دانلود مقاله جنگ جهانی در دوره ظهور

Word 272 KB 15088 63
مشخص نشده مشخص نشده مهندسی هوافضا - دفاعی و جنگ
قیمت قدیم:۳۰,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • در اصل عبارت شده است و شاید معنای المحجه که در عبارت آمده است محل اجتماع کاروانهای حج, در زمان امیرمومنان(ع) و یا نام محلی باشد که در آنجا درفش‌های هیئت‌ها و نمایندگان, برای ورود به اردوگاه وی و یا ملاقات با آن حضرت اجتماع می‌کنند.
    و عبارت در آن روز بین شرق و غرب سه هزار هزار کشته می‌شوند یعنی سه میلیون نفر و اینکه کلمه (هزار) را بین پرانتز گذاردیم بدین جهت است که آن کلمه, در روایت دیگری در بحارج 52 ص 274 وارد شده بود, و شاید هم آن کلمه از روایت افتاده باشد, البته این بدین معنی نیست که قربانیان جنگ جهانی سه میلیون نفر خواهد بود, بلکه این تعداد, کشته‌های آن روز و یا مقطع دیگری خواهد بود و این یک مرحله از مراحل جنگ و آخرین آنهاست و قبلا ذکر شد که مجموع خسارتهای جانی جنگ و مرض طاعون که قبل از آن جنگ, شیوع پیدا می‌کند به دو سوم ساکنان جهان بالغ می‌گردد.

    و در روایتی دیگر پنج هفتم جمعیت جهان, چنانکه از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود:
    پیشاپیش قائم دو نوع مرگ وجود دارد یکی مرگ سرخ و دیگری مرگ سفید, تا از هر هفت نفر 5 نفر از بین بروند
    و در برخی از روایات, نه دهم مردم آمده ..., البته گاهی اختلاف روایات, بعلت تفاوت منطقه‌ها و یا علل دیگری است اما بهرحال خسارتهای مسلمانان در این جنگ, اندک بوده و یا قابل ذکر نبوده است.
    خلاصه کلام اینکه:
    روایات شریفه دلالت دارند که ترس و وحشت, اندکی قبل از ظهور و یا در سال ظهور آن حضرت, جهان را فرا می‌گیرد و خسارتهای سنگین و خورد کننده‌ای بر مردم و بطور کلی بر غیرمسلمانها وارد خواهد شد و این را می‌توان به جنگ عمومی و وسائل پیشرفته و نابودکننده آن, که باعث ترس و وحشت همه مردم می‌شود, تاویل و تفسیر نمود, چون اگر روش این جنگ بنحو کلاسیک بود, رعب و وحشت آن به این اندازه که روایات توصیف کرده‌اند فراگیر نبود و یا دست کم یک قسمت و یا منقطه‌های بیشتری وجود داشت مشمول این ترس و وحشت و قتل و کشتار نمی‌گردید.
    اما روایات و قرینه‌هایی وجود دارد که تفسیر آن را به موجی از جنگ‌های منطقه‌ای ترجیح می‌دهد, مخصوصاً با تعبیری که از امام باقر(ع) در مورد ظهور وارد شده است که فرمود: و جنگها در زمین زیاد می‌شود و این تصریح می‌کند که آنها جنگ‌های متعددی در همان سال هستند, بنابراین جمع بین این روایت و روایتهایی که بیانگر اختلاف و جنگ بین اهل شرق و غرب می‌باشد, این است که این نبردها بصورت جنگهای منطقه‌ای بین آنان ایجاد می‌شود و جنبه ویرانگری آن متمرکز در غرب می‌باشد.
    * * *
    اما زمان این جنگ, آنچه که از روایات استفاده می‌شود آنست که زمان آن بسیار نزدیک به ظهور حضرت مهدی(ع) مثلا در همان سال ظهور خواهد بود ...

    و اگر بخواهیم بین روایتی که این جنگ و صفات آن را بیان کرده است جمع کنیم بهتر است بگوئیم جنگ, طی چند مرحله خواهد شد, زیرا این جنگ اندکی قبل از ظهور حضرت آغاز, و سپس بقیه مراحل آن بعد از نهضت ظهور آن بزرگوار خواهد بود.

    و آزادسازی حجاز بدست آن حضرت, در اثناء آن جنگ می‌باشد, سپس آن جنگ بعد از فتح عراق پایان می‌پذیرد.

    و نبرد حضرت با روس‌ها و یا با بقایای آنها بعد از جنگ جهانی خواهد بود, زیرا در روایت آمده بود که نخستین نیرویی را که حضرت تدارک می‌بینند به نبرد با ترکان (روسها) اعزام نموده و آنها را نابود می‌کند.
    اما اگر روایاتی را که در مورد این جنگ وارد شده است به جنگ هسته‌ای گسترده‌ای تفسیر کنیم و به آنچه که امروزه رسانه‌ها درباره چنین جنگی, قلمفرسائی می‌کنند توجه کنیم, باید بگوئیم که مدت این جنگ بسیار کوتاه و آنطور که می‌گویند شاید بیش از یکماه نیانجامد.

    والله العالم.

    ایرانیان و نقش آنان در دوران ظهور قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران, کشور ایران در تصور غربیها پایگاهی حیاتی, آنهم در مرز شوروی و در قلب جهان اسلام بحساب می‌آمد و از دیدگاه مسلمانها کشوری اسلامی و اصیل بشمار می‌رفت که "شاه" سرسپرده غرب و هم‌پیمان اسرائیل بر آن حکومت می‌کرد و برای خوش خدمتی به اربابانش, کشورش را دربست در اختیار و خدمت آنان قرار داده بود.

    علاوه بر آنچه که در تصور دیگران بود, در ذهن یک فرد شیعه مانند من, کشوری بود که در آن مرقد مطهر حضرت امام رضا(ع) و حوزه علمیه قم وجود داشت و کشوری دارای تاریخی اصیل و ریشه‌دار در تشیع و علماء و اندیشمندان شیعه و تالیفات گرنبها, زمانیکه به روایات وارده در خصوص مدح و ستایش ایرانیان برمی‌خوریم و آنها را بررسی می‌کنیم.

    بیکدیگر می‌گوئیم: این روایات مانند روایتهایی است که مدح و ستایش و یا مذمت گروهها و قبیله‌ها و بعضی کشورها را دربر دارد, نمی‌تواند بدون اشکال باشد ...

    گرچه این روایات صحیح و درست می‌باشند, اما مربوط به تاریخ گذشته و احوال مختلف ملتهای صدر اسلامی و قرنهای اولیه آن است ..

    این طرز فکر رائج بین ما بود که, امت اسلامی در حالتی جاهلانه و فرمانبردار سلطه کفر جهانی و نوکران اوست, در بین ملتها هیچیک بر دیگری برتری ندارد و چه بسا همین ایرانیان مورد بحث, بدتر از سایر ملتها بوده‌اند, بدلیل اینکه آنان طرفداران تمدنی کفرآمیز و برتریجوئی‌های ملی و نژادی بوده‌اند که سرسپردگانی چون شاه و اربابان غربی‌اش برای ایجاد چنین تز و طرز فکری و تربیت مردم ایران, بر همنی روش پافشاری می‌کردند ..

    ...

    تا اینکه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران, مسلمانان را در سطح جهان غافلگیر کرد و قلبهای غمگین آنان را چنان ازخوشحالی و شادی سرشارنمود که در قرن‌های گذشته بی‌سابقه بود, بلکه بالاتر, آنان تصور چنین پیروزی را نداشتند..

    این سرور و خوشحالی همه کشورها و ملتهای مسلمان را دربرگرفت, از جمله مظاهرخوشحالی مردم, این بودکه همه جا صحبت از فضل و برتری ایرانیان و طرفداران سلمان فارسی بود, بطور مثال, یکی از صدها عنوان که در غرب و شرق جهان اسلام منتشر و پخش شد, عنوان و تیتر مجله تونسی (شناخت) بود که در آن آمده بود: "پیامبر(ص) ایرانیان را جهت رهبری امت اسلامی برمی‌گزیند" این نوشته‌ها, خاطرات ما را درباره ایرانیان تجدید کرد و دریافتیم روایاتی که از پیامبر(ص)درباره آنان وارد شده است تنها مربوط به تاریخ گذشته آنها نبوده, بلکه ارتباط به آینده نیز دارد ...

    ما با مراجعه به منابع حدیث و تفسیر و بررسی روایات مربوط به ایرانیان, به این نتیجه رسیدیم که این روایات و اخبار بیش از آنکه مربوط به گذشته باشد, مربوط به آینده است و جالب اینکه اینگونه روایات در منابع حدیث اهل سنت بیشتر از شیعه وجود دارد.

    چه می‌توان کرد, زمانیکه در روایات مربوط به حضرت مهدی(ع) و زمینه‌سازی حکومت آن بزرگوار, ایرانیان و یمنی‌ها دارای سهم بسزائی بوده و کسانی هستند که به مقام ایجاد زمینه مناسب برای ظهور آن حضرت و شرکت در نهضت وی نائل می‌شوند..

    و همچنین افراد شایسته‌ای از مصر و مومنانی حقیقی از شام و گروههایی از عراق..

    نیز از این فیض بهره‌مند می‌شوند و همینطور سایر دوستداران آن حضرت که در گوشه و کنار جهان اسلام پراکنده هستند, از این موهبت برخوردار می‌شوند, بلکه آنان از یاران ویژه و وزراء و مشاورین آن حضرت ارواحنافداه می‌باشند.

    ما اینک, روایاتی را که پیرامون ایرانیان بطور عموم وارد شده است مورد بررسی قرار داده و سپس به نقش آنان در زمان ظهور می‌پردازیم.

    آیات و اخبار در ستایش ایرانیان روایاتی که درباره ایرانیان و پیرامون آیاتی که تفسیر به ایرانیان شده وارد شده است, تحت این نه عنوان آمده است: »الف ـ طرفداران سلمان فارسی.

    ب ـ اهل مشرق زمین.

    ج ـ اهل خراسان.

    د ـ یاران درفش‌های سیاه.

    هـ.

    فارسیان.

    و ـ سرخ‌رویان.

    ز ـ فرزندان سرخ‌رویان.

    ح ـ اهل قم.

    ط ـ اهل طالقان" البته خواهید دید که غالباً مراد از این عناوین یکی است, اخبار دیگری نیز وجود دارد که با عبارت‌های دیگری از آنان یاد کرده است.

    در تفسیر قول خدای سبحان: و ان تتولوا یستبدل قوماً غیرکم خدای غعزوجل فرمود: "اینک شما کسانی هستید که فراخوانده می‌شوید تا در راه خدا انفاق کنید, برخی از شما در انفاق بخل می‌ورزد و کسی که بخل کند به خویش بخل می‌کند و خداوند بی‌نیاز است و شما نیازمندید و اگر روگردان شوید خداوند گروهی را غیر از شما جایگزینتان می‌نماید و آنان مثل شما نیستند" صاحب کشاف نقل کرده که از پیامبر(ص) درباره کلمه (قوم) که در آیه شریفه آمده است سوال شد.

    سلمان فارسی نزدیک پیامبر(ص) نشسته بود آن حضرت با دست مبارک خود به ران پای سلمان زد و فرمود: "بخدایی که جان من در دست قدرت اوست, اگر ایمان به کهکشانها بستگی داشته باشد مردانی از فارس به آن دست می‌یابند" به نقل صاحب مجمع‌البیان از امام باقر(ع) روایت شده که فرمود: "ای اعراب, اگر روی برگردانید, خداوند گروه دیگری را جایگزین شما می‌گرداند, یعنی ایرانیان" و صاحب المیزان آورده که درالمنثور, روایتی را عبدالرزاق و عبدین حمید و ترمذی و ابن جریر و ابن ابی حاتم و طبرانی در کتاب اوسط و بیهقی در کتاب دلائل ..

    از ابوهریره نقل کرده است که وی گفت: پیامبر(ص) این آیه را "و ان تتولوا یستبدل قوماً غیرکم, ثم لا یکونوا امثالکم" قرائت فرمود, عرض کردند: یا رسول‌الله!

    اینها چه کسانی هستند که اگر ما روی گردان شویم جایگزین ما می‌شوند؟

    پیامبر اسلام(ص) با دست مبارک به شانه سلمان فارسی زد و سپس فرمود: "او و طرفداران او, بخدایی که جانم در دست قدرت اوست اگر ایمان بستگی به کهکشانها داشته باشد مردانی از فارس (ایرانیان) به آن دست می‌یابند" مانند این روایت بطرق دیگری از ابوهریره و همچنین از ابن مردویه از جابریه عبدالله نقل شده است.

    در این روایت دو معنا که همه بر آن اتفاق دارند, وجود دارد که عبارتند از: اینکه ایرانیان (فرس) خط و جناح دومی بعد از اعراب, برای بدوش کشیدن پرچم اسلام می‌باشند.

    بدلیل اینکه, آنان به ایمان دست می‌یابند هر چند از آنان دور و دسترسی به آن دشوار باشد.

    چنانکه در همین روایت سه مطلب قابل بحث است: اولا: اینکه خداوند متعال اعراب را تهدید به جایگزینی (فرس) ایرانیان نموده است, آیا مخصوص زمان نزول آیه در زمان پیامبر(ص) است و یا اینکه مربوط به همه نسلهاست, بگونه‌ای که دارای این معنی باشد: اگر شما (اعراب) روی گردان از اسلام شوید در هر نسلی که باشد (فرس) را جایگزین شما می‌گرداند؟

    ظاهر معنی این است که بحکم قاعده (مورد, مخصص نمی‌باشد) این نکته در همه نسلهای بعدی نیزاستمرار دارد وآیات مبارکه قرآن در هرطبقه و نسلی نقش خورشید وماه را دارند (یعنی در نورافشانی یکسان‌اند)چه اینکه این مطلب در روایات آمده ومفسران نیز برآن اتفاق نظر دارند.

    ثانیا: حدیث شریف می‌گوید مردانی از فارس به ایمان دست خواهند یافت نه همه آنان, بدیهی است که این خود, ستایشی است نسبت به افراد نابغه‌ای از بین آنها نه جمیع آنها ..

    اما ظاهر آیه شریف و روایت این است که هر دو, بطور عام ستایش از فرس می‌نمایند, چون در میان آنان کسانی هستند که به درجه دست‌یابی به ایمان و یا علم می‌رسند.

    بویژه با ملاحظه اینکه صحبت از گروهی است که بعد از اعراب حامل آئین اسلام هستند, بنابراین مدح و ستایشی که برای آنان بشمار آمده بدین جهت است که آنها زمینه مناسبی برای بوجود آمدن نوابغ خود می‌باشند و از آنان اطاعت و پیروی می‌کنند.

    ثالثا: آیا تاکنون روی گردانی اعراب از اسلام و جایگزین شدن (فرس) بجای آنان صورت گرفته است یا خیر؟

    جواب: بر اهل دانش و علم, پوشیده نیست که مسلمانان امروز, اعم از عرب و غیرعرب از اسلام واقعی اعراض نموده و روی گردان شده‌اند.

    بدین ترتیب متاسفانه فعل شرط, در آیه شریفه(ان تتولوا)(اگر روی گردان شوید)تحقق یافته و تنها جواب شرط, یعنی جایگزین شدن فرس بجای آنان باقی مانده است, در این زمینه هم با دقتی منصفانه می‌توان گفت که وعده الهی, در آستانه تحقق است.

    بلکه, روایت بعدی که در تفسیر نورالثقلین آمده است دلالت دارد که این جایگزینیدر زمان بنی امیه حاصل شده است, چون زمانی که عربها متوجه مراکز و مناصب و مال‌اندوزی شدند, فرس (ایرانیان) به کسب علوم اسلامی روی آورده و از آنان سبقت گرفتند از امام صادق(ع) منقول است که فرمود: "قد والله ابدل خیراً منهم, الموالی" "سوگند بخدا که بهتر از آنها را جایگزین فرمود, یعنی عجم را" گرچه تعبیر به موالی در آن روز شامل غیرفرس(ایرانیان)یعنی ترکان‌و رومیها که اسلام آورده بودندنیز می‌شده است اما آنچه مسلم است (فرس) بعنوان مرکز ثقل, اکثریت آنان را تشکیل می‌داده‌اند.

    بویژه با توجه به شناخت امام صادق(ع) نسبت به تفسیری که پیامبر(ص) از آیه شریفه درباره (فرس) فرموده است.

    در تفسیر گفته خدای سبحان: و آخرین منهم لما یلحقوابهم خدای عزوجل فرمود: "اوست آنکه برانگیخت در بین درس نخوانده‌ها رسولی را از خودشان که آیات خدا را برآنان می‌خواند و آنان را پاک می‌سازد و کتاب و کمت‌شان می‌آموزد اگر چه قبلا در گمراهی آشکاری بودند و افراد دیگری از ایشان که به آنان نپیوسته‌اند و اوست خدای عزیز و حکیم" مسلم, در صحیح خود از ابوهویره روایت کرده که گفت: "ما حضور پیامبر(ص) بودیم که سوره مبارکه‌جمعه نازل شد وحضرت آن را تلاوت فرمودتا رسید به‌آیه "و آخرین منهم لما یلحقوابهم" مردی از او سوال کرد, یا رسول‌الله: اینان چه کسانی هستند که هنوز بما نپیوسته‌اند؟

    حضرت پاسخ نفرمود: ابوهریره گفت: سلمان فارسی نیز در بین ما بود پیامبر(ص) دست مبارکشان را بر سلمان نهاد و فرمود: بخدایی که جانم در دست قدرت اوست اگر ایمان بستگی به کهکشانها داشته باشد مردانی از این‌ها (طرفداران سلمان) به آن دست خواهند یافت".

    در تفسیر علی بن ابراهیم, ذیل آیه "و آخرین منهم لما یلحقوا بهم" آمده است که: "و افراد دیگری که به آنها نپیوسته‌اند" یعنی کسانی که بعد از آنان اسلام آورده‌اند.

    و صاحب مجمع‌البیان آورده آأنان همه افراد بعد از اصحاب هستند تا روز قیامت, سپس گفته است که آنان عجم‌ها و کسانی که به لغت عربی حرف نمی‌زنند می‌باشند چون پیامبر(ص) به سوی هرکس که وی را مشاهده کرده و کسانی که بعدا می‌آیند, اعم از عرب و عجم برانگیخته و مبعوث شده است بنقل از سعیدبن حبیر و نیز از امام باقر(ع).

    مطلق بودن کلمه "و آخرین منهم" اقتضا دارد که شامل همه طبقات و نسلهای بعدی از زمان پیامبر(ص) از عرب و غیرعرب می‌شود, اما با مقایسه کلمه (امیین) و (آخرین) بهتر است که بگوئیم مراد از (امیین) اعراب از (آخرین) افرادی از غیرعرب که اسلام می‌آوردند باشد, چنانکه بعضی روایات اهل بیت(ع) گویای این مطلب است و صاحب کشاف نیز همین مبنا را پذیرفته است.

    بنابراین.

    پیامبر(ص) که آیه شریفه را به (فرس) تفسیر نموده است, در حقیقت منطبق بر مصداق مهمی برای کلمه (آخرین) و یا مهم‌ترین مصداق, از بین مصادیق آن می‌باشد, گرچه صرف تطبیق, باعث فضل و برتری بیشتر نمی‌گردد, اما چون پیامبر(ص) آنان را ستوده به اینکه آنان به ایمان و علم و یا اسلام هر چند دور و مشکل باشند نائل خواهند شد و از طرفی رسول خدا(ص) در تفسیر هر دو آیه عمداً, عین گفته خود را تکرار می‌کنند و زدن أن حضرت بر شانه سلمان فارسی, دلیل روشنی بر این مدعی است.

    در تفسیر کلام خدای بزرگ: بعثنا علیکم عبداً لنا اولی بأس شدید "به بنی اسرائیل اعلام نمودیم در کتاب, "تورات" که دو بار در زمین فساد و سرکشی بزرگی خواهید کرد, پس چون وعده یکی از آنها (فساد) برسد.

    بندگانی از خود را که دارای قوت و نیرومندی شگرفی هستند بطرف شما می‌فرستیم تا در همه جا جستجو کنند و این وعده‌ای انجام شده است, سپس پیروزی را مجددا برای شما برگردانیم و شما را با اموال و فرزندان یاری کردیم و شما را از آنان (دشمنانشان) بیشتر و قوی‌تر گردانیم.

    اگر نیکی نمودید, برای خودتان‌و اگر بدین نمودید گریبانگیر خودتان می‌شودو‌زمانیکه دیگر وعده آن (فساد) آید رویهای شما را بد جلوه دهند تا اینکه داخل مسجد شوند همانگونه که نخستین مرتبه وارد شدند و تا اینکه نابود و تباه کنند آنچه را که بر آن غلبه یافتند تباه کردنی" در تفسیر نورالثقلین از روضه کافی پیرامون تفسیر آیه شریفه "بعثنا علیکم عباداًلنا اولی باس شدید" از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: "آنان کسانی هستند که خداوند تبارک و تعالی قبل از ظهور قائم(ع) آنها را برمی‌انگیزد و آنان دشمنی از آل پیامبر(ص) را فرا نمی‌خواند مگر اینکه او را بقتل می‌رسانند" و عیاشی در تفسیر خود از امام باقر(ع) روایت کرده که حضرت آیه شریفه "بعثنا علیکم عبادا لنا اولی باس شدید" را قرائت می‌کردند, سپس فرمودند: "او قائم(ع) و یاران اویند که دارای قوت و نیروی زیاد می‌باشند." و در بحارالانوار از امام صادق(ع) منقول است که: "حضرت آیه شریفه فوق را قرائت کردند ...

    عرض کردیم فدایت شویم اینها چه کسانی هستند؟

    سپس حضرت 3 مرتبه فرمودند: بخدا سوگند آنان اهل قم هستند, بخدا سوگند آنان اهل قم هستند, بخدا قسم آنان اهل قم هستند" اما روایاتی که از طریق شیعه و سنی در ستایش ایرانیان و نقش آنان در بدوش کشیدن درفش هدایت اسلام وارد شده‌, بسیار ساده است, از آن جمله: روایت مربوط به مبارزه با اعراب, برای بازگشت به اسلام ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج‌البلاغه نقل کرده است که: "روزی اشعت‌بن قیس نزد امیرمومنان(ع) آمد و از میان صفوف جماعت گذشت تا خود را به نزدیکی حضرت رساند, بعد رو به آن بزرگوار کرده و گفت: ای امیرمومنان این سرخ‌رویان (ایرانیان) که اطراف شما را گرفته و نزدیک شما نشسته‌اند بر ما چیره شده‌اند.

    در این لحظه که حضرت کاملاً سکوت فرموده و سرش را بزیر افکنده و با پای خود آرام به منبر می‌کوبید (یعنی اشعت چه گفتی) ناگهان صعصه‌بن صوحان که یکی از یاران با فوای حضرت بود گفت: ما را با اشعت چکار!

    امروز امیرمومنان(ع) درباره اعراب مطلبی را می‌فرماید که همیشه بر سر زبانها خواهد ماند و فراموش نمی‌گردد, سپس حضرت پس از درنگی اندک.

    سر را بالا گرفته و فرمود: کدامیک از این شکم‌پرستان بی‌شخصیت مرا معذور می‌دارد و حکم به انصاف می‌کند, که برخی از آنها مانند الاغ در رختخواب خود میلآغلطد و دیگران را از پند آموختن محورم می‌سازد!

    آیا مرا امر می‌کنی آنان (ایرانیان) را طرد کنم, هرگز طرد نخواهم کرد.

    چون در این صورت از زمره جاهلان خواهم بود اما سوگند به خدایی که دانه را شکافت و بندگانش را آفرید حتما شما را برای برگشت مجدد به آئین‌تان سرکوب می‌کنند همانگونه که شما آنان (ایرانیان) را در آغاز, برای پذیرش این آئین سرکوب نمودید" اشعت‌بن قیس رئیس قبیله بزرگ کنده و از سران منافقین و از جمله کسانی بوده که در قتل امیرمومنان(ع) شرکت داشت و دختر او جعده نیز همسر امام مجتبی(ع) بود که آن حضرت را بوسیله زهر مسموم نمود و پسرش محمدبن اشعت از جمله افرادی بوده که در به شهادت رساندن سیدالشهداء حضرت حسین‌بن علی(ع) سهیم بوده است.

    به گفته روایت, اشعت در صف آخر نمازگزاران آنگونه که آداب مسلمانهاست ننشست, بلکه صف‌ها را شکافت و گردنهای نمازگزاران را این طرف و آن طرف زد تا در صف اول نماز بگزارد.

    همینکه به قسمت جلو رسید گروه انبوهی‌از ایرانیان را دیدکه اطراف منبر امیرمومنان(ع) گرد آمده‌اند.

    اشعت با قطع کردن خطبه و سخنرانی حضرت, با صدای بلند, آن بزرگوار را مخاطب ساخت: ای امیرمومنان این سرخ‌رویان بر ما چیره شده‌اند, البته سر اینکه تعبیر به سرخ‌رویان کرده این است که عرب‌ها رنگ سبز را اگر زیاد باشد سیاه می‌گویند بهمین جهت در اثر سرسبزی و بسیار نخل خرما در عراق, آن کشور را (ارض سواد) یعنی (سرزمین سیاه) می‌نامند.

    از این‌رو از سفید نیز تعبیر به سرخ می‌کنند.

    بدین جهت عجم (ایرانیان) را چون سفیدپوست هستند, سرخ‌رویان و یا فرزندان سرخ‌رویان می‌گویند.

    اما اینکه امیرمومنان(ع) مکرر با پای مبارکش به منبر زد, با این کار به اشعت می‌فرمود: چه می‌گوئی؟

    و بعد از آن, امام(ع) سکوت فرمود و به فکر جواب وی برآمد.

    اما صعصعه‌بن صوحان عبدی که از یاران برگزیده آن حضرت بود.

    اهمیت قضیه را درک کرد که منظور اشعت طرح خلافت مسلمانهاست که از ارزشهای دنیوی است و باید ویژه اعراب‌وامثال آنان باشد.

    و‌‌سزاوار نیست مسلمانهای‌جدید‌و‌سفیدپوست(ایرانیان)اطراف حضرت جمع شده باشند و از اشعت به آن بزرگوار نزدیک‌تر باشند.وانگهی صعصعه عارف به آن موازین اسلامی بود‌که‌امیرمومنان(ع)به آنها ملتزم است.

    با‌توجه به‌این شناخت صعصعه می‌دانست که جواب امام(ع) به اشعت کوبنده خواهد بود.

    از این رو صعصعه با جمله "ما را با اشعت چکار" او را سرزنش کرد که چنین نعره عشیره‌ای و نژادپرستی را ضد ایرانیان سرداد.

    که امام(ع) را وادار کرد, به نفع آنان (ایرانیان) و برضد عرب سخنرانی کند, سپس امام(ع) پس از سکوتی طولانی سرش را بالا گرفت اما نه اینکه به اشعت نگاه کند و جوابش را بدهد بلکه از او روی گردانیده ومسلمانان را مورد خطاب قرار داد که: چه‌کسی‌مرا معذور می‌دارد؟

    چه کسی بانصاف حکم می‌کند درباره من, از این افراد بی‌شخصیت که یکی از آنان‌که‌نه دارای‌اندیشه است ونه هدف بلکه انسانی‌کودن و پرخواب و شهوتران با لولیدن در رختخواب از ناز و نعمت و پرخوری و شکم‌بارگی مانند‌حیوان, به بی‌شخصیتی وکسل بودن و تنبلی خود اکتفاء ننموده, بلکه دیگران را نیز از آموختن معارف دین محروم می‌کند.

    و آنان را مورد طعنه قرار می‌دهد زیرا آنان (ایرانیان) قلب‌هایشان متوجه علم و اهل دانش بوده و اطراف امام و پیشوای خود و منبر وی گرد می‌آیند.

    ای اشعت آیا مرا امر می‌کنی که آنان را طرد کنم آنگونه که گروهی مرفه از طرفداران حضرت نوح(ع) چنین درخواستی را از او نمودند و بدو چنین گفتند: "افرادی که اطراف تو را گرفته و از تو پیروی می‌کنند جز اراذل و اوباش و بی‌اندیشه‌ها نیستند", بلکه ای اشعت پاسخ من به تو همان پاسخ پیامبر خدا حضرت نوح(ع) به افراد پست و بی‌شخصیت قوم خودش می‌باشد که فرمود: "من آنان را طرد نخواهم کرد چون در این صورت از جمله جاهلان خواهم بود." سپس مولای متقیان(ع) با سوگندهایی که پیامبر اسلام(ص) از آینده کسانی که اطراف منبر اوحلقه زده بودند وطرفدارانش‌گفتارخود‌را به‌پایان برد مانند فقره‌ای از خطبه گذشته که فرمود: ْسوگند به خدایی که داند را شکافت و موجودات زنده را آفرید, البته او شما (اعراب)را برای‌اینکه به‌آئین‌اسلام برگردید سرکوب می‌کندآنگونه‌که‌شما‌در اوائل, آنان (ایرانیان) می‌زدید تا داخل‌دردین‌اسلام شوند"این مطلب‌دلالت دارد که وعده الهی بزودی در بین اعراب محقق می‌شود و آنان از دین رو برمی‌گردانندوخداوند فرس (ایرانیان) را جایگزین‌آنها می‌نمایدکه مانند آنان عرب زبان نیستند ...

    و دلالت دارد که پیروزی اسلام در این مرحله از ایران اغاز شده و بطرف قدس ادامه می‌یابد و مقدمه برای ظهور حضرت مهدی(ع) است.

    روایت: شیران بی‌فرار این روایت را احمدبن حنبل از پیامبر(ص) نقل کرده که آن حضرت فرمود: "نزدیک است که خداوند متعال, اطراف شما را از عجم پرنماید, آنان چون شیرانی هستند که اهل فرار نیستند طرفهای درگیر و دشمنان شما را می‌کشند و از غنیمت‌های شما استفاده نمی‌کنند" این روایت را ابونعیم در کتاب خودش به چند طریق از حذیفه و سمره‌بن جندب و عبدالله‌بن عمر نقل کرده است, الا اینکه او بجای عبارت (از غنائم شما استفاده نمی‌کنند) (استفاده می‌کنند) آورده است.

    روایت: گوسفندان سیاه و سفید این روایت را نیز حافظ ابونعیم در کتاب خود به چند طریق از ابوهریره و از مردی از صحابه و از نعمان‌بن بشیر و مطعم‌بن حبیر و ابوبکر و ابویعلی و حذیفه یمانی از پیامبر(ص) نقل کرده است که عبارت حدیث, از حذیفه می‌باشد: "پیامبر(ص) فرمود: امشب خواب دیدم گوسفندانی سیاه پشت سرم در حرکتند, سپس گوسفندان سفیدی به آنها پیوستند, بطوری که دیکر گوسفندان سیاه را ندیدم, ابوبکر گفت: این گوسفندان سیاه اعراب هستند که از شما پیروی می‌کنند و گوسفندان سفید عجم هستند که از شما پیروی می‌کنند و آنقدر تعداد آنان زیاد می‌شود که عربها در بین آنها دیده نشده و بشمار نمی‌آیند, پیامبر(ص) فرمود: درست است فرشته وحی هم‌چنین تعبیر کرده است" در روایات ابونعیم عبارات گوناگونی است که تعبیر ابوبکر در آن‌ها نیست و در برخی از آن روایات آمده است که پیامبر(ص) در خواب دید که گوسفندان سیاهی را آب می‌دهد که گوسفندان سفید بسیاری نیز بطرف ایشان روی آوردند ...

    تا آخر.

    روایت: ایرانیان.

    طرفداران اهلبیت حافظ ابونعیم این روایت را در کتاب یاد شده از ابن عباس نقل کرده و گفته است: "نزد پیامبر(ص) صحبت از فارس به میان آمد, حضرت فرمود: فارس (ایرانیان) طرفداران و دوستداران ما اهل بیت هستند" روایت: عجم, مورد اعتماد پیامبر این روایت را نیز ابونعیم در کتاب خویش از ابوهریره روایت کرده که گفت: "نزد پیامبر(ص) سخن از موالی و عجم‌ها بمیان آمد, حضرت فرمود: سوگند بخدا من بیش از شما (و یا بیشتر از بعضی از شما) به آنها اعتماد دارم" قریب به همین مضمون را ترمذی در کتاب خود آورده, البته لفظ عجم‌ها در اینجا اعم از عجم (ایرانی) است و شامل غیرعرب از عجم مانند ترکان و غیرآنها نیز می‌شود.

    روایت: آیا مردم, کسانی جز فارسیان و رومیان‌اند؟

    ابونعیم در کتاب خود, این روایت را از ابوهریره نقل کرده که پیامبر(ص) فرمود: "امت من آنچه را که امتهای گذشته و نسل‌های قبل از آنان گرفته‌اند وجب به وجب و متر به متر خواهند گرفت.

    گفته شد: یا رسول‌الله همانگونه که فارس و روم انجام دادند؟

    حضرت فرمود: مردم کدامند غیر از فارس‌ها و رومیان" این روایت, به حقیقتی از تاریخ تمدن اشاره دارد و آن اینکه فرس (عجم) و رومیان یعنی غربی‌ها مرکز ثقل تمدن بشریت را در تاریخ تشکیل می‌دهند و ما در زمان خود, شاهدیم که هیچ ملتی مانند فرس (ایرانیان) بر سر تمدن, طرف درگیر, با غربیها نیست.

    ایرانیان و آغاز زمینه‌سازی برای ظهور حضرت مهدی(ع) کلیه منابع روایی شیعه و سنی, پیرامون حضرت مهدی(ع) اتفاق نظر دارند که آنها بزرگوار بعد از نهضتی مقدماتی که برایش بوجود می‌آید, ظهور می‌کند ...

    و یاران درفش‌های سیاه, ایرانی‌اند که زمینه‌ساز حکومت آن حضرت و آماده کننده مقدمات فرمانروائی وی می‌باشند.

    در این روایات, اتفاق است که دو شخصیت وعده داده شده, سیدخراسانی و یا هاشمی خراسانی و یاور او شعیب‌بن صالح هر دو ایرانی هستند ...

    تا پایان روایاتی که مربوط به آنان در منابع شیعه و سنی آمده است.

    اما منابع حدیث شیعه علاوه بر ایرانیان, افراد دیگری را بعنوان زمینه‌سازان ظهور حضرت مهدی(ع) بنام یمینی‌ها ذکر نموده است چنانکه روایات بیشماری در منابع شیعه وجود دارد که بطور عموم دلالت دارد که قبل از ظهور آن حضرت, حکومت و یا نیرو و یا نهضتی مبارز و انتقام گیرنده برپا خواهد شد ...

    مانند این روایتی که می‌گویند: "او می‌آید و برای خداوند, شمشیری است از نیام کشیده شده" البته اگر چنین روایتی وجود داشته باشد.

    چه اینک صاحب کتاب "یوم‌الخلاص" آن را با ذکر پنج منبع نقل کرده است که من این روایت را در این منابع نیافتم, همچنین موارد متعدد دیگری که برای آنها هم منابعی را ذکر نموده است!

    خداوند به ما دقت و امانت در نقل روایات را عنایت فرماید ...

    و مانند روایت ابان‌بن تغلب از امام صادق(ع) که گفت شنیدم, حضرت می‌فرمود: "هنگامیکه درفش حق برافراشته می‌گردد شرقی‌ها و غربی‌ها آن را لعن و نفرین می‌کنند!

    آیا می‌دانی برای چه؟

    عرض کردم خیر.

    حضرت فرمود: برای آنچه را که مردم با آن روبرو می‌شوند از اهل بیت و فرزندان آن حضرت پیش از ظهور وی" این روایت دلالت دارد که اهل بیت آن حضرت, از بنی هاشم‌اند و پیروان وی, غرب و شرق را خشمگین و ناراحت کرده‌اند, آنها (دشمنان) زمانیکه با نهضت ظهور حضرت مهدی(ع) روبرو می‌شوند برای آنان مصیبتی بس بزرگ است که در اثر آن اعصابشان را از دست می‌دهند و روایتی که قبلا از روشه کافی در تفسیر آیه شریفه "بعثنا علیکم عبادا لنا اولی باس شدید" از امام صادق(ع) نقل شد حضرت فرمودند: "گروهی را که خداوند پیش از ظهور قائم برمی‌انگیزد, هیچ دشمنی را از آل پیامبر(ص) فرا نمی‌خوانند مگر اینکه او را بقتل می‌رسانند" و سایر روایاتی که دلالت دارد, مهیا شدند مقدمه و زمینه برای ظهور آن حضرت, با نیروی نظامی و تبلیغاتی جهانی است و چنانکه در برخی روایات آمده است بگونه‌ای است که "نام او بر سر زبانهاست".

    بنابراین, روایات مربوط به مقدمات ظهور, به سه دسته تقسیم می‌شود: الف ـ روایات مربوط به روی کار آمدن یاران درفش‌های سیاه که شیعه و سنی بر آن اتفاق دارند.

    ب ـ روایات مربوط به حکومت یمنی که فقط در منابع شیعه وارد شده است, الببته شبیه این روایات, احادیثی در برخی از منابع اهل سنت است مبنی بر ظاهر شدن یمنی پس از ظهور حضرت مهدی(ع).

    ج ـ روایاتی که حاکی از ظاهر شدن و روی کار آمدن زمینه‌سازان ظهور آن بزرگوار است, بی‌آنکه آنها را مشخص نماید ...

    اما بزودی متوجه خواهید شد که این روایات بطور عموم دلالت بر یاران ایرانی و یمنی آن حضرت دارد که زمینه‌ساز حکومت وی هستند.

    اما روایات, زمان روی کارآمدن حکومت یمنی‌ها را مشخص نموده است که در همان سال ظهور حضرت و همزمان با خروج سفیانی از سرزمین شام و یا نزدیک خروج سفیانی که دشمن و مخالف حضرت است, می‌باشد.

    چنانکه خواهید دانست.

    اما حکومت زمینه‌سازان ایرانی, به دو مرحله مشخص تقسیم می‌شود: مرحله اول, آغاز نهضت آنان بوسیله مردی از قم, کسی که حرکتش سرآغاز امر ظهور حضرت مهدی(ع) است, چه اینکه روایات گویای این است که "آغاز نهضت آن حضرت از ناحیه مشرق زمین است".

    مرحله دوم, ظاهر شدن دو شخصیت موردنظر, در بین آنان به نام سید خراسانی و فرمانده نیروهای آن حضرت و جوان گندمگوئی که نام وی در روایات, شعیب‌بن صالح ضبط شده است.

    چنانکه می‌توان, نقش ایرانیان زمینه‌ساز را با توجه به پیشامدها و حوادثی که ذکر آنها در اخبار آمده است نیز, به چهار مرحله تقسیم نمود: مرحله اول: از آغاز نهضت آن توسط مردی از قم تا ورودشان در جنگ.

    مرحله دوم: داخل شدن در جنگی طولانی, تا اینکه خواسته‌های خویش را بر دشمن تحمیل می‌کنند.

    مرحله سوم: رد کردن خواسته‌های نخستین خود که اعلام کرده بودند و بپا شدن قیام همه‌جانبه آنان.

    مرحله چهارم: سپرده پرچم اسلام بدست توانای حضرت مهدی(ع) و شرکت جستن آنها در نهضت مقدس آن حضرت.

    در برخی از روایات, آمده است که ظاهر شدن خراسانی و شعیب در اثنای جنگ ایرانیان بوقوع می‌پیوندد, بگونه‌ای که آنها با توجه به طولانی شدن نبردشان با دشمن, وی از پذیرفتن سید خراسانی را بعنوان سرپرستی امور اجتماعی و سیاسی خود برمی‌گزینند گرچه وی از پذیرفتن این منصب خرسند نیست, اما آنها او را سرپرست خود قرار می‌دهند, سپس سید خراسانی, شعیب‌بن صالح را بفرماندهی نیروهای مسلح خویش برمی‌گزیند.

    در تعدادی از روایات, زمان آخرین مرحله زمینه‌سازی آنان که متصل به ظهور حضرت مهدی(ع) است مشخص گردیده که شش سال خواهد بود.

    این برهه, مرحله شعیب و خراسانی است, از محمدبن حنیفه نقل شده است که فرمود: "درفش‌های سیاهی از بنی‌عباس و پس از آن درفش‌های سیاه دیگری از خراسان خروج می‌کنند که حاملان آنها کلاه سیاه و لباس سفید بر تن دارند, پیشاپیش آنان مردی است که وی را صالح‌بن شعیب و یا شعیب‌بن صالح می‌نامند او از قبیله بنی یمنم است آنان نیروهای سفیانی را شکست داده و در بیت‌المقدس فرود می‌آیند تا مقدمه حکومت حضرت مهدی(ع) را فراهم آورند, تعداد سیصد تن دیگر از شام به او می‌پیوندند, فاصله خروج او تا تقدیم زمام امور را به حضرت مهدی(ع) هفتاد و دو ماه می‌باشد"

در اصل عبارت شده است و شايد معناي المحجه که در عبارت آمده است محل اجتماع کاروانهاي حج, در زمان اميرمومنان(ع) و يا نام محلي باشد که در آنجا درفش‌هاي هيئت‌ها و نمايندگان, براي ورود به اردوگاه وي و يا ملاقات با آن حضرت اجتماع مي‌کنند. و عبارت "در

به طور ساده می توان گفت جهانی شدن بر سطح در حال افزایش، دامنه رو به رشد و تاثیر پرشتاب، فزایند و عمیق جریان هاو الگوهای فراقاره ای تعامل اجتماعی دلالت می کند. جهانی شدن به تغییر یا دگرگونی در سطح سازماندهی بشری اشاره دارد که جوامع دور را به یکدیگر مرتبط می سازد و دامنه دسترسی روابط قدرت در سراسر مناطق و قاره های جهان را گسترش می دهد. اما نباید آن را حاکی از ظهور نوعی جامعه جهانی ...

ایران و قدرتهای بزرگ در آستانه جنگ جهانی اول از آنجا که شناخت واکنش جامعه ایران در برابر قدرتهای متخاصم در سالهای جنگ جهانی اول، با شناخت اهداف، سیاستها و مطامع دولتهای مزبور پیوند مستقیم دارد، در این گفتار کوشش می‌شود تا به شیوه‌ای گذرا بر ماهیت و نوع روابط چهار قدرت بزرگ روسیه، بریتانیا، آلمان و عثمانی با ایران پرتو افکنده شود تا در این رهگذر علل و ریشه‌های نقض بی‌طرفی ایران ...

چکیده جهانی شدن پدیده نوظهوری نیست بلکه فرایندی است که همگام با افزایش آگاهی انسان نسبت به خود و محیط طبیعی و اجتماعی، از آغاز تاریخ وجود داشته است. از جنگ جهانی دوم به بعد با رشد تجارت جهانی، افزایش تحرک سرمایه در سطح بین المللی، مهاجرت نیروی کار و کاهش موانع تجاری براساس قراردادهای بین المللی، شکل دیگر و سرعت بیشتر پیدا کرد. در سالهای اخیر هم با سرعت فزاینده دانش و فناوری و ...

اگر جنگها مهمتر از آنند که صرفاً به دست ژنرالها سپرده شوند پس مطالعه جنگها هم با اهمیت تر از آنست که صرفاً به دست تاریخ نویسان سپرده شود. تاریخ نویسان نظامی با تمرکز روی جنبه‌های تکنیکی جنگ لشکرکشیها نبردها و تکنولوژی تمایل کمتری به بررسی جنبه‌های سیاسی اقتصادی و اجتماعی جنگ نشان داده‌اند. فقط اخیراً و به شکلی آزمایش تغییراتی در اینگونه بررسیها صورت گرفته است این موضوع اهمیت ...

اگر جنگها مهمتر از آنند که صرفاً به دست ژنرالها سپرده شوند پس مطالعه جنگها هم با اهميت تر از آنست که صرفاً به دست تاريخ نويسان سپرده شود. تاريخ نويسان نظامي با تمرکز روي جنبه‌هاي تکنيکي جنگ لشکرکشيها نبردها و تکنولوژي تمايل کمتري به بررسي جنبه‌هاي س

چکيده جهاني شدن پديده نوظهوري نيست بلکه فرايندي است که همگام با افزايش آگاهي انسان نسبت به خود و محيط طبيعي و اجتماعي، از آغاز تاريخ وجود داشته است. از جنگ جهاني دوم به بعد با رشد تجارت جهاني، افزايش تحرک سرمايه در سطح بين المللي، مهاجرت نيروي کار

متن سخنرانی رویین پاکباز در دانشکده هنرهای زیبا – 1375 چنان که اعلام شده، عنوان گفتار امروز «منشاء ظهور امپرسیونیسم» است، ومطالبی هم که بیان خواهد شد عمدتاً مربوط می‌شوند به شرایط و عوامل موثر در تکوین این جنبش هنری. بنابراین در اینجا به بررسی و تحلیل سبک و اسلوب کار نقاشانی که ”امپرسیونیست“ نام گرفته‌اند، نخواهم پرداخت. بااین حال ، لازم به نظر می‌رسد که سخن را از خودِ ...

اضمحلال تدريجي مشروطه تا ديکتاتوري رضاخان کتاب "اضمحلال تدريجي مشروطه تا ديکتاتوري رضاخان" نوشته دکتر حسين آباديان در 808 صفحه و شمارگان 3000 نسخه بهار سال 85 از سوي موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي منتشر شد. اين کتاب به واقع در ادامه کتاب "بحران

پيشگفتار ... به کجاي اين شب تيره بياويزم - «قبا» ي ژنده خود را؟ «نيما» به نظر مي رسد که يک بحث اقتصادي را نمي توان با پيشگفتاري فلسفي يا اجتماعي آغاز کرد. اما شايد يکي از هديه هاي ارزشمند پسامدرنيزم به انسان امروز شکستن مر

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول