بسمه الله الرحمان الرحیم
مقدمه :
عدل از اصول اعتقادی شیعه به شمار می آید .
از نگاه شیعه هستی بر پاییه عدل خلق شده در چهار چوب عدل نظم و سامان یافته و در بستر قسط و عدل به تکامل می رسد ، بر این اساس گستره ی عدل به حوزه ی مسائل کلامی محدود نمی شود بلکه حیات خودی و اجتماعی را نیز در بر می گیرد یعنی مناسبات خودی و جمعی انسانها نیز باید مبتنی بر عدل باشد و عدالت محور تنظیم همه رفتارهای شخصی و برنامه های اجتماعی قرار گیرد .
امروزه با وجود توسعه ی شکوفی که در علم و صنعت و اکتشافات صورت گرفته و از قعر دریاها تا برخی کرات تحت سیطه ی آدمی قرار گرفته اما باز هم مقوله ی اصلی در حیات بشر عدل و صفا و عدالت طلبی است .
حتی در کشورهای توسعه یافته که ارزش های انسانی به فراموشی سپرده شده ، از گوشه و کنار بحث عدالت مطرح می شود و در این اوضاع نابرابری و بی عدالتی است که شیعه می تواند آموزه های منتبق بر عدل خود را به عنوان محصولات فرهنگی پر جاذبه به جامعه ی بشری عرضه کند .
برای سر دادن (( گلبانگ عدالت )) در جهان امروز ابتدا باید خود بر صراط عدل گام نهاد و بدون شک پیام عدالت خواهی و دادگستری اما علی غلیه السلام برای دلیل در پهنه ی تاریخ و گسترش جغرافیا طنین انداز شده که از چشمه ساز زلال عدالت نفسانی نشاءت گرفته و خودش از شدت عدالت بر محراب زمین و زمان جاری شد .
بر این اساس ، امروز مهمترین رسالت شیعه ی علوی عزم راسخ بر دستیابی به ملک عدالت در سرزمین جان خویش و اهقام جدی به برپایی آن در عرصه ی اجتماع است .
امید که از این رهگذر زمینه ی صدور پیام عدالت خواهی انقلاب اسلامی فراهم آید و بستر ظهور آیت حق و عدالت حضرت مهدی ( عج ) مهیا شود .
مفهوم عدالت :
عدالت واژه ای کلیدی و مقدس است که مکاتب و فرهنگ های گوناگون درباره ی مفهوم آن سخن گفته اند ، معنای کلی و اجمالی این واژه نزد مکاتب و فرهنگ های مختلف مشترک و یکسان است .
اما آنها در معنای تفصیلی ، مصادیق و شیوه های تحقق عدالت ، اختلاف نظر دارند .
معنای لغوی :
عدالت از (( عدل )) گرفته شده است و عدل مصدر است که معنای ضد ظلم و جور به کار می رود ( العدل ، ضدالظلم و الجور ) .
همچنین عدل به معنای مساوات رفتار کردن بین دو نفر است .
درباره ی مفهوم لغوی عدالت آمده است : عدل ، دادکردن ، داد دادن ، نماندن هر چیزی به جای خود ، حد متوسط بین افراد و تفریط در هر یک از قوا ، انصاف ، عدالت ، دادگری ، اندازه و حد اعتدال ، راست .
اما معنای دقیق و کامل تر این واژه را باید در رهنمود ها و گذاره های ارزشی دینی جست و جو کرد ، زیرا آشنا ساختن مردم با حقیقت (( عدالت و دادگری )) و تیین راهکار های دست یابی به آن از جمله رسالت های اساسی دین محسوب می شود .
کلمه عدالت در کتاب های لغت و در عرفا به معنای احقاق حقوق و ضد ظلم است ولی این مفهوم بسیار کلی است و وافی به مقصود نمی تواند باشد .
اما علی بن ابی طالب ( ع ) در باره ی عدالت می فرماید : العدل یضع الا مور مواضعها ( عدل آن است که هر چیز در جای خودش قرار گیرد.
)
عدالت در کلام و فلسفه : در حوزه ی علم کلام و فلسفه مفهوم اصطلاحی عدالت به برخی از ویژگیهای خداوند سبحان اشاره دارد و (( نظم و تعادل حاکم بر جهان هستی )) و (( تناسب پاداش و عقوبت های الهی با اعمال بندگان )) را تداعی می کند .
این معنا در بعضی از روایات نیز طرح شده است از جمله امام علی ( ع ) در پاسخ به سؤال شخصی که از ایشان راجع به توحید و عدل الهی پرسیده بود می فرماید : التوحید ان لا تتو همه و العدل ان لا تتهعه : توحید و یگانگی حق تعالی آن است که خداوند سبحان را دور هم و اندیشه ی خود نیاوری ( و او را به مخلوقات تشبیه نکنی ) و عدل الهی آن است که او را به آنچه شایسته نیست ، متهم نکنی ( و ضعف و نقص و ظلم را به او نسبت ندهی ) .
در همین باره استاد شهید مرتضی مطهری در مبحث (( عدل الهی )) چهار معنا برای عدالت ذکر می کند که دو معنای آن در حوزه ی کلام و فلسفه بیشتر مورد توجه است .
الف ) موزون بودن : بدین معنا که جهان هستی ، موزون ، متعادل و هماهنگ است و هر چیز در جایگاه خودش قرار دارد به نحوی که کوچک ترین تغییر و تحول در جایگاه واقعی اشیاء نظم و برنامه منطقی آنها را در هم می ریزد .
ب ) رعایت استحقاق در وجودو و بخشش و اضافه : از آنجا که ظرفیت و قابلیت موجودات جهان متفاوت است ذات حضرت حق که فیاض علی الا طلاق است به هر موجودی متناسب با ظرفیتش فیض می بخشد .
عدالت در علم و اخلاق : در علم اخلاق عدالت یکی از ویژگی های نفسانی انسان معرفی شده است در این حوزه مفهوم عدالت از بعد عقیدتی و فلسفی فاصله می گیرد و به درون روح انسانی و بعد روان شناختی آن کشیده می شود ، با توجه به تعریف خاصی که علمای اخلاق از نفس انسان و قوای آن ارئه می کنند عدالت در این علم به معنای (( اعتدال قوای نفسانی و پرهیز از هرگونه افراط و تفریط )) است .
محقق دوانی ( متوفای 908 ق ) در این باره می نویسد : عدالت مشتمل است بر جمیع فضایل چه هر گاه که تمامی قوای انسانی در موضوعات خود بر وجه اعتدال صرف نماید هر آینه جمیع کمالات حاصل شود و از جمیع دلایل اجتناب حاصل آید و عدالت وقتی به کمال رسد که شخص اولاً در قوا و جوارح خود عدالت به جا آورد ، سپس در تدبیر منزل و معاشرت با اهل و عیالان سپس در سیاست مدینه و تدبیر امور آن و این قسم مخصوص به سلامین و امرا و ارکان دولت است .
در شرح ارکان و شعبه های عدالت حدیثی از امیرالمؤمنین ( ع ) نقل شده که بسیار قابل توجه است : عدالت چهار شعبه دارد : فهم دقیق ، دانش عمیق ، حکمت شکوفا و بستان برد باری .
هر که خوب فهمید همه ی علوم را روشن و تعیین کند .
هر که عمیق دانست آشبخورهای حکمت را می شناسد و هر که بردبار باشد در کار خود کوتاهی و تفریط نکند و در میان مردم خوش نام به سر برد .
امام خمینی ( ره ) درباره ی معنا و مفهوم عدالت در حوزه ی علم اخلاقی می نویسند : بدان که عبادت عبارت است از حدوسط بین افراط و تفریط و آن از مهمات فضایل اخلاقیه است .
بلکه عدالت مطلقه تمام فضایل با طنیه و ظاهریه و روحیه و قلبیه و نفسیه و حبیمه است زیرا عدل مطلق مستقیم به همین معنا است ، چه در مظهریت اسماء و صفات و تحقق به آن که استقامت مطلقه است و مختص به انسان کامل است و چه در اخلاق نفسایه که اعتدال قوای ثلاثه است یعنی قده ی شهویه ، غضبیه و شیطانی و ...
پس عدالت که عبارت از حد وسط بین افراط و تفریط و غلو و تقصیر می باشد از فضایل بزرگ احادیث است بلکه از فیلسوف عظیم الشاءن ارسطالیس منقول است که (( عدالت )) جزوی نبود از فضیلت ، بلکه همه ی فضیلت ها بود و (( جور ))که ضد آن است جزوی نبود از رذیلت ، بلکه همه ی رذیلت ها بود .
عدالت اجتماعی : عدالت اجتماعی اصطلاحی است که به تحقیق عدالت در اجتماع مربوط می شود و بر اساس تعریفی که پیش تر از واژه ی عدل بیان شد ، هر گاه در اجتماع هر چیزی در جای خود قرار گیرد و مقام ها ، موقعیت ها ، امکانات و توانمندی ها به گونه ای صحیح و منطقی توزیع می شود ، (( عدالت اجتماعی )) تحقق یافته است .
امام خمینی ( ره ) درباره ی برنامه ی اسلام برای اجرای عدالت در سطح جامعه می گویند : اسلام تعدیل را می خواهد ، نه جلو سرمایه را می گیرد و نه می گذارد سرمایه ی آنطور بشود که یکی صد ها میلیارد دلار داشته باشند و برای سگش هم اتوموبیل و شوفر داشته باشد و یکی شب که پیش بچه هایش برود نان نداشته باشد .
حضرت آیه الله خامنه ای نیز عدالت اجتماعی را چنین تعریف می کنند : عدالت اجتماعی بدین معناست که فاصله ژرفا میان طبقات و برخورداری های ناحق و محرومیت ها از میان برود و مستضعفان و پابرهنگان که همواره مطمئن ترین و وفادارترین مدافعان انقلابند احساس کنند که سمت دفع محرومیت حرکتی جدی و صادقانه انجام می گیرد .
واژه ی عدالت در حوزه ی سیاسی ـ اجتماعی : واژه ی عدالت در حوضه ی علوم سیاسی و اجتماعی بیشتر به دو معنا به کار می رود : 1 ـ حق هر انسانی را به او دادن .
2 ـ تلافی ، خطا .
عدالت به معنای نخست همانا احترام گذاردن به هر گونه قواعدی است که مقدر می دارد ، آدمیان چگونه باید با یکدیگر رفتار کنند یا به دیگر سخن احترام گذاردن به حقوق و وظایف است .
افلاطون در کتاب حمدر چهار فضیلت اصلی برای انسان برشمرده : عدالت ، میانه روی ، خردمندی و شجاعت ، فضیلت کنترل کننده یا هماهنگ کننده است و انسان عادل ، انسان منضبطی است که شهواتش تابع عقل اوست .
واژه های مترادف (( عدل )) : در فرهنگ اسلامی برخی واژه ها مترادف عدل به کار رفته اند که عبارتند از قسط ، انصاف و مساوات .
در قرآن کریم آمده است : قل اءمرربی بالقسط ( بگو پروردگار من به قسط و عدل فرمان می دهد ) خداوند همچنین برپادارندگان قسط را دوست دارد ( واقسطو اءن الله یحب المقسطین )و قسط را به پا دارید به درستی که خدا دوست دارد کسانی را که قسط برپا می دارند .
قسط در لغط به معنای (( عدل و دادگری جهدیات از هر چیز ،عادل و دادگر )) آمده است .
این واژه در اثل به معنای (( سهم و نصیب عادلانه )) است ، از این دو گاهی به معنای (( عدالت )) می آید و آن در صورتی است که نصیب عادلانه هر کس پرداخت شود .
واژه های مخالف با عدل : در ادبیات دینی در نقطه ای مقابل کلمه عدل واژه های دیگری مطرح شده که با دقت در معانی آنها بهتر می توان به معنی عدالت پی برد از آن جمله است : (( ظلم )) یا (( جور )) و (( تبعیض )) .
در این قسمت ابتدا به بررسی واژه ی (( ظلم )) می پردازیم ، در مضرات راعب (( ظلم )) اینگونه معنا شده است : الظلم عدد اءهل اللغه و کثیر من العلماء وضع الشی فی غیر موضعته محنقص به اما بنقصل اءوبزیاده و اما بقول عن وقته و مکانه ( ظلم نزد اهل لغت و بسیاری از دانشمندان عبارت است از نماندن چیزی در غیر جای ویژه ی آن با کم و زیاد کردن آن و یا در زمان و مکان خود انجام ندادن است ، بنابراین ظالم کسی است که جایگاه و حد واقعی کارهای خود را رعایت نمی کند و عادل به کسی گفته می شود که جایگاه و حد واقعی کارهای خود را مراعات می کند .
جایگاه عدالت در اسلام : عدل در اسلام ، از دیدگاه شیعه ، یکی از اصول دین است و زیر بنا و فلسفه فروع مکتب محسوب می شود ، مباحث علمی و عملی عدالت به ویژه در فرایند توسعه و سازندگی اجتماعی در وهله اول نخست از قرآن و سخنان پیامبر اکرم ( ص ) و سیره ی عملی آن حضرت سرچشمه می گیرد .
سپس از زبان رسای امام علی ( ع ) تفسیر شده و در طول پنج سال خلافت ایشان الگوی عیف و عملی آن برای جهانیان توسیه گردیده است با وجود آموزه های دینی در خصوص قسط و عدل فیلسوفان و اندیشمندان مسالمان درباره ی نقش و جایگاه دقیق عدالت با یکدیگر اختلاف نظر دارند گروهی از آنان (( قسط و عدل )) را آرمان نهایی زندگی اجتماعی می شمارند و مهم ترین رسالت مسؤلان جامعه ی اسلامی را کوشش برای برپایی قسط در میان مردم می دانند اما گروه دیگر عدالت را تنها وسیله ای برای وصول به اهداف آرمان های ارزشی جامعه تلقی می کنند و در مقایسه با هدف نهایی جامعه اسلامی آن را مقدم از لوازم تحقق هدف می دانند اینان به طور کلی اسقرار عدالت اجتماعی را در ردیف دیگر سیاست ها و خط مشی های کلان نظام اسلامی قرار می دهند و برای آن هیچ گونه اولویت ویژه ای قائل نیستند ، بر اساس نظر نخست مسؤلان و برنامه ریزان جامعه ی اسلامی باید همواره در بسیج امکانات و هدایت سیاست ها و برنامه های دراز مدت نظام عدالت را در نظر داشته باشند همچنین در صورت تعارض هر یک از اصول و ارزش ها با اصل عدالت باید عدالت را بر آنها مقدم داشت و نظام اجتماعی را بر اساس رجعان دادن اصل عدالت و اولویت بخشیدن به قسط و داد سامان دهی کرد .
هدف اصلی در حقوق اسلام اقامه ی عدل در جامعه ی بشری است و تنها اصلی که به صورت مطلق بدون کمترین قید و شرطی مطرح است اصل عدالت است .
اصل عدالت اصول دیگر مانند آزادی مساوات و ...
را شکل می دهد بدین معنا که آزادی از نظر اسلام تا آنجا محترم است که با اصل عدالت در تضاد نباشد و هرگاه اصلی در تعارض با اصل عدالت قرار گیرد عدالت مقدم خواهد بود .
ممکن است گفته شود که عدالت نیز گاهی تحت الشعاع ارزش های دیگر قرار می گیرد برای مثال در جایی که دادن حق فردی با مصالح اجتماعی در تعارض باشد برای حفظ نظم از اجرای عدالت در باره ی خود صرف نظر می شود پاسخ این است که در چنین مواردی حقوق فردی تحت الشعاع تکالیف اجتماعی قرار گرفته است یعنی به دلیل وابستگی سعادت فرد به سعادت جامعه بخشی از حقوق شخصی او برای تاءمین مصالح مهمتری را از دست بدهد می شود پس خود این عمل از مصادیق عدالت است نه معارض با آن ، حال اگر بر پاییه ی نظر دوم عدالت را هم در ردیف سایر اصول ارزشی و انسانی جامعه اسلامی بدانیم دیگر نمی توان مسؤلان را ملزم ساخت که در هر شرایطی عدالت را بر اصول دیگر مقدم بدارند زیرا ممکن است در مواردی حفظ نظم و انضباط رعایت منافع اکثریت و دفاع از حقوق و آزادی های فردی بر اجرای عدالت ترجیح یابد در این فرض عدالت یک راهکار اجتماعی برای دست یافتن به اهداف توسعه تلقی شناخته می شود که در صورت تعارض با دیگر راهکار ها یا ارکان توسعه ی توان برای مدتی از آن چشم پوشید .
ویژگی های عدالت : برخی ار سخنان و اقوال پیشوایان دین در قالب (( گزاره های توصیفی )) ویژگی های مسائل و موضوعات مختلف هستی را شرح می دهند برای شناخت بیشتر مفهوم (( عدل و عدالت )) پاره ای از ویژگی های آن را از منظر این (( گزاره های توصیفی )) بررسی می کنیم .
عدالت طلبی فطری است : عدالت خواهی و عدالت جویی یک شعار سیاسی صرف یا یک آرمان دست نیافتنی اجتماعی نیست بلکه این امر در عمق ذات و وجود انسان ریشه داشته و محصول فطرت پاک و سرشت طبیعی افراد است بنابراین هر انسانی گرچه ممکن است در رفتار های شخصی خلاف عدل و عدالت رفتار کرده و بر دیگران ستم کند ولی به طور فطری به عدالت و انصاف تمایل دارد و از ظلم و بی عدالتی متنفر است .امام علی ( ع ) در شرح همین نکته می فرماید : العدل مالوفا و الجود عسوف ( عدالت مطبوع و دلپذیر است و جور و ستم منحرف کننده ، از راه بیرون برنده است ) بدیهی است دلپذیری عدل برای همه انسان ها به دلیل سازگاری آن با فطرت اولیه انسانی است ، حضرت فاطمه زهرا ( ع ) نیز عدالت را موجب آرامش دل ها واجب نموده است ، بنابر این گرایش عمومی و همه جانبه ی مردم جهان به عدالت و خیزش های عدالت طلبانه ای که در دوره های گوناگون تاریخ بشری وجود دارد همگی از سیل باطنی افراد به عدل و داد سرچشمه می گیرد .
امام خمینی ( ره ) در این باره می فرماید : از فطرتهای الهیه که در کمون ذات بشر محمد است حب عدل و خضوع در مقابل آن است و بعض ظلم و عدم اختیار در پیش آن و اگر خلاف آن را دید بداند در مقدمات نفسانی است .
اندیشمندان و پژوهشگران بسیاری در باره ی گرایش فطری انسان به قسط و عدل سخن گفته اند و در آثار خود از آن بحث کرده اند .
عدل ماییه حیات و آبادانی : در برخی از گزاره های توصیفی از عدل و عدالت به (( ماییه حیات و آبادانی )) تعبیر شده و در مقابل از ظلم و جور به (( نشانه ی نیستی و مرگ )) یا (( درهم کوبنده و ویران کننده )) یاد شده است در این زمینه امام علی ( ع ) می فرماید : (( العدل حیاه و الجور صمات )) عدالت حیات است و ظلم و جور مرگ اجتماعی .
همچنین امام کاظم ( ع ) در شرح و تفسیر آیه ی قرآنی : اعلمو ان الله یحیی الارض بعد موتها ( بدانید که خداوند زمین را پس از آنکه مرده است زنده می گرداند ) می فرماید : منظور زنده کردن زمین با باران نیست بلکه خداوند مردانی را می فرستد که عدالت را زنده می کنند و با زنده شدن عدالت زمین نیز زنده می شود هو آینه برپاداشتن حدود ( و احکام ) خدا در روی زمین از باران چهل صبح گاه سودمند تر است ، در برخی از احادیث دیگر تاکید شده است عدالت عمران و آبادانی را برای مردم به ارمغان می آورد چنانچه امیرالمؤمنین ( ع ) می فرمایند : ما عمدت البلدان یمبل العدل ( هیچ چیز همانند عدل و داد شهر ها را آباد نمی کند ) در برابر آن حضرت ظلم و جور را باعث ویرانی میداند ( الظلم یدمر الدیار) ظلم و ستم آبادی ها را ویران می کند .
عدالت ، اساسی شالودی جهان هستی : رعایت دقیق شایستگی و ظرفیت انسان ها و پدیده های گوناگون در قوام و دوام جهان هستی و عالم طبیعت نقشی مثگوف دارد تا آنجا که رسول گرامی اسلام ( ص ) فرموده است : با العدل قامت السموات و العرض ( آسمانها و زمین به عدل و عدالت برپاست ) امام علی ( ع ) نیز می فرمایند : العدل اساس به قوام العالم ( جهان بر شالودی عدالت استوار است ) .
مفهوم عدالت در قرآن : همه ی کسانی که با تعالیم وحی آشنا و با رهنمودهای روح بخش قرآنی مانوس هستند مفهوم قسط و عدل را نیز می شناسند و از اهمیت این موضوع در فرهنگ قرآنی آگاه هستند قرآن کریم در مواردی بی شمار و تعبیرهایی گوناگون از عدل و داد سخن می گوید و بر ضرورت و حساسیت این امر پای می فشارد میزان توجه این کتاب آسمانی به قسط و عدل سبب شده است که برخی صاحب نظران از این (( نسخه ی هدایت )) به (( کتاب عدالت )) یاد کنند و فرمان (( قیام برای برپایی قسط و عدل )) را مهمترین توجیه ی اخلاقی و فرمان سیاسی ـ اجتماعی آن بشمار آورند .
در همین باره امام علی ( ع ) که خود قرآن ناطق است می فرماید : هو الناطق بسنه العدل ( قرآن کتابی است که به روش و سنت عدل گویا می باشد ) از نظر ما ریشه ی اصلی طرح های علمی و عملی مسئله ی عدل و نظم را در چهره های گوناگونش عدل تکوینی ، عدل تشریعی ، عدل اخلاقی و عدل اجتماعی طرح کرد .
در قرآن کریم واژه ی عدل با تمام مشتقات آن 27 بار و واژه ی قسط به صورت های گوناگون 23 بار طرح شده است ، رفتار آموزه های قرآنی نشان می دهد که قسط و عدل اصلی کلی و فرمان عالم الهی برای همه ی انسان ها همه ی زمان ها و مکان ها است تا آنجا که حتی در برخورد بادش کینه توز و بیگانه باید این قانون کلی رعایت شود : (( و لا یجد منکم سنان قوم علی الا تعدلوا اعدلو هو اقرب للتقوی )) و دشمنی با یک گروه شما را وادار نکند که عدالت نورز بر عدالت پیشه کنید زیرا به تقوا نزدیک تر است .
لذا این نظریه گروهی از محققان که مدعی شده اند لفظ (( قسط )) در قرآن کریم تنها به عدالت اقتصادی اشاره دارد صحیح نیست زیرا بر پاییه قسط مهمترین هدف پیامبران است و هدف پیامبران هرگز به مسائل مادی و اقتصادی محدود نمی شود .
در قرآن از توحید گرفته تا معاد از نبوت تا امامت و زعامت و از آرمان های فردی تا هدف های اجتماعی همه بر محور عدل استوار شده است عدل قرآن به همواره توحید و معاد ، هدف تشریع نبوت ، فلسفه ی زعامت و امامت ، معیار کمال فرد و مقیاس اسلامی اجتماع به شمار می آید ، عدل قرآن آن جا که به توحید یا معاد مربوط می شود به نگرش انسان از هستی و آفرینش شکل خطی می دهد و به عبارت دیگر نوعی (( جهان بینی )) است آنجا که به نبوت و تشریع و قانون مربوط می شود یک در (( مقیاس )) و (( معیار )) قانون شفاهی است و جای پایی است برای عقل که در ردیف کتاب و سنت جزو منابع فقه و استنباط به شمار آید آن جا که به امامت و رهبری مربوط می شود یک است آن جا که پای اخلاق به میان می آید آرمانی انسانی است و به جا که به اجتماع کشیده می شود یک مسئولیت است .