بنام خداوند بخشنده مهربان
فصل اول
قانون شگفتانگیز روابط انسانی
هنگامی که از سر خلوص و ایمان دست به دعا بر میداریم، آرزویی در دل داریم که بر ضمیر باطنی مدهیم تا بر ایمان محقق شود اگر واقعاً به چنین امرزی معتقد باشیم، از دعا میتوان بعنوان یکی از اعجازاننگیزترین نیروها در حیات بشر نام برد که در هر زمان و مکان به یاری درماندگان میشتابد مشکلات و مسائل هر قدر دشوار و پیچیده باشند دعا میتواند به صورت یک راهحل، راهگشا باشد.
تاریخ فرهنگ و تمدن بشر مشحون از سرگذشتهایی است که با دعا در آنها تحولات و تغییرات فاحشی روی داد دست خدایی که این نداها را میشنود، ب’اعتنا به رنگ و پوست و نژاد و حتی اعتقاد و باور کسانی که او را به یاری خواستهاند دعایشان را مستجاب میکند که این نیز یکی دیگر از عجایب روح جهانی و روح بشری است.
اعجاز روح
حقیقت این است که عشق خداوند فراتر از فهم دادراک ماست اوست که راه تاریک زندگی را بر ما روشن میسازد و با پرتو گرم خود یخهای سرد هستی را ذوب میکند نعمتها و مواهب حیات را پایانی نیست این ما هستیم که بر اساس عقل و احساس خویش به داوری مینشینیم و بیشتر اوقات قضاوتهای غلط و ناصواب میکنیم و رای نادرست درباره خود و دیگر و رخدادهای زندگی صادر میکنیم اگر گذشته خود را ببخشیم و دست از محکوم ساختن خویش برداریم، طبعاً روح و جانمان از هر شائبهای پاک خواهد شد و به آرامش و اعتدال خواهیم رسید گناهکار شمردن خویش موجب میشود تا همواره احساس کنیم بر وجدان و ضمیرمان بار گرانی سنگینی میکند و داریم کناره گناهان خود را پس میدهیم
خواستی را که از سوی اعتقاد به ضمیر باطن میدهیم باید با اراده همراه باشد تا بتوانیم نتیجه دلخواه را بدست آوریم وگرنه از عواقب منفی و مخرب چنین بازیهای ذهنی در امان نخواهیم ماند.
خلاصه مطالب
1 خواست یا دعای ما همواره راهحل مشکلات را به ما نشان میدهد.
2 با ایمان به قدرت نهفته در ذات میتوان، در خوشبختی و شادکامی زیست.
3 قلب خود را بر روی عشق و امید میگشائید تا اثرات شگفتانگیز آنرا در زندگی خود شاهد گردید.
فصل دوم ـ اصل ایمان در زندگی ایمان داشتن خود به نوعی اندیشیدن است و حالتی از روح است که در آن میتوان به برخی نتایج دست یافت گفتهاند که ایمان، اعتقادی است که بر پایه اصل جاودان و قوانین ابدی و تغیرناپذیر به وجود میاید.
ایمان شخص ترکیبی است از اندیشه و احساس و جوشش روح و قلب و چنین ایمانی به دژی مستحکم میماند که هیچ عاملی قادر نیست در آن رسوخ کند و بر آن تاثیر بگذارد و هیچکس را نمیتوان یافت که فاقد ایمان باشد هر کس بنحوی به موضوعی یا چیزی ایمان میآورد بعضی از مردم وقتی به آنچه منفی است ایمان میاورند مثلاً بیماری وئ شکست و حوادث ناگوار و ..
و اینها قبله آمالشان میشود و یا خود را قربانی قضا و قدر و تقدیر میانگارند و از تلاش دست کشیده و خویشتن را به امواج بلایا و مصایب روزگار میسپارند.
آنها نیروی خرد و هوش خود را دست کم گرفته و واقعا مقام عمر را در نگونبختی و فقر و استیصال سپری میسازند در اینگونه موارد فرا خواندن اینان به داشتن ایمان کافی نیست بلکه باید به ایشان تذکر داد که چگونه ایمان میتوان داشت و این ایمان را به چه نحو ببه کار گرفت، ایمان ما بایستی در جهت اصلاح و بهبودی و پیشرفت و نیکروزی به کار گرفته شود نه در راستای تخریب و انهدام زندگیمان.
ـ هرکس زائیده پندارهها و افکار خویش است.
گرچه شاید این بحث شک و شبههای را برانگیزد با این حال واقعیت این است که ما تا حدودی قادر به دیدن اصل ذات و شخصیت خود نیستیم مقصود این است که آیا ما واقعات میتوانیم محرکها و انگیزهها و اعتقادات و باورهای خود را مشاهده کنیم و یا قادریم احساسات و امیال آرزوها و سوداها و امیدهای درون خود را بنگریم؟
پس ملاحظه میشود که ما از این حیث نامرئی به شمار میآئیم و.
در نتیجه موجودی هستیم آسیبپذیر و شکستناپذیر و تا اندازهای دست نیافتنی.
هر چه در دنیای درون انسان میگذرد ـ دنیای درونی و یا دنیای بیرونی ـ جلوهای از ایمان و باورهای او به نادیدههاست قدرت متعادل در افکار و احساسات شخص همیشه حی و حاضر است بعنوان مثال اگر این ایده را در سر داشته باشید که من انسان نیرومند و صاحب ارادهای هستم بیگمان چنین نیز خواهد شد یعنی زائیده اندیشههای خود میگردیم و آنچه که بدان ایمان آوردهایم همان خواهیم شد که البته عکس قضیه نیز صادق است.
همانگونه که جسم بیروح مرده است ایمان بدون جلوههای عملی هم به مردهای میماند و ایدهای بیبار است به عبارت بهتر هرکس ثمرات ایمان خود را در روحش به عیان خواهد دید حتی پیرکش نیز از آن تاثیر خواهد پذیرفت.
خلاصه مطالب 1ـ ایمان حالتی از روح است که تاثیری سرنوشتساز دارد.
2ـ مسأله بر سر داشتن و نداشتن ایمان نیست بلکه در جهت صحیح عمل کردن و بمنصه ظهور در آوردن آن در راستای خلاقیت است پس ایمان را در جهت تندرستی، موفقیت، خوشبختی و آرامش درونی به کار گیرید.
3ـ ما همگی دارای ایمان هستیم ، تا به از خود پرسیدهاید که به چه ایمان دارید؟
ایمان واقعی بر اصول ابدی هستی تکیه دارد.
فصل سوم ـ هرکس میتواند بنای خوشبختی خود را بسازد هزاران سال از عمر گیتی سپری شده است ولی بر جرأت میتوان گفت که هیچ تغییری در خلقیات آدمی داده نشده است و همان که بوده باقی مانده و همچنان بر یافتن تکیهگاهی از وجود خود در این جهان ادامه میدهد.
طرفه آنکه هر قدر دنیای بیرونی وی دچار تحول شده دنیای درنیش پابرجا باقی مانده و بر همان منوال گذشته روال خود را تداوم بخشیده است با همان احساسات و ترسها و پندارها و با همان ترسها و کینه و نفرتها روزگار سپری میکند.
همچنان بر این عقیده پافشاری میکند که اتفاقات و رویدادها و قدرتهای خارج از توان آدمی بر سرنوشت انسان حکم میرانند و ما بازیچه دست تقدیریم و خوشبختی و بدبختی از ید ما خارج است تا قرنها بسیاری چنین انگاشتند که انسان کاهی است بر سر امواج زندگی و از خود ارادهای ندارد امروز هم فراوانند مردمانی که هنوز معتقدند بر پیشانی ما از قبل رقم خورده و گلیم بخت کسی را که سیاه یافته باشند کاری از دست وی ساخته نخواهد بود.
اینان هنوز هم افکار عجیب و غریبی در سر میپرورانند و به خرافات و موهومات پایبندند و طبعاً زندگیشان نیز بر همین منوال میگذرد حال آنکه اندیشه آدمی نیرویی است دینامیک و آفریننده و طرز تفکر خود شخص است که او را به سیاهروزی میکشاند و یا به جانب خوشبختی میبرد پس یکبار برای همیشه بیائیم و آگاهانه خود را از شر تهاجم مقام ایدههای نادرست و گمراهکننده خلاص کنیم و حقیقتاً مطمئن شویم که ما این قدرت را داریم تا زندگی شاد و متعادل و آرام و سرشار از خوبی و تندرستی داشته باشیم و یا بعکس قادریم از آن دوزخی از بهر خویش بسازیم.
انسان قادر است به گونهای مثبت یا منفی بر ضمیر باطن خود تاثیر بگذارد ضمیر باطن خنثی و بیطرف است و نه قضاوت میکند و نه کاری بر آنچه به آن داده میشود دارد اگر به موضوعات بد و مخرب بیندیشیم اندیشههای مادر پهنه ضمیر مثبت میگردد و در ضمن به ایدهها و افکاری که در خود جای میدهد قدرت و خلاقیت میبخشد و نتیجه را در زندگی مخدوم خود ظاهر میسازد حال اگر درباره موضوعات خوب و مثبت زندگی فکر کنیم همین نتیجه را شاهد خواهیم گشت و پاداش تفکر خویش را خواهیم گرفت به این ترتیب قانون علیت دارای ارزش جهانی است که با معیارهای فردی مغایرت پیدا میکند.
ـ تمرین برای تقویت فکر دقایقی از شبانهروز را به تمرین برای بهرهگیری درست از نیروی تفکر بپردازید ابتدا همانگونه که پیش از این نیز یادآور شدهایم جسم روح خود را آرام سازید و با ایمان کامل جملاتی را که در زیر میاوریم تکرار کنید: «تمام افکار من سرشار از نیکخواهی و آرامش درونی است و روحم پناهگاه و مامن شادی و امید و خوشبینی است اعمال و رفتار من در جهت خیر و صلاح مردم است من با نزدیکان و دوستان خویش و بیگانهها در صلح و صفا زندگی میگذارنم و به هیچکس را نمیخواهم من در کنف حمایت پروردگار هستم و همین در طول زندگی خوشبختی و آرامش و شادمانی میبخشد.
حکیم عمر خیام در این مورد چه نیکو سرودهاند که: نیکی و بدی که در نهاد بشر است شادی و غمی که در قضا و قدر است با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل چرخ از تو هزار بار بیچارهتر است ـ خلاصه مطالب 1ـ کلید سلامتی و خوشبختی و آرامش در اختیار همگان است میتوان انتخابی آزاد داشت پس خوشبختی را انتخاب کنید.
2ـ شهامت و اعتماد به نفس داشته باشید هر تغییری در روحیه شخص، زندگی او را نیز عوض میکند.
3ـ ما پرمایه افکار خود مجازات شده و یا پاداش میگیریم اگر افکار خوب را به سر راه دهیم آثار آنرا به چشم خواهیم دید و بداندیشی عواقب آنرا در پی خواهد داشت.
فصل چهارم ـ چگونه میتوان شریک زندگی خود را پیدا کرد؟
دختر جوانی که در یک شرکت خصوصی کار میکرد روزی نزد من (نویسنده) آمد تا زبان به شکوه و شکایت بگشاید: من اخلاقاً محجوب و کمرو و در عین حال مردد و وسواسی هستم نه دوستی دارم و نه نامزدی او به سادگی اعتراف کرد که دلش میخواهد شوهر، خانواده و فرزند داشته باشد از تنهایی خسته شده بود و بدون خجالت میگفت که اصلا دلش نمیخواهد که پیر دختر شود.
به او گفتم که تمام این آرزوها شدنی است و خواستهایی مشروع و انسانی.
اگر میخواهد به آمالش برسد بهتر است هیچ سد و مانعی در برابر ایدههای مثبتی که به سرش راه میباید به وجود نیاورد براساس تمرینهایی که به وی دادم توانست روحیه بسته و منزوی خود را عوض کند طولی نکشید که دور و برش را خواستگاران متعدد گرفتند و او به سبک سنگین کردن آنها میپرداخت تا کدامیک را که بر دیگران برترند انتخاب کند.
او قویاً مطمئن شده بود که عقل و خرد ذاتی وی راه درستی پیش میگذارد و همسر مناسبی به وی معرفی میکند شبها که به بستر میرفت همسر خود را میدید که در مراسم نامزدی حلقهای در انگشت او میکند و همه اطرافیان خوشحال و خندانند و عاقبت توانست شوهری بیابد ولی این کار به سرعت انجام نگرفت شرط عقل درین بود که با تدبیر در این انتخاب گام بردارد و چنین نیز کرد.
حال ببینم که او چه کرد توانست به آرزویش برسد.
در ابتدای امر او حالت عاطفی و یا سادهتر بگوئیم طرز فکر خود را تغییر داد او دریافته بود که باید احساس خود را از حیث مورد توجه قرار گرفتن مقبول واقع شدن عوض میکرد و به عبارتی این خود او بود که باید تغییر میکرد طبیعی بود اگر دنیای خود را تغییر میداد دیگر نفوذ در دنیای دیگران کار چندان دشواری نبود.
در واقع میتوان تصویر شوهر ایدهآل خود را به ضمیر باطن داد و به انتظار نشست و با غلبه با کمرویی و ترس و تردید خود بر آنچه که آرزوست دست یافت.
ـ انسانی دیگر شوید اگر به این موضوع ایمان آورید و از صمیم قلب آنرا بپذیرید که او اصل شادی و نشاط و دوستی و عشق و مهر مکال و دانایی و بخشندگی و قادر متعال است در ایین صورت خود نیز همواره شادمان و پیروز و دانا و خبیر و نیرومند خواهید ماند و هرگز ترس به دل راه نخواهید داد و دچار ترس و تردید و بدگمانی و حسد و کینه نخواهید شد و زندگی سراسر آرام و متعادلی را زا سر خواهید گذراند.
به عبارتی آثار و نتایج این افکار پاک و درست را در زندگیتان به چشم خواهید دید.
دیدگاه نو و تازهای پیدا میکنید که موجب گشایشهایی در هستیتان میشود و در میابید که اگر با او باشید خوشبختی واقعی به سراغتان خواهد آمد و احساس خواهید کرد که جانی تازه پیدا کرده و انسانی دیگر شدهاید که این حس فوقالعاده است.
ـ خلاصه مطالب 1ـ آدمی تبور اندیشههای خویشتن است 2ـ ایمان بیاورید که زندگی سرشار از شادی و امید و نشاط و اعتدال و پیروزی است اگر به این افکار خود، خو کنید با شگفتی خواهید یافت که زندگی واقعاً همینها بوده است.
3ـ خداوند و یا زندگی کسی را مجازات نمیکند هر بلایی به دست خود ما بر سر ما میرسد و هر چه میکشیم از خودذ میکشیم زیرا به سوی جهل و نادانی و غفلت و خرافات گرایش یافته و از اعتدال و میند روی و آرامش دوری جسته و به افراط روی آوردهایم.
فصل پنجم ـ راحتی خیال چیست هیچ حکومت و هیچ دولتی، حتی اگر سرشار از حسن نیست باشد نمیتواند صلح و آرامش و خوشبختی و آسایش کسی را فراهم کند خود شخص نیز قدر نخواهد بود حوادث و اتفاقاتی را که در زندگیش روی و یا خواهد داد پیشبینی کند و به توجیه آن برآید چه بسا بعضی سوانح طبیعی از قبیل زمین لرزه و سیل و جز اینها شهر و دیاری را دردمی منهدم میکنند و هزاران نفر را نابود میسازند و یا آتش جنگ شعلهور میشود و یا در اثر آشوبهای سیاسی اغتشاشاتی به وقوع میپیوندد و یا اعتصابهایی رخ میدهد ...
حال اگر چنین وقایعی رخ ندهد ممکن است رکود اقتصادی و بحران مالی موجب اوضاع بهر و نابسامان زندگی و یا وحشت از جنگهای خانمانسوز آرامش را از جامعه بشری دور سازد بهرحال منکر این قضیه نمیتوان شد که ثروتها و منابع مالی زودگذر و ناپایدار است و برآن نمیتوان دل بست چه بسا کسانی امروز در دنیا متحولان و ثروتمندان بوده و روز بعد همهچیز را از دست دادهاند مقصود اینکه نرمال و منال و نه جاده و مقام هیچ یک قادر نیست آرامش و آسایش و راحتی خیال شخص را فراهم سازد.
برای مقابله با سوانح و حوادث غیرمترقبه که ممکن است فکر و ذهن خود را به ما مشغول دارد تمرین تفکر مثبت از اهمیت خاصی برخوردار است و باعث میشود تا دچار وحشت و هراس بیهوده از آینده نشویم و به جزئیات نپردازیم و روح خود را مشموش و پریشان نسازیم با پرداختن به دعا و تمرین عملی میتوان روح را مصفا و روحیه را تقویت کرد و گرفت پوچی و بیهودگی نشد آنگاه زمانی میرسد که هرگز از هیچ موضوعی ناراحتی نخواهید شد و دوباره آنچه نیاورده هراسان و نگران نخواهید گشت.
راه خود را بروید و مطمئن باشید که پروردگار مراقب شماست و همواره حی و حاضر است و در این صورت است که حضور پرشکوه و سرشار از خیر و برکت او را در هستی خود احساس خواهید کرد و از آرامش خیال واقعی برخوردار خواهید شد این را هم بدانید که اگر صاحب چاه نفت هم بودید و ذخیره نفتی آن ته میکشید در صورتیکه به خود اطمینان داشتید میتوانستید محر عایدی دیگر پیدا کنید و بهرحال به روال آرام و بیدغدغه زندگی خود ادامه بدهید.
این فکر را همیشه در ذهن داشته باشید که نیروی شگرف و پایانناپذیر باطنی شما زوالناپذیر است و در آن ضعف و فتور به وجود نمیاید مگر اینکه خود چنین خواسته باشید اگر به چنین اعتقاد و برداشتی در زندگی برسید درین صورت قدرت آسمانی کار را بر شما آسان خواهد کرد و هرگز شکست بدبختی را نخواهید شناخت و در زندگی خود دچار یاس و مذلت و نومیدی نخواهید شد.
مارک اورال امپراطور روم باستان که فیلسوفی اندیشمند بوده میگوید: هر بلائی بر سر انسانی میرسد به قدر تاب تحمل است.
ـ به سوی آیندهای بهتر سعی کنید تا روحی خود را به تحرک و جنب و جوش وا دارید و از خمودی و بیتحرکی بپرهیزید چون خدا در وجود ماست بنابراین جای هیچترس و تردید و دو دلی نیست و میتوان زندگی سرشار از خوشبختی و آرامش داشت و از عقل و درایت نامتناهی و قدرت آنها بهره گرفت.
اگر از عضلات خود استفاده نکنید و آن را راکد و بیحرکت نگاه دارید دیری نخواهد پائید که دچار سستی و پیری زودرس عضلانی خواهید شد انی مثال در مورد قوای فکری و روحی انسان نیز صادق است هر کس باید جایگاه خود را در زندگی بیابد وگرنه طولی نخواهد کشید که یأس و نومیدی از طراه میرسد و شخص را به افسردگی و خمودی و بیحالی گرفتار میسازد و برخوردها و تنازعات شخصیتی و درونی او را صدچندان میکند.
ـ خلاصه 1ـ افکار و احساسات شخص باید با هدفهای زندگی وی مطابقت داشته باشد.
2ـ هیچ حکومت و دذولت و هیچ موسسهای قادر به تامین خوشبختی و آرامش انسان نخواهد بود با تکیه به اصول و قوانین میتواند سازنده سعادت و آرامش و تندرستی و آسایش خویش و لذت بردن از زندگی گشت.
3ـ ما با اصول آسمانی در ارتباط نزدیک هستیم و همین امر ما را در یافتن راهحل مشکلات متعد .
یاری میدهد زیرا نگرانیهای آدمی ناشی از غفلت و بیتوجهی او نسبت به قدرتهای بیکران موجود در ضمیر باطن اوست.
فصل ششم ـ اصل مثبت تسلط بر احساس در بین سنگ نوشتههای یونان باستان این جمله از همه مشهورتر است.
ای انسان خودت را بشناس کسی که خود را وقف معرفت و شناخت خویش میکند به این نتیجه میرسد که فرد از سویی دارای کالبد و جسم است از طرفی برخوردار از حیاتی عاطفی و فکری و معنوی.
کافی است تا براساس شاخص معین به پرورش هر یک از این نمادها پرداخت تا شاهد رشد آن گردید.
جسم انسان فاقد هوش و ابداع است و از هر عمل ارادی مبری.
به عبارتی فرمانبر صاحب خویش است و مقاصد و نیات آن حال فرض کنید که میتوانیید جسم خود را به گونهای دیگر مشاهده کنید مثلاً آنرا به صورت یک دستگاه ضبط صوت ببینید که کارش ضبط اصوات نیست بلکه قادر است زندگی عاطفی و هیجانی و فکری و عقیدتی را در خود ضبط کند.
درین صورت آنچه را که اراده کرده باشید در خود حفظ میکند و ضبط براساس خواستهای شما صورت خواهد گرفت پس هم میتوانید آهنگی شاد و نشاطآور و سرشار از شوق و عشق بدان بدهید و هم میتوانید ترانههای غمانگیز و سراسر بدبختی و سوزناک بدان بسپارید در هر حال ضبط صوتتان فقط هر آنچه را که مایل باشید در خود ضبط میکند.
همانطور که دانش پزشکی امروز این امر را به اثبات رسانیده حسد و کینه و نفرت ناراضی بودن و غم و اندوه و سایر عوارض حیات عاطفی به شکل انواع بیماریها خود را در بدن نشان میدهد و در این هیچ تردیدی وجود ندارد.
پس برای اینکه زندگی سرشار از امید و نشاط و شعفی داشته باشید بایستی قادر به کنترل احساسات و هیجانات و حالات روحی خود بشوید چنین تسلط و کنترلی باعث میشود تا به سوی خیر و خوشی روی آورید و به گنجهای پنهان در ژرفای وجود خود پی ببرید.
ـ چگونه میتوان به ارزش واقعی خود پی برد نظر و عقیده غلطی که شخص درباره خود دارد، موجب میشود تا به صورت یوغی برگردنش استوار شود و او را همچون اسیری به دنبال خود بکشاند عقیدهای که درباره خود دارید از اهمیتی خاص برخوردار میشود و احساسات مشخص را در شما ایجاد میکند و بر حیات عاطفیتان تاثیری آنی میگذارد و متقابلاً زندگی از این تاثیر رنگ میپذیرد به این ترتیب است که زندگی دارای دو جنبه مثبت و منفی و خوب یا بد میشود و یا به سوی آنها گرایش پیدا میکند.
گاهی اوقات احساسات خصومتامیز و نفرتآلود ما نسبت بر یک فرو بخصوص به صورت برخورد منفی با آن شخص آشکار میشود زمانی در نهایت تعجب در میابیم که مقصد فلان کار را نداشتهایم و طابناً نمیخواستهایم فلان کلام را به زبان آوریم اما به رغم نیت باطنی خویش واکنشی ناخوشایند نشان داده و سخنی درشت و ناگوار گفتهایم.
خوانندگان به طور قطع دریافتهاند که چگونه میتوانند با ارادهای نیرومند به آرامش باطنی دست یابند برای این کار و برای نیل به این هدف نیاز به تلاش و کوشش فراوان نخواهیم داشت از صمیم قلب و با ایمان کامل مفهوم عشق و آرامش را به ضمیر باطن بدهید تا فکرتان از چنین ایدههایی اشباع گردد و راهنمای زندگی عاطفیتان شود و در اعمال و رفتارتان متجلی گردد.
ـ خلاصه مطالب 1ـ هرکس باید در زندگی روزمره خود افکار و احساسات و واکنشهای خود را کنترل و هدایت کند.
2ـ هر فکر منفی را با یک فکر مثبت عوض کنید با این شگرد صحت ضمیر را پاک و مصفا خواهید کرد.
3ـ برای عوض شدن و متحول گشتن ابتدا باید حیات عاطفی خود را مصفا سازید و این عمل را با درست اندیشیدن شروع کنید این فکر شماست که واکنشهای عاطفیتان را توجیه میکند.
فصل هفتم سلوک و سازگاری ازدواج یکی از زیباترین پیوندیهای این گیتی است پیمانی که زن و مرد برای بنیان نهادن یک زندگی مشترک میبندند و آن براساس احترام متقابل و بر پایه وصلت مقدسی است که بین این دو صورت میگیرد.
هز اردواج بایستی بر شالودهای معنوی استوار گردد بدون علقه معنوی هیچ پیوندی شاد و کامل نخواهد بود در اتحادی که بین زوجین صورت میگیرد، ارتباط روحی و توافق و هماهنگی اینان از اهمیتی خاص برخوردار میباشد یک زوج خوشبخت هیچگاه این اصل را از نظر دور نمیدارد و نسبت به آن بیتوجهی نمیکند و میکوشد تا قوانین هستی را در زندگی زناشویی مراعات نماید تا از این وصلت روحی و معنوی که با تفاهم و سازش همراه است، کانون خانواده به صورت منبه شادمانی و نشاط و بهروزی و تعادل و خوشبختی درآید.
ـ محدت عشق مردی که به زنش خیانت میکند در واقع از این عمل خود چه نتیجهای میخواهد بگیرد؟
از رفتار او چنین میتوان فهمید که برای همسرش قدر و ارزش و عشقی قائل نیست زیرا اگر جز این بود همسری مطابق میل خود و از روی عشق حقیقی پیدا میکرد مگر نه اینکه پیوند زناشویی بر پایه تفاهم روحی دو طرف صورت میگیرد؟
پس چنین مردی که در پی زنی دیگر میرود کمبود خویش را آشکار میسازد کمبود عشقی که میبایست او و همسرش را بهم مرتبط سازد عشق کامل بین دو انسان هر عامل مزاحم و ناخواستهای را طرد میکند.
مرد متاهلی که سر در پی زنان دیگر میگذارد این را باید بداند که بهرحال ایدههای منفی را وارد ذهن خود میسازد و موجب برخوردهای درونی خویش میگردد به این علت است که این زنبارگان معمولاً افرادی هستند فاقد آرامش و باطنی روحی و آنچه را که موفقیت به شمار میآورند در حقیقت وسیله شکست و ناکامیشان میگردد و دیری نمیپاید که خود متوجه تغییر اخلاق و رفتار خود میشوند و به زودی مایوس و کجخلق و بدبین میگردند.
مردی که از صمیم قلب زن خود را دوست دارد با تمام وجود این مهر و محبت را نشان میدهد آن کسی که به بهانهای همسر خویش را رها میکند و طلاق میدهد خود بهتر میداند که از همان نخست عشق واقعی را تجربه نکرده و احساس یکی شدن را نیاز مرده است چنین مردی اصولاً آدمی است افسرده و خموده و بیروح و دچار عقده حقارت و بدون هیچ کسی احساس گناه اعماق وجود او را فراگرفته است.
جالب آنکه زنانی را هم که گیر میآورد.
همچون باطنی او و بازتابی از تصویرهای ذهنی و روحی خود او هستند به این علت آدمهایی نامتعادل و از هم گسیخته در تور او میافتند و مثل خود وی افرادی نور و تیک و روان پریش از کار میایند مرد در آنها انعکاس پوچی و تهی بودن خویش را حس میکند و پرتوی از زندگی عاطفی خود را در ایشان باز مییابد در کلامی خلاصه کنیم که معشوقگانی که از بهر خود برمیگزینند بیشتر زنانی هستند که دست کمی از خود وی ندارند و انها هم سرخورده و افسرده و مأیوس و نامتعادل و بر مصداق درست کلمه فاقد اعتماد به نفس هستند و تجسم کامل این ضربالمثل میباشند که: جوی، جوی را پیدا میکند و آب گودال را ـ در چه صورتی میتوان طلاق گرفت؟
آنچه برای افرادی ارزش محسوب میشود ممکن است در نظر سایرین ضد ارزش باشد بدیهی است این امر در مورد طلاق نیز میتواند مصداق پیدا کند اما این را از هماکنون بگوئیم که طلاق را نباید به صورت قضیهای که موجب هتک حرمت شخص میشود تلقی نمود جه بسیار زنان مطلقه که زندگی نجیبانه و شرافتمندانه ای را سپری کنند و مورد احترام همگان نیز هستند عکس موضوع نیز صادق است.
بارها به زنان شوهرداری بر میخوریم کهب خاطر اینکه طلاق نگیرند و اسم مردی بر بالای سرشان باشد تن به هر خفت و خواری میدهند و به یک زندگی سراسر دروغ راضی میشوند بدبختانه در شماری ار وصلتها از همان آغاز معلوم میشود که روح سازگاری در خانواده وجود ندارد و زناشویی به مفهوم درست کلمه صورت نگرفته است آنچه بر محیط خانه حکمفرمایی میکند عدم تفاهم است و تنفر و بیزاری در آن صورت است که چارهای جز جدایی باقی نمیماند.
در این قبیل خانوادهها بخصوص اگر پای کودکانی هم در میان باشد جدایی تنها راهحل عقلانی محسوب میشود تا آنکه طفل بیگناه در کانونی بزرگ شود که پدر و مادر هر دم برسد موضوعات جزئی و یا غیرجزئی به سر و کول هم میپرند و به بهانهای یکدیگر را به باد ناسزا میگیرند و در مقابل چشمان گریان فرزندان احیاناً به سر و روی هم میکوبند.
کودکان را باید از تماشای چنین صحنههای دردناک و غم اقرایی محروم کرد تا اثرات مخرب آنها در ذهن پاک و بیآلایش آنها باقی نماند زمانی که والدین فاقد حسننیت و نیکخواهی باشند و محیطی از عشق و یکدلی در خانواده ایجاد نکنند هیچگاه کودکانی خوشبخت و متعادل نخواهند داشت.
خانواده تاثیر شگرفت بر کودکی که در آن بزرگ میشود دارد بیشتر اوقات کمبود عشق در کانونهای خانوادگی زندیگ عاطفی کودک را منحرف میکند که عواقبی آشکار دارد و به صورت روان پریشها و اختلالات عصبی و اشکالات سازگاری و جرائم جوانی ظاهر میشود.
هنگامی که روابط زن و شوهر بر پایه عشق و تفاهم استوار نگردد ازدواج به صورت نمایشی مبتذل و پوچ و بیهوده در میاید زناشویی بدون مهر و عشق واقعی کاری بیحاصل و عبث و بیسرانجام است خداوند همسرانی را که حقیقتاً یکدیگر را دوست داشته باشند دوست میدارد و قلبهایشان را خانه خویش میکند و این اصل و پایه هر ازدواج است.
ـ برای خوشبختی و دوام زندگی زناشویی چه باید کرد؟
ابتدا باید این نکته را مدنظر داشته باشید که احساس شکست معمولآً ناشی از فقدان اطمینان به خویش و ترس و هراس بیدلیل است ترسی که میتواند مسری باشد و به همسر نیز سرایت کند و کانون خانواده را آلوده سازد مهم این است که این گونه ترسها علیرغم تمایل شخص بوجود میاید و ریشه میدواند و به خصوص زن نسبت بدان عکسالعمل نشان میدهد و شگفت آنکه شوهر خود را به چشمی دیگر مینگرد و دیگر در او آنچه قبلاً یافته بود، باز نمییابد.
توضیح رفتار وی به زندگی عاطفی او بستگی پیدا میکند زن هیچگاه نمیتواند آن تصویر را که مرد از خود میبیند مشاهده کند همینطور هیچ مردی نیز قادر نیست تصویری را که زن از خویش ترسیم میکند ببیند و شخصیت واقعی او را درک کند.
مثالی ساده میاوریم: اگر مردی خود را محترم و شایسته بشمارد طبعاً احترامی در خود بوجود میآورد و اگر روحی آرام و متعادل داشته و اصولاً انسانی خوشبین باشد و خود را در کارها موفق و در زندگی خوشبخت بداند طبعاً این سطح فکر بر افراد خانواده و بخصوص همسر تاثیر گذاشته و به طور قطع روحیه او کانون زندگیش را از این ایدهها متاثر میسازد.
پس هر شوهری میتواند با در پیش گرفتن همین رویه ساده، محیط خانهاش را غرق در سرور و امید و شادمانی و نشاط سازد و حالت جنگ اعصاب و تنش و اضطراب را زا محیط آن دور کند.
واقعیت این است که اگر ازدواج کردید و پیمان زناشویی بستید صرفاً به خاطر این بود که صفات و محسناتی در شریک زندگی خود یافتید که نظر شما را به خود صلب کرده و تحسینتان را برانگیخت.
حال اگر به این موضوع ایمان دارید میتوانید برای همیشه این صفات و خصایل را مدنظر قرار دهید و برای آنها ارزش قابل شوید و جنبههای مثبت خلق و خوی همسرتان را مدظر بگیرید و خود را با آنها دمساز کنید آیا واقعا بر آن هستید تا خلقیات منفی او را زیر ذریهبین گذاشته و بزرگ کنید؟
ولی این را از یاد نبرید که کسی که تن به ازدواج میدهد و همسر اختیار میکند موظف به انجام وظایف خطیری است که از اجرای آنها نباید شانه خالی کند نقاط مثبت خلقیات همسرتان و امتیازات روحی او را جمعبندی کنید و دقت خود را روی آنها متمرکز نمائید و سعی کنید با دید منفی و بدبینانه مورد قضاوت قرار ندهید آنگاه متوجه خواهید شد که واجد چه مزایا و خصالتی است به این ترتیب روز به روز پرده ابهامی را که به دور زندگی خود تنیده بودید پاره خواهید کرد و به نکات روشنی دست خواهید یافت.
یک پیوند حقیق ابتدا در روح صورت میگیرد و در قالب روی میدهد میگویند عقد زن و شوهری که یکدیگر را دوست دارند در آسمانها بسته میشود همه کسانی که واقعاً به کسی دل بستهاند این را تجربه کردهاند که عشق از دل برمیآید چرا که خانه خداست.
ـ تمرین مخصوص برای همسران عشق در قلبهای ما جریان دارد و زندگی ما را غرق در شادمانی و سرور میسازد پروردگار حامی و هادی ماست و سخنانی که با هم رد و بدل میکنیم شیرین و ملاین و روحنواز است و از تلخی در آنها نشانهای نیست نیروهای آسمانی در سلولهای پیکرمان ما را از تندرستی برخوردار میسازد و عقل و خرد جهانی آرامش و اعتدال را به کانون خانوادهمان میآورد.
ـ خلاصه مطالب 1ـ ازدواج یکی از مقدسترین پیمانهای جهان هستی است که باید براساس اعتماد متقابل و عشق پایهگذاری شود.
2ـ اگر با خلوص و ایمان کامل مشخصات اخلاقی همسر آتی خود را به ضمیر باطنی بدهید مطابق اصول روحی خواستتان برآورده خواهد شد.
3ـ صفات و محسنات همسر خود را همواره مدنظر داشته باشید تا کانون خانواده شاهد آرامش و شادی و خوشبختی باشد و عشق رشته محبت زن و شوهر را مستحکم میسازد اگر ایندو از صمیم قلب یکدیگر را دوست داشته باشند هیچ خللی در مناسباتشان بوجود نخواهد آمد و بهم وفادار خواهند ماند.
پایان