پس از سقوط دولت بنیصدر ، آخرین پایگاه نیروهای ملی – مذهبی و سایر گروههای مخالف حرکت انقلاب اسلامی به رهبری امام و نیروهای حزب اللهی فرو ریخت و دوران جدید آغاز شد.
رهبری انقلاب با سرعت عمل به موقع اوضاع را در کنترل خود درآورد .
مردم با حضور فعالتر در صحنه از رهبری و نیروهای حزب اللهی و روحانیت حمایت کردند و در انتخابات ریاست جمهوری با اکثریت قاطعآرا ، محمدعلی رجایی را به ریاست جمهوری برگزیدند .
رجایی ، محمدجوا باهنر را به نخست وزیری برگزید و به این ترتیب ، قوهی مجریه نیز در اختیار نیروهای حزباللهی قرار گرفت ، اما هنوز دو ماه از ریاست جمهوری رجایی و نخست وزیری باهنر نگذشته بود که در پی بمبگذاری سازمان موسوم به منافقین در ساختمان نخست وزیری رجایی و باهنر به شهادت رسیدند .
عملیات تروریستی این سازمان با انفجار ساختمان نخست وزیری به پایان نرسید ، بلکه طی سالهای 1360 و 61 در حدود دویست نفر از رهبران نیروهای حزباللهی د رعملیاتهای دیگر به شهادت رسیدند که از جمله میتوان از آیتالله دستغیب ، آیتالله مدنی ، آیتالله صدوقی ، آیتالله اشرفی اصفهانی و … یاد کرد .
در این دوره ، نیروهای مخالف حرکت انقلاب اسلامی به دو گروه تقسیم شدند ، گروهی از آنها مانند بنیصدر و رهبران سازمان موسوم به منافقین به خارج از کشور پناه بردند ، و نیروهای ملی – مذهبی در داخل منزوی شدند و از صحنه حرکت انقلاب کنار گذاشته شدند .
1 – موفقیت نیروهای حزباللهی
پس از شهادت رجایی و باهنر ، مجدداً انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و در آن آیتالله خامنهای به ریاست جمهوری برگزیده شد .
آیتالله خامنهای نیز میرحسین موسوی را به نخست وزیری انتخاب کرد و دوران موفقیتآمیز نیروهای حزبللهی شروع شد .
پس از عزل بنیصدر ، ارتش ، سپاه پاسداران و نیروهای بسیجی تحت فرماندهی کل قوا با یکپارچگی کامل دشمن متجاوز را مورد تهاجم بیامان خود قرار دادند و اولین پیروزیهای بزرگ نظامی را در عملیاتهای ثامن الائمه ، فتح المبین و بیت المقدس به دست آورند ، که طی آنها ، بخشهای وسیعی از سرزمین ایران ، از جمله شهرهای آبادان و خرمشهر از وجود دشمن متجاوز پاک گردید .
پیروزیهای ارتش اسلام در جنگ تحمیلی با عملیاتهای بعدی تکمیل شد و عراق را در موضع ضعف قرار داد .
در این پیروزیهای باید از ایثار و از خودگذشتگی میلیونها نیروی بسیجی و مردمی یاد کرد که بدون هیچ نوع انتظاری با جان خود به دفاع از خاک و دین و عزت و شرف ملت ایران پرداختند و نام ایران و ایرانی را در تاریخ سرافزار ساختند .
نیروهای حزباللهی علاوه بر کسب پیروزیهای نظامی ، در صحنههای داخلی نیز به موفقیتهای مهمی دست یافتند
نیروهای حزباللهی علاوه بر کسب پیروزیهای نظامی ، در صحنههای داخلی نیز به موفقیتهای مهمی دست یافتند .
موفقیت جهاد سازندگی در محرومیتزدایی از روستاها و مناطق محروم – به طوری که طی دو الی سه سال هفتاد درصد روستاهای محروم ایران از نعمت آب و برق و راههای ارتباطی مناسب برخورداد شدند – موفقیت نیروهای حزباللهی در خنثیسازی توطئههای طیف گسترده ضد انقلابیون در داخل و خارج کشور ، کشف و خنثیسازی کودتاهای متعدد از قبیل کودتای قطبزاده ، کشف توطئهی سازمانهای مخفی و نفوذی وابسته به بیگانه از قبیل حزب توده و متلاشی کردن آن ، مقاومت در مقابل تحریمهای سیاسی – اقتصادی آمریکا از جمله موفقیتهای دیگر نیروهای حزباللهی در این دوره محسوب میشوند .
2 – ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی در خردادماه 1368 امام خمینی رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی دار فانی را وداع گفت .
بلافاصله بعد از وفات امام خمینی ، مجلس خبرگان آیتالله خامنهای را به رهبری انقلاب برگزید .
بعد از انتخاب رهبر ، انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و هاشمی رفسنجانی به ریاست جمهوری انتخاب شد .
دولت هاشمی رفسنجانی با تدوین برنامه اول توسعه اقتصادی – اجتماعی کشور حرکت جدیدی را در انقلاب اسالمی آغاز کرد .
محور اصلی برنامه دولت وی «سازندگی اقتصادی» بود .
طی دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی دو برنامه اول و دوم تهیه و به اجزا گذاشته شد .
توسعه اقتصادی د رهر دو برنامه دارای اولویت بود .
دلیل چندی اولویتی نیز ضرورت بازسازی ، سازندگی و اصلاح ساختار اقتصادی کشور بعد از هشت سال جنگ بود ، چون در دوران جنگ دولتی میرحسین موسوی تمام تلاش خود را صرف دفاع و اداره امور جنگ و حفظ عدالت اقتصادی در دوران بحران اقتصادی جنگ کرده بود .
او با اجرای سیاست اقتصادی هدایت شده و کنترل دولتی ، سامان اقتصادی را حفط کرد ، اما بعد از جنگ ، مردم انتظار داشتند شرایط اقتصادی جامعه بهبود یابد ، سطح زندگی رفاهی افزایش یابد ، خرابیهای جنگ بازسازی شود ، کارخانجات و بخشهای تولیدی راه اندازی شوند و رونق اقتصادی آغاز شود .
اجرای پروژههای زیربنایی مانند سدسازی ، احداث و بازسازی راهآهن و راههای شوسه ، راه اندازی کارخانجات نیمه تمام و یا از کار افتاده ،افزایش کارایی اقتصادی منابع و معادن ، کاهش کنترل دولتی و افزایش مشارکت بخش خصوصی در امور اقتصادی ، شهرسازی و بازسازی شهرها از جمله شهر تهران ، توجه به بخش کشاورزی و جهتدهی آن به سوی صنعت صادرات ، افزایش توان نظامی ایران در جهت تولید سلاحهای استراتژیک ، از جمله محورهای فعالیت اقتصادی دولت هاشمی رفسنجانی بود .
در زمینه سیاست خارجی نیز دولت هاشمی رفسنجانی سعی کرد مخاصمه ایران با سایر کشورهای منطقهای و جهانی را کاهش دهد .
وی محور فعالیت سیاست خارجی دولت خود را براساس توجه به کشورهای تازه استقلالیافته جنوب شوروی سابق تنظیم کرد .
برنامههای اول و دوم توسعه و اقتدار دولت هاشمی رفسنجانی موجب فعالشدن بخشهای مختلف اقتصادی گردید و ذهنیت جامعه را به سوی کار و تلاش و سازندگی سوق داد ، اما در زمینه توسعه سیاسی – فرهنگی برنامه مدون و متناسب با تحولات اجتماعی و ظهور نسل سوم انقلاب ارائه نکرد .
3 – جناحبندیهای سیاسی همان گونه که قبلاً گفته شد ،پس از پایان یافتن دورهی حکومت میانهروها ، نیروهای حزباللهی کلیهی ارکان حکومت را تحت کنترل خود گرفتند .
حزب جمهوری اسلامی به عنوان یادگار شهید بهشتی نقش مهمی را در اداره امور کشور به عهده گرفت ، به طوری که رؤسای هر سه قوه از اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بودند .
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و روحانیت مبارز به عنوان دو نهاد قدرتمند سیاسی – مذهبی هدایت افکار عمومی را به عهده داشتند .
سه روزنامه جمهوری اسلامی ، کیهان و اطلاعات و مثلث مطبوعاتی فعال این دوره محسوب میشدند .
صدا و سیما نیز هماهنگ با نیروهای حزباللهی مسؤولیت بسیج ملی را به عهده داشت .
مجموعه شرایط فوق موجب یکپارچگی و یک صدایی خاصی در جامعه شده بود ، اما دیری نپایید که از دورن جامعه یکصدا ، جناحبندیهای جدیدی ظاهر شد و اولین شکافهای سیاسی بین نیروهای حزباللهی شکل گرفت .
در یک طرف ،گروهها و نیروهایی که طرفدار ارتش دولت در اداره امور کشور و دولتی شدن بخشهای اقتصادی بودند و در طرف دیگر ، گروهها و نیروهایی که طرفدار نقش بخش خصوصی در اداره امور کشور و خصوصیسازی اقتصادی بودند .
رقابت بین دوجناح مذکور آثار مهمی بر جریانات سیاسی کشور گذاشت .
تعطیلی فعالیت حزب جمهوری اسلامی ، اعلام موجودیت روحانیون مبارز ، آغاز فعالیت مجدد جمعیت مؤتلفه اسلامی ، ساماندهی مجدد سازمان مجاهدین انقلاب سالامی از جمله آثار دورهی رقابت دوجناحی بود .
با آغاز دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی ، هر دو جناح سیاسی به چالشی بزرگ کشانده شدند .
هاشمی رفسنجانی با ایجاد فضای سنگین «سازندگی» و بازی پرقدرت سیاسی ایجاد موازنه بین دوجناح ، میدان عمل را از هر دوجناح گرفت و آنها را د رمواضع انفعالی شدیدی فرو برد .
گروهها و نیروهای طرفدار جناح جامعه روحانیت مبازر چارهیی جز تأیید و حمایت از دولت را نداشتند و گروهها و نیروهای طرفدار مجمع روحانیون مبازر که تقریباً به انزوا کشیده شده بودند با طرح انتقادات محتاطانهیی از دولت به حیات خود ادامه دادند .
هاشمی رفسنجانی همزمان با حفظ هر دوجناح در گردونه انقلاب ، مناع قدرت انحصاری هر یک از آنها شد و سعی کرد خود را به عنوان موازنه بین دوجناح بر آنها تحمیل کند .
او برای تکمیل پروژهی ایفای نقش موازنه بین دوجناح ، اقدام به تشکیل جناح سیاسی جدیدی متشکل از تکنوکراتهای طرفدار انقلاب با عنوان «کارگزاران سازندگی» کرد و نارضایتی پنهان هر دو جناح را دو چندان کرد .
4 – تحولات پنهان در دوره حکومت نیروهای حزبالهی ، بخصوص دهه پس از جنگ تحمیلی ، در بستر جامعه تحولات آرامی رخ داد که کمتر مورد توجه نظام سیاسی قرار گرفت .
تحولاتی که بر ادامه روند انقلاب اسلامی تأثیر بسزایی گذاشت .
الف) ظهور نسل جوان بعد از انقلاب اسلامی ، سیاست تنظیم و کنترل جمعیت کنار گذاشته شد و نرخ رشد جمعیت افزایش یافت ، به طوری که جمعیت سی و شش میلیونی سالهای اول انقلاب پس از دو دهه به بیشتر از شصت میلیون تبدیل شد و تعادل ترکیب جمعیت به نفع جوانان و نوجونان تغییر کرد .
ظهور نسل جوان و ارتباط ضعیف آنها با اصول و ارزشهای انقلاب مهمترین دغدغه نظام سیاسی محسوب میشد .
در حالی که نظام سیاسی سعی میکرد به سوی بنیادگرایی دینی و حاکمیت اصول انقلابی حرکت کند ، نسل جدید انقلاب راه دیگری میپیمود و پیوندش با اصل انقلاب ضعیفتر میشد .
اشتغالات سیاسی – اجرایی مدیریت نظام ، رقابت جناحهای سیاسی و مشکلات اقتصادی – سیاسی موجب غفلت نیروهای انقلاب از نسل جوان جامعه شد و زمینه مساعدی برای حضور فعال و خودجوش آنها در صحنههای سیاسی – اجتماعی فراهم نکرد .
از سوی دیگر ، برنامههای سازمان یافته دشمنان داخلی و خارجی انقلاب در جهت تضعیف نظام جمهوری اسلامی به شکل تهاجم فرهنگی گسترده و همه جانبه ، تحریمهای اقتصادی – سیاسی و تبلیغات مأیوس کننده ، نسل جوان انقلاب را دچار تردید و سرگردانی ساخت و موجبات سرخوردگی آنها را فراهم کرد .
ب) حاشیه نشینی نخبگان سیاسی و علمی همانطور که قبلاً بیان شد ، فضای سیاسی سنگین دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی موجب انزوا و حاشیهنشینی برخی گروهها ، احزاب و نیروهای سیاسی فعال انقلاب شد .
این نیروها فرصتی پیدا کردند تا ضمن روی آوردن به مطالعات و تحقیقات دانشگاهی و ارتقای سطح علمی و تحصیلی خود ، به بازنگری در اصول و روند انقلاب اسالامی بپردازند .
آنها با تشکیل گروههای فکری – فرهنگی ، دانشگاهها و مراکز عملی – تحقیقاتی را پایگاه فعالیت خود قرار دادند و به نقد و بررسی موجود پرداختند و جبهه مخالفت با وضع موجود را سامان دادند .
ج) نارضایتیهای اقتصادی : اجرای برنامههای اول و دوم توسعه ، در عین ایجاد تحرک در بخشهای مختلف اقتصادی و روند خصوصیسازی ، تعادل قشربندی طبقاتی جامعه را بر هم زد .
در دههی اول انقلاب اقتصادی هدایت شده و تحت کنترل دولت و سیاستهای حمایتی مانع از بروز شکافهای عمده اقتصادی بین اقشار جامعه شد .
اما پس از پایان جنگ و با اجرای برنامههای توسعه اقتصادی اول و دوم ، فضای باز سرمایهگذاری بخش خصوصی موجب فعال شدن سرمایههای موجود و رشد طبقه جدیدی از سرمایهگذاران گردید و آرام آرام تعادل طبقات اجتتماعی با ایجاد فاصله بین اقشار فقیر و غنی به هم خورد .
اگر چه دولت سعی کرد با حمایت از اقشار کم درآمد و افزایش سطح درآمد آنها مانع بروز چنین شکاف طبقاتی شود ، اما سرعت افزایش سرمایهی سرمایهگذاران بخصوص در بخشهای تجاری و خدمات بسیار زیاد بود ، به طوری که نرخ تورم به شدت افزایش یافت و در نتیجه قدرت خرید اقشار کمدرآمد در پایینترین سطح خود قرار گرفت و موجب نارضایتیهای عمومی در بین مردم شد .
دوره حکومت اصلاح طلبان تحولات عمیق اجتماعی ، پیدایش نسلهای نو ، رشد فکری – فرهنگی جامعه در فضای باز بعد از انقلاب ، حاشیهنشینی نخبگان سیاسی – فرهنگی ، نارضایتیهای عمومی حاصل از شکاف اقتصادی و عواملی از این قبیل ، طی دو دهه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، زمینههای ظهور دوره جدیدی را فراهم کرد که دوره «اصلاحطلبی» نامیده میشود .
در این دوره ، گروهی از نخبگان و نیروهای انقلاب که مدتها حاشیه نشین و به انزوا کشیده شده بودند سعی کردند با درک تحولات پنهان جامعه به بازنگری و ایجاد اصلاحات لازم در ساختارهای سیاسی – اجتماعی بپردازند .
جریان اصلاح طلبی در انقلاب اسلامی که در برگیرنده طیف گستردهیی از نیروهای سیاسی ، فرهنگی و علمی بود ، با آغاز مبارزات انتخاباتی ششمین دوره ریاست جمهوری وارد صحنه شدند .
آنها با معرفی سید محمد خاتمی به عنوان نامزد ریاست جمهوری ، جبهه اصلاح طلبی را سامان دادند .
سید محمد خاتمی دارای ویژگیهایی بود که انتظار گروههای اصلاح طلب را برآورده میکرد و در راستای مطالبات مردم قرار داشت .
روحانی بودن ، مخالف وضع موجود بودن و اعتقاد به اصلاحات داشتن ، دانشگاهی بودن و تعلق او به نیروهای فکری – فرهنگی ، طرفداری از سیاستهای باز فرهنگی در وزارت ارشاد و جلب توجه هنرمندان و نویسندگان ، جوان گرایی و گرایش او به نسلهای جدید و سخن گفتن با زبان آنها ، از جمله ویژگیهایی بود که خاتمی را در حد مناسبترین نامزد هدایت جبهه اصلاح طلب مطرح کرد .
اصلاح طلبان با عنوان «گروههای پیرو خط امام» با جناح مقابل خود که علیاکبر ناطق نوری را نامزد ریاست جمهوری کرده بود و با عنوان «تشکلهای همسو» فعالیت میکرد ، به رقابت پرداختند و در انتخابات دوم خرداد 1376 با کسب اکثریت قاطع آرا به پیروزی دست یافتند .
1 – تشکیل جبهه دوم خرداد اگر چه تحولات پنهان دو دهه پس از پیروزی انقلاب زمینه را برای ظهور دوره اصلاح طلبی و موفقیت اصلاح طلبان فراهم کرده بود و ویژگیهای خاتمی نیز در راستای مطالبات مردم قرار داشت ، اما عوامل دیگری نیز به موفقیت اصلاح طلبان افزود که برخی از آنها عبارت بودند از : تبلیغات نامناسب جناح رقیب ، انسجام و همراهی گروهها و نخبگان ناراضی از وضع موجود اعم از نخبگان سیاسی ، فرهنگی ، علمی و هنری با اصلاح طلبان ، طرح مطالبات مردم در قالب برنامهها و شعارهای تبلیغاتی ، حمایت و طرح دیدگاهها و مطالبات نسل جوان ، حمایت و طرح دیدگاهها و مطالبات نسل جوان ، حمایت هاشمی رفسنجانی و گره کارگزاران سازندگی از نامزدی خاتمی ، و در نتیجه ، به هم خورد تعادل بین جناحها به نفع اصلاح طلبان ، حمایت کلیه رسانهها و مجامع بیگانه و ایرانیان خارج از کشور حتی معاندان انقلاب اسلامی ، به دلیل اینکه نوع حرکت خاتمی و جنبش اصلاح طلبی را به زعم خود در جهت براندازی نظام جمهوری اسلامی قلمداد میکردند .
مجموعه عوامل فوق موجب موفقیت اصلاح طلبان در کست قوهی مجریه و آغاز دوره اصلاح طلبی انقلاب اسلامی گردیدو مرزبندی جدیدی را بین نیروها، گروهها و احزاب سیاسی ایجاد کرد و چهارچوب رقابت بین آنها را از حد رقابتهای انتخاباتی فراتر برد .
مرزبندی جدید نیروها ، گروهها و احزاب سیاسی را به دو جریان و جناح عمده تقسیم کرد که عبارت بودند از : اصلاح طلبان و اصول گرایان .
2 – حکومت اصلاح طلبان با ریاست جمهوری خاتمی ، قوره مجریه در اختیار اصلاح طلبان قرار گرفت .
وی تقریباً کلیهی وزرای خود را از بین نیروهای اصلاح طلب برگزید .
طرفداران اصلاحات برای انسجام و تداوم هدفمند برنامههای خود ، جبهه یکپارچهیی تشکیل دادند که به نام «جبهه دوم خرداد» موسوم گشت .
جبهه دوم خرداد در سال اول حکومت اصلاح طلبان سعی کرد با بهرهگیری از کلیهی نیروها ، گروهها و احزاب طرفدار جنبش اصلاحات و همچنین بسیج مطبوعات ،امکانات رسانهای و مراکز دانشگاهی و دانشجویی اهداف و برنامههای اصلاحات را تفسیر و ترسیم کند ، تا ضمن جلب و حفظ حمایت انتخاباتی مردم ، زمینه را برای به دست آوردن قوه مقننه نیز فراهم کند .
گام اول جبهه دوم خرداد برای رسیدن به هدف مذکور ، موفقیت در انتخابات شوراهای شهر بود .
در انتخابات شوراها ، جبهه موفق به کسب اکثریت آرا د ربیشتر حوزههای انتخاباتی شد .
پس از انتخابات شوراها ، موفقیت در انتخابات ششمین دوره مجلس شورای اسلامی در برنامه جبهه دوم خرداد قرار گرفت و جبهه دوم خرداد در این انتخابات نیز با کست اکثریت قاطعآرا ، قوه مقننه را نیز در دست گرفت .
همزمان با موفقیتهای جبهه در قوه مجریه ، شوراها و مجلس شورای اسلامی ، رئیس قوه قضاییه نیز تغییر کرد و مورد استقبال جبهه قرار گرفت و بدین ترتیب همه امکانات برای پیشبرد اهداف اصلاح طلبان فراهم گردید .
3 – بحرانهای دوره اصلاحات مرحله اصلاحات در همه انقلابها ، مرحلهیی بحرانیست .
بحران دوره اصلاح طلبی در برخی از نظامهای انقلابی به حدی بوده که موجب انحراف و براندازی نظام سیاسی آنها شده است .
برای مثال میتوان به فروپاشی نظام سیاسی شوروی سابق اشاره کرد .
علت اصلی بحران مرحله اصلاحات مقابله دو جریان اصلاح طلب و اصولگراست .
تجزیه و تحلیل مقابله دو جریان مذکور در انقلاب اسلامی و کالبدشکافی هر یک از جریانات به درک علت بحرانهای مرحلهی اصلاحات کمک میکند.
همان گونه که قبلاً گفته شد ، پس از پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری ، مرزبندی جدیدی بین نیروها ، گروهها و احزاب سیاسی به وجود آمد و دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا شکل گرفت .
جبهه اصلاح طلبان در «تغییر وضع موجود» با یکدیگر وحدت نظر داشتند ، اما در برگیرندهی طیف گستردهیی از نیروها ، گروهها و احزابی میشدند که اختلافات بسیار زیاد و در برخی موارد ، اصولی با یکدیگر داشتند .
در یک سوی طیف اصلاح طلبان نیروهایی قرار داشتند که خواستار براندازی جمهوری اسلامی ، خط امام و تجدید نظر در اصول انقلاب اسلامی بودند .
آنها با دخالت دین در سیاست ، اصل ولایت فقیه و اسلامیت نظام به مخالفت برخاستند و از جنبش اصلاحطلبی انتظار داشتند ماهیت و ساختار نظام جمهوری اسلامی را تغییر دهد .
این گروهها که اغلب با مجامع خارجی و گروههای ضد انقلاب خارج از کشور ارتباط داشتند ، استراتژی براندازی جمهوری اسلامی را دنبال میکردند .
در حالی که در آن سوی طیف اصلاحطلب ، نیروها ، گروهها و احزابی قرار داشتند که از طرفداران زحمت کشیده انقلاب بوده و از یاران امام خمینی و معتقد به نظام ، اصل ولایت فقیه و قانون اساسی بودند .
آنها معتقد بودند با ایجاد اصلاحات انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ، حیات مجدد خواهد یافت و دوام و بقای آن تضمین خواهد شد .
نیروها ، گروهها و احزاب سیاسی جبهه اصولگرایان نیز که در «حفظ اصول و مبانی جمهوری اسلامی» با یکدیگر وحدت نظر داشتند ، شامل طیف گستردهیی از نیروهای اجتماعی میشدند که در یک سوی آن ، نیروها و گروههایی بودند که با اصل اصلاحات موافق بودن ، ولی در موضوع و وسعت آن با اصلاح طلبان اختلافایت داشتند ؛ در حالی که در سوی دیگر طیف این جبهه نیروها ، گروهها و احزابی قرار داشتند که مجموعه اصلاح طلبی را حرکتی ضد انقلابی و در جهت براندازی نظام جمهوری اسلامی تلقی میکردند و بنا را بر مبارزه همه جانبه با جنبش اصلاحطلبی گذاشتند .
علت اصلی بحرانهای دوره اصلاح طلبی برخورد و مقابله دو گروه افراطی اصلاح طلب و اصولگرا بود .
افراطیون اصولگرا ، اصلاحطلبی را تهدیدی علیه اصول و مبانی دینی – سیاسی انقلاب تلفی میکردند و افراطیون اصلاح طلب جنبش اصلاحطلبی را با براندازی جمهوری اسلامی مساوی میدانستند و خواهان تجدید نظر در اصول انقلاب بودند و در پیشبرد اهداف خود از حمایت دشمنان جمهوری اسلامی برخوردار بودند .
برخورد این دو گروه بحرانهایی را به وجود آورد که مهمترین آنها عبارت بودند از : 1 – بحران قتلهای زنجیرهای که از طرف گروههای افراطی اصولگرا در وزارت اطلاعات به وجود آمد .
2 – بحران مطبوعات و روزنامههایی که برخی از آنها به پایگاه دشمن و افراطیون اصلاح طلب تبدیل شده بودند .
3 – بحران کوی دانشگاه که در تیرماه سال 1378 رخ داد و افراطیون هر دو گروه اصلاح طلب و اصولگرا در آن نقش داشتند .
4 – بحران ترور حجاریان که از طرف گروهی از افراطیون اصولگرا به وجود آمد .
5 – بحران خرم آباد در سال 1379 که نقش افراطیون اصلاحطلب و اصولگرا در آن آشکار شد .
4 – برنامهها و اصول جنبش اصلاح طلبی جنبش اصلاح طلبی «توسعه سیاسی» را محور برنامههای خود قرار داد و برای تحقق آن تاکتیکهای عملیاتی خود را بر چند اصول استوار ساخت : حاکمیت قانون با محوریت قانون اساسی استقرار جامعه مدنی و تأمین امنیت و حقوق شهروندان .
ارتقای سطوح فرهنگی – اقتصادی اقشار مختلف بخصوص اقشار محروم و کم درآمد .
توجه خاص به جوانان و زنان و حل مشکلات مربوط به آنها .
اصلاح ساختار اداری و مبارزه با مظاهر فساد و تبعیض .
تأمین عدالت اقتصادی – اجتماعی شهروندان .
جنبش اصلاح طلبی اصول توسعه سیاسی و مطالبات مردم را با مهارت قابل توجهی مطرح کرد و نشان داد که تحولات پنهان جامعه را شناخته است ، ولی در تحقق آنها