دانلود مقاله تاریخ پیامبر اسلام حضرت محمد ص

Word 855 KB 14881 150
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۳۰,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مقدمه :
    تحقیقی که در دست دارید ، خلاصه و برگزیده ای است از تاریخ پیامبر اسلام (ص) که از منابع و مأخذ مهم و معتبر از جمله «تاریخ پیامبر اسلام» تألیف استاد مرحوم «دکتر محمد ابراهیمی آیتی» جمع آوری شده است .

    در بعضی موارد نیز از راهنمایی اساتید محترم و کتب دیگر نیز استفاده شده است .

    امید است مورد لطف و تأیید شما استاد عزیز قرار گیرد .

    اجداد رسول خدا
    از رسول خدا(ص ) روایت شده است که فرمود: اذا بلغ نسبى الى عدنان فامسکوا((هرگاه نسب من به عدنان رسید از ذکر اجداد جلوتر خوددارى کنید ((1)) )) به این جهت , شرح حال اجداد پیامبر اسلام (ص ) را از جد بیستم , یعنى ((عدنان )) شروع مى کنیم .
    20 عدنان : پدر عرب عدنانى است که در تهامه , نجد و حجاز تا شارف الشام وعراق مسکن داشته اند و آنان را عرب معدى , عرب نزارى , عرب مضرى , عرب اسماعیلى , عرب شمالى , عرب متعربه و مستعربه , بنى اسماعیل , بنى مشرق , بنى قیدارمى گویند و نسبشان به اسماعیل بن ابراهیم (ع ) مى رسد ((2)).
    عدنان دو پسر داشت : ((معد)) و ((عک )) که ((بنى غافق )) از ((عک )) پدید آمده بودند19 معدبن عدنان : ((عدنان )) با فرزندان خویش به سوى یمن رفت و همان جا بودتاوفات یافت او را چند پسر بود که معد بر همه آنان سرورى داشت مادر معد از قبیله ((جرهم )) بود و ده فرزند داشت و کنیه معد ((ابوقضاعه )) بود ((3)).


    به قول ابن اسحاق : معدبن عدنان چهارپسر به نامهاى , ((نزار)), ((قضاعه )), ((قنص )) و((ایاد)) داشت .
    18 نزاربن معد: سرور و بزرگ فرزندان پدرش بود و درمکه جاى داشت و او راچهار پسر به نامهاى : ((مضر)), ((ربیعه )), ((انمار)) و ((ایاد)) بود دو قبیله ((خشعم )) و((بجیله )) از انمار به وجود آمده اند و دو قبیله بزرگ ربیعه و مضر از نزار پدیدارگشته اند.
    17 مضربن نزار: دو پسر داشت : ((الیاس )) ((4)) و ((عیلان )) و مادرشان از قبیله ((جرهم )) بود از رسول اکرم (ص ) روایت شده است که فرمود: ((مضر و ربیعه را دشنام ندهید, چه آن دو مسلمان بوده اند ((5)) )) ((مضر)) سرور فرزندان پدرش و مردى بخشنده ودانا بود و فرزندانش را به صلاح و پرهیزگارى نصیحت مى کرد.
    16 الیاس بن مضر: پس از پدر در میان قبایل بزرگى یافت و او را ((سیدالعشیره)) لقب دادند, سه پسر به نامهاى : ((مدرکه )), ((طابخه )) و ((قمعه )) داشت (نامشان به ترتیب : عامر, عمرو وعمیر است ) و مادرشان ((خندف )) و نام اصلى وى ((لیلى )) بود وقبایلى را که نسبشان به الیاس مى رسد ((بنى خندف )) گویند.
    قبیله هاى ((بنى تمیم )), ((بنى ضبه )), ((مزینه )), ((رباب )), ((خزاعه )), ((اسلم )), ازالیاس بن مضر منفصل مى شوند.
    16 ـ الیاس بن مضر: پس از پدر در میان قبایل بزرگى یافت و او را ((سیدالعشیره)) لقب دادند, سه پـسـر به نامهاى : ((مدرکه )), ((طابخه )) و ((قمعه )) داشت (نامشان به ترتیب : عامر, عمرو وعمیر اسـت ) و مـادرشـان ((خـنـدف )) و نـام اصـلى وى ((لیلى )) بود وقبایلى را که نسبشان به الیاس مى رسد ((بنى خندف )) گویند.

    قـبـیـلـه هـاى ((بـنـى تـمـیـم )), ((بـنـى ضبه )), ((مزینه )), ((رباب )), ((خزاعه )), ((اسلم )), ازالیاس بن مضر منفصل مى شوند.

    15 ـ مـدرکـه بـن الـیـاس : نـامـش ((عـامـر)) ((6)) و کـنـیـه اش ((ابـوالـهـذیـل)) و ((ابـوخـزیـمـه ))بـود((مـدرکـه )) چـهـارفـرزنـد داشـت : ((خزیمه )) و ((هذیل )), ((حارثه )) و ((غالب )) ((7)).

    نسب قبیله ((هذیل )) و ((عبداللّه بن مسعود)) صحابى معروف به ((مدرکه بن الیاس ))مى رسد.

    14 ـ خزیمه بن مدرکه : مادرش ((سلمى )) دختر((اسدبن ربیعه بن نزار)) و به قول ابن اسحاق زنى از ((بنى قضاعه )) بود, بعد از پدر حکومت قبایل عرب را داشت و او راچهار پسر به نامهاى : ((کنانه )), ((اسد)), ((اسده )), ((هون )) بود.

    13 ـ کنانه بن خزیمه : کنیه اش ((ابومضر)) و مادرش ((عوانه )) دختر ((سعد بن قیس بن عیلان بن مـضـر)) بـود از ((کنانه )) فضایل بى شمارى آشکار گشت و عرب او را بزرگ مى داشت فرزندانش عـبـارت بـودند از: ((نضر)), ((مالک )), ((عبدمناه )), ((ملکان )) و((حدال )) قبایل ((بنى لیث )) و ((بنى عامر)) از کنانه بن خزیمه پدید آمده اند.

    12 ـ نضربن کنانه : مادرش به قول یعقوبى ((هاله )) دختر ((سویدبن غطریف )) و به قول ابن اسحاق و طـبرى و دیگران ((بره )) دختر ((مربن ادبن طابخه )) بود و فرزندان وى :((مالک )), ((یخلد)) و ((صلت )) و کنیه اش ((ابوالصلت )) بوده است .

    یعقوبى مى گوید: نضربن کنانه , اول کسى است که ((قریش )) نامیده شد و به این ترتیب کسى که از فرزندان نضربن کنانه نباشد ((قرشى )) نیست .

    11 ـ مـالـک بـن نـضر: مادر وى ((عاتکه )) دختر ((عدوان بن عمروبن قیس بن عیلان )) وفرزند وى ((فهربن مالک )) بود.

    10 ـ فهربن مالک : مادر وى ((جندله )) دختر ((حارث بن مضاض بن عمرو جرهمى ))بود و فرزندان وى : ((غالب )), ((محارب )), ((حارث )), ((اسد)) و دخترى به نام ((جندله ))مى باشند.

    9 ـ غـالـب بـن فـهـر: مـادر وى ((لـیـلى )) دختر ((سعدبن هذیل )) بود و فرزندان وى : ((لؤى ))و ((تیم الادرم )) و فرزندان تیم بن غالب , ((بنوادرم بن غالب )) معروف شده اند.

    8 ـ لـؤى بـن غـالب : مادر وى ((سلمى )) دختر ((کعب بن عمرو خزاعى )) بود وفرزندانش عبارت بودند از: ((کعب )), ((عامر)), ((سامه )), ((عوف )) و ((خزیمه )).

    7 ـ کعب بن لؤى : مادر وى ((ماویه )) دختر ((کعب بن قیس بن جسر))بود و فرزندانش عبارت بودند از: ((مره )), ((عدى )) و ((هصیص )) و کنیه اش ((ابوهصیص ))بود.

    کـعـب بـن لـؤى از هـمه فرزندان پدرش بزرگوارتر و ارجمندتر بود, وى اولین کسى است که در خطبه اش ((امابعد)) گفت و روز جمعه را ((جمعه )) نامید, زیرا پیش از آن ,عرب آن را ((عروبه )) مى نامید.

    6 ـ مـره بـن کعب : مادر وى : ((وحشیه )) دختر((شیبان بن محارب بن فهربن مالک بن نضر)) است و فرزندان وى : ((کلاب )), ((تیم )),((یقظه )),و کنیه اش ((ابویقظه )) مى باشد.

    5 ـ کـلاب بـن مـره : مـادرش ((هـنـد)) دخـتـر ((سـریـربـن ثـعـلـبـه بـن حـارث بـن (فـهـربن ) مالک (بن نضر)بن کنانه بن خزیمه )) است و فرزندانش : ((قصى بن کلاب )) و ((زهره بن کلاب )) ویک دختر, و کنیه اش ((ابوزهره )) و نامش ((حکیم )) است .

    رسـول اکرم (ص ) درباره دو فرزند ((کلاب بن مره )) یعنى : ((قصى )) و ((زهره )) گفت :((دوبطن خالص قریش دو پسر کلاب اند)).

    4 ـ قـصى بن کلاب : مادرش : ((فاطمه )) دختر ((سعد بن سیل )) است و فرزندانش :((عبدمناف )), ((عبدالدار)), ((عبدالعزى )) و ((عبدقصى )) و دو دختر, و کنیه اش ((ابوالمغیره )) ((8)) بود.

    قصى بزرگ و بزرگوار شد در این موقع دربانى و کلیددارى خانه کعبه با قبیله ((خزاعه )) بود که پس از ((جرهمیان )) بر مکه غالب شده بودند و اجازه حج با قبیله ((صوفه )) بود.

    ((قـصـى ))زیـر بـار ((صوفه )) نرفت و پس از جنگى سخت بر آنان پیروز گشت و دست آنان را از اجـازه حـج کـوتـاه سـاخـت , ((خزاعه )) نیز حساب کار خویش کردند و از قصى کناره گرفتند و سرانجام ((قصى )) امور کعبه و مکه را به داورى ((یعمربن عوف بن کعب کنانى )) دردست گرفت و از آن روز ((شداخ )) نامیده شد.

    ((قصى )) مناصب را در میان فرزندان خویش تقسیم کرد, آب دادن و سرورى را به ((عبدمناف )), ((دارالـنـدوه )) را بـه ((عـبـدالـدار)), پـذیرایى حاجیان را به ((عبدالعزى )) و دوکنار وادى را به ((عبدقصى )) واگذاشت ((9)).

    قریش ازنظر بزرگوارى ((قصى بن کلاب )) مرگ وى را مبدا تاریخ خود قرار دادند.

    3 ـ عـبـدمـناف بن قصى : مادرش : ((حبى )) دختر ((حلیل خزاعى )) است و فرزندانش :((هاشم )), ((عـبـدشـمـس )), ((مطلب )), ((نوفل )), ((ابوعمرو)) و شش دختر کنیه اش ((ابوعبدشمس )) و نامش ((مغیره )) و او را ((قمرالبطحا)) مى گفتند.

    2 ـ هـاشـم بـن عـبـدمناف : مادرش : ((عاتکه )) دختر ((مره بن هلال بن فالج )) است وفرزندان وى : ((عـبدالمطلب )), ((اسد)), ((ابوصیفى )), ((نضله )) و پنج دختر, وکنیه اش :((ابونضله )) و نامش : ((عمرو)) و معروف به ((عمروالعلى )) بود.

    نسب ((بنى هاشم )) عموما به ((هاشم بن عبد مناف )) مى رسد و مادرامیرالمؤمنین (ع ) ((فاطمه )) دختر ((اسدبن هاشم )) است .

    1 ـ عبد المطلب بن هاشم : مادرش : ((سلمى )) دختر ((عمرو بن زید بن لبید (بن حرام )بن خداش بـن عـامـر بـن غـنم بن عدى بن نجار, تیم اللا ت بن ثعلبه بن عمرو بن خزرج )) بودو فرزندانش ((عـبـاس )), ((حـمـزه )), ((عبداللّه )), ((ابوطالب )) (عبد مناف ), ((زبیر)),((حارث )), ((حجل )) (غیداق ), ((مقوم )) (عبدالکعبه ), ((ضرارابولهب )) (عبدالعزى ),((قشم )) وشش دختر.

    کنیه عبدالمطلب ((ابوالحارث )) و نامش ((شیبه الحمد)) و نام اولش ((عامر)) بوده است .

    عـبـدالـمـطلب , سرور قریش بود و رقیبى نداشت وى پس از آن که داستان اصحاب فیل به انجام رسید, اشعارى گفت که یعقوبى آن را نقل کرده است ((10)).

    وفـات عبدالمطلب , در دهم ماه ربیع الاول (هشت سالگى رسول اکرم ) سال ششم عام الفیل اتفاق افـتـاد و صـدوبیست سال عمرکرد ((11)) قبر او در ((حجون )) واقع شده که به قبرستان ابوطالب معروف است .

    پدر رسول خدا(ص ) عـبداللّه بن عبدالمطلب , مادرش : ((فاطمه )) دختر ((عمرو بن عائذ بن عمران بن مخزوم )) است ((عبداللّه )) پدر رسول خدا(ص ) در بیست و پنج سالگى وفات کرد به قول مشهور, وفات وى پیش از مـیـلاد رسـول خـدا روى داد, اما یعقوبى , این قول را خلاف اجماع گفته و به موجب روایتى از ((جعفربن محمد))(ع ) وفات او را دو ماه پس از ولادت رسول خدا دانسته است ((12)).

    بـه قـول واقدى : از ((عبداللّه )) کنیزى به نام ((ام ایمن )) و پنج شتر و یک گله گوسفند وبه قول ابن اثیر: شمشیرى کهن و پولى نیز به جاى ماند که رسول خدا آنها را ارث برد ((13)).

    مادر رسول خدا (ص ) ((آمـنه )) دختر ((وهب بن عبدمناف بن زهره بن کلاب )) که ده سال و به قولى ده سال واندى پس از واقعه حفر زمزم و یک سال پس از آن که ((عبدالمطلب ))براى آزادى ((عبداللّه )) از کشته شدن صـد شـتـر فـدیـه داد, بـه ازدواج ((عـبـداللّه )) درآمد و شش سال و سه ماه پس از ولادت رسول خدا ((14)) , در سفرى که فرزند خویش را به مدینه برده بود تاخویشاوندان مادرى وى او را ببینند, هنگام بازگشت به مکه در سى سالگى در ((ابوا))وفات کرد.

    رسول خدا(ص ) مـحـمـد بـن عـبـداللّه بن عبدالمطلب (شیبه الحمد, عامر) بن هاشم (عمروالعلى ) بن عبدمناف (مـغیره )) بن قصى (زید) بن کلاب (حکیم ) بن مره بن کعب بن لؤى بن غالب بن فهر (قریش ) بن مالک بن نضر (قیس ) بن کنانه بن خزیمه بن مدرکه (عمرو) بن الیاس بن نزار (خلدان ) بن معد بن عدنان علیهم السلام .

    میلاد رسول خدا(ص ) در تـاریخ ولادت رسول خدا(ص ) اختلاف است : مشهور شیعه هفدهم (ربیع الاول ,53 سال قبل از هجرت ) و مشهور اهل سنت دوازدهم ربیع الاول است و اقوال مختلف دیگر نیز بیان شده .

    کـلینى دوازدهم ربیع الاول عام الفیل ((15)) (هنگام زوال یا بامداد) و مسعودى : هشتم ربیع الاول عام الفیل پنجاه روز پس از آمدن اصحاب فیل به مکه دانسته اند ((16)).

    کـلـیـنـى مـى نـویـسـد: مـادر رسول خدا(ص ) در ایام تشریق (یازدهم و دوازدهم وسیزدهم ماه ذى الـحـجـه ) نـزد جـمره وسطى که در خانه عبداللّه بن عبدالمطلب واقع بودباردار شد ((17)) و رسول خدا در ((شعب ابى طالب )) در خانه محمدبن یوسف در زاویه بالاکه هنگام ورود به خانه در دست چپ واقع مى شود, از وى تولد یافت .

    ابـن اسحاق روایت مى کند: ((آمنه )) دختر ((وهب )) مادر رسول خدا مى گفت که : چون به رسول خدا باردار شدم به من گفته شد: همانا تو به سرور این امت باردار شده اى , پس هرگاه تولد یافت , بگو: اعیذه بالواحد من شر حاسد ((او را از شر هر حسد برنده اى به خداى یکتا پناه مى دهم )), سپس او را ((مـحمد)) بنام , چون رسول خدا تولد یافت , آمنه براى عبدالمطلب پیام فرستاد تا او را ببیند, عبدالمطلب آمد و او را در برگرفت و به درون کعبه برد و براى وى دست به دعا برداشت , آنگاه او را به مادرش سپرد و براى او درجستجوى دایه برآمد ((18)).

    دوران شیرخوارگى و کودکى پیامبر(ص ) رسـول خـدا(ص ) هـفـت روز از مـادر خـود ((آمـنـه )) شـیـر خـورد ((19)) و روز هـفـتـم ولادت ,عـبـدالـمـطـلـب , قـوچـى بـراى وى عـقـیـقه کرد و او را ((محمد)) نامید سپس کنیز ابـولـهـب ((ثـویبه )) که پیش از این , حمزه بن عبدالمطلب را شیرداده بود, چند روزى رسول خدا راشـیـر داد بـه گـفـتـه یـعـقوبى : ((ثویبه )) جعفربن ابى طالب را نیز شیرداده است ((20)) آنگاه سـعـادت شیردادن رسول خدا نصیب زنى از قبیله ((بنى سعدبن بکربن هوازن )) به نام ((حلیمه )) دختر((ابوذؤیب : عبداللّه بن حارث )) شد.

    حـلـیـمـه , دو سال تمام رسول خدا را شیر داد و در دوسالگى او را از شیر بازگرفت وحضرت در حـدود چهار سال نزد حلیمه در میان قبیله بنى سعد اقامت داشت و قضیه ((شق صدر)) در همان جا روى داد ((21)) و در سال پنجم ولادت , ((حلیمه )) او را به مادرش بازگرداند ((22)).

    سفر رسول خدا به مدینه در شش سالگى از عمر رسول خدا شش سال تمام مى گذشت که مادرش ((آمنه )) وى را براى دیدن داییهایش به مدینه برد و هنگام بازگشت به مکه در ((ابوا)) درگذشت و همان جا به خاک سپرده شد بعد از آن ((ام ایمن )) رسول خدا را با همان دو شترى که از مکه آورده بودند به مکه بازگرداند.

    رسـول خـدا کـه در سـال حدیبیه بر ((ابوا)) مى گذشت , قبر مادر خود را زیارت کرد وبر سر قبر گریست ((23)).

    سفر اول شام رسول خدا(ص ) نه ساله یا دوازده ساله و به قول مسعودى سیزده ساله بود ((24)) که همراه عموى خـود ((ابـوطالب )) که با کاروان قریش براى تجارت به شام مى رفت ,رهسپار شام شد این سفر در دهـم ربـیـع الاول سال سیزدهم واقعه فیل اتفاق افتاد ((25)) و چون کاروان به ((بصرى )) رسید, راهـبـى بـه نـام ((بـحـیرى )) که از دانایان کیش مسیحى بود, ازروى آثار و علایم , رسول خدا را شناخت و از نبوت آینده وى خبر داد.

    حوادث مهم در دوران جوانى قبل از بعثت در ترتیب وقوع این حوادث کم و بیش اختلاف است و مسعوى ترتیب و فاصله تاریخى آنها را چنین گـفته است : میان میلاد رسول خدا که در عام الفیل بوده است و((عام الفجار)) بیست سال فاصله شد.

    چـهار سال و سه ماه و شش روز بعد از ((فجار چهارم )), رسول خدا براى ((خدیجه ))رهسپار سفر بازرگانى شام شد دو ماه و بیست و چهار روز بعد با خدیجه ازدواج کرد.

    فجار در جـوانى رسول خدا(ص ) جنگ فجار, میان قریش و بنى کنانه و بنى اسد بن خزیمه از طرفى , و بنى قیس بن عیلان از طرف دیگر روى داد ((نعمان بن منذر)) پادشاه حیره کاروانى با بار پارچه و مشک به بازار ((عکاظ)) فرستاد, در این هنگام ((براض بن قیس )) از بنى کنانه به منظور کشتن وى رهسپار شد و بر او تاخت و او را کشت و چون این قتل در ماه حرام بود ((فجار)) نامیده شد ((26)).

    یـعقوبى مى گوید: در ماه رجب که نزد آنان ماه حرام بود و در آن خونریزى نمى کردند, جنگیدند, بـه ایـن جـهت ((فجار)) نامیده شده است , چرا که در ماه حرام ,فجورى (گناهى بزرگ ) مرتکب شدند ((27)).

    رسـول خـدا بیست ساله بود که در ((فجار)) شرکت کرد ((28)) و جز ((یوم نخله )) درباقى روزها حاضر بود ((29)) و جنگ فجار در ماه شوال به پایان رسید.

    حلف الفضول ابـن اثیر از ابن اسحاق نقل مى کند که : مردانى از ((جرهم )) و ((قطورا)) که نامهایشان همه از ماده ((فـضـل )) مشتق بوده است فراهم شده و پیمانى بسته بودند که در داخل مکه ستمگرى را مجال اقـامت ندهند و پس از آن که این پیمان کهنه شد و جز نامى از آن درمیان قریش باقى نبود, دیگر بار به وسیله قبایل قریش تجدید شد و قریش آن را((حلف الفصول )) نامید ((30)).

    اول کسى که در این کار پیشقدم شد ((زبیربن عبدالمطلب )) بود که طوایف قریش رادر دارالندوه فراهم ساخت و از آن جا به خانه ((عبداللّه بن جدعان تیمى )) رفتند و در آن جا پیمان بستند ((31)).

    سفر دوم شام و ازدواج با خدیجه 1 ـ ((خدیجه )): دختر ((خویلد)) (ابن اسدبن عبدالعزى بن قصى ) که پانزده سال پیش ازواقعه فیل تـولـد یـافـت ((32)) , زنى تجارت پیشه و شرافتمند و ثروتمند بود, مردان را براى بازرگانى اجیر مى کرد و سرمایه اى براى تجارت در اختیارشان مى گذاشت و حقى برایشان قرار مى داد و چون از راسـتـگویى و امانتدارى رسول خدا خبر یافت , نزد وى فرستاد و به او پیشنهاد کرد که همراه غلام وى ((میسره )) براى تجارت ازمکه رهسپار شام شود, رسول خدا پذیرفت و به شام رفت ((33)) این سفر چهارسال و نه ماه و شش روز پس از ((فجار)) چهارم روى داد رسول خدا در این هنگام بیست و پنج ساله بود و چون به ((بصرى )) رسید ((نسطور)) راهب وى را دید و ((میسره )) را به پیامبرى او مژده داد ومیسره در این سفر از رسول خدا کراماتى مشاهده کرد که او را خیره ساخت , چون به مـکـه بازگشت , از آنچه از نسطور راهب شنیده و خود دیده بود, خدیجه را آگاه ساخت وخدیجه هـم در ازدواج با رسول خدا رغبت کرد ((34)) و علاقه مندى خود را به ازدواج باوى اظهار داشت رسـول خـدا نـیـز بـا عـمـوى خـود ((حـمزه بن عبدالمطلب )) نزد پدر خدیجه رفت و خدیجه را خواستگارى کرد ((35)).

    بـرخـى گـفـتـه انـد کـه ((خـویـلـد)) پـدر خـدیـجـه پـیـش از ((فـجـار)) مرده بود و عموى خـدیـجـه ((عـمروبن اسد)) وى را به رسول خدا تزویج کرد ((36)) تاریخ ازدواج دو ماه و بیست و پنج روز پس از بازگشت رسول خدا از سفر شام بود ((37)).

    رسـول خدا بیست شتر جوان مهر داد و خطبه عقد را ابوطالب ایراد کرد, پس ازانجام خطبه عقد, ((عـمـروبـن اسـد)) عـموى خدیجه گفت : محمدبن عبداللّه بن عبدالمطلب یخطب خدیجه بنت خـویـلد, هذاالفحل لایقدع انفه یعنى : ((محمد پسرعبداللّه بن عبدالمطلب از خدیجه دختر خویلد خواستگارى مى کند, این خواستگاربزرگوار را نمى توان رد کرد)).

    ام الـمـؤمـنین خدیجه در چهل سالگى به ازدواج رسول خدا درآمد و همه فرزندان رسول خدا جز ((ابراهیم )) از وى تولد یافتند.

    خـدیـجـه قـبـل از ازدواج بـا رسـول خـدا, نخست به ازدواج ((ابوهاله تمیمى )) و بعد ربه ازدواج ((عـتـیـق ((38)) بن عائذ ((39)) بن عبداللّه بن عمر بن مخزوم )) درآمده بود وى حدودبیست و پنج سال با رسول خدا زندگى کرد و در شصت وپنج سالگى (سال دهم بعثت )وفات کرد ((40)).

    2 ـ ((سـوده )): دخـتـر ((زمـعـه بن قیس )) بود که رسول خدا او را پس از وفات خدیجه وپیش از ((عـایـشـه )) بـه عـقـد خـویـش درآورد ((سـوده )) نـخـسـت بـه ازدواج پـسـرعـمـوى خـویـش ((سـکران بن عمرو)) درآمد و با سکران که مسلمان شده بود به حبشه هجرت کرد و پس ازچند ماه به مکه بازگشتند سکران پیش از هجرت رسول خدا در مکه وفات یافت و((سوده )) به ازدواج رسـول خـدا درآمـد ((41)) وى در آخـر خـلافـت ((عـمـر)) و یا در سال 54هجرى وفات کرد ((42)).

    3 ـ ((عایشه )): دختر ((ابوبکر (عبداللّه ) بن ابى قحافه (عثمان ))) از ((بنى تیم بن مره ))که در مکه و در هفت سالگى به عقد رسول خدا درآمد و در سال57 یا58 هجرى وفات کرد ((43)).

    4 ـ ((حـفـصـه )): دخـتر ((عمر بن خطاب )) ابتدا به ازدواج ((خنیس بن حذافه سهمى ))درآمد, ((خـنـیـس )) پیش از آن که رسول خدا به خانه ((ارقم )) درآید اسلام آورد و در بدر واحد شرکت کرد و در احد زخمى برداشت که براثر آن وفات یافت .

    ((حـفصه )) بعد از عایشه , در سال سوم هجرت به ازدواج رسول خدا درآمد و درسال41 یا 45 و به قولى سال 27 هجرت وفات یافت ((44)).

    5 ـ ((زیـنـب )): دختر ((خزیمه بن حارث )) از ((بنى هلال )) بود, او را ((ام المساکین ))مى گفتند, شـوهـرش ((عـبـداللّه بن جحش اسدى )) ((45)) در جنگ احد به شهادت رسید, بعداز حفصه به ازدواج رسول خدا درآمد و پس از دو یا سه ماه در حیات رسول خدا وفات یافت .

    6 ـ ((ام حـبـیـبـه )) رمـلـه : دخـتـر ((ابـوسـفـیـان )) از ((بـنـى امیه )) بود که با شوهر مسلمان خـود((عـبـیـداللّه بـن جـحس )) به حبشه هجرت کرد, عبیداللّه در حبشه نصرانى شد و سپس از دنـیارفت ام حبیبه به توسط نجاشى پادشاه حبشه در همان جا به عقد رسول خدا درآمد وآنگاه به مـدیـنه فرستاده شد گویند نجاشى از طرف رسول خدا چهارصد دینار کابین به وى داد و آن که ام حبیبه را به ازدواج رسول خدا درآورد((خالدبن سعیدبن عاص ))بود ((46)).

    7 ـ ((ام سـلـمـه )) هـنـد: دخـتـر ((ابـوامـیـه مـخـزومـى )) و شـوهـرش ((ابوسلمه )):عبداللّه بن عبدالاسدمخزومى )) پسرعمه رسول خدا بود ((ابوسلمه )) بر اثر زخمى که درجـنـگ احد برداشته بود به شهادت رسید, آنگاه ((ام سلمه )) به ازدواج رسول خدا درآمد وبین سالهاى 60 تا 62 بعد از همه زنان رسول خدا وفات کرد.

    8 ـ ((زینب )): دختر ((جحش )) از ((بنى اسد)) دختر عمه رسول خدا بود که به دستورآن حضرت به عقد ((زیدبن حارثه )) درآمد و آنگاه که زید او را طلاق داد پس از ام سلمه به همسرى رسول خدا سرافراز گشت وفات زینب در سال بیستم هجرى بوده است ((47)).

    9 ـ ((جـویـریـه )): دخـتر ((حارث بن ابى ضرار)) از قبیله ((بنى المصطلق خزاعه )) بود که در سال پنجم یا ششم هجرت در غزوه بنى المصطلق اسیر شد, رسول خدا قیمت او را دادو او را آزاد کرد و به اختیار خودش به ازدواج رسول خدا درآمد وى در سال 50 یا 56هجرى از دنیا رفت .

    10 ـ ((صـفـیـه )): دخـتـر ((حـیـى بـن اخـطب )) از یهودیان ((بنى الن ضیر)), ابتدا همسر((سلا م بـن مـشـکم )) و سپس ((کنانه بن ربیع )) بود ((کنانه )) در جنگ خیبر (صفر سال هفتم هجرت ) کـشته شد و صفیه به اسارت درآمد و رسول خدا او را آزاد کرد و به زنى گرفت ودر سال پنجاهم هجرت در خلافت ((معاویه )) درگذشت .

    11 ـ ((مـیـمـونـه )): دخـتـر ((حـارث بـن حـزن )) از ((بـنـى هـلال )) بـود کـه ابـتـدا بـه ازدواج ((ابـورهـم بـن عـبـدالـعـزى )) درآمـد, سـپـس در ذى الـقـعـده سـال هـفتم هجرى در سـفر((عمره القضا)) به وسیله ((عباس بن عبدالمطلب )) در سرف به عقد رسول خدا درآمدوى در سال 51 یا 63 یا 66 هجرى در همان ((سرف )) درگذشت .

    از ایـن یـازده زن : دو نفر (خدیجه و زینب دختر خزیمه ) در حیات رسول خدا و نه نفر دیگر پس از وفات رسول خدا وفات یافته اند.

    فرزندان رسول خدا (ص ) رسول خدا را سه پسر و چهار دختر بود که عبارتند از:.

    1 ـ قاسم : نخستین فرزند رسول خداست و پیش از بعثت در مکه تولد یافت و رسول خدا به نام وى ((ابوالقاسم )) کنیه گرفت او به هنگام وفات دوساله بود.

    2 ـ زیـنب : دختر بزرگ رسول خدا بود که بعد از قاسم در سى سالگى رسول خداتولد یافت و پیش از اسـلام بـه ازدواج پـسـرخاله خود ((ابوالعاص بن ربیع )) درآمد و درسال هشتم هجرت در مدینه وفات یافت .

    3 ـ رقـیـه : پـیـش از اسـلام و بـعـد از زیـنـب , در مـکـه تـولـد یـافـت و پـیـش از اسـلام بـه عـقـد((عـتـبه بن ابى لهب )) درآمد, پیش از عروسى به دستور ابولهب از وى جدا گشت و سپس به عقد ((عثمان بن عفان )) درآمد وى در سال دوم هجرت در مدینه وفات یافت .

    4 ـ ام کلثوم : در مکه تولد یافت و پیش از اسلام به عقد ((عتبه بن ابى لهب )) درآمد ومانند خواهرش پـیش از عروسى از عتبه جداگشت و به ازدواج ((عثمان بن عفان )) درآمدو در سال نهم هجرت وفات کرد.

    5 ـ فـاطـمـه (ع ): ظاهرا در حدود پنج سال پیش از بعثت در مکه تولد یافت و درمدینه به ازدواج ((امیرمؤمنان على (ع ))) درآمد و پس از وفات رسول خدا به فاصله اى درحدود چهل روز تا هشت ماه وفات یافت و نسل رسول خدا(ص ) تنها از وى باقى ماند.

    6 ـ عبداللّه : پس از بعثت در مکه متولد شد و در همان مکه وفات یافت .

    7 ـ ابراهیم : از ((ماریه قبطیه )) ((48)) در سال هشتم هجرت در مدینه تولد یافت و در سال دهم , سه ماه پیش از وفات رسول خدا در مدینه وفات کرد.

    ولادت فاطمه (ع ) دختر پیامبر(ص ) ولادت فـاطـمـه (ع ) را پـنـج سال پیش از بعثت رسول خدا, در سال تجدید بناى کعبه نوشته اند, کلینى در کتاب اصول کافى مى گوید: ولادت فاطمه (ع ) پنج سال بعد از بعثت روى داد ((49)).

    دربـاره سـن فاطمه (ع ) به هنگام وفات اختلاف است , بعضى بیست و هفت سال وبعضى بیست و هـشـت سـال دانـسته اند و برخى گفته اند: در سى وسه سالگى وفات یافته است یعقوبى در تاریخ مـى نـویـسـد: که سن فاطمه در هنگام وفات بیست و سه سال بود,بنابراین باید ولادت او در سال بـعـثـت رسول خدا بوده باشد ((50)) و این قول مطابق فرموده شیخ طوسى است که : سن فاطمه (ع ) در موقع ازدواج با امیرمؤمنان (ع ), (پنج ماه بعد ازهجرت ) سیزده سال بود ((51)).

    تجدید بناى کعبه و تدبیر رسول خدا در نصب حجرالاسود.

    رسـول خـدا سى و پنج ساله بود که قریش براى تجدید بناى کعبه فراهم گشتند, زیراکعبه فقط چـهار دیوار سنگى بى ملاط داشت و ارتفاع آن , حدود یک قامت بود طوایف قریش کار ساختمان را میان خود قسمت کردند تا دیوارها را بلندتر کنند و سقفى نیزبراى آن بسازند, تا به جایى رسید که مـى بـایـست ((حجرالاسود)) به جاى خود نهاده شود,در این جا میان طوایف قریش نزاعى سخت درگـرفـت و هر طایفه مى خواست افتخارنصب ((حجرالاسود)) نصیب وى شود و براى این کار تا پـاى مـرگ ایـسـتادگى کردند, تاآنجا که طایفه ((بنى عبد الدار)) طشتى پر از خون آوردند و با طـایـفـه ((بنى عدى بن کعب ))هم پیمان شدند و دست در آن خون فرو بردند و به ((لعقه الدم )) یـعنى ((خون لیسها))معروف شدند, تا آن که ((ابوامیه )) پدر ((ام سلمه )) و ((عبداللّه )) که در آن روز از هـمـه رجـال قـریـش پـیـرتـر بود, پیشنهاد کرد که تا قریش هر که را نخست از در مسجد درآیـدمـیـان خـود حـکـم قـرار دهـنـد و هـر چـه را فـرمود بپذیرند این پیشنهاد پذیرفته شد و نـخـسـتـیـن کـسى که از در, درآمد رسول خدا بود, همه گفتند: هذاالامین , رضینا, هذا محمد ((این امین است , به حکم وى تن مى دهیم , این محمد است )) رسول خدا فرمود تا جامه اى نزدوى آوردنـد, آنگاه سنگ را گرفت و در میان جامه نهاد و سپس گفت تا هر طایفه اى گوشه جامه را گـرفـتـند و سنگ را به پاى کار رسانیدند آنگاه رسول خدا آن را با دست خویش در جاى خودش نهاد ((52)).

    على (ع ) در مکتب پیامبر(ص ) قـریش به قحطى و خشکسالى سختى گرفتار شدند و ((ابوطالب )) هم مردى عیالواربود, رسول خـدا بـه عمویش ((عباس )) که از ثروتمندان بنى هاشم بود, گفت : بیا تا نزدبرادرت ((ابوطالب )) بـرویـم و از فرزندان او گرفته آنها را کفالت کنیم آنها نزد ابوطالب پیشنهاد خود را مطرخ کردند ابـوطـالـب گفت : ((عقیل )) را براى من بگذارید و دیگر اختیاربا شماست رسول خدا ((على )) را بـرگـرفـت و عـبـاس ((جعفر)) را به همراه برد على پیوسته با رسول خدا بود تا خدایش به نبوت برانگیخت در این هنگام او را پیروى کرد و به وى ایمان آورد ((53)).

    رسول خدا در کوه حرا رسـول خـدا هـر سـال مـدتـى را در کـوه ((حـرا)) به عزلت و تنهایى مى گذراند و این به گفته ((ابـن اسحاق )) در هر سال یک ماه و برحسب بعضى از روایات , ماه رمضان بود وچون اعتکافش به پـایـان مـى رسـیـد, بـه مکه بازمى گشت و پیش از آن که به خانه اش بازگردد هفت بار یا هرچه مى خواست گرد کعبه طواف مى کرد و آنگاه به خانه اش مى رفت ((54)).

    بعثت رسول خدا (ص ) در تـاریـخ بـعثت رسول خدا(ص ) قول مشهور شیعه امامیه بیست و هفتم ماه رجب وقول مشهور فرق دیگر مسلمین ماه رمضان است و او در زمان بعثت چهل سال تمام داشت .

    مسعودى مى نویسد: بعثت رسول خدا(ص ) در سال بیستم پادشاهى خسروپرویزبوده است ((55)) و از ابى جعفر(باقر) روایت شده است که در روز دوشنبه هفدهم ماه رمضان در کوه حرا, فرشته اى بر رسـول خـدا کـه در آن روز چـهـل سـالـه بود, نازل شد وفرشته اى که وحى بر وى آورد جبرئیل بود ((56)).

    آغاز دعوت برخى گفته اند که : جبرئیل در روز دوم بعثت رسول خدا براى تعلیم وضو و نماز,نازل شد ((57)) یعقوبى مى نویسد: نخستین نمازى که بر وى واجب گشت نماز ظهر بود,جبرئیل فرود آمد و وضو گرفتن را به او نشان داد و چنان که جبرئیل وضو گرفت , رسول خدا هم وضو گرفت , سپس نماز خـواند تا به او نشان دهد که چگونه نماز بخواند آنگاه خدیجه رسید و رسول خدا او را خبر داد, پس وضـو گـرفت و نماز خواند, آنگاه على بن ابى طالب رسول خدا را دید و آنچه را دید انجام مى دهد, انجام داد ((58)).

    ابن اسحاق مى نویسد: نماز ابتدا دورکعتى بود, سپس خداى متعال آن را در حضرچهار رکعت تمام قرار داد و در سفر بر همان صورتى که اول واجب شده بود باقى گذاشت .

    از ((عـمـربن عبسه )) روایت شده است که مى گفت : در آغاز بعثت نزد رسول خداشرفیاب شدم و گـفـتـم : آیا کسى در امر رسالت , تو را پیروى کرده است ؟

    گفت : آرى , زنى و کودکى و غلامى , و مقصودش خدیجه و على بن ابى طالب و زیدبن حارثه بود ((59)).

    ابـن اسـحـاق مـى گـویـد: پـس از زیدبن حارثه , ((ابوبکر: عتیق بن ابى قحافه )) و بر اثردعوت وى : ((عـثـمـان بـن عـفـان بـن ابـى الـعـاص )), ((زبـیـربـن عـوام )),((عبدالرحمان بن عوف زهرى )), ((سـعدبن ابى وقاص )) و ((طلحه بن عبیداللّه )) اسلام آوردندو نماز گزاردند این افراد در پذیرفتن اسـلام (بـعد از خدیجه و على و زیدبن حارثه ) برهمگى سبقت جسته اند ((60)) سپس مردم دسته دسته از مرد و زن به دین اسلام درآمدند ((61)).

    اسلام جعفربن ابى طالب ابن اثیر مى نویسد که : ((جعفربن ابى طالب )) اندکى بعد از برادرش ((على ))(ع ) اسلام آورد و روایت شـده است که ابوطالب , رسول خدا(ص ) و على (ع ) را دید که نمازمى خوانند و على پهلوى راست رسـول خـدا(ص ) ایـستاده است , پس به ((جعفر)) گفت :((تو هم بال دیگر پسرعمویت باش و در پـهلوى چپ وى نمازگزار ((62)) )) و جعفر همین کاررا کرد ((63)) و اسلام جعفر پیش از آن بود که رسول خدا(ص ) به خانه ((ارقم )) درآید و در آن جا به دعوت مشغول شود.

: محمد بن عبد الله در تورات و برخى کتب آسمانى «احمد» ناميده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پيش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را «احمد» ناميده بود. کنيه: ابوالقاسم و ابوابراهيم. القاب: رسول اللّه، نبى اللّه، مصطفى،

پيامبر اسلام(ص) و شيوه گذر از جامعه جاهلى به جامعه اسلامى (به سوى يک نظريه توسعه) ((توسعه)) دغدغه اساسى انسان معاصر است. بنابراين چگونگى, شيوه, ابزار و سازوکار رسيدن به توسعه و تعالى, پرسش جدى فراروى گرايش ها, نگرش ها, بينش ها, دانش ها و دانشمندان

باسمه تعالى »السلام عليکم يا اهل بين النبوه« مقدمه: حمد و ستايش مخصوص خداوندى است که اهل بيت )ع( را وسيله نجات انسان از گرداب حيوانيت به جايگاه والاى خويش قرار داده و محبت اهل بيت )ع( را شرط قبولى طاعات و عبادات قرار داده است. در وضعيت اسف بار کنونى

پرارزش ترین فرازهای تاریخ،صفحاتی است که از زندگانی مردان بزرگ بحث می کند آنها بزرگ بوده اندوآنچه مربوط به آنهاست ازجمله تاریخشان ،بزرگ وباعظمت است، درخشندگی خیره کننده ای دارد، تاآنجاکه بخواهیم آموزنده وپرمعنی واسرارآمیزاست . آنهاشاهکارآفرینش وخلقتند،زندگی آنهاهم شاهکارتاریخ ،ومملوازحماسه های پرشورآفرینش است درمیان این مردان بزرگ تاریخ ،هیچ یک به اندازه محمدپیامبربزرگ اسلام ...

قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: انى تارک فيکم الثقلين کتاب الله و عترتى أهل بيتى فانهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض. الحمدلله و سبحانک اللهم صل على محمد و آله مظاهر جمالک و جلالک و خزان أسرار کتابک الذى تجلى فيه الأحديه بجميع أسمائک حتى ا

نقش اخلاق و مشورت در سيره عملى پيامبر اسلام (ص) يکى از شاخصه هاى پر اهميت در پيشرفت اسلام اخلاق نيک و کلام‏دلاويز و پرجاذبه پيامبر اکرم (ص) با انسان‏ها بود، اين خلق نيکوتا بدان حدى بود که معروف شد سه چيز در پيشرفت اسلام نقش به‏سزايى داشت: 1- اخلا

طرح‌ تحقیق‌ 1 طرح‌ موضوع‌ یکی‌ از دوران‌های‌ حساس‌ تاریخ‌ جهان‌، عصر بعثت‌ و نبوت‌ آخرین‌ پیامبر خدا حضرت محمد بن عبدالله (ص) است. مردی که‌ توانست‌ انسان‌ هایی‌ را پرورش‌ داده‌، بر روند تاریخ‌ تأثیر گذارد و مسیر آن‌ راتغییر دهد. در راستا بررسی‌ زندگانی‌ برخی‌ از این‌ کارگزاران‌ و همراهان خواندنی‌ و قابل‌ بررسی‌است‌ که‌‌ از میان آن‌ها سعد ابی‌ وقّاص‌، فرزندش‌ عمربن سعد و پسر ...

ستايش برازنده خدايي است که? فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْکُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيَما اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْ

«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهر کم تطهیرا» منظومه محنت زهرا و آل او دوشیزگان پرده نشین حریم قدس بر خاطر کواکب ازهر نوشته‌اند نام بتول بر سر معجر نوشته‌اند سپاس خداوندی را درخور است که به برکت اصحاب کسا، عرش و فرش بیافرید و نعمت در آن بگسترانید و از برای جانشینی خود بر روی زمین انسان را از ماند آبی گندیده بسرشت و برای هدایت او پیامبران فرستاد. درود برون از شمارش ...

نام: محمد بن عبد الله در تورات و برخى کتب آسمانى «احمد» ناميده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پيش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را «احمد» ناميده بود. کنيه: ابوالقاسم و ابوابراهيم. القاب: رسول اللّه، نبى اللّه، مصط

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول