واقعیت چیست؟ آیا دنیا یکسره درخور سرزنش است؟ آیا نمی توان دنیایی خوب را تصور کرد ومیان دو دنیای سرزنش شده وخوب، مرزهایی را ترسیم نمود؟ واساسا مراد از واژه « دنیا» چیست وبه چه اموری اطلاق می شود؟
در برخی تعابیر مراد از«دنیا» جهان هستی ومحیطی است که در آن زندگی می کنیم. روشن است که هر مسلمان معتقدی، این جهان را آفریده خالق حکیم وهرجلوه ای از آن را، نشانه ای از پروردگار مهربان خود می داند و از این منظر،نه تنها جایی برای بدگویی از دنیا در میان نمی ماند که سیر وسیاحت در آن وجستجو در زوایای پیدا و پنهان دنیا،از برترین عبادات به شمار می رود.
اما اگراز عبارت« دنیا» زندگی وحیات انسانی را در نظر داشته باشیم،باز هم دلیلی برای مذمت نخواهیم یافت. آیا خداوند این زندگی را برای ما رقم نزده است وآیا زندگانی دنیوی، میدانی برای کسب خشنودی پروردگار ونیل به درجات اخروی نیست؟ پس چه جای سرزنش؟!
مردم بسیاری، با اشتباه در تشخیص مصداق دنیا وآخرت، امور حقی را «دنیا» نامیده اند و به سرزنش آن برخواسته اند ودرعین حال،کارهایی را برگزیده اند که عین «دنیا»و سزاوار توبیخ ومذمت بوده اما آن کار خود را زهد وتقوا نام نهاده اند. واقعیت آن است که تمام آن اموری که ما –به تعابیرمختلف -«دنیا» می نامیم،فی نفسه،خوب وپسندیده اند و می توانند به مثابه سرمایه حرکت وتکامل انسان،دراختیار رشد وتعالی او قرارگیرند وتنها آن هنگام که ما را از اطاعت خداوند ودوستی او وکسب درجات اخروی باز دارند،به دنیای نفرین شده وسزاوار سرزنش تبدیل می شوند. به عبارت دیگر،تا آنجا که ظواهر دنیا،مارا به خدا وآخرت نزدیک سازند –اگر چه ظاهراً از امور دنیوی شمرده شوند وعوام آنها را به منزله دنیازدگی تلقی نمایند-عین آخرت محسوب می گردند واعمال به ظاهر اخروی ،-نظیر رهبانیت وصوفی گری-که برخلاف دستور خداوند انجام می شود عین دنیایند وسزاوار هرگونه سرزنش ونفرین هستند.1