دانلود مقاله حضرت مهدی عج

Word 87 KB 15202 20
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مقدمه
    و العصر،ان‌الانسان لفی خسر،الا الذین آمنو‌ ا و عملو ا الصالحات، و تواصعو ا باالحق و تواصعو ا با الصبر.
    1-این مساله محل اختلاف است،که پروردگار عالم از جمله(( و العصر)) چه اراده نموده؟

    و این عصر که خدا به آن قسم خورده است،کی است و چیست؟

    بعضی از مفسرین گفته‌اند که:مراد نماز عصر است.زیرا نماز در اسلام از اهمیت خاصی برخوردار است،خصوصاً نماز عصر که نماز وسطی است و در قرآن بیشتر به آن اهمیت داده شده است.
    بعضی دیگر گفته‌اند که مراد،حضرت رسول الله‌(ص)است.به این تقریب که اگر بعضی از بزرگان روز داشته‌اند،رسول اکرم‌(ص) روز‌های عصر را داشته‌اند.

    روزی که توانست دختر کشی را از سرزمین حجاز بر دارد، روز پیامبر است.

    روزی که توانست رحمت، مهربانی و رأفت را جای گزین قساوت و ظلم کند.روزی که توانست الله را جانشین بتها کند،توحید را به جای شرک جای گزین کند و بتها را در خانه خدا بشکند.
    بعضی دیگر گفته‌اند مراد،عصر حضرت بقیه الله عجل الله تعالی فرجه الشریف است،زیرا او هم نظیر رسول اکرم‌(ص) روز‌ها دارد؛ روز انتشار عدل؛ روز رفع ظلم از جهان؛ روز بر افراشته شدن پرچم توحید بر روی زمین و ………
    قول چهارمی نیز هست و آن اینکه مراد،فشار دادن باشد؛ زیرا عصر به معنی فشار دادن است و همه سعادت‌ها زیر سر فشار است و مرهون این ناموس است.
    2-قضیه مهدی (عجل‌الله)یک قضیه خرق عادت است، و ما در این جهان،قضایای خرق عادت فروان داریم.

    ما نباید قضیه مهدی (عجل‌الله) را یک جریان عادی بدانیم،تا در توجیه و تفسیرآن بکوشیم.

    قرآن شریف قضایای خرق عادت فراوانی را نقل می‌ کند و اگر کسی بگوید: یکی از علل اینکه قرآن قضایای خرق عادت فراوانی را نقل می‌کند،این است که ما قضیه مهدی (عجل‌الله) را بپذیریم در اشتباه است.اگر ما به قضیه مهدی (عجل‌الله) رسیدیم و گفتند که:او حین تولد، قرآن می‌خواند و خبر از حکومت می‌داد و اینکه او در کودکی امام بود،استیحاش نکنیم و بدانیم نظیر آن در عالم زیاد بوده است.
    3-شاید نتوان در اسلام قضیه‌ای پیدا کرد،که مشهور‌تر از قضیه مهدی (عجل‌الله) باشد.

    قضیه مهدی (عجل‌الله) در صدر اسلام قضیه فوق العاده ضروری و واضح است.علامه مجلسی در جلد13بحار،بیش از پنجاه آیه در شأن مهدی آورده است.

    روات اسلام از سنی و شیعه قریب به ده‌هزار روایت برای مهدی (عجل‌الله) نقل کرده‌اند.
    صفتی که پیامبر‌(ص) به مهدی داده است و سایر أعمه فرموده‌اند،چنین است؛
    ((به یملا الله الارض قسطأ و عدلاً بعد‌ما ملئت ظلمأ و جوزا)).
    ((پروردگار عالم،به دست او زمین را پر از عدالت می‌کند،بعد از آنکه پر از ظلم شده باشد.))این روایت قطعاً از متواترات است.

    زیرا بیش از سیصد روایت دارای این جمله است.افرادی که قبل از غیبت و بعد غیبت به خدمت ایشان رسیده‌اند، کم نیستند.

    افرادی عادی نیستند و اگر بشود آنان را انکار کرد،قطعاً می‌شودانکار اصل وجود اسلام‌ را نمود که اصلاً پیامبری نبوده و اسلام را نیاورده است.هیچ کسی از سنی و شیعه، منکر این نیست که قضیه مهدی(عجل الله) قضیه‌ای است که پیامبر از او خبر داده و او است که پرچم اسلام را روی کرده زمین افراشته میکنند و عدالت، سرتاسر جهان را فرا می‌گیرد.
    فقط و فقط ابن خلدون در مقدمه تاریخ خودمنکر این مطلب شده است؛اما اوهم در اصل تاریخ آن را قبول داشته و اثبات کرده است
    تحلیل سیاسی از مقدمه او گویا به این است که انکار او جنبه سیاسی دارد؛ زیرا در برابر فاطمیین که ادعای مهدوت کرده بودند، انکار مهدوت نموده است.

    امـــــام دوازدهـــم معصوم چهاردهم، حجـــــت دوازدهم، ولی‌‎‏‌الله منتظر، بقیه الله الاعظم،حضرت امام زمان (ع) نام:محمد.آن حضرت همنام جدش رسول الله(ص) است و‌خواهدآمد، که تصریح به نام وی درزمان غیبت حرام است.

    کنیه:مانند کنیه رسول‌الله(ع).

    لقب:قائم،منتظر،حجت،مهدی،خلف‌صالح،صاحب‌الزمان،اشهر‌القاب(مهدی).

    نام پدر:امام حسن عسگری‌(ع)،آن حضرت جزمهدی معود(ع)فرزندی نداشته.

    نام مادر:نرجس.شرح‌حال ‌آن‌بانوبزرگوارشرح داده خواهد شد.

    ولادت: شب پانزدهم شعبان سال دویست‌وپنجاه‌وپنج‌هجری‌در شهرسامرادرخانه‌امام حسن‌عسگری(ع).

    مدت عمر: آن حضرت در وقت‌ رحلت پدربزرگوارش پنج ساله بود و اکنون که سال1423 هجری است عمر شریفش 1168 سال است که‌ با قدرت خدازنده مانده‌ وظهورخواهدفرمود،انشاءالله.

    مدت امامت: تابه حال 1163 سال است.

    مدت غیبت: در متن بطور کامل شرح داده‌ شده است.

    مادرحضرت‌ مهدی(ع) درباره‌ مادرحضرت مهدی(ع) واقعه عجیبی شبیه اعجازهست که ذیلاً نقل می‌کنیم‌ این واقعه راشیخ صدوق‌متوفای 381 هجری درکمال الدین‌وشیخ‌طوسی متوفای460 درکتب آورده‌اند، ماآن‌ را از زبان شیخ ترجمه می‌کنیم.

    آن عالم‌ و فقیه‌اهل بیت(ع)میگوید:جماعتی به من خبردادند از ابی مفضل شیبانی‌ از ابی حسین محمد‌بن‌بحربن سهل‌شیبانی رهنی،که‌گفت:مردی ازاولادابوایوب‌ انصاری از شیعیان خاص‌ امام هادی‌ و امام عسگری(ع)بود و درسامرآ‌ءدرهمسایگی آنها سکونت داشت و بشربن سلیمان بود.اومیگوید: روزی کافور،خادم امام هادی (ع)پیش من آمدوگفت:امام هادی (ع)تو را می‌خواهد،من به خدمت امام رسیدم،حضرت‌فرمود:توازاولاد انصار هستی و دوستی اهل بیت پیوسته‌ در شما به ارث بوده است و شما مورد اطمینان اهل بیت هستید،من تو را به فضیلتی مشرف خواهم کردکه بواسطه آن برشیعیان سبقت جویی‌ و به ‌سری که اطلاع ‌خواهم داد،تو را می‌فرستم درخریدن کنیزی.

    بعد امام نامه‌ای به خط رومی‌ و بلغت رومی نوشت و مهرکرد، و پارچه زردی که درآن220 دینار بود به من داد و فرمود:اینها را بگیر و برو به بغداد، و درچاشت فلان روزدرمعبرفرات حاضرشو.خواهی دیدکه قایقان کنیزها را می‌آورند.درآنجا در همهروزبرده فروشی به‌نام عمربن یزید را زیرنظربگیر،خواهی دیدکه کنیزی به خریداران نشان میدهد که درفلان صفات است،حریری ضخیم پوشیده،خودش را ازنشان دادن به دیگران‌ و ازاینکه کسی به ‌اودست بزند امتناع میکند و از او صدایی به لغت رومی اززیرروپوش رقیقش خواهی شنید‌که: وای ازهتک پرده‌ام!

    خواهی دید که بعضی از خریداران می‌گویند:این کنیز را به 300دینار میخرم که بسیارعفیف‌ است.آن کنیز در جواب خواهدگفت:ای‌فلانی!اگردر قیافهسلیمان‌بن داوود و درحکومتی نظیرحکومت اوهم باشی من به تورغبتی ندارم بی جاپولت راهدرمکن.دراین موقع برده فروش به آن کنیزخواهدگفت:پس چه کنم؟به هیچ خریدار رغبت نمی‌کنی، من هم که بایدتو را بفروشم پس چارهاین کارچیست؟‌کنیزدرجواب خواهدگفت:چرا در فروختن من عجله میکنی؟بایدخریداری یافت شود‌که دل من او را بخواهد.دراین وقت،پیش آن برده‌فروش برو و بگو:من نامه‌ای بلغت رومی دارم.انسانی شریف آنرا به خط رومی نوشته است‌و در آن کرم، وفاداری، نجابت‌ و سخاوت خویش را شرح داده است،تواین نامه را به کنیز بده اگراز نویسنده نامه خوشش بیاید من وکیل او هستم این کنیز را بخرم.بشربن سلیمان میگوید:فرموده‌های امام (ع) را موبمواجراکردم.تاجای که نامه امام را به او دادم،کنیزچون ‌نامه را خواند با صدای بلندگریست و به برده فروش گفت: مرا به صاحب نامه بفروش و سوگند یاد کرد که اگر به این شخص نفروشی خودم را خواهم کشت،من درباره قیمت با او چانه میزدم ‌تا به پولیکه امام‌هادی‌(ع) داده بود توافق کردیم.

    پول را داده کنیز را درحالی که می‌خندید،‌تحویل گرفتم او را به منزلی که دربغدادداشتم آوردم،هنوزننشسته بود که نامه امام‌هادی‌(ع)‌ از جیب درآورد،می‌بوسید و به آن نگاه میکرد.گفتم:عجب است نامه ای را میبوسی که صاحبش را نمی‌شناسی؟!!

    گفت:ای کسی‌که از شناختن مقام اولادانبیاء ‌عاجزی!

    گوش کن: مگرمن برده هستم؟نام‌من ملکیه دختریشوعا پسرقیصرپادشاه روم هستم، مادرم از او لادحواریون است‌.

    جریان عجیب خویش را برایت تعریف می‌کنم: پدربزرگم قیصرخواست مرا به برادرزاده‌اش تزویج کند،من حدود18سال‌داشتم،300نفر از نسل حواریون عیسی از کشیشان و راهبان را جمع کرد،700 نفرازبزرگان دیگر‌و4000 هزارنفر‌ از‌ فرمانده‌هان‌ را نیز دعوت کرد.

    ازآن طرف تخت مزینی‌ که دارای 40 پله بود آماده کرد،پسربرادرش بالای آن رفت.اسقفها به ‌پا برخواستن،کتابهای انجیل را باز کردند،صلیب‌ها را بالابردند و چون خواستند مراسم عقد را اجرا کنند ناگهان تخت برافتاد،پایه‌هایش شکست،عموزاده‌ام بیهوش بر روی زمین افتاد.اسقفهابه لرزه در‌آمدند‌،ریس اسقفها به پدر‌بزرگم گفت:ما‌ را از این پیشامد نحس که حاکی از زوال دین مسیح‌ و این حکومت است معزور‌بدار.پدر‌بزرگم آن را‌ به فال بد‌گرفت.من در آن شب در خواب دیدم:گویا ‌حضرت عیسی ‌و شمعون ‌وعده ای از‌حواریون در ‌کاخ جدم جمع شده،منبری از‌نور‌نصب کرده اند‌که بسیار‌بلند است،این منبر‌در همان جایی بود‌ که جدم تخت واژگون شده را‌ در‌‌آنجا‌ نصب کرده بود.در آن موقع دیدم که حضرت محمد(ص) و دامادش علی(ع) و‌ عده‌ای از اوصیاءش داخل مجلس شدند،حضرت مسیح پیش آمد و‌‌آن حضرت را در آغوش گرفت.

    حضرت محمد(ص)‌ می فرمود:یا‌ روح‌الله!

    من آمده‌ام از وصی تو شمعون،دخترش ملکیه را به این فرزندم- اشاره به حضرت عسگری‌(ع)- خواستگاری کنم.حضرت عیسی خطاب به شمعون گفت:شرافت بسوی تو ‌روی آورده،نسل خویش را‌به نسل آل‌محمد پیوند کن.گفت:قبول کردم.محمد(ص) بالای منبر‌رفت و خطبه خواند‌ و ‌مرا به فرزندش امام عسگری‌(ع) تزویج کرد.

    چون از خواب بیدار یشدم،از‌نقل این خواب بر پدر‌ و‌ جدم پرهیز‌کردم که مبادا مرا بکشند،این راز را همچنان پنهان داشته بر کسی نمی گفتم،قلبم مالامال از محبت ابو‌محمد‌عسگری شده بود،از طعام و شراب دست کشیدم،بدنم ضعیف و لاغر شد‌،بشدت مریض گشتم،در روم دکتری نماند که جدم احضار نکرده و از دوای من نپرسد،چون از همه مایوس شد،به من گفت:نور چشمم!آیا چیزی میل داری در اختیارت بگذارم؟گفتم:احساس میکنم که در‌های فرج به روی من بسته است،اگر اسیران مسلمان را که در حبس تو است احترام کنی،شاید مسیح و مادرش را خوش آید و به من شفا دهند،جدم آنها را احترام کرد،من به خودم فشار آورده تا حدی اظهار صحت کرده،به طعام و شراب دست زدم،جدم شاد شد،بر احترام اسیران افزود و آنها را نوید آزادی داد.

    بعد از چهارده شب سیده زنان عالم فاطمه زهرا‌(ع) سلام را در خواب دیدم با حضرت ‌مریم‌(ع) و هزاران کنیز بهشتی به زیارت من آمدم،حضرت مریم میگفت:این سیده زنان جهان،مادر همسر تو حسن عسگری است،من فاطمه زهرا را در آغوش گرفتم،گریه کردم و گفتم:ابو محمد عسگری از دیدار من امتناع میکند.فاطمه زهرا‌(ع) فرمود:پسر من تو را دیدار نمی کند،تو هنوز مشرک هستی،این خواهر من مریم است،از دین خود بیزاری کن.و‌اگر به رضای خدا‌ و مسیح و مریم و ملاقات پسرمن مایل هستی بگو((اشهد ان لا اله الا‌الله و ان ابی محمدا رسول‌الله))چون من این کلمه را گفتم،فاطمه زهرا(ع) مرا در آغوش گرفت و مرا امید‌وار کرد و فرمود:اکنون رسیدن به فرزند مرا‌ امیدوار باش،من او را پیش تو می‌فرستم.من از خواب بیدار شدم و گفتم:امیدوار ملاقات ابو محمد عسگری هستم.شب بعد حضرت ابو محمد عسگری‌(ع)را در خواب دیدم،گویا به او می‌گفتم:محبوب من!

    به من جفا کردی با آنکه وجود خویش را‌ درمحبت تو گم کرده بودم.فرمود:علت تأخیر مشرک بودن توست.اکنون که مسلمان شده‌ای هر شب به دیدار تو خواهم آمد تا وقتی که خدا میان من و تو‌را در عالم عیان جمع کند.از‌آن روز ملاقات خویش را با من قطع نکرد.

    بشربن سلیمان گوید:چون سخنش به اینجا رسید،گفتم:چطور به اسارت افتادی؟گفت:ابو محمد عسگری شبی به من فرمود:جدت لشکری در فلان روز به جنگ مسلمانان خواهد فرستاد،بعد آن کار را ادامه خواهد داد،تو در قیافه خدمت کار با عده‌ای از کنیزان همراه شو.من این کار را کردم،مسلمانان به ما رسیدند من به اسارت در آمدم،کسی تا به حال ندانسته که من دختر پادشاه روم هستم.

    مردی که من به صورت اسیر در سهم او افتاده بودم از نام من پرسید،من نام اصلی خود را پنهان کردم،به او گفتم:نامم نرجس است،گفت:عجب تو اهل روم هستی و نامت کلمه عربی است و عربی را خوب میدانی!گفتم:این به علت آن است که پدرم به دانستن آداب مردم علاقه داشت.بشربن سلیمان می‌گوید:چون او را به سامرآء آوردم،به خدمت مولای خود امام‌هادی‌(ع)) رسیدم.آن حضرت به نرجس فرمود:خدا چطور عزت اسلام و ضلت نصرانیت و شرافت محمد‌(ص) و اهل بیت‌اش را به تو نشان داد؟گفت:یا‌ بن رسول الله!چطور توصیف کنم جریانی را که تو بهتر از من می‌دانی؟!!

    امام فرمود: می‌خواهم به تو احترام نمایم،آیا ده هزار دینار را می‌خواهی یا بشارت شرافت عبدی را؟

    گفت:بشارت فرزندی را .امام‌(ص) فرمود:بشارت باد تو را به فرزندی که حاکم غرب و شرق خواهد شد و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد،چنان که از ظلم و جور اثری نماند.

    مولود مسعود شیخ صدوق رحمه‌الله در کمال الدین و شیخ طوسی رحمه‌الله در کتاب غیبت جریان ولادت حضرت قائم‌(ع) را‌ از حکیمه دختر امام جواد و خواهر امام هادی و عمه امام عسگری‌ با سند خود نقل کرده‌اند: حکیمه خاتون میگوید:ابو محمد‌حسن‌عسگری‌(ع) به من سفارش کردکه:ای عمه!امشب به افطار در منزل ما باش،امشب نیمه شعبان است،خدای تبارک و تعالی درامشب حجت خویش را به دنیا خواهد آورد و اوحجت خدا بروی زمین است.گفتم:مادرش کیست؟گفت:نرجس.گفتم:فدایت شوم،در نرگس اثری از حمل نیست.فرمود:همان است‌که‌گفتم.گوید:من به منزل نرجس آمدم،سلام کردم و نشستم،نرجس آمد،کفش مرا از پایم بیرون آورد و میگفت:خانم‌ من حالتان چطور است؟

    گفتم:بلکه تو سیده و خانم من و اهل بیت هستی،گفت:اختیار داری عمه!

    این چه فرمایشی است،گفتم:دخترم!خداوند امشب پسری به تو عطا خواهد کرد‌که سید دنیا و آخرت است،اواز گفته من احساس شرم کرد.چون از نماز اشاء فارغ شدم افطار کردم و به رختخواب رفتم و خوابیدم در میان شب بیدار شدم و مشغول نماز شدم،از نمازشب فارغ شدم،نرجس در خواب بود،اثری در او دیده نمی‌شود، به تعقیب مشغول شدم،دراز کشیدم،بعد با اضطراب از خواب پریدم،نرجس همچنان در خواب بود .در اینجا تردید‌ها به من روی آورد زیرا که اثری در وی نمی‌دیدم،در همان حال صدای ابو محمد عسگری بلند شدای عمه!

    عجله نکن جریان نزدیک است،نشستم قرآن خواندم.

    در این میان نرجس با اضطراب از خواب پرید،من به طرف او رفتم و گفتم:نام خدا‌ با‌ تو‌ باد،آیا وضع حمل احساس میکنی؟گفت:آری!گفتم:خودت را جمع کن و اختیارت را از دست نده،جریان همان است که به تو گفتم.

    در این بین غفلتی به من دست داد.چون به خودم آمدم دیدم مولود مسعود‌(ص) به دنیا آمده و در حال سجده کردن است،او را به سینه‌ام مالیدم دیدم نظیف و پاک است.

    آن وقت صدای ابو محمد بلند شد:عمه!

    پسرم را نزد من آور،من او را محضر آن حضرت بردم‌،او را در‌آغوش گرفت،بعد فرمود: سخن بگوی،پسر عزیزم!

    اوبا زبان فصیح گفت: ((اشهد ان لا اله الا‌الله وحده لاشریک له و اشهد ان محمد رسول‌الله)) سپس بر امیر‌المومنین و یکایک امامان صلوات فرستاد و بعد ساکت شد.

    امام‌(ع)گفت: عمه، او را به مادرش برگردان تا به او نیز سلام بدهد،بعد پیش من بیاور،او را نزد مادرش بردم،به مادرش سلام داد،مادرش به سلام او جواب داد،من او را به زمین گذاشتم.حضرت امام عسگری‌(ع) فرمود: عمه روز هفتم باز هم به سراغ ما بیا.

    گوید:فردای آن روز به منزل امام رفتم،پرده را کنار زدم تا تازه مولود را زیارت کنم،ولی او را ندیدم، به امام گفتم:فدایت شوم،سید من کجاست؟

    فرمود:یا عمه!

    او را به کسی سپردیم که مادر موسی ،موسی را به او سپارده بود.روز هفتم باز به خانه امام‌ آمدم،سلام کردم و نشستم،فرمود: پسرم را بیاور.من وی را که در پارچه‌ای بود پیش او آوردم،مانند هفت روز قبل عمل نمود،زبانش را به دهان او گذاشت،گویی به او شیر و عسل تغذیه می‌کند، بعد به او فرمود:سخن بگوی فرزند عزیزم!

    او گفت:اشهدُ اَن الله الهَ الا‌الله.

    حمزه بن موسی بن جعفرکه از راویان جریان از حکیمه است،گوید: چون حکیمه این جریان را نقل کرد،بعدا آن را از عقبه خادم حرم پرسیدم؟

    گفت:حکیمه راست گفته است،جریان همین طور بود.

    غیبت پس از هجوم مأموران‌ خلافت عباسی،به خانه امام‌حسن‌عسگری‌(ع) و جستجوی فرزند و جانشین امام،روشن گشت که خطری که جان امام آینده را تهدید می‌کند،خطری بس سهمگین است.این هجوم و پیگیری،در پیدا کردن مهدی (عجل‌الله) ایجاب می‌کرد تا برای نگهداری جان باقی‌مانده سلسله امامت و سلاله نبوت و مصلح بزرگ بشریت اقدام بس جدی به عمل آید.

    در امر غیبت امام دوازدهم و علل آن مسائل بسیاری وجود دارد.یکی از علت‌های ظاهری همین چگونگی پیش‌آمد بود،که از سوی دشمنان پدیدار گشت و باعث امر عظیم غیبت شد.در احوالی که یاد شد،ضمن مقار‌ناتی،زمینه ناپدیدی امام از نظر‌ها فراهم آمد.و دوازدهمین هادی،به فرمان الاهی و به قدرت و حکمت خدا،از نظر‌ها پنهان گردید.

    تقسیم بندی غیبت غایب شدن امام دوازد‌هم از نظر‌ها،‌به دو مرحله تقسیم گشت: مرحله کوتاه مدت (غیبت صغری) و مرحله بلند مدت (غیبت کبری) غیبت صغری غیبت اول،از دو جهت محدود بود:از جهت زمانی و از جهت شعاعی.

    از نظر زمانی،بیش از 70 سال بطول نینجامید و از این رو غیبت صغری نامیده می‌شود.از نظر شعاعی نیز،این غیبت،غیبتی همه جانبه نبود و شعاع و دامنهآن کم بود.یعنی در طول مدت 70 ساله این غیبت،اگر‌چه امام از نظر پنهان بود،لیکن این غیبت پنهانی نسبت به همه کس نبود،بلکه کسانی بودند به صورتی با امام در رابطه بودند.نامه‌ها و سوالات مردم را به نزد امام می‌بردند- یا می‌فرستادند- و پاسخ را به مردم می‌رساندند.و گاهی گروهی از مردم،بوسیله نایبان خاص- که ذکرشان می‌آید- به دیدار امام مهدی (عجل‌الله) می‌رفتند.

    غیبت کبری پس از گذشت غیبت صغری،غیبت کبری و دراز مدت آغاز گردید.و این غیبت است که تا کنون ادامه یافته است.و در این مدت طولانی است که بزرگترین مرحله آزمایش و امتحان در دار طبیعت و سنجش ایمان و عمل خلق وجود دارد تا معلوم گردد در خلل این روزگار اهل قرون و اعصار،در هر نقطه‌ای از جهان،چگونه عمر خود را سپری می‌کنند و از هستی و نیرو‌های خویش چگونه استفاده می‌برند؟

    چه نتیجه‌ای می‌گیرند؟

    و……..

    نایبان خاص در غیبت صغری در هیچیک از دو غیبت پیوند امام دوازدهم،حضرت حجت بن الحسن المهدی با مردمان، بطورکلی گسسته نبوده است.

    زیرا در هر دو غیبت،امر سفارت و نیابت وجود داشته و وجود دارد.

    و از طریق نایبان،پیوند امام با مردم بر قرار بوده است و خواهــد بـود.نیابت به دو دسته تقسیم می‌شود:نیابت خاصه در غیبت صغری و نیابت عامه در غیبت کبری.

    نیابت خاصه نیابت خاصه،آن است که امام،اشخاص خاصی رانایب خود قرار دهند و به اسم و رسم معرفی کند و هر کدام را به وسیله نایب پیش از او به مردم بشناسد.

    نیابت عا‌‌ مه نیابت عامه آن است،که امام ضابطه‌ای کلی به دست دهد،تا در هر عصر فرد شاخصی که آن ضابطه،از همه جهت و ابعاد بر او صدق می‌کند.

    نایبان خاص نایبان خاص را ((نواب اربعه)) ویا ((نواب خاص)) می‌گویند،نواب اربعه همان طور که از اسمشان پیداست،چهار نفر بوده‌اند که همه از علما،زهاد و بزرگان شیعه بوده‌انــد.کــــه عبارت‌اند از: ((عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری)).

    1-‌ عثمان بن سعید: نخستین نایب مهدی (عجل‌الله) عثمان بن سعید اسیدی عمر‌وی بود،در گذشته- ظاهراً- بعد از 260 هجری قمری،به خاک سپرده در بغداد.عثمان بن سعید،از یاران و اصحاب و شاگردان مورد وثوق امام دهم و امام یازدهم بود و خود در زیر سایه امامت تربیت یافته بود.در دوران آن دو امام نیز،وکیل امور ایشان بود.پس از در گذشت امام یازدهم و پیش آمدن امرغیبت،عثمان بن سعید،از سوی حضرت مهدی (عجل‌الله) به نیابت خاص منصوب گشت و واسطه بین امام و شیعیان شد.

    2- محمد بن عثمان: دومین سفیر و نایب،محمد بن عثمان بن سعید‌عمر‌وی بود،در سال305 هجری قمری به خاک سپرده در بغداد.وی فرزند سفیر اول عثمان بن سعید بود.او از جانب امام یازد‌هم نیز تمجید و توثیق شده بود.عثمان بن سعید به هنگام مرگ خود امر نیابت را، به فرمان امام غایب به فرزند خویش محمد سپرد و او واسطه بین امام و شیعیان گردید.مدت نیابت محمد بن عثمان و سفارت او بیش و کم،40 سال بطول انجامید.

    3-حسین بن روح نوبختی: سومین سفیر،شیخ ابو القاسم حسین بن روح نوبختی بود،در گذشته سال326 هجری قمری.

    وی از شیوخ مورد اطمینان محمد بن عثمان بود.

    یکی دیگر از بزرگانی که مورد اطمینان محمد بن عثمان بود و از نزدیکان و اصحاب او بود،جعفربن محمد بود.

    این،بزرگان همه اهل معرفت، ایمان، قبول و تسلیم بودند،دیانت آنان چون کامل بود،که همیشه و در همه امر، تسلیم نظر امام خود بودند.نوشته‌اند برخی تصور می‌کردند که نیابت امام دوازدهم پس از محمد بن عثمان،به جعفر بن احمد خواهد رسید.چون هنگام درگذشت محمد بن عثمان فرا رسید،جعفر بن احمد بالای سر محمد بن عثمان نشسته بود و شیخ ابو القاسم در پائین پای او.محمد بن عثمان،در آن حال رو کرد به جعفر بن احمد و گفت: ((من مأمور شده‌ام که ابو القاسم ابن روح را وصی گردانم و امور را به او واگذار کنم.)) چون جعفر بن احمد ایــــن سخن را شنید،از جای خود بر‌خاست و دست حسین بن روح را گرفت و او را در بالای سر محمد بن عثمان نشانید و خود در پائین پـای او نشست.

    4- علی بن محمد سمری: چهارمین سفیر،شیخ ابو الحسن علی بن محمد سمری بود،در گذشته سال 329 هجری قمری به خاک سپرده در بغداد،نزدیک آرامگاه عالم بزرگ محمد بن یعغوب کلینی.این بزرگان ، عالمان و روحانیون بر جسته و متقی در دوره غیبت صغری هر یک پس از دیگری نایب خاص امام دوازدهم بودند و امور مردم را می‌گذراندند.

    اعتقاد به مهدی موعود متفق علیه است همه اهل اسلام چه شیعه و چه اهل سنت در اعتقاد به مهدی موعود‌(ع)اتفاق دارند و همه به آمدن او در آخر الزمان و تشکیل حکومت جهانی به دست وی معتقدند،زیرا روایت وارده از رسول خدا‌(ص) در حدی است که تأویل بردار نیست و قابل تشکیک نمی‌باشد و این است که می‌بینیم بزرگان اهل سنت در کتاب‌های خود ((باب‌المهدی)) منعقد کرده‌اند.النهایه این مسأله در دنیای اهل سنت بطور حاد مطرح نشده و مانند دنیای شیعه نضج نگرفته.اگر به هر کتابی که اهل سنت نوشته است مراجعه کنیم،می‌بینیم که ولادت آن حضرت و جزئی از حالات وی را نوشته و توضیح داده.

    ظهور و قیام حضرت مهدی (عجل‌الله) مسأله جهانی است ظهور و قیام حضرت مهدی (عجل‌الله) یک جریان منطقه‌ای و قومی نیست،بلکه یک مسئله جهانی و همگانی است،به هرطور این مسئله در جهان تشیع بیشتر نضج گرفته و ارادتمندان آن حضرت پیوسته در انتظار ظهور آن حضرت هستند و از وجود مبارک آن حضرت و دعاهای نافذ عالیش در زمان غیبت استفاده‌ها می‌کنند.ظهور امام (ع) عبارت اُخرا حکومت الهی درجهان،غلبه و پیروزی کامل حق بر باطل است.ظهور آن حضرت،حل مشکل اساسی جهان و ترسیمی از آینده دین مبین اسلام است.ظهور آن حضرت پیاده شدن وعده حکومت توحید در روی زمین است،که توسط قرآن مجید و رسول اسلام‌(ص) وعده داده شده است.

    بشر در ادوار تاریخ بر طبیعت تسلط یافته و آن را در استخدام خود گرفته و توأم با آن بشر بر بشر نیز تسلط یافته و انسان‌ها را مستضعف کرده و مورد بهره‌کشی قرار داده است،اکثریت زیر سلطه و استعمار اقلیت کوچکی قرار گرفته و زیر فشار آنان جان می‌کنند،ولی دورانی خواهد آمد که بشر بر نفس خود تسلط پیدا می‌کند و آن در‌زمان حضرت مهدی (عجل‌الله) خواهد بود.در قرآن کریم سوره انبیاء،آیه105 می‌خوانیم: ((و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر أن الارض یرثها عبادی الصالحون)) از روزی که بشریت به وجود آمده و از روزی که قرآن نازل شد:این آیه پیاده نگشته و بصورت وعده بوده،زیرا پیوسته وارثان و حاکمان زمین بندگان نا‌صالح خدا و ستمگران بوده‌اند،انبیاء فقط بصورت نوری در گوشه‌های زمین درخشیده‌اند ولی این آیه به صراحت می‌گوید: ((ما ابتدا در تورات و بعد از آن در زبور وعده کردیم که روزی خواهد آمد و در آن صاحبان زمین بندگان صالح خداوند خواهند بود و ناصالحان در اقلیت خواهند بود طوری که به حساب نیایند.

    آنان که حضرت را دیده‌اند نا گفته نماند:عده زیادی از بزرگان، حضرت امام زمان (ع)را در مدت پنج سال که در حال حیات پدر بزرگوارش بودند و نیز در مدت 70 سال غیبت صغری دیده‌اند،لذا می‌بینیم که نویسند‌گان حالات و تاریخ آن حضرت هر یک فصلی تحت عنوان: ((فصل فیمن راه علیه السلام)) منعقد کرده‌ اند.مانند: مرحوم ثقه‌ الاسلام کلینی،مرحوم شیخ صدوق و همچنین مرحم شیخ مفید.

    همچنین عده زیادی در زمان غیبت کبری به خدمت آن حضرت رسیده‌ و او را شناخته‌اند و نیز عده‌ای بعداً دانسته که او امام غایب بوده.

    علامت‌ های آشکار در ظهور مهدی (عجل‌الله) ائمه طاهرین‌(ع) می‌فرمایند: ((ظهور فرزند ما مهدی‌(عج) ناگهانی واقع می‌شود و علامات آشکاری مانند: خروج سفیانی خسف سرزمین بیداء 3- خروج سید حسنی 4- قتل نفس زکیه 5-‌ ندای آسمانی و..…همه در یک سال و نزدیک به ظهور به وقوع می‌پیوندند.

    خروج سفیانی خروج سفیانی و فرورفتن سپاه سفیانی به زمین از علائم حتمی ظهور امام مهدی (عجل‌الله) می‌باشد.از علاماتی که پیشوایان دینی بر آن بسیار تأکید کرده‌اند خروج سفیانی از وادی یابس،بیابان بی آب و علف که ما بین مکه و شام است می‌باشد.طبق اخبار و روایات، سفیانی مردی اُموی و از نسل یزید بن معاویه بن ابی سفیان و از پلید‌ترین مردم است.نامش((عثمان بن عنبسه)) و با خاندان نبوت و امامت و شیعیان دشمنی دیرینه دارد.

    او را سرخ چهره،کبود چشم،آبله رو،بد منظر،ستمگر و خیانت‌کار معرفی کرده‌اند،در شام سابق که مشتمل بر دمشق، فلسطین، اردن، حمص و قنسرین است،قیام می‌کند و به سرعت پنج شهر را تصرف کرده و با سپاهی بزرگ به سوی کوفه در عراق می‌رود و در کوفه و نجف جنایات بزرگی مرتکب می‌شود و سپاهی دیگر به سوی مدینه در عربستان می‌فرستد.سپاه سفیانی در مدینه به قتل و غارت می‌پردازد و از آنجا به سوی مکه می‌روند،سپاه آن ملعون در بیابانی میان مکه و مدینه به فرمان خدای متعال به زمین فرو می‌روند،آنگاه امام زمان‌(ع) پس از جریاناتی از مکه به مدینه و از مدینه به سوی عراق وبعد به کوفه می‌آید و سفیانی از عراق به شام فرار می‌کند و امام سپاهی را به تعقیب او روانه می‌فرمایند،که سر انجام او را در بیت المقدس هلاک کرده و سرش را از بدن جدا می‌سازند.

    خروج سفیانی در ماه رجـــب و صیحه آسمانی در ماه رمضان و در روز عاشورا نهضت جهانی و قیام شکوه‌مند قائم‌ آل‌ محمد آغاز می‌شود و در واقع پیش از ایــــن که دوازده ماه از خروج سفیانی بگذرد،حضرت مهدی (عجل‌الله) خــــروج می‌کند(انشاء الله).

    قتل نفس زکیه نفس زکیه نامش محمد است و نام پدرش حسن و خود از تبارسالار شهیدان می‌باشد و رسول اکرم‌(ص) او را نفس زکیه نام نهاده و پیش از آنکه خودش و پدرش به دنیا بیایند از ولادتش و از خصوصیاتش خبر داده است.

    در همین مقطع نفس زکیه در مسجد الحرام کشته می‌شود و حضرت حجت‌(عج) به سوی مکه حرکت می‌کند،که قیام شکوهمند خود را آغاز کند و بانگ جبرائیل امین برای نابود کردن سپاه سفیانی در فضای سرزمین بیداء طنین می‌اندازد.

    چنانکه امام باقر‌(ع) می‌فرماید: ((و ینزلُ جیشُ السفیانی البیداء،فینادی مناد‏‏‏‎‏ من السماء .یا بیداءُ أبیدی القوم،فیخسفُ بهم )).

    ((سپاه سفیانی در سرزمین بیداء فرود می‌آید،پس منادای آسمان بانگ می‌زند:ای سرزمین بیداءاین جمعیت را نابود ساز،آنگاه همگی در کام زمین فرو می‌روند)).

    در روایت نقل شده از این سپاه فقط دو نفر باقی می‌ماند،تا گزارش شکست لشکر را برسانند.

    امیر مومنان می ‌فرماید: (( المذبوح بین الرکن و المقام )).

    (( از نشانه‌‌های ظهور،ذبح شدن او (نفس زکیه)در میان رکن و مقام است)).

    سید حسنی بنا بر روایت ائمه هدی (ع)،سید حسنی مردی از بزرگان شیعیان است که از ناحیه دیلم و قزوین خروج و قیام می‌کند.سید حسنی مردی خداجو و بزرگوار است وبه روش ائمه معصومین دعوت می‌نماید و کارش بالا می‌‌گیرد و پیروان بسیار پیدا می‌کند.از محل خود تا کوفه را از ظلم و جور پاک می‌سازد و مانند سلطانی عادل حکومت می‌ کند وهنگامی که با یاران خود به کوفه می‌رسد به او خبرمی‌دهند،حضرت مهدی (عجل‌الله) با پیروان و یاران خود به نواحی کوفه آمده است،سید حسنی با لشکریان خود با امام مهدی (عجل‌الله) ملاقات می‌کند.

    امام صادق‌(ع) فرموده‌اند: سید حسنی امام را می‌شناسد،اما برای آنکه به یاران و پیروان خود امامت و فضایل آن حضرت را ثابت کند آشنایی خود را آشکار نمی‌سازد و از امام می‌خواهد که دلایل امامت و مواریثی که از پیامبران نزد اوست ارائه دهد،امام مهدی (عجل‌الله) نیز معجزاتی را آشکار می‌فرماید و سید حسنی با امام بیعت می‌کند.پیروان او نیز با آن حضرت بیعت می‌کنند،به جز گروهی درحدود چهار هزار نفر که نمی‌پذیرند و به امام نسبت سحر و جادو می‌دهند.امام پس از سه روز موعظه و نصیحت به دلیل ایمان نیاوردن آنها دستور قتلشان را صادر می‌کند و همه آنان به دستور امام کشته می‌شوند و حال ایشان بسیار شبیه حال خوارج نهروان است.

    شهادت سید حسنی: از امام صادق‌(ع) نقل شده است:‌((سید حسنی)) و یارانش دلاورانه از امام مهدی (عجل‌الله) دفاع می‌کنند،ولی سرانجام در راه آن حضرت شهید می‌شود.اهل مکه او را می‌کشند و سرش را به شام می‌فرستند.

    رسول اکرم‌(ص) می‌فرماید: ((کأنی با‌لحسنی و الحسینی و قد قاداها،فیسلمها الحسینی فیبا یعونه)).

    ((گوئی دو سید حسنی و حسینی را با چشم خود می‌بینم که هر دو آن پرچم هدایت را به احتزاز در می‌آورند و سید حسینی آن را به امام‌(ع) تسلیم می‌کند و خود با او بیعت می‌کند)).

    ندای آسمانی: در بحار از عیاشی،از عجلان ابو صالح که گفت:شنیدم حضرت ابوعبدالله‌صادق‌(ع) می‌فرمود: روز‌ها و شب‌ها به پایان نمی‌رسد،تا اینکه منادای آسمان بانگ زند: ای اهل حق جدا شوید،ای اهل باطل جدا شوید،پس اینها از آنها و آنها از اینها جدا خواهند شد.

    راوی می‌گوید:عرض کردم: ((اصلحک الله))،آیا پس از اینها با هم مخلوط می‌شوند؟حضرت فرمود:خیر.خداوند در قرآن می‌فرماید: ((ما کان الله لیذر المومنین علی ما انتم علیه حتی یمیز الخبیث من الطیب)) ((خداوند هرگز مومنان را وا‌نگذارد،بدین حال کنونی تا آنکه به آزمایش بد سرشت را از پاک گوهر جدا کند)).

    رسول اکرم می‌فرماید: ((به هنگام خروج قائم‌(عج) منادای آسمانی از آسمان بانگ می‌زند:هان ای مردمان،خداوند مهلت ستمگران،منافقان و پیروانشان را قطع کرده و بهترین امت محمد‌(ص) را به پیشوائی و سرپرستی شما بر گزید،خود را در مکه به او برسانید که او مهدی (عجل‌الله) است.در آن روز مبارک جبرئیل بر فراز سنگی در بیت المقدس می‌رود،بر مردم جهان بانگ زده و می‌فرماید: (( و قل جاءً الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا )).

    (( بگو:حق آمد و باطل از بین رفت،که همانا باطل از بین رفتنی است)).

    علائم قبل از ظهور مهدی (عجل‌الله) اختراعات و اکتشافات.

    سفر به کرات دیگر تلاطم موجود در کل دنیا غارت و تجاوز به حقوق دیگران اشاعه فسق و فجور گریزان بودن از دین و مجالس علماء فرار از آثار ائمه اشتیاق به بلا د و کتب فرنگ پرستش خدا از روی ریا ضایع کردن نماز نترسیدن از آیات عذاب از بین‌رفتن امانت‌داری 13-فقر و تنگ دستی زیاد 14-چیره شدن کافر بر مسلمان 15-کم شدن عمر 16-شیوع مرگ در جوانان 17-سریع گذشتن زمان 18-ایجاد صفوف 19-نزدیک شدن بازارها به یکدیگر 20-فراوانی بهتان و دروغ و……….

    و در آخر: نتیجه نتیجه‌ای که ما از این بحث می‌گیریم،در یک کلمه این است که: ((منتظران صالح،خود باید مصلح باشند)).

    توضیح اینکه؛فردی که واقعاً دوستار و منتظرحضرت مهدی‌(عج) است باید اعمال و رفتار یک شخص منتظر را انجام دهد،اولاُ اعتقاد به دین اسلام داشته باشد،دوماً پیرو ولایت فقیه باشد زیرا نیابت عامه در زمان غیبت کبری در دست رهبری است و شخصی که منتظر واقعی است باید رهبری و ولایت فقیه را قبول داشته باشد،امر به معروف و نهی از منکر کند از نگاه به نامحرم بپرهیزد و ……… اللهمُ عجل ‏لولیکَ الفرج.

    برحمتک یا ارحمر راحمین منابع و مآخذ: خورشید منتظران، تألیف محمدی آرمان، چاپ دوم، انتشارات دار النشراسلام- قم خورشید مغرب، تألیف محمد رضا حکیمی، چاپ زمستان 1360 ، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی خاندان وحی، تألیف سید علی اکبر قرشی،چاپ اول،انتشارات دار الکتاب الاسلامیه زندگی چهارده معصوم‌(ع)، نوشته آیت‌ الله مظاهری، چاپ سوم 1375 ، انتشارات پیام آزادی.

کلمات کلیدی: حضرت مهدی عج

يا صاحب زمان ادرکنا سخن از ((مهدي ))(عج), سخن از ((هدايت )) است . سخن از ((غيبت )) ,حديث ((جستجو)) است . سخن از ((انتظار)), روايت ((حرکت و پويايي)) است . سخن از ظهور بحث از اشتياق رهايي است . شوق رهايي ,حرکت مي افريند , و نتيجه جستجو ,حصول هدايت است

قرآن و حضرت مهدي(عج) يکي از موضوعات قرآني که خداوند متعال به آن اشاره فرموده است، مسأله حضرت مهدي(عج) و قيام آن حضرت مي‌باشد. بايد گفت؛ لازم نيست هر موضوع صحيحي با تمام خصوصيات و مشخصاتش در قرآن کريم وارد شده باشد. چه بسيار جزئيات صيح و درستي که آن

حکومت امام مهدي (عج) خداوند مي فرمايد : سرانجام نيک از آن پرهيزگاران است. در اين حديث دو نکته قابل توجه وجود دارد يکي تصريح به اين که پس از حکومت اهل حکومت ديگري وجود نخواهد داشت و ديگري اين آنها به آيه شريفه « والعافيه للمتقين » « از اين استناد تفس

مقدمه براساس اخبار وتعاليم پيشوايان معصوم دين و دلالت و بعضي از آيات قرآن قيامت بوقوع نمي‌پيوندد مگر اينکه دو مرحله پيش از آن طي شود يکي ظهور حضرت مهدي (عج) و ديگري رجعت هر يک از اين دو مرحله شباهت و سنخيتي باقيامت دارند و بعبارت ديگر مراحل نازله آ

کليني، در کتاب «کافي» روايت نموده که: ولادت باسعادت وجود امام زمان (ع) در سال 255 هجري روي داده است. شيخ صدوق، در «کمال الدين» نقل کرده که چون مادر امام عصر (ع) حامله گشت، حضرت امام حسن عسکري (ع) به وي فرمود: پسري مي آوري که نامش محمد و پس از من

بخش اول 1) معرفي امام مهدي: پدرش امام حسن بن علي بن محمد بن موسئ بن جعفر بن محمد بن علي بن حسين بن علي بن ابي طالب(درود خداوند بر تمامي انان باد) بودئمادرش کنيزي ترک و از سلاله پاکي بود که با اوصياي عيسئ بن مريم (ع) پيوند مي يافت. نام اين کنيز نر ج

بزرگان و دانشمندان شیعه به ویژه صاحبان قلم که درمورد وجود حضرت مهدی کتاب نوشته اند، با بهره گیری از کلمات نورانی و روایات وارده در این باب ، برای شیعه و دوستان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) تکالیف ووظایفی را مقرر داشته اند ، تکالیفی که یک فرد شیعه باید درعصر غیبت نسبت به آنها اهتمام ورزد . البته هر کسی در حد وسع خود اموری را به عنوان وظایف تعیین کرده اند . در این مورد ، بهترین ...

حضرت حجت ومعجزه تولد او قضیه حضرت مهدی(عج)فرزندامام حسن عسگری(ع)قضیه ای دقیق است که ازپیش برای آن خط سیری معین رسم شده که هرکدام ازائمه معصومین علیهم السلام آن را می دانستندوبرای محقق شدن آن فعالیت می کردند. وهنگامی که نوبت امام هادی(ع) رسید یکی از یارانش را فرستاد که کنیزی بخرد تا با امام حسن عسگری ( ع) ازدواج کند ومادری برای امام مهدی (عج) باشد. و برای آ ن شخص صفت های کنیزرا ...

حضرت مهدی ( عج ) به نا م او که ، بی نام او جهان صفا ندارد بی یاد او جان ها بها ندارد بی عشق او دل ها نوا ندارد بیشتر اوقات برایمان راجع به حضرت مهدی (عج) سوالاتی پیش می آید، و با بررسی و جست و جو و کنکاش زیاد به برخی از سوالات خود دست پیدا کرده ، ولی هیچگاه وجود آن را در ادیان مختلف بررسی ننمودم ؛ اساسی ترین سوالاتی که برای من یا هر فرد دیگری ممکن است ، سر آغاز کنکاش پیش آید و ...

سالهاست که در برابر غفلت بشر نسیمی وزیدن گرفته است که برای درک لحظات فرحبخش آن می بایست در معرض آن قرار گرفت و همگان را بدان دعوت کرد، به عبارت زیبای انجیل :کمرهای خود را بسته، چراغ های خود را افروخته بدارید، مستعد باشید؛ زیرا در ساعتی که گمان نمی برید پسر انسان می آید. (لوقا-12: 40-35) ‍ وزش این نسیم را همگان احساس می کنند حتی آنان که تداوم آن را قرین با به هم ریختگی بساط شعبده ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول