در کشور ما نیز طبیعتآ جریانات شبه روشنفکری غرب گرا بهترین عوامل و نیروها جهت پیشبرد این اهداف خواهند بود.
چرا که جریان شبه روشنفکری در ایران به لحاظ مبانی تفکر و جهان بینی و آرمانها و اهداف سیاسی در همانندی کامل با ضدانقلاب خارج از کشور و استکبار جهانی قرار دارد.
مروری کوتاه بر پیشینه سیاسی و فکری دست اندرکاران برخی نشریات داخلی ، 1به خوبی روشنگر ماهیت آنهاست.
اکثریت قاطع نویسندگان و مسئولان این نشریات یا افرادی مارکسیست هستند ویا از عومل دربار و اعوان و انصار بنیادهای فرهنگی و هنری رژیم طاغوت بودهاند.
اینان در سالهای اخیر با تجمع در این گونه نشریات و تحت عنوان فعالیت ادبی و هنری ، تهاجمی گسترده علیه ارزشهای دینی و مبانی انقلاب اسلامی را آغاز کردهاند و بر آنند بار دیگر فرهنگ مبتذل و ننگین غرب را در ایران رواج بخشند و فساد و تباهی را گسترش دهند.
مروری کوتاه بر نشریات ایشان نشان میدهد که تنها هدف این ماه نامههای هنری و ادبی !
ترویج نیهیلیسم غربی و رواج مبانی تفکر غیر دینی است.
اینها اخیرأ به شیوهها و شگرد های ضد اخلاقیای چون چاپ عکسهای تحریک کننده از زنان بد حجاب و عکسهای بی حجاب از هنر پیشگان زن خارجی روی آوردهاند2.
برخی نیز گستاخی را بیشتر کرده و با برگزاری میزگردها و تشکیل «انجمن نویسندگان ایران » به سامان دهی دست نوعی تشکل سیاسی برای «دفاع از آزادی بیان و قلم » پرداخته است.
یکی از دست اندرکاران اینگونه نشریات ، «آزادی بیان وقلم» را در «نبود هر گونه مانع و معیار اخلاقی» تعریف کرده است ، و به این ترتیب خواهان از بین رفتن هر گونه معیار و میزان اخلاقی و «آزادی مطلق» (بخوانید آنارشیسم) شده است.
این در حالی است
که تمامی افراد ، محافل و نشریات وابسته به جریانات شبه روشنفکری به گونهای مداوم و پیگیرانه نظام اسلامی را متهم به استبداد و سانسور کرده و از آزادی به سبک غربی دفاع میکنند.
که تمامی افراد ، محافل و نشریات وابسته به جریانات شبه روشنفکری به گونهای مداوم و پیگیرانه نظام اسلامی را متهم به استبداد و سانسور کرده و از آزادی به سبک غربی دفاع میکنند.1 یکی دیگر از اهداف این نشریات وابسته به جریانات شبه روشنفکری ، بزرگ کردن و برجسته نمودن چهرههای شناخته شده و بد سابقه درباری و ضد انقلابی تحت عنوان «هنرمند» ، «تحقق» ، «مورخ» و 000 است ، اینان با این کار تلاش میکنند تا فضای فرهنگی و اجتماعی کشور را برای حضور فعال این چهرهها (و امثال آنها) آماده سازند.
این نشریات شبه روشنفکری تلاش میکنند تا در هر فرصتی که دست میدهد با پیش کشیدن تحولات اروپایی شرقی و «پروستریکا» و «نظم نوین جهانی» و چاپ مقالات و ترتیب دادن مصاحبههایی در این رابطه ، انقلاب اسلامی را نیز دعوت به نوعی «پروستریکا» و هم سویی با نظم نوین آمریکایی و به اصطلاح «خرد گرایی» نمایند.
این جماعت شبه روشنفکری همچنین با چاپ داستانهای کوتاه و بلند و مقالات مختلف سعی در تخطئه ارزشهای هشت سال دفاع مقدس و هتاکی نسبت به فرهنگ عرفانی جهاد و شهادت داشتهاند.
در دو ، سه سال اخیر کتابهای مختلفی از این جریانات شبه روشنفکری به بازار آمده است ، که هر یک به طریقی و (نیز با صراحت) هشت سال حماسه دفاع مقدس و ارزشهای اعتقادی و اخلاقی و باورهای دینی را به استهزاء گرفته است 2 ، و بی شک تمامی این حرکتها در جهت یک هدف کلی که همانا تهاجم فرهنگی علیه انقلاب اسلامی است انجام میگیرد.
پیشوای دردمند و دور اندیش انقلاب در بیانات خویش اینگونه پرده از چهره تزویر این جریان بر میدارد که: «نظام اسلامی را متهم میکنند که این نظام آزادی نمیدهد چطور ما آزادی نمیدهیم ؟
شما کدام کشوری را سراغ دارید که این همه مجله و روزنامه و مطبوعات در آن منتشر شود که هر چه میخواهند بنویسند؟
روزنامههای رسمی کشور علنأ و سریحأ سیاستهای دولت را زیر سئوال میبرندو انتقاد میکنند دولت هم با کمال بزرگواری میآید جواب میدهد در حال حاضر مجلاتی در ایران به چاپ میرسد که کسی اگر مختصر آشنایی با عناصر فرهنگی کشور در زمان گذشته و دوران طاغوت داشته باشد و بداند که هنرمندان ، قلم زنان ، مخلصین و چاکران دستگاههای شاهنشاهی چه کسانی هستند ، میداند که پول این مجلات از کجاها دارد میآید.
این موضوع حتی قابل حدس است و البته مه هم بیخبر نیستیم.
دستگاه هم بی خبر نیست.
اینها هم دارند چاپ میشوند و ما هم می نویسیم.
آن مقدار که آزادی مطبوعات در ایران هست در جاهای دیگر نیست.
نظام ما در زمینه آزادی مطبوعات مظلوم است به این دلیل که به مجله و روزنامهای آزادی داده شده و او آمده واین مجله و روزنامه را از انتقاد به نظام پر کرده و داخل این انتقادها مکررأ مثل ترجیح بند تکرار کرده که به ما آزادی نمیدهند.
اگر به شما آزادی نمیدهند چطور این مطالب را نوشتهاید ؟
امروز چه کسی را به دلیل نوشتن مطلبی مجازات کردهاند.
بله اگر کسی مجرم مطبوعاتی باشد (هر کس که میخواهد باشد) جرم است.
اگر کسی عملی را که قانون آن را جرم دانسته مرتکب بشود البته مجازات خواهد شد.
یکی از مجازاتها هم که در قانون پیش بینی شده تعطیل آن روزنامه یا مجلهای است که جرم در آن منعکس شده است.
این بحث دیگری است.
لیکن حرف زدن آزاد است.
دشمنان ، خود همین مسئله را که دستگاه حساس باشد و پاسخ بدهد به عنوان اینکه آزادی نیست میگویند ، توقع دشمن این است که قلم زنان جریان فرهنگی وابسته به استکبار هر چه میخواهند بنویسند ولی قلم زنان وابسته به نظام اسلامی و جناح جریان اسلامی به آنها جواب ندهند.
اگر جواب دادند میگویند آزادی نیست ، ما را مرعوب کردند.
ببینید این ، آن فضایی است که دشمن بوجود میآورد.
یک عده ساده لوحاند وبه سادگی فریب میخورند.
البته خیلیهای هم هستند که بدون غرض در جریان دشمن قرار میگیرند بدون اینکه بفهمند که چه میگویند و چه میکنند.»1 5- ضعفها و نارسائیهای موجود در سیستم تعلیم و تربیت سیستم تعلیم و تربیت رایج در کشور ما ، در روزگار حاکمیت رژیم پیشین ، سیستمی وارداتی بود که زیر نظر کارشناسان غربی و در راستای اهداف و منافع استکباری آنها تهیه و تدوین شده بود.
استعمار گران در موارد متعددی تأکید داشتهاند که برای بسط حاکمیت و سلطهاستعماری خود بر ملل مسلمان باید از راه تعلیم و تربیت و تأسیس مدارس به سبک غربی و تربیت نیروهای انسانی با فکر و سلیقه غربی اقدام نمود.2به هر حال با اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی این سیستم تا حدود زیادی تغییر و تحول پیدا کرده و مسئولین و دستاندرکاران تلاش و سیعی در راه تغییر نظام تعلیم و تربیت و انطباق آن با موازین و معیارهای اسلامی بخرج دادهاند.
اما هنوز که هنوز است از چند جهت چوب نظام تعلیم و تربیت گذشته را میخوریم و رگهها و رسوبات تعلیم و تربیت غربی را در جامعه مشاهده میکنیم که خود از عوامل و زمینههای مهم تهاجم فرهنگی و ترویج فرهنگ غربی به شمار میآید.
یکم : به هر حال بسیاری از کسانی که امروز در مراکز فرهنگی و آموزشی و تربیتی ، مشغول کار و یا مصدر امور هستند.
در آن نظام و مطابق با معیارها و اهداف آن پرورش یافتهاند.
گرچه با وقوع انقلاب اسلامی تحول اساسی و بنیادین در اکثریت مردم جامعه ما به وقوع پیوست.اما تأثیرات فرهنگ و تربیت غربی ، به مثابه نقشی که بر سنگ حک شده باشد به آسانی از بین رفتنی نیست و گهگاه ، ناخودآگاه تعلیمات نظام تربیتی گذشته در رفتار و حالات ، افکار و گرایشات افراد ، آثار خود را به منصه ظهور میرساند.
دوم : اینکه گرچه کتب درسی (به ویژه در سطوح راهنمایی و دبیرستان) تا حد زیادی تغییر نموده و پس از انقلاب تدوین شدهاند ، اما به اعتقاد برخی از صاحبنظران : «بخش بزرگی از کتابهای مدارس ما ، همان کتابهای باقیمانده از دوران شاه است و آنها هم دقیقأ یک خط سیاسی مشخص و معین را دنبال میکردند و سادهاندیشی است که در نقد کتابهای کتابهای آن زمان بگوییم آنها بی محتوا بودند و خط و ربطی نداشتند.
بلکه درستتر آن است که بگوییم آن کتابها هم محتوا داشتند اما محتوای صهیونیستی ، هم خط و ربط داشتند ولی خط و ربط استعماری.»3 این امر به ویژه در سطوح عالی و درورههای دانشگاهی مشهودتر است چرا که بسیاری از کتب درسی رایج در دانشگاهها حتی در حوزه علوم انسانی ترجمه متون غربی و خارجی است و این دورس بدون هیچ گونه نقد و بررسی جدی و علمی به عنوان «حقایق علمی» به خورد جوانان ما داده میشود یکی از نویسندگان متعهد کشور ما در این زمینه مینویسد : «گرایش عم و نگرش غالب بر روان شناسی ، جامعه شناسی و کلأ علوم انسانی و علوم اجتماعی غربی است.
نکته تأسف بار اینکه مبانی تفکر علوم انسانی غرب تحت عناوین ، دروس و رشتههای تحصیلیای چون جامعهشناسی ، انسان شناسی ، روان شناسی ، عینأ و به عنوان «حقایق علمی» تدریس میگردد و بدینسان بنیانهای اندیشه دانشجویان ما بر پایه مبانی نظری اومانیستی و ماتریالیستی در قلمرو علوم انسانی پرورش مییابد.
این را بدانیم که علوم انسانی جدید در همه حوزهها و رشتههایش (اعم از حوزههای مارکسیتی ، ساختارگرا ، کارکردی ، پوزیتیویستی ، رفتارگرا ، پدیدار شناختی و رشتههایی چون : انسان شناسی ریستی ، مردم شناسی فرهنگی ، جامعه شناسی ، ارتباطات ، روان شناسی ، اقتصاد سیاسی000) ریشه در مبادی و مبانی میراث تفکر اومانیستی و فلسفههای عصر جدید و متدلوژی پوزیتیوستی دارد و به گونهای ماهوی و ذاتی و مبنای در ستیز بانگرش دینی و الهی به انسان و مسائل او قرار دارند.
از این رو تدریس این دروس در دانشگاههای مالزومأ و حتمأ باید همراه با نقد و بررسیهای جدی و عمیق و انتقاد مبنایی باشد تا میراث اندیشه اومانیستی بنام «معرفت» و «دانش» بخورد نسل جوان این سرزمین داده نشود»1 به علاوه ، پارهای تألیفات داخلی و جزوات درسی که از سوی اساتید به عنوان متن درسی دانشگاهی انتخاب و معرفی میشوند نیز اندیشه و آثار برخی نویسندگان ضد انقلاب و ضد مذهب و فاسد و مسئلهدار و افرادی نظیر کسروی ، میرزا ملکم خان ، محمد علی فروغی ، ایرج میرزا و دیگران را تبلیغ و ترویج مینمایند 2 و یا به پارهای از مبانی و اصول فرهنگ اسلامی طعنه زده و مرموزانه سعی در سست کردن پایههای اعتقادی دانشجویان نسبت به آن اصول و مقدسات دارند.
سوم : ناهماهنگی موجود در سیستم تعلیم و تربیت کشور ما این ناهماهنگی و بلکه دو گانگی هم میان مدرسهو خانه ، مدرسه و جامعه و مدرسه و سایر مراکز فرهنگی (از جمله صدا و سیما) مشهود است و هم میان دست اندرکاران امر تعلیم و تربیت ، که این آخری ، خود تأثیر فراوانی بر عدم گرایش جوانان به امور عقیدتی و اخلاقی داشته است.
امروزه متأسفانه در بسیاری از مدارس راهنمایی و متوسطه ، تلقی اکثریت همکاران فرهنگی این است که تربیت عقیدتی و اخلاقی دانشآموزان وظیفه مربیان تربیتی و دبیران دینی است و دیگران در این مهم برای خود تکلیفی قائل نیستند.
در سر کلاس درسهایی چون شیمی ، فیزیک و زیست شناسی و یا ریاضی و زبان و غیره که میتواند موقعیت مناسبی برای تلقین روح توحید و گرایش عقیدتی و اخلاقی در دانش آموزان کرده و با استفاده بجا از دقایق و ظرایف علوم مختلف که بیانگر علم و قدرت و حکمت خداوندی است.«معجزه حیات و هستی» «آیت و نشانه خدا بودن» و «هدفداری و غایت هستی» را به دانشآموزان تفهیم کرد ، متأسفانه ، نه در کتابهای درسی ما جنین توجهی شده و نه ، بسیاری از همکاران فرهنگی ما چنین عنایتی دارند.
مضاف بر همه اینها با عنایت به نقش الگویی معلم در تمام سطوح تحصیلی ، این دوگانگی به اضافه برخوردهای خشن ، شوخیهای رکیک و زننده در کلاسهای و یا توهین و تحقیر دانش آموزان و بی توجهی به رعایت موازین شرعی و اسلامی در رفتار و حرکات و هیأت ظاهری و موارد بسیار دیگر همگی زمینه ساز سردرگمی و نهایتأ بی اعتنایی و بی رغبتی دانش آموزان به مسائل اخلاقی و موازن شرعی میشود.
این معضل در سطح دانشگاهها و مراکز آموزش عالی شکل دیگری به خود میگیرد و آن اینکه بسیاری از اساتید فعلی دانشگاهها ، تحصلکردههای دیار فرنگ هستند و در میان آنها کم نیستند افرادی که دقیقأ متأثر از فرهنگ و بینش غربی می باشند.
اینها که عنوان دهن پرکن «متخصص و صاحب نظر» را نیز یدک میکشند ، بسیاری از مراکز علمی و تحقیقاتی کشور (به دلیل ضرورت و گاه هم کم توجهی) نظریه پرداز تئ وریهای استکباری و غربی هستند واصول و مفاهیم فرهنگ استکباری غرب را به عنوان «نظریات جدید» و «تئوریهای پیشرفته» به جامعه و بویژه جوانان القاء میکنند و گاه گستاخی و جسارت را به حد اعلی رسانده و صریحأ مقدسات و تعالیم و احکام اسلامی را تخطئه و بلکه تحقیر و تمسخر مینمایند.
1 توجه شما را به اظهارات یکی از همین فرنگ دیدههای مسلمان جلب میکنم.
ایشان درباره تهاجم فرهنگی چنین میگوید : «آنچه الان بیشتر به نظر میآید این است که مردم نگران رادیو و تلویزیون و فلیمهای مبتذل و احتمالأ مجلات مبتذل هستند و میگویند که با اینها چگونه باید مبارزه کرد ؟
اما اینها به نظر من قسمت ساده قضیه است ، قسمتهای بسیار مشکلتری هست که دیر شناختتر است .
بسیاری از اساتید دانشگاه منجمله خود من تحصیلکرده غرب هستیم.
حتی در رشتههای علوم انسانی اکثریت قریب به اتفاق اساتید دانشگاه تحصیلکرده غرب هستند.
سالهای زیادی از بهترین دوران عمرشان را در غرب بودهاند.
تحصیلکردگان غرب اگر شناخت دقیق از فرهنگ اسلامی نداشته باشند ، بطور طبیعی ، مستقیم و غیر مستقیم تحت بمباران فرهنگ غرب قرار میگیرند.
غریبها به همه اینگونه تلقین میکنند که علت پیشرفتشان داشتن فرهنگ غربی است و لازمه هر نوع پیشرفت داشتن این نوع فرهنگ است.
دانشجویان ما در خارج از کشور سالها تحت تأثیر چنین تبلیغاتی قرار میگیرند و زمانی که بر میگردند و اساد دانشگاه میشوند ، بهترین جوانان ما در بهترین سنین عمرشان در معرض تدریس اینها قرار میگیرند و اساتید هم آن چیزی که به آن ایمان دارند را تدریس میکنند.
این را شاید هیچ کس نداند این آقایان هم در دانشگاه هستند.
دانشجویان هم پس از چند سال تحصیل در دانشگاه بالاخره مهندس و دکتر و مدیران بالای جامعه میشوند.
یعنی الان ما به دنبال دو تا مجله و سه تا فیلم هستیم و اینگونه مثلا تلویزیون را ببندیم در حالی که بسیاری از مدیران ما از یک صافی رد میشوند که دقیقأ در مسیر فرهنگ غریبها است.
شاید به این مسئله کمتر توجه شده است000»1 و بر همه اینها ، محیط نامناسب برخی دانشکدهها و اختلاط بی قید بند دانشجویان دختر و پسر کمبود فضا و امکانات آموزشی و پرورشی ، که تأثیر مستقیمی در افت تحصیلی و نیز اخلاقی دانش آموزان دارد را باید افزود.
6- قصور در امور فرهنگی همان گونه که اشاره شد یکی از عوامل مهم در فراهم آمدن زمینه برای تهاجم فرهنگی دشمن ، نبودن کار فرهنگی حساب شده و کافی و با برنامه در جهت توجیه افراد بی تعهد و ناآگاه و تبییین اصول و معارف فرهنگ اسلامی و هدایت ونسل جوان و جذب آنالن به اسلام و انقلاب و تعمیق باورهای اعتقادی و اخلاقی ، و عدم تدوین یک برنامه و سیاستگذاری منسجم و هماهنگ و ثمر بخش از سوی ارگانهای ذیربط از جمله ، صدا و سیما ، وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی ، سازمان تبلیغات اسلامی ، وزارتین فرهنگ و آموزش عالی و آموزش و پرورش است.
انصافأ بایستی اذعان کرد که در بسیاری از زمینهها ما بصورت انفعالی عمل کردهایم و همیشه پس از وقوع درصدد علاج واقعه بر آمدهایم.
به همان میزان که دشمن با برنامه و امکانات و اعمال شیوههای متنوع عمل میکند.
ما بدون برنامه و نامنظم کار میکنیم.
فی المثل در رابطه با همین مسئله حجاب ، رسمیترین و در عین حال گستردهترین رسانه فرهنگی و تبلیغاتی ما تا به حال نه تنها یک برنامه مفید و با محتوا ارائه نداده بلکه با تهیه و پخش فیلمها و سریالهای مختلف سعی در ترویج بی حجابی و بد حجابی دراد و به شیوههای گوناگون حجاب اسلامی طرد و نفی میشود.
فی المثل خانمی که در پشت صحنه با چادر اخبار را رپرتاژ میکند وقتی قرار است به عنوان گوینده جلوی دوربین تلویزیون حاضر شود باید چادر را کنار گذاشته و با روسری ظاهر شود ، و دامنه این اهمال کاریهای تا جایی گسترش مییابد که رهبر بیدار دل انقلاب خروش بر میدارند : «من نمیدانم این دستگاه رسمی هنری ما کی میخواهد با اعماق تفکر اسلامی آشنا بشود ؟
غلط مینویسند ، غلط اجرا میکنند ، غلط حرف میزنند و قالبهای هنری ، منطبق اسلام اینجور نیست» در دیگر عرصهها از قبیل ، سینما ، تئاتر ، داستان ، مطبوعات و کتاب و000 کما بیش وضع به همین منوال است.
یکی از روحانیون دردمند و متعهد از این قصور و تقصیرها اینگونه مینالد : در این بعد قضیه باید اعتراف کرد ، در برابر برنامههای تبلیغاتی گمراه کننده دشمنان برنامههای خشک و تکراری ما در امر تبلیغ ، نتوانسته دلهای این قشر (جوانان) را تحت نفوذ در آورد و آنان که اساسأ گوش خود را بدهکار سخنرانیها و ارشادات و نوشتهها و مقالات ما نمیدانند از ما بریدهاند و از آنان بریدهایم و ما هر چه میگوییم برای یکدیگر بازگو و تکرار میکنیم و از اصول روانشناسی ، آموزشی و تبلیغی گروههای سنی و تنوع جویی نسل جوان و نقش هنر و شیوه نگارش و تأثیر فیلم و نمایش و سایر شیوههای تبلیغی و آموزشی عصر غفلت داریم و به انتظار نشیتهایم تا ما بگوییم و آنها عمل کنند!
تأسف بار اینکه عدم جاذبه در تبلیغات ما نه تنها نتوانسته قشر یاد شده را جذب کند بلکه غالبأ خصلت جذب و هدایت عناصر خودی را نیز فاقد بوده است.
یعنی روحهای نوگاری مذهبی نیز به تبلیغات ما جذب و دلگرم نیستند.
در حالی که امروز کلیه امکانات آموزشی و تبلیغی و رسانهها و مطبوعات و پشتوانههای مادی و معنوی در اختیار ماست و ما شیوه استفاده درست آنرا نمیدانیم و کمتر در پی فراگیری آن هستیم و عناصر مرموزی نیز هستند که از همین امکانات در جهت منفی کمک گرفته و غیر مستقیم در ترویج افکار و رفتار ضد اخلاقی میکوشند.
در همین مسئله حجاب که به عنوان شاخص از آن یاد میشود آیا چند برنامه تلویزیونی با متد تبلیغی نوین داشتهایم ؟
آیا اصولأ مسئله حجاب به صورت مستدل و توجیهی در چارچوب شرعی مطرح گردیده تا دیگران بدانند حجاب اسلامی چیست ؟
و محدوده آن کدام است ؟
و دیدگاه اسلام در آرایشها و رفتارهای جلف و زننده و مسائل دیگر از چه قرار است ؟
آیا یک فیلم که با شیوه تخصصی و هنری بازگو کننده ارزشهای اخلاقی بانوان و دختران باشد و بر محور حجاب و متانت زن دور زند تهیه کردهایم ؟
دیگر تبلیغات و سخنرانیهای مذهبی و درس و بحثها چقدر جا افتاده است ؟
آیا ییلان گرفتهایم که چقدر شنونده داشتهایم و از چه قشری بودهاند ؟
برعکس آیا فیلمهای تلویزیونی و سینمایی و تولیدات داخلی و صادراتی خارجی از زنان مکشفه یا بد حجاب و آرایشهای تند و لباسهای جلف وژستهای طاغوتی آنان چه تصویری داشتهاند؟
برخورد آنان در این فیلمها با مردان چگونه است ؟
در این فیلمها و همچنین در جلسات و جشنهای نیمه طاغوتی دروبین روی چهره کدامین دسته از زنان توقف کرده و آنها را آگراندیسمان کرده است ؟
آیا اینها اتفاقی است و یا از یک نوع تفکر و حرکت موموز که بر چنین فضایی سایه افکن است حکایت دارد ؟
وآیا000»1 7- فراموشی و متروک ماندن فریضه پرارج امر به معروف و نهی از منکر بی شک یکی از عوامل و زمینههای بروز فساد و اشاعه منکرات در سطح جامعه بی اعتنایی و عدم اهتمام به اقامه این فریضه بزرگ الهی است.
واقعیت این است که این فریضه ارجمند و پرثمر که در لسان روایات از آن به «اشرف الفرائض» تعبیر شده وآن را عامل قوام وپایداری دین خدا و اصلاح امور عامه و بر پایی و اجرای سایر واجبات و احکام الهی ، و سامان خارجی و مخالفتهای مستبدین داخلی و ضعف نفس افراد و سختی و مشکلات کار و علل و عوامل دیگر در میان مردم متروک و مهجوم مانده است و به تعبیر استاد شهید مطهری «کارنامه ما در باب امر به معروف و نهی از منکر کارنامه سیاهی است.» اشکال اساسی کار ما در خصوص این تکلیف الهی از دو ناحیه است : یکی عدم درک اهمیت و عظمت و آثار حیاتبخش حاصل از اجرای این فریضه و تبعات و عواقب سوء و ناگوار ناشی از ترک آن و دیگری عدم آشنایی با شیوههای صحیح و مؤثر امر به معروف و نهی از منکر است این نا آشنایی باعث گردیده که در مرحله عمل نیز گاهی نتیجه معکوس به بار آید.
مضاف بر اینها در مواردی که برخی افراد به انجام این وظیفه مبادرت ورزیدهاند مورد حمایت و پشتیبانی قرار نگرفته و بر عکس باعث جریتر شدن عناصر فاسد و ناباب و منحرف گشته است.
رهبر معظم انقلاب با درک این ضرورت چنین توصیه فرمودهاند : «امروز امر به معروف و نهی از منکر ، هم مسئولیت شرعی و هم مسئولیت انقلابی و سیاسی شماست.
به من نامه مینویسند بعضی تلفن میکنند و میگویند ما نهی از منکر میکنیم اما مأمورین رسمی طرف ما را نمیگیرند ، طرف فرد مقابل را میگیرند.
من عرض میکنم مأمورین باید از آمروناهی شرعی دفاع بکنند»1 ج- عوامل و زمینهها اقتصادی - اجتماعی 1- بحرانها و مشکلات اقتصادی (بیکاری ، تورم ، گرانی ، احتکار و000) گرچه به اعتقاد ما عوامل اقتصادی همواره نقش روبنایی را دارا هستند اما این عوامل اگر از عوامل مستقیم نباشند ، بدون تردید زمینه را برای فعالیتهای عناصر فساد پرور فراهم میسازند.
این بحرانها افرادی را که گرفتار کمبودهایی در زندگی هستند و پشتوانه اعتقادی درستی ندارند به شبکههای فساد و افراد فرصت طلب پیوند میدهد و مستقیم یا غیر مستقیم بصورت آلتی در اجرای مقاصد آنان در میآورد.
2- درگیریهای جناحی و غفلت از دشمن یکی از عوارض درگیریهای جناحی همین مسئله است که وقتی جناحهای وفادار و دلسوز به اسلام و انقلاب همه همَ و غمشان صرف رویارویی با جناح و به قصد بیرون راندن یکدیگر از صحنه گردد.
گروهها و افراد فرصت طلب در این گیرودار زمینه را برای عرض اندام و احیای ضد ارزشهای طاغوتی و غربی و نشر افکار مسموم و منحرف خویش ، مناسب یافته و گاه با انتساب خود به یکی از دو جناح خود را در استتار کامل قرار میدهند و نیز برخی از جریانات و جناحهای موجود بنام «تسامح و آزاد اندیشی» فرصت و امکان حضور و ظهور قوی در میدان فرهنگی را به این جریانات مشکوک داده و حتی گاهی نشریات خویش را تریبونی برای تبلیغ و ترویج اندیشههای نه چندان ناب آنان قرار داده و دانسته یا ندانسته در جریان تهاجم فرهنگی غرب به نفع آن موضعگیری کرده و به حمایت از برخی افراد و جریانهای شناخته شده قلم و قدم میزنند.
فی المثل پارهای از مجلات و نشریات عرصهگاه چنین فعالیتهایی هستند.
با یک نگاه اجمالی به صفحات پارهای از مجلات ادبی ، ورزشی ، هنری و به اصطلاح فرهنگی و000 که اکثرأ در چند سال اخیر دست و بالی گشودهاند.
مشخص میشود که چه قلمهای مسمومی با سوء استفاده از فضای باز و غفلت و تسامح دوستان انقلاب در کار تضعیف عقاید و ترویج فساد و نشر ابتذال اخلاقی و تمسخر ارزشهای انقلاب و اسلام و طرح ارزشهای منحط غربی هستند.
3- فساد اداری و عناصر نا صالح در تشکیلات اداری بی شک در دستگاهها نهادهای کشوری در کنار افراد مؤمن و صالح ، افراد مغرض ، جاهل یا فاسد کم نیستند که یا عامل اجرای طرحهای زیر پرده دشمنانند و یا دستخوش فساد و کجرویها.
اینان بزرگترین عامل جهت آسیب پذیر ساختن جامعه و دهن کجی و سلب اعتماد آنان نسبت به مدیریت کشور ، مسئولیت نظام و دیگر سمبلها میشوند.
دو گانگی میان قول و فعل برخی از مسئولین ردههای پائینتر که به اقتضای شغل و مسئولیتشان ارتباط بیشتری با مردم دارند ، کم کاری ، بد رفتاری با مردم ، کاغذ بازی ، انقلابی نمایی کاذب ، تبعیضهای ناروا ، سوء استفاده از امکانات دولتی ، حیف میلها و اسرافکاریها ، رشوه خوری رابطه بازی ، سپردن امور به دست افراد نالایق ، منزوی نمودن نیروهای مؤمن و حزب اللهی ، تجمل پرستی ، عیاشی و خوشگذرانی و دیگر موارد فساد از قبیل آلودگی به مواد مخدر و الکلی ، فساد اخلاقی ، بد حجابی و000 که در بدنه نظام اداری ما مشاهده میشود از عوامل یأس و دلسردی و بی تفاوتی و بی اعتمادی و ایجاد نارضایتی و بدبینی نسبت به مسئولین و نظام در افرادی که از پشتوانه اعتقادی قوی برخوردار نیستند ، میگردد.
تحقیقأ عدهای از مردان یا زنان که صحبت از فساد یا بد حجابی آنهاست در درون همین سازمانها و ادارات دولتی یا از اعضای خانواده (زن و فرزند و000) آنها هستند ، برخی از اینها گرچه در محیط کار چهره عوض میکنند.
ژست شب و عصر و خیابانی آنها با تیپ لباس کارشان تفاوت دارد.
و برخی از آنها باهمان هیئت و لباس و گاه آرایش زننده و مغایر با موازین شرعی در محل کار خود حاضر شده و با برخوردها و ادا و اطورهای انچنانی عملأ به ترویج فساد و ابتذال دامن میزنند.
برای مردم فداکار و رنج کشیده و شهید داده ما غیر قابل تحمل است که ببینید دسترج و خون دل اینان به پای عناصر فرصت طلب و بی بند و بار قربانی میشود و با پول و حقوقی که آنها میپردازند افراد ضد انقلابی و بی تعهد ، خوشگذرانی و بوالهوسی میکنند.
4- اقلیتهای مذهبی و پیروان سایر مذاهب این گروه از پیروان سایر فرق و ادیان که درکشور ما زندگی میکنند از دو جهت زمینهساز و عامل تهاجم فرهنگی در جامعه ما هستند یکی این که اینان به دلیل عدم اعتقاد و پای بند به موازین شرعی و اصول اخلاقی اسلامی ، با سوء استفاده از آزادی موجود در نظام جمهوری اسلامی با تظاهر به فسق و فجور و بی بندو باری و ارتکاب اعمال خلاف ، یکی از عوامل مهم نشر و ترویج فساد و ابتذال در جامعه هستند.
دیگر اینکه اینها به دلیل پیوندهای دینی با جوامع غربی و یا به خاطر ماهیت وابسته و مزدور مآب خود به قدرتهای استعماری همواره به عنوان مزدور ، آلت دست و جاسوس استعمارگران در کشورهای جهان سوم بویژه در ممالک اسلامی عمل کرده واز عوامل اصلی نشر فرهنگ فساد و ابتذال در آن جوامع و کشیدن جوانان به دام فساد و انحرافات عقیدتی و اخلاقی و زمینه ساز ورود و سیطره استعمارگران بودهاند.
برای اینکه سخن به گزافه نگفته باشم به گوشهای از اقدامات و ترفندهای استعمارگر پیر که از کانال این گروه صورت گرفته اشاره مینمایم : همفر جاسوس انگلیسی در ممالک اسلامی در خاطرات خودبه روسپی نصرانیای اشاره میکند که «از سوی وزارت مستعمرات در بصره خود فروشی میکرد و جوانان مسلمان را به فساد میکشاند.»1 و درجای دیگری از هیمن کتاب به «زن جوانی که از خانوادههای یهودی مقیم شیراز بوده و در جلفای اصفهان که سالها از عمال وزارت مستعمرات بریتانیا در ایران بوده است»2 اشاره مینماید.
و در جای دیگر یکی از برنامههای وزارت مستعمرات را چنین توضیح میدهد : «ترویج شرابخواری ، قمار ، فساد و شهوترانی ، تشویق به مصرف گشت خوک ، در اینگونه فعالیتها باید اقلیتهای یهود ، نصاری .
زرتشتی ، صابئین ، بایکدیگر ، همکاری و معاضدت داشته باشند و در گسترش این مفاسد بکوشند.
متقابلأ وزارت مستعمرات ، پاداش و مقرری و حتی جوایزی برای آنان منظور خواهد داشت»3 و برای گسترش بی حجابی چنین توصیه میکند : «در مسئله بی حجابی زنان باید کوشش فوق العاده به عمل آوریم تا زنان مسلمان به بی حجابی و رها کردن «چادر»مشتاق شوند000 لازمست زنان غیر مسلمان کاملأ بدون حجاب ظاهر شوند ، تا زنان تقلید کنند»4 و برای فاسد نمودن طبقه حاکمه در بلاد اسلامی نیز از همین راه وارد میشوند ، مینویسد : «اشراف و رجال دولت و توانگری را در پنجه زنان زیباروی و طناز مسیحی گرفتار سازیم و محافل آنان را با این پریرویان رونق و جلا بخشیم تا اندک اندک ، اقتدار دینی و سیاسی خود را از دست بدهند ، مردم به ایشان بدگمان شوند و از ایمانشان نسبت به اسلام کاسته گردد.
و در نتیجه وحدت و پیوستگی سه گانه علماء حکومت و مردم بر باد رود»1 افسوس !
که مردان ، زنان و جوانان مسلمان زاده عمق این توطئه را در نیافته و براحتی دردام این از خدا بی خبران بی مروت گرفتار میآیند.
د- عوامل و زمینههای تربیتی ، روانی و خانوادگی 1- نا آشنایی و بی توجهی خانوادهها نسبت به مسائل تربیتی فرزندان بدون تردید یکی از عوامل مهم گرایش جوانان به فساد و ابتذال و گرفتار آمدن آنها در دام شبکههای فساد ، به مشکلات و نارسائیهای تربیتی مربوط میشود.
برخی از خانوادهها به دلیل نا آشنایی با اصول و مبانی تربیت اسلامی و بی توجهی به خصوصیات و خواستههای روحی - روانی و فردی فرزندان خود در سنین مختلف ، با اعمال شیوههای غلط تربیتی ، افراد و تفریط در محبت ، تشویق و تنبیههای بیجا و خشن ، تحقیر شخصیت و توهین به آنها در جمع خانواده ، دوستان و آشنایان و000 آنان را افرادی بیاراده ، پر توقع ، حقیر و زبون ، عقدهای و نا متعادل و سرخورده و مبتلا به بحرانهای روحی و روانی شدید و000 بار میآورند.
معاشرتها و اختلاطهای نامشروع فامیلی و غیر فامیلی ، عدم رعایت موازن شرعی و محرم و نا محرم در ارتباطات و رفت و آمدها ، رها نمودن و بی توجهی به بچهها در این گونه محافل و مجالس خانوادگی و غیر خانوادگی ، شب نشینیها وعیاشیها ، شوخیهای زننده و رکیک و سخنان و اعمال و حرکات تحریک آمیز که باعث بروز بلوغ زودرس درآنان میکردد ، عدم مراقبت و کنترل بر زمان خروج و ورود فرزندان به خانه دوستان و افراد و گروههایی که با آنها ارتباط دارد.
عدم نظارت بر چگونگی گذراندن اوقات فراغت و نوع و محتوای کتابهایی که مطالعه میکند و یا نوارهایی که احیانأ گوش میدهد و یا فیلمهایی که تماشا میکند ، و خلاصه عدم درک نیازها و ضوررتهای دوره جوانی و نوجوانی و بیگانگی پدر و مادر با فرزندان و احساس تنهایی و غربت و بی پناهی در فرزندان و000 همه اینها به اضافه اختلافات و درگیریهای احتمالی در خانوادهها و کشمکش و گاه طلاق و جدایی والدین و دهها مسئله دیگر از عوامل گرایش جوانان به پوچی و ابتذال هستند.
2- ویژگیها و روحیات دوران جوانی و نوجوانی اگر همه عوامل و زمینه های سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی و خانوادگی و000 را در کنار ویژگیها و حساسیتهای دوران جوانی و نوجوانی قرار دهیم.
آنگاه است که به نقش مخرب و ضاعف این عوامل در ویرانسازی بنای اعتقادی ، اخلاقی پی خواهد برد.