عقل
عقل به ما می گوید: هر اثری یک موثّری دارد و این حکم به قدری روشن است که اگر شما بسیار آرام به صورت نوزادی بدمید، او چشم باز می کند، به اطراف می نگرد و به دنبال موثّر می گردد وچنین می فهمد که این دمیدن از یک سرچشمه ای به وجود آمده است .
آری ، مساله ((از اثر پی به موثّر بردن )) از روشن ترین مسایل روزمرّه زندگی ماست .
چگونه می توان باور کرد که مثلا تصویر یک خروس یا طاووس به عکّاس یا نقّاش نیاز دارد، ولی خود خروس و طاووس به خالق و طرّاح نیاز نداشته باشد!؟
چگونه عقل را قانع کنیم که یک دوربین عکّاسی سازنده دارد، لکن چشم انسان سازنده با شعوری ندارد؟
در صورتی که عکس برداری چشم به مراتب مهم تر از عکس برداری دوربین است ، زیرا دوربین هر چند بار که عکس گرفت باید فیلم آن را عوض کنیم ، ولی چشم دائما در حال عکس برداری است .
چگونه عقل قبول کند دستگاه پالایش نفت ، سازنده داشته باشد، امّا دستگاه گوارش انسان ، سازنده نداشته باشد؟
چگونه بپذیریم که نظم در رفتار یک فرد، دلیل بر وجود شعور در اوست ، ولی نظم در جهان هستی ، دلیل بر وجود شعور در خالق آن نباشد؟
کوتاه سخن این که اگر یکی از نشانه های بهترین جهان بینی آن است که با پذیرفتن عقل توام باشد، عقل ما در برخورد با نظم و حساب دقیق ، برای جهان هستی ، قدرت با شعوری را می پذیرد و مطالعه در هستی ما را به سوی یک بینش الهی سوق می دهد.
فطرت
از هر انسانی ، در هر زمان و مکانی بپرسیم که شما در جهان هستی چه احساسی دارید؟
آیا احساس می کنید مستقل هستید یا در خود احساس وابستگی دارید؟
کسی نیست که بگوید: من احساس می کنم در این جهان ، مستقل هستم ، همه و همه در خود این احساس وابستگی را دارند، لکن این احساس صادقانه دو گونه اشباع می شود:
اشباع صادق و اشباع کاذب.
نظیر طفلی که احساس گرسنگی می کند; این احساس صادق ، گاهی با مکیدن سینه پرشیر مادر صادقانه اشباع می شود و گاهی با مکیدن پستانک خشک ، به صورت کاذب اشباع می شود.
در انسان هم اصل احساس وابستگی ، یک واقعیّت و حقیقتی است
عقل عقل به ما می گوید: هر اثری یک موثّری دارد و این حکم به قدری روشن است که اگر شما بسیار آرام به صورت نوزادی بدمید، او چشم باز می کند، به اطراف می نگرد و به دنبال موثّر می گردد وچنین می فهمد که این دمیدن از یک سرچشمه ای به وجود آمده است .
کوتاه سخن این که اگر یکی از نشانه های بهترین جهان بینی آن است که با پذیرفتن عقل توام باشد، عقل ما در برخورد با نظم و حساب دقیق ، برای جهان هستی ، قدرت با شعوری را می پذیرد و مطالعه در هستی ما را به سوی یک بینش الهی سوق می دهد.
فطرت از هر انسانی ، در هر زمان و مکانی بپرسیم که شما در جهان هستی چه احساسی دارید؟
کسی نیست که بگوید: من احساس می کنم در این جهان ، مستقل هستم ، همه و همه در خود این احساس وابستگی را دارند، لکن این احساس صادقانه دو گونه اشباع می شود: اشباع صادق و اشباع کاذب.
نظیر طفلی که احساس گرسنگی می کند; این احساس صادق ، گاهی با مکیدن سینه پرشیر مادر صادقانه اشباع می شود و گاهی با مکیدن پستانک خشک ، به صورت کاذب اشباع می شود.
در انسان هم اصل احساس وابستگی ، یک واقعیّت و حقیقتی است لکن وابسته به چه چیزی ؟1 به قدرت خدا؟2 به قدرت طبیعت ؟
خود طبیعت هم وابسته به صدها شرط است ، پس باید به قدرتی وابسته باشیم که او دیگر همچون ما وابسته نباشد.
کار انبیا کار انبیا این است که نگذارند احساسات لطیف انسان ها به طور کاذب اشباع شود، نظیر کار مادر و سرپرستی که نمی گذارد طفل ، به خاطر گرسنگی از هر غذایی استفاده کند.
نگاهی به تاریخ نشان می دهد که افرادی که تحت رهبری انبیا قرار نگرفته اند به چه خرافاتی گرفتار شده اند.
آیا بندگی خدا، مخالف آزادی انسان ها نیست ؟
گاهی تصوّر می شود که اگر انبیا و مذاهب آسمانی ، ما را به عبادت خدا دعوت می کنند، این با آزادی انسان مخالف است ، امّا باید توجّه داشت که انسان به صورتی آفریده شده که نمی تواند بدون عشق و پرستش و انس و امید زندگی کند، احساس علاقه و پرستش در او نهفته است و اگر این احساس با رهبری انبیا هدایت نشود از پرستش بت ها و اجرام آسمانی و یا پرستش انسان ها و طاغوت ها سر در می آورد.
بنابراین ، عبودیّت و بندگی خدا یک اشباع صادقی است که جلوی اشباعهای کاذب را می گیرد و مسیر عشق و پرستش را از انحراف نجات می دهد.
خلاصه این که جهان بینی الهی و ایمان به خدا ریشه فطری دارد.
یعنی در همه انسان ها نوعی احساس وابستگی به قدرتی بی نهایت موجود است ، گرچه گاهی در تشخیص آن قدرت بی نهایت که آیا قدرت الهی است یا قدرت طبیعی دچار لغزش می شوند.
امّا به هر حال ، اصل احساس وابستگی هست ، بنابراین توحید که تمام جهان هستی را به قدرتی بی نهایت و با شعور وابسته می داند، با فطرت انسانی که خود را وابسته می داند هماهنگ است.
راه های خداشناسی خداشناسی از راه نظم و هماهنگی بهترین و ساده ترین دلیل توحید، نظم و هماهنگی عجیبی است که بر موجودات جهان حاکم است .
این دلیل به عنوان برهان نظم نامیده می شود.
برهان نظم دارای امتیازاتی است ، از جمله : 1 برهانی قرآن است .
آیات قرآن نیز همواره ما را به شناخت شگفتی های طبیعت و تفکّر و تامّل در آیات عظمت خداوند دعوت کرده است .
2 عشق آفرین است .
وقتی انسان الطاف و نعمت های خداوند را می شناسد، عشق و محبّت او به خداوند بیشتر می شود.
3 شیرین است .
انسان وقتی که ارتباط هستی را درک می کند لذّت می برد.
4 پویاست .
هرچه علم پیشرفت می کند، ارتباطاتی که بین موجودات هستی است بیشتر کشف می شود.
5 برای همه قابل فهم ودرک است ونیازی به داشتن اطلاعات فلسفی ندارد.
روشن است که وجود هماهنگی میان اجزای یک ساختمان ، مقاله های یک کتاب وسطرهای یک نامه بهترین دلیل بر یکی بودن سازنده ونویسنده آن است.
اگر سه نفر نقّاش در کنار هم مشغول کشیدن تصویر یک خروس شوند، یکی سر خروس ، دیگری شکم آن و سوّمی پایش را بکشد، بعد ما این سه ورقه را از سه نقّاش بگیریم و به هم پیوند دهیم ، هرگز نقش سر و شکم و پا که از سه نقّاش است با یکدیگر هماهنگ نخواهد بود.
آری ، وجود هماهنگی ، توازن ، تناسب و زمان بندی بسیار دقیق در آفرینش ، بهترین و ساده ترین دلیل یکتایی اوست.
امام صادق (ع) می فرماید: در هر نفسی که انسان می کشد هزاران نعمت موجود است .
شما هنگامی می توانید نفس بکشید که برگ درختان مسئولیّت خود را انجام دهند و آب اقیانوس ها تمیز باشد; تمیز بودن آب اقیانوس ها به پاکسازی آنها از مردارهای دریایی بستگی دارد و این نهنگ ها هستند که در دریا این مسئولیّت مهم را انجام می دهند، پس در نفس کشیدن ما برگ ها و هر نهنگ ها و...
مشارکت دارند.
از دست و زبان که بر آیدکز عهده شکرش به در آید هماهنگی در هستی در نظام هستی ، ضعف ها با قدرت ها، حمله ها با دفاعها وخشونت ها با عاطفه ها چنان به هم آمیخته اند که انسان را مبهوت می کند و در مجموع، نظام هماهنگی را به وجود آورده است.
آیا تاکنون اندیشیده اید که : چگونه ضعف نوزاد با قدرت و حمایت والدین او جبران می شود!؟
چگونه پرتاب سنگ های بزرگ آسمانی با استقامت فضای ضخیمی که در اطراف زمین است جبران و مشتعل می شود؟
چگونه انسان که گاز کربن پس می دهد، با عکس العمل گیاه که گاز کربن را می گیرد و اکسیژن پس می دهد، هماهنگ و متناسب عمل می کند؟
چگونه خشونت و قاطعیّت مرد با مهر و عاطفه زن که با هم زندگی می کنند و یکدیگر را تعدیل می کنند هماهنگ است ؟
شما دادوستدهای قهری و طبیعی را که در آفرینش نهفته است ، مطالعه کنید تا دریابید که چگونه تناسب و هماهنگی دقیقی در آنها به چشم می خورد.
اگر زمین سفت وسخت بود، برای کشاورزی وحفر چاه وساختمان سازی و برای دفن اموات وموادّ زاید چه می کردیم ؟
اگر سست وشل بود، چه می کردیم !؟
هماهنگی درون و بیرون چگونه بین معده در درون انسان و خوراکی ها در بیرون ، هماهنگی و تناسب وجود دارد.
انسان تشنه می شود، در بیرون آب وجود دارد.
تمایلات جنسی دارد، برای او همسر وجود دارد.
فطرت و روح انسان در جستجوی بی نهایت است ، چیزهای محدود او را سیر نمی کند.
چون از درون میل به کمال دارد، پس در بیرون نیز باید کمال مطلق وجود داشته باشد و آن خداست .
در درون چون عاشقیم ، در بیرون نیز باید معشوقی وجود داشته باشد.
معشوق واقعی انسان کیست ؟
معشوق های غیر واقعی مانند ظرف های یکبار مصرف هستند.
حضرت ابراهیم (ع) به خورشید پرستان فرمود: (انّی لا احبّ الافلین ) (90) من آنچه را که رفتنی است دوست ندارم.
نشانه های خدا قرآن در آیات بسیاری عبارت ((و من آیاته )) را تکرار می کند.
تا بدین وسیله به ما اعلام نماید که این همه نظم و هماهنگی ، هرگز نمی تواند تصادفی به وجود آید.
اکنون به ذکر برخی از نشانه های الهی در طبیعت و در وجود خود می پردازیم.
بدیهی است که این نشانه ها ما را به وجود خداوند متعال رهنمون می گردد.
(سنریهم ایاتنا فی الافاق و فی انفسهم انّه الحقّ) (91) نشانه های خدا در طبیعت آیا هیچ گاه در مورد کوه ها فکر کرده ایم ؟
کوه ها، آب برف و باران را در خود ذخیره می کنند، زلزله را مهار می نمایند، طوفان های تند را مهار می کنند.
کوه در لطافت هوا نقش دارد، سنگش برای ساختمان و معادنش برای رفع نیازهای بشر استفاده می شود.
خورشید به زمین نور می رساند و اقیانوس بخار آب را به بالا می فرستد، سپس جاذبه زمین آن را پائین می کشد و باران می بارد.
ریشه درختان ، موادّ غذایی را جذب نموده ، به برگ ها می رساند، برگ نیز نور خورشید را جذب نموده ، به ریشه می رساند.
آیا این هماهنگی ها دلیلی بر حکومت یک قدرت بی نهایت و مدبّر نیست ؟
نشانه های خدا در آفرینش حیوانات بین کف پای شتر و صحراهای پر از ریگ و خار که شتر در آن جا زندگی می کند، تناسب وجود دارد.
از آنجا که شتر حیوان باربری است ، دارای گردنی بلند و قوی است که همانند یک اهرم عمل می کند.
اردک نیز چون می خواهد در آب شنا کند، پر و بالش چرب است تا آب به پوست بدنش نرسد.
نشانه های خدا در وجود انسان چشم .
قرآن می فرماید: (الم نجعل له عینین ) (92) آیا ما دو چشم به انسان ندادیم ؟
اگر در ساختمان چشم خود دقّت کنید، به این نتیجه می رسید که حتّی پیشرفته ترین دوربین ها با آن قابل مقایسه نیست .
دوربین های پیشرفته سنگین هستند و چشم بسیار سبک .
دوربین ها مرتّب باید فیلمشان تعویض شود و چشم نیازی به تعویض فیلم ندارد.
دوربین ها باید تنظیم شوند و چشم به صورت خودکار تنظیم می گردد.
خداوند برای چشم شش نوع وسیله حفاظت قرار داده است ، محافظی در داخل چشم به نام اشک ، از آنجا که چشم از پیه ، ساخته شده و نگهداری پیه با آب شور ممکن است ، اشک چشم نیز شور است .
محافظ دیگر مژه است ، محافظ سوّم پلک ها هستند.
محافظ چهارم ابروها و محافظ پنجم خطوط پیشانی است که از ورود عرق به چشم جلوگیری می کند.
آخرین محافظ، بینی و استخوان های اطراف چشم هستند که چشم را در درون خود چون صدفی قرار داده ، از آن حفاظت می کنند.
چگونه ساختمان دستگاه عکس برداری چشم با نور هماهنگ است و عدسی چشم در برابر نور بیشتر به طور خودکار، تنگ و در نور کمتر باز می شود و پلک ها و ابروهای سیاه و زیبا نور را تعدیل می کند و به دستگاه می رساند؟
چگونه چشم با آب شور و دهان با آب شیرین مخلوط و مزه آب ها با ساختمان دهان و چشم تطبیق می کند.
زبان .
عضو کوچکی که وظایف بزرگی به عهده دارد.
هم در چشیدن مزه و طعم غذا و هم در بلعیدن آن ، انسان را کمک می کند و بالاتر از همه نقش آن در سخن گفتن است که با گردش دقیق خود، حروف و صداهای مختلف را ایجاد کرده و با سرعت مناسب ، کلمات و جملات را ادا می کند.
لب ها.
قرآن می فرماید: ای انسان !
ما به تو یک جفت لب دادیم .
بین دو لب ، دهان قرار دارد و ما انسان ها از طریق دهان می مکیم ، می آشامیم و می خوریم .
نفس می کشیم ، گازگربنیک خارج می کنیم و حرف می زنیم .
راستی اگر طرّاحی این همه کار با کارشناسان ما بود چه می کردند!؟
شاید سر ما را پر از سوراخ و دودکش می کردند تا بتوانیم کارهای مذکور را انجام دهیم !
بینی .
بینی در یک نفس کشیدن سه کار می کند; غبار هوا را می گیرد، هوای سرد را گرم هوای خشک را مرطوب می کند، در غیر این صورت ریه آزرده می گردید.
گوش .
هماهنگی موجود بین گوش و امواج نشانگر آن است که خالق گوش و امواج یکی است .
چین وچروک گوش ما را در شناخت جهت صدا یاری می دهد.
شیر مادر.
خالق کودک و خالق شیر در سینه مادر یکی است ، چون به تناسب پیدا شدن نوزاد شیر هم در پستان مادر به وجود می آید.
جایگاه و منبع شیر، روی سینه مادر و زیر دو چشم مادر قرار دارد.
نوزاد با دو دست مادر، حمایت می شود، کودک بر روی قلب مادر قرار می گیرد و با آهنگ قلب مادر که مدّتی نیز در رحم او با آن مانوس بوده ، شیر می مکد.
شیر مادر از تولید به مصرف است ، بدون هیچ گونه سر شیشه و قیف و صافی ، استفاده می شود، به گرم کردن و سرد کردن نیاز ندارد و تمام ویتامین های مورد نیاز کودک در آن ذخیره شده است.
و بالاخره ، چنانچه در بدن انسان فقط استخوان رشد می کرد، ولی عضلات رشد نمی کردند، چه پیش می آمد.
اگر سر انسان بزرگ می شد ولی گردن او رشد نمی کرد چه می شد!؟
اگر چانه ثابت بود و سر متحرک ، آیا غذا خوردن و صحبت کردن براحتی الان میسّر بود؟
اگر آب دهان زیاد تولید می شد، مرتّب چکّه می کرد و اگر تولید آن کم می شد، به تامین آب دهان نیاز داشتیم.
آری ، هستی و نظم حاکم بر آن نشانه روشنی بر وجود خدا و یکتایی اوست .
البتّه همان گونه که تفکّر در هستی و عجایب خلقت خویش ، هر انسان با انصافی را به وجود خدا رهنمون می گردد، ذکر و یاد نعمت های بی شمار الهی نیز انسان را عاشق خدا می کند و این سخن خداست به حضرت موسی (ع) که فرمود: مردم را عاشق من کن ، موسی (ع) پرسید: چگونه ؟
فرمود: نعمت های مرا برای آنها بازگو کن.
گاهی نبودن برخی نعمت ها نعمتی به حساب می آید، مثلا اگر نوزاد از نعمت عقل برخوردار بود، هنگامی که مادر برای نظافت او قنداقه اش را باز می کرد، نوزاد خجالت می کشید.
گاهی تلخی ها عامل رشد وهوشیاری است ، بعضی اوقات ، داغشدن زیرپای انسان موجب می گردد که او حرکت کند و الاّ سر جای خود می ماند.
البتّه علم ما نسبت به جهل ما همچون قطره ای در دریاست ، زیرا در جهان میلیون ها اسرار شگفت وجود دارد که هنوز علم انسان به آنها نرسیده و حقایق آن راکشف نکرده است.
روزی جوانی که با خواندن چند کلمه درس مغرور شده بود، به من گفت : چرا نماز صبح دو رکعت است ؟
گفتم : نمی دانم ، حتما دلیلی دارد ولی لازم نیست دلیل تمام دستورات خدا برای ما آن هم همین امروز روشن باشد.
اساسا گاهی دستور فقط جنبه تعبّدی و اطاعت دارد و برای این است که ما تسلیم حقّ باشیم .
مثلا قرآن می فرماید: ماموران جهنّم نوزده نفرند، سپس می فرماید: انتخاب این عدد تنها برای آن است که ببینیم چه کسی اعتراض می کند که چرا لااقل بیست نفر نیستند.
(93) یا در جای دیگر قرآن می خوانیم : قبله مسلمانان عوض شد تا ببینیم چه افرادی در جابه جا شدن قبله دنباله رو پیامبرند و چه کسانی بهانه جویی می کنند و نق می زنند.
(و ما جعلنا القبله الّتی کنت علیها الاّ لنعلم من یتّبع الرّسول ممن ینقلب علی عقبیه ) (94) مگر در قرآن نیامده که فرمان ذبح اسماعیل به پدرش حضرت ابراهیم داده شد، تا ببینیم که در راه ما چقدر فداکاری می کند؟(َ95) سپس به آن جوان گفتم : همان گونه که در عالم مادّه یک سری فورمول هایی است که اگر در آنها دقّت نشود، نتیجه مطلوب گرفته نمی شود، در عالم معنویّات نیز ممکن است برای رشد وسعادت ابدی ما فرمول هایی وجود داشته باشد که اگر آنها را مراعات نکنیم به نتیجه نمی رسیم.
اگر به شما گفتند: در فاصله صد قدمی گنج است ، شما اگر صد وده قدم بروید، هر چه هم زمین را بشکافید چیزی پیدا نمی کنید، باید مراعات همان مقدار بشود که به ما دستور داده شده است.
در شماره گیری تلفن ، اگر یک شماره کم و زیاد شود، با آن محلّ یا شهری که منظور شماست تماس برقرار نمی شود.
کلید در منزل ، یا سویچ ماشین ، اگر یک دندانه آن کم و زیاد یا ناقص باشد، در باز نمی شود و ماشین روشن نمی گردد.
ما نیز جز از راه تسلیم در برابر وحی ، نمی توانیم به همه کمالات برسیم.
هماهنگی نظام تکوین و تشریع علاوه بر وجود هماهنگی میان موجودات ، در نظام آفرینش ، نظام تشریع و قانونگذاری الهی نیز شاهد هماهنگی هستیم : 1 نظام تکوین به بهترین وجه آفریده شده است.
(الذی احسن کل شی خلقه ) (96) نظام تشریع (قرآن ) نیز به بهترین وجه تدوین شده است : (اللّه نزّل احسن الحدیث کتابا متشابها مثانی ) (97) 2 در نظام تکوین دستور به تفکّر داده شده است : (او لم یتفکّروا فی انفسهم ) (98) ، (او لم ینظروا فی ملکوت السموات والارض ) (99) در نظام تشریع (قرآن ) دستور به تفکّر و تدبّر وارد شده است : (افلا یتدبّرون القرآن ام علی قلوب اقفالها) (100) 3 در نظام تکوین هیچ عیب و نقصی نیست : (الّذی خلق سبع سموات طباقا ما تری فی خلق الرّحمن من تفاوت فارجع البصر هل تری من فطور) (101) در نظام تشریع (قرآن ) نیز هیچ نقص و اختلافی نیست : (و لو کان من عند غیر اللّه لوجدوا فیه اختلافا کثیرا) (102) 4 سرچشمه نظام تکوین ، برکت و عظمت الهی است : (تبارک الذی جعل فی السمأ بروجا و جعل فیها سراجا و قمرا منیرا) (103) (و تبارک الذی له ملک السموات و الارض ) (104) سرچشمه نظام تشریع نیز برکت و عظمت الهی است : (تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا) (105) جبران کمبودها در آفرینش یکی از راه های خداشناسی ، دقّت در این مطلب است که خداوند چگونه کمبودها را جبران می کند.
مثلا وقتی که بدن انسان زخم می شود و خون از آن خارج می گردد، خداوند بدن را به گونه ای آفریده که با خوردن آب و غذا، خون سازی می کند، استخوان شکسته را ترمیم و بدن ضعیف شده در اثر بیماری را تقویت می نماید.
باران ، آلودگی ها وگرد وغبارها را می زداید وهوا را با صفا ولطیف می سازد.
آب های آلوده وکثیف به زمین فرو می رود وخاک همانند اسیدی که پشم را می سوزاند، میکروب ها را از بین می برد ومجدّدا از زمین آب زلال می جوشد.
برگ درختان ، اکسیژن مصرف شده توسّط انسان ها وحیوانات را جایگزین می کند.
ضعف کودک ، با حمایت و محبّت مادر جبران می شود.
مصیبت ها با فراموشی ، سبک و قابل تحمّل می شود.
خداشناسی از راه فرض خلاف یکی دیگر از راه های خداشناسی که در قرآن یافت می شود، فرض خلاف است .
بدین معنا که ما در اطراف خود با واقعیّت های زیادی مواجه هستیم ، اکنون زمان و مکانی را تصور کنیم که این واقعیّت ها وجود نداشته باشد، در آن صورت چه چیزی اتفاق می افتد و ما باید چه کنیم ؟
حرکت زمین ، به گونه ای تنظیم شده است که شب و روز را به وجود می آورد، حال زمانی را تصوّر کنید که همیشه شب باشد.
در چنین وضعیّتی ما چه می کردیم ؟
(ان جعل اللّه علیکم اللیل سرمدا) (106) هم اکنون زمین در زیر پای انسان مانند گهواره ای آرام است ، (والارض فرشناها فنعم الماهدون ) (107) فرض کنید اگر با شدّت در حال حرکت بود آیا افراد می توانستند بر روی آن راه بروند وزندگی کنند؟
(لونشأ نخسف بهم الارض ) (108) اکنون با حفر قنات و چاه به آب گوارا می رسیم ، اگر آب ، به اعماق زمین فرو رود چه کسی برای ما آب فراهم خواهد ساخت ؟
(ان اصبح ماوکم غورا) (109) اکنون آب شیرین در دسترس ماست ، اگر آبها تلخ و شور شود چه می کنیم ؟
(لو نشأ جعلناه اجاجا) (110) شما درختان را سبز و خرّم می بینید، اگر همه آنها هیزم خشک بودند چه می شد.
(لو نشأ لجعلناه حطاما) (111) اگر ما حافظه خود را از دست بدهیم و حتّی نشانی منزل خود را فراموش کنیم چه خواهیم کرد!؟
خداشناسی از راه مقایسه خداوند در قرآن ، پس از بیان نمونه هایی از آفرینش الهی می فرماید: (هذا خلق اللّه فارونی ماذا خلق الّذین من دونه ...) (112) این آفریده خداست ، شما هم به من نشان دهید که غیر خدا چه آفریده اند!؟
(قل من ینجّیکم من ظلمات البرّ و البحر) (113) چه کسی شما را از تاریکی های خشکی و دریا نجات می دهد؟
(أمّن یجیب المضطرّ اذا دعاه و یکشف السوئ) (114) چه کسی افراد گرفتار و درمانده را جواب می دهد؟
(ّاله مع اللّه ...) آیا با خدا معبودی دیگر است ؟
(ّانتم تزرعونه ام نحن الزارعون ) (115) آیا شما دانه های بذر را کشت می کنید یا ما آن را کشت می کنیم ؟
ای انسان !
تو از خاک چه چیزی می توانی بیافرینی و به وجود آوری !؟
تو می توانی از خاک خشت ، آجر و یا سرامیک بسازی ، امّا خداوند از خاک صدها نوع گل ، میوه ، درخت و برگ و...
خلق می کند.
و بالاتر از همه او از خاک انسان می آفریند.
(فتبارک اللّه احسن الخالقین ) (116) خداشناسی از راه افزایش نعمت ها خداوند برای تامین نیازمندی های انسان ، منابع متعدّدی را در اختیار او قرار داده است .
با افزایش جمعیّت انسان ها، این منابع نیز کشف شده ، گسترش می یابند.
زمانی که جمعیّت بشر کم بود، مردم در زمستان ها خود را با هیزم گرم می کردند و غذای خود را نیز با آن می پختند، وقتی که جمعیّت بیشتر شد و انسان به جهان صنعت پای نهاد، زغال سنگ کشف شد، سپس خداوند انسان ها را به فکر استخراج و استفاده از نفت انداخت ، بار دیگر که جمعیّت افزایش یافت و بشر نیاز بیشتری به سوخت پیدا کرد، بهره برداری از گاز در برابر انسان قرار گرفت .
و هم اکنون عالم بشری در فکر استفاده از انرژی خورشیدی است .
اگر امروزه مردم می خواستند همچنان از نمد که از پشم و کرک شتر درست می شود استفاده کنند، آیا این ، برای همه مردم امکان داشت ؟
اینجاست که موکت وفرش ماشینی پا به عرصه وجود نهاد.
انسان وقتی مجرّد است ، روزی مشخّصی دارد، وقتی ازدواج می کند ودارای فرزندانی می گردد، روزی آنها نیز تامین می شود.
نشانه های یکتایی خدا 1 ارسال پیامبران یکی از دلائل وحدانیّت خدا، مطلبی است که حضرت علی (ع) می فرماید و ما را متوجّه آن کرده است : ((لوکان لربّک شریک لاتتک رسله ولرأیت آثار ملکه و سلطانه )) (117) اگر خدای دیگری وجود داشت ، او هم باید پیامبرانی بفرستد وآثار قدرتش را به ما نشان دهد.
2 بی نهایتی خدا اگر دو خدا وجود داشته باشد و هستی دارای دو سرچشمه قدرت باشد، یا باید هر دو محدود باشند که اگر چنین باشند خدا نیستند، زیرا قدرت محدود یعنی قدرتی که در مرحله ای به نیستی می رسد و معلوم است که چنین قدرتی نمی تواند خدا باشد و یا هر دو قدرت بی نهایت باشند که اگر بی نهایت شدند دیگر دو نیستند.
مثالی را از یکی از دانشمندان نقل می کنم : اگر شما به بنّایی گفتید: خانه ای بسازد که بی نهایت زمین داشته باشد.
قهرا یک خانه بیشتر نمی سازد چون جایی برای خانه دیگر وجود ندارد.
3 انسجام در هستی اگر در هستی جز خداوند یکتا، خدا، یا خدایان دیگری وجود داشت ، قطعا نظام هستی به تباهی کشیده می شد.
(لو کان فیهما الهه الاّ اللّه لفسدتا) (118) اقسام توحید1 توحید ذاتی : یعنی برای خداوند شبیه و مانندی در ذات وجود ندارد.
2 توحید صفاتی : یعنی صفات خدا مانند علم وقدرت وحیات ، عین ذات اوست : (قل هو اللّه احد.
اللّه الصّمد.
لم یلد و لم یولد.
و لم یکن له کفوااحد) (119) 3 توحید عبادی : یعنی کسی به جز خداوند، شایسته پرستش نیست : (وما ارسلنا من قبلک من رسول الاّ نوحی الیه انّه لااله الاّأنا فاعبدون ) (120) 4 توحید افعالی : یعنی تمام کارها در جهان هستی به اذن خداوند صورت می گیرد.
این قسم از توحید بر دو قسم است : الف : توحید خلاّقیّت : یعنی آفریننده همه موجودات خداوند است : (یا ایّها الناس اذکروا نعمه اللّه علیکم هل من خالق غیر الله ) (121) (ذلکم اللّه ربّکم لااله الاّ هو خالق کل شی ) (122) ب : توحید ربوبی : یعنی اداره و تدبیر جهان خلقت با خداوند است : (قل أغیر اللّه أبغی ربّا و هو ربّ کلّ شی ) (123) (قل من یرزقکم من السمأ و الارض و من یدبّر الامر فسیقولون الله ) (124) توصیف خداوند1 خداوند بی همتاست : (لیس کمثله شی و هو السمیع البصیر) (125) 2 خداوند بی نیاز مطلق است و همه به او نیازمندند: (یا ایها الناس انتم الفقرأ الی اللّه و اللّه هو الغنی الحمید) (126) 3 خداوند با چشم ظاهر دیده نمی شود: (لاتدرکه الابصار ) (127) 4 خداوند به همه چیز آگاه است : (ان اللّه بکل شیء علیم ) (128) 5 خداوند بر همه چیز قدرت دارد: (تبارک الذی بیده الملک و هو علی کل شیء قدیر) (129) 6 خداوند در همه جا هست : (فاینما تولّوا فثمّ وجه الله ) (130) 7 خداوند از خاطرات ذهنی همه آگاه است : (و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه ) (131) 8 خداوند از رگ گردن ، به انسان نزدیک تر است : (ونحن اقرب الیه من حبل الورید) (132) 9 خداوند قائم به ذات خویش است : (اللّه لا اله الاّ هو الحی القیوم ) (133) 10 خداوند را خواب سبک وسنگین نمی گیرد: (لاتأخذه سنه ولانوم ) (134) 11 خداوند خالق تمام جهان هستی است : (لا اله الاّ هو خالق کل شی ) (135) 12 او مالک تمام هستی است : (للّه ملک السموات والارض وما فیهنّ) (136) 13 تربیت و پرورش همه موجودات به دست اوست : (فللّه الحمد ربّ السموات و ربّ الارض ربّ العالمین ) (137) 14 حیات و مرگ به دست اوست : (واللّه یمیت ویحیی ) (138) 15 تمام نظام هستی در برابر او تسلیم است : (و له اسلم من فی السموات و الارض طوعا او کرها و الیه یرجعون ) (139) 16 او شریک و همتایی ندارد: (لم یتّخذ ولدا و لم یکن له شریک ...) (140) 17 همه موجودات به او نیازمندند: (یسئله من فی السموات و الارض ) (141) 18 عزّت و ذلّت به دست اوست : (قل اللهم مالک الملک توتی الملک من تشأ وتنزع الملک ممّن تشأ وتعزّ من تشأ و تذلّ من تشأ بیدک الخیر) (142) 20 روزی همه موجودات به دست اوست : (ان اللّه هو الرزاق ذوالقوه المتین ) (143) (و ما من دابه فی الارض الا علی اللّه رزقها) (144) الگوی توحید روش قرآن این است که علاوه بر امر و نهی و دادن طرح ، برای هر برنامه ای الگو و مدل هم معرفی می کند که این خود تحت عنوان ((الگوها در قرآن )) موضوع یک بحث جالب است ، قرآن می فرماید: زن فرعون ، الگوی مومنان است ، زیرا در لابلای عوامل جذب کننده و گول زننده خط خود را گم نکرد و ناز و نعمت و مال و مقام دربار فرعون هم در اراده او اثر نگذاشت و به قدری در مراتب ایمان رشد کرده ، بالا آمد که از خدا نجات خود را درخواست کرد.
(145) و نیز در قرآن می خوانیم : الگو و مدل کافران ، زن حضرت نوح است که عناد و لجاجت و هوا و هوس ، مانع هدایت پذیری او شد (146) تا آنجا که در خانه وحی و تحت سرپرستی دائمی پیامبری همچون نوح ، همچنان در راه خود باقی ماند.
قرآن درباره حضرت ابراهیم (ع) نیز می فرماید: (انّی جاعلک للناس اماما) (147) در اینجا به سراغ تاریخ حضرت ابراهیم می رویم و فهرستی از کارهای او را برمی شمریم تا قهرمان بودن او در توحید روشن شود.
حضرت ابراهیم همواره تسلیم خدا بود; هیچ مانعی جلوی راه او را نمی گرفت و در همه آزمایش های الهی قبول شد.
(148) 1 پس از حدود صد سال انتظار که خداوند به ابراهیم فرزندی عطا فرمود، به او فرمان داد تا نوجوان خود اسماعیل را ذبح کند.
او بی چون و چرا تسلیم شد و وظیفه را بر غریزه مقدّم داشت ، پا بر نفس خود گذاشت و اسماعیل را خواباند و کارد را بر گردن او گذاشت که فرمان آمد: دست نگه دار که فرمان ما یک آزمایش بود.
(149) آری ، او در کوبیدن بت درون پیروز شد.
2 ابراهیم (ع) با محاجّه و استدلال ، دماغ نمرود را به خاک مالید.
(150) و طاغوت زمان خود را درهم کوبید.
3 در برابر بت پرستان ، با شکستن بت های بزرگ و کوچک ، فطرت خفته آنان را بیدار کرد.
4 با بستگان نزدیک خود به خاطر خدا قطع رابطه کرد.
(151) 5 از زن و کودک شیرخوار خود در راه عزت دین خدا گذشت.
(152) 6 از جان خود به هنگامی که او را در آتش افکندند دست شست.
(153) علل انحراف از توحید مسائلی می تواند انسان را از خط خدا و مدار توحید بیرون کند از جمله : 1 ترس از طاغوت : یکی از عوامل انحراف ، ترس از طاغوت است .
قرآن می فرماید: فرعون به مردم اعلام می کرد: هرکه غیر از من خدایی و قدرتی را قبول کند او را به زندان می اندازم .
(154) مردم هم از ترس ، به بندگی او تن داده بودند.
2 تعصّب بی جا: گاهی عشق و علاقه به چیزی ، سبب می شود که انسان خدا را نادیده بگیرد و به چیزی یا انسانی که مورد علاقه اوست روآورد و آن را محور کار و مهر و غضب خود قرار دهد.
قرآن می فرماید: یهودیان ، احبار و راهبان خود را ولیّ و سرپرست خود قرار داده بودند و خدا را کنار می گذاشتند و هر چه این عالم نماها حلال خدا را حرام یا حرام او را حلال می کردند، یهودیان به خاطر علاقه و عشقی که به آنان داشتند از آنها پیروی می کردند.
(155) 3 امید نابجا: گاهی تکیه به غیرخدا، به امید کمک جویی و یا عزّت طلبی از دیگران است .
قرآن در این زمینه می فرماید: گروهی به سراغ غیر خدا می روند.
تا شاید یاری شوند.
(156) ودر آیه دیگر می فرماید: برای اینکه سبب عزّت آنها شوند!(َ157) آثار ایمان به خدا ایمان به خالق هستی ، در جامعه اسلامی ، برابری و برادری ایجاد می کند.
ایمان به خدای یکتا، تمامی امتیازات پوشالی را در هم می ریزد، همه انسان ها را بنده یک خدا و همه را در برابر قانون یکسان می داند.
با یاد خدا و حاکمیّت قانون الهی بر دلها، مصالح جامعه در اولویّت قرار می گیرد.
فدا کردن مصالح فردی به خاطر جامعه ، زمانی می تواند منطقی باشد که انسان باور کند این فدا شدن ها به هدر نمی رود و خداوند جبران می کند و این باور در سایه ایمان به خدا به دست می آید.
ایمان به خدا همبستگی ملّت ها را به دنبال دارد.
بهترین وسیله همبستگی ملّت ها، ایمان به خداست ، همان گونه که بهترین اهرم فشار بر طاغوت ها ایمان و توحید است.
کسی که به خدا ایمان دارد: احساس عشق ودلگرمی می کند.
کسی که می داند تمام کارهای او زیر نظر است وهیچ عملی نابود نمی شود وخریدار تلاش او خداست ، آن هم با قیمت بهشت و رضوان الهی ، و حتّی گاهی بدون تلاش او وتنها به خاطر حسن نیّت ، به او اجر و پاداش مرحمت می کند; چنین شخصی با عشق و دلگرمی زندگی می کند.
همه کارهایش را برای خدا انجام می دهد و در فکر خودنمایی و ریاکاری نیست .
از حیله و حقّه بازی دوری می کند.
زیرا کسی که خود را در محضر خدا و خدا را شاهد اعمال خود می داند، نمی تواند اهل مکر و حیله باشد.
عزّتمند است .
کسی که بندگی او را پذیرفته ، در برابر هیچ قدرت و مقامی جز خدا تسلیم نمی شود و همه را بندگانی همچون خود می داند.
لذا از احدی جز خدا نمی ترسد.
() لا یخشون احدا الاّ اللّه ) (158) به همه انسان ها به عنوان آفریده های خدا به یک چشم می نگرد.
علی (ع) در تقسیم بیت المال بین عرب و عجم فرقی نمی گذاشت و در پاسخ فردی که پرسید: چرا فرقی نمی گذارید؟
فرمود: خدای همه آنها یکی است .
عدالت و حقوق دیگران را مراعات می کند.
انسان موحّد، به هیاهوهای دیگران توجّهی ندارد و فقط به وظیفه شرعی خود عمل می کند ترس از فقر او را به کارهای ناشایسته سوق نمی دهد.
کسی که به خدا ایمان دارد او را رازق خود، همسر و فرزندان خود می داند، بنابراین ، از ازدواج به خاطر ترس از فقر، فرار نمی کند.
(ان یکونوا فقرأ یغنهم اللّه من فضله ) (159) وفرزندان خود را از ترس فقر رها نمی کند ویا نمی کشد.
(نحن نرزقهم وایّاکم ) (160) هرگز زیانکار نیست .
چون در برابر کار فانی خود، بهایی پایدار و جاودان می گیرد.
و به جای هر نوع تکیه گاهی تنها به او تکیه می کند.
لذا از آرامش خاصی برخوردار است.
اکنون عوامل دلهره و اضطراب را بیان می کنیم تا روشن شود که ایمان به خدا چگونه به انسان آرامش می دهد.
عوامل دلهره 1 گاهی دلهره و نگرانی انسان از ترس سوءسابقه و لغزش های قبلی است که توبه و یاد خدای بخشنده و مهربان ، این دلهره را به آرامش تبدیل می کند; زیرا او گناهان را می بخشد و توبه را می پذیرد.
2 گاهی ریشه دلهره ونگرانی ، احساس تنهایی است که ایمان به خدا این دلهره را به آرامش تبدیل می کند.
شخص با ایمان می گوید: خدا، هم انیس است وهم مونس ، حرفم را می شنود، کارم را می بیند و به من مهربان است .
3 گاهی نگرانی ودلهره انسان به خاطر ضعف است که ایمان به قدرت بی نهایت و توکّل بر خدا و امدادهای او، این نگرانی را جبران می کند.
4 گاهی اضطراب به خاطر احساس پوچی و بی هدفی است ، امّا ایمان به خدای حکیمی که در این عالم ، هر چیزی را طبق حکمت و برای هدفی خاصّ آفریده ، این اضطراب را هم برطرف می کند.
5 گاهی دلهره و ناراحتّی ، به خاطر آن است که انسان موفّق نشده همه را راضی کند و ناراحت است که چرا فلان شخص یا فلان گروه را از خود رنجانیدم و یا من که این همه زحمت کشیدم ، چرا مردم قدردانی نمی کنند؟
ولی توجّه به این که فقط باید خدا را راضی کنیم و عزت و ذلت تنها به دست او است ، این نگرانی را نیز از بین می برد.
6 گاهی تلاش ها وتبلیغات سوءدیگران ، انسان را نگران می کند.
ایمان به وعده های الهی مبنی بر پیروزی حقّ بر باطل برطرف کننده این نگرانی است .
7 گاهی متلک و استهزای دیگران ، موجب نگرانی انسان می گردد، ولی ایمان به خداوند که به رسولش می فرماید: ما تو را از استهزای دیگران حفظ می کنیم این نگرانی را نیز برطرف می کند.
(انّا کفیناک المستهزئین ) (161) بنابراین ، اگر در قرآن می خوانیم : (ألا بذکر اللّه تطمئنّ القلوب ) (162) آگاه باشید با یاد خدا دلها آرام می شود.
این یک واقعیّتی است.
آثار بی ایمانی کسی که به خدای حکیم ایمان ندارد، انسانی است که : 1 خود را بی اصالت ، بی هدف و تنها می بیند و هدفش فقط رفاه و زندگی مادّی است مانند یک حیوان .
2 حرکت خود را یک حرکت جبری می داند، نه تکاملی .
3 آینده خود را پس از مرگ ، نابودی می داند چون به زندگی بعد از مرگ و بقای روح عقیده ندارد.
4 راهنمای او در زندگی ، یا طاغوت های بیرونی است و یا هوس های درونی !5 برنامه زندگی او مملوّ از انواع تردیدها، محدودیّت ها، نقص ها و اشتباهات است .
6 در تفسیر هستی گیج است ; چون نمی داند چرا آمده ؟
و چرا می رود؟
و هدفش از زندگی چیست ؟
تمام فکرش این است که چگونه زندگی کند، نه این که برای چه زندگی کند.
ایمان های مورد انتقاد در قرآن ، از چند نوع ایمان و گرایش ، انتقاد شده است : 1 گرایش های موسمی و فصلی .
بعضی انسان ها فقط وقتی که احساس خطر کردند و کشتی خود را در آستانه غرق شدن دیدند فریاد ((یا اللّه )) سر می دهند.
ولی همین که از مشکل رهایی پیدا کردند و کشتی خود را در ساحل دیدند مجدّدا به سراغ غیر خدا رفته ، شرک می ورزند.
در قرآن می خوانیم : (فاذا رکبوا فی الفلک دعوا اللّه مخلصین له الدّین فلما نجّاهم الی البرّ اذا هم یشرکون ) (163) 2 گرایش های تقلیدی .
ایمان برخی به خدا، به خاطر تقلید از نیاکان است بدون هیچ دلیل و برهان منطقی ; همچون ایمان بت پرستان که در جواب انبیا می گفتند: ما این عقیده به بت ها را از نیاکان خود گرفته ایم .
قرآن در این باره می فرماید: (قالوا بل وجدنا آبائنا کذلک یفعلون ) (164) 3 ایمان سطحی .
ایمان برخی انسان ها، سطحی است و در روح و روان و دل آنان نفوذ نکرده است .
قرآن می فرماید: (قالت الاعراب امنّا قل لم تومنوا و لکن قولوا أسلمنا و لمّا یدخل الایمان فی قلوبکم ) (165) گروهی از اعراب نزد پیامبر آمدند و گفتند: ما ایمان آورده ایم .
خداوند به پیامبر فرمود: به اینها بگو: ایمان شما هنوز در قلبتان اثر نکرده است .
و شما تنها اظهار ایمان می کنید.
همانند چاهی که از درون نمی جوشد، بلکه با دست در آن آب می ریزند.
4 ایمان بدون عمل .
با اینکه علم دارد امّا در مقام عمل تن پروراست .
در قرآن آیات زیادی در مقام انتقاد از این افراد دیده می شود.
(احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنّا و هم لا یفتنون ) (166) 5 ایمان متزلزل .
در برخی ایمان ها تردید، دودلی و تزلزل دیده می شود، صاحب چنین ایمانی در انتظار پیشامدهاست که کدام طرف را انتخاب کند.
قرآن درباره چنین افرادی می فرماید: برخی از مردم ، خدا را به حرف و ظاهر می پرستند، هرگاه به خیر و نعمتی برسند اطمینان خاطر پیدا می کنند و اگر به شر و فقر و آفتی برخورد نمایند از دین خدا برمی گرداند.
چنین کسانی در دنیا و آخرت زیانکارند.
(فان اصابه خیر اطمأنّ به و ان اصابته فتنه انقلب علی وجهه ...) (167) 6 ایمان عاریه ای .
در کتاب شریف اصول کافی بابی داریم به نام ((باب المعارین )) یعنی کسانی که دینشان عاریه است .
برخی در دنیا دین دارند ولی هنگام مرگ ، بی دین از دنیا می روند.
مانند کسی که حج بر او واجب شود، ولی به حج نرود، و یا کسی که زکات اموال خود را نپردازد، هنگام مرگ به او می گویند: ((فلیمت ان شأ یهودیّا او نصرانیّا)) (168) یا یهودی بمیر و یا نصرانی.
پیامبر روزی وارد مسجد شد و به پنج نفر از نمازگزاران فرمود: بلند شوید و از مسجد ما خارج شوید، زیرا شما نماز می خوانید ولی زکات نمی دهید.
7 ایمان تبعیضی وگزینشی .
برخی ها، از اسلام و قرآن ، فقط آنچه را که به نفع آنهاست می پذیرند و آنچه را که مطابق با اهداف و امیال خود نمی بینند، نمی پذیرند.
(و ان یکن لهم الحقّ یاتوا علیه مذعنین ) (169) چنین افرادی می گویند: (نومن ببعض و نکفر ببعض ) (170) در صدر اسلام ، عدّه ای نزد پیامبر آمدند و گفتند: ما به تو ایمان می آوریم به شرط اینکه نماز نخوانیم ، پیامبر فرمودند: دین ، بدون نماز نمی شود.
8 ایمان تاکتیکی .
تعدادی از سران یهود مدینه ، نقشه کشیدند که یک روز صبح خدمت پیامبر اکرم برسند و ایمان بیاورند و بعد از ظهر همان روز از اسلام دست برداشته ، مجدّدا یهودی شوند و ادّعا کنند که اسلام بی فایده است.
آنها می خواستند بدین وسیله اولا از مسلمان شدن یهودیان جلوگیری نمایند و ثانیا در میان مسلمانان نیز شک و تردید و تزلزل به وجود آورند که لابد دین ما دین کاملی نیست ، چون دانشمندان و بزرگان یهودی ، صبح که مسلمان شدند، غروب با اندکی آشنایی با اسلام از آن دست برداشتند.
خداوند از طریق وحی پیامبرش را آگاه ساخت و فرمود: به مسلمانان بگو: نه از آمدنشان خوشحال گردند و نه از رفتنشان غمناک شوند.
(171) ویژگی های ایمان مقبول ایمانی مورد پذیرش وارزشمند است که دارای ویژگی های زیر باشد: 1 ایمان همراه با استدلال .
قرآن همواره از مخالفان خود، برهان و استدلال می خواهد و می فرماید: (فأتونا بسلطان مبین ) (172) اگر دلیلی دارید، بر ما ارائه دهید.
طبیعی است که یک مسلمان نیز باید در برابر دیگران از دین خود با دلیل و برهان دفاع نماید.
2 ایمان همراه با عمل .
در بسیاری از آیات قرآن هنگامی که سخن از اهل ایمان به میان آمده است ، بلافاصله ((و عملوا الصالحات )) نیز ذکر شده است .
که این عبارت به معنای انجام تمامی کارهای نیک و شایسته است .
زیرا همان گونه که کلمه ((مسجد)) به معنای یک مسجد و کلمه ((مساجد)) به معنای چند مسجد و لغت ((المساجد)) به معنای تمامی مساجد است ، کلمه ((صالح )) نیز به معنای یک عمل نیک و ((صالحات )) به معنای چند عمل نیک و ((الصالحات )) به معنای تمامی کارهای نیک است.
قرآن می فرماید: (آمنوا و عملوا الصالحات ) یعنی تمام کارهایشان نیک و شایسته است.
بنابراین ، لازم است که تمامی اعمال مومنان صالح و نیک باشد، نه فقط برخی از اعمال آنها.
3 ایمان پایدار.
قرآن از مومنانی که در ایمانشان پایدار هستند، تمجید می فرماید و آنها را به بهشت و نعمت های آن بشارت می دهد.
(انّ الّذین قالوا ربّنا اللّه ثم استقاموا تتنزّل علیهم الملائکه...) (173) 4 ایمان کامل .
در حدیث می خوانیم : ایمان ده درجه است .
بدیهی است هر مومنی به تناسب عمق ایمان و اعتقادش از درجاتی از ایمان برخوردار است.
شخصی از طرف امام صادق (ع) برای سفری ماموریّت یافت ، پس از برگشت ، خدمت امام رسید و شروع کرد به انتقاد کردن از مردم آن منطقه و گفت : آنها ایمان ندارند.
امام (ع) فرمود: ایمان ده درجه دارد، برخی دارای دو درجه اند و بعضی چهار درجه و گروهی از درجات بیشتری برخوردارند.
در حدیث آمده است : اگر می خواهید بدانید فردی چقدر ایمان دارد، ببینید در برابر دریافت چه مبلغی گناه می کند.
امّا امیرمومنان (ع) می فرماید: به خدا قسم اگر هستی را به من دهند که پوست جوی را از دهان مورچه ای به زور بگیرم چنین نخواهم کرد.
این مطلب بیان کننده درجه ایمان علی (ع) است ، یعنی ایمان علی (ع) از اهمیّت هستی بیشتر است.
در دعای مکارم الاخلاق می خوانیم : ((الهی بلّغ بایمانی اکمل الایمان )) خدایا!
ایمانم را به کامل ترین درجه برسان .
5 ایمان خالص .
ارزش اعمال و ایمان ما به میزان اخلاص و خلوص ما بستگی دارد، هر چه خالص تر باشد، مقبولیّت بیشتری خواهد یافت .
قرآن از کسانی که ایمان آوردند و ایمان خود را به ظلم نیالودند، تمجید می کند.
(الّذین امنوا و لم یلبسوا ایمانهم بالظلم ) (174) که مراد از ظلم در این آیه شرک است .
6 ایمان بر اساس اختیار و آگاهی .
انسان دارای اختیار است .
شک و تردید، پشیمانی ، انتقاد و تادیب ، دلیل اختیار انسان است .
ایمانی ارزش دارد که انسان بر اساس آگاهی و بدون هیچ گونه اجباری به آن رسیده باشد.
چنانکه قرآن می فرماید: (لا اکراه فی الدین ) (175) 7 ایمان همراه با تفکّر.
از دیدگاه قرآن ، ایمانی ارزشمند است که بر اساس فکر و تعقّل در آفرینش باشد در قرآن می خوانیم : (و یتفکّرون فی خلق السموات و الارض ربّنا ما خلقت هذا باطلا) (176) ابتدا در آفرینش زمین و آسمان فکر می کنند و سپس می گویند: خداوندا!
این آفرینش بیهوده نیست.
علل انحراف از خداشناسی 1 بی توجّهی به آثار وجود خدا: اگر می گوییم انسان از شگفتی های ساختمان یک سلّول ، یک اتم یا یک برگ می تواند خدا را بشناسد این درباره کسانی است که بخواهند بشناسند; امّا اگر کسی در جستجوی شناختن نباشد، هرگز با دیدن آثار، خدا را نمی شناسد.
به این مثال ها توجّه کنید: الف : یک جگرفروش روزی ده ها جگر را می شکافد وبه سیخ می کشد، امّا چه بسا مویرگ ها را نشناسد، چون در مقام شناخت مویرگ نیست.
ب : یک آئینه فروش که موهایش نامرتّب است ، از صبح تا شب صدها بار به آئینه ها نگاه می کند، امّا موی خود را مرتّب نمی کند، زیرا او در فکر فروش آئینه است نه اصلاح موی خویش.
از مثال های فوق نتیجه می گیریم که انسان تا نخواهد ودر مقام شناخت و بهره گیری نباشد، نه می شناسد ونه بهره می گیرد.
اگر افرادی آثار خدا را می بینند و مطالعه می کنند وباز هم ایمان نمی آورند، برای آن است که هدفشان از مطالعه شناخت خدا نیست .
اگر کسی در اندیشه شناخت خدا باشد، با یک دلیل او را شناخته وایمان می آورد و چنانچه شخصی در چنین اندیشه ای نباشد با هزار دلیل نیز به خدا ایمان نمی آورد.
2 دوام نعمت ها: اگر نعمتی از اوّل عمر با ما بود دیگر برای ما تازگی ندارد; اینکه ما آثار خدا را می بینیم و به یاد او نیستیم و قدر آن را نمی دانیم چون از اوّل زندگی در نعمت و با نعمت بوده ایم .
مثال : تا به حال خدا را به خاطر وجود انگشت شصت خود شکر نکرده اید، چون از اوّل تولّد با شما بوده است ، امّا اگر این انگشت برای مدّت کوتاهی بسته شود یا اصلابریده شود، می بینید که بدون آن نمی توانید حتّی دگمه یقه خود را ببندید.
(همین الان که این جمله ها را می خوانید می توانید آزمایش کنید).
آری ، دوام نعمت ها سبب غفلت ما از خدا می شود و یکی از فلسفه های ناگواری ها همین هشدارهاست .
قرآن می فرماید: ما گاهی مردم را در تنگنا قرار می دهیم .
(لعلّهم یضّرعون ) (177) تا شاید به ما توجّه و به درگاه ما تضرّع کنند.
قرآن مکرّر به مردم امر می کند که یاد نعمت ها و امدادهای الهی باشید و در دعاها مشاهده می کنیم که اولیای دین یک یک نعمت های خدا را ذکر می کنند: پروردگارا!
تویی که مارا از کوچکی به بزرگی ، از جهل به علم ، از کمی به زیادی ، از فقر به غنا و از مرض به سلامتی رساندی .
درباره یاد خدا و نعمت های او قبلا مطالبی را بیان کردیم.
3 تاثیر پذیری از محیط: یکی از عوامل انحراف انسان از مذهب ودستورات مذهبی ، تاثیرپذیری از محیط است .
انسان طبعا و وجدانا از دزدی ناراحت می شود وخیانت را بد می داند لکن اگر در محیطی قرار گرفت که افراد آن دزد و خائن بودند او هم با آن رفتارها خو می گیرد.
4 فرار از مسئولیّت : گاهی بی اعتنایی به مذهب ، به خاطر فرار از مسئولیّت است ، زیرا پذیرفتن دین ، مساوی با قبول برخی قید وبندها است و گروهی به خاطر اینکه به خیال خود آزاد باشند به مذهب بی اعتنا می شوند، غافل از آنکه رها شدن از فرمان و اطاعت خدا، مستلزم اسارت و بندگی دیگران است .
کسی که بنده او نشد بنده همه می شود و کسی که فرمان او را نپذیرفت بله قربان گوی همه خواهد بود.
(ومن یشرک باللّه فکانّما خرّ من السمأ فتخطفه الطّیر) (178) کسی که در کنار خدا به سراغ غیر خدا رود او را به هر سویی می برند.
5 دشمنی با حقّ: گروهی هم به خاطر تعصّب ، هوس ، خودخواهی و لجاجت ، با حقّ دشمنی می ورزند و به مکتب آسمانی ، پشت پا می زنند.
6 عدم تبلیغ صحیح و نارسایی های تبلیغی و یا معرّفی های باطل را نیز می توان یکی از عوامل بی اعتنایی به خدا و مذهب دانست .
شرک شرک یعنی : به غیرخدا تکیه کردن ، به مخلوق خدا مقام خدایی دادن.
شرک یعنی : قدرتی را در برابر قدرت خدا علم کردن.
شرک یعنی : اطاعت بی چون و چرا از غیر خدا.
شرک یعنی : گروه گرایی ، که در راه خدا نباشد.
شرک یعنی : وابستگی به قدرت ها و ابرقدرت ها.
در لابلای تمام داستان های قرآن دو مساله زیاد به چشم می خورد:1 زنده کردن ایمان به قدرت الهی و توجّه به الطاف و امدادهای غیبی ، و غافل نشدن از غضب و قهر خدا.
2 کوبیدن تمام تکیه گاه های موهوم و خط بطلان کشیدن بر معیارهای غلط و از بین بردن مویرگ های شرک.
در قرآن می خوانیم : حضرت نوح به فرزند خود هشدار داد وبه او اخطار کرد که همه کفّار با غضب خدا در آب غرق خواهند شد، فرزندش گفت : من تا قهر خدای تو را ببینم به کوه پناه می برم .
(179) مشاهده می فرمایید که منطق فرزند نوح چیست ، اوکوه وقدرت کوه را در برابر قهر خدا قرار می دهد.
این نمونه روحیّه شرک است.
اگر ما هم در برابر خدا همچون فرزند نوح کسی یا چیزی را علم کنیم مشرکیم.
تاریخچه شرک انسان ، موجودی است مادّی و به امور مادّی گرایش زیادی دارد.
در زمان های قدیم هنگامی که شخصیّت بزرگی مرگش فرا می رسید و از میان مردم می رفت ، آنها به خاطر عشق و علاقه ای که به او داشتند، مجسّمه او را ساخته ، مورد احترام و تکریم قرار می دادند.
این احترام کم کم به پرستش تبدیل گردید.
از عوامل دیگری که می توان به عنوان پدید آورنده شرک در جامعه نام برد، ترس از طاغوت ها، طمع ، تقلید و رفاقت هاست.
تنوّع شرک شرک در طول تاریخ دارای مظاهر گوناگونی بوده است ، دیروز جامعه انسانی شاهد گونه هایی از شرک بوده ، امروز شاهد گونه هایی دیگر از آن هستیم.
شرک دیروز خورشید پرستی ، ماه پرستی وبت پرستی بود وشرک امروز مقام پرستی ، عنوان پرستی ، قهرمان پرستی ، پول پرستی و مدرک پرستی است .
شرک دیروز تعصّبات قومی وقوم پرستی بود و شرک امروز ناسیونالیسم و وطن پرستی است.
نمونه های شرک یکی می گوید: اکنون دیگر به نماز باران نیاز نداریم ، زیرا با حفر چاه نیم عمیق آب مورد نیاز خود را تامین می کنیم.
دیگری می گوید: الان دیگر زمانی نیست که خدا قهر کند و قحطی به مردم رو آورد، زیرا کشتی های گندم فوری از خارج وارد می شود.
سوّمی می گوید: اینکه قانون شرع حسابی دارد، قبول داریم ، لکن ما نمی توانیم از قوانین دولتی یا بین المللی سرباز زنیم .
گرچه حکم خدا چنین است ، لکن رضایت مردم و یا همسر را هم باید به حساب آورد.
ما گاهی به فرمان خدا عمل می کنیم و گاهی هم پیرو این و آنیم .
این نوع دید و منطق با توحید و بندگی حقّ منافات دارد.
یکی از فقها نقل می کرد: قبل از انقلاب ، در سفری همراه امام خمینی 1 به تهران می آمدیم .
به ایشان گفتم : چه خوب است که دولت عراق به ایرانی ها اجازه مسافرت نمی دهد، وگرنه فضلا و طلاّب قم همه به سوی نجف می رفتند و حوزه علمیّه قم خلوت می شد.
امام از این طرز بیان بسیار ناراحت شد و از قم تا تهران در ماشین برای من صحبت کرد که اگر کسی در فکر غیر خدا باشد و بخواهد یکی بالا و دیگری پایین بیاید، حوزه قم شلوغ شود و حوزه نجف خلوت یا به عکس و خلاصه اگر کسی جز راه خدا و رضای او به فکر تامین مساله دیگری باشد، از مدار توحید دور می شود، محور کار و هدف ما باید خدا باشد، نه علاقه ها و روابط و منطقه ها و نژادها وشغل ها و تعصّب های محلّی و قبیله ای و....
آرم و نشانه شرک در قرآن ، حدود دویست مرتبه با کلمه ((دون اللّه )) و ((دونه )) که به معنای غیر خداست از شرک سخن به میان آمده .
اگر بخواهیم برای شرک ، نشانه و آرمی پیدا کنیم که هم صحیح باشد و هم قرآنی ، این کلمه بسیار مناسب است .
آری ، کسانی که به سراغ غیر خدا می روند، عزّت را از غیر خدا می خواهند، قانون غیر خدا را اجرا می کنند و به غیر او دل می بندند، محرّک آنها رضای دیگران است ، از غیرخدا می ترسند وبرای غیر او کار می کنند.
یکی از مسایل مهم روانشناسی بررسی ریشه عقده ها و جلوگیری از آنهاست .
کسی که در مدار توحید قرارگرفت و فکر و حرکتش برای خدا شد، دیگر از نظر او شکست معنایی ندارد تا بخواهد عکس العمل نشان دهد و برایش انفجار روانی پیش آید.
انسانی که برای خدا گام برداشت ، خداوند مشتری کار اوست (180) حرفش را می شنود و کارش را می بیند (181) او به غیر خدا کاری ندارد و از غیر خداوند هم انتظاری ندارد.
(182) اینکه ما می گوییم کار فلانی گرفت یا نگرفت ، شکست خورد یا پیروز شد، یا در روانشناسی مطرح می شود که ناکامی در فلان حرکت سبب عقده فلانی شد، این کامیابی ها و ناکامی ها در خارج از مدار توحید مطرح است .
زیرا در دائره توحید ناکامی مطرح نیست ، برای پیامبر (ص ) زمانی که چوپان بود، یا از مکه به سوی مدینه رفت ، یا در کوه ها پناهنده بود، یا در جنگ ها، یا بالای منبر، یا در حال طواف ، یا در حال گل کشی برای ساختن مسجد، یا تنها یا در میان انبوه مردم ، هیچ یک از اینها برای روح پیامبر فرقی نداشت .
آری ، مسئولیّت ها فرق می کند نه دلخوشی ها.
این ما هستیم که اگر بخواهند شغل ما یا حتّی لباس ما یا میز ما و دفتر ما و محلّ زندگی ما را عوض کنند، از غم گرفته تا مرز خودکشی پیش می رویم ، چون همه اینها به نحوی برای ما اصالت پیدا کرده و یا بهتر بگویم بت شده است.
آمار مشرکان با معنای گسترده ای که شرک دارد، اگر اندکی دقّت کنیم درمی یابیم که افراد مخلص کم هستند، مخلصان یعنی کسانی که محور کارهای خود را خدا قرار داده ، هیچ اراده تشکّر و جزایی از غیر او نداشته باشند، ریاکار نباشند، در برابر قانون خدا تسلیم بوده و قوانین غیر خدایی رامطرح نکنند.
قرآن می فرماید: (و ما یومن أکثرهم باللّه الاّ و هم مشرکون ) (183) اکثر مردم به خدا ایمان ندارند مگر آنکه در کنار ایمانشان مشرک نیز هستند و تکیه گاه های غیرالهی دارند.
آثار شرک شرک به خدا آثار سویی دارد که گوشه ای از آن را در اینجا می آوریم : 1 حبط عمل شرک ، سبب نابودی و محو اعمال می شود و به تعبیر قرآن ، تمام کارهای خوب انسان توسّط شرک (حبط) می شود.
گاهی یک عمل کوچک در زندگی ، تمام زحمات انسان را از بین می برد; به چند مثال توجّه کنید: الف : گاهی یک دانش آموز در تمام سال درس می خواند، لکن در جلسه امتحان شرکت نمی کند و به همین دلیل بی مدرک می ماند و با اینکه علم او محفوظ است اعتبار اجتماعی خود را از دست می دهد.
ب : فردی را در نظر بگیرید که در تمام عمر امور بهداشتی را مراعات می کند ولی در یک لحظه کمی سم می خورد; این عمل کوچک تمام مراعات های بهداشتی او را از میان می برد.
ج : شاگردی با یک عمر خدمت و کار و محبوبیّت نزد استاد، با یک عمل اشتباه ، مانند کشتن فرزند استاد، تمام کارهای خوب خود را محو می کند.
آری ، شرک به خدا مانند سم خوردن و کشتن فرزند استاد است که می تواند تمام زحمت های دوره عمر را نابود کند.
اینک به سخن قرآن توجّه کنیم که می فرماید: () لو أشرکوا لحبط عنهم ما کانوا یعملون ) (184) اگر به خداوند شرک ورزند، تمام اعمال آنان حبط و نابود می شود.
حتّی به پیامبرش می فرماید: (لئن اشرکت لیحبطنّ عملک ...) (185) اگر شرک بورزی تمامی اعمالت نابود می شود.
2 اضطراب و نگرانی ناگفته پیداست که انسان نمی تواند همه مردم را از خود راضی نگاه دارد، چون تعداد مردم زیادند وهر کدام از آنها هم توقّع زیادی دارند.
انسان در میان تقاضاهای گوناگون و متعدّد که قرار می گیرد دچار اضطراب ونگرانی می شود، زیرا رضایت هرفرد وگروهی به قیمت ناراضی شدن شخص وگروه دیگری تمام می شود.
اینجاست که مساله توحید وشرک مطرح است ، انسان موحّد تنها در فکر راضی کردن خداست ; او کاری ندارد که افراد یا گروه ها چه می خواهند وقهرا از یک آرامش خاصّی برخوردار است.
در این زمینه به دو آیه از قرآن توجّه کنید: الف : (ءأرباب متفرّقون خیر ام اللّه الواحد القهّار) (186) آیا انسان ، چند سرپرست و ارباب داشته باشد بهتر است یا تنها یک خدای قهّار؟
آیا انسان در فکر راضی کردن یک خدا باشد، آرامش دارد یا در فکر راضی کردن چندین نفر آن هم با سلیقه های گوناگون ؟
ب : (ضرب اللّه مثلا رجلا فیه شرکاء متشاکسون و رجلا سلما لرجل هل یستویان مثلا) (187) خداوند مثلی زده است : مردی را که مملوک شریکانی است که درباره او پیوسته با هم به مشاجره مشغولند، و مردی که تنها تسلیم یک نفر است ; آیا این دو یکسانند!؟
این مثال بیان مطلبی است که گفتیم : اگر کسی تنها تسلیم یک نفر باشد در آرامش است یا کسی که تحت سرپرستی چند نفر شریک بد اخلاق باشد؟
علاوه بر اینها راضی کردن دیگران مشکل است ، لکن خداوند زود راضی می شود.
در دعای کمیل می خوانیم : ((یاسریع الرضا)) ای کسی که زود راضی می شوی !
اصولا راضی شدن مردم ، اگر در مدار توحید و در خط رضای خدا نباشد چه ارزشی دارد؟
مگر مردم برای من چه می کنند جز کف زدن و نام یک خیابان را به اسم من کردن و مانند این تشویق های زود گذر و پوچ ، کار دیگری از دست آنها ساخته است ؟
مگر در گذشته ، آن گاه که در شکم مادر بودم جز خدا کسی بر من نظارت داشت ؟
مگر الان هر لحظه زیر نظر او نیستم ؟
مگر فردای قیامت سر و کارم تنها با او نیست ؟
مگر همه خوبی ها وکمال ها از او نیست ؟
مگر قلب همه مردم به دست او نیست ؟
پس چرا من سرچشمه را رها کنم و دنبال دل این و آن بروم.
کوتاه سخن آنکه راضی کردن یک خدایی که هم زود راضی می شود و هم می تواند دل های دیگران را نسبت به من تغییر دهد و هم در گذشته و آینده سر و کارم با اوست ، بسیار بهتر است از راضی کردن این همه مردم ، با آن همه سلیقه.
قرآن می فرماید: (لا تجعل مع اللّه الها اخر فتقعد مذموما مخذولا) (188) با وجود خدای واحد سراغ خدای دیگر نرو که جز مذمّت و خذلان ، چیز دیگری به تو نمی رسد.
ما عمری در پی جلب توجّه این و آن دویدیم تا در پایان فهمیدیم که همه ، ما را برای خودشان می خواهند، این تنها خداست که ما را برای خودمان می خواست ، مردم همین که دوست و مقام دیگری پیدا کنند ما را رها کرده ، می روند.
اگر در قرآن به انسان سفارش شده که بعضی از فرزندان و همسران هم دشمن شمایند.
(انّ من أزواجکم و أولادکم عدوّ لکم ) (189) به خاطر توجّه به همین معناست که بعضی از همسران و فرزندان ، ما را فقط برای رفاه خود می خواهند گرچه به قیمت بدبختی و نابودی ما تمام شود.
3 تزلزل در شخصیّت قرآن می فرماید: (و من یشرک فکانّما خرّ من السمأ ...) (190) کسی که مشرک شود، مانند آن است که از آسمان پرتاب شود، مورد هجوم پرندگان قرار گیرد و طعمه آنها شود.
امّا انسان موحّد و پایبند به کلمه طیّبه ((لااله الاّ اللّه )) طبق حدیث شریف قدسی : ((کلمه لااله الاّاللّه حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی )) (191) در دژ و قلعه محکم الهی است.
4 اختلاف و تفرقه در جامعه در جامعه توحیدی ، حکم و قانون وخط، تنها یکی است ، آن هم راه خدا و قانون اوست و مردم همه یک سر پرست دارند.
امّا در جامعه شرک ، به جای یک قانون و یک راه ، مقرّرات و راه های متفاوت به وجود می آید، هر کسی در فکر تایید همان راه و چیزی است که به وجود آورده و به قول قرآن ، (لذهب کلّ الهّ بما خلق ) (192) در آن جامعه بندگی خدا مطرح نیست ، بلکه بله قربان گویی به این و آن مطرح است ; (انّا أطعنا سادتنا و کبرائنا) (193) مردم در فکر برتری جویی بر یکدیگر هستند; (و لعلی بعضهم علی بعض ) (194) و هر حزب و گروهی فقط به آنچه نزد خودشان هست ، دل خوش می کنند و کار به حقّ و باطل ندارند، تنها برای مرام و راه خود اصالت قایلند و برای مخالفان خود (گرچه دارای منطقی هم باشند) ارزشی قایل نیستند و به قول قرآن (کلّ حزب بما لدیهم فرحون ) (195) درگیری ها وتفرقه ها از آثار اجتماعی شرک است .
قرآن می فرماید: (لاتکونوا من المشرکین من الّذین فرّقوا دینهم ) (196) از مشرکان نباشید و خیال نکنید مشرک ، تنها بت پرست است ، بلکه هر کس با وارد کردن سلیقه های شخصی و نظریّات از پیش ساخته خود، عامل تفرقه در مکتب شود، مشرک است .
آری ، علّت اصلی سقوط امّت ها و ملّت ها در طول تاریخ ، تکیه آنها به غیر خدا بوده است.
5 خواری و ذلّت در قیامت رسوایی و دوزخ از آثار اخروی شرک است .
در قرآن ، مکرّر می خوانیم : در قیامت مشرکان مخاطب قرار می گیرند که شما در دنیا به سراغ غیر خدا می رفتید و خیال می کردید آنها می توانند دردی را دوا کنند، اکنون روز گرفتاری شماست آنها را بخوانید تا چاره ای بیاندیشند، (لا تجعل مع اللّه الها اخر فتلقی فی جهنّم ملوما مدحورا) (197) به سراغ غیر خدا نروید که با ملامت به دوزخ پرتاب خواهید شد.
ریا شرک است ریا آن است که انسان کار نیکی را برای غیر خدا انجام دهد.
در حدیثی می خوانیم : ((کل ریاءشرک )) (198) شرک مراتبی دارد: گاهی در جلوه ای روشن بروز می کند، همچون بت پرستان و خورشید و ماه پرستان و گاهی بسیار خفیف است به طوری که خود انسان هم نمی فهمد.
ریا بسیار آرام و پنهانی در اعمال و کارهای ما رسوخ پیدا می کند، به نحوی که غالبا انسان حضور ریا را در اعمال خود متوجّه نمی شود.
در حدیث می خوانیم : مساله شرک و تشخیص آن ، به قدری دقیق است که مانند تشخیص حرکت مورچه ای بر روی سنگ سیاه در دل شب می ماند، بنابراین ، جز با تلاش و مراقبت دائمی و امدادهای الهی ، رهایی از مویرگ های شرک ممکن نیست.
نشانه های شرک 1 ایراد گرفتن به قانون خدا و ولیّ او.
قرآن می فرماید: (افکلما جائکم رسول بما لا تهوی انفسکم استکبرتم ) (199) آنها قانونی را می خواستند که مطابق میل آنان باشد و این نفس پرستی است .
اعتراض می کردند که مثلا: (لم کتبت علینا القتال ) (200) چرا به ما دستور جنگ و جهاد دادی !
و در برابر غذای آسمانی می گفتند: (لن نصبر علی طعام واحد) (201) ما با یک غذا نمی سازیم .
و هنگامی که خدا مثلی می زد، اعتراض می کردند این چه مثالی است که خداوند می زند وسوال می کردند: (ماذا اراد اللّه بهذا مثلا) (202) خداوند چه اراده ای از این مثال زدن ها دارد.
2 طاغوت زدگی .
طاغوت ، کسی است که در برابر خداوند ایستاده است .
فرمانبرداری از طاغوت شرک است.
3 برتری دادن غیر خدا.
قرآن می فرماید: (قل ان کان اباوکم و ابناوکم احب الیکم من اللّه ...) (203) اگر انسان پدر و مادر، همسر و فرزند و خویشان خود را بیشتر از خدا دوست بدارد، این شرک است.
حزب پرستی ، خط پرستی و باند پرستی شرک است .
بعضی از تعصّبات ، وطرفداری ها که جنبه غیر منطقی دارد ریشه در شرک دارد.
البتّه صلابت ، قاطعیّت و استواری در راه حقّ و دفاع از آن با تعصّب جاهلی و ناآگاهانه تفاوت دارد.
نشانه دلهای مشرک قرآن در سوره زمر می فرماید: (اذا ذکر اللّه وحده اشمازّت قلوب الّذین لایومنون بالاخره واذا ذکر الّذین من دونه اذاهم یستبشرون ) (204) هنگامی که نام خدا به تنهایی برده می شود، دل های کسانی که به آخرت ایمان ندارند مشمئز می شود، لکن تا نام غیر خدا برده می شود با شادی خاصّی به همدیگر بشارت می دهند.
مثلا تا می گوییم طبق فرمان خدا باید با این عمل یا شخص یا گروه مبارزه کرد، زیرا تکلیف الهی و فرمان خداست ; قیافه هایی درهم می رود، امّا تا می گوییم طبق اصل فلان از قوانین بین الملل ...
همین قیافه ها از هم باز می شود.
اگر بگوییم : ((خدا می خواهد)) عبوس می شوند.
اگر بگوییم : ((مردم انتظار دارند)) شاد می شوند.
در تمام مسایل به جای وحی ، به شرق و غرب چشم دوخته اند.
به جای خدا به غیر او توجّه دارند و به جای قانون او به قانون بیگانگان دل بسته اند، این خود نشانه انحراف یک امت است.
آنجا که اطاعت از والدین ممنوع است در قرآن پنج مرتبه دستور اکید نسبت به احسان به والدین آمده است (205) ; در چهار مورد آن مساله احترام والدین در کنار مساله توحید و بندگی خدا مطرح شده است.
این ، به خاطر آن است که وجود انسان ابتدا وابسته به خدا و در مرحله دوّم وابسته به والدین است.
در روایات به قدری در مورد پدر و مادر سفارش شده که فرموده اند: نگاه به آنها عبادت است .
با همه این سفارش ها اگر والدین برای انحراف فرزند از مسیر خدا تلاش کنند، اطاعت از آنان ممنوع و بر فرزندان لازم است که سرپیچی کنند، در دو آیه از قرآن به چشم می خورد که تعبیر و معنای هر دو آیه مثل یکدیگر است : (و ان جاهداک لتشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما) (206) (و ان جاهداک علی أن تشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما) (207) اگر پدر ومادر در تلاش بر آمدند که تو را از مدار توحید بیرون کنند و به سویی بکشند که تو از آن اطلاعی نداری ، در این گونه موارد باید سر پیچی کنی .
این تلاش ها گاهی به صورت دلسوزی است که می گویند: فرزندم !
اگر ما از فلان طاغوت اطاعت نکنیم ، نان و آب ما در خطر است .
مال و مقام و عزّت ما بستگی به این دارد که فعلا بله قربان گو باشیم و گاهی به صورت تحقیر فرزند است که تو نمی فهمی ،