دانلود مقاله روح

Word 53 KB 15403 18
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • اثبات روح از دیدگاه عقل وفلسفه
    اولین مساله زیربنایی درعلم النفس اثبات موجودیت مستقل مجرداز ماده برای نفس است زیرا این مساله محور تمام مسائل علم النفس از دیدگاه اسلامی می باشد واین بحث محوری درهمه مسائل قوای مورد بحث درعلم النفس تاثیر کلی دارد وبه مسائل جهت می بخشد وآثارواحکام گوناگون نتیجه می دهد.
    طبعا دررابطه نزدیک با این مساله چند مهم زیر لازم است مورد بحث وبررسی قرار گیرد :
    1- ذکر اجمالی از عقیده مادیون درباره نفس وروح وتذکرچند جمله از متون معتبر آنها به عنوان شاهد به طور اجمال وگذرا.
    2- پاسخ از دیدگاه مادیها درنحوه وجودی نفس.
    3- تذکراین که مادیون دیدگاه الهی را درمورد نفس وروح تحریف کرده اند وبررسی آن ..
    4- وجود روح به عنوان جوهر وگوهری اصیل مجرد ازماده درماورای بدن ازدیدگاه قرآن و...
    مساله وجود روح انسانی از بزرگترین مسائل فلسفی است فیلسوفان درباره آن قرنها مطالب گوناگون به صورت اثبات روح ونفی آن بحث کرده اختلاف نموده اند ودرحقیقت می توان گفت این یکی از شیرین ترین ومناسب ترین بحثها به قلب آدمی بوده است چراکه انسان به طورفطری مایل است درباره آن بحثهای گوناگون انجام دهد زیرا از مسائل اولیه انسانی بوده انسان علاقه زیادی به دانستن شوون روخ خود دارد بلکه عالم روح از مطمئن ترین عالمی است که انسانها به هنگام قطع از علائق عالم حس به آن امید می بندد ومواردی که انسانها از انجام آزروهای شیرین مثل خوابهای خوش عاجز می گردند به این مبدأء پناه برده وجود آن را قطعی وغیر قابل انکار می دانند!
    انسان عالم عجیبی است که از قوای عقلی بهره ها برده به طوری که برای آن حدی موجود نمی باشد تا انجا که بروجود خودش حکم می کند به نقص از برخی جهات ودرنتیجه ناموس های خلقت وافرینش وتحکم ان را چه بسا درمواردی مورد انتقاد قرار می دهد ودرمقابل گاهی ازکرامت های عواطف کمال بهره را می برد ودرنتیجه عدل و رحمت وکمال ودوستی وفضیلت رادر حد مطلق خود می شناسد عدالتی را پشت سرعدالت درجامعه کامل ترمی بیند وبه دنبال هررحمت وجمالتی وحب وفضیلتی کامل تر را ملاحظه می کند تا آنجا که ارامش پیدا می کند.می خورد ومی آشامد ومی خوابد وچه بسا به بازی وطرب مشغول می گردد
    انسان عالم عجیبی است که از قوای عقلی بهره ها برده به طوری که برای آن حدی موجود نمی باشد تا انجا که بروجود خودش حکم می کند به نقص از برخی جهات ودرنتیجه ناموس های خلقت وافرینش وتحکم ان را چه بسا درمواردی مورد انتقاد قرار می دهد ودرمقابل گاهی ازکرامت های عواطف کمال بهره را می برد ودرنتیجه عدل و رحمت وکمال ودوستی وفضیلت رادر حد مطلق خود می شناسد عدالتی را پشت سرعدالت درجامعه کامل ترمی بیند وبه دنبال هررحمت وجمالتی وحب وفضیلتی کامل تر را ملاحظه می کند تا آنجا که ارامش پیدا می کند.می خورد ومی آشامد ومی خوابد وچه بسا به بازی وطرب مشغول می گردد وسایرصفات مختلف انسانی از خوب وبد را انجام می دهد وگاهی ترقی کرده به حد فهم حکماء و بزرگان می رسد و گاهی تنزل پیدا کرده تا آنجا که خیالات براوچیره براوچیره شده وغیراز تملق در ذرات خویش فکری ندارد و اینگونه دچاربی خبری می گردد !

    اینگونه خیالها گاهی برروح انسان سیطره پیدا می کند وبدین ترتیب احوال ورفتارهای انسان گوناگون ومتلون شده دیگر به مساله روح توجهی نمی کند وبه روح به نظرسطحی وقشری حتی مادی نگاه می کند!

    آیا فردی از افراد نوع انسان پیدا می شود که ابدا در طول زندگی خویش به مسیر خویش بعدزا مرگ وعاقبت امر خویش وبعداز پاچیدن جسم خویش تاملی نکند ؟

    ظاهرا هیچ وضعیتی برای هیچ فرد انسان عاقلی رخ ندهد واو را از فکر روح و وجود آن وعاقبت امر خویش درغفلت کامل بسربرد.

    آری گاهی برانسانها اتفاق می افتد که از فکردرباره روح خودش به طورکلی غفلت داشته باشد و لکن به مجرد پیدایش حالتی در روح او مثل مرض وبیماری مشاعر او متنبه وحواس او بیدارمی گردد حال اگر ایمان ثابتی به خداوند داشته باشد عقیده جاودانه بودن انسانها درروح او آرامش وسکون به او می بخشد وبه قضا وقدر الهی معترف بوده ودرعین حال امید به رحمت الهی دارند.

    اما کسانی که شبهای علمی روح آنها را به خود جذب کرده باشند دغدغه ها وشبهات علمی آنها را آزاد داده درحالت التهاب نگاه می دارند ونور فطرت دراین صورت کم نوربوده چه بسا زندگی بر او تلخ می گردد وهمواره آرزوی موت می نماید واینجا است که آمارانتحارها و خودکشی ها وحداقل زج دادن های روحی درمیان جوامع بشری رو به تزاید می گذارد.

    با همه اختلاف افکار درصفات روح وعوارض وحالات آن عقیده به وجود روح به طور اجمال تاریخچه طولانی وعمیقی درطول تاریخ عقاید انسانها جایگاه خاصی دارد.

    از جمله عثاید عقایدهندوها درباره وجود روح واین که آن را نفخه الهی درانسان دانسته معتقد بوده اند که انسان عقاید هندوها که بمیرد جسد نورانی روح او را می پوشاند وچشمان انسان های زنده آن را نمی بیند وبه عالم اعلی منتقل می گردد وعلماء مصراز5000 سال فبل از میلاد مسیح معتقد بوده اند که روح درقالب جسم انسان وجود داشته بعداز مردن از جسد به جسد جدیدی انتقال پیدا می کند.

    چینی ها ازقرن ششم قبل از میلاد مسیح معتقد بوده اند به وجود روح برای آن غلاف جسمانی غیراز جسد عادی معتقد بودند که موثرات فنا ومرگ درآن تاثیر نداشته وارواح از هر جانبی ما را احاطه کرده است وعقاید ( کنفسیوس ) دراین باره معروف است.

    عقاید علماء فارس زبان با اعتقاد اهریمن واهورامزدا وفلاسفه وعلماء یونان از قبیل سقراط وافلاطون معتقد بوده اند که روح انسان قبل از جسم آنان موجود بوده واز معراف ازلی نزد خدا برخوردار بوده اند وبعداز انتقال به این بدن جسمی جمع معلومات خود را از دست داده ونیازبه تفکر واستدلال وتعلیم وتعلم دارند پس تعلم برای آنان همان تذکرویادآوری وموت نیز همان رجوع به حالت اولیه زندگی قبل از وجود درحالت جسمی است به طورخلاصه عقیده به وجود روح وظهور آن برای انسانها امرمسلمی نزد قدماء انسانها ازامت ها وادیان گوناگون وفلاسفه بوده عقیده نوظهوری نیست وسابقه طولانی عقیدتی دارد.

    پس حق این است که اصل وجود روح مبدء آن نیت انسانها چندان نیازی به دلیل واستدلال ندارد با وجود اینبه دلائل گوناگون عقلی وحسی وتجربی قابل بررسی وتحقیق است.

    دلائل عقلی وجود روح دلیل اول : تغییر مواد مغزی وثبات ادراکات درتحقیقات علم طبیعی ودیدگاه فلاسفه اروپا و فلاسفه اسلامی درجای خود ثابت شده که هیچ موجود مادی درحال سکون وآرامش نیست.

    بلکه همه موجودات درحال تغییر وتحول اند بخصوص بنابرانظریه حرکت جوهری که مبدء آن مرحوم ملاصدرا است.

    « لئون دنی » روح شناس معروف فرانسوی می نویسد : « فیزیولوژی یا علم وظائف الاعضاء به ما می آموزد که تمام اعضاء ودستگاههای مختلف بدن تحت تاثیر دو جریان مهم حیاتی یعنی جذب مواد از خارج وتبدیل آن به انرژی درطی چند سال به طورکلی تجدید وتعویض می شوند ویک تغییر وتحول مستمرودائمی درمولکول وذرات اجزای بدن روی می دهد سلولهای فرسوده وکهنه از میان رفته به جای انها سلولهای دیگر به واسطه تغذیه به وجود آمده جبران انچه را که از دست داده می نماید.

    از ذرات ومواد نرم ومرطوب مغزگرفته تا قسمت های سخت وسفت استخوانها درتمام بافتها ونسوج بدن این تغییر وتبدیل پیوسته انجام می گیرد ودر دوره عمرذرات وسلولهای بدن به دفعات عدیده از بین رفته ودوباره تشکیل می گردد (صغری) با وجود این تحولات وتغییرات که درپیکره مادی وجسمانی ماروی می دهد پیوسته همان شخص وموجودی که بودیم هستیم وفکرواندیشه وقوه حافظه وخاطرات دیرینه که جسم و بدن فعلی ما درآن پدیده های گذشته هیچ گاه سهیم ودخیل نبوده ثابت وپایدار می ماند (کبری).

    از مجموع این دو مقدمه صغری وکبری دربالا به طورطبیعی این نتیجه به دست می آید که در وجود ما غیراز مواد متغیرومبتدل حقیقت ثابت دیگری است که هرگزدستخوش تغییر وتبدیل نیست اواست که شخصیت ما ومنیت ما ومعلومات ما را درخود حفظ کرده ونگهداری می کند و هروقت اراده کند خاطرات گذشته ودیرینه را به یاد می آورد ودرآنها تصرفات می کند.

    از زمان طفولیت وجوانی تا پیری این عمل ادامه می یابد هنوز هم عکس دوستان وصوراشیاء بعداز سالیان متمادی ودرازدرصفحه ذهن ما وجود دارد.

    ازاینجا می فهمیم که روح مولود مواد خاکستری مغز نبوده بلکه یک موجود مجردی است که احاطه تدبیری برجسم ما دارد او است که می بیند ومی شنود وادراک می کند.

    کلام فلاسفه وبزرگان اسلامی نیز از دیدگاه عقل وفلسفه تحقیقات علمی روز نیز مورد تایید قرار می دهد.

    محمد حسین فاضل تونی درکتاب « حکمت قدیم » ض 119 چنین می نویسد : « دلیل برمغایرت نفس با بدن این است که بدن دائما درحال تغییر وتبدل است به حسب کم وکیف و عوارض دیگروبه حسب جوهرذات بنابر حرکت جوهری که ثابت شده است ونفس ناطقه از اول عمرتا آخر عمرباقی است (صغری) وآنچه متبدل است غیراز چیزی است که مبتدل نیست (کبری) پس نفس غیرازبدن ومزاج است (نتیجه).

    ازاین دلیل مغایرت نفس حیوان هم با بدن ومزاج معلوم می گردد چنانکه ملاصدرا براین عقیده است که نفس حیوانی هم یک نحو تجردی دارد.

    پس نفس با بدن مغایراست ».

    ومراد از نفس همان مبدء اعمالی است که ما انها را انجام می دهیم ودرمقابل پرستش ازاین اعمال می گویم : من آمدم ، من تفکر نمودم ومن دائم و....

    وبه تعبیر مولف کتاب « معرفت نفس » دفتراول ص 57 : « آن گوهری که به لفظ «من» و «دانا» بدان اشارت می کنیم موجودی است غیراز بدن ودربود چنین موجودی که حقیقت من وشما است یقین حاصل کرده ایم اگرچه با چشم سراو را نمی بینیم واز منظردیدگان ما پنهان است و نمی توانیم آن را لمس کنیم ولی به بود او اعتراف داریم اما چگونه موجودی است وچگونه غیرازبدن است وهمران بدن است ونسبت بدن با او چگونه وتعلق او به بدن چگونه است ؟

    وبه چه نحو ازنقص به کمال می رسد وسوال های بسیار دیگری دراین باره باید درجای خود به آنها پاسخ داده شود.

    ودرحقیقت این دلیل را باید دلیل تجربی نام نهاد که اثبات موجود مجردی می کند که درکتب علمی فلاسفه وحکماء ودراصطلاح حال علم وحکمت به نام « نفس ناطقه » رایج است.

    نکته تذکراین نکته دراینجا لازم است که نفس را درزبان پارسی روان می گوئیم وجان هم گفته می شود ولی اطلاق صحیح آن این است که روان اختصاص به نفس انسان دارد وجان به نفوس حیوانات گفته می شود مثلا نمی گویند روان گاو وگوسفند بلکه می گیوند جان گاو یا جان گوسفند واگردرعبارتی روان به جای حیوان بکاربرده شده به عنوان مجاز وتوسعه درلغت است.

    این گوهرنامبرده بهنامهای گوناگون خوانده شده است چون نفس ونفس ناطقه روح وعقل وقوه عاقله و....

    آنها را مترادف می دانند.

    براهین ابن سینا دراثبات وجود روح آیا این مساله حقیقت دارد که برخی از مسائل قابل بحث وبررسی را درهمان ابتداء ودراولین وهله باید پذیرفت ؟

    پاسخ این سوال مثبت است زیرا اگربخواهیم به اثباتشان بپردازیم ازآنچه تصورش را می کردیم چه بسا دشوارترباشد!

    ازجمله این مسائل مساله اثبات وجود نفس انسانی است زیرا اگرآن را به دست عقل واندیشه دورپروازفلسفی بسپاریم به این زودیها قانع نمی شود !

    ومی خواهد پرده از روی غوامض آن فروکشد واثبات انچه را که اثباتش دشوار است بر عهده گیرد ازاین رو می بینیم که فلاسفه کوشیده اند تا برای اثبات وجود نفس استلال کنند واین بحث واستدلال قسمت زیادی از نظریات وآراء آنها را دربرگرفته است.

    روزگاری می گفتند که نفس منبع حیات است وهرکه نفس را انکارکند همراه آن حیات را انکار کرده است!

    وامروزنیز می گویند : که نفس مصدرادراک وتفکر است چون مورد انکار قرارگیرد تفسیر وتوجیه اعمال نفسانی دشوار خواهد بود.

    از اینها گذشته تحقق امور دنیائی ومسائل دینی بر وجود نفس انسانی متوقف است زیرا با ملاحظه موازین واصول دینی ونفس جای ایمان وعقیده ومناط تکلیف و مسئولیت است از این رو همواره ادیان وشرایع نفس را پیش ازجسم ادمی مورد خطاب قرار داده نفس را نه جسم را به ثواب ودوری از عقاب وعده داده اند وبزرگان دین دربیان اصول وجود نفس پیش از بدنونیز توضیح عاقبت واثبات بقاء نفس تلاش فراوان کردند اینان دراین گونه مباحث بیشترمتکی برمنقولند ولی گاه نیز دلیلی از معقول برآن افزوده اند.

    با وجو این درمیان فلاسفه و همچنین عامل دینی کمترکسی به قدر « ابن سینا » به نفس توجه داشته است ابن سینا موضوع نفس را یکی از هدفهای مهم فسلفه خود قرار داده وبرای اثبات آن دلائل متعددی اورده وهریک را به مناسبت هائی درمجموعه آثار خویش بیان نموده است وما دراین مقاله به بررسی این براهین ودلائل وتوضیح آنها می پردازیم.

    برهان اول – برهان طبیعی پسیکولوژی حاصل این برهان این است که د مجموع وجود وهستی درطول زندگی وحیات آثاری ظاهرمی شود که قادر به تفسیرانها نیستیم مگرآن که به وجود نفس وروح اعتراف داشته باشیم.

    ییک از این آثار حرکت است ودیگری ادراک مراد از حرکت حرکت ارادی است این حرکت ارادی نیز گاهی به مقتضای طبیعت حاصل می شود چون سقوط سنگی از بالا به پائین و گاهی نیز خلاف مقتضای طبیعت است مثل انسان که برروی زمین راه می رود درحالی که سنگینی جسمش او را به سکون می خواند این حرکتی که برخلاف طبیعت است باید محرک خاصی علاوه بر عناصرجسم متحرک داشته باشد وآن نفس است.

    اما ادراک چیزی است که برخی از موجودات از آن برخوردارند وبعضی دارای ادراک نیستند بدیهی است که باید موجودات ادراک کننده قوه ای درباطن خود داشته باشد که موجودات غیرادراک کننده آن را نداشته باشد.

    ازاین برهان به نام « برهان طبیعی پسیکولوژی » تعبیرآورده اند که ابن سینا دراثبات نفس برآن اعتماد می کند و درحقیقت به تعبیر « لانداور» دانشمند اروپائی اغلب اجزای این برهان از دو کتاب « نفس » و « طبیعت » تالیف : « ارسطو » استفاده شده است زیرا حکیم یونانی درکتاب « نفس » خود تصریح می کند که موجود زنده با موجود غیر زنده دو فرق اصلی دارد : یکی حرکت ودیگری احساس.

    ودرکتاب « طبیعت » نیز حرکت را به چند قسم تقسیم نموده است.

    درهرحال گرچه ممکن است این برهان از جهاتی قابل بحث وبررسی باشد اما ابن سینا درکتاب « شفا » و « اشارات » وسایر کتب فلسفی خویش که بعدها آنها را به رشته تحریر درآورده است سعی می کند تا وجود نفس را با تکیه برآثارعقلی آن اثبات کند.

    « سمیع عاطف الزین » مولف کتاب « علم النفس ».

    ( معرفه النفس الانسانیه فی الکتاب والسنه ) این برهان را به عبارت زیر تعبیر آورده است : « البرهان الطبیعی الذی یدل علی ان الحرکه فی الجسم یاتی من شی ء و هذا الشیء هو النفس».

    یعنی : « برهان طبیعی برای اثبات وجود نفس همان وجود حرکت در اجسام متحرک دارای نفس می باشد ومبدا آن جزنفس نمی تواند باشد ».

    مرحوم « محمد حسین فاضل تونی » نیز درتقریرات « حکمت قدیم » در توضیح این برهان چنین می نویسد : اولین دلیل بروجود « نفس » آن است که بدن دائما درحال تغییر وتبدل است به حسب کم وکیف وعوارض دیگروبه حسب جوهرذات بناء بر حرکت جوهری که ثابت شده است و نفس ناطقه از اول عمر تا اخر عمر باقی است وآنچه متبدل است غیراز چیزی است که مبتدل نیست پس نفس غیراز بدن ومزاج است».

    برهان دوم : اندیشه من و وحدت اعمال نفسانی انسان موقعی که با خود واز خود سخن می گوید یا دیگری را مخاطب قرار می دهد تمام توجهش به نفس است نه به جسم مثلا موقعی که می گوید : من می روم ومی آیم ومن می خوابم و.....

    تمام نظرش درمبدا این افعال است لذا حرکت پاها وبرهم نهادن چشم از خاطرش نمی گذرد وبه طور کلی انسان در کاری که انجام می دهد به ذات خود توجه دارد تا انجا که می گوید من چنین وچنان کردم واز جمیع اعمال بدنش چه بسا غفلت دارد ( صغری) وآنچه بالفعل معلوم او است غیرازچیزی است که ازآن غفلت دارد (کبری) پس ذات انسان ونفس او مغایربدن او است (نتیجه) دراین استدلال آنچه به آن بیشتربرخورد میکنیم کلمه «من» که معرف نفس وقوای نفسانی است نه جسم وآثاراو....

    یعنی در احوال واعمال نفسانی نظم وانسجامی است که حکایت از قوه نیرومندی می کند که برنظام او اشراف دارد این احوال واعمال نفسانی بردوریک مرکز ثابت می چرخند وبه یک غیرمتغیر متصل وسخت بهم مرتبطند و درهمه احوال مختلف شخصیت انسان ثابت بوده یکی می باشد.

    شیخ الرئیس درآثار متعدد خویش این گونه تعبیر می آورد که نسبت نفس به آثارش چون نسبت حس مشترک به محسوسات مختلف است هردوی اینها پراکنده را گرد می آورند وموجب نظم وترتیب می شوند.

    این دلیل وبرهان ابن سینا اشاره دارد به برهان مشهوری که مورد توجه دانشمندان علم النفس است که پیرو مذهب روحی هستند و خلاصه آن این است که لازمه وحدت اعمال نفسانی این است که اصلی باشد که ازآن اصل صادر شوندو اساسی باشد که برآن متکی گردند فقدان این اصل ویا معدوم شدن آن به معنای ضعف حیات عقلی یا پایان یافتن آن می باشد پس وحدت اعمال نفسانی مستلزم اصلی برای آنها است پس لازم است نفس موجود باشد.

    بدیهی است که این خصلت ها وخصایص انسانی که دربالا ذکرشد درسایر حیوانات دیده نمی شود مثل تکلم وسخن گفتن ونطق و انفعالات ناشی از خنده یا گریه یا خجالت وشرمندگی و...

    این خصلت ها درانسان به این جهت موجود هستند که انسان نفسی دارد که سایر حیوانات ان را ندارند وازآن تعبیر به نفس ناطقه می آورند.

    « سمیح عاطف الزین » درکتاب « علم النفس » خود به عنوان دلیل دوم ابن سینا چنین می نویسد : « خصائص الانسان التی لا توجد عند الحیوان کالنطق والانفعالات من ضحک او بکاء او خجل ...

    وهی خصائص موجوده بسبب النفس التی اریه ...

    » یعنی : « انسانها خصایص و خصلتهایی دارند که نزد حیوانات موجود نیست از قبیل تکلم وسخن گفتن وانفعالات ناشی از حالت خنده وگریه یا شرمندگی درانسانها (صغری) واین خصلت ها به سبب مبدائی به نام نفس ناطقه موجود بوده دارای هستی است ( نتیجه ).

    « محمد حسین فاضل تونی » درکتاب « حکمت قدیم » ازاین دلیل ابن سینا این گونه تعبیر می اورد : « آنچه ازآن درزبان عربی به لفظ « انا » ودرفارسی به لفظ « من » تعبیرمی شود مغایراست با آنچه به لفظ « هو» درعربی و « آن » در فارسی تعبیر می گردد پس ناچارباید بدن واعضا غیر چیزی باشد که از آن به لفظ « دانا ومن » تعبیر می شود.

    واز « انا ومن » مراد نفس ناطقه است پس معلوم شد که نفس با بدن مغایر است یعنی نفس غیراز بدن وبدن غیراز نفس است ونفس وبدن یک چیز نیستند ومغایرهمدیگر می باشند.

    برهان سوم : برهان استمرار ابن سینا برهان دیگری برای اثبات وجود نفس وروح اقامه می کند وما آن را « برهان استمرار» می نامیم.

    وحاصل این برهان این است که زمان حال ما در درون خود حامل گذشته ما است وآماده رفتن به آینده است زندگی امروز ما بازندگی دیروز ما به هم پیوسته است و بدون این که خواب وامثال آن خدشه وانقطاعی درآن پدید آورند بلکه این سلسله تا سالهای پیش نیز حلقه هایش با یکدیگرمرتط است.

    بدیهی است که این تسلسل ازاین جهت است که احوال نفس از یک سرچشمه فیضان می کند وچون دائره ای برگرد یک نقطه حرکت می نماد.

    « ابن سینا » درکتاب « رساله فی معرفه النفس الناطقه » ص 44 چنین می نویسد : « ای عاقل بدان که امروز درست همان کسی هستی که درهمه عمرت بوده ای حتی بسیاری از آنچه را که برتو گذشته است به یاد داری وتو ثابت ومستمری ودراین شکی وجود ندارد ولی بدن تو همه درتحلیل وتجزیه ونقصان است از اینرو ادمی به غذا نیازمند است تا بدل ما یتحلل بدن او گردد.

    اما تو خود می دانی که مدت بیست سال از بدن تو از آنچه درآغاز بود چیزی برجای نمانده است ولی تو درتمام این مدت به بقای ذات خویش معترف هستی ودرتمام عمرنیز چنین خواهد بود پس ذات او با بدن تو و اجزای ظاهری وباطنی آن مغایراست.

    » این مساله یعنی استمرارحیات عقلی واتصال آن از جمله مسائلی است که از دانشمندان اروپائی به نام « ویلیام جیمز» و « برگسون » نیزبه آن اعتراف نموده اند وآن را ازخصلت های اعمال نفس وازبزرگترین دلائل بروجود « من » یا شخصیت به شمار آورده اند به نظرآنان حرکات فکری را نه سکون ونه انقسام بلکه یک جریان متصل و مستمراست.

    ازاین دلیل « سمیح عاطف الزین » درکتاب علم النفس خود ص 15 چنین تعبیرمی اورد وآن را چنین نقل می کند : « برهان الاستمراریعنی ان النفس ثابته ومستمره بینما البدن فی تخلل وانتقاص ولذا فالنفس مغایرللبدن ».

    یعنی : « همانا نفس ثابت ومستمراست درحالی که بدن واعضای بدن وافعال آن درمرحله کاستی ونقص وزیادی قراردارند از این رو نفس با بدن مغایراست.

    »

کلمات کلیدی: روح

روح را تابان کن از انوار ماه مقاله بسيار باارزش «رستاخيز صلح و محبت»‌ جناب آقاي هيوا مسيح در شماره 134 دنياي تصوير که نگاهي به فيلم مصائب مسيح است را با اشتياق خواندم. در ميان اظهار نظرهاي محققانه ايشان چند نکته وجود دارد که به نظر مي رسد نيازمند

از نظر اسلام انسان داراي دو جنبه جسماني و روحاني است و همانطور که جسم او براي آنکه نيرومند شود و در مقابل حوادث گوناگون نيروي مقاومت داشته باشد احتياج به تربيت و تقويت دارد همانطور، روح او نيز براي آنکه بتواند موانع ترقي و تکامل را از ميان بردارد مح

پيشگفتار مسئله وجود روح از مسائل بسيار اساسي در ميان باورهاي ديني و همچنين از کهن ترين باورهاي انساني است که در ميان بسياري از ملل رايج بوده و هنوز هم رايج است. بسياري از دين خويان اعتقاد دارند حيات آنها تنها محدود به جسم آنها نميشود و هر انساني علا

احتياجات روحي کارگر مقدمه روان‌شناسي صنعتي دانش بررسي رفتار انسان در محيط کار است. اين دانش مي‌کوشد تا با به اجرا گذاشتن نتايج و روش‌هاي روان‌شناختي به کارگران و سازمان‌ها کمک نمايد. به اين شاخه از روان‌شناسي گاه روان‌شناسي کار و روان‌شناس

« خلاصه» غذا نیاز انسان را به ماده و انرژی تأمین می کند ماده برای ساختن بافتهای جدید و رشد بدن لازم است و به این علت تغذیه مقوله بسیار مهمی است مخصوصاً در نوجوانان که هم در سن رشد هستند و هم دارای فعالیت بسیار زیاد. غذاها شامل موارد زیر است: 1- هیدراتهای کربن 2- چربی ها 3- پروتئین 4- مواد معدنی و ویتامین ها و آب هیدارت های کربن انرژی زا هستند و مقدار آنها در غذاهای مختلف متفاوت ...

ناخودآگاهي روحي و خلأ وجودي چه هنوز بخشهايي از بيهاوريسم (رفتارگرايي) مي تواند سودمند و پذيرفتني باشد. امروز ديگر روان کاوي فرويد تنها ميدان دار عرصه روان درماني نيست که انسانها را موجوداتي داراي چند عقده رواني بداند و تقريباً همه انسانها را دا

« در تمام اين مراحل (نهضت ) روحانيت نقش اول را داشت . يعني دانشگاهي ها بودند روشنفکرها همه شان نه البته دانشگاهي ها دانشجوها تقريبا اکثرا هميشه همه ...نقشي داشتند. لکن آن که ملت را بسيج کرد آن روحانيون بودند...آن که من هميشه به ملت ايران سفارش کرد

تسليم در برابر خداوند، احترام به حقوق انسانها و آمادگي براي خدمات اجتماعي، ارزشهاي والاي تربيتي هستند که مي‌توانند در فلسفه آموزش و پرورش قرار گيرند. دانش‌آموزان در مدارس کشور بايد توانائي پايبندي به اصول انسانيت، درک آزادي و صبوري، احترام به حقوق د

نقش اعتقادات ديني در تحسين تقويت رفتارهاي اجتماعي جوانان و کاهش اختلات روحي و رواني آنها رسيدن به آرامش, در گرو شناخت اضطراب و نگرانى و مبارزه با علل آن است. از اين رو با استفاده از آيات قرآن و روايات معصومين(ع) و سخنان دانشمندان ريشه هاى نگرانى را

از شگفتيهاي دنياي کودکان، ايمان و باورهاي مذهبي آنهاست. کودک، فطرتي خداآشنا دارد، از آن جهت که نفخه اي از روح خدا در ذات اوست. مباني بسياري از باورهاي مذهبي در درون او وجود دارد که با اندک تذکري از والدين و مربيان و با يافتن مصداقهايي در جهان خارج م

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول