نگاهی اجمالی به زندگی حضرت محمد مصطفی( ص) ؛ پیامبر اعظم و امام جعفر صادق (ع)
میلاد برگزیده ترین رسول آسمانی
جناب عبدالمطلب، پدر بزرگ پیغمبر (ص)، پس از آن که به کمال رشد رسید و مناصب کعبه به او منتقل گردید، چیزی نگذشت که فوق العاده عظمت یافته بر مردم مکه و قریش امیر و مهتر شد، عبدالمطلب مردی چهار شانه، خوش سیما، اندکی چاق و پرتو جوانی در چهره اش میدرخشید و مع الوصف تمام موهای سرش سپید بود.
عبدالمطلب چنان بزرگی یافت که از بلاد و کشورهای دور، به نزد او تحف و هدایا میفرستادند، و هر که او را زنهار میداد در امان بود، و چون عرب را داهیه ای پیش می آمد، او را برداشته به کوه خثبیر برده قربانی میکردند، انجام حاجات خود را به بزرگواری او میشناختند، دیگران خون قربانی خود را بر پیشانی بتها میمالیدند، اما او جز خدای یگانه چیزی را مورد ستایش قرار نمیداد ...
عبدالمطلب در آن وقت که حفر زمزم میکرد، قریش او را استهزا نموده، گفتند: تو خوشبخت بودی اگر بیش از یک پسر داشتی.
آنگاه عبد المطلب با خدای خود عهد بست که اگر او را 10 پسر آید، یک تن را که از همه برگزیده تر باشد در راه او قربانی کند.
چیزی نگذشت که این موهبت نیز نصیبش گشته دارای ده پسر و شش دختر شد!
این خزانه پسران بر افتخارات او افزود، وقتی که به صحن مسجد الحرام می آمد، ده پسر جوان او، که دنبالش بودند، هاله سر افرازی و جلال بر او انداخته، دیده ها به سویش دوخته میشد!!
او کسی بود که تیر دعایش برای داشتن ده پسر به اجابت رسیده بود، اما از این طرف موقع آن رسیده بود که عبد المطلب به عهد خود وفا نموده، یکی از پسر ها را در راه خدا قربانی کند، ولی گاهی که فکر میکرد، دل از یکی برکند و مهر او را در نه پسر دیگر قرار دهد در موقع انتخاب عاجز میماند.
عبد المطلب یک شب تا صبح نخوابید، تمام آن ده نفر را مقابل نظر خود آورده، سبک و سنگین کرد، راه حلی که به نظرش رسید این بود: قرعه به میان آنها کشد و انتخاب را به خدا وا گذارد.
صبح روز بعد عبدالمطلب پسرها را داخل خانه کعبه نمود و بین آنها قرعه زد.
قرعه به نام عبدالله درآمد، پس عبدالله را خوابانید تا ذبح کند، قریش مانع گشتند، و زنهای عبدالمطلب شروع به گریه و ناله نمودند، (عاتکه) دختر عبدالمطلب، عرض کرد: پدر، بین شترهایی که در حرم داری و بین عبدالله قرعه بزن، پس او شروع به قرعه زدن نمود، و ده ده زیاد کرد، تا به صد شتر که رسید قرعه به نام شترها برآمد، و بعد عبدالمطلب این کار را سه بار تکرار کرد، و هر سه بار قرعه به نام شترها افتاد و عبدالله به سلامت ماند.
صبح روز بعد عبدالمطلب پسرها را داخل خانه کعبه نمود و بین آنها قرعه زد.
قرعه به نام عبدالله درآمد، پس عبدالله را خوابانید تا ذبح کند، قریش مانع گشتند، و زنهای عبدالمطلب شروع به گریه و ناله نمودند، (عاتکه) دختر عبدالمطلب، عرض کرد: پدر، بین شترهایی که در حرم داری و بین عبدالله قرعه بزن، پس او شروع به قرعه زدن نمود، و ده ده زیاد کرد، تا به صد شتر که رسید قرعه به نام شترها برآمد، و بعد عبدالمطلب این کار را سه بار تکرار کرد، و هر سه بار قرعه به نام شترها افتاد و عبدالله به سلامت ماند.
ودیعه الهی را به آمنه سپرد پس از آنکه جناب عبدالمطلب با قربانی صد شتر، حیات عبدالله را خرید، چند روزی بیش نگذشت که او را با خود به منزل (وهب) برد، خواست تلخ ترین احساسات چند روز خود، و فرزندش عبد الله را با شیرین ترین کارها جبران کند.
جناب آمنه را برای عبدالله خواستگاری کرد.
وهب و خانواده او به شرافت و سخاوت مشهور بودند، و آمنه به حجب و حیا، عبدالمطلب گفت: پسر من از یک خانواده قدیمی است که به اصالت معروفند، شمشیر و اسب، دشت و کوه، با شجاعت و قدرت و قوت او را میشناسند.
وهب گفت: دختر من در تقوی بی نظیر است.
عبدالمطلب: پسر من، برای مهر هشت شتر میاورد، و شب عروسی را من تعیین مینمایم، بدین گونه آمنه خطبه خوانده شد.
از این طرف نزدیک شده بود که کاروان قریش برای سفر شام حرکت کند، عبدالله از طرف عبدالمطلب کاندیدای این سفر بود، از این جهت چیزی نگذشت که عبدالمطلب، اسباب عروسی را فراهم ساخت تا عبدالله بتواند با کاروان رهسپار گردد.
جشن مفصلی گرفته شد، بزرگان قریش دعوت شدند، چند شتر برای میهمانان کشتند، آمنه را به خانه عبدالله آوردند، عبدالله که حامل نور نبوت الهی بود آن ودیعه الهی را به آمنه سپرد ....آمنه در پاره ای از شبها صدائی میشنید، که ای آمنه تو مادر شده ای و بهترین پسر را می آوری.
مرگ عبدال...
چند ماهی بیش نگذشت که یک روز صبح صدای طبل بلند شد، مردم مکه به یکدیگر بشارت میدادند که کاروان نزدیک شهر رسیده است، مردم به جنبش آمده و به سوی کاروان حرکت کردند، در پیشاپیش آنها پسران عبدالمطلب سوار اسبهای طلایی رنگ، به استقبال کاروان و برادرانشان شتافتند!
عبدالله در کاروان نبود!
خاک یثرب عبدالله را در کام خود کشیده بود، افسوس که آخر الامر هم، عبدالله در جوانی درگذشت.
تنها دلخوشی آمنه پس از مرگ شوهر، فرزندی بود که انتظار او را میکشید و آرزو میکرد پسر باشد، یک عبدالله کوچک باشد.
سال عام الفیل ، سال تولد حضرتش در آن زمان که کعبه را بتخانه اعظم میخواندند، و در جزیره العرب، ایمان به خدا، و فضائل انسانی مفهومی نداشت.
در آن زمان که ابرهه با سپاهش به مکه تاخت، تا کعبه را ویران، و آن سال مبدأ تاریخ عرب گشته، آن را عام الفیل نامیدند، یعنی سالی که ابرهه با پیلان مست، برای ویران ساختن کعبه آمد و خداوند آنها را هلاک ساخت.
در 17 و بنا به قولی در 12 ربیع الاول این سال، نزدیک به طلوع صبح، تازگیهایی در جهان پدید آمد: ١- امام ششم (ع) فرمود: شیطان به هفت آسمان بالا میرفت و خبرهای آسمانی را گوش میداد، وقتی که عیسی (ع) تولد یافت از سه آسمان رانده شد، و تا آسمان چهارم میرفت، و چون حضرت رسول (ص) متولد شد از همه آسمانها رانده گردید.
٢- بارگاه انوشیروان (ایوان مدائن) شکست و چهارده کنگره آن افتاد.
۳- انوشیروان در خواب دید که خورشید در تاریکی شب از طرف حجاز برآمد و از نردبان چهل پله ای که سر به کیوان کشیده بود بالا رفت، و همه جا را روشن کرد، جز کاخ او که در تاریکی ماند.
٤- آتشکده آذر گشسب که هزار سال روشن بود، خاموش شد، سرد گشت و مرد.
۵- در یثرب یک یهود بر فراز قلعه ای فریاد کرد: این ستاره احمد است، ستاره پیامبر جدید است، یهودی هایی که پای قلعه ایستاده بودند، به سراغ غیبگو و دانشمند خود دویدند.
٦- یک عرب بیابانی با ریش سپید، و قامتی بلند، مهار شترش در دست، وارد مکه شد، و این اشعار را میخواند: دیشب مکه در خواب بود و ندید که در آسمانش چه نورافشانی و چه ستاره بارانی بود!
٧- در آن شب هر بتی که در هر جای عالم بود، بر رو افتاده بود.
٨- دریاچه ساوه که سالها آن را میپرستیدند فرو رفت و خشک گردید.
۹- وادی سماوه که سالها بود، کسی آب در آن ندیده بود، آب در آن جاری شد.
١٠- داناترین دانشمند مجوس در خواب دید: که چند شتر صعب، اسبان عربی را میکشتند و از دجله گذشته داخل بلاد ایشان شدند، طاق کسری از میان شکست و دو حصه شد، و آب دجله شکافته شد و در قصر او جاری گردید، و نوری از طرف حجاز ظاهر گردید و در عالم منتشر شد و پرواز کرد تا به مشرق رسید.
١١- سریر سلطنت پادشاهان، سرنگون شده بود.
١٢- مجمع پادشاهان در آن روز، غمناک و از سخن بازمانده بودند.
١۳- میان کاهنان و همزادشان که خبرها به آنها میگفتند جدایی افتاد، و ساحران از علم خود نمیتوانستند استفاده نمایند.
تولد نور نزدیک به فجر صادق، مقارن این حوادث، جناب آمنه دید که ستاره های آبی، با دنباله های ارغوانی، به پشت بام خانه اش میریزند!، از این تماشا مسرور شده بود که ناگهان دید زنهایی نورانی اطراف بالینش نشستند، فکر کرد زنان قریشند، ولی متحیر بود که چگونه خبر یافته اند که او در این وقت میخواهد وضع حمل کند!!
صدایی به سان زمزمه فرشتگان و صدای ارواح از میان آنان بلند شد: یکی گفت: من آسیه زن فرعونم، دیگری گفت: من مریم دختر عمرانم .....
آمنه بر روی آنها تبسم کرد (پسرش به دنیا آمد).
آمنه گفت: صدایی شنیدم که میگفت: ای آمنه به پسر تو، خلق آدم، معرفت شیث، شجاعت نوح، خصلت ابراهیم، زبان اسماعیل، رضای اسحاق، فصاحت صالح، حکمت داوود، حشمت سلیمان، ملاحت یوسف، تحمل موسی، طاعت یونس، صبر ایوب، جهاد یوشع، حب دانیال، وقار الیاس، عصمت یحیی، و زهد عیسی عطا شده است.
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری.
ایمان به رسالت حضرت محمد (ص) انسان مسلمان ایمان و یقین دارد که حضرت محمد بن عبدالله بن عبدالطلب که از نسل اسماعیل بن ابراهیم است، بنده خداوند وفرستاده او به میان همه مردم اعم از سیاه و سپید و سرخ و زرد است.
و به وسیله رسالت خود به نبوت ورسالت پیامبران پیشین پایان بخشیده و پس از او پیامبری نخواهد آمد.
همچنین ایمان دارد که خداوند به وسیله معجزاتی او را پشتیبانی نموده و بر سایر پیامبران برتری بخشیده است و امت او را هم بر دیگر امت ها برتری داده است.
محبت و اطاعت و پیروی از او را واجب گردانیده و به او ویژه گیهایی را عطا فرموده که دیگران از آن بی بهره اند، برای این باورها دلایل نقلی و عقلی زیر وجود دارند: دلایل نقلی: 1- در مورد آمدن وحی خداوند و ملایک او شهادت می دهند خداوند متعال می فرماید: ( لکن الله یشهد بما انزل إلیک أنزله بعلمه و الملائکه یشهدون وکفی بالله شهیدا ) النساء: 166 ) " هر چند کافران رسالت تو را انکار می نمایند ) لکن خداوند بر آنچه ( قرآن ) بر تو نازل نموده گواهی می دهد، این خداوند است که آنرا بر مقتضای دانش خویش نازل کرده و فرشتگان نیز گواهی می دهند، اما کافی است که خداوند گواه باشد”.
2- خداوند در مورد عمومیت، و خاتمیت رسالت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم و وجوب اطاعت و محبت او می فرماید: ( یا ایها الناس قد جاء کم الرسول بالحق من ربکم فآمنوا به ) النساء: 170 ای مردم براستی حق و درستی فرستاده ای از طرف پروردگارتان به میان شما آمده است، پس به او ایمان بیاورید”.
و می فرماید: (هو الذی بعث فی الأمین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوامن قبل لفی ضلال مبین ) الجمعه: 2.
"خداوند کسی است که از میان بیسوادان پیامبری را برانگیخت و او را به میانشان فرستاد،تا آیات خداوند را برایشان بخواند و آنان را پاک گرداند، و او بدیشان کتاب ( قرآن ) و حکمت ( سنت ) را می آموزد.
آنان پیش از آن در گمراهی آشکار قرار داشتند”.
3- رسول خدا صلی الله علیه و سلم در مورد ختم نبوت به رسالت ایشان و وجوب فرمانبرداری و عمومیت آن می فرماید: " من بنده خداوند و آخرین پیامبر او هستم...".
.
و می فرماید: " مثال من و پیامبران قبل از من اینگونه است که، کسی منزلی را به بهترین صورت بسازد، و تنها یک جای آن را تکمیل ننموده باشد، وقتی که مردم آن منزل را می بینند و از زیبایی آن در شگفت می شوند، می گویند: کاش این کمبود را نمی داشت !
رسالت من آن کمبودی را در ساختمان رسالت پیامبران تکمیل می گرداند”.
و می فرماید: "سوگند به کسی که جان من در اختیار اوست، هیچکس از شما ایمان ندارد مگر آنکه مرا از فرزند و پدر و مادر و همه مردم بیشتر دوست نداشته باشد”.
و همچنین می فرماید: " برتری من بر دیگر پیامبران بخاطر شش موضوع است، قرآن که همه سخنها را در بردارد به من داده شده، بر ترس چیره شده ام، غنیمت ها بر ما حلال است، همه زمین برای ما پاک و عبادتگاه می باشد،من برای هدایت همه مردم آمده ام، و پیامبری به وسیله من پایان یافته است”.
4- تورات و انجیل بعثت، رسالت و نبوت او را گواهی نموده و موسی و عیسی آمدن او را بشارت داده اند.
خداوند متعال کلام حضرت عیسی را در این مورد بیان می فرماید که: "و اذ قال عیسی بن مریم یا بنی اسرائیل انی رسول الله الیکم مصدقا لما بین یدی من التوراه و مبشرا برسول یأتی من بعدی اسمه احمد” ( الصف: 6 ).
" و خاطرنشان ساز زمانی را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسراییل !
من فرستاده خدا به میان شما هستم، و توراتی را که پیش از من آمده است،تصدیق می نمایم، و به پیغمبری که بعد از من می آید و نام او محمد است مژده می دهم”.
و همچنین می فرماید: (الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التواراه والانجیل، یامرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث).
(الاعراف: 157).
"کسانی که از فرستاده و پیامبر امی خداوند پیروی می کنند، پیامبری که ( نام او ) را در تورات و انجیل می یابند، او آنان را به کار نیک دستور می دهد و از کار زشت باز می دارد.
پاکیزه ها را برایشان حلال و ناپاکیها را بر آنان حرام می سازد”.
و در تورات آمده است:" پیامبری را از برادران خودشان به میان آنها خواهم فرستاد، و کلامم را بر زبان او جاری خواهم نمود، و در مورد هر چیزی که به اوفرمان داده ام با آنان سخن خواهد گفت: و هر کس از کلامی که به نام من می گوید پیروی ننماید، من خود از او انتقام خواهم گرفت”.
این مژده که در مورد نبوت حضرت محمد و رسالت او وجوب پیروی از هدایتش، در تورات به یقین آمده است، حجت ودلیلی است که مردم یهود هیچ پاسخی در برابر آن ندارند، و تأویل و انکار آن سودی را در برنخواهد داشت.
زیرا اینکه خداوند می فرماید:” پیامبری را به میان آنان خواهم فرستاد”.
شهادتی آشکار و یقینی بر نبوت و رسالت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم است، زیرا در اینجا مخاطب خداوند، حضرت موسی است که خود پیامبر و فرستاده خداوند می باشد، و کسی هم که همانند اوست در واقع پیامبر خداوند خواهد بود.
دلایل عقلی 1- وقتی که خداوند بیشتر پیامبرانی را مبعوث فرموده چه مانعی وجود دارد که حضرت محمد را نیز برای هدایت بشریت مبعوث فرماید؟
وقتی که از نظر عقل و شریعت مانعی وجود ندارد، چه ضرورتی دارد که رسالت او برای همه بشریت انکار شود.
2- شرایط و اوضاع و احوالی که رسول خدا در آن مبعوث گردید شرایط و اوضاعی بود که آمدن پیام و رسالتی آسمانی را برای هدایت بشریت و معرفت خداوند ضروری می نمود.
3- گسترش سریع اسلام در همه نقاط جهان و روی آوردن آزادانه مردم و ترجیح آن بر سایر ادیان خود دلیلی دیگر بر صداقت نبوت حضرت محمد است.
4- صحبت و درستی اصول و ارزشها و اندیشه ها و قوانینی که اسلام آورده است و ظهور نتایج مثبت و سازنده آنها، گواهی گرانقدر بر آن است که اسلام برنامه خداوند و پیام آور آن حضرت محمد است.
5- روی دادن معجزات و اموری بر خلاف عادت که عقل بشری تحقق آنها را از طرف غیر پیامبران محال می شمارد، که تعدادی از آنها در احادیث شبه متواتر ثابت شده اند، و بجز سبک مغزان هیچکس آنها را انکار نمی کند.
اشاره می نماییم: 1- دو نیم شدن ماه که احادیث آن در صحیحین آمده است.
موضوع به این صورت بود که ولید بن مغیره و عده ای دیگر از سران مشرکین از رسول خدا صلی الله علیه وسلم خواستند برای اثبات نبوت و رسالت خود کاری خارق العاده را انجام بدهد.
در اینحالت ماه دو نیم گردید و نیمی از آن بر روی کوه و نیمی دیگر بر پهنه آسمان دیده می شد و رسول خدا فرمود، این دو نیم شدن ماه را شما شهادت دهید !
برخی گفتند: نیمی از ماه را درمیان دره کوه ابوقبیس مشاهده نمودیم.
و مردم قریش بعدها به هنگام رفتن به تجارت از مردم دیگر مناطق در مورد آن واقعه سؤال کردند که آیا دو نیم شدن ماه را دیده اند، آنان درست همانی را که مردم مکه دیده بودند بازگو نموند.
و این آیه از قرآن در این رابطه نازل گردیده است که می فرماید: ( اقتربت الساعه و انشق القمر و ان یروا کل آیه یعرضو و یقولوا سحر مستمر و کذبوا و اتبعوا اهواءهم).
(القمر: 1 – 3 ).
" قیامت نزدیک می شود، و ماه دو نیم گردید.
( مشرکان ) هر چند معجزه و نشانه مهمی را هم ببینند از آن روی گردان می شوند، و می گویند جادوی گذرا و ناپایدار است، و آن را دروغ می پندارند، و به دنبال کششهای ناروای نفسانی خویش می رفتند”.
2- در روز جنگ احد چشم قتاده از حدقه بیرون آمد، رسول خدا صلی الله علیه وسلم آن را در جای خود نهاد، و خوب و سالم گردید.
3- در غزوه خیبر چشمان حضرت علی رضی الله علیه عنه دچار درد شدید گردید و رسول خدا صلی الله علیه و سلم، در چشمان او فوت کرد و چنان خوب شدند که انگار هیچگونه ناراحتی نداشته اند.
4- پای ابن الحکم در روز بدر شکست و رسول خدا دست خود را بر روی آن کشید و درهمان لحظات پای او شفا یافت وتا آخر عمر هیچگاه او را آزار نداد.
5- رسول خدا صلی الله علیه و سلم از خداوند خواست که بنیان حکومت کسری را برکند که خداوند دعای او را مستجاب فرمود.
6- ایشان از خداوند خواستند که ابن عباس آگاه ترین مسلمان از دین باشد، که عملا ابن عباس یکی از پیشگامان دانش در دین بود.
7- معجزه اسراء و معراج یکی از مهمترین معجزات رسول خدا می باشد، زیرا ایشان بر اساس خواست خداوند شبانه از مسجد الحرام در مکه به مسجد الاقصی در بیت المقدس و از آنجا به آسمانها رفته و وقتی به منزل بازگشند بستر ایشان هنوز سرد نگردیده بود.
8- مهمترین و ماندگارترین معجزه رسول خدا صلی الله علیه وسلم قرآن است.
قرآنی که تاریخ و سنتهای حاکم گذشتگان و آیندگان در آن وجود دارد، برای بشریت حاکم و قاضی و راهنما و نور است.
معجزه بزرگ و جاویدانی است که در گسترهء زمانها همچنان تراوت خود را حفظ خواهد کرد، و همچنان گواهی گرانقدر بر درستی نبوت رسول خدا صلی الله علیه وسلم بوده، و حجت وبرهان برای همه آیندگان خواهد بود.
ایمان به پیامبران انسان مسلمان به این موضوع ایمان و یقین دارد و که خداوند از میان بندگان خود پیامبرانی را بر گزنده و قوانین و راه و رسم خود را برای ابلاغ شدن به مردم و اتمام حجت بر آنان، به آن پیامبران وحی نموده است.
به همراه آنان نشانه های آشکاری را فروفرستاده و به وسیله معجزه از ایشان پشتیبانی نموده است که اولین آنا ن حضرت نوح و آخرینشان حضرت محمد - صلی الله علیه وسلم- می باشد.
آن پیامبران هر چند انسان بوده و بسیاری از امور بشری آنها را نیز شامل می گردیده و برای مثال: غذا و نوشیدنی می خوردند، بیمار گردیده و بهبودی می یافتند، گاهی چیزهایی را فراموش و گاهی اموری را بخاطر می آوردند و قانون زندگی و مرگ آنان رانیز در بر می گرفت، اما در عین حال کاملترین و گرامی ترین بندگان خداوند بودند، و ایمان هیچکس بجز به وسیله ایمان به آنان کامل نمی گردد، و برای اثبات این امور به دلایل نقلی و عقلی زیر توجه فرمایید.
دلایل نقلی: 1.
خداوند خود در مورد بثت و رسالت پیامبران می فرماید: « و لقد بعثنا علی کل اُمّهٍ رَسُولاً انِ اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت» ( النحل: 36) " ما به میان هر ملتی پیامبری را فرستاده ایم ( و محتوای دعوت پیامبران این بوده است ) که خداوند راپرستش و فرمانبرداری کنید و از طاغوت ( شیطان و پستان و ستمگران و...
) دوری نمایید".
و می فرماید: « انّا او حیناالیک کَما اوحَینا الی نوحٍ و النَّبیینَ من بعده و اوحیناالی اِبراهیم و اسماعیلَ و اسحاقَ و یعقوب و الأسباطِ و عیسی و ایُّوب و یونُسَ و هارون و سُلیمانَ و آتینا داؤدَ زبُوراً، و رُسُلاً قد قصصنا علیک مِن قبلُ و رُسُلاً لم نقصصهم علیک و کلم الله موسی تکلیما.
رسلاً مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس علی الله حجه بعد الرسل و کان الله عزیزاً حکیما)” النساء: 163”.
" ( ای پیامبر ) ما به تو ( قرآن و شریعت را ) وحی نمودیم و همانگونه که پیش از تو به نوح و پیامبران بعد از او وحی کردیم و ( همانگونه که ) به ابراهیم و اسحاق و یعقوب و نوادگان ( او ) و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی نمودیم و زبور را به داؤد دادیم.
ما پیامبرانی را فرستاده ایم تا ( مؤمنان را ) مژده رسان و ( کافران را به عقاب ) بیم دهنده باشند.
و بعد از آمدن پیغمبران حجت و دلیلی بر خداوند برای مردمان باقی نماند و خدا چیره و کارهایش به جا و به موقع است”.
2.
حضرت محمد- صلی الله علیه و سلم- راجع به خود و دیگر پیامبران می فرماید: " پیامبران 120 هزار نفرند که 311 نفر از آنها دارای رسالت بوده اند".
و می فرماید: " پیامبری را بر دیگر پیامبران برتری ندهید”.
و در مورد ماجرای” اسراء” که از رسول خدا نقل می نمایند: همه پیامبران را در بیت المقدس ملاقات فرموده و در اقامه نماز امام آنها گردیده و همچنین در آسمانها یحیی، عیسی و یوسف و ادریس و موسی و ابراهیم را دیده و از مشاهدات خود سخن گفته است.
3.
ایمان و یقین میلیونها نفر از مسلمانان و اهل کتاب اعم از یهود و مسیحیان به پیامبرا ن خداوند و کمال و برتری و برگزیدگی آنان گواهی محکم بر وجود و رسالت پیامبران است.
دلایل عقلی: 1.
لازمه پروردگاری و رحمت خداوند آن است که برای آنکه مردم او را بشناسند، و راه رشد و کمال مورد نظرش را در پیش گیرند، و به سعادت و سر بلندی دنیا و آخرت برسند، پیامبرانی را همراه با پیامهایی به میان مردم بفرستد.
2 .
اینکه خداوند آفریده ها را برای عبادت و در پیش گرفتن راه و رسم مورد نظر خود آفریده است و می فرماید: « و ما خَلَقتُ الجِنَّ و الإنسَ الا لیعبُدونِ » -( الذاریات: 56) " جن و انسان را جز برای عبادت و فرمانبرداریم نیافریده ام”.
به همین خاطر فرستادن پیامبرانی برای آنکه به مردم بیاموزند که چگونه خداوند را عبادت و فرمانبرداری نمایند، کاری لازم و ضروری است.
اینکه پاداش و عذاب دست آورد طبیعی اطاعت و معصیت هستند، و اطاعت و معصیت به پاکی و ناپاکی نفس انسان ارتباط دارد، موضوعی است که آمدن پیامبران را لازم و سرنوشت سازمی نماید.
برای آنکه در روز قیامت مردم ادعا نکنند که :خداوندا ما نمی دانستیم چگونه تو را عبادت و فرمانبرداری نماییم، و نمی دانستیم گناه و معصیت چه هستند تا از آنها دوری کنیم.
و در مورد سختی این روز فکر نمی کردیم، خداوندا ما را دچار عذاب مگردان !
و در این صورت آنان برای خود حجت و دلایلی را در اختیار می داشتند.
همین موضوع زمینه ساز بعثت پیامبران و راهنماییهای خداوند می باشد.
خداوند متعال می فرماید: « رُسُلاّ مُبَشِّرینَ و منذرین لئلا یکون للنّاس علی اللهِ حُجَّهٌ بعد الرُّسُلِ و کان الله عزیزاً حکیماً »( النساء: 165) " پیامبرانی که برای ( اهل ایمان ) بشارت دهنده و ( برای اهل کفر ) بیم دهنده اند، تا پس از آمدن پیامبران برای مردم نزد خداوند حجت و بهانه ای باقی نماند، و خداوند چیره است و کارهایش بجا و به موقع می باشد”.
ضرورت محبت اصحاب رسول خدا و احترام ائمه و پیشوایان دینی انسان مسلمان بر این باور است که محبت اصحاب و اهل البیت رسول خدا صلی الله علیه و سلم واجب و ضروری است و آنان بر دیگر مسلمانان فضیلت و برتری دارند.
و خود آنها نیز براساس پیشگامی در مسلمان شدن و مجاهدات در راه ترویج آن دارای منزلتهای متفاوتی می باشند.
گرامی ترین آنان خلفای راشدین: ابوبکر،عمر، عثمان، و علی رضی الله عنهم اجمعین می باشند، زبیربن عوام، سعد بن ابی وقاص، سعیدبن زید، ابوعبیده عامربن جراح، عبدالرحمن بن عوف.
و پس از آنان شرکت کنندگان در جنگ بدر و کسانی دیگر قرار دارند که به آنها هم مانند عشره مبشره مژده رفتن به بهشت داده شده است: مانند حضرت فاطمه زهراء رضی الله عنهم اجمعین و بعد از آنان اهل بیعه الرضوان که هزار و چهارصد نفر بودند، قرار دارند.
همچنین انسان مسلمان اکرام و احترام پیشوایان مسلمان مانند: امامان دین و پیشگامان علم و دانش و قراء و فقهاء و محدثین و مفسرین تابعین و پس از تابعین رحمهم الله را بر خود واجب می شمارد.
به همان صورت احترام و پیروی از کارگزاران پاک و پرهیزکار و خدمتگزار حکومت اسلام و جهاد به همراهی آنان وخواندن نماز پشت سرشان را بر خود لازم و ضروری می داند.
به همین خاطر انسان مسلمان در ارتباط با آن بزرگواران خود را مکلف به مراعات آداب خاصی می داند: اصحاب و اهل بیت 1.
به این دلیل که خداوند و پیامبر گرامی اسلام آنان را دوست می دارند، انسان مسلمان هم محبتشان را بر خود لازم بشمارد.
زیرا خداوند متعال در مورد آنان می فرماید: «محمدٌ رسول الله والذین معه اشدّاءُ علی الکفار رحماء بینهم تراهم رکعا سجداً یبتغون فضلاً من الله و رضوانا » (الفتح: 29).
“محمد فرستاده خداست و کسانی که یار و همراه او هستند در رویارویی با کافران تند و با استقامت، و نسبت به یکدیگر مهربان و دلسوزند، ایشان را مدام در حال رکوع و سجود (وفرمانبرداری خداوند)می بینی.
آنان همواره فضلی را از خداوند و رضایت او رامی طلبند".
و پیامبر گرامی اسلام درمورد یاران خود می فرماید: “به اصحاب و یاران من ناسزا نگویید، اگر هریک از شما به اندازه کوه احد طلا را در راه خدا هزینه نماید، همچون مقدار اندکی از احسان ونیکی آنان نخواهد بود”.
به برتری آنان بر سایر مسلمانان ایمان و یقین داشته باشد، زیرا خداوند متعال در مقام مدح آنان می فرماید: «والسابقون الاولون من المهاجرین والانصار و الذین اتبعوهم بإحسان رضی الله عنهم و رضوا عنه، و اعد لهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ابداً ذلک الفوز العظیم » (هود: 56) “پیشگامان نخستین مهاجرین و انصار و کسانی که روش آنان را در پیش گرفتند، خداوند از آنان خوشنود است و ایشان هم از خداوند خوشنودند، و خداوند برای آنان بهشت را آماده ساخته است، (بهشتی)که در زیر (درختان و کاخهای)آن رودخانه ها جاری است و برای همیشه در آنجا ماندگار خواهند شد، پیروزی ونجات بزرگ این است”.
ابوبکر صدیق را گرامی ترین اصحاب رسول خدا بشمارد و پس از او عمر و عثمان و علی رضی الله عنه دارای شأن و منزلت برتر بداند.
زیرا ابن عمر رضی الله عنه می فرماید:”در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه وسلم، هنگامی که می گفتیم: ابوبکر و عمر و عثمان و علی رسول خدا صلی الله علیه و سلم آن را می شنبه مخالفتی با آن نمی فرمود”.
4.
از بدگویی آنان خود داری نماید و در مورد مسایل اختلافی – که بسیاری از آنها طبیعی و نشانهء رشد بینش و نگرش دینی آنها بوده است – سکوت نماید، و چنانچه کسی در پی تحقیق و بررسی باشد باید مسایل تاریخی را در چهار چوب زمان و مکان و واقعیت شخصیت آن بزرگان و شرایط داخلی و خارجی مسلمانان مورد توجه قرار دهد.
5.
لازم است بر این باور باشد که حفظ حرمت همسران رسول خدا صلی الله علیه وسلم، لازم و ضروری است و آنان زنانی پاک دامن و گرامی بوده اند، و ازمیان آنان خدیجه و عایشه دختر حضرت ابوبکر را برتر بداند.
زیرا خداوند متعال در مورد همسران رسول خدا می فرماید: «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم و ازواجه امهاتهم » (الاحزاب: 6) “پیامبر نسبت به خود مؤمنین به آنان اولویت بیشتری دارد (و اراده و امر او مقدم بر خواست آنان است)و همسران پیامبر مادران مؤمنان به حساب می آیند”.
پیشوایان دین 1.
انسان مسلمان لازم است ائمه و پیشوایان دین را دوست داشته باشد، از خداوند برایشان طلب مغفرت بنماید و به فضل و بزرگواریشان معترف باشد.
زیرا آیه (و الذین اتبعوهم بإحسان)آنان را نیز شامل می شود.
و پیامبر گرامی می فرماید: بهترین قرن قرنی است که من در آن زندگی می کنم و پس از آن قرنهایی که در پی هم می آیند".
و تقریبا بیشتر قراء قرآن، راویان احادیث و مفسرین قرآن در همان سه قرنی زندگی می کرده اند که رسول خدا به نیکی از آنها یاد فرموده است.
و کسانی را که برای آنان طلب آمرزش می نماید مورد تمجید قرار می دهد که: «ربنا اغفر لنا و لإخواننا الذین سبقونا بالإیمان» (الحشر: 1).
“پروردگارا ما و برادرانمان را کسانی که در ایمان بر ما پیشی گرفته اند بیامرز".
آنها رابه خیر و نیکی یادآور شود، وسخن و رأی آنها را مورد استهزاء قرار ندهد،وبداند که آنان مجتهدینی مخلص بوده که احترام آنها لازم است رعایت شود، و – در مسایل اعتقادی و فقه عبادات – رأیشان را بر رأی مجتهدین بعدی مقدم دارد،زیرا آنان شاهد امور و مسایلی بوده اند که دیگران آنها را درک و مشاهده ننموده اند، و پس از کلام خداوند و سنت پیامبر گرامی و اقوال اصحاب، رأی آنان را شایسته پذیرش و پیروی بداند.
موضوعات ومسایلی فقهی و دینی را که ائمه اربعه:مالک،شافعی، احمد و ابوحنیفه تدوین نموده اند، برگرفته شده معرفت آنها از قرآن و سنت رسول خدا بداند،و آنان تنها شناخت خود را از آن دو اصل وبراساس قیاس- چنانچه نص و ایماء واشاره ای در قرآن و سنت نمی یافتند – تدوین نموده اند.
بر این باور باشد که پیروی از فقه وآراء هریک از ائمه بزرگوار جایز و رواست و چنانچه با نص صریح قرآن و سنت رسول خدا منافات نداشته باشد، عمل به آنها عمل به دین خداوند به شمار می رود.
زیرا کلام خداوند و پیامبر او بر کلام و رأی همه انسانها برتری دارد.
زیرا خداوند متعال می فرماید: «و ما کان لمؤمن و لا مومنهِ اذا قضی الله و رسوله امراَ ان یکون لهم الخیرهُ من امرهم» (الاحزاب: 36).
“هیچ مرد و زن مؤمن در کاری که خداوند و پیامبرش در مورد آن حکم کرده باشند اختیاری ندارند".
و پیامبر گرامی اسلام می فرماید:”سوگند به خداوندی که جان من در اختیار اوست، هیچیک از شما ایمان ندارد، مگر آنکه خواسته های او براساس رسالتی باشد که من آورده ام”.
این واقعیت را هم باید بپذیریم که ائمه و پیشوایان بزرگوار اسلام انسانند و امکان دارد که در موضوعی و موردی بدون عمد حق را درنیابند وخاطر غفلت و سهو و نسیان یا عدم احاطه بر همه مسایل دچار اشتباه بشوند.
به همین خاطر انسان مسلمان نباید در مورد یک یک آراء آنان از خود تعصب نشان داده وآراءدیگر ائمه را خطا و ناصواب بداند.بلکه می تواند رأی هر یک را که بیشتر به صواب و صحت نزدیک بود بپذیرد، ورأی آنان را چنانچه با قرآن و سنت رسول خدا منافات نداشته باشد، مردود نشمارد.
6.
در رابطه با پاره ای از مسایل فرعی دینی آنها را معذور بشمارد،و بر این باور باشد که اختلافهای موجودمیان آنها براساس جهل و تعصب درمورد رأی خود نبوده است.
بلکه به خاطر این بوده که تعدادی از احادیث در اختیار امام مخالف رأی امام دیگر نبوده یاآنها را منسوخ می شمرده یاحدیثی دیگر را در تضاد با آن می دانسته است.
یا برداشت و معرفت او در ارتباط با آن احادیث با معرفت امام دیگر متفاوت بوده است.
زیرا فهم و معرفت معنی و مدلول الفاظ و حمل آنها بر آن شناخت و یژه روا و جایز می باشد.
برای مثال امام شافعی رحمه الله از آیه « او لامستم النساء » این برداشت را دارد که لمس بدن زن باعث نقض وضو می شود.
و از کلمهء”لامستم”لمس نمودن را فهمیده است.
و دیگر ائمه نگاه وبرداشت دیگری در مورد کلمهء”لامستم”دارند و آن را به مجامعه و عمل زناشویی معنی می کنند، و درنتیجه لمس نمودن را سبب نقص وضو نمی شمارند، اما به شرط قصد لذت بردن آن را باعث نقص وضو می دانند.
ممکن است این سؤال برای کسانی پیش بیاید که، چرا امام شافعی برای موافقت با دیگر ائمه از رأی خود صرف نظر ننموده است، تا حد اقل این اختلاف نظر برطرف بشود.
در پاسخ باید گفت که: امام شافعی وقتی این آیه قرآن را آنگونه می فهمد ودر مورد آن تردیدی در دل ندارد، درست نیست که از رأی خود بخاطر موافقت با رأی امامی دیگر عدول نماید، و درنتیجه معرفت خود را از قرآن بخاطر رأی امامی دیگر کنار بگذارد،زیرا این کار درواقع کاری نادرست و غیر عملی است.
اما در صورتی که نصی صریح و صحیح ازقرآن و سنت با برداشت وشناخت او منافات داشته باشد، لازم است که آن نص را بپذیرد، و معرفت خود را از آن لفظی که دارای دلالت صریح و صحیح نیست کنار بگذارد، زیرا اگر دلالت آن دلالتی قطعی می بود صرفنظر از امامان بزرگوار مانند آنان، عامه مردم هم در موردشان دچار اختلاف نظر نمی شدند.