دانلود مقاله پیامبر (ص) در قرآن

Word 132 KB 14936 27
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • یکی از حوادثی که قرآن در آغاز سوره ی نجم از آن سخن به میان آورده، معراج پیامبر است.
    معراج پیامبر (ص) از دو قست تشکیل می شد: 1 – از مکه به بیت المقدس 2 – از بیت المقدس به سوی آسمان ها و ملأ اعلا.در این که عروج پیامبر از کجای مکه شروع شده اختلاف است.

    بعضی گفته اند از خانه خدیجه (ع)، بعضی روایت کرده‌انداز خانه ی ام هانی خواهر علی (ع)، و بعضی می گویند: از شعب ابی طالب در کنار مکه، (دامنه و پشت کوه ابو قبیس)، و به گفته بضی دیگر که با ظاهر آیه یک سوره اسراء تطبیق می کند، آن حضرت از خود مسجدالحرام در کنار کعبه به معراج رفت.
    نیز این که در چه زمان این سفر عظیم آسمانی انجام شد، در روایات به اختلاف نقل شده اشت.

    مطابق بعضی ازروایات درسال سوّم بود، و در بعضی از روایات آمده، معراج در شب شنبه 7 ماه رمضان بعد از نماز عشا، شش ماه قبل از هجرت بود طبق روایت دیگردر شب 21 ماه رمضان رخ داد .

    و یا در شب 26 ماه رجب، و یا یکی از شب های ماه ربیع الاول سال دهم بعثت به وقوع پیوست.
    دیدنی های پیامبر درشب معراج، بسیار است، از جمله آن، بهشت برین و عرش الهی دیدن کرد، و سپس اخبار آن‌جا را گزارش داد، از جمله فرمود: «در شب معراج ، در بهشت قصری آراسته به جواهرات را دیدم که بر روی پرده درگاه آن نوشته بود: « لا اِله الّا الله مُحمد رَسولُ الله، عَلیٌّ وَلیُّ القَوم:»
    «معبودی جز خدای یکتا و بی همتا نیست، محمّد رسول خدا است، و علی ولی و رهبر مردم است.»
    «معبودی جز خدای یکتا و بی همتا نیست، محمّد رسول خدا است، و علی ولی و رهبر مردم است.» قصه های قرآن، محمد مهدی اشتهاردی مقدمه : آیاتی که درباره حاکمیت سیاسی پیامبر(ص) در قرآن کریم آمده است، به چند دسته تقسیم می‏شوند: 1.

    آیاتی که به مسأله اطاعت از پیامبر(ص) می‏پردازند.

    2.

    آیاتی که ولایت پیامبر(ص) و اولویت ایشان بر مؤمنان را مطرح می‏کنند.

    3.

    آیاتی که حکم پیامبر(ص) را مورد توجه قرار داده‏اند |78| 4.

    آیاتی که پیامبر(ص) را در امور اجتماعی، محور معرفی می‏کنند.

    5.

    آیاتی که مؤمنان را به ایمان به پیامبر(ص) به عنوان یکی از ارکان تشریع فرا می‏خوانند.

    1.

    آیاتی که به مسأله اطاعت از پیامبر(ص) می‏پردازند این دسته از آیات، اطاعت از پیامبر(ص) را به شکل‏های گوناگون مورد توجه قرار داده‏اند.

    در مواردی "اطاعت شدن" را از اهداف همه پیامبران(ع) معرفی می‏کنند: (و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن اللّه).

    [98] و در مواردی با قرار دادن اطاعت از پیامبر(ص) در ادامه اطاعت از خداوند، مانند: (من یطع الرسول فقد اطاع اللّه) [99] به تفسیر آیاتی می‏پردازند که در آن‏ها به اطاعت خداوند و پیامبر(ص) دستور داده شده‏است: (...اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول و اولی الأمر منکم).

    [100] و این نکته را توضیح می‏دهند که در این آیات، چه آن‏جا که اطاعت از آن‏ها با دستور جداگانه‏ای بیان شده است، مانند آیه‏ای که گذشت، و چه در مواردی دیگر، مانند آیه: (...اطیعوا اللّه و رسوله و لا تولّوا عنه و انتم تسمعون) [101] مقصود اصلی، فرمان به اطاعت از پیامبر(ص) است و فرمان به اطاعت خداوند، امری مسلّم، برای یادآوری و مقدمه چینی آورده شده است؛ زیرا وجوب اطاعت از خداوند ـهمان‏طور که در بحث‏های کلامی مطرح است ـ با شناخت مولویت او به وسیله عقل حاصل می‏شود و اثبات آن از راه مولوی، به دَور می‏انجامد.

    پس فرمان به اطاعت خداوند، در این‏آیات، ارشاد مردم به چیزی است که خود می‏دانند و بیان این حقیقت است که اطاعت ازپیامبر(ص) در ادامه اطاعت از خداوند است.

    شاهد بر این مطلب، این‏که در هیچ آیه‏ای‏فرمان به اطاعت از خداوند، به تنهایی نیامده است، در حالی که در بسیاری از آیات،درباره پیامبر(ص)، یا به صورت فرمان از سوی خداوند، در کنار دیگر واجبات، آمده است، مانند: (و اقیموا الصلوه و آتوا الزکاه و اطیعوا الرسول لعلّکم ترحمون).

    [102] و یا به صورت فرمانی از زبان خود پیامبران(ع) مانند: (فاتقوا اللّه و اطیعون).

    [103] معنای اطاعت از پیامبر(ص) اکنون با توجه به معنای اطاعت، که عبارت از "امتثال امر" است، اگر پیامبران از سوی خود، هیچ امر و نهی‏ای نداشته باشند، نمی‏توان تصوری از معنای اطاعت از آنان داشت؛ زیرا در این صورت، ایشان صرفاً واسطه در ابلاغ فرمان‏هایی هستند که از سوی خداوند صادر می‏شود و لازم می‏آید که آوردن "اطیعوا الرّسول" در آیات، به منزله تکرار "اطیعوا اللّه" باشد، در حالی که هیچ نوع قرینه‏ای در کلام وجود ندارد و سخن اشخاص عادی، از این‏گونه استعارات گمراه کننده خالی است چه رسد به آیات قرآن کریم که از لحاظ فصاحت، برترین کلام است.

    از سوی دیگر، این مشکل، در آیاتی مانند (من یطع الرسول فقد اطاع اللّه) و (ما ارسلنا من رسول الّا لیطاع باذن اللّه) بیش‏تر می‏شود؛ زیرا لازمه این سخن، دراین آیات، اجازه دادن خداوند به مردم، برای اطاعت از خود او است!؟

    تفویض کارها به پیامبر(ص) با توجه به آن چه گذشته و نیز با توجه به آیات دیگر که برخی فرمان‏های پیامبران(ع) را به اقوام خود نقل می‏کنند، مانند فرمان حضرت موسی به هارون، که از او می‏خواهد در میان مردم بماند و آنان را به سوی صلاح، پیش ببرد: (و قال موسی لاخیه هرون اخلفنی فی قومی و اصلح...) [104] و مانند فرمان هارون به مردم: (و انّ ربکم الرحمن فاتبعونی و اطیعوا امری) [105] و عتاب حضرت موسی به هارون، که "آیا نافرمانی مرا کرده‏ای؟" (افعصیت امری) [106] هم چنین آن‏جا که خداوند مؤمنان را از مخالفت کردن با دستورهای پیامبر(ص) بر حذرمی‏دارد: (فلیحذر الذین یخالفون عن امره ان تصیبهم فتنه او عذاب) [107] و آیاتی که در آن‏ها، پیامبران(ع) نخست قوم خود را به عبادت خداوند و تقوای الهی، که به رعایت احکام نازل شده از سوی او به دست می‏آید فرا می‏خوانند و سپس به اطاعت ازخود دعوت می‏کنند، مانند: (قال یا قوم انی لکم نذیر مبین ان اعبدوا اللّه و اتقوه و اطیعون) [108] روشن می‏شود که خداوند کارهایی را به پیامبران(ع) تفویض کرده است تا با اذن او، در میان مردم به آن چه صلاح آنان در آن است، فرمان دهند و مردم نیز لازم است از ایشان اطاعت‏کنند.

    در روایات نیز با استشهاد به آیات قرآن کریم، مسأله تفویض امور به پیامبر(ص) به شکل‏های گوناگون مطرح شده است.

    روایات بسیاری با استشهاد به آیه (ما اتیکم الرّسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا) [109] مسأله تفویض امور به پیامبر(ص) [110] و تفویض امر دین به ایشان، [111] که هر چه را او حلال کند، حلال است و هر چه را او حرام کند، حرام‏ [112] ، و تفویض امر خلق به پیامبر(ص) را مطرح می‏کنند.

    [113] محدوده اطاعت از پیامبر(ص) از مسائلی که درباره اطاعت از پیامبر(ص) مطرح است، محدوده‏ای است که بر مؤمنان لازم است در آن محدوده، مطیع ایشان باشند.

    آیات و روایاتی که درباره این مسأله نقل شدند،اطاعت از پیامبر(ص) را در سطح اطاعت از خداوند می‏دانند و نه در این آیات و نه‏درآیات دیگر، حد خاصی برای آن معرفی نشده است و از آن‏جا که اطاعت از خداوند، مطلق است و برای آن، نمی‏توان حدّی را تصور کرد، اطاعت از پیامبر نیز از همین اطلاق‏برخوردار است.

    از این رو، همه مفسران و کسانی که به گونه‏ای از آیه (اطیعوا اللّه‏واطیعوا الرسول و اولی الامر منکم) [114] بحث کرده‏اند، چون اطاعت از "اولی الامر" نیز مطلق است، در صدد تبیین عصمت آنان برآمده‏اند؛ زیرا اطاعت مطلق از هیچ‏کس را بدون عصمت روا نمی‏دانند.

    [115] آیات دیگری که به بیان مسأله حاکمیت سیاسی پیامبر(ص) می‏پردازند و در آینده از آن‏ها بحث خواهیم کرد، مبیّن این مسأله‏اند که اطاعت از پیامبر(ص)هم در امور شخصی افراد جاری است و هم در امور اجتماعی.

    در این‏جا درباره شأن نزول آیه: (ما اتیکم الرسول فخذوه و مانهیکم عنه فانتهوا) [116] که مربوط به فیئ و تقسیم آن است و از سویی به امور اجتماعی و از سویی دیگر، به منافع فردی اشخاص مربوط است، می‏توان اشاره کرد که این امر، این حقیقت را آشکار می‏کند که پیامبر(ص) تصمیم گیرنده درباره درآمدهای عمومی است و طبق مصلحت می‏تواند آن را بین کسانی که در حصول آن دخالت داشته‏اند، به‏طور غیر مساوی تقسیم کند.

    هر چند مفهوم این آیه شریفه، عام است و همه فرمان‏های پیامبر(ص) را ـ همان‏طور که روایات نیز بیان کننده آن است ـ شامل می‏شود.

    شبهات درباره اطاعت از پیامبر(ص) شبهاتی درباره اطاعت از پیامبران(ع) مطرح شده است که دسته‏ای از آن‏ها مربوط به مسأله دین، به‏طور مطلق و نقش آن در زندگی مردم است و برخی دیگر از آن‏ها به خصوص دین اسلام مربوط می‏شود.

    هر چند بحث درباره قسمت اول، از موضوع این نوشته، خارج است و خود نیاز به تحقیقی جداگانه دارد، ولی ازآن‏جا که قرآن کریم، هم به بحث درباره دیگر انبیا(ع) پرداخته‏وهم مباحث کلی درباره دین را مطرح کرده است، با بحث درباره قسمت دوم، تا حدودی مباحث قسمت اول نیز تبیین می‏شود.

    برخی با استناد به آیاتی از قرآن کریم، بر عدم ارتباط دین با زندگی‏روزمره مردم و عدم تسلط پیامبر(ص) بر جامعه مؤمنان‏استدلال کرده‏اند و آن حضرت را تنها رسولی از سوی خداوند معرفی کرده‏اند که مأمور ابلاغ پیامی در باره مبدأ و معاد است‏و دین را نیز امری که فقط به این دو شأن می‏پردازد، تفسیر کرده‏اند.

    از این رو، رهبری اجتماع و دخالت در اموری که مربوط به امور شخصی افراد است را از حوزه وظیفه ایشان خارج دانسته‏اند.

    در بحث‏های قبل، تا اندازه‏ای درباره دین و جایگاه پیامبران(ع) در قرآن‏کریم سخن گفتیم.

    در این‏جا به بحث درباره آیاتی می‏پردازیم که به آن‏ها بر اختصاص وظیفه پیامبر(ص) به امور غیر اجتماعی استدلال شده است.

    یکی از آیاتی که به آن‏ها برای نفی امور از پیامبر(ص) استدلال شده، آیه‏ای است که به آن حضرت خطاب می‏کند که: (لیس لک من الامر شی‏ءٌ او یتوب علیهم او یعذبهم).

    [117] این آیه، همان‏طور که از سیاق آیات دیگر معلوم است و مفسران نیز بیان کرده‏اند، [118] مربوط به حادثه شکست مسلمانان در جنگ احد است و آن چیزی که از پیامبر(ص) نفی گردیده، شکست در این جنگ و پیروزی در جنگ بدر است .

    آیه می‏خواهد بگوید که آن نصرت، از سوی خداوند بود و این شکست نیز ربطی به پیامبر(ص) ندارد؛ و شاهد بر این مطلب آیات بعد است که در جواب شک مسلمانان در این‏که آیا آن‏ها از موقعیتی برخوردارند، خداوند همه امور را به خود اختصاص می‏دهد: (انّ الامر کلّه للّه).

    [119] با این حال، اگر آیه را مطلق و مربوط به همه امور بدانیم، همان‏طور که بعضی از روایات، آن را مربوط به نگرانی پیامبر(ص) از خبردادن از ولایت حضرت علی(ع) دانسته‏اند، [120] باز هم برای استدلال بر مطلوب کفایت نمی‏کند؛ زیرا اولاً در همین روایات، این ایراد از سوی شخصی مطرح شده که خیال می‏کرده است این آیه می‏گوید هیچ امری در دست پیامبراکرم(ص) نیست و امام(ع) با استشهاد به آیه: (ما آتیکم الرسول فخذوه و ما نهیکم عنه فانتهوا) [121] به نفی آن استدلال پرداخته و بیان می‏فرماید که خداوند همه چیز را در اختیار پیامبر(ص) گذاشته است و آن گاه مورد آیه را مشخص کرده که مربوط به ترس پیامبر(ص) از دشمنان، در اظهار ولایت حضرت علی(ع) است.

    ثانیاً وقتی که این آیه را در کنار آیات دیگر در نظر بگیریم، مانند مسأله هدایت خواهد بود که خداوند آن را در برخی آیات، از پیامبرش نفی می‏کند: (انّک لا تهدی من احببت و لکنّ اللّه یهدی من یشاء)، [122] (و ما انت بهادی العمی عن ضلالتهم).

    [123] و در مواردی به او نسبت می‏دهد و او را هادی می‏خواند: (انّک لتهدی الی صراط مستقیم) [124] زیرا در این بحث نیز خداوند در آیاتی، مانند آیه 7 از سوره حشر و نیز آیه: (و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی اللّه) [125] "امر" را به پیامبر(ص)نسبت می‏دهد و در آیاتی دیگر، همه آن را به خود نسبت می‏دهد: (انّ الامر کله للّه)، [126] (بل للّه الامر جمیعا).

    [127] و در آیه مورد بحث، آن را از پیامبر(ص) نفی می‏کند.

    این در حقیقت، برگشت به این مسأله دارد که قرآن کریم همه چیز را در اختیار خداوند می‏داند و او است که اگر بخواهد، چیزی را به کسی و از جمله، پیامبرانش می‏بخشد و هرگاه توهّم شود که شخصی مستقلاً صاحب چیزی است، آن را از همه نفی کرده و به خود نسبت می‏دهد؛ همان‏طور که آن را در این آیه مشاهده می‏کنیم: (و ما رمیت اذ رمیت و لکن اللّه رمی‏).

    [128] هر چند که با وجود آمدن "من" بر سر کلمه "الامر"، در آیه مورد بحث، این آیه در امر خاصی ظهور دارد که در روایات نیز ـ همان‏طور که دیدیم ـ به امر خاصی تفسیر شده است.

    حافظ، وکیل، مسلط، جبار نبودن پیامبر(ص) آیات دیگری که درباره ارتباط نداشتن رسالت پیامبر(ص) با امور اجتماعی به آن‏ها استدلال شده است،آیاتی است که تسلط و جبار بودن یا حافظ بودن و وکیل بودن پیامبر(ص) بر مردم را نفی می‏کند.

    [129] در مورد اول، دو آیه در قرآن کریم آمده است که در یکی سیطره و تسلط پیامبر(ص) بر مردم نفی شده است و در دیگری جبار بودن ایشان: (نحن اعلم بما یقولون و ما انت علیهم بجبّار)، [130] (فذکّر انما انت مذکّر لست علیهم بمسیطر) [131] این آیات، هر دو در سوره‏های مکی آمده‏اند و همان‏طور که از سیاق آیات قبل و بعد آن‏ها مشخص است، مربوط به امر هدایت و ایمان هستند؛ زیرا مخاطب آن‏ها مشرکانند.

    از این رو، خداوند در این دو آیه، می‏خواهد اجباری بودن هدایت را نفی کند و به پیامبرش(ص) می‏گوید: تو با زور نمی‏توانی آنان را هدایت کنی؛ زیرا دراین امر، من تو را مسلط بر آنان قرار نداده‏ام؛ چون سنت الهی بر این قرار گرفته که خود مردم، با اختیار خود، هدایت را بپذیرند و اگر قرار بود که کسی به اجبار هدایت شود، خداوند، خود می‏توانست |84| همه را مؤمن کند: (ولو شاء ربک لآمن من فی الارض کلّهم جمیعاً).

    [132] این مطلب درباره آیه‏ (فذکّر انما انت مذکّر لست علیهم بمسیطر) [133] واضح‏تر است؛ زیرا آیه (لست علیهم بمسیطر) تفسیر آیه (فذکّر انما انت مذکّر) است و در بخش بعدی، درباره حصر وظیفه پیامبر، در تذکر دادن، سخن خواهیم گفت.

    از سوی دیگر، اگر این آیات را شامل امور اجتماعی بدانیم و خطاب آن‏ها را شامل مؤمنان در مدینه نیز بگیریم، آن‏چه این آیات از پیامبر(ص) نفی می‏کنند، صفت زورگویی و تسلط با زور است و چنین اوصافی حتی در صورت قائل شدن به حاکمیت سیاسی پیامبراکرم(ص) از ایشان منتفی است؛ زیرا حکومت حضرت، چون مبتنی بر حق است بر اساس ایمان به خدا و رسول و رفق و مدارا انجام می‏پذیرد: (فبما رحمه من اللّه لنت لهم و لو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک)، [134] نه بر اساس جبّاریت و زورگویی، که خداوند آن را در مقابل حکومت پیامبران(ع) معرفی‏می‏کند: (تلک عاد جحدوا بآیات ربهم و عصوا رسله و اتبعوا امر کل جبار عنید).

    [135] اما آیاتی که وکیل و حفیظ بودن پیامبر(ص) را نفی می‏کنند، با آیات قبل، در این جهت که مختص به هدایتند و در مقابل مشرکان، قبل از ایمان، نازل شده‏اند، یکسانند.

    آیه 107 از سوره انعام، جامع هر دو عنوان است و آیه قبل از آن، با فرمان به پیامبر(ص)که "تنها تابع وحی باش" آغاز می‏شود: (و اتبع ما یوحی الیک من ربّک لا اله الا هو و اعرض عن المشرکین و لو شاء اللّه ما اشرکوا و ما جعلناک علیهم حفیظا و ما انت علیهم بوکیل).

    از این رو، هر چند این آیات، مسؤولیت حفاظت و وکالت را از دوش پیامبر(ص) بر می‏دارند، ولی خطاب آیه در این مورد، متوجه مشرکان است.

    علامه طباطبایی در این باره‏می‏فرماید: کلام خداوند: "و ما جعلناک علیهم حفیظاً و ما انت علیهم بوکیل" هم‏چون قسمت‏های قبل آیه، برای دلداری پیامبر(ص) و آرامش نفس او است و مثل این‏که از "حفیظ"، کسی اراده شده است که اداره امور و جور مردم، مثل زنده بودن، رشد، رزق وغیره را بر عهده دارد و از "وکیل"، کسی که موظف به اداره کارهای موکَّلُ‏عنه است تا بدین وسیله، نفعهایی را که او در معرض آن است، برایش کسب و ضررها را از او دور کند.

    پس معنای آیه به‏طور خلاصه این است که نه امور تکوینی مشرکان و نه امور حیات دینی آنان، هیچ‏کدام بر عهده تو نیست تا رد دعوت تو و عدم قبول آن از سوی آنان تو را محزون کند.

    [136] از سوی دیگر، می‏بینیم که این وضعیت، پس از تشکیل جماعتی مسلمان بر گرد پیامبر(ص) متفاوت می‏شود و مسؤولیت ایشان برای حفظ و استقامت آنان بر دوش حضرت گذاشته می‏شود.

    در روایتی‏ [137] ابن‏عباس می‏گوید: آیه‏ای سنگین‏تر از این، بر پیامبر نازل نشد و از این رو، هنگامی که اصحاب به او گفتند: ای پیامبر!

    پیری زودهنگام به سراغ شما آمد، فرمود: "سوره هود و واقعه، مرا پیر کرد".

    در روایت دیگری شخصی علت این مسأله را می‏پرسد و پیامبر(ص) به آیه (فاستقم کما امرت) اشاره می‏فرمایند.

    امام خمینی‏1 خصوصیت اشاره پیامبر(ص) به این آیه از سوره هود، نه از سوره شورا را به علت ذیل آن دانسته‏اند که با خطاب به پیامبر(ص) استقامت امت را نیز از ایشان خواسته و بر دوش حضرت گذاشته است و گرنه، پیامبر(ص) در استقامت خویش مشکلی نمی‏دید که به علت آن، زود هنگام پیر گردد.

    [138] انحصار وظیفه پیامبر(ص) در بشارت و ترساندن برای نفی وظیفه پیامبر(ص) برای دخالت در امور اجتماعی، هم‏چنین به آیاتی استدلال شده است که آن حضرت را انحصاراً نذیر یا نذیر و بشیر می‏خوانند: (ان انت الاّ نذیر)، [139] (ان انا الاّ نذیر و بشیر لقوم یؤمنون).

    [140] پس پیامبران وظیفه‏ای جز ترساندن و بشارت دادن به مردم ندارند و اطاعت از ایشان نیز در همین حیطه است و ربطی به امور اجتماعی ندارد.

    [141] با بررسی آیاتی که دارای چنین محتوایی هستند، مشخص می‏شود که همه آن‏ها در برابر کافران و مشرکان جهت‏گیری می‏کنند، چه آیاتی که در ابتدای بعثت پیامبر(ص) نازل گردیده‏اند و چه آیاتی که در مدینه و پس از هجرت؛ مانند: (یا اهل الکتاب قد جاءکم رسولنا یبین لکم علی فتره من الرسل ان تقولوا ما جاءنا من بشیر و لا نذیر فقد جاءکم بشیر و نذیر...) [142] و این مطلب درباره همه پیامبران(ع) عمومیت دارد که وظیفه ابتدایی آنان ترساندن سپس بشارت دادن بوده است.

    از این‏جا این مطلب آشکار می‏شود که وظیفه پیامبران ـ همان‏طور که راه منطقی آن نیز همین‏گونه است و ترتیب نزول آیات قرآن کریم نیز بر آن دلالت دارد ـ دارای مراحل مختلفی بوده است.

    در ابتدای بعثت، هنگامی که هنوز یار و یاوری نداشته‏اند، جز ترساندن و بشارت دادن کاری نمی‏توانسته‏اند انجام دهند؛ زیرا مخاطبی جز کافران و مشرکان نداشته‏اند.

    هر چند این وظیفه، تا پایان رسالت، یعنی تا هنگامی که در محدوده جغرافیایی رسالت آنان افراد غیر مؤمن وجود داشتند، بر عهده ایشان بوده است؛ اما این آیات نمی‏توانند درباره وظیفه آنان در برابر مؤمنان، مطلبی را مشخص کند؛ زیرا در وضعیت جدید، مخاطبان به‏طور کلی متفاوت هستند.

    با دقت در آیات قرآن کریم، پی می‏بریم که وظیفه ترساندن و بشارت دادن پیامبران(ع) تا مرحله ایمان است و از آن به بعد، وظایف مهم دیگری، هم بر عهده آنان و هم بر عهده پیروانشان گذاشته می‏شود.

    در آیات 8 به بعد از سوره فتح، این مطلب به خوبی آشکار است.

    خداوند نخست وظیفه شهادت و بشارت و ترساندن پیامبر(ص) را بیان می‏کند و غایت آن را ایمان مردم به خداوند و رسول او و سپس یاری و تعظیم او قرار می‏دهد و سپس بیعت کنندگان با پیامبر(ص) را بیعت کنندگان با خداوند معرفی می‏کند و به مدح کسانی که به عهد و پیمان خویش وفادارند و هیچ‏گاه مخالفت با پیامبر(ص) را روا نمی‏دارند و به مذمت تخلف کنندگان می‏پردازد.

    از این رو، اطاعت و گوش به فرمان پیامبر(ص) بودن، بعد از مرحله ایمان است و انذار و بشارت، مربوط به مرحله قبل از آن.

    شاهد بر این مطلب، این است که همه آیاتی که سخن از جهاد و اطاعت و عدم مخالفت با پیامبر می‏گویند، آیاتی مدنی و مربوط به جامعه اسلامی و مخاطبان آن، مؤمنان هستند.

    پرسشی که در این‏جا باقی می‏ماند، درباره آیاتی است که وظیفه پیامبر(ص) را منحصر در ترساندن یا بشارت و ترساندن می‏دانند.

    در پاسخ، نخست باید گفت که حصر دو گونه است: حصر حقیقی و حصر اضافی .

    حصر اضافی در مواردی به کار می‏رود که چیزی را نسبت به اوضاع و احوال و شرایطی خاص نسبت به چیز دیگری می‏سنجیم که در این صورت، حصر نیز مختص به همان مورد می‏شود و موارد دیگر را در بر نمی‏گیرد؛ اما حصر حقیقی، بر خلاف آن، شامل همه شرایط و همه چیزها می‏شود.

    با دقت در آیه: (و ما ارسلنا من قبلک من المرسلین الّا انّهم لیأکلون الطعام و یمشون فی الأسواق) [143] معنای حصر اضافی روشن می‏شود؛ زیرا اگر حصر حقیقی باشد، لازم می‏آید تا کار پیامبر(ص) خوردن و راه رفتن در بازار باشد، در حالی که با نظری اجمالی به آیات بعد، در می‏یابیم که این حصر، در پاسخ به این ایراد مشرکان بر پیامبر(ص) وارد شده است که چرا بر ما فرشته‏ای نازل نشده است.

    از این رو، وقتی به آیات قبل و بعد؛ در مواردی که انحصار وظیفه پیامبران، در ترساندن و بشارت دادن را می‏رساند، مراجعه کنیم، می‏بینیم که همه این حصرها در برابر درخواست‏های نابه‏جای کافران و مشرکان بوده است که از پیامبر(ص) می‏خواستند زمان قیامت را برای آنان مشخص کند یا عذاب را بر آنان نازل کند و یا این‏که چرا گنج بر پیامبر(ص)فرود نمی‏آید و فرشته‏ای به همراه ندارد و...: (فلعلّک تارک بعض ما یوحی الیک و ضائق به صدرک ان یقولوا لو لا انزل علیه کنزٌ او جاء معه ملک انّما انت نذیر و اللّه علی کلّ شی‏ء وکیل) [144] و هیچ گاه در صدد حصر وظایف واقعی پیامبر(ص) در این امور نبوده‏اند.

    دلیل دیگر بر اضافی بودن حصر در این موارد، اختلاف وظایف پیامبر(ص) است در آیاتی که در آن‏ها حصر وجود دارد و هم‏چنین در همه آیاتی که درباره وظایف ایشان سخن گفته‏اند، به گونه‏ای که بعضی از آن‏ها تنها حضرت را نذیر می‏دانند و بعضی، نذیر و بشیر و برخی دیگر، که در آن‏ها نیازی به حصر نبوده، این وظایف را به تفصیل بیان کرده‏اند: (یا ایها النبی انّا ارسلناک شهداً و مبشراً و نذیراً و داعیا الی اللّه باذنه و سراجاً منیراً پی نوشت ها: [98] .

    نساء، آیه 64.

    [99] .

    نساء، آیه 80.

    [100] .

    نساء، آیه 59.

    [101] .

    انفال، آیه 21.

    [102] .

    نور، آیه 56.

    [103] .

    شعراء، آیه 108.

    [104] .

    اعراف، آیه 142.

    [105] .

    طه، آیه 90.

    [106] .

    طه، آیه 93.

    [107] .

    نور، آیه 64.

    [108] .

    نوح، آیه 3.

    [109] .

    حشر، آیه 7.

    [110] .

    بحارالانوار، ج‏17، ص‏6، ح‏7.

    [111] .

    همان، ج‏25، ص‏331.

    [112] .

    همان، ص‏10، ح‏19.

    [113] .

    همان، ص‏331.

    [114] .

    [115] .

    ر.ک: تفسیر المیزان، ج‏4، ص‏39؛ التبیان، ج‏3، ص‏236؛ تفسیر المنار، ج‏5، ص‏180.

    [116] .

    [117] .

    آل عمران، آیه 128.

    [118] .

    تفسیر المیزان، ج‏4، ص‏9.

    [119] .

    آل عمران، آیه 154.

    [120] .

    بحارالانوار، ج‏17، ص‏12، ح‏12.

    [121] .

    [122] .

    قصص، آیه 56.

    [123] .

    نمل، آیه 81.

    [124] .

    شورا، آیه 52.

    [125] .

    آل عمران، آیه 159.

    [126] .

    [127] .

    رعد، آیه 31.

    [128] .

    انفال، آیه 17.

    [129] .

    آخرت‏وخدا، هدف بعثت انبیا، ص‏97؛ الاسلام و اصول الحکم، ص‏71.

    [130] .

    ق، آیه 45 |98| [131] .

    غاشیه، آیه 21 و 22.

    [132] .

    یونس، آیه 99.

    [133] .

    غاشیه، آیه 21.

    [134] .

    [135] .

    هود، آیه 59.

    [136] .

    تفسیر المیزان، ج‏7، ص‏314.

    [137] .

    بحارالانوار، ج‏17، ص‏53، ح‏28.

    [138] .

    بحارالانوار، ج‏16، ص‏192، ح‏28.

    [139] .

    فاطر، آیه 73.

    [140] .

    اعراف، آیه 188.

    [141] .

    آخرت‏وخدا،هدف بعثت انبیا، ص‏97؛ الاسلام و اصول الحکم، ص‏73.

    [142] .

    مائده، آیه 19.

    [143] .

    فرقان، آیه 20.

    [144] .

    هود، آیه 12.

خداوند متعال برای پیامبران اوصاف و ویژگیهایی را بیان فرموده است که تقریباً شامل تمام پیامبران می شود، در این گفتار به بررسی اجمالی این اوصاف و ویژگیها می پردازیم امید واریم که مفید افتد . 1- رسول ، نبی و نذیر رسول و نبی و نذیر یعنی چه؟ فرق بین رسول و نبی ؟ در قرآن کریم سه صفت نبی و رسول و نذیر برای همه پیامبران ذکر شده است، البته اوصاف دیگری ذکر شده است که یا عمومیت ندارند و اگر ...

بعد از اينکه پيامبر به رسالت مبعوث شدند و کفار نقشه ي قتل ايشان را کشيدند، پيامبر قصد هجرت به مدينه را گرفت و پس از استقرار در آنجا و گسترش دين اسلام، براي توسعه اسلام و نابود کردن دشمنان قرآن، مسلمانان با جنگ هايي بر عليه کفار مواجه شدند، آن هم جنگ

اسماء پیامبر در قرآن کریم پیامبرمکرم اسلام(ص) با اسماء و القاب مختلفی در قرآن مورد خطاب قرارگرفته است تاجایی که برخی منابع بیش از سیصد عنوان را برای ایشان ذکر کرده اند. در کتاب های مختلف که درباره پیامبر(ص) به جا مانده 300 اسم، لقب و صفت برای آن حضرت، ذکر شده است. نام هایی که برای پیامبراسلام‌(ص) در قرآن ذکر شده از نگاه برخی تا چهل اسم عنوان شده است. محمد و احمد مشهورترین نام ...

پیشگفتار. بزرگترین سرمایه ما مسلمانان قرآن مجید است معارف ، احکام ، برنامه زندگى ، سیاست اسلامى ، راه به سوى قرب خدا، همه و همه را در این کتاب بزرگ آسمانى مى یابیم . بنابراین ، وظیفه هر مسلمان این است که با این کتاب بزرگ دینى خود روزبه روز آشناتر شود این از یکسو.از سوى دیگر آوازه اسلام که بر اثر بیدارى مسلمین در عصرما، و بخصوص بعد از انقلاب اسلامى در سراسر جهان پیچیده است ، حس ...

موضوع: تذکرات مهم درباره قرآن و تفسیر ترجمه ای بهتر است که سابقه بیشتر و تجربه دارد. در لغات و الفاظ: 1- مترجم عالم تر و ترجمه روان تر 2- در لغات و تجوید و احتمالات 3- تفسیر آیات انتخابی 4- آیات کوتاه و سوره های کوتاه 5- قصه های کوتاه 6- بینش و سواد و حوصله و نیاز بهره گیری از فرصت های کوتاه برای معارف بلند قرآنی دوری از نقل اقوال و انفال- بعضی ها در اقوال می مانند. پناه می برم ...

ومقدمه زن انساني است شريک زندگي مرد و هر دو چون کشتي و کشتي بان هستند که با همکاري يکديگر کشتي را به ساحل نجات برسانند. اسلام براي زن ارج و حق و قوانين معتدلي مقرر فرموده تا زندگي مشترک در سليقه هاي مختلف و نيروهاي متضاد دروني و خواسته ها و تمايلات

کتاب پيامبر اعظم (ص) از نگاه قرآن و اهل بيت (ع) در هفت فصل به بررسي دلايل پيامبري، حکمت پيامبري، پايان پيامبري، رسالت جهاني محمد (ص)، ويژگي‌هاي پيامبر (ص)، محمد از زبان محمد (ص) و محمد (ص) از زبان علي (ع) مي‌پردازد. مولف در بخشي از کتاب آورده است: ب

پژوهشى موردى در مديريت پيامبر اکرم(ص) در غزوه احزاب زندگى رسول گرامى اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) سرشار از نکاتى است که اگر با نگاهى نو به آن توجه شود، بسيارى از خط مشى‏ها و سياست‏هاى اصولى در حوزه‏هاى مختلف علمى، معرفتى، اجتماعى، سياسى، دفاعى و... شنا

مقدمه: در سالي که مزين به نام مقدس رسول اعظم(ص) است، بررسي اسماء و صفات آن نبي خاتم، با نگاه قرآني، راهي به سوي شناخت بيشتر آن حضرت مي باشد. در کتابهاي مختلف که درباره پيامبر(ص) به جا مانده 300 اسم، لقب و صفات براي آن حضرت، ذکر شده است. نامهايي که

سيره پيامبر- صلي الله عليه و آله و سلم- مدخل واقعي پژوهش تاريخي در اسلام است. از آنجايي که پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم- شأن و مقام يگانه اي نزد مسلمانان دارد و از طرفي قرآن مسلمانان را به پيروي از افعال و اقوال او دعوت کرده انگيزه لازم را برا

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول