دانلود مقاله سیمای اهل بیت در حدیقه الحقیقه سنایی

Word 155 KB 15465 25
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • چکیده:
    دوستی با اهل بیت پیامبر اکرم (ص) یکی از موضوعات بسیار مهمی است که فکر و ذهن اغلب شعرا و نویسندگان را به خود مشغول کرده و این مودت و دوستی در آثار آنها نمود خاصی پیدا کرده است.
    به نظر می رسد که اغلب شعرا و نویسندگان به حدیث معروف ثقلین و آیه تطهیر توجه خاص داشته و این حدیث و آیه را سرلوحه آثار خود قرار داده داده اند و نتایج این توجه در آثار آنها به خوبی نمایان است.
    بسیاری از شعرای فارسی زبان بر اهمیت توجه به قرآن و عترت پیامبر واقف و آشنا بوده اند و بدین دلیل است که در آثار آنها اشاره های فراوانی به آیات قرآن و عترت پیامبر (ص) شده است.
    سنایی نیز از شاعرانی است که از این قضیه مستثنا نبوده است و در آثار او به ویژه حدیقه الحقیقه و دیوان اشعار مدح و ستایش پیامبر اسلام و اهل بیت آن حضرت به طور چشمگیری دیده می شود.

    در آثار وی ارادت خاص و صادقانه او به اهل بیت پیامبر کاملاً آشکار و نمایان است و در جای جای این دو اثر برتری و سروری اهل بیت را به تصویر می کشد، و دوستی با اهل بیت را راه نجات و سعادت خواهی می داند .
    حدیث ثقلین: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
    انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی فانهما لن یفتد فاحتی یردا علی الحوض
    پیامبر خدا که درود خدا بر او و خانواده اش باد فرمود: من در میان شما دو چیز سنگین و گرانبها که کتاب خدا و عترت من که همان خانواده من هستند باقی می گذارم، این دو هیچ گاه از هم جدا نمی شوند تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.
    با توجه به مضمون حدیث شریف ثقلین روشن می شود که هدایت وابسته به تمسک به قرآن و عترت است.

    نه قرآن تنها و نه عترت تنها، زیرا شناخت کامل و حقیقی قرآن فقط برای عترت میسر بوده و تنها عترت می توانند به کمک عظمت خدادادیش به حقایق قرآن کما هو حقه برسد و آن را در اختیار تشنگان عترت قرار دهد که انما یعرف القرآن من خو طب به .
    آیه تطهیر: ...

    اطعن الله و رسوله انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً (سوره احزاب، آیه33).

    و اینکه خدا و رسولش را اطاعت کنید، خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.

    خداوند در پایان آیه 33 سوره احزاب در مورد اهل بیت صحبت می کند اما اینکه منظور از «اهل بیت» در اینجا چه اشخاصی می باشند در میان مفسران گفت وگو است.

    بعضی آن را مخصوص همسران پیامبر دانسته اند و آیات قبل و بعد را که در باره ی ازدواج رسول خداست را قرینه این معنی شمرده اند.

    اما با توجه به این مطلب که ضمیرهایی که در آیات قبل و بعد آمده عموماً به صورت ضمیر «جمع مؤنث» است در حالی که ضمایر این قسمت از آیه (انما...

    تطهیراً) همه به صورت «جمع مذکر» است و این نشان می دهد که معنی و مفهوم دیگری در نظر بوده است.

    بعضی از مفسران از همین مرحله گام فراتر نهاده و آیه را شامل همه خاندان پیامبر اعم از مردان و همسران او دانسته اند، اما از سوی دیگر روایات بسیار زیادی در منابع اهل سنت و شیعه وارد شده است که معنی دوم یعنی شمول همه ی خاندان پیامبر را نفی می کند و می‌گوید مخاطب در آیه فوق منحصراً پنج نفرند: پیامبر(ص)، علی(ع)، فاطمه(س)، و حسن و حسین(ع) به عنوان نمونه به دو مورد از این روایات اشاره می شود: انس ابن مالک نقل کرد: پیامبر شش ماه تمام هنگام طلوع فجر از خانه بیرون می آمد و رهسپار مسجد می شد و مرتب در آن دم مقابل در خانه ی فاطمه (س) می ایستاد و می‌فرمود: اهل بیت به یاد نماز باشید خداوند می خواهد از شما اهل بیت هر گونه پلیدی را دور کند.

    «در مناظره ای که بین امام رضا (ع) در مجلس مأمون با علمای مجلس در خصوص عترت صورت گرفت مطالب زیادی رد و بدل شد و سئوالات زیادی از امام پرسیده شد که امام به آنها پاسخ گفتند.

    یکی از این سئوالات این بود: ای اباالحسن آیا عترت فقط آل رسول الله هستند یا غیر آل وی را نیز شامل می شود؟

    امام فرمودند: فقط آل رسول الله است.

    سپس مأمون گفت: آیا خدا عترت را بر همه ی مردم فضیلت داده است؟

    امام فرمود: آری خدا در کتاب خود عترت را بر همه مردم فضیلت داده است».

    مذهب سنایی در مورد مذهب سنایی نظرات متفاوتی وجود دارد.

    استاد بزرگوار مدرس رضوی در مقدمه دیوان سنایی در مورد مذهب وی اینگونه بیان می کند که “عده ای معتقدند که سنایی در زمان جوانی پیرو اهل سنت بوده است و اشعار او را دلیل بر این ادعا می دانند”.

    به عنوان نمونه به بعضی از این ابیات اشاره می شود.

    “این دسته معتقدند که سنایی در اواخر عمر خود و هنگام نظم «حدیقه الحقیقه» به مذهب تشیع گراییده است و حدیقه را شاهد بر این امر می دانند”.

    البته با توجه به اینکه سنایی در حدیقه نیز اشعار زیادی را آورده است که در آن به توصیف ابوبکر و عثمان و عمر پرداخته است نمی توان ادعای این افراد را مبنی بر اینکه سنایی در موقع سرودن حدیقه به مذهب شیعه گراییده است را چندان قبول کرد.

    سنایی در “حدیقه الحقیقه” به ستایش ابوبکر می پردازد و ابیات را با این حدیث از پیامبر (ص) آغاز می کند: انا مدینه الصدق و ابوبکر بابها.

    (حدیقه الحقیقه/ به اختصار از ص155 تا160) سپس عمر را مدح و توصیف می کند و شعر را با این حدیث آغاز می کند: انا مدینه الصدق و ابوبکر بابها.

    (حدیقه الحقیقه/ به اختصار از ص160 تا 164) و بعد از آن عثمان را می ستاید و سخنش را با این حدیث آغاز می کند: انا مدینه الحیاء و عثمان بابها (حدیقه الحقیقه/ به اختصار از ص164 تا167) و سپس به مدح و ستایش حضرت علی (ع) می پردازد که بعداً در مورد آن مفصل بحث خواهد شد.

    “آقای مدرس رضوی در ادامه بیان می کنند که «قاضی نورالله شوشتری» در کتاب «مجالس المؤمنین» سنایی را شیعه دانسته است و برای اثبات ادعای خود به دو بیت از حدیقه الحقیقه اشاره می کند.

    (حدیقه الحقیقه/ ص167/ ب18و19) این دو بیت، ابیات پایانی بخشی از حدیقه است که در مورد عثمان سروده است و سپس از مدح ابوبکر و عمر و عثمان به این دو بیت اشاره می کند و سپس به ستایش امیرالمؤمنین (ع) می پردازد.

    قاضی نورالله شوشتری معتقد است که سنایی با توجه به این دو بیت باید شیعه باشد چرا که با توجه به معنای این دو بیت سنایی مدح خلفای سه گانه را باطل دانسته و می‌گوید که با مدح حضرت علی (ع) حق جای باطل را می گیرد.

    در واقع سنایی شیعه بودن خود را به اینگونه ثابت می کند، شوشتری بر این عقیده است که سنایی به دلیل اوضاع نابسامان سیاسی زمان خود مجبور به ؟؟

    بوده و مذهب خود را پنهان می داشته است”.

    در باب نهم حدیقه با عنوان «فی الحکمه و الامثال و مثالب شعراء…» در فصل “فی بیان سبیل السعاده و الطریق المستقیم” ابیاتی را بیان می کند که شیعه بودن وی را آشکار می سازد.

    (حدیقه الحقیقه/ ص463/ بیت6تا8) وی در همان باب نهم حدیقه از خداوند می خواهد که به سبب دو چیز از تمام کوتاهی ها و گناهان او درگذرد و او را ببخشاید.

    (حدیقه الحقیقه/ ص466/ بیت17 تا21) اما آنچه که به طور قطع و یقین مسلم است آن است که سنایی از دوستداران راستین پیامبر و از محبان واقعی حضرت علی (ع) و آل او بوده است و معتقد است که خلافت حق علی (ع) و اولاد اوست.

    در دیوان سنایی، سلطان سنجر بن ملکشاه در باب مذهب از حکم سئوال کرد و سنایی در جواب او قصیده زیبایی سرود و به نزد او فرستاد.

    در این قصیده اعتقاد خاص سنایی به قرآن پیامبر اکرم و عترت ایشان به صورت کامل و شفافی بیان شده است که به طور اختصار به بعضی از ابیات این قصیده مهم اشاره می شود.

    در قصیده دیگری در دیوان سنایی، شاعر به مدح و ستایش حضرت محمد و اهل بیت ایشان می پردازد و در این قصیده حضرت علی بن موسی الرضا را نیز جزء اهل بیت پیامبر به شمار می آورد.

    قصیده با این بیت آغاز می شود.

    و ادامه می دهد.

    (دیوان/ ص571/ به اختصار بیت4 تا18) سنایی در ابیات پایانی حدیقه الحقیقه نیز ارادت خاص خویش را به پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت ایشان بیان می کند و بر دوستی با ایشان به خود می بالد و دوستی با آنها را راه نجات و سعادت خود می داند.

    (حدیقه الحقیقه/ ص546/ به اختصار از بیت7تا17) و در پایان بر محمد و آل محمد درود می فرستد؛ (حدیقه الحقیقه/ ص547/بیت17و18) وی در قلندریات خود به آل عبا چنگ می زند و خود را متوسل به آل عبا می داند.

    (دیوان،ص480،بیت7) در حدیقه سنایی به بیتی اشاره می کند که حضرت محمد را آقا و سرور آل عبا می داند و می گوید که خداوند حضرت محمد(ص) سوره هل اتی را نازل کرده است که اکثر مفسران اهل سنت و شیعه نقل می کنند که این آیه در شأن اهل بیت رسول یعنی حضرت علی و فاطمه و امام حسن و امام حسین نازل شده است.

    (حدیقه/ ص76/بیت23) باز دربینی در حدیقه که در مورد پادشاهی بهرامشاه است، سنایی آل رسول را از هر گونه عیب و نقصی پاک و مبرا می داند: (حدیقه/ص373/بیت7) در دیوان سنایی بیتی آمده است که در آن سنایی مهر به رسول و حضرت علی و آل او را راه رسیدن به جنت و بهشت می داند و بر محمد و آل او درود می فرستد.

    (دیوان/ص701/ب8) (دیوان/ص352/ب2) سیمای پیامبر در آثار سنایی سنایی حضرت محمد را آقا و سرور تمام پیامبران می‌داند و در تفسیر آیه الم یجدک یتیماً فآوی ایشان را تاج سر انبیاء معرفی می کند.

    (دیوان / ص 35 / ب 11) (حدیقه الحقیقه / ص 305 / ب 20 و 21) (حدیقه الحقیقه / ص 125 / ب 26) (حدیقه الحقیقه / ص 146 / ب 11) سنایی در فضیلت و برتری حضرت محمد بر جبرئیل داستان معراج پیامبر را به تصویر می‌کشد.

    (حدیقه الحقیقه / ص 152 ب 23 و 24 و ص 153) سنایی حضرت محمد را محرم جان انسانها می داند و اعتقاد دارد که هر کس دلش به نور پیامبر روشن باشد از آتش دوزخ در امان است.

    (دیوان / ص 202 / ب 3 و 4 ) (دیوان / ص 652 / ب 5) (دیوان / ص 98 / ب 10) سنایی پیامبر را مایه حیات و آفرینش همه عالم می داند و به حدیث لولاک لما خلفت الافلاک اشاره می کند.

    (دیوان / ص 917 / ب 13 و 15) (دیوان / به اختصار ص 376 و 377) (حدیقه الحقیقه / ص 127 / ب 1 و2) (حدیقه الحقیقه / ص 128 / ب 1) سنایی پیامبر را رحمت للعالمین می‌داند و در تفسیر و ما ارسلناک رحمه للعالمین می‌گوید: (صدیقه الحقیقه / به اختصار از ص 138 تا ص 140) سیمای حضرت علی (ع) در آثار سنایی سنایی حضرت علی (ع)‌را نایب و جانشین پیامبر می داند و می گوید: (حدیقه الحقیقه / ص 460 / ب 15 و 17) (حدیقه الحقیقه / ص 170 / ب 6) حدیقه الحقیقه/ ص 170 / ب 10) (حدیقه الحقیقه / ص 174 / ب 22) سنایی معتقد است که دین اسلام به دست علی (ع) گسترش پیدا کرده و آرام و قرار گرفته است.

    (حدیقه الحقیقه / ص 387 / ب 6) (دیوان / رباعی 348 / ص 1154) (دیوان / ص 662 / ب 10) وی حضرت علی (ع) را دربان سرای پیامبر می‌خواند و حفاظت از دین اسلام را از آن علی می داند.

    (دیوان / ص 43 / ب 12) سنایی شرافت و ارجمندی آل یاسین را مدیون علی (ع) می‌داند.

    (حدیقه الحقیقه / ص 170 / ب 9) (حدیقه الحقیقه / ص 170 / ب 19) سنایی حضرت علی (ع) را چشم و چراغ پیامبر معرفی می کند و می گوید که علی (ع) رازدار پیامبر است.

    (حدیقه الحقیقه / ص 171 / ب 11) (حدیقه الحقیقه / ص 171 / ب 23) از نظر سنایی علی (ع) یکتا و یگانه است و هیچ کس مانند او را نمیتوان در جهان پیدا کرد.

    (دیوان / ص 213 / ب 3) (دیوان / ص 21 / بیت 9) (دیوان / ص 574 / ب 5) در مورد ذوالفقار حضرت علی (ع) بسیار سخن گفته شده است، سنایی نیز به این مسأله اشاره می کند و آن را شمشیری می داند که خداوند از بهشت آنرا برای حضرت علی آورده است تا با کمک آن حافظ دین اسلام باشد.

    (حدیقه الحقیقه / ص 169 / ب 23 تا 26) سنایی به دو تیغ که از آن علی (ع) است اشاره می کند ذوالفقار و تیغ زبان که با تیغ زبان علم عالم را فاش می کند و با ذوالفقار دشمنان را نابود می نماید.

    خلق پیغمبر کجا تا از بزرگان عربجور و رنج ناسزان از پی یزدان کشدصادقی باید که چون بوبکر در صدق و صوابزخم مار و بیم دشمن از بن دندان کشدیا نه چون عمر که در اسلام بعد از مصطفیاز عرب لشکر زجیحون سوی ترکستان کشدپارسایی کو که در مجراب و مصحف بیگناهتا زغوغا سوزش شمشیر چون عثمان کشدحیدر کرار کو کاندر مصاف از بهر دیندر صف صفین ستم از لشکر مروان کشد(دیوان/ص859/بیت6تا10)نام عمر از عدل بلند است و گرنییک کوی ندانم که در آنجا عمر ی نیست(دیوان/ص100/ب19)بیش از آن در راه ین بد صد هزار اسفندیارگرد هفت اقلیم اکنون یک سپه سالارکویک جهان بوبکر و عثمان و علی بینم همیآن حیا و حلم و عدل و صدق آن هر چارکو(دیوان/ص575/بیت4و5)ای چو عثمان و چو حیدر شرم روی و زورمندوی چو بوبکر و چو عمر راستگوی ودادگر(دیوان/ص279/ب3)آری به زخم ماری ابوبکر صبر کردتا لاجرم و زیر بنی گشت و یار غار(دیوان/ص237/بیت5)صادقین بوبکر بود و قانتین فرخ عمرمنفقین عثمان، علی مستغفر بن آمد بهم(دیوان/ص363/ب11) مشورت را و زیر پیغمبرروز خلوت مشیر پیغمبرجان فدا کرده در ره دینزانکه بد از نخست آگه دینشمع دین بود مصطفی جانشجان بوبکر بود پروانش بود عدل عمر ز بی مکریآینه صدق روی بوبکریکان اسلام و زین ایمان بودصدق او عقل و عد را کان بوداز عمر یافت دین بها و شرفاینت دین را شده گزیده خلف آنکه برجای مصطفی بنشستبرلبش شرم راه خطبه ببستآنکه زلکنت نبود بود از شرمزانکه دانست جانش را آزرمشرم و حلم و سخا شمایل اوهر سه ظاهر شد از مخایل اواین سه خصلت اصول و انبیاءبه دو دختر رسول را داماد ای سنایی به قوت ایمانمدح حیدر بگو پس از عثماندر مدیحش مدایح مطلقزهق الباطل است و جاء الحق ای ترا راه گشته رای و قیاسبتر از راه و رای خود مشناسراه دینست محکم تنزیلشرح آن مرتضی ؟؟

    تأویلجز از این حجله ؟؟

    شمرکار خود‌کن به قول کس منگر گرچه دارم گناه بسیارینیستم در زمنه بازاریدو سبب را امید می دارمگرچه آلوده و گنه کارمکه نجاتم دهی بدین دو سببزین چنین جمع بی خبر یاربآن یکی حب خاندان رسولحب ان شیرمرد جفت بتولو آن دگر بعض آل بوسفیانکه از ایشان بدو رسید زیان احمد مرسل نشسته کی روا دارد خرددل اسیر سیرت بوجهل کافر داشتنشومدینه علم را درجوی وپس در وی خرامتاکی آخر خویشتن چون حلقه بردرداشتنچون همی‌دانی که شهر علم را حیدر دراستخوب نبود جز که حیدر میر و مهتر داشتنمر مرا باری نکو ناید ز روی اعتقادحق حیدر بردن و دین پیمبر داشتنآنکه او را بر سر حیدر همی خوانی امیرکافرم گر می تواند کفش قنبر داشتنتا سلیمان وار باشد حیدر اندر صدر ملکزشت باشد دیو را بر تارک افسر داشتنگرهمی‌خواهی که چون‌مهرت‌بود‌مهرت‌قبولمهر حیدر بایدت باجان برابر داشتنچون درخت دین به باغ شرع هم حیدر نشاندباغبانی زشت باشد‌باشد جزکه‌‌حیدر‌داشتنجز کتاب الله و عترت زاحمد مرسل نماندیادگاری کان توان تا روز محشر داشتناز گذشت مصطفای مجتبی جز مرتضیعالم دین را نیارد کس معمر داشتناز پی سلطان دین پس چون روا داری همیجز علی و عترتش محراب و منبر داشتنهشت بستان را کجا هرگز توانی یافتنجز به حب حیدر و شبیر و شبر داشتنبندگی کن آل یاسین را به جان تا روز حشرهمچو بی دینان نباید روی اصفر داشتنقوت اسلام و دین بود اقتضای ایزدیذوالفقار احمد اندردست حیدر داشتن(دیوان/ به اختصار از ص467 تا473) جهان پر درد می بینم دوا کودل خوبان عالم را وفا کو سراسر جمله عالم پریتیم استیتیمی درعرب چون مصطفا‌کوسراسر جمله عالم پر ز شیر استولی شیری چو حیدر باسخا کوسراسر جمله عالم پر زنانندزنی چون فاطمه خیرالنساء کوسراسر جمله عالم پر شهید استشهیدی چون حسین کربلا کوسراسر جمله عالم پر امام استامامی چون علی‌موسی‌الرضا‌کوسراسر جمله عالم پرحدیث‌استحدیثی چون حدیث‌مصطفاکو کین سخن ها نجات من باشدزانکه توحید ذوالمنن باشدشادمان مصطفی و یارانشوانکه هستند دوستدارانشچهار یار گزیده اهل ثنابر تن و جانشان زیبنده دعامرتضی و بتول و دوپسرشوانکه سوگند من بود به سرشنخورم غم گر آل بوسفیاننشود از حدیث من شادانچون زمن شد خدای من خشنودمصطفی را زمن روان آسودمالک دوزخ ار بود غضبانغضب او بگو مرا چه زیانمر مرا مدح مصطفی است غذیجان من باد جانش را به فدیآل او را به جان خریدارموز بدی خواه آل بیزارمدوستدار رسول و آل ویموانکه پیوسته در نوال ویممن ز بهر خود این گزیدستمکاندرین ره نجات دیدستم باد بر مصطفی درود و سلامابدالدهر صدهزاران عامصد هزاران ثنا چوآب زلالاز رهی باد بر محمد وآل ای سنایی با سنایی هر زمانچنگ در آل عبا خواهم زدن سید وسرفراز آل عبایافت تشریف سوره هل اتی سید وسرفراز آل عبایافت تشریف سوره هل اتی سید وسرفراز آل عبایافت تشریف سوره هل اتی به جان جان دهم ازجان و دل همه شب‌و روزصلوات ها و تحیات بر محمد و آل نه تو دری بودی اندر بحر جسمانی یتیمفضل ما تاجیت کرد از بهر فرق انبیاء تا بگوید ز سید ساداتکه زما بر روان او صلواتاحمد مرسل آنکه فضل احدکرده بر جمله انبیاش اوحد خاصه نعت رسول باز پسینآن ز پیغمبران بهین و گزین مفخر جمله انبیاء او بودخُسـُر میر مرتضی او بود شب معراج چون به حضرت رفتبا هزاران جلال و عزت رفتچون به رفرف رسید روح امینجست فرقت زمصطفای گزینجبرئیل از مقام معلومشبازگشت و بماند محرومشگفت شاها کنون تو خود بخرامکه مرا بیش از این نماند مقامپیش از این گریبانم انگشتییا بر این روی آورم پشتیهمچو انگشت سوخته سر و پشتگرددم پا و پنجه و انگشتجبرئیل این سخن روایت کردبا ملائک همین حکایت کرد جز به دست و دل محمد نیستحل و عقد خزانه اسرارچون دلت پر زنور احمد بودبه یقین دان که آمفی ازنار اندر آن عالم نیابی محرمی مرجانت راجز صفای احمدی و جز سخای حیدری تکیه بر شرع محمد کن و برقرآن کنزان کجا عروه وثقای تو جز قرآن نیست با نقش تو گفته نقش بندتلولاک لما خلقت الافلاکای نقش نگین تو لعمرکوی خلعت تو لولاک زهی پشت و پناه هر دو عالمسرو سالار فرزندان آدمنبودی گر برایت گفت ایزدنه آدم آفریدی و نه عالممیان اولیاء صدری و بدریمیان انبیاء مهری و خاتم احمد مرسل آن چراغ جهانرحمت عالم آشکار و نهانآمد اندر جهان جان هر کسجان جانها محمد آمد و بس آدمی زنده اند از جانشانبیاء گشته اند مهمانش چون تو بیماری از هوا و هوسرحمه للعالمین طبیب تو بسمصطفی بر کرانه برزخراء آویختست در دوزختا رهاند ترا ز دوزخ زشتپس رساند به بوستان بهشتسنت او ردیست هین برخیزدر ردای محمدی آویزکآسمانت احمد مرسلاولش آخر، آخرش اول نایب شرع مصطفی اوسستعالم علم مرتضی اوسستهر چه با مرتضی بگفت رسولاو به جان کرده جمله قبول هر نبی را وصی و هم دامادجان پیغمبر از جمالش شاد نایب مصطفی به روز غدیرکرده در شرع مرو را به امیر نایب کردگار حیدر بودصاحب ذوالفقار حیدر بود ز آنکه بی تیغ دین نیافت قرارذوالفقاری به حیدر کرار از تیغ علی بگوی تیغ تو چه کمکان دین عرب فزود واین ملک عجم هیچ رونق بود اندر دین و ملت تا نبودذوالفقار حیدری را یار دست احمدی چون نباشی خاک درگاه سرائی را که هستپاسبان بام،‌روح القدس و دربان مرتضا آل یاسین شرف بدو دیدهاین داور را به علم بگزیده شرف شرع و قاضی دین اوصدف در آل یاسین او عالم علم بود و بحر هنربود چشم و چراغ پیغمبر رازدار خدای پیغمبررازدار پیمبرش حیدر هر کسی جز وی امامت نیز دعوی می‌کندلیک پنهان نیست شاه ذوالفقار از ذو؟؟

    صد علی در کوی ما بیش است بازیب و جماللیک یک تن را نخواند هیچ عاقل مرتضا عالیم پر زوالخمار است از خمار خواجگیای دریغا در جهان، یک حیدر کرار کو ذوالفقاری که از بهشت خدایبفرستاده بود شرک زدایآوریدش به نزد پیغمبرگفت کاین هست بابت حیدرتا بدو دینت آشکار کندلشکر کفر تار و مار کندمصطفی داد مرتضی را گفتکه بدین آردین برون ز نهفت به دو تیغ او به ذوالفقار و زبانکرده یک تیغ همچو تیر جهانبود تیغی زبان گوهر پاشکه بدو کرده علم عالم فاشدیگری ذوالفقار بران بودکامت جانت شیر غران بودزان دو تیغ کشیده در عالمشرع را کرده همچو تیر و قلم

مقدّمه بشنو این نی چون شکایت می کند از جدایی‌ها حکایت می کند می‌خواهیم سخن درباره انسانی بگوییم که چه در دوره خود و چه بعد از زمان خود نابغه زمان است و باید گفت که از جرگه انسانهای عادی خارج است. انسان والایی که حکایت های دقیق عرفانی را آن‌چنان زیبا در ذائقه ما می ریزد که شهد آن روح ما را تازه می سازد. حکایت‌هایی که با داستانی به ظاهر ساده شروع می‌شود و مفاهیم بلند و عمیق عرفانی ...

چکيده: دوستي با اهل بيت پيامبر اکرم (ص) يکي از موضوعات بسيار مهمي است که فکر و ذهن اغلب شعرا و نويسندگان را به خود مشغول کرده و اين مودت و دوستي در آثار آنها نمود خاصي پيدا کرده است. به نظر مي رسد که اغلب شعرا و نويسندگان به حديث معروف ثقلين و آيه ت

ابوالمجد مجدودبن آدم سنايي غزنوي، شاعر و حکيم و عارف بزرگ قرن پنجم و اوايل قرن ششم در سال 467 در غزنه به دنيا آمد. دوران کودکي و جواني او در غزنين گذشت و در همين شهر به تحصيل علوم و معارف زمانه پرداخت و در تمامي ميدان‌هاي معرفت عصر، از ادبيات عرب گ

مقدّمه بشنو اين ني چون شکايت مي کند از جدايي‌ها حکايت مي کند مي‌خواهيم سخن درباره انساني بگوييم که چه در دوره خود و چه بعد از زمان خود نابغه زمان است و بايد گفت که از جرگه انسانهاي عادي خارج است. انسان والايي که حکايت هاي دقيق عرفاني را آن‌

معرفي شخصيت خيام خيام نامي است که با نيشابور پيوستگي دير سالي دارد . بگونه اي که گاهي اين دو واژه خويشاوند را مترادف مي پندارند سيماي واقعي اين شخصيت هياهوزا در فراسوي توده متراکمي از ابرهاي ابهام و پرده هاي افسانه اي زنداني است گر چه تا حدودي

تقديم اين تحقيقات به آن معلمان و مربيان و اساتيدي که شغل مقدس تدريس را با همه مشکلات و زحماتش و با توجه به تأثير والاي اين وظيفه بزرگ اجتماعي، و با رضايت تمام پذيرفته‌اندو ميدانند که اگر امروز قدر کار بزرگ آنها کوچک شمرده شود فردا در برابر رسول و اه

مقدمه ومعرفي مختصري درشرح احوال حکيم سنايي غزنوي حکيم ابوالمجدبن آدم متخلص به سنايي شاعر وعارف نامدار اواسط قرن پنجم واوايل قرن ششم ه.ق. به احتمال زياد درسال 473 ه.ق درغزينن به دنيا آمد وچنان که اثر تذکره نويسان نوشته اند واز ابيات اودرمنظومه حديقه

سیمای امر به معروف - سیمای امربه معروف ، نشانه عشق انسان به مکتب است . - امر به معروف ، نشانه علاقه انسان به سلامت جامعه است. - امر به معروف ، نشانه فطرت بیدار جامعه است. - امر به معروف ، مایه تشویق نیکوکاران جامعه است. - امر به معروف ، مایه تذکر و آگاه کردن افراد جاهل است. - امر به معروف ونهی از منکر ،گاز وترمزی است که ماشین جامعه را هدایت می کند . - امر به معروف ونهی از منکر ...

مقدمه ومعرفی مختصری درشرح احوال حکیم سنایی غزنوی حکیم ابوالمجدبن آدم متخلص به سنایی شاعر و عارف نامدار اواسط قرن پنجم واوایل قرن ششم ه.ق. به احتمال زیاد درسال 473 ه.ق درغزینن به دنیا آمد وچنان که اثر تذکره نویسان نوشته اند واز ابیات اودرمنظومه حدیقه الحقیقه نیز برداشت می شود 62 سال بعد درهمان دیار درگذشت .وی هم دوره با مسعودبن ابراهیم فرزند نیل بهرام شاه غزنوی بود پدرش آدم از ...

بخش اول درس اول : عصر حافظ ( دوران شکوه و شکست ) تاثير حمله مغول و تاتار درزمينه هاي فکري و فرهنگي 1. پريشاني انديشه 2. سستي بنيان هاي فلسفي 3. رواج خرافات 4. دل سپاري قضا و قدر 5. بي توجهي به دنيا تاثير حمله مغول درادبي

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول