مقدمه
کیش زردشت و آیین ودیک هردو دارای یک ریشه و منشأ واحد هستند.
هنگامی که صحرانوردان قبایل هند و اروپایی در هزاره دوم قبل از میلاد در مکانی از سواحل شرقی دریای خزر از یکدیگر جدا شدند یک قسمت آنها به سوی هند رو آوردند و عدهای دیگر به آذربایجان و ارمنستان داخل شدند.
و این جدایی، دو فرهنگ جداگانه بوجود آورد.
ساکنان ایران در این کشور بایر و عریان با آب و هوایی خشک خوی و خلقی خاص گرفتند و مردمی واقعبین، باهوش و مستعد و کارپیشه گشتند و شبانی و کشاورزی را انتخاب کردند.
و آریانهای هند در آب و هوای مرطوب و گرم جای گرفتند و اوضاع زندگانی اقتضا می کرد که به آسایش جسمانی و رخوت و کمکاری و خیالات فلسفی و افکار شاعرانه بگرایند.
در ایران فکر و اندیشه در حول و حوش ضروریات زندگی دور می زد و تنازع بقاءو کشمکش حیات بیشتر واقعیت داشت بنابراین دین و مذهب بر پایه خلق و منش قرار گرفت و سعی و عمل در اندیشه ایرانیان به جای ریاضت و عزلت هندوان مستقر شد.
و دین هند و دین زردشت دو ماهیت مختلف حاصل کردند و در دو قطب متضاد قرار گرفتند.
شرح و بیان پیدایش مذهب زرتشت کار آسانی نیست و مأخذ موجود برخلاف منابع آیین ودا چندان روشن و موثق نیست.
کتاب مقدس زرتشتیان اوستاست که مجموعهای است از مطالب مختلف بدون ارتباط با هم و در حقیقت باقیمانده یک ادبیات باستانی کهنسال است.
مهمترین قسمت اوستا یسناست که مشتمل برگاتها میباشد یعنی سرودهای زرتشت با لهجه محلی و از آن اطلاعات موثق درباره حیات و اندیشههای زردشت به دست میآید.
قسمتهای دیگر ویسپرد، وندیداد، یشتها و خرده اوستاست که از نظر اعتبار به پای یسنا نمیرسند.
دین عامه مردم ایران هنگام ظهور زرتشت همان آیین وداها بوده یعنی اکثر خلایق قوای طبیعت را میپرستیدهاند و به آنها دیو میگفتند، تجسم نیروهای طبیعی مانند آفتاب و ماه و ستارگان و خاک و آتش و آب و باد هستند.
در میان این قوا اینتار یا ایندرا از همه برجستهتر است زیرا که کشنده اژدها و آورنده باران است ولی برخلاف آریانهای هند خدای خدایان نیست در ایران ایندرا تحتالشعاع میترا قرار گرفته که خدای عالم است و همه قبایل او را می ستودند.
در خرده اوستا میترا مانند خدایی که پادشاهان قبل از آغاز جنگ نزد او نماز میبردهاند یاد شده.
نام خدای دیگر در عرض میترا ذکر شده او را واناشیل است که خدای گنبد آسمان و نگهبان نظم جهان است.
خلاصه ایرانیان این قوای الهی و بعضی دیگر را پرستش میکردند و در پیشگاه آنها در زیر آسمان صاف و در کنار محرابها با حضور موبدان قربانیها و هدایا میگذرانیدهاند و آتش را میپرستیده و شربتی آسمانی و سکرآور که از فشرده گیاهی مقدس به نام هوما میگرفتهاند و برای کسب خیر و برکت مینوشیدهاند.
حیات زرتشت ظاهراً زرتشت دهقانزادهای بوده از ریشه آریایی نام او زورواستر و اصل آن زراتشتر کلمه آریایی کهنه است.
و جزء اخیر آن اشترا به معنی شتر است.
تاریخی حقیقی تولد زرتشت بسیار مجهول است.
روایات ایرانی تولد او را در حدود 660 ق م نشان میدهد.
و عدهای تاریخ قدیمیتر یعنی حدود 1000 ق م را تاریخ تولد او میدانند.
محل تولد او نیز مجهول است.
عدهای میگویند در ناحیه ماد (آذربایجان) شمال غرب ایران است و بعضی معتقدند در بلخ شرق ایران است.
ولی از قرار معلوم او در غرب ایران زاییده شده و در شرق به کار دعوت خود پرداخته است.
روایات باستانی میگویند که او در 15 سالگی نزد آموزگاری تعلیم یافت و از او کشتی (نام کمربند مقدس زردشتیان است شبیه زنار هندوان و این شباهت در دو مذهب قابل توجه است) دریافت کرد.
از آغاز عمر به خوی مهربان و سرشت لطیف معروف گردید.
وقتی 20 ساله شد خانواده خود را رها کر و برای یافتن اسرار مذهبی و پاسخ مشکلات روحانی در اطراف جهان سرگردان شد، شاید که نور اشراق درون دل او را منور سازد.
روزی از دانایان پرسید بهترین کار که آسایش میآورد چیست؟
در جواب گفتند: سیر کردن گرسنگان، خوراک دادن به چهارپایان، فروزان داشتن آتش، افشاندن شیره هوماو آب و پرستش دیوان.
زردشت در این سخن فکر کرد و گفت: از این همه چهار کار نخست درخور مردمی دادگر و روانی آمرزیده است به جز پرستش دیوان که کاری است دشوار و جان بهشتی از آن بیزار.
میگویند زردشت مدت 7 سال در غاری در تاریکی به سر برده و وقتی به 30 سالگی رسید مکاشفاتی به او دست داد.
حتی برای او معجزاتی ذکر کردهاند.
میگویند نخستین بار که کشف و شهود به او دست داده خیال شبهی که بلندی قامت او نه برابر انسان متعارف است بر او نمودار گردید.
که او را فرشته هرمنه یعنی پندار نیک نامید و به او فرمان داد که جامه کالبد را دور ساز و آنگاه او صعود کرده و به پیشگاه اهورا مزدا یعنی خدای(1) نیرومند راستگویانم و سرانجام به عالم بیپایان خواهم رسید و در آنجا تو را ستایش خواهم کرد.
پس از این مکاشفه بیدرنگ تعلیم خلایق را آغاز کرد و پس از ده سال نخستین کسی که آیین او را پذیرفت عمو زاده وی بود.
و مدت دو سال سعی کرد تا شاه را به دین خود آورد ولی به زودی تحت نفوذ کارپانها قرار گرفت آنها جماعتی بودند که به اعمال سحر و جادو اشتغال داشتند و به روش باستانی قربانیهای حیوانی به عمل میآوردند.
آنها با اقتدار شیطانی بر ضد زردشت برخاستند و باعث دستگیری وی شدند.
بعد از دو سال از او معجزهای سر زد و اسب ویشتاسب را درمان کردو شاه به دین او درآمد.
و درباریان هم به دنبال او به زردشت گرویدند.
در این زمان زردشت در جنگ با دشمنان برپا ساخت و در جنگ اول قبایل تورانی را که به ایران حمله کرده بودند شکست داد و در جنگ دوم نیزکه زردشت 77 سال داشت پیروز شد ولی عاقبت کشته شد و نویسندگان اوستا میگویند چون تورانیان شهر بلخ را گرفتند یکی از آنها بر زردشت تاخته و او را در برابر محراب آتش در هنگامی که به عبادت مشغول بود به قتل رسانید.
تعالیم زرتشت: دینی که این پیغمبر ایرانی تعلیم فرمود یک آیین اخلاقی و طریقه یگانه پرستی است.
وی مانند موسی خود موجد و شارع دینی نوین گردید، هرچند مبادی و معتقدات بازمانده از پیشینیان را پایه و مبنای تعالیم خود قرار داد.
زردشت خدای متعال را ا هورامزدا لقب داد یعنی خدای حکیم و این اختراع او نبود و اسم مزدا در زمان او معروف بود.
و اهورا مزدا را همه خدای متعال میدانستند و همان خدایی است که آریاییهای هند به او وارونا میگویند.
و معلوم میشود که عشیره زردشت سالها قبل به خدای متعال اعتقاد داشتند ولی او را «وارونا» نمیخواندند.
اهرا مزدا برای توصیف جلال خدا به کار رفته است.
و به زبان ودایی «اشورا» تلفظ میشود.
که به معنی صاحب یا خداوند است.
از طرف دیگر در هند مفاد همین قدرت عظیم غیبی را برای نیروی مضر استعمال کردند و ارواح شریر و موذی را به «اسورا» ملقب ساختند که دارای قدرت بیپایان و جاویدی و موجب خرابی و مضراتند.
در ایران زردشت درست طریق مخالف را پیموده که در معنی اصطلاحات با مفاهیم هندوان ضدیت دارد.
مزدا را اهورای حقیقی پنداشته و پرستش را خاص ذات او قرار داده.
ولی به خاطر اینکه مردم تحت تعلیم پیشوایان دینی قدیم (مغان) قرار نگیرند اعلام فرمود: این دیوهای معبود مغانو تورانیان همه ارواح شریر و زیانکارند که با ارواح نیک در ستیزند پس عبادت آنها را منع فرمود.
و آیین خود را بر روی چند اصل برقرار فرمود که پیش از پرداختن به این اصول توضیح مختصری راجع به عقا ید مغان میدهیم: مغان باستان یک عده دیو را که اسامی جداگانه داشتند میپرستیدند و آتش را ستایش میکردند.
شراب هومارا مینوشیدند و بنابراین به عظمت خدای اهورا پی نمیبردند.
و از اشیاء مقدس برای ساحری و جادوگری خود استفاده میکردند.
و قبایل صحرایی که به دهقانان و کشاورزان حمله میکردند برای کسب فیض به نام آن دیوها قربانیهایی نثار میکردند.
که زردشت با این رفتار مغوس به مبارزه پرداخت.
حال میپردازیم به اصول مهم تعالیم زردشت: 1- به پیروی مکاشفات و الهامات خویشتن را پیغمبری مبعوث از طرف اهورامزدا اعلام کرد و درگاتها تکرار فرمود که خداوند او را برانگیخته و مأمور ساخته و دین او بهترین ادیان است.
2- از آن همه ارواح متعدد تنها یک روان خوب و نیکو را که اهورامزدا بود پذیرفته، و او را آفریدگار دانا و برترین روانهای علوی قرار داد.
که با بدی و دروغ به نبرد و پیکار مشغول و به راستی و راستگویی رهبر است.
به اراده او تمام موجودات آفریده شدهاند و موجب و موجد نور و ظلمت است.
«کیست که از نخست راستی (آشا) را آفرید؟
کیست که خورشید و اختران را آفرید؟
کسیت که ماه به نیروی او بدر تمام میشود و آنگاه دوباره هلالی میگردد؟
کیست که زمین را نگه میدارد و از فرو افتادن بازمیدارد؟
کیست آن هنرمندی که روشنایی وتیرگی، خفتن و برخاستن را آفرید؟
کیست که آب و درختان را آفرید؟
کیست که به ابر و باد جنبش داد؟
کیست که بامداد و نیمروز و شب را آفرید تا مردم را بهنگام به کار بخوانند؟
من بدین همه چیزها تو را شناختم ای مزدا، ای آفریننده همه چیزها به یاری روان فرخنده.
3- اهورامزدا اراده قدوسی علوی خود را به وسیله روحی مقدس و نیکو نهاد از قوه به فعل درمیآورد که سپنتامینیو نام دارد.
و اعمال الوهی او بوسیله ارواح مقدس که امشاسپنتا نام دارد اجرا میگردد.
4- با آنکه اهورامزدا در عرض جلال خود هیچ ضدی ندارد ولی زردشت معتقد است که در برابر هر نیکی یک بدی موجود است چنانکه در برابر آشا یعنی حقیقت و راستی، دروغ و باطل جای گرفته از محتوای کتاب گاتها مشهود است که زردشت همانطور که دائما در عالم طبیعت به تطهیر از عناصر بد دعوت میکند،در حیات انسانی نیز آدمیان را به روش راستی و نیکی و پرهیز از بدی و دروغ میخواند او میگوید:«از دو روان همزاد در آغاز آفرینش جهان، آن یک که پاک و نیکوکار است به دیگری که دشمن او بود چنین گفت: تا آخرین روز، نه در جهان کنش و گویش و منش، و نه در عالم ارواح و اجسام، ما دو روان با یکدیگر هماهنگ نخواهیم شد.» 5- نقطه اصلی و پایه اساسی اخلاق در آیین زردشت بر روی این قاعده است که نفس و ضمیر هر فرد آدمیزاد یک میدان نبرد نزاع دایمی بین خیر و شر است، روزی که اهورا مزدا آدمی را آفرید به او آزادی عمل داد که خود عمل خود را بگزیند.
یعنی دارای نیروی اختیار گردید که بین دو راه خطا و صواب یکی را انتخاب کند.
هرچند نیروی نیکی همیشه آدمی را به سوی راستی میکشاند ولی در همان حال نیروی زشتی در او ظهور یافته در خاطر او همواره وسوسه میکند.
از این رو تکلیف و وظیفه هر فرد بشر آن است که در دل خود مابین آن دو منادی یکی را اجابت کند.
البته نیکان بدی را نمیپسندند.
6- خیر و شر در کتب زردشتی چنانکه باید بوضوح تعریف نشده البته از متن گاتها که سرودها و مناجاتهایی بیش نیست و کتاب کلامی و فلسفی روشنی نمیباشند بیان روشنی ندارد ولی میتوان اختلاف عملی واضحی بین خطا و صواب تشخیص داد.
مثلاً مردمان نیکوکار و صائب در دیده زردشت کسانی هستند که به دین بهی ایمان میآورند و آدمیان بد عمل و خطاکار آنانند که از آیین مزدا روبرگردانند.
خاصه آنانکه کیش قدیم عوام را که عبارت از پرستش دیوها باشد اختیار کردهاند.
از متن گاتها معلوم میشود که دیدها جزو نیروهای بد قرار دارند و هر کس آنها را متابعت کند در عدد بدکاران قرار میگیرد.
و اینگونه کسان را باید با اسلحه قتال با آنها پیکار نمود.
خیر و صواب از دیدگاه عملی زردشت آن است که زمین را کشت و زرع کنند و غلات و سبزیها را بپرورانند، گیاهان مضر و علفهای هرزه را ریشهکن کنند، اراضی بایر را آباد کنند و زمینهای خشک را آب دهند، جانوران سودمند بویژه گاو را که برای کشاورزان حیوانی مفید است به مهربانی و شفقت نگاه دارند و علوفه دهند.
و انسان خود همیشه راستگو و از دروغ بیزار است.
برخلاف آدمی بد و شریر که خلاف این اعمال را پیشه خود میسازد و ابداً پیرامون عمل کشاورزی و زراعت نمیگردد.
زیرا پلیدی همیشه با اعمال فلاحتی سودبخش دشمن است و دروغگویان همیشه مانع کار دهقانان راستگو میشوند.
و نمیگذارند آنها مزارع را آباد کنند و مواشی و دواب را پرورش دهند.
بنابراین قبایل و عشایر صحرانشین تورانی نژاد زشتترین صورتی از اعمال روان پلید میباشند و هنگام هجوم به شهرنشینان برای دیوهای نابکار قربانی به عمل میآورند و جانوران بیآزار را هلاک میکنند و به مزارع حمله میبرند.
7- از تشریفات و آداب عبادات و اعمال مذهبی کیش اصلی زردشت چیز مهمی باقی نمانده همین قدر که زردشت رسوم آریاییهای قدیم را که مبتنی بر اعتقاد به سحر و جادو و بتپرستی بوده و رو به زوال میرفته بکلی منسوخ فرموده و تنها یک رسم از زمان زردشت باقی مانده و آن این که وی در هنگام انجام مراسم پرستش در برابر محراب آتش مقدس به قتل رسید و در هنگام عبادت جان سپرد.
او آتش مقدس را عطیه یزدان میشمارد که اهورامزدا آن را به آدمیان کرامت فرموده است البته زردشت آتش را نمیپرستید، بلکه او آتش را فقط رمز قدوسی و نشانی گرانبها از اهورامزدا میدانسته که بوسیله او به ماهیت و عصاره حقیقت خداوند دانا پی میتوان برد.
8- سرانجام، این نبرد و تنازع بین خیر و شر چگونه خاتمه خواهد یافت؟
آنچه مسلم است این است که زردشت بیهیچ شک و شبههای معتقد بوده که چون دور زمان تکمیل شود اهورامزدا پیروز شده و بر خصم ناپاک چیره میگردد.
دین زردشتی نخستین مذهبی است که در جهان از مسئله حیات عقبی و مسئله قیامت سخن به میان آورده و آخرالزمان را به مفهوم کامل مطرح کرده.
برحسب تعالیم زردشت روزی این جهان به آخر میرسد و خوبیها و بدیها را شماره خواهند کرد و جایگاهی از آتش بوجود میآید و بدکاران را در آنجا خواهند افکند.
از همان کتاب به طور مبهم برمیآید که اندکی پس زا مرگ محاکمه مرده آغاز میشود و سرنوشت روان او معلوم خواهد شد.
البته آیات گاتها بسیار مبهم است.
ولی میتوان آن را چنین تفسیر کرد که هر روان خواب خوب یابد در روز قیامت از فراز پل چینوت (صراط) یعنی پل جداکننده عبور میکند.
که یک جانب آن بسوی بهشت است.
در روی پل نامه اعمال به انسان داده میشود که اگر نیکیهای او بیشتر باشد بسوی بهشت می رود و اگر پلیدیهایش بیشتر باشد به قعر دوزخ میافتد.
این است خلاصه آئینی که در آن زردشت تعالیم خود را برای نجات سعادت ابنای بشر بر روی دستور نبرد دو عامل خیر و شر بنیاد نهاده است.
از قطعات مختصری که از آثار باستانی زردشتیان عهد قدیم در دست است اطلاع واضحی از چگونگی انتشار آن دین در فلات ایران به دست نمیتوان آورد.
ولی معلوم است که شاهنشاهان پارس آن را دین رسمی در بار قرار دادند.
و شاهان ایران که بعد از کورش کبیر فاتح بابل در 538 ق م که امپراطوری کلدانیان را خاتمه داد آمدند، آن دین را گردن نهادند و آیین زردشتی در میان شاهزادگان و بزرگان آریایی نژاد بسرعت انتشار یافته و در آغاز در بین آنها بر سر آئین جنگهای شدید به وقوع پیوسته ولی سرانجام در ایالت ماد (شمال غربی ایران) پیروان زردشت غلبه نهایی حاصل کردند و جماعت مغان به قبول و پشتیبانی آن آئین تسلیم شدند.
هویت مغان مجهول است ولی در ممالک غربی ایران حتی در اورشلیم به مرکز یهود معروف بوده و مهارتشان سحر و جادو بوده است.
کورش کبیر زردشتی بود ولی به علل سیاسی در آن دین تعصب به خرج نداد.
ولی جانشینان او مانند داریوش اول و خشایارشاه به وضوح و صراحت تمام عبادت اهورا مزدا را پیش گرفتهاند.
نظریه توحید خالص در زردشت بعدها تجزیه و انقسام پذیرفت.
عبادات خرافی و مناسک قدیم آریاییهای باستانی که هر زردشت حرام دانسته اندک اندک به درون دین او راه یافت و در پیرامون اهورامزدا آلهه دیگر دارای صور گوناگون که همه به نوبت خود دارای توانایی و نیروی فوقالطبیعه بودند به ظهور رسیدند از جمله وهومنه پشتیبان شبانان و کشاورزان، آشا محافظ آتش و خشترا پروردگار معادن شدند.
علاوه بر این فروشیها هم به زردشت راه یافتند که آنها را روان نیاکان مرده میدانستند که در برابر عبادت زندگان به آنها برکت و هدایت بخشیده و بعدها دارای نفوس مستقل آسمانی گشتند و گفتند هر فرد جاندار دارای فروشی است که عنصر ابدی وجود اوست.
ایرانیان حتی در زمان اردشیر دوم خدایی مادینه بنام آناهیتا را اختیار کردند که خدای پاک و بیعیب است.
و بعدها روانها پلید و زیانکار را بیش از زردشت دارای هویت کردند و او را آنقدر نیرومند میدانستند در برابر اهورامزدا مقاومت میکند تا جایی که صفات و اخلاق زمیم انسانی مانند شهوت و غضب و حسد و شک و بیایمانی را بوجود میآورد و برخی گناهان مانند دفن اموات و طبخ گوشت گندیده که از قبایح اعمال است همه مخلوق و مصنوع انگرهمینیو هستند و شماره امراض خلق شده بوسیله او 99999 است که بدترین آن و آخرین آن مرگ است.
برای جلوگیری از این شرها به تلاوت منترهها میپردازند و امروز علاوه بر این تلاوتها پارسیان هند ساقه و شاخ یک نوع گیاه مقدس را گرفته و آن را در هاونی میکوبند و عصاره آن را با شیر و آب مخلوط کرده و روحانیان زردشتی در هنگام مراسم عبادت آن را مینوشند.
همچنین به موجب کتاب وندیداد تماس با جسد مردگان سرچشمه پلیدی است و هر کس میتی را لمس کند باید غسل کند و این تطهیرگاهی با آب و گاهی با بول گاو انجام میگیرد.
به نظر آنان اجساد به قدری نجس هستند که دفن کردن آنها در خاک یا غرق کردن آنها در آب یا سوزاندن در آتش گناه کبیره است چون عناصر مقدس خاک و آب و آتش را پلید خواهد کرد در اوایل کالبد اموات را بر روی بستری از سنگ یا تودهای از آهک میگذاشتند یا در تابوتی از سنگ در بسته تا از عناصر آب و خاک دور بماند.
در این زمان جایگاهی مرتفع بنا میکنند که برج خاموشان نام دارد و اجساد را آنجا میگذارند تا مرغان هوا آن را نابود کنند آب دهان انداختن عمل منکر است، حتی هوایی که با تنفس ریه خارج میشود نجس است.
بنابراین حتی امروز موبدان آن هنگام افروختن آتش مقدس دهان را میبندند بعضی جانوران مردارخوار مثل مورچه و مگس و کرم و مار و کژدم و وزغ نجس بودند و کشتن آنها را ثواب میدانستند.
نیایش در آتشکده بنای آتشکدهها هم در ایران و هم در هند بنای خاصی نیست و بر سایر ابنیه و عمارات از جنبه خارجی امتیازی ندارد.
در ایران آتشکده غالباً عبارت از اطاق کوچکی است در گوشهای از خانه که مخصوص تقدیم عبادات و انجام مراسم میباشد.
پاکی آتش و حفظ آن از لوث کدورتها و پلیدیها یکی از رسوم مهم زردشتیان است.
مقدسترین آتش آن است که از شانزده آتش جداگانه حاصل شده باشد.
از جمله آداب طهارت آتش آن است که چند عدد هیزم از چوب صندل معطر تراشیده، توده میکنند و بر فراز شراره بدون آنکه آن را لمس کنند قاشقی فلزی نگاه میدارند که روزنی کوچک در میان آن است.
در آن نیز خورده ریزه چوب صندل ریختهاند.
آنگاه توده چوبها را آتش میزنند و به قرائت و تلاوت دعاها مشغول میشوند و این عمل را 91 بار تکرار میکنند.
آتشدان در مرکز یک اطاق است و پر از خاکستر و در آنجا یک چهار پایه سنگی قرار دادهاند و به تناوب موبدان آن را با قطعات چوب صندل فروزان میکنند و دستمال به دهان میگیرند که دم ایشان آتش پاک را پلید نسازد.
افراد هر وقت بخواهند میتوانند به آتشکده بروند.
قبل از ورود باید دست و روی خود را بشویند.
قسمتی از اوستا را میخوانند و دعا و مناجات میگویند.
کفشها را بیرون آورده و در برابر آتشدان نماز میخوانند و هدیه و مقداری چوب صندل تقدیم میکنند.
در برابر مقداری خاکستر میگیرند و به صورت و چشم خود میمالند.
بعد به تعظیم خم شده و نماز و دعا میخوانند آنگاه آهسته به عقب رفته کفشها را میپوشند و به خانه میروند.
مهمترین زیارت آتشکده در زور نوروز است که زردشتیان از بستر برخاسته بدن را شسته و جامه نو میپوشند به آتشکده میروند و مراسم نیایش به جا میآورند و تمام اوقات آن روز مقدس را به دید و بازدید میپردازند.
جشن دیگر آنها عیدی است که مخصوص پرستش میترا است و جشن مهمتر در فروردین گرفته میشود.
این جشن ده روز به طول میانجامد.
و آن را به نام خدایی که بر ارواح گذشتگان یا فروشیها نظر دارد برپا میسازند.
و برای خیرمقدم به این ارواح در روی کوهها یا در برج خاموشان تشریفات خاصی به جا میآورند.
دخمه یا برج خاموشان جایی است که پارسیان اجساد مردگان خویش را در آن قرار میدهند.
دخمههای سنگی معمولاً سه طبقه است طبقه بالا برای اموات مرد، طبقه زیرین برای زنان و طبقه پائینتر از این دو برای کودکان است.
شش ناقل، جنازه را حمل میکنند و از پی آن سوگواران با جامه سپیدحرکت میکنند و وقتی جسد را گذاشتند و برج را ترک کردند کرکسها به زیر میآیند و ظرف نیم ساعت از جنازه جز استخوان باقی نمیگذارند.
بعد که استخوانها خشک شد ناقلان آنها را درون چاه عمیقی میریزند که در آنجا بپوسد.
بنیانهای این دیانت بیش از آنکه مبتنی بر مسایل فوق طبیعی و شایست و ناشایستها و عبادات و مناسک باشد، براساس توحید و یکتاپرستی در الاهیات و ثنویت و دوگانگی در فلسفه و سرشت ماده (طبیعت و انسان) و کار و کوشش و سازندگیهای اجتماعی و مسایل اخلاقی بود.
در ابتدا مخالفتهایی از طرف پادشاهان با او میشد که او را مجبور به ترک سرزمین و دیارش کردند.
و او در آغاز یسناهات چهل و ششم، چنین به درگاه خدا شکوه میکند.
«به کدام خاک روی آورم، به کجا رفته و پناه جویم؟
شرفا و پیشوایان از من کناره جویند و از برزیگران نیز خشنود نیستم و نه از پیروان دروغ که فرمانروایان شهراند.
چگونه تو را خشنود توانم ساخت ای مزدا؟» و سرانجام به دربار نزد شاه و یشتاسب میرود و به او گرود.
و بدین ترتیب پیامبر کامیاب میشود و سپیده دم آئین طلوع میکند و آئین به سرعت پراکنده میشود و انتشار مییابد.
هماکنون حدود یک صد هزار تن زرتشتی در اطراف بمبئی و برخی شهرهای هندوستان زندگی میکنند که هر صبح با این دعا برمیخیزند پیروز باد اهورامزدا، نابود باد اهریمن، و به طور کلی دین زرتشتی و کتاب اوستا راهی است برای بهتر زیستن.
واژه religion از ریشه لاتینی religio به معنی نزدیکتر کردن و پیوند دادن است.
و زردشت هم براستی انسان را به جهان پیوند میدهد.
و این در واقع چیزی نیست جز معنی واقعی اوستا که در زبان کهن این کتاب مقدس به مفهوم کتاب زندگی تعبیر و معنی میشود.
اوستا مجموعاً دربردارنده بخشهای جداگانهای است که هر تکه نیایشی است و اوستا بصورت دائرهالمعارف درآمده.
اولین نیایش نیایش ما در زندگی که زردشت میگوید خاک است چون خوراک جهان گیاهی و جانوری و انسانی را از سراسر تمدنها تأمین میکند.
نیایش آب زندگی که زردشت ارزش آن را کمتر از خاک نمیداند چون خاک با وجود رطوبت است که ثمر میدهد.
پدر زندگی که نیروی سوم سازندگی مؤثر است و خورشید است که بدون آن زندگی میسر نیست و حرارت خورشید است که شب و روز و فصول را بوجود میآورد.
نیایش نفس زندگی که همان هوا و جو است وجو عمده دار تمام ارزشهای زندگی است چنان که در اوستا آمده: جایی که نفس هست زندگی هست جایی که زندگی هست نفس هست نفس کشیدن عین حیات است.
نیایش آتش زندگی منظور اوستا نیروی زیست است ولی آنجا که اوستا میگوید هر روز آتش زندگی را با هشیاری و خلوص روشن و برقرار دارند و برای روشن کردن آن از چوبهای خشک و بیبو که بی دود است استفاده کنند این برداشت حاصل شده که به عنوان یک رسم عبادی هر روزه با چوب خشک آتش بیفروزند ولی منظور او نیروی زیست است نه یک ماده خارجی، یعنی آتش منظور او این است که باید جریانهای حیاتی تن را فقط با غذاهای طبیعی که برای نیروی زیست انسان مناسب دانسته بپروریم.
آتش سمبل پاکی در روحانیت آدمی است.
نیایش بردار درخت او میگوید انسان و در درختان مانند برادران هم هستند و بدون یاری و تعادل هم توانا به زندگی درست و توسعه یافته نمیشوند.
درخت عالیترین و مناسبترین شکل خوراک است، یعنی انواع میوهها و گیاهان و انسان کاملترین نمونه در جهان جانوری باید از چنین خوراکی تغذیه کند و تعادل آدمی در گسترش زندگی گیاهاهی موجب پیدایش سازگارترین محیط بر روی زمین میشود.
نیایش دارنده زندگی به نظر زردشت انسان به خاطر داشتن هوش و قوه تفکر بر دنیای گیاهی و جانوری تسلط دارد و علاوه بر اینکه قوانین ضعیف را مشاهده میکند و با آن تطابق پیدا میکند گاهی به هنگام ضرورت این قوانین را برای ادامه زندگی میتواند تغییر دهد.
نیایش نور زندگی به نظر زردشت زندگی ما علاوه بر اینکه با اندیشه ما شکل میگیرد بلکه از اندیشهها و کردارها و تجارب و اختراعات نیاکانمان برای شکل دادن به زندگی استفاده میکنیم و کل این ثروت که توسط نسل پیشین به ما رسیده و فرهنگ نام دارد نور زندگی است.
نیایش زندگی جاودان براساس گفته زرتشت زندگی امتیاز منحصر به فرد این سیاره نیست و در سیارات و منظومههای خورشیدی بیشماری زندگی به صور گوناگون وجود دارد.
به نظر او زندگی یک انرژی کیهانی است که هر جا شرایط مناسب باشد شکل میگیرد.
بنابراین زندگی جاودان است و همیشه وجود دارد.
زرتشت را در سرودها یا گاتاها باید شناخت راه و روش و آموزشهای وی در همین هفده سرود منعکس است.
یسنا نخستین بخش اوستای موجود دارای 72 هات، فصل یا بخش است ولی 17 هات از این 72 هات با بخشهای دیگر اوستا متفاوت است.
و همه اوستاشناسان آن را از خود زردشت میدانند.
که عبارتند : 1- اهنود شامل هفت هات 2- اشتود 4 هات 3- سپنتمد 4 هات 4- وهوخشتر 1 هات 5- وهیشتوایشتی 1 هات گاتاها به شعر است و یک هات عبارت از چند بند است.
هاتها دنبال هم نیستند و این نشانگر آن است که نوعی در هم ریختگی در آن وجود دارد.
و این رده بندی همانگونه نیست که در نخست بوده.
در سرود یا هات 28 زرتشت برای همه آفرینش از خدا آرامش می خواهد در بند 4 هات 28 می گوید: برآنم تا روان مردان را به دستیابی نیک رهبری کنم تا از زندگی نیک برخوردار باشند و تا توش و توان دارم خواهم آموخت را پیرو دین راستین باشند.
سرود 29 بیانگر اوضاعی است که پیش از برانگیخته شدن زرتشت و همزمان با وی برقرار بود.
این محیط جهان و دورانی را توصیف می کند که در آن روان آفرینش به درگاه خدا گله و شکایت می کند.
و در اجتماع مردمان شکافی ایجاد شده بود.
مدار و روال زندگی در سلوک و معاش، بیابانگردی، شکار و آذوقه گردآوری بود.
اما دسته هایی از مردم به زندگی گله داری و کشاورزی روی آورده و برای سکونت ده و آبادی و روستا و شهر بنیاد می نهادند.
اینان دامها را ارج می نهادند و از قربانی کردن و تحت فرمانبرداری کاهنان در آمدن و باج و خراج گزاردن خودداری می کردند.
کاهنان و کرپن ها از سویی و بیانگردان از جهتی دیگر این مردم را در فشار می گذاشتند و به آنها حمله می کرده و غارت گری می کردند در چنین محیطی زرتشت به اصلاح پرداخته و در هات 29 می گوید: روان آفرینش به درگاه خداوند گله می کند که از خشم و ستم و پیدا مردمان به ستوه آمده است و درخواست می کند تا خداوند وی را از این همه ظلم و بیداد رهایی بخشد و چنان سازد که کشاورز و شبان نیرو یابند و وی را مورد پشتیبانی و حمایت قرار دهند.
در سرود 45 به بنیان دین اشاره دارد از نظر زرتشت آدمی مسئول اعمال و کردار خویش می باشد بدی میکند یا نیک به اختیار گزینش است تا بدان حد آزادگی و اصالت و احترام جهت آدمی قایل است که پس از ابلاغ رسالت می گوید هرکس آزاد است برگزیند نیک را یا بد را اما آنکس که بد را انتخاب کند زندگی شادمانه خود را تباه کرده و آنان که نیک را برگزینند باید با همه توان در برابر بدان پایداری کنند.
و در این رابطه می گوید این است آموزش هایم ،بشنوید اینک سخنان را با اندیشه روشن بنگرید مرد و زن بایستی خود را با رایزنی خرد ، برگزینند.
اما در الاهیات وحدت و یگانگی قایل است می گوید: اینک می ستایم آن خداوندگاری را که بزرگترین است .
که نیکخواه آفریدگان میباشد که اهورامزداست و خواستارم مرا بیاگاهاند از بهترین دانش و معرفت.
در سرود 31 زردشت میگوید: «آن چه که بیان میکنم آن است که رسالت دارم تا آشکار سازم.
برنامه من پیکار و مبارزه با آن کسانی است که جهان اشایی و جهان راستی را تباه میکنند.» اشا از دیدگاه زرتشت نظم و قانون و راستی، احترام به حقوق فردی، کار و کوشش، شیوه اقتصاد زراعی، روش زندگی اجتماعی و گروهی، برقراری عدل و مساوات و … است.
و در جای دیگر میگوید: «خداوند جوهر راستی است این جهان اشایی را پدید کرده تا مردم موافق با راستی و درستی و کوشش و نظم و عدل به بهترین شیوه زندگی کنند و نیازهای تن و جسم را فراهم نمایند و با دانش و بینش به روان خود را بیارایند.
» زرتشت نه تنها مردم را از یک زندگی خوش و همراه با ثروت و آسایش و نعمت منع نمیکند بلکه برمیانگیزد.
مرد پاک و پارسا آن کس را از نظم پیروی کند و بهترین عبادت را انجام میدهد.
آن کس که بیشترین زمین را به زیر کشت میبرد، دانه بیشتری میکارد نعمت بیشتر دارد.
گله و رمه را میپروراند شهر و روستا را میپروراند و شادمانی میآورد و نیک بخت میشود.
نه اینکه از زمان زردشت کشاورزی وجود نداشت،بلکه وجود داشت رو به توسعه هم بود ولی عدهای که بیابانگرد بودند کشاورزان اسکان یافته را مورد حمله قرار میدادند و زندگی را تباه میساختند.
مراسم عبادتیشان همراه با قربانی گاو و دامهای دیگر بود که خشن و خونین انجام میشد.
از عصاره گیاهی بنام هئومه (هوم) مسکری تند فراهم کرده و مینوشیدند.
ارباب انواع را میپرستیدند و همه بدیها و خوبیها را از آنان میدانستند نظم و عدل و قانون و احترام فرد و زندگی اجتماعی را نمیشناختند ولی زرتشت معتقد بود که چنین جامعهای هیچ گاه نمیتواند دنیای خوبی را به وجود آورد.