دانلود تحقیق چرا مسلمانان با داشتن قرآن از دیگران عقب افتاده اند

Word 58 KB 15099 15
مشخص نشده مشخص نشده علوم اجتماعی - جامعه شناسی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • چرا مسلمانان با داشتن قرآن از دیگران عقب افتاده اند؟
    قرآن کتاب مقدس مسلمین و معجزه پیامبر مکرم اسلام کتابخانه نجاتبخش و هادی برای ما مسلمانان است که اگر امتی حقیقتاً به آن تمسک جویند لاجرم باید به بزرگی و سعادت و جایی و مقامی براند که تجلی قدرت خداوند بزرگ در همین دنیا تبدیل شوند و اصلاً مگر می شود کس، جامعه ای بر طبق این کتاب بزرگ و عزیز عمل کند و ولایت مولی الموحدین حضرت علی (غ) را قبول کند و به اصول اسلامی حقیقی ( و نه اسلام تاریخی) عدالت و امامت و ...

    عمل کند و خوار و خفیف و ناکام بماند.
    خیر، به نظر صاحب این قلم که (به آن قسم خورده شده) این ها همه نجاتبخش و سعادت آخرین و عزت آفرین هستند پس چرا و چگونه می شود ملتی این کتاب که فقط یک کتاب ساده نیست را دارد و این همه عقب مانده و دیگران با اینکه از این موهبت الهی محرومت این همه پیشرفت کرده اند
    مایلم به این سوال با گریزی به مرحوم دکتر شریعتی پاسخ دهم و آن اینکه تا وقتی که این کتابی مقدس را که کتابی برای خواندن و زندگی است تبدیل می شود به کتابی که هیچ یک از ما نمی دانیم در آن چه چیی نوشته شده و استفاده ما از این کتاب تنها و تنها عبارت می شود از اینکه به قنداق بچه بچسبانیم و تلاوت آیات آن برای مردگان وسیله ای برای حفظ اموال و مادیاتمان و وردی برای حفظ سلامت عزیزانمان و اساساً تبدیلش می کنند به کتابی برای خواندن و ...

    وضعمان در دنیا از عاقب عمر هم گاهی بدتر می شود و به قول ما
    خشکید و کویر لوت شد دریامان امروز بدو از آن بستر فردامان
    زین تیره دل دیو صفت هشتی شمر چون آخرت یزید شد دنیامان
    و خلاصه اینکه ممکن نیست که عمل بر طبق قرآن و پیروی از پیامبر عزیز و گرامی و پیام آور صلح و علی (ع) مرد عدالت و مرد کار و کوشش و شجاعت و مردی که روح عزیمش و بزرگ او رانه تنها در دورانش بلکه در هیچ دورانی قدرت درک نبود عمل شود.
    و باز ما حرف از ناکامی می زنیم و تنها علت امر این است که ما درک درستی از دینمان و از کتاب آسمانی مان و از پیامبر بزرگوار این دین نداریم این ها همه نجات بخشند ولی ما درست این ها را نشناختیم و فقط اسماً و موروثاً دیندار شدیم این حقیقتهای گرامی و بزرگ را نفهمیدیم، درک نکردیم.

    نشناختیم و پندار بیداری نداشتیم برای درک این گرامیان ......

    !!!
    حال در این بخش مایلم که ادامه کلام را با پریشی دیگر پی بگیریم و آن اینکه:
    چگونه می توان در دنیای جدید و صنعتی یک فرد دیندار بود و از ذخیره دینی و کتاب آسمانی خود برای نجات و بزرگی در همین دنیا (زیرا پیامبر اکرم (ص) فرمودند: هرکس که در این جهان بی نصیب و بی چاره باشد در آن جهان نیز بیچاره است و حتی بدتر و بعابرتی هرکس دنیا ندارد آخرت هم ندارد) بهره گرفت و هدایت
    چگونه می توان در دنیای جدید و صنعتی یک فرد دیندار بود و از ذخیره دینی و کتاب آسمانی خود برای نجات و بزرگی در همین دنیا (زیرا پیامبر اکرم (ص) فرمودند: هرکس که در این جهان بی نصیب و بی چاره باشد در آن جهان نیز بیچاره است و حتی بدتر و بعابرتی هرکس دنیا ندارد آخرت هم ندارد) بهره گرفت و هدایت و جواب این سوال را در دو بخش : اسلام تاریخی و اسلام حقیقی تئوری قبض و بسط تئوریک شریعتی اسلام یک کتاب یا مجموعه ای از اقوال نیست، بلکه یک حرکت تاریخی و تاریخ مجسم یک مأموریت است بسط تاریخی یک تجربه تدریجی الحصول پیامبرانه است.

    شخصیت پیامبر در اینجا محور است و آن.

    همه آن چیزی است که خداوند به امت مسلمان داده است و دین حول این شخصیت می کند و می چرخد و همانا تجربه درونی و برونی است که پیامبر از سر می گذراند و هرچه آن خسرو می کند شیرین است.

    و چون سخن از سر هوی نمی گوید پس سخنش عین هدایت است.

    بدین قرار دین تجربه روحی و اجتماعی پیامبرانه است ولذا تابع اوست و از آنجا که این تجارب گزاف نیست، و پشتوانه شخصیت الهی و مؤید پیامبر را با خود دارد، برای همه پیروان و شخص پیامبر نیز متبع و الزام آور است.

    قرآن با حفظ روح و ؟؟؟؟؟

    محکماتش تدریجی الکنترل و تدریجی الحصول شد یعنی تکون تاریخی پیا کرد.

    کسی می آمد و از پیامبر سوالی می کرد.

    کسی تهمتی به همسر پیامبر می زد، کسی آتش جنگی بر می افروخت، یهودیان کاری می کدرند نصرانیان کار دیگری، تهمت جنون به پیامبر می زدند، درباره ازدواج پیامبر با همسر زید شایعه می ساختند ماه های حرام را از نقد به نسیه بدل می کردند، پسران و دختران خود را زنده و از ترس فقر می کشتند، دو خواهر را با هم به زنی میگرفتند، بحیره و سائبه و وصیله و حام داشتند (شترها و گوسفندانی که مقدس شمرده می شوند و از شیر و گوشتشان استفاه نمی کردند و کشتنشان را جائز نمی دانستند) و ...

    و اینها در قرآن و در سخنان پیامبر منعکس می شد و اگر پیامبر عمر بیشتری می کرد و حوادث بیشتری بر سر او می بارید.

    لاجرم مواجهه ها و مقابله های ایشان هم بیشتر می شد و این است معنی آنکه قرآن می توانست بسی بیشتر از این باشد که هست.

    اگر به عایشه تهمت رابطه ای نامشروع داشتن با مردی دیگر را نزده بودند آیا آیات ابتدای سوره نور نازل می شد اگر جنگ احزاب رخ نداده بود، آیات سوره احزاب نازل می شد اگر ابولهبی نبود و خود و هسمرش با پیامبر عداوت نمی ورزیدند، سوره ی ابولهب می آمد اینها همه اموری غیرضروری در تاریخ بودند که رخ دادن و رخ ندادنشان یکسان بود و حالا که رخ داده اند در قرآن هم نشانی از آنها به چشم می خورد (اسلام تاریخی) اینها همان شیطنت هاست که گاه شاگردان کلاس می کنند و استاد مجبور می شود تذکری بدهد یا عتابی بکند و همین عتاب و تذکر در متن دین مندرج می شود و بشری و انسانی و تدریجی و تاریخی بودن دین معنایی جز این ندارد.

    هم پیامبر انسان است هم تجربه او انسانی است و هم اطرافیان او آدمیان اند از مواجهه این عنصار انسانی به تدریج ایینی انسانی زاده می شود که در خور آدمیان است و پاسخ به وضع واقعی آنان مفهوم دیالوگ و داد و ستد را جدی بگیرد در دیالوگ پاس را در خود سوال می دهند و اساساً آنچه می گویند از جنس پاسخ است.

    نه از جنس القاء یک سویه این است که می گوییم اسلام در متن این داد و ستدها و زد و خوردها متولد شد و تولد و تکونش تاریخی- تدریجی بود.

    چنان نبود که پیغمبر یک کتاب از پیش تألیف شده را در اختیار مردم بگذارد و بگوید هرچه از آن فهمیدید، همان را عمل کنید قرآن تدریجاً و در تناسب با بازنگری مردم نازل می شد و در عین حفظ روح پیام، در پاسخ به حوادث شکل می گرفت.

    یعنی حوادث روزگار در تکوین دین اسلام سهم داشتند و اگر حوادث دیگری رخ می داد چه بسا اسلام (در عین حفظ پیام اسلی خود) با تکون تدریجی دیگری روبرو می شد و ما با الگوی دیگر و جامعه دیگری که به دست پیامبر ساخته می شد، مواجه بودیم.

    تجدد فرهنگ غالب دوران ماست، به نحوی که تمامی فرهنگها و خرده فرهنگها را به نحوی از انحاء تحت تأثیر خود قرار داده است.

    اگرچه تجدد به یک معنا حاوی بزرگترین دستاوردهای انسانی است و تغییرات ناشی از آن کلیه زوایای جوامع بشری را در نور دیده است.

    تا آنجا که به مثابه یک نقطه عطف نسبت به ماقبل خود در کلیه امور فردی و جمعی انسانی درآمده است، اما این به آن معنا نیست که تجدد را غایت مطلوب با فضیلت برتر قلمداد کنیم و آن را به مثابه میزان سنجش صحت و سقم پدیده های انسانی تلقی کنیم لذا در عین خوشامدگویی به بیاری از پیامدها و نتایج تجدد از کاستنی ها و انتقادات وارد بر آن نیز نباید غافل بود، و آن را به قول هابرماس پروژه ای ناتمام و طریق کنار و نه modemization روندی تدریجی دارد و تحقق آن نیازمند بلوغ به شرایط خاص فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است و لزومی ندارد این روند در جوامع مختلف یکسان طی شود، با همه جوامع به وضعیت فعلی جوامع اروپایی و آمریکایی برسند.

    هر جامعه ای حق دارد راه خاص خود را به سوی تجدید بپیماید و از آن مهمتر به تجدیدی که خودباور دارد برسد.

    بنابراین از ابتدا مشخص کنم که مرادم از سازگاری اسلام و مدرنیته این نیست که اسلام به عنوان یک متغیر خود را با مدرنیته به عنوان ثابت سازگار کند و نتیجه آن اسلام مدرن باشد به این معنی که هر امر مغیار با مدرنیته در اسلام تغییر کند و تمامی احکام و ضوابط اسلامی بر مدرنیته بدون چون و چرا و بی کم و کاست در اندیشه و کشش و منش اسلامی پذیرفته شوند و مدرنیته به عنوان سنگ محک و منبع و معیار رد و قبول گزاره های اسلامی درآید.

    همچنانکه مرادم از این سازگاری این نیست که مدرنیته به عنوان یک متغیر خود را با اسلام به عنوان ثابت سازکار کند و نتیجه آن مدرنیته اسلامی باشد، به این معنی که هر امر مغایر با اسلام در مدرنیته مردود تلقی شود و اسلام معیار رد و قبول گزاره های مدرن باشد.

    در صورت اول انحلال اسلام در مدرنیته و در صورت دوم انحلال مدرنیته در اسلام اتفاق می افتد.

    پس مقصود از سازگاری اسلام و مدرنیته این نیست که یکی را بی چون و چرا بپذیریم و دیگری را در آن منحل کنیم، مراد از سازگاری چیست؟

    آنچه من در این مقاله در مقام بیان آن هستم امکان سازگاری قرائتی از اسلام با روایت از مدرنیته است به عبارت دیگر امکان تحقق اسلام و مدرنیته در یک جامعه جامعه ای که اعضای آن به اسلام ایمان داشته باشند و در فکر و عمل اسلامی بیندیشند و اسلامی رفتار کنند و در عین حال ضوابط مدرنیته در آن رعایت شود.

    امور جامعه براساس خرد جمعی و آزادی و حقوق آحاد جامعه اداره شود.

    می خواهم بگویم جمع بین اسلام و مدرنیته ممکن است.

    معنای این سخن این نیست که هر قرائتی از اسلام با هر برداشتی از مدرنیته قابل جمع است و بین این دو هیچ ناسازگاری اتفاق نمی افتد.

    برعکس در حال حاضر قرائتهایی از اسالم وجود دارد که با مدرنیته بطور مطلق نساازگار است.

    بنابراین آنکه از اکان سازگاری اسلام و مدرنیته سخن می گوید پیشاپیش اعلام کرده است با هردو طرف بحث برخوردی انتقادی دارد، هرچند زاویه و میزان انتقاد نسبت به این دو طرف متفاوت است.

    از ی سو انتقادات متفکرانی از قبیل السدیر مک اینتاپر و نیز متفکران پس مدرن را ارج می نهد و از سوی دیگر که بیشتر وجهه نظر این مقاله است اسلام تاریخی را به دور از پیام اسلامی ارزیابی می کند.

    توضیح اینکه اسلام به عنوان یکی از سه دین بزرگ ابراهیمی و آخرین آنها پس از چهارده قرن با عادات و رسوم و عرف های پیروان خود چنان ممزوج شده است که بازشناسی پیام اصلی آن امروز کار ساده ای نیست.

    در اسلام تاریخی متن کتاب مقدس قرآن و گتفار و رفتار پیامبر محمد (ص) و سیره و روش اولیای دین و اجماع علمای مسلمان به مثابه حکم ثابت، فرازمان و فرامکان نگریسته می شود در این رویکرد در عین باور به عقلانیت دینی که از آن به حکت تعبیر می شود، این عقلانیت لزوماً همواره توسط عقول بشری قابل درک نیست.

    لذا نقش عقل به واسطه محدودیت عقل انسانی در استنباط احکام الهی چندان برجسته نیست، و فهم دینی متن محور ات و فهم ظواهر مساوی فهم دین است.

    به همین دلیل اجتهاد، اگرچه فی الجمله در برخی مذاهب پذیرفته شده اما از اجتهاد در فروع فراتر نرفته است در اسلام تاریخی که از آن به اسلام سنتی نیز می توان تعبیر کرد- اجرای احکام شریعت ملاک اسلامی بودن جامعه است از آجا که در این دیدگاه در احکام شرعی حقوق آدمیان لحاظ شده است، نیازی به تمسک به امثال اعلامیه جهانی حقوق بشر نیست.

    از این دیدگاه بهترین زمانها زمان پیامبر بوده و مسلمانان موظفند جامعه خود را منطبق با الگوی عصر نزول بنمایند و در ناسازگاری پدیده های مدرن با الگوی عصر پیامبر اشکال از پدیده های مدرن است، یا باید آنها را حذف کرد یا در آن الگوی مقدس گنجانید.

    تأویل متن در معارضه با حکم عقل چندان جایی ندارد، چرا که اکثر قریب به اتافق احکام عقل ظنی است و از عقل قطعی و یقینی کمتر اثر است.

    آنچه به اختصار ذکر شده چکیده ای از دیدگاه اسلامی تاریخی یا اسلام سنتی است که طیف وسیعی از مذاهب اسلامی از سلفی ها، اخباری ها، حنبلی ها و وهابی ها، تا قرائت رسمی دیگر مذاهب اسلامی را دربر می گیرد.

    علیرغم کثرت معتقدان به این دیدگاه و عدم تردید در مسلمان بودن آنها و با احترام به برداشت آنها این دیدگا با مدرنیته در تعارض است و در عصر حاضر با پیاده شدن آن در عرصه عمومی در جامعه جایی برای مدرنیته نخواهد بود.

    پیروان اسلام تاریخی اگرچه در زندگی خصوصی خود مشکلی برای رعایت ضوابط اسلامی ندارند.

    اما در عصر ما برای اجرای احکام اسلامی در جامعه با مشکل جدی مواجهند و چاره ای ندارند یا اینکه از اجرای احکام شریعت درباره دیگران و در جامعه چشم بپوشند و به تعطیل دین در جامعه راضی شوند و یا اینکه برای جاری ساختن ضوابط در جامعه به زور و خشونت متوسل شوند.

    مسلمانان سنت گرا غالباً به راه حل ول تن داده اند و مسلمانان بنیادگرایه راه حل دوم روی آورند.

    اصول سازگاری اسلام و مدرنیته اکنون نوبت به بررسی قرائت دیگری از اسلام و نسبت سنجی آن با مدرنیته می رسد، این قرائت رو به رشد حاصل مطالعات جمعی از متفکران مسلمان است که در جوامع اسلامی به روشنفکران دینی موسومند و در اندیشه خود روشنفکری و مدرنیته را با اسلام جمع کرده اند.

    در تفکر این جریان عقلانیت و ایمان، حقوق انسانی و تکلیف الهی، آازدی فردی و عدالت اجتماعی، خرد جمعی و اخلاق دینی عقل بشری و وحی الهی با هم همزیستی مسالمت آمیز دارند.

    روشنفکران دینی پیام اسلامی را با گوهر مدرنیته توأمان پذیرفته اند.

    ویژگی های اسلام روشنفکری با اصول سازگاری اسلام و مدرنیته به شرح زیر قابل ذکراست.

    اصل اول: در مقایسه با اسلام رسمی که صورت گرا بود، اسلام روشنفکری غایت گرا است و معتقد است کلیه احکام، مناسک و گزاره های دینی در خدمت یک غایت متعالی است این غایت متعالی در کلی ترین بیان آن، کرامت انسانی، است که از آن به تقرب به خداوند یا سعادت قصوی (نهایی) نیز تعبیر می شود.

    هریک از اوامر، نواهی مناسک احکام و گزاره های اسلامی غایتی جزئی دارد.

    این غایات همگی در راستای آن غایت نهایی و مطلوب متعالی هستند، دین در مجموع اجرای خود یک جهت گیری به سوی امر متعالی برای رهایی و کمال انسان است.

    ارزش اعمال و مناسک دینی زمانی محقق می شود که این جهت گیری تأمین شده باشد.

    غایات دینی ثابت، دائمی، فرازمانی و فرامکانی هستند، اما ابزار و احکامی که حاصل این غایات هستند در شرایط مختلف زمانی مکانی تغییر می کنند.

    بر این اساس حتی کتاب مقدس- قرآن کریم- نیز دربر دارنده هردو گونه حکم اسلامی است، یعنی همچنانکه احکام ثابت، جهان شمول، فرازمانی و فرامکانی در قرآن کم نیست، اما اینگونه نیست که همه بیانات و گزاره های قرآنی از این قسم باشد، بلکه در کتاب مقدس گزاره های ناظر به شرایط خاص زمان نزول و احکام متغیر و موقت نیز یافت می شود قرآن و پیامبر نمی توانسته اند نسبت به مسائل و مشکلات عصر نزول وصدر اسلام زمان خود بی تفاوت باشند.

    روشنفکران دینی معتقدند فقیهان مسلمان با بسیاری از احکام متغیر و موقت موجود در آیات و روایات، معامله احکام ثابت و دائمی کرده اند و غالب مشکلات مسلمانان معاصر از این ناحیه تولید شده است.

    قبض و بسط تئوریک شریعت همه علم و معارف به هم پیوسته اند و درا رتباط و تأثیرشان متقابل هستند.

    این مجموعه بهم پیوسته علوم و معارف را جغرافیای معرفت می نامیم.

    جغرافیای معرفت همزمان با دگرگونی و تحول در علم و معارف دائماً تغییر می کند و دگرگون می شود.

    معرفت دینی هم در چهارچوب جغرافیای معرفت قرار دارد و هر تکان و تحولی که در گوشه ای از این جغرافیای معرفت رخ دهد.

    معرفت دینی را هم تغییر خواهد داد.

    امروزه کل جغرافیای معرفت دستخوش طوفانها و انقلابهای بنیادی شده است.

    پس فقه و دیگر معارف هم باید دچار تحولاتی همگام با این مجموعه گردند.

    برای تغییر و تحول در فقه و کلاً معارف دینی که خواه ناخواه امری ضروری است فقها باید با علوم تجربی مدرن ودستاوردهای نوین علمی (در رشته ها و زمینه های مختلف) آشنا گردیده و به آن علوم مسلط شوند این تغییر و تحول که از آن سخن می گوییم فقط مربوط به فهم ما از شریعت (معرفت دینی) است، و اگرنه خود شریعت ثابت و تغییرناپذیر است از این رو کلام وحی که عین شریعت است شریعت صامت می نامیم و فهم ما از این شریعت است که باید آن را ناطق کند.

    معرفت دینی (فهم ما از شریفت) معرفتی عصری است که با پیشرفت علوم و تحول در معارف، ...

    ممتحول می شود.

    عصری شدن دین بع معنی حل مسائل مستحوثه نیست بلکه به معنای هماهنگ شدن فهم دین با دیگر ضمیمه ها و معرفتها و مبانی عصر است.

    پاره های مختلف معرفت بشری در داد و ستد مستمرند و ربطی وثیق با یکدیگر دارند.

    اگر در علم نکته بدیهی روی نماید معرفت شناسایی و لذا فلسفه را متأثر می کند و تحول فهم فلسفی، فهم آدمی درباره انسان و جهان را عوض می کند.

    انسان و جهان که چهره دیگر یافت.

    معرفت دینی هم معنای تازه به خود می گیرد یعنی حقیقتی کوچک و بسیط که معرفت را دگرگون می کند، چنان جای باز می کند که همه معارف دیگر را از جای بجنباند.

    مگر می شود مهمان تازه ای در جمع آید و مهمانان پیشین محفل را جابجا نکند یا وضع و نسبت تازه ای در میانشان نیفکند قبض و بسیط و رنجوری و فربهی که در معرفت دینی می افتد، محصول سیستم قبض و بسیری است که معارف دیگر را نصیب می گردد و آدمیان که به داعی فطرت و الزام خرد روی به دین کرده اند، همواره می کوشند تا معرفت دینی را با خواسته های فطرت و احکام عقل (تجربی و فلسفی) سازگار آورند ...

    و پا به پای تکامل علم و فلسفه، علم عقاید خویش را تکامل بخشد.

    سخن ما در این مقام بود که فهم شریعت مستقل از فهم طبیعت نیست، هرچه نصیب کسی از دانشهای بشری افزونتر باشد، خط او از درک وحی الهی نیز کاملتر خواهد بود.

    متفکران نمی توانند در علوم اسنانی، از یک انسان سخن بگویند و در علوم طبیعی از انسانی دیگر و در علوم شرعی از انسان نوع سوم.

    این همه با دو متلائم و متوافق باشند و هریک که واژگون شود، دو نوع دیگر را نیز با خود واژگون خواهد کرد.

    آدمی نمی تواند در طبیعت شناسی آسمان و ابر و ستارگان را به نحوی بشناسد و در شریعت شناسی به نحو دیگری و به هرکدام دل بست دیگری را موافق معنا و تفسیر خواهد کرد.

    تا جهان شناسی فقیهی عوض نشود جهان عوض نخواهد شد و تا جهانش عوض نشود فقهش هست نخواهد خورد از نو کردن و نو شدن این اندوخته های بشری و آن فهمهای دینی گرزی و گریزی نیست، چرا که پاره های مختلف معارف در قبض و بسط یکدیگر موثرند و هیچ دانشی از تحولات حادث در دانش دیگر مصون و بی نصیب نیست.

    از این رو علم و فلسفه و دین با معرفت علمی و فلسفی و دینی چون آینه های روبروی هم در هم می تابند و هرجا تصویری بروید در دیگری هم روی خواهد نمود و هرجا دگرگون شود.

    تغییر هم آن را باز می نمایند.

    قبول حرکت زمین فقط بطلان یک قضیه ساده زمین ساکن است نبود پس افکندن علم و فلسفه تازه ای بود در برابر علم و فلسفه کس عوض کننده موضع بشر در هستی بود و منبه تأملات تازه در معرفت شناسی.

    بانک این جرس می رساند که تلاطمی اندک در گوشه ای از اقیانوس معرفت بشری تا همه آن را متلاطم نکند از تموج نخواهد داشت.

    اساس شناسی امروز بتا طبیعت شناسی وی و این دو بامعرفت شناسی و متافیزیک و دین شناسی او تناسب و تلاطم دارند ...

    به همین ترتیب نمی توان امروزه به دین شناسی کسی که طبیعت شناسی و انسان شناسی و معرفت شناسی خود را تنقیح نکرده است مطمئن بود.

    دوشادوش رشد فلسفه و علم قدرت عالمیان بر استخراج معانی و خطشان از فهم مفاد شریعت بیشتر می شود و دانشمندان دین بی هیچ تکلیفی و تصنع و تحریف و تحویل و التقاط در هر عصری باشد ؟؟؟؟؟؟؟

    را جنان می فهمند که معارف قبول آن عصر اقتضاد می کرد.

    شریعت قدسی است و کاملاست و منشأ الهی دارد و در آن خطا و تناقض را راه نیست و ثابت و جاودانی است و از ذهن و معرفت بشری مدد نمی گیرد در هیچ عصری از اعصار فهم از شریع نه کامل است نه ثابت است.

    مهم شریعت مستقل از فهم طبیعت به معنی گسترده آن نیست و لذا همچنان که فلسفه و علوم تجربی ناقصند و در انتظار کمال نشسته اند و علم فقه و تفسیر و اخلاق و کلام دینی هم با کمان فاصله ها دارند.

    فهم معنا، حصول یک ترکیب است ترکیب برون و درون آنکه در تاریخ شریعت رخ داده و انکه در متون معارف آمده شریعت صامت است.

چرايى تعدد همسران چرا پيامبر همسران متعددى برگزيده است؟ به راستى آيا آن گونه که برخى از مستشرقين تبليغ مى‏کنند، آن حضرت مردى زنباره بوده است؟ اگر چنين نيست، راز و رمز تعدد ازدواج‏هاى آن حضرت چيست؟ ازدواج نه تنها به طور طبيعى ارضاى غرايز

چرایى تعدد همسران چرا پیامبر همسران متعددى برگزیده است؟ به راستى آیا آن گونه که برخى از مستشرقین تبلیغ مى‏کنند، آن حضرت مردى زنباره بوده است؟ اگر چنین نیست، راز و رمز تعدد ازدواج‏هاى آن حضرت چیست؟ ازدواج نه تنها به طور طبیعى ارضاى غرایز جنسى را در پى دارد و شکوفایى بسیارى از استعدادهاى آدمى در پرتو آن صورت مى‏پذیرد. برابر آیات قرآنى، جهان ماده بر اساس نظام زوجیت و مشارکت و پیوند ...

بسم الله الرحمن الرحیم عنوان مقاله: رفتار غربیان و مسلمانان در قبال آخر الزمان آخر الزمان و اتفاقات مربوط به آینده و سرانجام عالم از جمله موضوعاتی است که مورد توجه هر انسانی با هر آئین و مذهب است. در بررسی تاریخی و اساطیری اقوام مختلف درمی یابیم همیَشه صحبت از دو جبهه بوده است که یک جبهه مظهر خوبی و پاکی است و جبهه دیگر مظهر پلیدی و زشتی که در پایان دنیا یعنی آخر الزمان جنگ ...

معمولاً رسم اين است که هر هنري را به مذهبي و غيرمذهبي تقسيم کنند. اين تقسيم بندي در آيين يهوديت و مسيحيت وجود دارد و انصافاً براي تحليل ماهيت هنر در آن اديان جواب مي دهد. اما اين تقسيم بندي براي اسلام و تمدن اسلامي چندان جوابگو نيست، زيرا اسلام برخل

قالَ رسولُ الله - صلی الله علیه وآله وسلم -: اِنّی تارکٌ فیکُمُ الثَقلَیْنِ کتابَ اللهِ و عترتی اهلَ بیتی فإِنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوضَ الحمدُلله وسُبحانَکَ؛ اللّهُمَّ صل‌علی محمدٍ وآلهِ مظاهر جمالِک وجلالِک و خزائنِ اسرارِ کتابِکَ الذی تجلّی فیه الأَحدیّه ُ بِجمیعِ اسمائکَ حَتّی المُسْتَأْثَرِ منها الّذی لایَعْلَمُهُ غَیُرک؛ و اللَّعنُ علی ظالِمیهم ...

مقدمه نظریه ولایت فقیه که پیش از امام خمینی ( ق) مطرح بوده است با ابتکارات او چهره ای تازه و عملی به خود گرفت . ایشان فقیه را قادر بر تشکیل و اداره حکومت اسلامی معرفی کرد ، با شجاعت خاص خود توطئه استکباری و استعماری مخالفت با ولایت فقیه را خنثی کرد ، نظریه تشیع در اداره حکومت را پیاده کرد ، با کتاب های کشف الاسرار ، الرسائل و بیع، بحث ولایت فقیه را گسترش داد و بالاخره پس از ...

نگارنده: دلیر عباسی نیمه ی اول ماه ربیع الاول 1428هجری قمری، مصادف است با نیمه ی اول اولین ماه ازسال 1386 هجری شمسی که دربردارنده ی دو رخداد مهم تاریخی؛ یعنی ولادت با سعادت پیامبر اکرم(ص) وهجرت آن بزرگوارهمراه با اصحاب گرانقدرش از مکه به مدینه می باشد. در رابطه با ولادت پیامبر اکرم (ص) شاهد برگزاری برنامه های متفاوت از سوی مسلمانان در اقصی نقاط جهان، از مراسمات گرفته تا سرودن ...

فصل اول – مقدمه تاریخ هر قوم و ملتی شناسنامه آن قوم و ملت است و هر موجود بی‌شناسنامه ، گمنام و بی اعتبار است . گذشت قرون و اعصار نمایانگر آن است که آدمی به همان اندازه که نگران آینده خویش است ، به گذشته خود نیز دلبستگی دارد . گویی گذشته او پشتوانه زندگی حال و آینده اوست . بنابراین ، تاریخ و شناخت‌ آن جزء جداناپذیر زندگی انسان است . تاریخ با تمام لعزندگی و ابهامش جالب است . هیچ‌ ...

چکیده پناهگاه در مسائل اصولی، منطق و خرد است. اصولاً پناهگاه بشر در مسائل اصولی و اساسی، عقل و خرد است پیروی از هر مقامی ولو هر اندازه بزرگ باشد اگر توأم با منطق و استدلال نگردد از نظر اسلام بی‌ارزش است. دانشمند بزرگ شیعه مرحوم علامه حلی صریحاً از عموم علمای اسلام نقل می‌نماید که تقلید و پیروی از قول دیگران در مسائل اصولی که راه درک و فهم آن برای همه باز است، حرام است و هر فردی ...

الگوی خوب کیست؟ نیاز به الگو یکی از بهترین شیوه های تربیت، معرفی الگوهای موفق است. الگو به کلیات و تئوری ها، روح و حیات می بخشد. الگوی خوب، مردم را از رفتن به سراغ الگوهای بد باز می دارد. الگوی خوب، دعوت و تبلیغ عملی است. دلیل فلسفه مجالس عزاداری امامان معصوم به خصوص امام حسین (ع) آن است که پرچم الگوهای ایمان و استقامت در تاریخ برفراز باشد. خداوند بارها به پیامبرش دستور داده، ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول