتهای تسلیحاتی دست یافتن به تکنولوژی انرژی هستهای، رقابت در تجارت اقتصادی - سیاسی و غیره باشد.
در همین خصوص «رایت»، همچنین اشاره میدارد که «یک جنگ، حاصل وضعیت مطلقی است که تقریباً دربرگیرنده تمامی آن چیزهائی است که تا زمان شروع آن بر نژاد بشر گذشته است.» و کارل لویچ ادامه میدهد «هر جا در هر یک از سطوح فرهنگ ارزشها، نهاد سیاسی، تکنولوژی تغییر عمدهای رخ میدهد و مکانیسم قدیمی تعدیل و تحت فشار قرار میگیرد.
بدین صورت هر تغییر عمده روانی، اجتماعی و سیاسی، خطر وقوع جنگ را افزایش میدهد مگر اینکه تعدیلات سیاسی، فرهنگی آن را متوازن سازد.» همینطور یک اندیشمند بزرگ را آفریننده تاریخ میداند چرا که مراحل مهم حوادث را از هم جدا میکند به طوری که اکثر تمدنهای بشری یا در اثر بروز جنگ از بین رفتهاند و یا بر اثر جنگ پدیدار گشتهاند.
انسانشناسان و جامعهشناسان جنگ را بیشتر به شرایط اجتماعی و ساختارها میدانند تا معلول کنشهای زیستی انسانها.
به طوری که برخی از صاحبنظران بر این عقیدهاند که غالب موارد اقدامات خشونتبار در نتیجه لزومات قراردادی سنتی و ایدئولوژیک محضاند.
اما نظریه دیگری که درباره شروع جنگ مطرح میشود این است که تفاوتهای اساسی قومی، مذهبی و فرهنگی با ایدئولوژیکی وجود داشته، باعث بروز جنگ میشود.
انقلاب اسلامی نظریه مذکور را در تحلیل انقلاب نارسا دانست و گفت: «اگر در دنیا تنها یک انقلاب موجود باشد که آگاهانه ساخته شده است آن انقلاب، انقلاب ایران است.» همانطوری که قبلاً نیز اشاره گردید، «انقلاب از هانا ارنت یک داستان و قصه کاملاً جدیدی است که تمام اجزایش اعم از مفاهیم و کلمات آن نو خواهد بود.» حال با چنین توضیحاتی و جهت روشنتر شدن بحث به صفحه داخلی جامعه و نحوه برخورداری از انقلاب اشاره مختصری خواهد شد.
کرین برینتون در کتاب کالبدشکافی چهار انقلاب از انقلابات پیش آمده الگویی اتخاذ مینماید و آن را به دیگر انقلابها تعمیم میدهد.
وی اینگونه استدلال مینماید که چگونگی انقلاب از سه مرحله عبور مینماید: 1- انقلاب افراطیون، 2- انقلاب میانهروها، 3- انقلاب با وضعیت هراس و ترس و یا دوران ترمیدور.
و بدین صورت به چگونگی بازنمود هر یک از دورانهای فوق میپردازد.
انقلاب در دوران میانهروها شکل گرفته که در حقیقت آنها (میانهروها) نسبت به تجدید بنای اقتصادی و اجتماعی بیاعتنا هستند و لذا به زودی زمان کار این عده به پایان میرسد و لذا با پایان کار در این مقطع ما میخواهیم این نکته را بدانیم که جنگ و عوامل بروز آن چه رابطهایی با بروز انقلاب و یا برعکس و در نتیجه این عوامل چه نقشی در جنگ میان دو کشور ایران و عراق دارد.
از اینرو سعی شده تا فرضیات و سوالات اصلی - فرعی نیز از همین استدلالات اقتباس شوند در حقیقت فرضیهها و سوالات این بخش را میسازند و این بخش مکمل نظرات خواهد بود.
قبل از اینکه وارد بحث اصلی بشویم لازم است تا به چند نظریه دیگر در خصوص بروز انقلاب و عمدتاً نتایج وقوع انقلاب در داخل کشوری و چگونگی برخورد افکار عمومی با وقایع پیش آمده اشاره شود.
«تدا اسکاچ پل» در کتاب خود به عنوان «دولتها و انقلابهای اجتماعی» در سال 1979 م با رد ارادی بودن وقوع انقلاب، تفسیر انقلاب را تنها مبتنی بر عوامل ساختاری و از پیش تعیین شده میدانست و نقش انقلابیان در گسترش ایدئولوژی خود و موفقیت آنها در این زمینه را انکار میکرد.
وی بر این اعتقاد بود که انقلابها ساخته نمیشوند بلکه به وجود میآیند.
اما اسکاچ پل در جایی دیگر، با توجه به آشکار بودن نقش اراده، آگاهی، رهبر و اندیشه در این عده، دوران حکومت و روی کار آمدن افراطیون شروع میشود و لذا وی اینگونه برداشت میکند که بیشتر انقلابها با نام این دسته (افراطیون) و با توجه به ویژگیها و علائق این عده به دیگر جهان شناخته میشوند.
جهت بهتر روشن شدن موضع داخلی انقلاب باید اینگونه گفت که بعد از انقلاب در داخل جامعه باید با دو گروه به مبارزه پرداخت.
گروه اول کسانی هستند که با رژیم سابق وابستگی داشتهاند و در حال حاضر دیگر آن وابستگی را ندارند و در نتیجه از منافع خودشان بینصیب گشتهاند در نتیجه به دخالت با انقلاب و دولت میپردازند و از جمله این عده همان گروه سلطنتطلب یا گذشتهخواه هستند.
اما گروه دوم دستهای هستند که در بروز انقلاب و روی کار آمدن آن حتی دست به فعالیتهایی زدهاند ولکن بعداز انقلاب سعی در به ثمر رساندن ایدهها و آرمانهای شخصی یا گروهی خود دارند.
در خصوص سیر تاریخی بروز جنگ و انقلاب در جهان باید گفت عمدتاً انقلابها که یا به صورتهای بورژوازی و یا لیبرالی و یا به صورت انقلابهای آربستوکرامی بوده که در سدههای قرن بیستم با پیشرفت علوم در همه زمینهها بخصوص صنعتی حتی انقلابها و سیر تکوینی آنها از حالت گذشته کشاورزی و اجتماعی خارج شده و به صورت انقلابهای صنعتی نمود پیدا کردهاند.
در حقیقت منظور از بروز انقلاب و شکلدهی آن به جنگ میان دو کشور و یا اصطلاحاً «جنگ خارجی» میتواند رابطهای وجود داشته باشد.
بدین صورت که انقلاب در یک جامعهای با یک بینش خاص خود در آن جامعه رخ میدهد و لذا ترویج و گسترش این ایدئولوژی به کشورهای دیگر مخصوصاً همسایه با مخالفت و روبهرو شدن و برخوردهایی مواجه خواهد بود و لذا بروز انقلاب نیز میتواند یکی از آیتمهایی بوده باشد که به جنگ میان دو کشور و بروز آن کمک مینماید.
اما دیگر سخن در خصوص نوع و عوامل جنگ میباشد.
جنگها عمدتاً به چند دسته تقسیمبندی شدهاند که به صورت مختصر به شرح گزیدهای از آنها پرداخته خواهد شد: 1- جنگهای ابتدایی و 2- جنگهای مدرن.
1- جنگهای ابتدایی: که دارای ویژگیهایی همچون درگیری و منازعه دستهجمعی و با وسایل ابتدایی بوده است.
منشاء و سرچشمه اولیه در این گونه جنگها «بدویت» در ویژگیهای ساختاری گروههای اجتماعی میباشد.
2- جنگهای مدرن: که اینگونه از جنگها در قرون جدید و معاصر که با پیشرفت علوم، تعاملات خصمانه برخی دولتها و پیشرفت تکنولوژی همراه میباشد و همچنین استفاده از سلاحها و وسایل جنگی مدرن مثلاً از قبیل سلاحهای اتمی میباشد.
در خصوص جنگ ؟؟
بروز انقلابات مختلف میتوان اینگونه عنوان نمود که تغییرات در مناسبات سیاسی - اقتصادی و اجتماعی که تحت تأثیر انقلابات بورژوازی و روند صنعتی شدن به وجود آمدند، دستخوش تحولات عمیقی گشت بخصوص پویائی بعد تکنیکی – اقتصادی باعث شده است تا جنگ از وضعیت و مرحله، I کشاورزی، صنایع دستی به II مرحله ماشینی و صنعتی و بالاخره از این مرحله به III دوره خاص علمی - تکنیکی وارد شود.
جنگهای انقلابی دهههای بعد از جنگ دوم شواهدی بر این مدعا هستند که در هر مرحله انواع گوناگونی از علیات استراتژیک را میتوان اعمال نمود.
اینک که نوع و رابطه هر یک از متغیرها و تاریخچه هر یک روشن گردید به موضوع اصلی تحقیق پرداخته خواهد شد تا بهتر روشن شود که حتی هر یک از آیتمهای گفته شده (انقلاب - جنگ) به تنهایی عامل شکلگیری جنگ نیست و یا این سوال که پس چه عامل دیگری میتواند در بروز جنگ دخالت داشته باشد.
در فصل بعدی سعی نمودهام تا چند نظر و زمینه را در مورد بروز جنگ مورد کنکاش قرار دهم و سعی شده تا چارچوبهای تحولات منطقهای و داخلی را در بروز جنگ ایران و عراق مورد بررسی قرار گیرد.
فصل سوم: ادبیات و تاریخچه موضوع تحقیق در خصوص تاریخچه و گذشته موضوع تحقیق باید گفت تحقیقات بسیاری صورت پذیرفته است.
اما آنچه که در این بین و این فصل بیان میشود اندکی فرق دارد در گذشته محققان سعی در چگونگی و روشن نمودن محتوا و روابط طرفین متخاصم نموده بودند ولیکن بر صورتها و رویکردهای متفاتی، و از مناظر خاص خود، به این قضایا توجه نموده بودند.
در این تحقیق نیز سعی شده به صورت مختصر و با بیانی ساده چگونگی انجام جنگ و علل و عوامل آن را با توجه به موقعیت زمانی و مکانی و بازتاب آن در دورانهای بعدی به سمع برساند.
تا قبل از شروع جنگ یعنی شهریور 1359 قطعاً هیچگونه تحقیقی نمیتوانسته در جهت جنگ انجام شده باشد و حتی بعد از شروع جنگ تا سالهای اولیه قدر مسلم آنچه که مورد توجه هر محققی قرار میگرفت به نوع روابط و عوامل قبلی دو کشور - ایران و عراق - و چگونگی تاریخچه آن دو مربوط میشده است.
اینک سعی میشود در این تحقیق نیز به صورت پلهایی ولی نگاهی گذرا به چگونگی این اختلافات و عمدتاً بروز این اختلافات و عواملی که باعث دوری دو کشور گردید، اشارهای کوتاه شود.
یکی از این مسائل که همواره مورد اختلاف بود نوع تسلط و احاطه بر رودخانه شطالعرب و اروندرود بود.
عراق همواره در صدد دستیابی به تمامی این رود بزرگ و جداسازی آن حتی قسمتهایی که در خاک ایران بود نیز اقداماتی انجام میداد که در نهایت منجر به عقد قرارداد 1957 گردید.
حال جهت تبیین بهتر تحقیق به اهم نظراتی که در خصوص علت شروع جنگ میان گردیده است پرداخته میشود تا با سیر تاریخی دیدگاهها نیز آشنا شود بدیهی است نظرات فوق سعی گردیده از موضوع تحقیق اقتباس گردد و تا حدودی نیز به فصل بعدی کنک نماید و تا حدودی نیز بتوان به اهداف جنگ و علل آن پرداخت.
با این توصیف نظرات عبارتند از: 1- اختلافات ایدئولوژیک 2- اختلاف و دیدگاههای مرزی بین ایران و عراق 3- وقوع انقلاب اسلامی اما آنچه که باید در این قسمت نیز به آن اشاره شود اهداف و کمیتهای دو طرف جنگ میباشد که از خود این اهداف میتوان نظریههای بالا را بهتر تدوین نمود.
اما این اهداف به قرار زیر است: 1- جایگزین شدن در خلاء قدرت ایجاد شده مخصوصاً در خلیجفارس 2- از بین بردن نفوذ روحیه انقلابی در خارج از ایران و تضعیف ایران اینک به بررسی و از منظر تاریخی نگاهی کوتاه به هر یک از نظرات فوقالذکر و همچنین اهداف مشخص شده میاندازیم؛ 1- اختلافات ایدئولوژیک یکی از اختلافاتی که همواره کشور عراق را با دیگر همسایگان خود متمایز ساخته است، «اندیشه ایدئولوژیکی» عراق محسوب میشود چنانچه به گذشته این اندیشه بخواهیم نظر بیفکنیم باید به اندیشه و ترویج افکار و فرهنگ بنیانگذاران گذشته عراق بنگریم.
«میشل عفلق» اندیشمند و بنیانگذار حزب بعث به درستی متوجه شد که برای ایجاد رستاخیزی در «ملت عرب» و مهمتر برای آنکه آن رستاخیز پیوسته و در طول زمان هواداران بیشتری را به خود جلب کند تا بقای آن تضمین شود باید آرمانهای سیاسی خود را در قالب یک «ایدئولوژی خاص» بیان نماید.
میشل عفلق و همچنین صالح بیطار خوب توجه پیدا کرده بودند که راز مهم گسترش سریع اسلام و دوام آن، علاوه بر جهات خاص آن، در وجود «ایدئولوژی اسلام» است.
بنابراین «میشل عفلق» با این اندیشه، ایدئولوژی خاص خود را با ترتیبات خاص خود به شریان جامعه از آن عمومی القاء نمود.
به طوری که ایدئولوژی حزب بعث از سه رکن اصلی «وحدت، آزادی، سوسیالیسم» تشکیل گردید که در حقیقت از یک نوع اندیشه «پان عربیسم» حمایت شده بود.
از طرف دیگر وجود یک نوع ایدئولوژی خاص در ایران که بر مبنای رهایی انسانها از هر قید و بندی و آزادی استوار شده بود کم و بیش توسط علما و رهبری فرهمند در جامعه در حال شکلگیری بود.
همزمان با بروز انقلاب اسلامی و اندیشههای نو حکومت ولایت فقیه که در مقابل اندیشهها و تز «حکومت اسلامی» رشید رضا عنوان شده بود و در حال رشد و نمو بود قطعاً با اندیشهها و ایدئولوژیهای رایج در کشورهای عربی سازگاری نداشت در نتیجه منجر به بروز اختلافهایی گردید که میتوانست تعاملات طرفین را به تقابل تبدیل نماید و لذا تودههای تحت ستم مسلمان عرب که حتی بیش از چند دهه تحقیر و شکست را تجربه نموده بودند و حتی اندیشههای برون فرهنگی مانند، ناسیونالیسم، سوسیالیسم و … نیز نتوانسته بود آنها را رها سازد به عنوان یک زنگ رهایی از ستم قلمداد میشد.
همچنین در بخشی از کتاب «نقش عراق در شروع جنگ» همانگونه که قبلاً نیز اشاره گردید، جنگ ایران و عراق را «بخشی از یک مبارزه ایدئولوژیک میداند که متعاقب وقوع انقلاب اسلامی در ایران پدید آمد».
2- اختلاف و دیدگاههای مرزی بین ایرانی و عراق یکی دیگر از اختلافات بین ایران و عراق، اختلاف در حدود مرز و ؟؟
بین دو کشور مصوب میشود چنانچه بخواهیم این اختلاف را به صورت ریشهای مورد بررسی قرار دهیم باید نگاهی به تاریخچه دولت عثمانی داشته باشیم.
تسلط دولت عثمانی وزیر سلطه داشتن ملت و کشور عراق همچنین در اختیار داشتن مقدار زیادی از مرزهای پیرامون عراق ریشه بسیاری از منازعات منطقهای در آینده دو کشور گردید.
استقلال کشور عراق با حمایت قدرتهای بزرگ همچون انگلیس و آمریکا در سالهای اولیه جنگ جهانی اول (1915 م) این کشور را بر آن داشت تا به استقلال خود یک مشروعیت سیاسی و اجتماعی ببخشد.
بنابراین عراق در طول هفتاد سال استقلال خود همواره بر تعیین مرزهای خود دچار مشکل عدیدهای بوده است.
اما عمده اختلاف کشور عراق با همسایه خود ایران بر سر مالکیت و تسلط بر سر اروندرود یا همان شطالعرب بوده است.
ناگفته نماند در همین راستا بین ایران و عراق بر سر اختلافی که وجود داشت موافقتنامهای تحت عنوان موافقتنامه الجزیره در 6 مارس 1975 م و عهدنامههای مرزی و پروتکلهایی امضاء و به تصویب رسید.
اما همانگونه که قبلاً نیز ذکر گردید عمده اختلاف بر سر شطالعرب و ناصری یا همان خوزستان ایران بود که همواره عراق را بر آن میداشت تا آن را به صورت یک حق تلقی نماید.
کوتاه سخن اینکه در نهایت عراق در شهریور 1359 ش بر سر اختلافات و یا تمایلات دیگر به ایران حمله کرد که در بخشهای بعدی سعی میشود موضوع را شفافتر و رساتر نشان دهد.
اما نکته دیگری که باید به آن اشاره بنماییم این است که صدام حسین در 17 سپتامبر 1980 مصادف با 26 شهریور 1359 در جلسه فوقالعاده مجمع ملی عراق با پوشیدن لباس فرمانده کل قوا و با صدایی رسا سخنرانی مفصلی ایراد نمود و ملی آن لغو موافقتنامه الجزیره در 6 مارس 1975 و قراردادهای وابسته به آن را اعلام داشت و همچنین اعلام نمود که حاکمیت ما به اروندرود یا همان شطالعرب و کشتیرانی در آن به قبل از موافقتنامه 1975 برمیگردد.
بنابراین این سرآغاز اندیشهای شد که منجر به بروز جنگ میان ایران و عراق گردید.
اما تنها این اختلافات نمیتوانست به یک جنگ تمام عیار دامن بزند بلکه آیتمهای دیگری نیز دخیل بود که اجمالاً در صفحات بعدی بع سمع نظر خواهد رسید.
3- وقوع انقلاب اسلامی یکی دیگر از عواملی که باعث بروز جنگ میان ایران و عراق گردید واقع شدن «انقلاب اسلامی» در ایران بوده است.
حقیقت این واقعیت محققین بسیاری را بر آن داشت تا به بررسی و چگونگی بروز این حادثه بپردازند.
در این بین همانطوری که قبلاً نیز اشاره رفت، کشورهای دیگر بخصوص کشورهائی که به مرکز این انقلاب نزدیکتر بودند را بر آن داشت تا اقداماتی جهت خنثی نمودن آنچه که در ایران رخ داده بود،انجام دهند و لذا دست به انجام اقدامات پیشگیرانهای زدند.
اما آنچه که بیشتر مدنظر قرار گرفت با بروز انقلاب اسلامی میتوانست تهدیدی در جهت صدور نفت، وضعیت استراتژیک خلیجفارس و حاکمیت قدرت در منطقه و غیره از جمله مواردی بودند که مورد توجه قرار گرفتند.
و در آن هنگام (انقلاب اسلامی) تبلیغات گستردهای برای تهییج شور انقلابی مردم انجام میشد و با شرایطی که پس از اشغال سفارت آمریکا و روز یکشنبه 13 آبان 1358 در ایران ایجاد شد، شعارهای ضد آمریکایی و ضد کشورهای وابسته به آمریکا رواج تمام یافت در پی آن در عراق نیز شیعیان به تبع وقوع انقلاب در ایران دست به یک سری اقدامات زدند.
در نتیجه پس از تظاهراتی که شیعیان در بحرین و کویت انجام دادند، صدام حسین در اکتبر 1979 به طور تلویحی به دولت جمهوری اسلامی ایران اخطار کرد و اظهار داشت که «قدرت عراق علیه هر کشوری که بخواهد به حاکمیت کویت یا بحرین تجاوز کند و یا به مردم و یا تمامیت ارضی آن کشورها آسیب رساند به کار میرود.
این سیاست عراق شامل کلیه کشورهای خلیج ]فارس[ میباشد.» آوریل 1980 در روابط بین ایران و عراق واجد اهمیت ویژهای است.
در اول آوریل 1980، فردی عراقی که تبعه عراق و بنا به اظهارات مقامات عراقی ایرانیالاصل بود به نام «سمیر نورعلی» با پرتاب بمب در دانشگاه مستنصریه به جان طارق عزیز عضو شورای رهبری انقلاب و معاون نخستوزیر عراق سوء قصد نمود که این حمله در روابط بین دو کشور خدشه وارد نمود.
در هر صورت انقلاب اسلامی و واقع شدن آن در آن موقعیت زمانی و مکانی که همواره منافع دیگر کشورها و بخصوص ابرقدرتها را تحتالشعاع قرار داده بود عراق بهترین اهرم بود که میتوانست به مقابله با ایران بپردازد.
در این بین جدای از خطرات ایدئولوژیک انقلاب که قبلاً به آنها اشاره گردید و همانگونه که در بالا نیز اشاره گردید تهدید علیه منافع نیز مورد نظر حاکمان بزرگ قرار گرفت و لذا با ترغیب عراق بر علیه ایران جنگ نه تنها ضروری بلکه اجتنابناپذیر گردید.
در خاتمه فصل حاضر به این نکته اشاره میگردد که در خصوص موضوع بحث همچنین نظرات و اعتقادات بسیار دیگری نیز از سوی صاحبنظران مطرح گردیده که حتی مجال طرح آنها در این چند سطر و چند صفحه نمییابد و لذا همانطور که قبلاً نیز اشاره گردید سعی شده است به چند نکته کلیدی و مهم، نظر شود.
اما ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که گذشته از نظرات فوق و دیگر نظرات، به اعتقاد برخی صاحبنظران و اندیشمندان جنگ مانند تدا اسکاچیول و دکتر حسنپور به غیر از انگیزهها و نظراتی که تاکنون مطرح شدهاند همواره در شروع جنگها «بعضاً دستان نامرئی و پنهانی در کار بوده است که سعی در ایجاد آشوب و تشویش در مناطق مورد نظر خویش را داشتهاند تا از منافع و حیثیت بیشتری برخوردار شوند و لذا در آغاز جنگ ایران و عراق نیز همین دستان پنهان در هدایت جنگ به سوی ایران در کار بوده است.» معذالک در فصول بعدی سعی خواهد شد تا به اثبات بیشتر فرضیات فوق پرداخته شود و نظر خواننده محترم را بهتر جلب نماید.
فصل چهارم: فرضیهها (تجزیه و تحلیل دادهها) قبل از شروع و ارائه فصل اصلی لازم دانسته یکبار دیگر به موضوع تحقیق و عوامل سازنده آن و سؤالات اصلی و همینطور فرضیهها اشاره مجدد شود.
موضوع: «بررسی انقلاب اسلامی و تأثیر آن در بروز جنگ میان ایران و عراق» عوامل فرعی: - ظهور ایدئولوژی - اختلافات مرزی - وجود خود انقلاب اسلامی - خلاء قدرت در منطقه و خلیجفارس سؤالات اصلی: آیا خلاء قدرت و پیچیدگی آن در خلیجفارس در بروز جنگ تأثیری داشته است؟
آیا بروز انقلاب اسلامی نقشی در جنگ و پدید آمدن آن داشته است؟
آیا ظهور ایدئولوژی در بروز جنگ میان ایران و عراق تأثیر داشته است؟
فرضیهها: اول - ایجاد وضعیت ناامنی و بحران در منطقه از لحاظ قدرت و وضعیت خلیجفارس.
دوم - انقلاب اسلامی نقش بسزایی در بروز جنگ میان ایران و عراق داشت.
سوم - ظهور و اختلافات ایدئولوژی نقش بسیار مهمی در برو زجنگ ایران و عراق داشته است.
تاکنون هر آنچه از موضوع تحقیق بیان گردید، پیرامون بیان و چگونگی و عوامل پدیدآورنده در خصوص جنگ تحمیلی بوده است اما قطعاً مبالغه و دور نگاه داشتن خواننده محترم از اصل موضوع نبوده است.
آنچه که در این بخش ارائه میگردد در حقیقت اثبات فرضیه و اصل اجزاء تشکیل دهنده فرضیه خواهد بود.
همانطور که قبلاً بدان اشاره گردید، جنگ ایران و عراق از دید بسیاری از تحلیلگران جنگ و جامعهشناسی جنگ، یک جنگ کاملاً نابرابر بوده است.
اولین فرضیهای که در این خصوص مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرد عبارت است از: - تأثیر ایجاد وضعیت ناامنی و بحران در منطقه از لحاظ قدرت و وضعیت خلیجفارس حال لازم است تا آن دسته از عامل یا پدیدآورنده این فرضیه را نیز مورد تحلیل قرار دهیم که عبارت است از: - از بین رفتن ژاندارمری منطقه