مقدمه
مطالعات دینی از تنوع روی آورد و تعدد روش برخوردار است. تعدد روش در علوم دارای دو گونهِ متفاوت است. گونهِ خاصی از آن در دانش کلام قابل مشاهده است. علم کلام، بنابه تعریف، دارای روشهای گوناگون است. در این نوع، تعدد روش، مسایل مختلف و روشهای گوناگون را به میان میآورد. هر دانشی که به لحاظ سنخ مسائل، گوناگونی داشته باشد، از حیث روش نیز مختلف است. گونهِ دیگر از تنوع روش ناظر به مسئله واحد است. هر یک از مسائل در حوزه دین پژوهی، مانند روان شناسی دین، فلسفه دین، الهیات نوین، و تاریخ ادیان مورد بحث است و در هر گستره ای تفسیر مختلف و یا متخالف نسبت به گستره ای دیگر به میان میآید. تنوع روش و کثرت روی آورد در مطالعات درون دینی، به ویژه در تفسیر قرآن، سابقه طولانی و دامنه وسیع دارد. روی آوردهای ادبی، روایی یا به طور کلی تفسیر ماثور، رهیافت فلسفی، کلامی، عرفانی، فقهی و علمی (تجربی)، مکاتب مختلف تفسیری را به میان آورده است. کثرت روش و گوناگونی مکاتب سبب ظهور و رواج تفسیرهای مختلف و فهمهای متخالف از آیات قرآنی شده است.دیدگاه مفسرانی چون بحرانی و ملامحسن فیض کاشانی که به مکتب تفسیر ماثور تعلق خاطر دارند با آراء تفسیری کسانی چون ابوعبید مثنّی و به طور کلی مؤلفان مجازالقرآن و معانیالقرآن که بیش و کم مکتب تفسیری ادبی را بنیان نهادهاند، دارای اختلاف فراوان و تاملبرانگیز است.
تنوع روش در فهم آموزهِ واحد و تعدد روی آورد در تحلیل پدیدار دینی واحد، موجب اختلاف فهم و گوناگونی دیدگاه شده است و این امر عامل ابهام، تردید، حیرت و سرگشتگی شده است. در فهم این آیه کدام تفسیر مُصاب است و در تحلیل آن پدیدار دینی کدام دیدگاه به حقیقت نزدیکتر است؟ آیا میتوان در همهِ موارد و مواضع خلاف به قاعده اذا تعارضا تساقطا عمل کرد ویا باید به الجمع مهما امکن اولی منالترک تمسک جست؟
کسانی که با دغدغهِ روش با اختلاف دیدگاهها مواجهه دارند گامی به عقب برمیدارند و از روشها میپرسند: در اختلاف روی آوردها کدام روش را باید اخذ کرد؟ با چه ملاکی میتوان روشی را نسبت به سایر روشها ترجیح داد؟ و مهمتر از همه آنها، آیا صرفاً باید روش، روی آورد و مکتب خاصی را برگزید و دیگر روشها را باید فرو گذاشت؟ آیا چنین اقدامی اثربخشی تحقیق را کاهش میدهد یا آنرا افزایش میدهد؟ مواجهه مناسب با روشهای متنوع چیست؟ آیا اخذ همه روی آوردها و برگرفتن تعداد فراوانی از روشها در تحلیل مسئله واحد ممکن و مجاز است و یا از حصر توجه به روش واحد گریزی نیست؟ کارآمدی تحقیق وابسته به کدامیک از این دو وضعیت است؟ آیا برگرفتن روشهای مختلف به التقاط مبانی و درآمیختن دیدگاهها نمیانجامد؟