بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا برانگیخته شدن آن حضرت به مقام رسالت، مهمترین فراز از تاریخ اسلام بوده و نزول قرآن کریم نیز از این زمان آغاز میگردد.
کلمه بعثت به معنای «برانگیخته شدن» بوده و در اصطلاح به مفهوم فرستاده شدن انسانی از سوی خداوند متعال برای هدایت دیگران میباشد.
همانطور که از روایات اسلامی و مطالعات تاریخی برمیآید، مسأله بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در ادیان الهی با برخی از خصوصیات و نشانهها، قبل از ظهور آن حضرت، مطرح بوده و بسیاری از اهل کتاب و پارهای از اعراب مشرک نیز با آن آشنایی قبلی داشتهاند.
نوید و بشارت ظهور پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم)، به تصریح قرآن در تورات و انجیل ذکر گردیده و حضرت عیسی (علیه السلام) نیز پس از تصدیق توراتی که به حضرت موسی (علیه السلام) نازل شده بود، به برانگیخته شدن رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بشارت داده است.
همچنین در این کتب، حتی به خصوصیات رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و یارانشان نیز اشاره شده است.
بنابراین (و همانگونه که قرآن نیز ذکر مینماید) دانشمندان اهل کتاب، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را همچون نزدیکترین کسان خود میشناخته اند.
با مراجعه به تاریخ میتوان افراد زیادی را یافت که در انتظار ظهور و بعثت پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودهاند و افرادی از میان آنها، حتی به امید دیدار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به محل سکونت، مکان هجرت و یا حتی گذرگاه عبور و مرور آینده پیامبر هجرت کرده بودند که به عنوان نمونه، میتوان به بحیرای راهب اشاره نمود.
بنابر این بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، حادثهای بس بزرگ در سرنوشت هدایت بشری بوده و عظمت این امر سبب میشد که خداوند متعال به عنوان مقدمه این امر بزرگ، تربیت و پرورش آن حضرت را به عهده داشته و ایشان را برای آینده دشواری که در پیش رو داشتند، آماده سازد.
به دنبال همین تربیت الهی بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در سالهای قبل از بعثت نیز حالات فوق العاده معنوی و مشاهدات روحانی داشته و نتیجتاً ایشان تمام این دوران را با پاکی و طهارت و معنویت سپری کردهاند.
حضرت علی (علیه السلام) میفرمایند:
بنابر این بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، حادثهای بس بزرگ در سرنوشت هدایت بشری بوده و عظمت این امر سبب میشد که خداوند متعال به عنوان مقدمه این امر بزرگ، تربیت و پرورش آن حضرت را به عهده داشته و ایشان را برای آینده دشواری که در پیش رو داشتند، آماده سازد.
حضرت علی (علیه السلام) میفرمایند: "خداوند بزرگترین فرشته خود را از خردسالی پیامبر، همدم و همراه ایشان ساخت.
این فرشته در تمام لحظات شبانه روز با آن حضرت همراه بود و او را به راههای بزرگواری و اخلاق پسندیده و شایسته رهبری میکرد." پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به خاطر همین حالات معنوی و طهارت روحی، ناگزیر از وضع نابسامان مردم و از جهل و فسادی که بر جامعه آن روز و بویژه در شهر مکه حاکم بود، رنج میبردند.
همچنین به منظور تفکر و عبادت در مکانی خلوت، مدتی محدود در سال را از آنها کناره میگرفتند و به کوه حرا (که در شمال شرقی مکه واقع است) میرفتند.
این کنارهگیری برای حُنَفا و برخی یکتاپرستان قبل از پیامبر نیز وجود داشته است.
گویند عبدالمطلب، جد بزرگوار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پایهگذار این رسم بوده است.
او به هنگام ماه رمضان برای خلوت و عبادت به کوه میرفت و مستمندانی را که از آنجا میگذشتند، اطعام مینمود.
در واقع میتوان گفت که این خلوتگزینی، زمینهای برای تقویت هرچه بیشتر حیات روحانی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و مقدمهای برای بعثت و نزول وحی به آن حضرت به شمار میرفته است.
در دوران این خلوتگزینیها نیز همچون سایر مراحل گوناگون زندگی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت علی (علیه السلام) (که پرورش یافته در خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و در دامان ایشان است)، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را همراهی مینمود و گاهی اوقات برای ایشان آذوقه و آب و غذا میبرد.
پس از سپری شدن ایام عبادت، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مکه برگشته و پیش از اینکه به خانه خویش بازگردند، خانه خدا را طواف مینمودند.
این حالات همچنان ادامه یافت تا اینکه سن آن حضرت به چهل سالگی رسید و خداوند که دل ایشان را برترین و مطیعترین و خاضع و خاشعترین دلها در برابر خویش یافت، ایشان را مبعوث کرد و به پیامبری گرامی داشت، تا به وسیله قرآنی که آن را روشن و استوار گردانیده، بندگانش را از پرستش بر بتان خارج ساخته و به پرستش خویش هدایت کند.
نزول اولین وحی به عقیده اکثر علمای شیعه، بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز 27 ماه رجب، پنج سال پس از تجدید بنای کعبه، اتفاق افتاد و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این هنگام، چهل سال داشتند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، طبق رسم خویش چند روزی بود که برای عبادت و تفکر به غار حرا آمده بودند.
در روز بیست و هفتم ماه رجب بود که جبرئیل (یکی از چهار فرشته مقرب الهی و مأمور ابلاغ وحی از جانب پروردگار به پیامبران) به سوی ایشان نازل شد.
او بازوی پیامبر را گرفت و تکان داد و گفت: ای محمد بخوان.
پیامبر فرمود: چه بخوانم؟
جبرئیل آیات آغازین سوره علق را از جانب خداوند نازل نمود: "بسم الله الرحمن الرحیم.
اقرأ باسم ربک الذی خلق.
خلق الانسان من علق.
اقرأ و ربک الاکرم.
الذی علم بالقلم.
علم الانسان مالم یعلم.
به نام خداوند بخشنده مهربان.
بخوان به نام پروردگارت که بیافرید.
آدمی را از علق بیافرید.
بخوان و پروردگار تو ارجمندترین است.
خدایی که بهوسیله قلم آموزش داد و به آدمی آنچه را که نمیدانست، آموخت." همراه اولین نزول وحی و در لحظه بعثت، حوادثی بزرگ اتفاق افتاد که از آن جمله میتوان به شنیده شدن صدای نالهای اشاره نمود.
حضرت علی (علیه السلام) در این باره میگوید: "صدای ناله شیطان را در هنگام نزول اولین وحی به آن حضرت شنیدم.
عرضه داشتم: "یا رسول الله این ناله چیست؟" فرمود: "این شیطان است که از اطاعت شدن مأیوس و ناامید شده و چنین به ناله در آمده است." سپس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اضافه فرمود: "تو میشنوی آنچه را من میشنوم و میبینی آنچه را که من میبینم الا اینکه تو مقام نبوت نداری و فقط وزیر و کمک کار من هستی و از راه خیر جدا نمیشوی." همانطور که قبلاً نیز بیان شد، حضرت علی (علیه السلام) در مواقع مختلف از جمله در دوران خلوتگزینیهای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همراه حضرت بودهاند و این سخن امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه نیز به طور خاصی بیان میدارد که ایشان در لحظه نزول اولین وحی، در کنار پیامبر حضور داشتهاند.
البته مطالعات تاریخی بیان مینماید که تنها شخصی که در آن لحظات، پیامبر را همراهی نموده، امام علی (علیه السلام) بود و احدی جز ایشان، ادعای همراهی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن لحظات را ننموده است.
جبرئیل پس از انجام وظیفه خود و ابلاغ آیات الهی، بار دیگر به آسمان بازگشت.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از نزول اولین وحی همانطور که در قسمتهای پیشین اشاره شد، قبل از بعثت، به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) الهاماتی میشد و ایشان حالات فوق العادهای داشتند.
اما کیفیت نزول اولین وحی بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و موضوع آن، بهطور کلی با الهامات قبل از بعثت ایشان متفاوت بود.
و این امر سبب شد تا حالات روحی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و در نتیجه حالات جسمانی ایشان تغییر نماید.
برای این تغییر حالت دو دلیل را میتوان برشمرد: اولاً ایشان در هنگام نزول اولین آیات قرآن، عظمت و جلال خداوند را هرچه بیشتر احساس کردند.
ثانیاً در هنگام بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بار بزرگ رسالت به عهده ایشان نهاده شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در شرایطی موظف به ابلاغ رسالت الهی خویش به مردم گشتند که جزیره العرب را اوضاع نابسامان اجتماعی فراگرفته بود و در چنین شرایطی واضح بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از ابلاغ دعوت خویش نه تنها مورد تکذیب و تهمتهای ناروا و آزار و اذیت مشرکین قرار میگرفتند، بلکه آنان در مسیر رسیدن پیام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به سایر مردم موانع بسیاری را ایجاد خواهند نمود.
مجموعه این عوامل باعث دگرگونی حالت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شد.
اما خداوند نیز در این شرایط پیامبرش را تقویت نمود و ایشان را برای به انجام رساندن مسئولیت عظیم رسالتش، بیش از پیش آماده ساخت.
بازگشت از کوه حرا پس از این پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از کوه پایین آمدند و به سمت مکه و خانه خویش عازم شدند.
هنگامیکه به خانه رسیدند ماجرای بعثت خویش را برای همسر گرامیشان حضرت خدیجه (سلام الله علیها) بازگو نمودند.
خدیجه (سلام الله علیها) نیز که در سالهای همسری با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آثار بزرگی و پیامبری در ایشان را دیده بود، گفت: "به خدا دیرزمانی است که من در انتظار چنین روزی، بسر بردهام، و امیدوار بودم که روزی تو رهبر خلق و پیغمبر این مردم شوی." نزول سوره مدثر در همین روزهای آغازین بعثت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که در هنگام استراحت ایشان، جبرئیل برای بار دیگر بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و آیات نخستین سوره مدثر را بر ایشان خواند که: "بسم الله الرحمن الرحیم، یا ایها المدثر، قم فأنذر، و ربک فکبر و ثیابک فطهر و الرجز فاهجر و لاتمنن تستکثر و لربک فاصبر به نام خداوند بخشنده مهربان،ای کسی که جامه به خود پیچیده ای، برخیز و قوم خود را از عذاب خدا بیم ده و خدا را به بزرگی یاد کن و لباست را پاکیزه دار و از ناپاکی دوری گزین و بر هرکس احسان کنی ابداً منت نگذار و برای خدا صبر پیش گیر" میتوان گفت مفاد این سوره این است که از این پس، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باید پیوسته به فکر بیم دادن مردم از نافرمانی خداوند بوده و لحظهای از آن غافل نباشد و بدین گونه بود که اولین آیههای کتاب آسمانی دین اسلام به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و ایشان از جانب خداوند به مقام رسالت برگزیده شدند.
نخستین مسلمانان همانطور که قبلاً به آن اشاره شد، حضرت علی (علیه السلام) به دلیل نزدیکی با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در غار حرا، همراه ایشان بودهاند که لحظه نزول اولین وحی هم یکی از آن مواقع بوده است.
پس بسیار طبیعی به نظر میرسد که حضرت علی (علیه السلام) که از نزدیک این وقایع عظیم و مبعوث شدن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در غار حرا، از جانب خداوند متعال را نظارهگر بودهاند، در آنجا به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان آورده و به عنوان اولین مسلمانان، چه در میان زنان و چه در میان مردان یاد شوند.
خود ایشان نیز در چندین خطبه (در نهج البلاغه) که در حضور عموم مسلمانان و بیشتر اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ایراد میشد، میفرمایند: "من بر فطرت یکتاپرستی متولد شدم و از دیگران به ایمان و هجرت سبقت گرفتم." همچنین میفرمایند: "هیچکس قبل از من به دعوت حق روی نیاورده است." در مورد اولین زن مسلمان نیز باید گفت که به اتفاق عموم مورخان اسلام، حضرت خدیجه (سلام الله علیها) اولین زن مسلمان بودهاند، چون پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از مبعوث شدن با اولین کسی که برخورد داشتهاند، حضرت خدیجه (سلام الله علیها) بوده، ضمناً، همانطور که در قسمتهای قبل نیز بدان اشاره شد، ایشان در گفتار خویش تلویحاً پیامبری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را تصدیق نموده اند.
بعد از این دو بزرگوار میتوان به ابوذر غفاری که جزو اولین مسلمانان بوده نیز اشاره کرد.
بعد از بعثت پس از بعثت رسول خدا، جبرئیل از آسمان فرود آمد، آبی از آسمان آورد و طریقه وضو گرفتن و رکوع و سجود را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آموخت.
همچنین سایر احکام و مسائل شرعی نیز توسط جبرئیل بتدریج بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل میشد.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز این احکام را به نخستین مسلمانان آموزش داده و آنها هم این اعمال را انجام میدادند.
به عنوان مثال در مورد نماز باید گفت که حضرت علی (علیه السلام) و حضرت خدیجه (سلام الله علیها) که اولین نمازگزاران بودند پشت سر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به جماعت ایستاده و نماز را اقامه میکردند.
گفته میشود آنها نماز ظهر را در کنار کعبه میخواندند ولی در مواقع دیگر در جاهای دیگر این فریضه را بجای میآوردند تا قریشیان متوجه آنها نشوند.
در این مدت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بتدریج کار دعوت پنهانی خویش را آغاز کردند که مشروح آن در قسمتهای آینده خواهد آمد.
آیا نخستین وحى در ماه رمضان بود؟
روز بعثت پیامبر،مانند روز تولد و رحلت آن حضرت از نظر تاریخ نگاران قطعى نیست.
دانشمندان شیعه،تقریبا متفقاند که پیامبر اسلام در بیست و هفتم ماه«رجب»به رسالت مبعوث گردید،و نبوت او از همان روز شروع شد.ولى مشهور در میان دانشمندان سنى اینست که بزرگ پیشواى اسلام،در ماه رمضان به این مقام بزرگ نائل گردید،و در آن ماه پربرکت و مبارک،حضرتش براى راهنمائى مردم از طرف خداى جهان ماموریت پیدا کرد،و به منصب رسالت و نبوت مفتخر شد.
از آنجا که شیعه خود را پیرو عترت و اهل بیت پیامبر مىداند و به حکم حدیث«ثقلین»،گفتار پیشوایان خود را از هر نظر،قطعى و صحیح مىشمارد از اینرو درباره تعیین روز بعثت پیامبر اسلام پیرو قولى شدند که از اهل بیت آن حضرت براى آنان،بطور صحیح نقل شده است.فرزندان آن حضرت مىگویند:بزرگ خاندان ما در ماه رجب در بیست و هفتمین روز آن ماه مبعوث گردید.روى این مقدمات،آنان نباید در صحت و پابرجائى قول مزبور شک و تردیدى به خود راه دهند.چیزى که مىتواند براى قول دیگر مدرک شمرده شود،همان تصریح قرآن استبر اینکه آیات قرآن در ماه رمضان نازل گردیده است.از آنجا که روز بعثت،روز آغاز وحى و نزول قرآن بوده است،بنابراین باید گفت:که روز بعثت در همان ماهى است که قرآن در آن ماه فرو فرستاده شده است،و آن همان ماه رمضان است.اینک آیاتى که دلالت دارد بر اینکه قرآن در ماه مبارک نازل گردیده است: 1-ماه رمضان،ماهى که در آن ماه قرآن فرو فرستاده شده است.
(1) 2-سوگند به قرآن که ما آن را در یک شب مبارک فرو فرستادیم (2) و آن شب،همان شب قدر است که در سوره«قدر»بر آن تصریح شده است.چنانکه فرموده:ما قرآن را در شب«قدر»فرو فرستادیم.
(3) پاسخ دانشمندان شیعه محدثان و مفسران شیعه،از این استدلال به طرق گوناگون پاسخهائى گفته و توضیحاتى دادهاند.اینک به بیان برخى از آنها مىپردازیم: پاسخ اول: آیات یاد شده فقط دلالت دارند که قرآن،در ماه رمضان،در یک شب مبارک که شب قدر است نازل گردیده،ولى محل نزول آن را بیان نمىکنند،و هرگز دلالت ندارند که همان شب بر قلب پیامبر نازل شدهاند.چه بسا احتمال دارد که قرآن نزولهاى گوناگونى داشته باشد، و یکى از آن نزولها،نزول قرآن به طور تدریجبر پیامبر است.دیگرى نزول دفعى آن است از«لوح محفوظ»به«بیت معمور».
(4) بنابراین چه اشکالى دارد که در بیست و هفتم ماه رجب،فقط آیاتى چند از سورهعلق بر پیامبر نازل گردد،و تمام قرآن به طور جمعى در ماه رمضان،از یک مقامى که قرآن آن را«لوح محفوظ»مىنامد،مقام دیگرى که در روایات از آن به«بیت معمور»نام برده شده است نازل شود.
مؤید این گفتار،همان آیه سوره«دخان»است که مىفرماید: «ما کتاب را در شب مبارک نازل کردیم»،صریح این آیه(به استناد ضمیرى که به کتاب برمىگردد)این است که تمام آن در لیله مبارکه(که در شهر رمضان است) نازل گردید،و باید این نزول غیر آن نزولى باشد که در روز بعثت،تحقق یافته،زیرا در روز بعثت آیاتى بیش نازل نگردیده است.
خلاصه سخن اینکه:آیاتى که دلالت مىکنند که قرآن در ماه رمضان در لیله مبارکه«قدر»فرو فرستاده شد،نمىتوانند دلیل بر این باشند که روز بعثت که در آن روز نیز آیاتى چند نازل گردیده در همان ماه بوده است.زیرا آیات فوق دلالت دارد که تمام کتاب(قرآن)در آن ماه نازل گردیده است،در صورتى که در روز بعثت فقط آیاتى چند نازل شده است،در این صورت احتمال دارد که مقصود از نزول جمعى قرآن همان نزول مجموع قرآن،در همان ماه از لوح محفوظ به بیت معمور باشد.دانشمندان شیعه و سنى روایاتى در این مورد نقل کردهاند و بالاخص استاد دانشگاه«الازهر»،محمد عبد العظیم زرقانى،روایات را بطور مبسوط در کتاب خود وارد کرده است.
(5) پاسخ دوم: متینترین پاسخى که تا حال از طرف دانشمندان ابراز شده،همان جواب دوم است.
استاد آقاى طباطبائى در کتاب نفیس خود (6) در توضیح آن کوشش فراوانى به خرج داده است و خلاصه آن به قرار زیر است: اینکه قرآن مىفرماید:ما آن را در ماه رمضان نازل کردیم،منظور حقیقتو واقع قرآنست که بر قلب پیامبر نازل گردید.زیرا قرآن،علاوه بر وجود تدریجى،واقعیتى دارد که خداى بزرگ پیامبر خود را از آن در یک شب معین از شبهاى ماه رمضان آگاه ساخت.
از آنجا که رسول گرامى،از تمام قرآن آگاهى داشت،دستور آمد که درباره قرآن عجله نفرماید،تا آنکه دستور نزول تدریجى آن صادر شود.چنانکه مىفرماید:در تلاوت قرآن عجله مکن،پیش از آنکه حکم وحى آن صادر گردد.
(7) خلاصه این پاسخ اینست که:قرآن یک وجود جمعى علمى واقعى دارد که یکدفعه در ماه رمضان نازل گردید،و یک وجود تدریجى دارد که آغاز نزول روز بعثتبوده و تا پایان عمر آن حضرت بطور تدریج نازل مىگردید.
پاسخ سوم: بعثتبا نزول قرآن همراه نبود چنانکه در توضیح اقسام وحى اجمالا بیان شد،وحى داراى مراتبى است که نخستین مرتبهاى که پیامبر با آن روبرو مىگردد،همان رؤیا و خوابهاى راستین است.و مرتبه دیگر آن شنیدن نداى غیبى و آسمانى است،بدون اینکه با فرشتهاى مواجه شود.و آخرین درجه آن این است که سخنان خدا را از فرشتهاى که او را مشاهده مىکند،بشنود و بوسیله او از حقایق عوالم دیگر آگاه گردد.
از آنجا که نفس انسانى در نخستین مرتبه،توانائى تحمل مراتب بر وحى را ندارد،بلکه باید تحمل آن تدریجى انجام بگیرد،بنابراین باید گفت:در روز بعثت(روز بیست و هفتم)تا مدتى پس از آن،آن حضرت فقط نداى آسمانى را مبنى بر اینکه او رسول و فرستاده خدا است مىشنید،و هیچگاه در چنین روزى آیهاى نازل نشده، سپس پس از مدتى در ماه رمضان نزول تدریجى قرآن شروع شده است.
خلاصه این پاسخ اینست که:مبعوث شدن پیامبر در ماه رجب،ملازم با نزول قرآن در آن ماه نیست.روى این بیان،چه اشکالى دارد پیامبر در ماه رجب مبعوثبه رسالتشود و قرآن در ماه رمضان همان سال نازل گردد.
پاسخ مزبور اگر چه با بسیارى از متون تاریخ موافق نیست(زیرا بسیارى از مورخین تصریح کردهاند که آیاتى از سوره«علق»در همان روز بعثت نازل شده)ولى-مع الوصف-روایاتى نیز داریم که جریان روز بعثت را با شنیدن نداى غیبى تمام کرده و سخنى از نزول قرآن و یا آیات به میان نیاورده است،بلکه موضوع را چنین تشریح مىنماید که در آن روز،پیامبر فرشتهاى را دید که به او مىگوید:یا محمد انک لرسول الله و در برخى از روایات فقط شنیدن تنها،نقل شده و سخن از رؤیت فرشته به میان نیامده است.براى توضیح بیشتر به بحار مراجعه شود.
(8) بعثت، فصل اتصال انسان به خدا 27 رجب سالروز بعثت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) است روزی که پیامبراسلام به رسالت برانگیخته شد رسالتی برای نجات بشریت در همیشه تاریخ.
پیامبر(ص) برای نجات بشر از بتپرستی وترویج حق مبعوث شد، برای ریشهکن کردن رذائل اخلاقی و زورگوییها و هوسرانیها و خودکامگیها آمد، برای بسط حق و عدالت و قانون قیام کرد به این مناسبت گزارشگر ما با دکتر حجتالاسلام محمد علی گرجیان گفتگویی انجام داده است.
استاد گرجیان درباره فلسفه بعثت میگوید: فلسفه، بعثت انبیاء از مباحث مهمی است که در کلام جدید نیز با این سؤال ، که انبیاء به چه منظوری آمدند، مطرح میباشد.
این پاسخ نیازمند روشن شدن پیشزمینههایی همچون ماهیت انسان و ارتباط او با عالم بالاست.
انسانی با دو بعد، که بعد اصلی او همان بعدماورایی اوست اما انسان در دنیا هرچه تلاش میکند اغلب به تقویت بعدزمینی ( حیوانی- ناسوتی) او منجر میشود.
پس از رنسانس و انقلاب صنعتی به طور مشخص انسان توانست این بعد وجودی خود را تقویت کند و به خواستههای بشری خود پاسخ دهد و مطالعات انسان امروز عمدتا به این زمینه محدود میشود و این دستاوردها منجر به غروری کاذب شده و به نوعی به یافتههای خود مینگرد که گویا عالم و ابعاد وجودی انسان در این بعد (ناسوتی) خلاصه میشود و اگر بعدماورایی انسان را نیافت وجود آن را منکر میشود، نمونه عینی آن گاگارین فضانورد روسی است که در زمان گردش حول محور زمین گفته بود، هرچه جستجو میکنم خدا را نمیبینم در حالی که میگویند خدا در آسمان است.
این دیدگاه ناشی از غفلت انسان از بعدماورایی خود است در حالی که هدف بعثت، رسیدن انسان به بعدماورایی و ایجاد زمینه وساز وکاری برای رسیدن انسان زمینی به عرش، ماوراء و عالم متعالی است.
در واقع حضرت حق نوری را از عالم وحی فرستاد تا این بعد از ابعاد وجودی انسان روشن شود.
اما انسانی که بعدماورایی خود را نمیشناسد و مقصد اصلی خود را نمیداند زمین را مقصد نهایی تصور میکند درحالی که زمین و آنچه در آن است ابزاری برای رسیدن به مقصد و هدف عالیه است و خداوند پیامبر (ص) را فرستاد وبعدماورایی و لایتناهی انسان با وحی به خداوند مرتبط شد.
درباره پیامبر گرامی اسلام(ص) در قرآن کریم آمده است: پیامبر واسطه بین زمین و آسمان میباشد و در زیارت جامعه کبیره نیز به این موضوع اشاره دارد که پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) واسطه بین زمین و آسمان است البته این واسطه صرفا یک رابطه تنها نیست و به عبارت دیگرآسمان و زمین انعکاس نور خداوند به پیامبر است که این جلوه نور عالم هستی را ایجاد کرده است که این تعبیر به شکل بسیار زیبایی به نظم درآمده است: نگارا جسمت از جان آفریدند زمهرت عشق و ایمان آفریدند جمال یوسف مصری بدیدی تو را خوبی دوچندان آفریدند غباری از سر کوی تو برخاست و از آن خاک آب حیوان آفریدند زباغ عارضت یک گل بچیدند بهشت جاودان زآن آفریدند غمت خون دل صاحبدلان ریخت وزآن خون لعل و مرجان آفریدند...
استاد گرجیان میافزاید: بنابراین کل نظام هستی به واسطه وجود آن نور شکل گرفت زیرا خداوند تبارک وتعالی واحد بسیط است که هیچگونه تکثیر و ترکیبی در او راه ندارد و ممکن نیست مرکب از او صادر شود و همچنین ممکن نیست موجودات متکثر از او صادر شود اما این همه موجودات متکثر که از او صادر شده است نشاندهنده آن است که خداوند فقط موجود واحدی را آفرید که ما آن را حیات یا نور محمدیه میدانیم و به واسطه آن نور آسمان و زمین هستی یافت.
وی میافزاید: در زمان حاضر و شرایطی که بحران هویت همچون خوره انسانیت را میخورد اگر واقعا انسان به وحی وابسته باشد همچون کسی است که در دریای پرخروش در کشتی مطمئنی، از تمام خطرات محفوظ میماند با توجه به این که از پیامبر به عنوان دژ مستحکم و یا پناهگاهی برای مردم یاد میشود که انسان هویت خود را در اتصال با پیامبر مییابد و درغیر این صورت نمیداند که کیست و ماهیت وجودی خود را نمیتواند بشناسد.
وی میافزاید: همچنین اگر مهدویت که ادامه نبوت است نمیبود انسان امیدی به آینده نداشت.
اگر انسان با امید زندگی نمیکرد، خودکشی در بسیاری از موارد توجیه پیدا میکرد.
دکتر گرجیان با بیان این که انسان موجودی بینهایت است میافزاید: بنابراین با اتصال به بینهایت آرام میگیرد.
انبیاء نیز آمدهاند تا این بعد انسان را به او بشناسانند و بین انسان زمینی و وجود بینهایتی که انسان به سوی او حرکت میکند، ارتباط ایجاد کنند و تا این ارتباط نباشد انسان درهیچ صورتی آرام نمیگیرد.
بنابراین اگر فلسفه خلقت راهم به فلسفه بعثت مرتبط کنیم نتیجه بحث کامل میشود، بر همین اساس وقتی ملائک درباره خلقت انسان از پروردگار سوىال میکنند خداوند میفرماید: چیزهایی است که شما نمیدانید و زمانی که اسماء را به آدم آموخت و از ملائکه خواست، آن را بازگو کنند، در جواب گفتند، ما نیاموختهایم و نمیدانیم از این رو انسان در رشد تعالی خود از ملائک هم بالاتر است و این بعثت است که انسان را از حالت معمولی زمینی به عرش میکشد تا جایی که جبرئیل به پیامبر اکرم (ص) در سفر معراج میگوید: اگر یک گام دیگر بردارم خواهد سوخت آنجا که از قاب قوسین هم به خداوند نزدیکتر شده همان مقام فناء و لقاء مکانی که انبیاء مبعوث شدهاند تا انسان را به آنجا برسانند.
این درحالی است که انسان با تمام پیشرفتهایش نتوانسته است تاکنون حتی یک برنامه جامع و مدون واقعی برای خود وضع کند به عنوان مثال تجربه سازمان ملل متحد، منشور جهانی حقوق بشر و...
نشان دادهاند که انسان با قانونگذاریهای خود و اصلاح بخشی، قسمت دیگر را تخریب کرده است چرا که بسیاری از برنامهریزیهای صاحبنظران جهان، برای انسان تاکنون به گونهای طرح شده است که مدونین برنامه و قانونها نفع بیشتری داشته باشند.
اما خداوند متعال با بعثت پیامبر و ارسال وحی قوانین جامع برای همه افراد در همه مکانها و زمانها باتوجه به ابعاد وجودی ثابت و متغیر انسان فرستاد.
استاد گرجیان ادامه میدهد بر این اساس است که پس از 1400 سال از بعثت پیامبر گرامی اسلام(ص) این دین پاسخگوی نیازهای بشری در اعصار مختلف و مکانهای متفاوت بوده و میباشد و این از افتخارات ما مسلمانان است در شرایطی که در دورههای مختلف گروههایی، بسیار تلاش کردند تا بگویند دین افیون جامعه است اکنون فهمیدهاند دعوتهای الهی نه تنها افیون نیست بلکه روشنگری آن روز به روز افزایش مییابد و در حال حاضر یکی از معضلات برای حاکمان جهان غرب این است که مردم رویکردی به سمت اسلام یافتهاند و این امر نشاندهنده این است که دعوت انبیاء فراموششدنی نیست، چرا که متصل به خداوند است وآنچه متصل به حضرت حق است فناپذیر نیست پىنوشتها: 1.
شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن -سوره بقره/185.
2.
حم و الکتاب المبین انا انزلناه فی لیله مبارکه -سوره دخان/2 و 3 3.
انا انزلناه فی لیله القدر -سوره قدر/1.
4.
براى آگاهى از تفسیر لوح محفوظ و بیت معمور،به کتابهاى تفسیر مراجعه بفرمائید.
5.
«مناهل العرفان فی علوم القرآن»،ج 1/37.
6.
«المیزان»،ج 2/14-16.
7.
و لا تعجل بالقرآن من قبل ان یقضى الیک وحیه -سوره طه/114.
8.
«بحار الانوار»،ج 18/184-190-193-253.«کافى»،ج 2/460،«تفسیر عیاشى»،ج 1/80-این پاسخ تنها با آنچه که از صحیح بخارى نقل گردید که بعثت پیامبر با نزول سوره«علق»همراه بود،سازگار نیست.
کتاب: فروغ ابدیت، ج 1، ص 233