دانلود مقاله حج نا تمام

Word 232 KB 15128 49
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • سیری در علل پیدایش حماسه عاشورا
    اگر بخواهیم به انگیزه قیام مقدس و خونین حضرت‌ابی‌عبدالله الحسین(ع) پی‌ببریم باید تاریخ را ورق بزنیم و حداقل به حدود 35 سال قبل از عاشورای سال 61 هجری برگردیم و ببینیم چه عواملی موحب شد که پس از چندین سال این نهضت مقدس صوت بگیرد و فرزند فاطمه(س) با علم به اینکه کشته خواهد شد و اهل بیت پاکش به اسارت خواهند رفت به این انقلاب بزرگ دست بزند.

    زمان عثمان و حیف و میل بیت‌المال
    گرچه قبل از روی کار امدن عثمان‌بن عفان( در زمان شیخین مخصوصاً عمربن‌خطاب) بسیاری از بدعتها و تبعیضات نژادی در اسلام و جامعه آن روز آشکار شد ولی در زمان عثمان تبعیضات ستم‌ها و غارتهای فراوان صورت گرفت که ما به عنوان نمونه به چند فقره از حاتم بخشی‌های عثمان از جیب ملت مسلمان به بستگان به آشنایانش بسنده می‌کنیم:
    1- عبدالرحمن‌بن عوف‌زهری خانه وسیعی داشت و دارای 100 اسب و 1000 شتر و 1000 گو.سفند بود و پس از وفاتش یک هشتم مالش 84000 دینار بود.1
    2- سعید‌بن‌مسیب گوید:« وقتی زید‌بن ثابت از دنیا رفت آنقدر طلا و نقره بجا گذاشته بود که آنرا با تبر شکستند البته این بجز اموال و املاک دیگر که قیمت آن 100000 دینار بود.


    3- » یعلی‌بن‌امیه« وقتی از دنیا رفت 500000 دینار نقدبه بجا گذاشت، مبالغی هم از مردم بستانکار بود و اموال و ترکه دیگر او 300000 دینار قیمت داشت.



    * مردان خدا در زمان عثمان
    در عصر عثمان علاوه بر تاراج بیت‌المال و تقسین اموال عمومی میان بستگان و آشنایان خلیفه، افراد فاسد و مطرود اجتماع در زمان پیغمبر (ص) توسط عثمان به کارها گمارده می‌شدند و کسانی که رضای خلیفه را بر همه چیز ترجیح می‌دادند دارای ارزش و موفقیت خاص می‌شدند ولی بر عکس مردان خدا و انسانهای والایی که در گفتار و کردار تنها رضای خداوند را در نظر می‌گرفتند و جز سخن حق چیزی بر زنان نمی‌راندند مورد آزار و شکنجه یا تبعید عثمان قرار می‌گرفتند.
    صحابه بزرگوار مانند» عمار یاسر « » عبدالله بن مسعود« به دست عثمان کتک می‌خوردند و مورد اهانت و آزار قرارمی‌گرفتند.

    شخصیت ارزشمند و انقلابی و صحابی با فضیلت رسول خدا(ص) اباذر‌غفاری به دستور عثمان به ( شام) تبعید می‌گردد و در آنجا هم از اعتراض به قانون شکنی‌ها و خلافهای معاویه دست برنداشت، به دستور عثمان به مدینه باز گردانده می‌شود و از مدینه به ریگستان سوزان و بی‌آب و گیاه به نا
    ( ربذه) تبعید می‌شود و در آنجا در اثر تشنگی و گرسنگی جان می‌دهد.


    * بیعت با علی(ع) بعد را قتل عثمان مردم اطراف امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابیطالب(ع) این مجسمه تقوا و عدالت جمع می‌شوند و با اصرار زیاد با حضرتش بیعت نمودند.

    امیرالمومنین (ع) در مورد بیعت مردم باخود در قسمتی از خطبه( شقشقیه) چنین می‌گوید:« آگاه باشید سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، اگر حاضر نمی‌شدندد آن جمعیت بسیار( برای بیعت با من و یاری نمی‌دادند) که حجت تمام شود و نبود عهدی که خدای تعالی از علما و دانایان گرفته که در برابر شکمخواری ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان راضی نشوند و سکوت نکنند، هر آئینه ریسمان و مهار شتر خلافت را بر کوهان آن می‌انداختم و آب می‌دادم آخر خلافت را با جام آغازش، آن وقت می‌فهمیدید که این دنیای شما نزد من خوارتر از عطسه بز ماده است.»1 و در کلامی دیگر آن انسان کامل و عادل در مورد بیت‌المال تاراج شده در زمان عثمان می‌فرماید: ( و الله لو وجدته قد تروج به النساء و ملک به الاماء لرددته فان فی‌العدل سعهً و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق) « سوگند به خدا اگر بخشیده عثمان را بیابم به مالک آن بازمی‌گردانم اگر چه از‌ آن زنها شوهر داده و کنیزان خریده شده باشد زیرا عدل و درستی وسعت و گشایشی است و بر کسی که عدل و درستی تنگ گردد جور و ستم تنگتر شود.» امیرالمؤمنین (ع) در آغاز حکومتش افرادی که در زمان عثمان بکار گمارده شده بودند و لیاقت آن مناصب را نداشتند برکنار نمود و زمانی که ( مغیره‌بن شعبه) به او می‌گوید:( فعلاً حکام زمان عثمان را عوض نکن بگذار تا حکومت شما پای گیرد آنگاه هرکه را خواستی عزل کن هر که خواستی بر جای خود منصوب کن.» امیرالمؤمنین (ع) می‌گوید« بخدا در کار دینم به خوشامد کسی کار نمی‌کنم و در کار خودم ریا نمی‌نمایم.» مغیره میگوید:( اگر نمی‌پذیری هر که را که می‌خواهی بردار ولی معاویه را درجای خود بگذار که وی مردی جسور است و درمردم شام نفوذ دارد و برای این کار هم دلیل داری که « عمر» او را به حکومت شام منصوب کرده است).

    امیرالمومنین (ع) فرمود: ( نه!

    به خدا!

    معاویه را هم دو روز به حکومت وا نمی‌گذارم»1 * دوران امام حسن مجتبی (ع): پس از شهادت علی (ع) حصرت امام حسن مجتبی (ع) امامت و رهبری امت اسلامی را به عهده گرفتند و در این زمان معاویه کاملاً بر اوضاع مسلط شده و افرادش از انگشتانش بهتر در فرمان او بودند زیرا بیت‌المال مردم را در اختیار آنها قرار داده و نالایقان و ناپاکان دنیا پرست و شکم باره را در کارها گمارده است.

    در مقابل معاویه حضرت حسن مجتبی(ع) که مجسمه زهد و پاکی است قرار گرفته.

    افرادی که بدنبال امام حسن (ع) بودند جز عده‌ای خاص بقیه رؤسای قبایل و طوایف و افرادی منافق بودند که مخفیانه با معاویه در ارتباط بودند و حتی می‌خواستند( همین منافقان) آن حضرت را ترور نمایند ولی چون حضرت زیر لباس خود زره برتن کرده بودند تیر کارگر نشد و بعضی دیگر می‌خواستند اوضاعی را ایجاد کنند که حضرت حسن مجتبی(ع) را دست بسته تحویل معاویه بدهند.

    امام حسین (ع) و معاویه بعد از شهادت مظلومانه حضرت امام حسن مجتبی (ع) امامت و رهبری مسلمین به حضرت سیدالشهدا(ع) تفویض شد.

    امام حسین (ع) هم روی دو جهت کلی در مدت ده سال که از شهادت برادر معصومش حضرت حسن مجتبی(ع) تا مرگ معاویه فاصله داشت دست به شمشیر نبرد و قیام نکرد: اول اینکه: مردان خدا به عهد و پیمان خود وفادارند و حضرت سیدالشهدا (ع) به عهد و پیمان خود و برادرش در زمان معاویه وفادار بودند.

    دوم اینکه:معاویه با نیرنگ‌های خود وانمود کرده بود که طرفدار اسلام است و حتی به نوشته مسعودی در مروج‌الذهب روز چهارشنبه برای مردم نماز جمعه می‌خواند.

    گرچه حضرت حسین (ع) در مقابل معاویه شمشیر نکشید و قیام نکرد اماپیوسته معاویه را( درمقابل اعمال خلافش) سرزنش و توبیخ می‌نمود حتی امام حسین (ع) در یکی از نامه‌هایش که( ابن‌قتبه‌دینوری) آن را نقل کرده است به معاویه چنین می‌نویسد: ( ای معاویه!

    مگر تو همان نیستی که حجربن‌عدی‌کندی را ناروا کشتی و یاران او را شهید کردی همان بندگان خداپرست و همان بندگانی که از راه بندگی منحرف نمی‌شدند و بدعتها را ناروا می‌شمردند و امر به معروف می‌کردند و نهی از منکر می‌نمودند آنان را به ظلم و ستم کشتی پس از آن که با آنها پیمانهایی دادی و با ایشان عهدهای موکدی بستی و آنها را تأکید و تشدید کردی (یعنی عهد و میثاقهای محکم بستی) و آنها را امان دادی و خاطر جمع کردی و این کار تو جرأتی بود برخداو عهد و پیمان خود را سبک شمردی.

    مگر تو نیستی ای معاویه که عمروبن‌حمق‌خزاعی، یکی از بزرگان صحابه خاتم الانبیا(ص) را کشتی؟

    همان مردی که روی او را رنج عبادت کهنه کرده بود و تنش را عبادت لاغر ساخته بود او را کشتی اما پس از آنکه با او پیمانها و امانها دادی که اگر آن امان و پیمان را با آهوان بیابان داده بودی از سر کوهها بااطمینان کامل فرود می‌آمدند و مطمئن می‌شدند و نزد قومی آمدند مگر تو نیستی که( زیاد) پدر ناشناخته را در حریم اسلام به پدرت ابوسفیان نسبت دادی و او را برادر خویش و زیاد‌بن ابوسفیان خواندی و گمان کردی که او پسر ابوسفیان است و حال آنکه رسول خدا(ص) گفته است: » فرزند به کسی ملحق می‌شود که صاحب فراش است و زن صاحب فرزند در عقد او است و برای زناکار همان سنگی است که خدا گفته است.« بعد هم زیاد را بر مسلمانان مسلط کردی تا آنها را بکشد و دستها و پاهایشان را ببرد و آنها را بر شاخه‌های درخت خرما بدار زند.

    سبحان الله ؛ ای معاویه گویا تو از این امت مسلمان نیستی و گویا مسلمانها با تو رابطه‌ای ندارند تا آنکه گفت:» ای معاویه از خدا بترس و از روز حساب برحذر باش چه خدا را نوشته‌ای است که هیچ کار کوچک و بزرگ و هیچ عمل نیک یا بدی را فروگذار نمی‌کند و همه را بحساب و شمار می‌آورد.

    معاویه بدان که خدا اینکار را فراموش نمی‌کند که مردم را به هر گمان و تهمتی می‌کشی و کودکی را برابر مسلمانها امارت می‌دهی که شراب بنوشد و با سگها بازی می‌کند.

    ای معاویه !

    می‌‌بینم که خود را هلاک کرده‌ای و دین خود را تباه ساخته‌ای وامت اسلامی را بیچاره کردی.« 1 آری!

    این بود که طرز گفتار و نامه نوشتن حضرت حسین(ع) به معاویه.

    *یزید شرابخوار: پیش از آنکه به بررسی پیشنهاد بیعت از طرف یزید به فرماندار مدینه بپردازیم شایسته است چند جمله‌ای درباره شخصیت ناپاک این عنصر فاسد نوشته شود.

    » یزید مردی عیاش بود سگ و میمون و یوز و حیوانات شکاری نگه می‌داشت و فردی باده‌گسار بود.

    روزی در مجلس میگساری خود نشسته بودو ابن‌زیاد در طرف راست او قرار داشت و این قضیه بعد از قتل امام حسین (ع) بود.

    یزید روبه ساقی خود کرد و شعری بدین مضمون خواند: » جرعه‌ای بده که جان مرا سیراب کند و نظیر آن را به ابن‌زیاد بده که رازدار و امین من است و همه جهاد و غنیمت من بدو وابسته است.« سپس خوانندگان( و مطربان را ) بگفت تا شعر او را با آواز و ساز بخوانند اصحاب و عمال یزید نیز از او پیروی کردند.

    در ایام وی عناد و آوازخوانی د رمکه و مدینه رواج یافت و لوازم لهو و لعب بکار رفت و مردم آشکارا میگساری می‌کردند .

    1 » یزید سخت در شهوات فرورفته بود و تمام همش جز عیاشی و خوشگذرانی و فحشا چیز دیگری نبود و عموماً در دیرهای نصارا که آن روز حکم ستون پنجم را داشت بسرمی‌برد و در لهو و لعب روزگار میگذرانید؛ بحدی ک حتی معاویه بدو نامه می‌نویسد و او را بدین کار سرزنش می‌کند.« نامه یزید به ولید : طومار زندگانی ننگین معاویه در سال 59 هجری درهم پیجیده شد و آن جرثومه فساد و نیرنگ به کام مرگ فرو رفت.

    فرزند نابکار او نیز به ناحق بر مسند حکومت نشست او چون پدر فاسدش اموال مردم را تاراج کرده و درب خزائن را باز کرد و برای ادامه حکومت ننگین و سیاه آل‌امیه به چاپلوسان ومتملقان و درباریان و نزدیکان تبهکارش، بخشش‌های فراوانی نمود و سپس به تمام فرمانداران نوشت که برای او از مردم بیعت گرفته شود.

    وحتی کسانی که در زمان پدرش با وی بیعت کرده بودند تجدید بیعت نمایند.

    یکی از نامه‌ها را برای» ولید‌بن‌عتبه« فرماندار مدینه فرستاد و در آن نامه چنین دستور داده بود: » فخذ حسیناً و عبدالله بن‌عمرو عبدالله بن زبیر بالبیعه اخذاً شدیداَ لیست فیه رخصه حتی یبایعوا.«1 یعنی:حسین، عبدالله‌بن عمر و عبدالله‌بن زبیر را بگیر و رها مکن تا ببیعت کنند!

    و یزید گستاخ دستور می‌دهد: » یا ابا محمد انفذ کتابی الیهم فمن لم یبایعک الی براسه مع جواب کتابی هذا.«2 » ای ابا محمد!

    نامه مرا به نزد ایشان ارسال کن هر یک از آنها سر از بیعت برتافتند سر از بدن او جدا کن و با جواب نامه برای من بفرست.« با رسیدن نامه یزید به دست ولید فرماندار مدینه دانست که لبه تیز این فرمان روی حسین‌بن‌علی علیهاالسلام است؛ گرچه ولید خوب می‌دانست حسین(ع) آن سر نیست که در مقابل هرکسی فرود آید و محال است با یزید یبعت کند ولی از انجائیک فرمان یزید است می‌باید اطاعت کند و لذا کسی را بدنبال امام حسین(ع) فرستاد و آن بزرگوار را احضار کرد.

    سیدالشهدا (ع) در کنار قبر مقدس رسول خدا (ص) نشسته بود که فرستاده ولید پیغاو او را به حضرت داد، در این حال عبدالله‌بن زبیر به سیدالشهدا(ع) گفت: » ولید برای چه در این وقت ما را خواسته است؟

    و من از این دعوت پریشان خاطر شدم نظر شما در این باره چیست؟« فقال الحسین(ع): اظن طاغیهم قد هلک و بعث الینا لیأخذ البیعه علینا لیزید قبل ان یغشوا فی‌الناس الخبر.« امام حسین (ع) فرمود: » معانیه ستمکار گردنکش مرده است و ولید مارا برای بیعت با یزید دعوت نموده، قبل از آنکه خبر مرگ معاویه فاش و منتشر شود.« *من هرگز با یزید بیعت نخواهم کرد: عبدالله‌بن زبیر تا این جمله را از امام حسین(ع) شنید گفت: » اگر پیشنهاد بیعت با یزید را به تو بدهند چه خواهی کرد؟« امام حسین(ع) فرمود: » هرگز با یزید دست بیعت نمی‌دهم، و به خلافت او گردن نخواهم داد زیرا معاویه هنگامیکه با برادرم مصالحه کرد سوگند یاد کرد که خلافت را به فرزندان خویش واگذار نکند و حق آل مصطفی رااز گردن فرو نهد و به صاحب حق باز دهد حال که معاویه از دنیا رفته، چگونه من با یزید بیعت کنم؟

    یزید شرابخوار، سگباز، میمون‌باز، لهوه‌باره، یزیدی که شب تا صبح به لهو و لعب( و عیاشی) می‌گذراند، چگونه می‌تواند مردم را امر به معروف و نهی از منکر کند و او امر الهی را بین آنها، به پا دارد.

    ما بقیه آل رسولیم؛ هرگز از پس مصطفی به این صورت برزمین نیامد و یزید را به خلافت نشناسد.«1 *ولید پیشنهاد بیعت را مطرح می‌کند: امام حسین (ع) که ا زمرگ معاویه آگاه شده بود و علت دعوت ولید را نیز می‌دانست لذا جهت احتیاط چندتن از جوانان دلیر اهل بیت خود را به فرماندهی برادر شجاع و بزرگوارش حضرت عباس‌بن‌علی(ع) را احضار کرد و از آنان خواست که او را تا خانه ولید همراهی نمایند و در بیرون خانه متنظر بمانند چنانچه صدای آن حضرت از حد معمول بلندتر شود جوانان سلحشور و دلباختگان حسینی بدون درنگ وارد خانه ولید شوند.

    امام حسین(ع) وارد بر ولید شد و با استقبال گرم آن عنصر ناپاک روبرو گشت در حالیکه «مروان» که او هم ا زناپاکان آل‌امیه بود حضور داشت.

    ولید مرگ معاویه را به اطلاع حسین(ع) رسانید آن حضرت کلمه استرجاع را برزبان جاری کرد وسپس ولید موضوع بیعت با یزید را مطرح ساخت.

    امام حسین(ع) تا این مطلب را شنید فرمود: » ان البیعته لاتکون سراً و لکن اذا دعوت الناس غداً فادعنامعهم .« » بیعت امری نیست که مخفیانه انجام شود فردا که مردم را دعوت خواهی نمود ما را نز دعوت کن تا حاضر شویم.« امام حسین (ع) با این نقشه می‌خواهد در اجتماع مردم جنایت و پستی یزید و دودمان ناپاک اموی را بازگو کند.

    » مروان‌حکم« که از دشمنان سرسخت خاندان پاک پیامبر(ص) می‌باشد در آن مجلس حضور داشت و بلافاصله به ولید میگوید:» احبس الرجل و لایخرج من عندک حتی یبایع او تفرب عنقه « یعنی:» این مرد را زندانی کن تا زمانی که بیعت کند وگرنه گردن او را بزن.« تا امام حسین(ع) این جمله را از مروان حکم می‌شنود خشگمین می شود و به او می‌شورد و چنین می‌فرماید: » و یلک یابن الزرقاء… « » ای پسر زن کبود چشم (وناستوده) تو مرا می‌کشی یا ولید می‌تواند بکشد؟

    سوگند به خانه کعبه دروغ می‌گویی و پست فطرتی خود را ظاهر می‌سازی می‌خواهی فتنه‌ای ایجاد کنی و میدان جنگ بوجود آوری.« سپس امام حسین (ع) ولید را مخطاب قرار داده و فرمود: » یزید مردی دست فاسق و مثلی لایبایع مثله، وچون منی با چنان کسی بیعت نمی‌کند.

    ما اهل بیت نبوت هستیم و کان رسالت و خانه ما محل رفت و آمد فرشتگان است و خداوند در آفرینش ما را مقدم داشت و دایره کمال به ما ختم گردیده است و یزید مردی است فاسق، میگسار، آدم کش، و بی‌شرم، و مانند منی با چنان کسی بیعت نمی‌کند لکن باش تا صبح کینم و شما نیز صبح کنید و هر دو در این امر نظر افکنیم و نیکو بنگریم تا چه کسی سزاوار بیعت و شایسته خلافت است.

    این سخن را بگفت و ا زمجلی ولید بیرون شد.1» *زمانی که یزید حاکم مسلمین شود باید فاتحه اسلام را خواند پس از آنکه امام حسین (ع) از خانه ولید بیرون رفت، سخنان بین ولید و مروان ردوبدل شد تا فردای آن روز مروان حکم حضرت حسین(ع) را در راه می‌بیند و به اصطلاح می‌خواهد از در دوستی وخیرخواهی وارد شود که شاید حسین(ع) را راضی کند با عنصری فرومایه چون یزید بیعت کند.

    امکان ندارد پسر فاطمه و پور علی مرتضی و نواده رسول خدا(ص) دست بیعت به ناپاکان وجنایتکاران بدهد لذا زمانی که مروان به آن حضرت می‌گوید: بیعت با یزید به نفع دین و دنیای تو است، سید مظلومان و رهبر آزادگان جهان حضرت حسین(ع) می‌خروشد وفریاد برمی‌آورد: انا لله و انا الیه راجعون و علی السلام السلام اذقد بلیت الامه براع مثل یزیذ و لقدسمعت جدی رسول‌الله(ص) یقول: » الخلافه محرمه علی آل ابی‌سفیان« 2 پس از کلمه استرجاع آن حضرت فرمود:» آنگاه که مسلمانان به سرپرستی چون یزید دچار شوند باید با اسلام خداحافظی کرد و (فاتحه اسلام را خواند) زیرا من از جدم رسول خدا (ص) شنیدم فرمود:» خلافت بر فرزندان ابی‌سفیان حرام است.« *هرگز با یزید بیعت نمی‌کنم امام حسین (ع) کنار قبر رسول خدا(ص) آمد و با جد بزرگوارش درد دل کرد و سرانجام در حالی که سر روی قبر آن حضرت گذاشته بود خواب او را فراگرفت و در عالم رویا رسول خد ا(ص) را دید که خبر شهادت او را می‌دهد لذا هنگامی که امام حسین(ع) از خواب بیدار شد تصمیم خود را گرفت؛ هر چند برادرش »محمدحنفیه« خواست او را از تصمیم خطرناک و حرکت بسوی عراق و کوفه و کربلا باز دارد نتوانست و سرانجام به آن حضرت می‌گوید:» یا به مکه و یا به یمن که دوستان پدرت در آنجا هستند و یا جای دیگری غیر از عراق وکوفه بروید ولی امام حسین (ع) در جواب محمد حنفیه می‌گوید: »یا اخی!

    والله لولم یکن فی‌االدنیا ملجاء و اولامأوی لما بایعت یزیذ ین معاویه.« »ای برادر به خدا سوگند اگر در تمام دنیا جا و مکانی برایم یافت نشود هرگز با یزید بن معاویه بیعت نخواهم کرد.« آری!

    سید الشهدا(ع)، انسانی والا و آزاده است هرگز باعنصری فاسد و تبهکار، آلوده و شارب الخمر جون یزید دست یبعت نمیدهد و یک لحظه سازش نمی‌کند روی این جهت آن حضرت بخاطر حمایت از دین خدا و حفظ موجودیت اسلام و دفاع ا ز حریم قرآن و مبارزه با فاسدان و طاغیان و آدمکشان هرزه و برای امر به معروف و نهی از منکر و بیداری انسانها تصمیم جدی خود را گرفت و در شب 27 رجب سال 60 هجری در حالیکه خاندان پاک و فرزندان برومند شجاع و برادران دلار و آزاده و برادرزادگان و خواهرزادگان با فضیلت و خواهران قهرمان و اصحاب و یاران باوفایش را به همراه داشت با قبر مقدس رسول خدا(ص) وداع کرد و شبانه با آگاهی کامل از اوضاع جاری آن روز به سوی مکه حرکت کرد….

    *امام حسین (ع) وارد مکه می‌شود: کاروان حسین (ع) پرده شب را می‌درید و جلو میرفت تا راه خود را در دل میلیونها انسانی که شیفته آزادیند باز کند.

    این کاروان در سوم شعبان سال 60 هجری وارد سرزمین مقدس مکه می‌شود خبر ورود امام حسین (ع) به زودی در شهر منتشر گشت.

    مردم از اینکه فرزند رسول خدا(ص) را می‌دیدند مسرور و شادمان بودند و دسته‌دسته به زیارت آن بزرگوار نایل می‌شدند و هر یک از آنها تقاضای ماندن در مکه را می‌کردند و می‌گفتند اگر در مکه بمانید ما از مردم برای شما بیعت خواهیم گرفت ولی سید الشهدا(ع) منافع شخصی خود را در نظر نمی‌گرفت او از یک افق وسیع‌تر و از فراز قله‌ای مرتفع‌تر به حوادث نظر می‌کرد حسین(ع) اندیشه‌ای والاتر در سر داشت او می‌خواست اسلام را از چنگال اهریمنان و فاسدان که به نام اسلام بر مردم حکومت می‌کردند نجات دهد.

    *دعوت مردم کوفه: در این زمان که حسین (ع) در مکه بسر می‌برد تمام مسلمانان متوجه شدند مردم کوفه در «منزل سلیمان بن صرد» خزائی اجتماع کردند و خواستند که اونامه‌ای بنویسد و از آن حضرت دعوت نماید که به کوفه آید.

    بجز نامه‌ای که از رجال سیاسی بزرگان کوفه امضاء کردند مرحوم لسان الملک سپهر در ناسخ التواریخ می‌نویسد: »بالغ بر 12000 نامه نیز از مردم عادی کوفه به آن حضرت رسید.« *کوفه متشنج می‌شود امام حسین (ع) در جواب نامه‌های فراوان مردم کوفه، پسر عموی خود «مسلم‌بن‌عقیل» که مردی امین و در عین حال دانشمند و یساستمدار بود به کوفه اعزام نمود.

    مسلم‌بن عقیل(ع) در بدو ورود مورد استقبال مردم قرار گرفت در حدود 40000 نفر و به روایتی 80000 نفر با مسلم بیعت کردند.

    خبر ورود مسلم و بیعت مردم با سفیر ابی‌عبدالله(ع) به گوش یزید فاسد رسید فرماندار کوفه را عزل و فردی حرامزاده و ناپاک و سفاک به نام« عبدالله بن‌زیاد» را با حفظ سمت (فرمانداری بصره) بعنوان فرماندار کوفه منصوب نمود.

    زاده مرجانه با تهدید و تطمیع افراد را از اطراف فرستاده و سفیر حضرت حسین(ع) پراکنده ساخت و سرانجام هم حضرت مسلم را شهید کرد.

    *حرکت امام حسین(ع) از مکه در پیش نوشتیم که در زمان اقامت امام حسین(ع) در مکه بزرگان قبایل از آن حضرت خواستند در مکه بماند و از مردم بیعت بگیرد ولی امام حسین(ع) هدفی عالی‌تر داشت او می‌داند به کجا خواهد رفت و برای چه هدف بزرگی گام برمیدارد و سرانجام این سفر چه خواهد شد.

    بنابراین در سحر هشتم ذی الحجه هنگام سپیده دم، یعنی زمانیکه غنچه‌های زیبا شکفته شوند واز پیام نسیم، گریبان چاک کنند کاروان با شتاب فراوان از مکه بیرون رفت براستی این کاروان برای چه از مکه بیرون می‌رود؟

    آنهم در موقعی که مردم به سوی آن خانه می‌شتابد و به خدای آن تقرب می‌جویند؟

    برای آنکه پیشوا و امیر آن کاروان تحت نظر بود و 80 نفر در زیر جامه احرام مسلح شده بودند که حیثیت او ار هتک کنند و خونش را بریزند.

    لذا این قافله مجبور شد سرزمین و خانه‌ای را ترک گوید که آنجا خانه امن است و اگر کسی در آن خانه کبوتری را صید کند باید کفاره بدهد.

    پیشوا و زعیم این قافله حسین(ع) فرزند ابراهیم خلیل سازنده و بانی خانه کعبه است، ولی تشکیلات فاسد بنی‌امیه وضعی را بوجود آورد که او باید خانه جدش را ترک گوید و برود.

    آن هم در وقتی که صدای« لیبک اللهم لبیک»، دره‌های کوهستان مکه را پر کرده و مردم از راههای دور خود را به ان خانه می‌رسانند و اعمال حج بجا می‌آورند او از خانه‌ای می‌رود که معنای حقیقی آن خانه و مناسک آن، خود اوست که گفت: دل بی تو تمنا نکند کوی منارا زیرا که صفایی نبود بی تو صفا را اکنون که حرم واقعی و روح(منا) و (صفا) بلکه روح تمام عبادات مجبور شده که در ایام حج خانه کعبه یعنی خانه جدش ابراهیم خلیل وزادگاه پدرش امیر المؤمنین(ع) را ترک گوید واز آن سرزمین برود.

    حسین(ع) که بهتر از همه آن خانه و صاحب آن را درک می‌کند ان خانه و سرزمین را وداع گفت و رفت اما وداعش گویی همچون وداع روح با بدن بود.

    کسانی که نسبت به حضرتش چنین رفتاری نمودند غافل از آن بودند که حسین(ع) بهر کجا که برود و همانا با وجود مقدسش کعبه‌ای بوجود خواهد آمد و مطاف سوختگان ودلدادگانش خواهد گردید بطوریکه در شب عرفه پروردگار، اول نظر به زائران قبر آن حضرت می‌افکند و سپس از آن حجاج کعبه را مورد مهر قرار می‌دهد.1 *منزل زباله و خبر شهادت مسلم آری!

    امام حسین (ع) در روز ترویه در حالیکه دست زن و فرزندان و یاران خود را گرفته و از مکه بسوی متی عشق حرکت کرد… در بین راه در منزلی به نام (زباله) خبر شهادت ( مسلم) و(هانی) را به آن حضرت دادند سالار شهیدان بدون آنکه که چکترین تزلزلی در عزم و اراده الهی او پیدا شود فرمود:«خدا مسلم را رحمت کند او به روح و ریحان و بهشت و رضوان بازگشت او وظیفه‌ای که برعهده داشت انجام داد و اکنون نوبت ماست که آنچه بر ما است انجام دهیم.2» *دنیا پرستان رفتند: خبر شهادت» مسلم‌بن‌عقیل« (ع) را سیدالشهدا(ع) به اطلاع همراهان خود رساند در همان حال دنیا‌پرستان و بوقلمون صفتان افرادی که در سر هوای پست وریاست می‌پروراندند از شنیدن خبر شهادت حضرت مسلم(ع) از اطراف آن امام بزرگوار پراکنده شدند تنها اهل بیت پاک وعده‌ای از یاران با وفایش باقی ماندند!

    آری!

    مگر هر کسی می‌تواند در این مقصد با حسین همآهنگی داشته باشد.

    این سفری است که ابی‌عبدالله می‌خواهد بوسیله آن بشریت را از قید بردگی و مذلت نجات دهد و ظلمت جهل را از بین برد و مردم را به روشنایی و نور رهبری سازد که امام صادق(ع) در زیارت اربعین فرمود: » و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من‌الجهاله و حیره الضلاله.« یعنی:» بار خدایا !

    حسین، جان خود را در راه تو بذل کرد تا بندگان ترا از ظلمت جهل و حیرت گمراهی رهانید.« بنابراین، این سفری نیست که هرکسی بتواند در آن شرکت کند.

    مردمی که گرفتار هوسها و شهوات هستند چگونه می‌توانند جواب مساعد به آن حضرت بدهند و همراه آن امام همام باشند.

    مردمی که در آغاز امر با ابی‌عبدالله(ع) همآهنگی کردند، تعدادشان بسیار بود اما چون واقعاً مؤمن نبودند نهایتاً از آن حضرت جدا گشتند و بدنبال کار خود رفتند و دانستند که دلهای هرزه و هرجایی به کار حسین(ع) نمی‌خورد.

    او دلهایی همچون حبیب‌بن‌مظاهر اسدی و زهیر می‌خواهد.

    یعنی دلی که پریشانیش از طره معشوق زیادتر باشد او یارانی را طلب می‌کند که قبل از آن به شمشیر دشمن کشته شوند جان خود را فدای دوست کرده باشند.

    پسر پیغمبر با جمله:» من کان باذلافینا مهجته « عملاً به یاران خود گفت: بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید در این عشق چو مردید همه روح پذیرید بمیرید بمیرید از این مرگ نترسید از این خاک برآیید و سماوات بگیرید بمیرید بمیرید از این نفس بمیرید که این نفس چو بند است و شما همچو اسیرید بمیرید بمیرید به پیش شه زیبا برشاه چومردید همه میرو و زیرید بمیرید بمیرید از این ابر برآیید چو زین ابر برآیید همه بُدرِ مْنیرید 1 لذا مقصود حضرت را که فهمیدند و از شهادت مسلم‌بن‌عقیل(ع) با خبر شدند و به غیر از خانداتن پاک و یاران وفادار و اصحاب گرامیش همه رفتند و کسی باقی نماند.

    *من مرگ را سعادت می‌دانم امام حسین(ع) با عده‌ای دلداده و عاشق براه خود ادامه دادند نزدیک کوفه رسبدند » حربن‌یزیدریاحی« به دستور زاده مرجانه جلو راه آنها را گرفتند سخنانی بین آن حضرت و» حر« رد و بدل شد.

    در این حال سالار شهیدان و رهبر آزادگان جهان بپا خواست؛ پس از حمد و ثنای الهی و درود بر جدش رسول خدا(ص) فریاد برآورد و فرمود : » … الاترون الی الحق لایعمل به والی الباطل لایتناهی عنه، لیغرب المؤمن فی‌ لقا در به محقا، فانی لاری الموت الاسعاده والحیاه مع الظالمین الابر ما.« 1 » … مگر نمی‌بینبد به حق عمل نمی‌‌شود و از باطل جلوگیری نمی‌گردد و نتیجه آن این است که مؤمن خواستار شهادت در راه حق می‌شود و براستی مرگ را بجز سعادت و زندگی با ستمکاران را جز ملامت نمی‌بینم.« *کربلا سرزمین عشاق کاروان عاشقان خدا به حرکت خود ادامه دادند … تا روز دوم محرم سال 61 هجری به سرزمین کربلا رسیدند، اگر چه آن حضرت نام این سرزمین را می‌داند پرسیدند نام این سرزمین چیست؟

    گفتند:» کربلا!« گفت:» خداوندا !

    به تو پناه می‌برم از غمها و بلاها.« پس از آن فرمود:» هذا موضع کرب و بلاء انزلوا هاهنا و الله محط رحالنا ومسفک دمائنا و هاهنا محل قبورنا، و هاهنا و الله محل سبی حرمنا بهذا حدثنی جدی رسول الله صلی‌الله علیه و آله «1 » اینجا محل اندوه و بلاست پیاده شوید اینجا جای پیاده شدن و محل ریختن خون ما و جایگاه قبور ماست.

    این خبر را جدم رسول خدا(ص) به من فرموده است.« عاشورا: مردم سست عنصر و بی‌وفای کوفه همانهایی که دل پدرش علی(ع) را خون کردند و با برادرش حسن(ع) از در نیرنگ وارد شدند، همان مردم دغل‌باز که پسر پیغمبرشان را دعوت کرده بودند و نامه‌های فراوانی برای آن حضرت فرستاده بودند، اینک با شمشیر و نیزه و سنگ به استقبال آن حضرت و خاندان پاکش می‌روند و آن هم نه در کوفه بلکه در صحرای سوزان کربلا که فرسنگها راه از کوفه فاصله دارد این نامردمان ناجوانمرد آمدند تا میهمان خود را بین دو کار مخیر سازند: یا سازش و تسلیم در برابر» یزید« و یا جنگ و شهادت.

    *دست ذلت به شما نمی‌دهم آنگاه که» قیس‌بن اشعث« به آن حضرت می‌گوید» حکم یزید را بپذیر« فرزند پاک رسول خدا(ص) می‌فرماید: » لا والله لااعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لااقر قرار العبید….

    « » نه؛ سوگند به خدا چون ذلیلان دست ذلت به شما ندهم و مانند بردگان بار ظلم و ستم شما را بدوش نمی‌کشم.« *هیهات من‌الذله حسین( علیه السلام) از زمان ورود به کربلا تا عصر عاشورا( که به شهادت رسید) برای مردم سخن گفت، خطبه خواند و با ایراد خطبه‌های آتشین خود پرده‌ها را بالا زد (و ضمن معرفی مسجد خود)، چهره کثیف و پلید بنی امیه و مزدوران از خدا بی هبر آنها را به مردم نشان داد.

    حسین‌علیه السلام این حقیقت را کاملاً روشن کرد کسانی که دستشان تا مرفق به خون انسانهای شریف و آزاده آغشته است حق مالکیت برجان ومال و ناموس و آبروی مردم مسلمان را ندارند.

    امام- علیه السلام- به مردم نشان داد که در هیچ شرایطی ولو آنکه در اقلیت باشند از ستمگر و متجاوز نباید تمکین کنند و تن به زیر بار ننگ و ذلت دهند.

    و لذا فرزند زهرا(ع) زمانی که در مقابل لشگر« عمربن‌سعد» قرارگرفته می‌خروشد و چنین بانگ برمی‌آورد: » الا ان الدعی ابن الدعی قدرکز بین اثنتین بین السله و الذله و هیهات مناالذله… « 1 » آگاه باشید که زنا زاده و پسر زنازاده( ابن زیاد) مرا بین دو چیز ممیز ساخته است: یا با شمشیر کشیده آماده جنگ شوم، یا لباس ذلت بپوشم و با یزید بیعت کنم، ولی ذلت از ما بسیار دور است و خدا و رسول خدا و مؤمنان و پرورده شدگان دامنهای پاک و اشخاص با حمیت و مردان با غیرت به ما چنین اجازه‌ای را نمی‌دهند که ذلت اطاعت نمودن مردم پست را بر کشته شدن با عزت ترجیح دهیم.

    بدانید من با وجودی که یار و یاور کم است با شما می‌جنگم … به خد قسم که شما پس از کشتن من زیاد زندگی نمی‌کنید.

    زندگی شما بیش از اندازه سوار شدن پیاده‌ای( برمرکب) نخواهد بود.

    روزگار به سرعت مانند سنگ آسیاب بر سر شما می‌چرخد و شما چون میله آسیاب در اضطراب می‌گیرد… « سخنان سالار شهیدان در آن مردم جاه طلب و خون آشام اثر نکردی و آنها پیوسته در فکر کشتن آن حضرت بودند.

    امویان و جیره‌خواران چنین تصور می‌کردند که با کشتن امام حسین(ع) مسئله تمام خواهد شد و براحتی و بدون دردسر ودغدغه خاطر می‌توانند به حکومت ننگینشان ادامه دهند غافل از آنکه این خوابی بود که به عکس تعبیرشد با شهادت ابی‌عبدالله(ع) مبارزات و قیامهای مسلحانه علیه ظالمان و متجاوزان آغاز شد و شهادت آن رادمردان ثابت کرد که همیشه خون بر شمشیر پیروز است.

کلمات کلیدی: حج - حج نا تمام

چکيده اين مقاله تلاشي است در جهت بررسي سبک کتاب کشف المعجوب نوشته ي ابوالحسن علي بن عثمان جلابي هجويري که در سه سطح نحوي، واژگاني و بلاغي است . تلاش شده تا با توجه به جملات و لغات و اصطلاحات ويژگي بارزي را پيدا کرد که از آن براي يافتن سبک

انسانها همواره در روند زندگي خود، براي اين که بتواند به مقاصد و اهداف متعالي خود برسند، نيازمند شاخصهايي هستند تا در سير خود، به سوي مقصود، از خظر انحراف مصون باشند. در تمام اديان الهي، وجود راهنما و دليل راه و «الگو»يي که پيش روي مؤمنان، و براي آنه

بیش از ربع قرن از پیروزی انقلاب و استقرار نظام اسلامی ‌می‌گذرد؛ انقلابی که به تعبیر بزرگان، بیش از آنکه سیاسی باشد، فرهنگی بود. در این مدت، تمامی‌ رسانه‌های ارتباط جمعی مروج اسلام و مبلغ ارزش‌های اسلامی ‌بوده و هستند. افزون بر آن نیز چندین نهاد، سازمان و ارگان رسمی‌ و غیررسمی، ‌متولی آموزش، تربیت و ترویج سنن و آداب مذهبی بوده و هستند. سازمان عریض و طویل تبلیغات اسلامی، ‌با ...

بیش از ربع قرن از پیروزی انقلاب و استقرار نظام اسلامی ‌می‌گذرد؛ انقلابی که به تعبیر بزرگان، بیش از آنکه سیاسی باشد، فرهنگی بود. در این مدت، تمامی‌ رسانه‌های ارتباط جمعی مروج اسلام و مبلغ ارزش‌های اسلامی ‌بوده و هستند. افزون بر آن نیز چندین نهاد، سازمان و ارگان رسمی‌ و غیررسمی، ‌متولی آموزش، تربیت و ترویج سنن و آداب مذهبی بوده و هستند. سازمان عریض و طویل تبلیغات اسلامی، ‌با ...

در تعریف نمونه یا جمعیت نمونه باید گفت، در معنای کلی هر فرد از جامعه را می‌توان نمونه آن جامعه خواند. اما در معنای متعارف، در همان جامعه به آن جزئی نمونه گفته می‌شود که معرف جامعه باشد. منظور از ظرط معرف بودن آن است که همه صفات جامعه، خاصه آن صفاتی که از لحاظ موضوع تحقیق دارای اهمیت است به تناسب در نمونه وجود داشته باشد و بتوان نتایج حاصل از آن را به کل جامعه آماری پس بطور کلی و ...

حج که يادگاري است از ميراث تمامي پيامبران با بر زبان آمدنش سيلي از مشتاقان را به فکر وامي دارد بعضي فکر کوچ به سرزمين مشعر الحرام ،بعضي فکر خود سازي براي دريافت نسيمهاي سحري وبعضي فکر ديدن روي و کوي يار و معشوق حقيقي . اين مقاله برگرفته ازمتن

اعمال حج تمتع سيزده چيز است که بترتيب گفته مى‏شود. 1- احرام 2- وقوف بعرفات که در چهار فرسخى مکه است 3- وقوف به مشعر الحرام که تقريبا در دو فرسخى مکه است 4- رفتن به منى که نزديک مکه است و انداختن سنگ ريزه بر جمره عقبه 5- قربانى کردن در منى 6- ترا

حجاب یکی از احکام اسلامی است که برای مردان و زنان وضع شده است. بخشی از این احکام که در سوره نور مورد اشاره قرار گرفته‌اند مربوط به حجاب زنان میباشند که در بحث از حجاب معمولا بیشتر به این آیات اشاره می‌شود. اگرچه حجاب اختصاص به مردان نداشته و بین مرد و زن مشترک است ولی از آنجا که احکام مربوط به زنان مشکلتر بوده و نمود بیشتری دارد بسیاری از حجاب فقط متوجه احکام مربوط به زنان ...

مقدمه: حجاب، لباس مشارکت است، لباسی است که خدای متعال از ابتدای بلوغ به تن زن مسلمان کرده، و او را به عنوان عضوی موثر در جامعه عقیدتی اسلام پذیرفته است. این لباس، نشان فعالیتی است که نه تنها اسلام آن را مجاز می داند بلکه بر این فعالیت صحه می گذارد. در طول تاریخ حجاب دچار هجمه های مختلف فرهنگی- نظامی شده است برخی سعی کرده اند که ظاهر آن را حفظ کرده و هدف باطنی آن را خنثی سازند و ...

وجوب حجه الاسلام مساله 1 - حجه الاسلام بر شخص مکلف مستطيع ,واجب است . حج در تمام عمر بيش از يک مرتبه واجب نيست ,و وجوب آن فورى است . اگر درک حج بعد از استطاعت , متوقف بر مقدماتى مانند تهيه اسباب مسافرت باشد به دست آوردن آن مقدمات لازم است . شرايط حج

1- مقدمه : زنان به عنوان نيمي از پيکره جامعه نقش بسيار مهمي درايجاد وگسترش عفت وپاکدامني و اخلاق در بين جوامع بشري دارد .عفت وحياي زن که يکي از مهمترين عوامل حفظ وبقاي عفت عمومي است . نه تنها در تمام اديان ومذاهب الهي مورد تاکيد قرار گرفته ،

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول