دانلود مقاله َسوره توبه

Word 268 KB 15446 25
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • َسوره توبه
    ََمقدمه
    این سوره داراى 129 آیه است که همه در ((مدینه )) نازل شده
    ________________________________________
    تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 271
    توجه به چند نکته
    توجه به این نکات قبل از تفسیر سوره لازم است :
    1 - نامهاى این سوره
    مفسران براى این سوره نامهاى زیادى که بالغ برده نام مى شود ذکر کرده اند، که از همه معروفتر ((برائت )) و ((توبه )) و ((فاضحه )) است ، و هر یک از این نامها دلیل روشنى دارد، نام برائت به این جهت بر این سوره گذارده شده که آغاز آن برائت و بیزارى خداوند از مشرکان پیمان شکن است .
    و ((توبه )) به این خاطر است که در این سوره سخن از ((توبه )) فراوان به میان آمده ، و نامگذارى به ((فاضحه )) به جهت آن است که آیات مختلفى از آن موجب رسوائى و فضاحت منافقان و پردهبردارى از روى اعمالشان بوده است .
    2 - تاریخچه نزول سوره
    این سوره آخرین سوره یا از آخرین سوره هائى است که بر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در مدینه نازل گردید، و همانگونه که گفتیم داراى 129 آیه است .
    آغاز نزول آن را در سال نهم هجرت مى دانند، و مطالعه آیات سوره نشان مى دهد که قسمتى از آن پیش از جنگ تبوک ، و قسمتى به هنگام آمادگى براى جنگ ، و بخش دیگرى از آن پس از مراجعت از جنگ نازل شده است .
    از آغاز سوره تا آیه 28 قبل از فرا رسیدن مراسم حج نازل گردیده ، و همانطور که شرح آن به خواست خدا خواهد آمد، آیات آغاز این سوره که پیرامون وضع باقیمانده مشرکان بود در مراسم حج به وسیله امیر مؤ منان على (علیه السلام ) به مردم ابلاغ شد.
    ________________________________________
    تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 272
    3 - محتواى سوره
    از آنجا که این سوره به هنگام اوج گرفتن در جزیره عرب و پس از در هم شکسته شدن آخرین مقاومت مشرکان نازل گردیده ، محتواى آن داراى اهمیت ویژه و فرازهاى حساسى است .
    قسمت مهمى از آن پیرامون باقیمانده مشرکان و بت پرستان و قطع رابطه با آنها، و الغاء پیمانهائى است که با مسلمانان داشتند (بخاطر نقض مکرر این پیمانها از طرف آنان ) تا بقایاى بت پرستى براى همیشه از محیط اسلام بر چیده شود.
    و از آنجا که با گسترش اسلام و در هم شکسته شدن صفوف دشمنان عده اى تغییر چهره داده ، خود را در صفوف مسلمانان جاى دادند، تا در فرصت مناسب به اسلام ضربه کارى زنند، قسمت مهم دیگرى از این سوره از منافقان و سرنوشت آنان سخن مى گوید، و به مسلمانان شدیدا هشدار مى دهد و نشانه هاى منافقان را بر مى شمرد.
    بخش دیگرى از این سوره پیرامون اهمیت جهاد در راه خدا است ، زیرا در این موقع حساس غفلت از این موضوع حیاتى باعث ضعف و عقب نشینى و یا شکست مسلمانان مى شد.
    بخش مهم دیگرى از این سوره به عنوان تکمیل بحثهاى گذشته از انحراف اهل کتاب (یهود و نصارى ) از حقیقت توحید، و انحراف دانشمندانشان از وظیفه رهبرى و روشنگرى سخن مى گوید.
    و نیز در آیات دیگرى به تناسب بحثهاى مربوط به جهاد، مسلمانان را به اتحاد و فشردگى صفوف دعوت مى کند و متخلفین یعنى افراد سست و تنبلى که به بهانه هاى مختلف شانه از زیر بار وظیفه جهاد تهى مى کردند شدیدا سرزنش و ملامت و به عکس از مهاجرین نخستین و سایر مؤ منان راستین مدح و ستایش
    ________________________________________
    3 - محتواى سوره از آنجا که این سوره به هنگام اوج گرفتن در جزیره عرب و پس از در هم شکسته شدن آخرین مقاومت مشرکان نازل گردیده ، محتواى آن داراى اهمیت ویژه و فرازهاى حساسى است .

    قسمت مهمى از آن پیرامون باقیمانده مشرکان و بت پرستان و قطع رابطه با آنها، و الغاء پیمانهائى است که با مسلمانان داشتند (بخاطر نقض مکرر این پیمانها از طرف آنان ) تا بقایاى بت پرستى براى همیشه از محیط اسلام بر چیده شود.

    و از آنجا که با گسترش اسلام و در هم شکسته شدن صفوف دشمنان عده اى تغییر چهره داده ، خود را در صفوف مسلمانان جاى دادند، تا در فرصت مناسب به اسلام ضربه کارى زنند، قسمت مهم دیگرى از این سوره از منافقان و سرنوشت آنان سخن مى گوید، و به مسلمانان شدیدا هشدار مى دهد و نشانه هاى منافقان را بر مى شمرد.

    بخش دیگرى از این سوره پیرامون اهمیت جهاد در راه خدا است ، زیرا در این موقع حساس غفلت از این موضوع حیاتى باعث ضعف و عقب نشینى و یا شکست مسلمانان مى شد.

    بخش مهم دیگرى از این سوره به عنوان تکمیل بحثهاى گذشته از انحراف اهل کتاب (یهود و نصارى ) از حقیقت توحید، و انحراف دانشمندانشان از وظیفه رهبرى و روشنگرى سخن مى گوید.

    و نیز در آیات دیگرى به تناسب بحثهاى مربوط به جهاد، مسلمانان را به اتحاد و فشردگى صفوف دعوت مى کند و متخلفین یعنى افراد سست و تنبلى که به بهانه هاى مختلف شانه از زیر بار وظیفه جهاد تهى مى کردند شدیدا سرزنش و ملامت و به عکس از مهاجرین نخستین و سایر مؤ منان راستین مدح و ستایش تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 273 مى کند.

    و از آنجا که جامعه گسترده اسلامى در آن روز نیازهاى مختلفى پیدا کرده بود، که مى بایست بر طرف گردد، به همین مناسبت بحثى از زکات ، و پرهیز از تراکم و کنز ثروت ، و لزوم تحصیل علم ، و وجوب تعلیم افراد نادان را یاد آور مى شود.

    علاوه بر مباحث فوق ، مباحث دیگرى مانند داستان هجرت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم )، مساءله ماههاى حرام که جنگ در آن ممنوع است ، موضوع گرفتن جزیه از اقلیتها و امثال آن به تناسب مطرح گردیده است .

    4 - چرا این سوره بسم الله ندارد؟

    پاسخ این سؤ ال را چگونگى شروع این سوره به ما مى دهد، زیرا این سوره در واقع با اعلان جنگ به دشمنان پیمان شکن ، و اظهار برائت و بیزارى و پیش گرفتن یک روش محکم و سخت در مقابل آنان آغاز شده است ، و روشنگر خشم خداوند نسبت به این گروه است و با ((بسم الله الرحمن الرحیم )) که نشانه صلح و دوستى و محبت و بیان کننده صفت رحمانیت و رحیمیت خدا است ، تناسب ندارد.

    این موضوع در روایتى از على (علیه السلام ) نقل شده است .

    گروهى نیز معتقدند چون این سوره در حقیقت دنباله سوره انفال است ، زیرا در سوره انفال پیرامون پیمانها سخن گفته شده ، و در این سوره پیرامون الغاى پیمانهاى پیمانشکنان بحث شده ، لذا بسم الله در میان این دو ذکر نشده است .

    تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 274 روایتى نیز در این باره از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده است .

    و هیچ مانعى ندارد که علت ترک ((بسم الله )) هر دو موضوع باشد، که به یکى در روایت نخست و به دیگرى در روایت دوم اشاره شده است .

    5 - فضیلت و سازندگى این سوره در روایات اسلامى اهمیت خاصى به تلاوت این سوره و سوره انفال ، داده شده است ، از جمله در روایتى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم که فرمود: ((من قراء برائه و الانفال فى کل شهر لم یدخله نفاق ابدا و کان من شیعه امیر المؤ منین حقا)): ((کسى که سوره برائت و انفال را در هر ماه بخواند روح نفاق در او داخل نمى شود و از پیروان راستین على (علیه السلام ) خواهد بود)).

    بارها گفته ایم اهمیت فوق العاده اى که در روایات به خواندن سوره هاى مختلف داده شده نه به این معنى است که خواندن بدون اندیشه و عمل سبب مى شود که به طرز خارق العاده اى این آثار آشکار شود، و فى المثل کسى که الفاظ برائت و انفال را بدون کمترین فهم معنى آنها بخواند از نفاق بیگانه و در صف شیعیان راستین قرار خواهد گرفت ، بلکه اینها در حقیقت اشاره به محتواى سوره و اثر سازنده آن در تربیت فرد و اجتماع است ، که آنهم بدون فهم معنى و آمادگى براى عمل ممکن نیست ، و از آنجا که صفوف مؤ منان راستین و منافقان و خطوط اصلى زندگى آنان در این دو سوره به طرز واضحى مشخص شده ، و براى آنها که مرد عملند نه سخن ، راه را کاملا روشن ساخته است ، بنابر این تلاوت آنها به ضمیمه فهم محتوا و پیاده کردن آن در زندگى ، این اثر فوق العاده را دارد و آنها که به قرآن و آیات نورانیش همانند یک افسون مى نگرند در حقیقت از روح این کتاب تربیتى و انسانساز بیگانه اند.

    تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 275 اهمیت نکات مختلفى که در این سوره به آن اشاره شده بقدرى زیاد است که از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده که فرمود سوره برائت و توحید با هفتاد هزار صف از صفوف ملائکه بر من نازل گردید و هر کدام اهمیت این دو سوره را توصیه مى کردند!

    6- یک واقعیت تاریخى که بعضى سعى دارند آنرا بپوشانند تقریبا تمام مفسران و مورخان اتفاق نظر دارند که هنگامى که این سوره - یا آیات نخستین آن - نازل شد و پیمان هائى را که مشرکان با پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) داشتند لغو کرد پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) براى ابلاغ این فرمان آن را به ابو بکر داد تا در موقع حج در مکه براى عموم مردم بخواند سپس آن را گرفت و به على (علیه السلام ) داد و على (علیه السلام ) ماءمور ابلاغ آن گردید و در مراسم حج بهمه مردم ابلاغ کرد گرچه جزئیات و شاخ و برگ آن را متفاوت نقل کرده اند ولى توجه به چند نکته زیر مى تواند حقیقتى را براى ما روشن سازد: 1 - ((احمد حنبل )) پیشواى معروف اهل سنت در کتاب ((مسند)) خود از ((ابن عباس )) چنین نقل مى کند که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فلان شخص را (منظور ابو بکر است که از روایات آینده روشن مى شود) فرستاد و سوره توبه را به او داد (تا به مردم به هنگام حج ابلاغ کند) سپس على (علیه السلام ) را به دنبال او فرستاد و آن را از او گرفت و فرمود ((لا یذهب بها الا رجل منى و انا منه )): ((ابلاغ این سوره تنها به وسیله کسى باید باشد که او از من است و من از اویم )).

    2 - و نیز در همان کتاب از ((انس بن مالک )) نقل مى کند که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) سوره برائت را با ابوبکر فرستاد اما هنگامى که به ((ذى الحلیفه )) (نام دیگرش مسجد شجره است که در یک فرسخى مدینه قرار دارد) رسید فرمود: تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 276 ((لا یبلغها الا انا او رجل من اهل بیتى فبعث بها مع على )): ((این سوره را جز خودم یا کسى که از خاندان من است نباید ابلاغ کند.

    سپس آنرا با على (علیه السلام ) فرستاد)).

    3 - و نیز در همان کتاب به سند دیگر از على (علیه السلام ) نقل مى کند که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) هنگامى که سوره برائت را با او فرستاد على (علیه السلام ) عرض کرد اى پیامبر خدا!

    من خطیب و سخنور نیستم ، پیامبر فرمود چاره اى جز این نیست ، که یا من آنرا باید ببرم یا تو، على (علیه السلام ) گفت : اکنون که چنین است من مى برم ، پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: ((انطلق فان الله یثبت لسانک و یهدى قلبک )): ((برو که خداوند زبان تو را ثابت مى دارد و قلب تو را هدایت مى کند)) سپس پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) دستش را بر دهان على (علیه السلام ) گذارد (تا به برکت آن زبانش گویا و فصیح گردد).

    4 - ((نسائى )) پیشواى مشهور اهل سنت در کتاب ((خصائص )) از ((زید بن سبیع )) از على (علیه السلام ) چنین نقل مى کند که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) سوره برائت را با ابوبکر به سوى اهل مکه فرستاد، سپس او (على (علیه السلام ) را به دنبال وى فرستاد و گفت نامه را از او بگیر و به سوى مکه برو، على (علیه السلام ) در راه به ابو بکر رسید و نامه از او گرفت ، ابوبکر محزون بازگشت و به پیامبر عرض کرد: انزل فى شى ؟

    آیا درباره من آیه اى نازل شده ؟

    (که مرا از این کار عزل کردى ) پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود نه ، ((الا انى امرت ان ابلغه انا او رجل من اهل بیتى )): ((من ماءمور شدم که یا خودم آنرا ابلاغ کنم یا مردى از خاندانم آنرا ابلاغ کند)).

    5 - و نیز به سند دیگر از عبدالله ابن ارقم چنین نقل مى کند که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) سوره برائت را با ابوبکر فرستاد، هنگامى که قسمتى از راه را پیمود، تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 277 على را فرستاد و سوره را از او گرفت و آنرا با خود (به مکه ) برد و ابوبکر در دل یک نوع ناراحتى احساس کرد (و خدمت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمد) پیامبر فرمود: ((لایؤ دى عنى الا انا او رجل منى )).

    6 - دانشمند معروف ((ابن کثیر)) در تفسیر خود از ((احمد حنبل )) از ((حنش )) از على (علیه السلام ) چنین نقل مى کند، هنگامى که ده آیه از سوره برائت بر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نازل شد، ابوبکر را خواند و او را براى تلاوت این آیات براى اهل مکه مبعوث نمود، سپس به دنبال من فرستاد، و فرمود به دنبال ابوبکر برو و هر کجا به او رسیدى نامه را از او بگیر...

    ابوبکر به سوى پیامبر بازگشت ، و پرسید آیا درباره من چیزى نازل شده ، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود نه ، ((ولکن جبرئیل جائنى فقال لن یؤ دى الا انت او رجل منک )).

    7 - عین همین مضمون را ((ابن کثیر)) از ((زید بن یسیغ )) نقل کرده است .

    8 - و نیز همان دانشمند اهل سنت این حدیث را به سند دیگر از ابوجعفر محمد بن على بن حسین بن على (امام باقر) (علیه السلام )، در تفسیر خود آورده است .

    9 - علامه ((ابن اثیر)) دانشمند دیگر اهل سنت در ((جامع الاصول )) از ((ترمذى )) از ((انس بن مالک )) چنین نقل کرده است ، که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) سوره برائت را با ابوبکر فرستاد، سپس او را خواست و فرمود: لاینبغى لاحد ان یبلغ هذه الا رجل من اهلى ، فدعا علیا فاعطاه ایاه : ((براى هیچ کس سزاوار نیست که این سوره را ابلاغ کند مگر مردى از خاندانم ، سپس على (علیه السلام ) را خواست و سوره را به او داد)).

    تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 278 10 - ((محب الدین طبرى )) اهل سنت در کتاب ((ذخائر العقبى )) از ((ابو سعید)) یا ((ابو هریره )) چنین نقل مى کند: رسول الله (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) ابوبکر را ماءمور نظارت بر امر حج کرد هنگامى که به سرزمین ((ضجنان )) رسید، صداى شتر على (علیه السلام ) را شنید، و آنرا شناخت ، و به سراغ او آمده و گفت براى چه آمدى ؟

    گفت خیر است ، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) سوره برائت را با من فرستاده است ، هنگامى که ابوبکر بازگشت (و از تغییر این رسالت اظهار نگرانى کرد) پیامبر فرمود: لا یبلغ عنى غیرى او رجل منى یعنى علیا: هیچ کس جز خودم نباید از طرف من ابلاغ کند، مگر کسى که از من است ، منظورش على (علیه السلام ) بود.

    در روایات دیگر تصریح شده که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) شتر مخصوص خود را به على سپرد تا بر آن سوار شود و به مکه برود و این دعوت را ابلاغ کند، در وسط راه هنگامى که ابوبکر صداى شتر را شنید شناخت .

    این حدیث با آنچه در بالا ذکر شد، در واقع یک مطلب را مى رساند، و آن اینکه شتر، شتر مخصوص پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بود که در آن موقع در اختیار على (علیه السلام ) قرار داده بود، زیرا ماءموریت او ماءموریت مهمى بود.

    در بسیارى دیگر از کتب معروف اهل سنت این حدیث گاهى به صورت مسند، و گاهى به صورت مرسل نقل شده است ، و از احادیثى است که هیچ کس در اصل آن ایرادى ندارد.

    مطابق بعضى از روایات که از طرق اهل تسنن وارد شده ابوبکر پس از آنکه از منصب ابلاغ این آیات عزل شد، به عنوان امیر الحاج به مکه آمد، و بر امر حج نظارت داشت .

    توضیح و بررسى : این حدیث به روشنى فضیلت بزرگى را براى على (علیه السلام ) اثبات مى کند، تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 279 ولى متاءسفانه مانند سایر احادیثى که از اینگونه است ، مورد بى مهرى قرار گرفته ، و جمعى تلاش و کوشش مى کنند آنرا یا به کلى از ارزش بیاندازند، و یا از اهمیت آن بکاهند، و براى این کار راههائى انتخاب کرده اند!.

    1 - گاهى مانند، نویسنده ((المنار)) از میان احادیث مربوط به این قسمت ، تنها آن احادیثى را انتخاب کرده اند که درباره نظارت ابوبکر بر مراسم حج سخن مى گوید، ولى درباره گرفتن سوره برائت از او و گفتارى که پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) درباره على (علیه السلام ) فرمود سکوت اختیار کرده اند!.

    در حالى که سکوت قسمتى از احادیث از این موضوع دلیل بر آن نمى شود که آن همه احادیث را که در این باره بحث مى کند نادیده بگیرند، روش تحقیقى ایجاب مى کند که همه احادیث را مورد توجه قرار دهند، هر چند بر خلاف میل و پیشداوریهاى آنها باشد.

    2 - زمان دیگرى به تضعیف سند بعضى از احادیث مانند حدیثى که به ((سماک )) و ((حنش )) منتهى مى شود، پرداخته اند.

    (همانند همان مفسر مذکور).

    در حالى که این حدیث یک طریق و دو طریق ندارد، و راوى آن منحصر به ((سماک )) و ((حنش )) نیست ، بلکه به طرق متعدد در کتب معتبر آنان آمده است .

    3 - و زمانى به توجیه هاى شگفت انگیزى درباره متن حدیث پرداخته اند، مثل اینکه گفته اند اگر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) ماءموریت ابلاغ سوره را به على (علیه السلام ) داد، به خاطر این بوده که بنا به عادت عرب لغو پیمانها باید به وسیله خود شخص یا یکى از خاندان او ابلاغ گردد.

    در حالى که اولا در طرق متعددى تصریح شده که پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود جبرئیل براى من این دستور را آورده ، و یا چنین ماءموریتى پیدا کرده ام .

    ثانیا در بعضى از طرق این احادیث که در بالا ذکر شد مى خوانیم که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 280 به على (علیه السلام ) فرمود، اگر تو این کار را نکنى من خودم باید اقدام به این کار کنم مگر عباس عموى پیغمبر یا یکى دیگر از بستگان او در میان مسلمانان وجود نداشتند که اگر على (علیه السلام ) نرود باید شخص پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) اقدام به این کار کند.

    ثالثا براى اصل این موضوع که عادت عرب چنین بوده است هیچ گونه مدرکى ذکر نکرده اند، و چنین به نظر مى رسد که حدس و تخمین و گمانى براى توجیه حدیث فوق ، طبق میل خود بوده است .

    رابعا در بعضى از طرق معتبر این حدیث جمله لا یذهب بها الا رجل منى و انا منه یا مانند آن آمده است که نشان مى دهد پیامبر على (علیه السلام ) را همچون خودش و خویش را همچون او مى دانست (همان مضمونى که در آیه مباهله آمده است ).

    از آنچه در بالا آوردیم چنین نتیجه مى گیریم که اگر تعصبها و پیشداوریها را کنار بگذاریم پیامبر با این کار برتر بودن مقام على (علیه السلام ) را از همه صحابه مشخص ساخته است ، ((ان هذا الا بلاغ ))!

    تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 281 آیه 1 - 2 آیه و ترجمه بَرَاءَهٌ مِّنَ اللَّهِ وَ رَسولِهِ إِلى الَّذِینَ عَهَدتم مِّنَ الْمُشرِکِینَ(1) فَسِیحُوا فى الاَرْضِ أَرْبَعَهَ أَشهُرٍ وَ اعْلَمُوا أَنَّکمْ غَیرُ مُعْجِزِى اللَّهِ وَ أَنَّ اللَّهَ مخْزِى الْکَفِرِینَ(2) 1 - این اعلام بیزارى خدا و پیامبر او به کسانى از مشرکان است که با آنها عهد بسته اید.

    2 - با این حال چهار ماه (مهلت دارید که ) در زمین (آزادانه ) سیر کنید (و هر جا مى خواهید بروید و بیندیشید) و بدانید شما نمى توانید خدا را ناتوان سازید (و از قدرت او فرار کنید و نیز بدانید) خداوند خوار کننده کافران است .

    پیمانهاى مشرکان الغاء مى شود در محیط دعوت اسلام گروههاى مختلفى وجود داشتند، که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با هر یک از آنها طبق موضعگیریهایشان رفتار مى کرد: گروهى با پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) هیچ گونه پیمانى نداشتند، و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در مقابل آنها نیز هیچ گونه تعهدى نداشت .

    تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 282 گروههاى دیگرى در حدیبیه و مانند آن پیمان ترک مخاصمه با رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بسته بودند این پیمانها بعضى داراى مدت معین بود، و بعضى مدتى نداشت .

    در این میان بعضى از طوائفى که با پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) پیمان بسته بودند، یک جانبه و بدون هیچ مجوزى پیمانشان را به خاطر همکارى آشکار با دشمنان اسلام شکستند، و یا در صدد از میان بردن رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بر آمدند، همانند یهود بنى نضیر و بنى قریظه ، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) هم در مقابل آنها شدت عمل به خرج داد، و همه را از مدینه طرد کرد، ولى قسمتى از پیمانها هنوز به قوت خود باقى بود، اعم از پیمانهاى مدتدار و بدون مدت .

    آیه اول مورد بحث به تمام مشرکان (بت پرستان ) اعلام مى کند که : هر گونه پیمانى با مسلمانان داشته اند، لغو خواهد شد، و مى گوید ((این اعلام برائت و بیزارى خداوند و پیامبرش از مشرکانى که با آنها عهد بسته اید، مى باشد)).

    (برائه من الله و رسوله الى الذین عاهدتم من المشرکین ) سپس براى آنها یک مهلت چهارماهه قائل مى شود، که در این مدت بیاندیشند، و وضع خود را روشن سازند، و پس از انقضاى چهار ماه یا باید دست از آئین بت پرستى بکشند و یا آماده پیکار گردند، و مى گوید: ((چهار ماه در زمین آزادانه به هر کجا مى خواهید بروید)) (ولى بعد از چهار ماه وضع دگرگون خواهد شد) (فسیحوا فى الارض اربعه اشهر) ((اما بدانید که شما نمى توانید خداوند را ناتوان سازید، و از قلمرو قدرت او بیرون روید)) (و اعلموا انکم غیر معجزى الله ).

    ((و نیز بدانید که خداوند کافران مشرک و بت پرست را سرانجام خوار و رسوا خواهد ساخت )).

    (و ان الله مخزى الکافرین ) تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 283 در اینجا به دو نکته باید توجه کرد 1 - آیا الغاى یکجانبه پیمان صحیح است ؟

    مى دانیم در اسلام مخصوصا اهمیت فوق العاده اى به مساءله وفاى به عهد و پایبند بودن به پیمانها - حتى در برابر کافران و دشمنان - داده شده است ، با این حال این سؤ ال پیش مى آید که چگونه قرآن دستور مى دهد پیمان مشرکان یک جانبه لغو گردد؟

    پاسخ این سؤ ال با توجه به امور زیر روشن مى شود.

    اولا بطوریکه در آیه 7 و 8 همین سوره (چند آیه بعد) تصریح شده ، این لغو پیمان بدون مقدمه نبوده است ، بلکه از آنها قرائن و نشانه هائى بر نقض ‍ پیمان آشکار شده بود، و آنها آماده بودند در صورت توانائى بدون کمترین اعتنا به پیمانهائى که با مسلمانها دارند، ضربه کارى را بر آنها وارد سازند.

    این کاملا منطقى است که اگر انسان ببیند، دشمن خود را آماده براى شکستن پیمان مى کند و علائم و قرائن آن در اعمال او به قدر کافى به چشم مى خورد، پیش از آنکه غافلگیر شود اعلام لغو پیمان کرده و در برابر او به پاخیزد.

    ثانیا در پیمانهائى که به خاطر شرایط خاص بر قوم و ملتى تحمیل مى شود، و آنها خود را ناگزیر از پذیرش آن مى بینند، چه مانعى دارد که پس از قدرت و توانائى این گونه پیمانها را به طور یکجانبه لغو کنند.

    آئین بت پرستى نه یک مذهب بود و نه یک مکتب عاقلانه ، بلکه یک روش ‍ خرافى و موهوم و خطرناک بود، که مى بایست سرانجام از جامعه انسانى برچیده شود، و اگر قدرت و قوت بت پرستان در جزیره عرب به قدرى در آغاز کار زیاد بود، که پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مجبور شد تن به صلح و پیمان با آنها در دهد، دلیل این نخواهد بود که به هنگام کسب نیرو و قدرت به چنین پیمان تحمیلى که بر خلاف منطق و عقل و درایت است ، وفادار بماند، این درست به آن مى ماند که یک مصلح تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 284 بزرگ در میان گاو پرستان بعضى از کشورها ظهور کند، و براى برچیدن این برنامه دست به کار تبلیغات وسیع بزند، و به هنگامى که تحت فشار قرار گیرد، به ناچار با آنها پیمان ترک مخاصمه ببندد، ولى به هنگامى که پیروان کافى پیدا کرد، قیام کند و براى جاروب کردن این افکار پوسیده دست به کار شود، و پیمان خود را با آنها ملغى شده اعلام نماید.

    لذا مى بینیم این حکم مخصوص مشرکان بوده و اهل کتاب و سایر اقوامى که در اطراف جزیره عربستان وجود داشتند، و به نوعى با پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) پیمان بسته بودند، پیمانشان تا پایان عمر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) محترم شمرده شد.

    به علاوه مى بینیم لغو پیمان مشرکان به شکل غافلگیرانه صورت نگرفت ، بلکه چهار ماه به آنها مهلت داده شد، و در مرکز اجتماع عمومى حجاز، یعنى روز عید قربان در کنار خانه کعبه این موضوع به آگاهى همه رسانده شد، تا فرصت کافى براى فکر و اندیشه بیشتر پیدا کنند، شاید دست از این آئین خرافى که مایه عقب ماندگى و پراکندگى و جهل و خباثت است ، بردارند، خداوند هرگز راضى نشد آنها را غافلگیر سازد و مجال تفکر را از آنها سلب کند حتى اگر آماده پذیرش اسلام نشوند مجال کافى براى تهیه نیرو بمنظور دفاع از خود داشته باشند تا در یک جنگ غیر عادلانه درگیر نشوند!

    اگر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نظر تربیتى و رعایت اصول انسانى نداشت هرگز نباید با دادن مهلت چهارماهه دشمن را از خواب بیدار کند و مجال کافى براى تهیه نیرو و آمادگى جنگى به او بدهد بلکه باید در یک روز معین پس از الغاى یک جانبه پیمان ، بدون مقدمه ، به آنها حمله کند و بساط آنان را برچیند.

    بهمین دلیل مى بینیم بسیارى از بت پرستان از این مهلت چهارماهه استفاده کردند و با مطالعه بیشتر در تعلیمات اسلام به آغوش آن باز گشتند.

    تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 285 2 - این چهار ماه از کى شروع شد؟

    در پاسخ این سؤ ال بین مفسران گفتگو است اما آنچه از ظاهر آیات فوق بر مى آید این است که شروع آن از زمانى بود که این اعلامیه براى عموم خوانده شد و مى دانیم که روز خواندن آن روز عید قربان ، دهم ماه ذالحجه ، بود، بنابراین پایان آن روز دهم ماه ربیع الاول از سال بعد محسوب مى شد.

    حدیثى که از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده نیز این مطلب را تایید مى کند.

    آیه 3 - 4 آیه و ترجمه وَ أَذَنٌ مِّنَ اللَّهِ وَ رَسولِهِ إِلى النَّاسِ یَوْمَ الحَْجّ الاَکبرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِى ءٌ مِّنَ الْمُشرِکِینَ وَ رَسولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیرٌ لَّکمْ وَ إِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیرُ مُعْجِزِى اللَّهِ وَ بَشرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ(3) إِلا الَّذِینَ عَهَدتُّم مِّنَ الْمُشرِکِینَ ثمَّ لَمْ یَنقُصوکُمْ شیْئاً وَ لَمْ یُظهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى مُدَّتهِمْ إِنَّ اللَّهَ یحِب الْمُتَّقِینَ(4) 3 - و این اعلامى است از ناحیه خدا و پیامبرش به (عموم ) مردم در روز حج اکبر (روز عید قربان ) که خداوند و پیامبر او از مشرکان بیزارند، با این حال اگر توبه کنید به نفع شما است و اگر سرپیچى نمائید بدانید شما نمى توانید خدا را ناتوان سازید (و از قلمرو قدرتش خارج شوید) و کافران را به مجازات دردناک بشارت ده .

    4 - مگر کسانى از مشرکان که با آنها عهد بستید و چیزى از آن فروگذار نکردند و احدى را بر ضد شما تقویت ننمودند، پیمان آنها را تا پایان مدتشان محترم بشمرید، زیرا خداوند پرهیزکاران را دوست دارد.

    تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 286 آنها که پیمانشان محترم است در این آیات بار دیگر موضوع الغاى پیمانهاى مشرکان با تاءکید بیشترى عنوان شده است و حتى تاریخ اعلام آنرا تعیین مى کند و مى گوید: ((این اعلامى است از طرف خدا و پیامبرش به عموم مردم در روز حج اکبر که خداوند و فرستاده او از مشرکان بیزارند)) (و اذان من الله و رسالهه الى الناس یوم الحج الاکبر ان الله برى من المشرکین و رسوله ) در حقیقت خداوند مى خواهد با این اعلام عمومى در سرزمین مکه و آنهم در آن روز بزرگ راههاى بهانه جوئى دشمن را ببندد و زبان بدگویان و مفسده جویان را قطع کند، تا نگویند ما را غافلگیر ساختند و ناجوانمردانه به ما حمله کردند.

    قابل توجه اینکه تعبیر ((الى الناس )) بجاى ((الى المشرکین )) نشان مى دهد که لازم بوده است به همه مردمى که در آن روز در مکه حاضر مى شوند این پیام ابلاغ شود تا غیر مشرکان نیز گواه بر این موضوع باشند.

    سپس روى سخن را به خود مشرکان کرده و از طریق تشویق و تهدید براى هدایت آنها کوشش مى کند، نخست مى گوید: ((اگر توبه کنید و به سوى خدا باز گردید و دست از آئین بت پرستى بردارید به نفع شما است )) (فان تبتم فهو خیرلکم ).

    یعنى قبول آئین توحید به نفع شما و جامعه شما و دنیا و آخرت خودتان تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 287 است و اگر نیک بیندیشید همه نابسامانیهایتان در پرتو آن ، سامان مى یابد، نه اینکه سودى براى خدا و پیامبر در بر داشته باشد.

    بعد به مخالفان متعصب و لجوج هشدار مى دهد که ((اگر از این فرمان که ضامن سعادت خودتان است سرپیچى کنید بدانید هرگز نمى توانید خداوند را ناتوان سازید و از قلمرو قدرت او بیرون روید)) (و ان تولیتم فاعلموا انکم غیر معجزى الله ).

    و در پایان این آیه به کسانى که با سرسختى مقاومت مى کنند اعلام خطر مى نماید و مى گوید: ((کافران بت پرست را به عذاب دردناک بشارت ده )) (و بشر الذین کفروا بعذاب الیم ).

    همانگونه که سابقا هم اشاره کردیم این الغاى یک جانبه پیمانهاى مشرکان مخصوص کسانى بود که نشانه هائى بر آمادگى براى پیمان شکنى از آنها ظاهر شده بود، لذا در آیه بعد یک گروه را استثنا کرده ، مى گوید: ((مگر آن دسته از مشرکین که با آنها پیمان بسته اید و هیچگاه بر خلاف شرائط پیمان گام برنداشتند و کم و کسرى در آن ایجاد نکردند، و نه احدى را بر ضد شما تقویت نمودند)) (الا الذین عاهدتم من المشرکین ثم لم ینقصوکم شیئا و لم یظاهروا علیکم احدا).

    ((در مورد این گروه تا پایان مدت بعهد و پیمانشان وفادار باشید)) (فاتموا الیم عهدهم الى مدتهم ).

    ((زیرا خداوند پرهیزکاران و آنها را که از هر گونه پیمان شکنى و تجاوز اجتناب مى کنند دوست مى دارد)) ((و ان الله یحب المتقین )).

    تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 288 در اینجا به چند نکته باید توجه کرد 1 - ((حج اکبر)) کدام است ؟

    در میان مفسران درباره منظور از روز ((حج اکبر)) گفتگو است ، اما آنچه از بسیارى از روایات که از طرق اهل بیت و اهل سنت نقل شده ، استفاده مى شود این است که منظور از آن روز دهم ذى الحجه ، روز عید قربان ، و به تعبیر دیگر ((یوم النحر)) مى باشد.

    پایان یافتن مدت چهار ماه تا روز دهم ماه ربیع الثانى طبق آنچه در منابع اسلامى آمده ، دلیل دیگر بر این موضوع است ، به علاوه در روز عید قربان در واقع قسمت اصلى اعمال حج پایان مى یابد و از اینرو، روز حج میتوان به آن اطلاق کرد.

    و اما اینکه چرا آنرا ((اکبر)) گفته اند به خاطر آن است که در آن سال همه گروهها اعم از مسلمانان و بت پرستان (طبق سنتى که از قدیم داشتند) در مراسم حج شرکت کرده بودند ولى این کار در سالهاى بعد به کلى موقوف شد.

    علاوه بر تفسیر فوق که در روایات اسلامى نیز آمده ، و تفسیر دیگرى نیز وجود دارد، و آن اینکه منظور از آن مراسم حج است ، در مقابل مراسم عمره که ((حج اصغر)) نامیده مى شود.

    این تفسیر نیز در پاره اى از روایات آمده است ، و هیچ مانعى ندارد که هر

کلمات کلیدی: َسوره توبه

اگر بگويم قدرت و ريشه توبه، همپاي پاي گذاري آدمي بر روي کره خاکي است و عمري به درازاي حيات بشري دارد مي‌توان ادعا کرد، قلم را به مبالغه نياورده‌‌ايم. توبه را نه تنها از ديدگاهي صرفاً ديني و مذهبي، بلکه از منظر انساني و عرفي نيز مي‌توان به نظاره نش

مقدمه : برصاحبان بصيرت پوشيده نيست که توبه ، شعبه اي است از فضل ، عظيم الهي و دري است از رحمت رحيم خداوند که به روي بندگان خود باز فرموده است . اگر اين در بسته بود رستگاري براي کسي نبود . زيرا سرشت بشر با آلودگي و خطاکاري و گناه پيوسته است بطوري که

يکى‏از مباحث مهم درعرفان عملى و مقامات‏العارفين توبه است. توبه گرچه در نظر مفسران، علماى علم‏اخلاق، متکلمان و محدثان از جايگاهى بلند و ارزشى والا برخوردار است اما عارفان و صوفيان توجه‏اى خاص و عنايتى ويژه به آن مبذول داشته‏اند. سيرى اجمالى در آثار م

گنهکاران و قدرت بر توبه هيچ مادرى در جهان هستى ، فرزند خود را گنهکار نزاييده ، و کودک رحم را عاصى و خطاکار به دنيا نياورده . کودک در حالى قدم به عرصه گاه حيات مى گذارد که از علم و دانش و تفکر و انديشه خالى است ، و از آنچه در اطرافش مى گذرد کاملا بى

بر صاحبان بصيرت پوشيده نيست که توبه شعبه اي است از فضل عظيم الهي و دري است از رحمت رحيمي خداوندي که به روي بندگان خود باز فرموده است . اگر اين در بسته بود رستگاري براي کسي نبود زيرا سرشت بشر با الودگي و خطاکاري و گناه پيوسته است . بطوريکه هر بشري به

معناي توبه الف – معناي لغوي توبه ابن فارس مي گويد : « توب : التاء و الواو و الباء کلمه واحده ، تدل علي الرجوع . يقال : تاب من ذنبه اي رجع عنه »1 ( توب : ت ، و ، ب ، يک کلمه است ، بر بازگشت دلالت مي کند گفته مي شود توبه کرد از گناه يعني بازگشت ا

توبه به معناي برگشت است و لذا در قرآن هم به خدا نسبت داده شده و هم به انسان توبه به خدا يعني برگرداندن لطف و رحمت خود بر بندگان و توبه انسان به معناي برگشت او از حالات و اعمال فاسد گذشته خود و لذا در هر توبه انسان دو توبه از خدا مي بينيم به اين بيان

اکنون که در بحث معاد رسيديم به اين سؤال که چرا از مرگ مي ترسيم و دلائل و ريشه هاي ترس را بررسي کرديم نوبت آن است که مقداري درباره توبه و جبران تخلفات گذشته که تنها راه نجات است بحث و توضيح دهيم. معناي توبه توبه به معناي برگشت است و لذا در قرآن هم به

توبه يعني چه؟ ماهيت توبه از نظر رواني براي انسان چه حالتي است و از نظر معنوي براي انسان چه اثري دارد؟ در نظر بسياري از ما توبه يک امر بسيار ساده اي است، هيچوقت به اين فکر نيفتاده ايم که توبه را از نظر رواني تحليل بکنيم. اساسا توبه يکي از مشخصات انسا

آیه : وَ مِنهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبىَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیرٍ لَّکمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ رَحْمَه ٌ لِّلَّذِینَ ءَامَنُوا مِنکمْ وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسولَ اللَّهِ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ(61) ترجمه : از آنها کسانى هستند که پیامبر را آزار مى دهند، و مى گویند او خوشباور و گوشى است !، بگو خوشباور بودن او به نفع شماست (ولى ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول