دانلود مقاله صلح و دوستی در نهج‌البلاغه

Word 85 KB 15243 25
مشخص نشده مشخص نشده علوم سیاسی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • صلح و دوستی در نهج‌البلاغه
    مقدمه:
    حکومت در دیدگاه مکتب اسلام و فرهنگ حکومت علوی از مهم‌ترین ابزارهای نیل جامعه به کمال و تعالی است.

    از آن جا که حیات بشری در این دنیا، از منظر فرهنگ اسلامی، ابزاری برای رسیدن به کمال است و آن چه برای انسان اصالت دارد، کمال جاویدان است.

    لذا حکومت نیز می‌تواند وسیله مناسبی برای نیل به این هدف باشد؛ زیرا حکومت هم امکانات این رشد و تعالی را به گونه‌ای جامع در اختیار دارد و هم می‌تواند زمینه استفاده از هر نوع امکانی را فراهم سازد.
    از تعابیر حضرت اینگونه استفاده می‌شود که حکومت وقتی می‌تواند راهنمای رسیدن به کمال باشد که خود در میسر عدالت، تحقق امنیت، تأمین رفاه و زمینه‌سازی تربیت انسانی، گام بردارد والا اگر حکومت به سوی بی‌عدالتی و خودکامگی گام بردارد و در آن از امنیت‌های مختلف که زمینه‌ساز آرامش درونی و بیرونی انسان‌ها است، خبری نباشد و توان رفاه و آسایش مردم را با تدبیر درست در زمینه‌های مختلف اقتصادی نداشته باشد و هم چنین در جهت خودسازی و انسان‌سازی گام برندارد.

    نه تنها وسیله‌ای برای نیل جامعه به اهداف عالی نیست، بلکه مانعی بزرگ برای رشد بشر تبدیل می‌شود بنابراین عدالت، امنیت، رفاه و آسایش و تربیت از مهم‌ترین اهداف حکومت از دیدگاه نهج‌البلاغه است که اهداف دیگر را پوشش می‌دهد.
    1- عدالت
    محوری‌ترین اصلی که امام علی آن را مبنای قبول حکومت معرفی می‌کند و آن را برای هر حکومتی لازم می‌داند عدالت است:
    لولا حُضُور الحاضِر ...

    ما أخَذَ الله علی العلماءِ اِلّا یٌقاروٌّا عَلی کَظِه ...

    ظالمِ و لاسَغَبِ مضلومٍ لألقیتُ حَبلَها علی غاربِها و لَسَقتُ آخرها بِکَأسِ أوَّلِها (علی نقی فیض الاسلام، نهج‌البلاغه خطبه 3)
    و اگر خداوند از عالمان پیمان سخت نگرفته بود که در برابر شکم‌بارگی ستمگر و گرسنگی ستم‌دیده آرام و قرار نگیرند، بی‌درنگ رشته حکومت را از دست می‌گذاشتم و پایانش را چون آغازش می‌انگاشتم و چون گذشته خود را به کناری می‌کشیدم.
    - و انّ أفضلَ قُرَّهِ عَینِ الُولاهِ استقامهُ العول فی البلادِ و ظهورُ مودّهِ الرَّعیهِ و انّه لاتَظهَرُ مَودّتهم الاسبلامهِ صُدورِهِم و لا یَصِحُّ نصیحتُهم الا بحیطتِهم علی وُلاهِ أمُورِهِم و قلّهِ اشتعالِ دُوَلِهِم وِ ترکِ استبطاء انقِطاعِ مُدَّتِهِم.

    (نهج‌البلاغه، نامه 53)
    همانا برترین چشم روشنی زمامداران، برقراری عدل در شهرها و آشکار شدن محبت مردم به رهبر است که محبت دل‌های رعیت، جز با پاکی قلب‌ها پدید نمی‌آید، و خیرخواهی آنان زمانی است که با رغبت و شوق، پیرامون رهبر را بگیرند، و حکومت بار سنگینی را بر دوش رعیت نگذاشته باشد و طولانی شدن مدت زمامداری، بر مردم ناگوار نباشد.

    همانا برترین چشم روشنی زمامداران، برقراری عدل در شهرها و آشکار شدن محبت مردم به رهبر است که محبت دل‌های رعیت، جز با پاکی قلب‌ها پدید نمی‌آید، و خیرخواهی آنان زمانی است که با رغبت و شوق، پیرامون رهبر را بگیرند، و حکومت بار سنگینی را بر دوش رعیت نگذاشته باشد و طولانی شدن مدت زمامداری، بر مردم ناگوار نباشد.

    - امنیت برقراری امنیت در همه ابعاد از اهداف میانی مهم حکومت اسلامی است که در سایه آن تحقق اهداف عالیه و رسیدن به رشد و کمال انسانی میسور خواهد بود.

    در جامعه‌ای که امنیت فردی، اجتماعی، سیاسی، فکری، معنوی، فرهنگی، اقتصادی، شغلی، قضایی و مرزی فراهم نباشد نیل به سعادت ممکن نیست.

    امام علی (ع) از جمله منادیان بزرگ امنیت در جامعه به شمار می‌آید که در این جا تنها به نمونه‌های از اهتمام امام به مسأله امنیت اشاره می‌شود.

    1- نوع پذیرش حکومت که اگر اصرار مردم بر پذیرش حکومت از سوی امام و تقاضای بیعت آزادانه مردم نبود، امام همانند زمان خلفای سه گانه به وظایف دیگر مشغول می‌شد و در حاشیه حکومت قرار می‌گرفت.

    (نهج‌البلاغه – خ 3 و نامه 63) 2- آزادی و تضمین امنیت افرادی که از بیعت امام سرباز زدند: هم چون عبداله بن عمر؛ سعدبن ابی وقاص، حسان بن ثابت، کعب بن مالک، مسیلمه بن مخلد، ابوسعید خدری، محمد بن مسلمه، نعمان بن بشیر، زیدبن ثابت، رافع بن خدیج، فمناله بن عبید و کعب بن حجره (ر.

    ک: مصطفی دلشاد تهران، حکومت حکمت، ص 82) 3- بیان صریح این که امنیت یکی از اهداف پذیرش حکومت است (ر.

    ک نهج‌البلاغه، خ 131) 4- بیان اینکه در سایه رونق دین و برپایی نشانه‌های دیانت و حفظ حدود و مرزهای شریعت، امنیت فکری، فرهنگی، معنوی و دیگر امنیت‌ها به درستی فراهم خواهد شد.

    (رک: نهج‌البلاغه، خ 105) 5- تأکید بر حفظ امنیت اقتصادی، در رفتار با مردم، در ادای واجبات مالی و پرداخت مالیات‌ها و هم چنین در توجه به صاحبان صنایع و تجار و جایگاه ایشان (رک نهج‌البلاغه، نامه 25) 6- تأکید بر امنیت قضایی به عنوان چتر حمایتی دیگر امنیت‌ها در جامعه (رک نهج‌البلاغه، نامه 53) 7- اهتمام به تأمین امنیت جهانی (رک، نهج‌البلاغه، نامه 53) - رفاه و آسایش و صلح هر حکومتی با هر ایده و شکلی، تحقق کفاف در زندگی برای معصوم جامعه و فراهم آوردن رفاه و آسایش همگانی را در زمره اهداف اساسی خود قرار می‌دهند.

    در حکومت اسلامی که هدف اصلی آن، نیل جامعه و آحاد مردم به تعالی و کمال است، تأمین رفاه و آسایش در اولویت قرار می‌گیرد، زیرا با تأمین رفاه و آسایش مسیر تعالی انسان‌ها هموار خواهد شد.

    امام در این خصوص در نهج‌البلاغه می‌فرماید: 1- اصلاح امور مردم و اصلاح شهرها و در واقع تأمین رفاه و آسایش مردم از اهداف مهم حکومت به شمار می‌آید.

    خطبه 131 2- توزیع درست درآمدها و صرف کردن آنها در عمران و آبادی، زمینه رفاه همگانی را فراهم می‌آورد.

    (نامه 53) 3- در عصر حکومت امام اهتمام بر تأمین حداقل رفاه و معیشت برای مردم بوده است (بحارالانوار ج 40/ص 327) 4- آبادسازی زمین از اوامر الهی و از رسالت‌های انبیاء شمرده شده است که در سایه این آبادانی، رفاه و آسایس تأمین خواهد شد (خ – 90) 5- تأکید بر تأمین رفاه و آسایش سپاهیان که سامان یافتن آنان به رفاهشان خواهد بود.

    (نامه 53) - تربیت در زمان صلح انسان‌سازی از اصلی‌ترین اهداف بعثت انبیاء‌ و تشریع مکاتب الهی است.

    مکتب اسلام که خاتم ادیان الهی است بر این مهم بیش از مکاتب دیگر اهتمام ورزیده است و حکومت را نیز بهترین ابزار برای رسیدن به این هدف مهم می‌داند.

    بنابراین مهم‌ترین هدف حکومت، در دیدگاه فرهنگ اسلامی که نهج‌البلاغه تبلور الگوی کامل این فرهنگ است تربیت می‌باشد.

    1- تربیت اسلامی جامعه، از وظایف مهم امام و رهبر جامعه است.

    وَ عَلَی الامامِ أن یُعَلِّمَ أهلَ وِلایَتهِ حُدودَ الاسلامِ وَ الایمانِ.

    بر امام و رهبر واجب است که بر اهل ولایت خویش، حدود اسلام و ایمان را تعلیم دهد همچنین می‌فرماید: فامّا حقُّکم علیَّ ...

    وَ تعلیمُکُم کَیلا تَجهَلُوا و تأدیبُکُم کَیما تُعَلِّموا اما شما نیز بر من (امام) حقوقی دارید: از جمله اینکه شما را تعلیم دهم تا نادان نمانید و آدابتان بیاموزم تا بدانید.

    - تربیت و انسان‌سازی را باید امام از خود آغاز کند: من نَصَب نفسَه للنّاس اماماً فلیبَدأ بتعلیمِ نَفسِه قبلَ تعلیمِ غیره، ولیکن تأدیبُه بسیرَتِه قَبل تأدیبه بلسانِه وَ معلمُّ نفسه وَ مودبُّها أحقُّ بالاجلالِ من معلّمِ الناسِ وَ مؤدِّبِهم (خطبه 73) هر که خود را به پیشوای مردم قرار دهد باید پیش از تعلیم و تربیت دیگران به تعلیم و تربیت خویش بپردازد و باید این تربیت، پیش از آن که با زبان باشد، با سیرت و رفتار باشد، و آن که خود را تعلیم دهد و تربیت کند، شایسته‌تر به تعظیم است از آن که دیگری را تعلیم دهد و تربیت کند.

    - اَیُّها النّاسُ!

    انّی و الله ما اَحثُّکمُ علی طاعهٍ الّا و أَسبَقُکم الیها.

    و لا أَنهاکم عن معصیهٍ الّا وض أتَناهی قبلکم عنها (خطبه 174) ای مردم!

    به خدا سوگند من شما را به طاعتی بر نمی‌انگیزم، جز آن که خود، پیش از شما به گزاردن آن بر می‌خیزم و شما را از معصیتی باز نمی‌دارم، جز آن که خود پیش از شما آن را فرو می‌گذارم.

    - خطی مشی‌های کلی و فروعات آن - خدا محوری این حقیقت در کلام حضرت (ع) وجود دارد، آن جا که در صحنه اخلاق،‌ صفات متقین را برای همام ذکر می‌فرماید: عظم الخالق فی انفسهم فصَغرَ ما دونَه فی أعینُهم (مؤمنین) ژرفای روحشان را عظمت آفریدگار لبریز کرده است، پس هر چه جز او در نگاهشان خرد است.

    و نیز آن جا که در صحنه سیاست، نوع رفتار با زمامدار را تبیین می‌فرماید: انَّ من حقِّ من عَظُمُ جلالُ اللهِ فی نفسِه، وَ جَلَّ موضِعُه من قَلبِه، ان یَضغُرِ عنده – لعِظِم ذلکَ – کُلُّ ما سِواه (خطبه 207) کسی که عظمت خدا در جانش بزرگ و منزلت او در قلبش والا است، سزاوار است که هر چیز جز خدا را کوچک شمارد.

    - حق مداری و حق محوری از آن جا که برای کلمه حق، معانی گوناگونی بیان شده است، بدیهی است باید به چگونگی حق مداری بر اساس معانی چهارگانه در سیاست مولی الموحدین پرداخت.

    الف) حق بمعنای خدا.

    اگر حق به معنای خدا باشد حضرت علی (ع) فانی در خدا است.

    رفتار، کردار، گفتار و نیات حضرت فانی در خدا است.

    و الله لو أُعطیتُ الأقالیمَ السبعهِ بما تحتَ افلاکِها علی أن أعصِی الله فی نَملَه أسلُبُها جِلبَ شَعیرَه ما فَعَلتُهُ (خطبه 251) به خدا سوگند!

    اگر هفت اقلیم را با آن چه در زیر آسمان‌ها است، به من دهند تا خدا را نافرمانی کنم در این که پوست جوی را از مورچه‌ای به ناروا بگیریم، چنین نخواهم کرد.

    ب) حق به معنای قران: اگر حق به معنای قران باشد نیز علی (ع) از همگان حق محورتر است.

    این را حکمت تحمیلی اثبات فرمود.

    وَ انّما حَکَّمَ الحَکَمانِ لیُحیبا ما أَخیا القرانُ وَ یُمیتا ما أماتَ القرانُ وَ احیاؤُه الاجتماعُ علیهِ وَ امانَتَهُ الافتراقُ عَنه، فان جَرَّنا القرانُ الیهم اتّبعناهم، وَ ان جرّهم الینا اتَّبعُونا.

    اگر به آن دو نفر (ابوموسی و عمر و عاص) رای به داوری داده شد، تنها برای این بود که آن چه را قران زنده کرد، زنده سازند و آن چه را قران مرده خواند، بمیرانند.

    زنده کردن قران، این است که دست وحدت به هم دهند و به آن همل کنند.

    و میراندن از بین بردن پراکندگی و جدایی است.

    پس اگر قران ما را به سوی آنان بکشاند، آنان را پیروی می‌کنیم و اگر آنان را به سوی ما سوق داد، باید اطاعت کنند.

    ج) حق به معنای مصطلح و رایج حقوقی: اگر حق به معنای مصطلح و رایج حقوقی باشد نیز علی (ع) به هیچ قیمتی و حتی به اندازه ذره‌ای از آن عدول نمی‌کند.

    نامه شدیداللحن امام به یکی از فرمانداران و هم چنین رفتار آن حضرت با عقیل بهترین شاهد بر این مدعی است.

    به امام خبر دادند که فرماندار بصره مقداری از بیت المال مسلمانان را برداشته و به مکه گریخته و به ناحق مصرف کرده است.

    امام نامه شدیداللحنی به او نوشتند: فَاتّقِ اللهَ و ارددُ الی هؤلاءِ القومِ أموالَهم؛ فانَّکَ اِن لَم تَفعَل ثمّ أمکَننیَ اللهُ مِنکَ لَأُعذِرَنَّ الی اللهِ مِنکَ، وَ لَأضربَنَّک بسیفی الّذی ما ضَرَبتُ بِهِ أحداً اِلّا دَخَلَ النّارَ وَ الله لوأنّ الحسنَ وَ الحسینَ فعلا مِثلَ الّذی فَعَلَت ما کانَت لهما عندی هَوادَهُ و لاظَفِرا مِنّی بِاراده حتّی آخُذَ باراده حتّی آخُذَ الحقّ منهما ...

    (نامه 41) پس از خدا بترس و اموال آنان را بازگردان، و اگر چنین نکنی و خدا مرا فرصت دهد تا بر تو دست یابم، تو را کیفر خواهم کرد که نزد خدا عذرخواه من باشد و با شمشیری تو را می‌زنم که به هر کس زدم وارد دوزخ گردید.

    سوگند به خدا!

    اگر حسن و حسین چنان می‌کردند که تو انجام دادی، از من روی خوش نمی‌دیدند و به آرزو نمی‌رسیدند تا آن که حق را از آنان باز پس ستانم.

    د) حق به معنای قانون: اگر حق به معنای قانون باشد علی الگوی قانون‌مداری و پای‌بندی به قانون است.

    آن حضرت پایمال شدن حق و عدالت را با هیچ عذری نمی‌پذیرد، حتی با منطق «مأمور و معذور» لذا به مالک اشتر فخعی می‌فرماید: و لا تَقولَنّ انّی مُؤمَّر امُرُ فأطاعُ (نامه 53) به مردم نگو: به من فرمان دادند، من نیز فرمان می‌دهم پس باید اطاعت شود.

    حضرت برای تحقق حق و عدالت زمان و مکان نمی‌شناسد.

    لذا می‌فرماید: اموال به ناحق بخشیده شده بیت المال را باز می‌گردانم، گرچه به مهر زبان یا بهای کنیزکان رفته باشد.

    - جلوه‌های صلح طلبی حق مداری آن امام اهتمام در دوران حکومت ایشان، جلوه‌های فراوانی داشته که در این مختصر، تنها چند مورد را می‌آوریم: الف) هدف وسیله را توجیه نمی‌کند.

    به امام گفتند که مردم به دنیا دل بسته‌اند معاویه با هدایا و پول‌های فراوان آنان را جذب می‌کند شما هم از اموال عمومی به اشراف عرب و بزرگان قریش ببخشید و از تقسیم مساوی بیت‌المال دست بردارید تا به شما گرایش پیدا کنند.

    امام فرمود: أتأمرونّی أن اطْلُبَ النّصرَ بالجودِ فیمَن وُلیّتُ علیه!

    و اللهِ لا أطُورُ به ما سَهَر سَهیرٌ و ما أمَّ نجمٌ فی السّماء نَجْماً (خطبه – 126) آیا به من دستور می‌دهید برای پیروزی خود، از جور و ستم درباره امت اسلامی که بر آنان ولایت دارم، ‌استفاده کنم؟

    به خدا سوگند!

    تا عمر دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان از پی هم طلوع و غروب می‌کنند، هرگز چنین کاری نخواهم کرد.

    ب) صداقت در اعلام مواضع حکومت آینده: پس از قتل عثمان، که مردم برای بیعت به سوی حضرت هجوم آوردند، نخست از مردم می‌خواهد که سراغ شخص دیگر بروند، ولی با اصرار مردم شرایط خود را اعلام می‌فرماید: و اعلموا انی إن اجبتکم و کبت بکم بما اعلم والم اُضْغِ الی قول قائل و عتب العاتب (خطبه – 91) آگاه باشید!

    اگر دعوت شما را بپذیرم، بر اساس آن چه می‌دانم، با شما رفتار می‌کنم و به گفتار این و آن و سرزنش‌کنندگان گوش فرا نمی‌دهم.

    ج) نفی هرگونه نیرنگ و فریب: پس از جنگ صفین، امام در شهر کوفه می‌فرماید: و الله ما معاویه بادهی منی ولکنه یغدر و یفجر و لولا کراهیه العذر لکنت من ادهی الناس (خطبه – 191) سوگند به خدا!

    معاویه از من سیاستمدارتر نیست؛ اما او نیرنگ باز، حیله گر و جنایتکار است.

    اگر نیرنگ، ناپسند نبود، من زیرک‌ترین افراد بودم.

    د) نفی سازش و باج‌دهی به مخالفان، برای تثبیت موقعیت حکومت: وقتی طلحه و زبیر خدمت امام آمدند و گفتند که با تو بیعت می‌کنیم به این شرط که در حکومت شریک باشیم، فرمود: نه خطبه 202 آن چه در عالم سیاست اتفاق افتاده، حاکی از این است که در حکومت‌های غیر الهی، به قدرت و حکومت رسیدن، با همراهی افراد و احزاب و گروههایی صورت می‌پذیرد که از ابتدا برای خود سهمی را در حاکمیت در نظر گرفته‌اند و به بیان ساده‌تر، معامله گرانی که برای کسب جایگاه در ساختار قدرت، همراهی می‌کنند.

    این مسأله مورد توافق طرفین معامله یعنی یاری کنندگان و یاری شوندگان است؛ اما در حکومت‌های الهی، هر چند برخی یاری کنندگان به گمان سهم داشتن در ساختار سیاسی، برای شکل‌گیری قدرت سیاسی همراهی می‌کنند، ولی پس از اتمام کار، به اهداف خود دست نیافته و در مسیر مخالف قرار می‌گیرند.

    رفتار امام با طلحه و زبیر، در برابر توقع آنان در داشتن سهیم از قدرت سیاسی، نمونه‌ای از این قاعده‌ها کلی است بر این اساس بود که فتنه جمل پایه‌گذاری شد.

    هـ) استوار ساختن ارکان حکومت، بر خون‌های ناحق: حضرت در مقام تعلیم اصول حکومت‌داری به مالک اشتر می‌نویسد.

    مالک!

    بر تو باد پرهیز شدید از خونریزی حرام ...

    هرگز سلطه زمامداری خود را با ریختن خون حرام، تقویت نکن؛ زیرا این‌گونه تقویت، خود از عوامل تضعیف و هن سلطه زمامداری، بلکه موجب زوال و انتقال می‌گردد.

    (نامه – 53) و) پرهیز از سیاست زر و زور و تزویر: در اسلام، حکومت فریب و تطمیع محکوم و مردود است.

    لذا حضرت در نامه‌ای به طلحه و زیبر می‌نویسد: و إنّ العامه لَم تبُاریعنی لسلطانٍ غالبٍ، و لا لِعَرضٍ حاضِر (نامه – 54) همانا بیعت عموم مردم با من نه از روی ترس قدرتی مسلط بود و نه برای بدست آوردن متاع دنیا.

    ز) وفای به عهد حتی با دشمن: ایشان در منشور حکومت به مالک اشتر می‌نویسد: ای مالک!

    هر گاه پیمانی بین تو و دشمن منعقد گردید، یا او را امان دادی به عهد خویش وفادار باش و بر آن چه بر عهده گرفتی، امانت‌دار باش و جان خود را سپر پیمان خود گردان ...

    مبادا قرار دادی را امضا کنی که در آن برای دغل‌کاری و فریب راه‌هایی وجود دارد، و پس از محکم کاری و دقت در قرار داد، دست از بهانه جویی بردار، مبادا مشکلات پیمانی که بر عهده ات قرار گرفته و خدا آن را بر گردنت نهاده تو را به پیمان‌شکنی وادارد.

    امانت پنداشتن حکومت، نه غنیمت دانستن آن: تدبیر و سیاست جامعه بشری، هم یکی از مهم ترین فلسفه‌های ارسال رسل و انزال کتب آسمانی به شمار می‌رود و هم اگر سیاست را «مدیریت» توجیه و تنظیم زندگی اجتماعی انسان‌ها در مسیر حیات معقول» معنا کنیم، همین سیاست، به حکم عقل، یکی از عالی‌ترین کارها و تلاش‌ها محسوب می‌شود.

    لذا در مکتب اسلام، سیاست با ارزش برای عمومی شایستگان، عبادت و واجب کفایی و برای شایستگان منحصر به فرد، مانند انبیاء و ائمه در زمان خود، واجب عینی است.

    این نگاه به سیاست و حکومت، مستفاد از کلام خداوند است که می‌فرماید: اِنَّ اللهَ یَأمُرُکٌمُ أنْ تُؤَدُّوا الأماناتِ إلی أهْلِها وَ إذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النّاسِ أنْ تَحْکُمُوا بِالعَدْلِ.

    (نساء – آیه 58) امام در نامه خود به اشعث بن قیس که فرماندار حضرت در آذربایجان بود می‌فرماید: اِنَّ عَمَلَکَ لَیسَ لَکَ بِطُعمَهٍ وَلکِنَّهُ فی عُنُقُکِ أمانَه، وَ أنتَ مُسترعیً لِمَن فَوقَک (نامه – 5) «بی گمان کاری که به تو سپرده شده است، نه لقمه‌ای چرب، بلکه بار امانتی بر گردن تو است و در پاسداری از آن باید سرور خویش را پاسخ‌گو باشی.» یعنی امانتی که درباره آن، سؤال کننده‌ای وجود دارد.

    و در نامه دیگری که برای مأموران و کارگزاران وصول خراج، مرقوم فرمود آمده است: فانّکم خزّانُ الرعیّهِ و وکلاءُ الامّه وَ سفراءُ الائمهِ (نامه – 51) شما خزانه داران ملت، نمایندگان امت و سفیران رهبران هستید.

    تأکید دیگر بر این مطلب، در منشور حکومت، یعنی نامه به مالک اشتر نخعی آمده است: و لاتَکوننَّ علیهم سبعاً ضاریاَ تغتنم اکلهم (نامه – 53) هم چون درنده‌ای مباش که خوردن و دریدن مردم را مغتنم شماری.

    تعابیر حضرت به خوبی حاکی این معنا است که اگر این بار امانت، وظیفه‌ای بر دوش حضرت نبود هیچگاه به پذیرش آن تمایل نشان نمی‌داد.

    مردم محوری همچنان که بیان شد از اهداف حکومت امام علی تربیت است.

    در تربیت انسان محور اساسی است.

    لذا در حکومت‌های الهی مردم نقش اساسی را دارند و حکومت ابزاری برای رشد و تعالی مردم است نه این که مردم ابزاری باشند برای نیل افراد و احزاب به مقاصد سیاسی خود آنچنان که در بسیاری از نظام‌های سیاسی مشاهده می‌شود و در جریان انتخابات و رفراندم‌های مختلف ابزاری بودن نقش مردم نمود بیشتری پیدا می‌کند.

    بر این اساس به نمودهای مردم محوری در نهج‌البلاغه اشاره می‌کنیم.

    الف) مشروعیت سیاسی و مقبولیت مردمی حضرت این مطلب را در خطبه‌های 137، 173، 170، 205 و نامه‌های 1 و 31 و 54 بیان می‌کند که در اینجا به یک فراز آن که در نامه 54 آمده است اشاره می‌کنیم: انّی لم اُرِد النّاس حتّی ارادونی و لم أبایعهم حتّی بایعونی من قصد مردم نکردم تا این که مردم قصد من کردند (و به سویم آمدند) و برای بیعت دست به سوی آنان دراز نکردم تا این که ایشان دست دراز کردند و با من بیعت کردند.

    ب) شایسته سالاری امیرالمؤمنین (ع) در مهم ترین فرمان حکومتی خود که خطاب به مالک اشتر نخعی صادر شده است در دو فراز مهم جملاتی را در این باره فرموده است که در قالب دسته‌بندی ذیل آنها را بیان می‌کنیم: 1- ضرورت شناخت در گزینش (فَاستَعمِلْهم اختباراً) 2- پرهیز از خوش گمانی و هوشمندی خود.

    در انتخاب و گزینش کارگزار (ثم لایَکن اختبارُکَ إیّاهم علی فراستک و استنامتِک و حسن الظنِّ منک) در انتخاب کارگزاران هرگز به فراست و خوش بینی و خوش گمانی خود تکیه مکن زیرا مردمان راه جلب نظر و خوش بینی زمامداران را با ظاهرسازی و تظاهر به خوش خدمتی خوب می‌دانند.

    3- تقسیم کار و سازماندهی (و اجعل لرأس کلّ أمر من أمورک رأساً منهم) 4- ضرورت و جو و تشکیلات اداری (کُلَّ أمر من أمُورِک) 5- خودداری از واگذاری چند مسئولیت به یک فرد (وَ اجْعَل لرأسِ کلِّ أمر من أمورک رأساً منهم) 6- با توجه به دو شرط اساسی در مسئولان مشاغل کلیدی: اول این که کارهای مهم او را درمانده نسازد.

    دوم این که فراوانی کارها او را پریشان و خسته نکند (لایقهره کبیرها، و لا یشتت علیه کثیرها) 7- پاسخ‌گویی مسئول درباره کمبودهای سازمان (مَهما کان فی کُتابِکَ من عیبٍ فتغابیت عنه الْزِمْتَهُ) 8- صفات لازم کارگزارانی که گزینش می‌شوند.

    تجربه کاری – شرم و حیا و حرمت داری خود و دیگران – شایستگی و صلاحیت خانوادگی – سابقه تعهد به اسلام و مسلمانی – کارآیی و آثار وجودی بیش‌تر – معروف به امانت‌داری.

    نظارت و کنترل دقیق و دائمی: مکتوبات امام به کارگزاران حکومتی، شاهدی بر کنترل و نظارت دقیق و دایمی ایشان بر عملکرد حکومت است؛ مثلاً سیزده مورد از نامه‌ها درباره گزارش‌های رسیده به امام است.

    تعبیر «بلغنی عنک»، «فانّ عینی بالمغرب کتب الی»، «قد عزمتٌ أنّ»، «فانّ دهاقین اهل بلدک شکوامنک» و در نامه‌های 3، 18، 19، 20، 34، 40، 43، 44، 63، 70 و 71 نشان از اهتمام امام به این موضوع است.

    رفتار امام با شریح قاضی به علت فریدخانه و یا عثمان بن حنیف که در میهمانی اشرافی شرکت کرده بود، نتیجه این کنترل‌ها است.

    امام با این عمل خود علاوه بر نشان دادن ضرورت نظارت برای همه رده‌های جامعه و مدیریت جامعه، گماردن عیون (مأموران اطلاعاتی برای نظارت) را از وظیفه کارگزاران حکومت اسلامی می‌داند.

    تشویق و تنبیه و صلح طلبی از آفات مهم یک نظام بی‌تفاوتی درباره ارزش‌ها، لیاقت‌ها و تلاش‌ها است که از سویی زمینه ساز استیلای افراد ناصالح و نالایق بر کارها می‌شود و از سوی دیگر موجبات انزوای نیروهای شایسته را فراهم می‌آورد.

    در این خصوص امام به مالک اشتر می‌فرماید: وَ لا یَکونَنَّ المٌحسنٌ و المسیءُ عندکَ بمنزله سواءِ (نامه – 53) هرگز افراد نیکوکار و بدکار، در نظرت یکسان نباشند.

    و در ادامه به مهم ترین فایده این اصل اشاره می‌فرماید که: این کار سبب می‌شود که افراد نیکوکاران در نیکی‌هایشان بی‌رغبت و بی‌انگیزه شوند و بدکاران در عمل بدشان تشویق گردند.

    (نامه – 53) در اینجا بد نیست به یک نکته از بیان حضرت اشاره کنیم که فرمود: گنهکار و بدکار را به وسیله پاداش دادن به نیکوکار تنبیه کن.

    (خطبه – 177) استصلاح (نصیحت پذیری و تملق گریزی) از جمله‌، اصولی که در شعار، بیش‌تر از عمل بدان توجه می‌شود و تبدیل به آفت بزرگی نیز شده است داشتن روحیه نصیحت پذیری و تملق گریزی است.

    امام علی رغم مقام عصمتی که داشت در عمل نشان داده که اولاً نصایح را از هر کس که باشد، می‌پذیرد و ثانیاً به ناصحان خود محبت می‌کرد تا عملاً جایگاه ایشان را نزدخود به نمایش بگذارد و در مقابل از چاپلوسان و متملقان هم دوری می‌کرد و هم به سخن ایشان وقعی نمی‌گذاشت پس از جنگ جمل ضمن ستایش بعضی یاران خود، از آنان تقاضای نصیحت کرده و می‌فرماید: انتمٌ الانصارٌ علی الحقِّ، و الاخوان فی الدین، فاعینونی بمُناصَحَه خلیه من الغشّ سلیمه من الریبِ.

    (خطبه – 117) شما یاران حق و برادران دینی من هستید ...

    پس مرا با خیرخواهی و نصیحت خالصانه و سالم از هرگونه شک و تردید یاری کنید.

    همچنین حضرت در خطبه 34 آن جا که به بیان حقوق متقابل مردم و رهبری می‌پردازد چنین می‌فرماید: فامّا حقُّکم علیّ فالنصیحه لکم (خطبه – 34) از جمله حقوق شما بر من، نصیحت خیرخواهانه درباره‌ شما است.

    انسان‌سازی و خودسازی پرداختن به خود و شروع کردن از خود، در تعلیم که به هماهنگی سخن و عمل و پای‌بندی به اصول و ارزش‌ها توسط بزرگان جامعه می‌انجامد، ضمن اینکه از ضرورتهای حکومت اسلامی است، از امتیازات آن در مقایسه با حکومتهایی که طبقه حاکمان را از دیگران جدا می‌کنند نیز هست.

    لذا آن چه خدای تبارک و تعالی برای رهبران که همان پیامبران عظام هستند واجب کرده، هم پیش‌تر از واجبات دیگران است و هم مقدم بر واجبات دیگران و در مواردی که مربیان، معلمان،‌ حاکمان و‌هادیان جامعه از این مهم غفلت ورزیده‌اند آنان را مورد عتاب قرار می‌دهد از این‌رو حضرت می‌فرماید: مَن نَصب نفْسَه للناس إماماً فَلیَبَدا بتعلیمِ نفْسه قبلَ تعلیمِ غیرِه، وَلیکُنْ تأدیبه بسیرته قبل تادیبه بلسانِه و معلم نفسِه و مؤدّبُها أحقُّ بالاجلالِ من معلم الناسِ و مؤدّبِهم (خطبه – 73) کسی که خود را رهبر مردم قرار داد، باید پیش‌تر از آن که به تعلیم دیگران پردازد خود را بسازد و پیش‌تر از آنکه به گفتار، تربیت کند با کردار تعلیم دهد زیرا آن کس که خود را تعلیم دهد و ادب کند سزاوارتر به تعظیم است از آن کس که دیگری را تعلیم دهد و ادب بیاموزد.

    و در جای دیگر می‌فرماید: أیّها النّاسُ واللهِ ما أدلکم علی طاعه إلّا و أسْبِقُکم إلیها و لا أنْهاکُم عن معصییه إلا و أتَناهی قبلَکم عنها (خطبه – 175) «ای مردم!

    سوگند به خدا من شما را به هیچ طاعتی وادار نمی‌کنم مگر آن که پیش از آن خود عمل کرده ام و از معصیتی شما را باز نمی‌دارم جز آن که پیش از آن، ترک گفته ام» از شاخصه‌های خودسازی حضرت بی‌ارزش بودن مناصب دنیوی در نگاه ایشان بود که بیان حضرت در ابتدای حکومتشان در برابر اصرار مردم بر پذیرش حکومت شاهد بر این مدعا است.

    این همان امتیاز «پرهیز از ریاست طلبی» در صاحبان مناصب در حکومت اسلامی است.

    اعتماد به مردم و تلاش برای جلب اعتماد ایشان حضرت در نامه 25 خطاب به کارگزاران زکوات و صدقات ضمن سفارش ایشان به تقوای الهی و رعایت حقوق و حال مردم و مواظبت بر حیثیت نمایندگی از امیرالمؤمنین چنین توصیه می‌فرماید: «هرگاه به آبادی رسیدی، در کنار آب فرود آی و وارد خانه کسی مشو، سپس با آرامش و وقار به سوی آنان حرکت کن تا در میانشان قرار گیری، به آنان سلام کن و در سلام و تعارف و مهربانی، کوتاهی نکن.

    سپس می‌گویی: ای بندگان خدا!

    مرا ولی خدا و جانشین او به سوی شما فرستاده، تا حق خدا را که در اموال شما است، تحویل گیرم، آیا در اموال شما حقی هست که به نماینده او بپردازد؟

    اگر کسی گفت نه دیگر به او مراجعه نکن (کنایه از اینکه به سخن مردم و صداقت ایشان اعتماد داشته باش).

    هم چنین امام در همین نامه راه وصل خوش بینی و اعتماد را بیان می‌فرماید: و اعْلَم إنّه لیس شیء بأدْعی الی حُسْنِ ظنِّ داعٍ بِرَعیّته من إحسانه إلیهم و تخفیفِه المؤونات علیهم و ترک استکراهِهِ ایاهم علی ما لیس له قبلهم.

    بدان ای مالک هیچ وسیله‌ای برای جلب اعتماد والی به رعیت بهتر از نیکوکاری به مردم تخفیف مالیات و عدم اجبار مردم به کاری که دوست ندارند،‌ نیست.

    و در ادامه می‌فرماید: در این راه آن قدر بکوش تا به وفاداری رعیت، خوش بین شوی که این خوش‌بینی رنج طولانی مشکلات را از تو بر می‌دارد، پس به آنان که بیشتر احسان کردی بیشتر خوش بین باش و به آنان که بدرفتاری کردی بدگمان‌تر باش (نامه – 53) اطلاع رسانی شفاف به مردم در بحث پیشین بیان شد که حضرت در نامه 67 از جمله راه‌های رسیدن به خوش بینی و اعتماد مردم را اطلاع رسانی بدون واسطه و حضور بدون همراه در جمع مردم بیان کرد: «ولا یکن لک الی الناس سفیرٌ الا لسانُک و لا حاجبٌ الا وجْهَک و لا تَحْحُبنَّ ذا حاجه عن لقائک بها» یعنی ضمن اینکه اطلاع رسانی به مردم، وسیله‌ای برای جلب اعتماد آنان است، توجه به جایگاه ایشان و وسیله‌ای برای حمایت مردم در بحران‌ها از نظام سیاسی است و سدی خواهد بود در برابر اطلاع‌رسانی غلط و مغالطه آمیز دشمنان که در صورت عدم دریافت اطلاعات از مجاری صحیح ناچار از کسب اخبار، از مجاری مسموم خواهند شد.

    علاوه بر اینکه این امر نشان دهنده رابطه صمیمی و بر اساس احترام و تفاهم بین حاکمان و مردم است و از قوت و استحکام یک حکومت خبر می‌دهد لذا حضرت پس از اتمام جنگ صفین که طولانی هم شده بود، نامه‌ای تحت عنوان «مردم شهرها» برای روشن ساختن حوادث صفین نگاشته و به شهرها ارسال کرد.

    تأمین رفاه عمومی مردم و صلح پروری در بخشی از منشور حکومتداری بعد از معرفی اقشار گوناگون جامعه می‌فرماید: و فی الله لِکُلِّ سَعَهُ و لکُلٍّ علی الوالی حقّ بقدر ما یُصلِحهُ و لیسَ یخرج الوالی من حقیقه ما ألزْمَه الله من ذلک الاّ بالاهتمامِ .

    و الاستعانه بالله و توطینِ نفسِه علی لُزوم الحقِّ و الصّبیرِ علیه فیما حفَّ علیه أو ثَقُلَ.

    (نامه – 53) برای همه اقشار گوناگون یاد شده, در پیشگاه خدا گشایشی است،‌ و همه‌ آنان به مقداری که امورشان اصلاح شود، بر زمامدار حقی مشخص دارند و زمامدار در انجام آن چه خدا بر او واجب کرده است، نمی‌تواند موفق باشد جز آن که تلاش فراوان کند و از خدا یاری بطلبد و خود را برای انجام حق آماده سازد و در همه‌ کارها آسان یا دشوار شکیبایی ورزد.

    نتیجه: مکتب ارزشی اسلام، که حکومت امام علی (ع) بر پایه صلح استوار است، دارای نظام‌های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که باید تلاش این نظام‌ها استخراج گردد تا مقایسه بین آن چه از مکتب اسلام استفاده می‌شود، با نظام‌های مبتنی بر مکاتب دیگر آسان گردد.

    اگر این مکتب، نظام‌مند و نظام‌ساز نباشد نمی‌توان فرایند همه زوایای زندگی بشر را در آیینه آن یافت.

    پژوهش حاضر نشان می‌دهد که امام علی (ع) در یک نظام سیاسی توانست در ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و نظامی با توجه به شرایط موجود استراتژی مشخص و خط‌مشی‌های کلی و فرعی را ارائه کند که بازتاب و تجلی معارف اسلامی و نظام سیاسی مطلوب از دیدگاه آن حضرت است.

    این نگرش نظام‌مند حضرت می‌تواند الگوی برجسته‌ای پیش روی مسلمانان و جهانیان باشد.

    منابع: سید حمید مطهری/نشریه غدیر/ شماره17 سید محمد کاظم قزوینی/ فاطمه الزهرا من المهد الی الحد/ دارالصادق بیروت/ چاپ اول/ ص610- 609.

    رحمانی همدانی/ فاطمه الزهرا بهجه قلب مصطفی/ ص 578/ به نقل از مجمع الروایه.

    علامه الحافظ محب الدین الطیری، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی/ چاپ بیروت دار المعرفه/ص 56.

    طبرسی/ احتجاج/ مؤسسه الاعلمی للمطبوعات/ بیروت/ چاپ دوم، 1983 میلادی/ج1/ ص135.

سلطان سليم و قيام برادران سليم که با کمک مؤثر يني چريان به سلطنت رسيده بود، هنگام جلوس به تخت پادشاهي به هر يک از آنان انعام داد و پسرش سليمان را حاکم استانبول کرد. سليم که در سنگدلي و بي‌رحمي کم‌همتا و از خونريزان بنام تاريخ است از همان آغاز پادشاه

به‌نظر می‌رسدکه دروغ در جامعه ما امری نهادینه، یا هنجاری عمومی شده است و تقریبا در همه سطوح اجتماعی می‌توان لایه‌های متنوعی از آن را مشاهده کرد. همچنین به‌نظر می‌رسد که توصیه‌های مذهبی و اخلاقی برای کاستن از این موج فزاینده تاثیری نداشته است. اکنون پرسش‌هایی که در این مورد می‌توانم طرح کنم عبارتند از: 1- آیا دروغ گویی برای پیشبرد امور زندگی چیزی لازم، ضروری و مفید است؟ به عنوان ...

فصل اول مقدمه تئاتر مدرن ، معنی گسترده ای است که وقوع آن دست کم زمانی نزدیک به یک قرن را در خود نهفته دارد . مدرن بودن در تئاتر صور مختلفی را در بر می گیرد و هر روشنفکری که در امر تئاتر تجربه ای را به انجام رسانده ، وجهه نظر خاصی را ارائه کرده است که در نوع خود تاثیر گذار بوده است ...گاهی در نزد آنان همه چیز در قدرت بازیگران شکل می گرفت ، زمانی سخن و دیالوگ تئاتری سلطه داشت ، ...

مقدمه « گسترده‌ترین سرزمین های حوزه‌ی فرمانروایی شهریاران ایران باستن، از سوی خاور تا مرز قلمرو حکمرانی شاهان کهن چین کشیده شده بود. ایرانیان و چینیان، روزگاران درازی از باختر تا خاور آسیا را زیر نفوذ و چیرگی‌های خود داشتند. در درازنای آن دوران‌ها، تیره‌های قومیِ ساکن سرزمین‌های ایرانی و چینی، پیوسته با یکدیگر در پیوند و داد و ستد بودند. آشکار است که چنان همسایگی و رفت و آمد و ...

نقش مذهب در نهضت‌جنگل همواره در میان محققان بر سر این‌که آیا نهضت‌جنگل دارای گرایشات مذهبی بود و آیا باورهای مذهبی موسسان، اعضاء و طرفداران آن در گسترش و موفقیتهای آن نقش‌آفرین بوده یا نه، اختلافاتی به چشم می‌خورد. برخی از مورخان و پژوهشگران تاریخ معاصر ایران به دلایل مختلف از جمله ضدیت با دین یا وابستگی به قدرتهای خارجی سعی در نفی و انکار آموزه‌های مذهبی در باور و عملکرد ...

مقدمه بسیاری از دانش پژوهان ، متفکران و مصلحان اجتماعی عصر حاضر را با نام های متفاوتی چون « عصر تکنیک » ، « عصر ارتباطات » ، « دهکده جهانی » و رهبری از راه دور نامیده اند . البته رهبری از راه دور نه تنها در مورد ماهواره ها و فضاپیماها صادق است ، بلکه هدایت از مسافت دور به وسیله رسانه های گروهی در مورد انسان نیز صدق می کند . تا قرن بیستم ، رهبری و ارشاد انسان رویارو و براساس ...

مقدمه سوء مصرف و اعتیاد به مواد مخدر یکی از بلایای بزرگی است که بشر امروزه در همه جای جهان با آن دست به گریبان است. کارتل های بین المللی و باندهای عظیم قاچاق مواد مخدر در همه جای جهان از جمله در نزدیک کشور عزیزمان پایگاه هایی دارند و به تجارت اهریمنی خود که دومین تجارت پر سود دنیاست مشغول هستند . اگر چه مقابله با تجارت غیر قانونی مواد مخدر و اثرات آن چالشی بزرگ برای جامعه جهانی ...

جرم رفتاري است که توسط قانون بزه يا خطايي عمومي تلقي و منع شده است و ازاين رو ، در صورت وقوع ، پس از پيگرد و دادرسي کيفري ، قابل مجازات است . براي تحقق رابطه ‌اجتماعي مجرمامه سه رکن : 1- عنصر قانوني 2- عنصر ماده و 3 عنصر معنوي بايد جمع شود يکي از

خداوندا، سپاس تو را همچنانکه خود را سپاس گفته اي و برتر از آنچه هر گوينده اي گويد، هستي. خداوندا! درود و سلام فرست بر برترين آفريدگان، آنکه او را به حق بر انگيختند، تا بيم دهنده ي جهانيان باشد (محمد بن عبدالله و بر امامان راهنما از خاندان پاک او.)

جرم سياسي جرمي عليه طرز اداره حکومت جرايم سياسي به عرصه مبارزات سياسي وابسته اند ، يعني يک جرم را آنگاه مي توان (( جرم سياسي )) ناميد که در پس زمينه آن يک (( هدف سياسي )) وجود داشته باشد. جرايم سياسي بر دو گونه اند : 1 بخشي از جرايم سياسي براي دست

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول