دانلود مقاله شیطان یا ابلیس

Word 94 KB 15508 25
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع

  • شیطان یا ابلیس .

    این بحث مد نظر ما برای گرد آوری یک مقاله در مورد تفاوتهای بین شیطان و ابلیس است که در آخر متوجه تفاوت این دو اسم می شویم .


    شیطان از بدو وجود به دنبال گمراه کردن انسان و به بیراهه کشاندن او بوده است .

    هیچ انسانی نیست که از حیله شیطان در امان باشد مگر امامان و پیامبران الهی که از گناه مصون هستند .

    شیطان هیچگاه از تلاش خود برای گمراه کردن انسان ها دست نمی کشد .
    در عالم خلقت موضوع ابلیس یکی از موضوعات مهم و شگفت انگیز است .

    قرآن کریم ضمن اشاره به (نار) منشاء پیدایش شیطان به اختصار به خط فکری و موضوع گری ها و نصبت وی با خداوند و آدمیزاد به این موضوع می پردازد .
















    ارباب اندیشه بر این عقیده‏اند که «جسم وى انبوه و متراکم نبوده جسمى است هوایى و مجرد.

    هیات ظاهرى و شیوه رفت و آمدش نیز با دیگر موجودات تفاوت دارد.

    داراى شعور و خرد است.

    به صورتهاى گوناگون تغییر شکل مى‏یابد و از عهده انجام کارهاى سنگین و خارق‏العاده برمى‏آید، نه جایى را فرا مى‏گیرد و نه در جایى نیز فرود مى‏آید».

    در فرهنگ اسلامى وى مبدا غوا، شر و وسوسه معرفى شده و آدمى را در مسیر خلاف انسانیت و کمال مى‏کشاند.

    نیرویى است که حق را باطل و باطل را حق و شر را خیر و خیر را شر مى‏نماید.

    هوى و شهوت از وسوسه‏هاى اوست.

    «و صورت انسانى در حکم عقبه و گردنه‏اى است میان قرارگاه فرشتگان و جایگاه شیاطین.

    هر کس که راه گمراهى را پیمود پیرو شیاطین است و آن که راه هدایت را برگزید از اهل الله است‏».

    با یادآورى گوشه‏اى از خصوصیات ابلیس و حضور فعال او در میان آدمیزاد مى‏توان نتیجه گرفت که: «ابلیس اگر چه فرشته یا اجنه‏اى است که به عالم ملکوت تعلق دارد و از موجودات طبیعت نیست; ولى آثار وجودى او مى‏تواند در دنیا ظاهر شود»
    علاوه بر این نسبت ابلیس با آدم، از فریب و اغواى وى در بهشت آغاز و به دنیا کشیده مى‏شود و بدین‏گونه بین ملک و ملکوت پیوستگى به وجود مى‏آید.

    منشهاى پست ابلیسى و انگیزه‏هاى هوى و هوس که اسباب تاریکى و تشویش محیط درونى آدمیان را فراهم مى‏سازند همه به دنیا و عالم ملک مربوط است و «نقش ابلیس، در نسبتى که با آدم دارد، ترسیم شده است.

    چون ابلیس رویى به آدم و رویى به خداوند - نظر به این که مخلوق خداست - دارد، به «ابلیس دوروى‏» معروف است‏» پس وقتى سخن از ابلیس به میان مى‏آید وى را مصداق معانى نفرت‏انگیزى مى‏یابیم که به دشمنى با فرزندان آدم برخاسته است و «نقش او در نسبتى که با آدم دارد مورد توجه قرار مى‏گیرد، ولى عرفا بجز دو عالم ملک و ملکوت به عالم دیگرى نیز اعتقاد دارند و آن جبروت است.

    در این عالم دشمنى بکلى منتفى است چنان که عزیزالدین نسفى مى‏گوید: «شهد و حنظل یک طعم دارند، نور و ظلمت، روز و شب یک رنگ دارند...

    ابلیس را با آدم دشمنى نیست...» اما ابلیس در نسبتى که با آدم دارد، بنابر تصریح قرآن سوگند یاد مى‏کند که آدمیان را، بجز مخلصین، گمراه مى‏کنم.

    وى سایه وسوسه و اوهام را در مسیر آنان که از ایمان تهى هستند مى‏نماید و آنها را سایه به سایه و گام به گام به دنبال خود مى‏کشاند تا از مقصد بازمى‏مانند; ولى در مورد آنان که راههاى نفوذ و وسوسه‏هاى شورانگیز را مى‏بندند تلاش وى به جایى نمى‏رسد.

    نمونه‏هاى زیر بیانگر دسیسه‏هاى اوست:
    علاوه بر این نسبت ابلیس با آدم، از فریب و اغواى وى در بهشت آغاز و به دنیا کشیده مى‏شود و بدین‏گونه بین ملک و ملکوت پیوستگى به وجود مى‏آید.

    منشهاى پست ابلیسى و انگیزه‏هاى هوى و هوس که اسباب تاریکى و تشویش محیط درونى آدمیان را فراهم مى‏سازند همه به دنیا و عالم ملک مربوط است و «نقش ابلیس، در نسبتى که با آدم دارد، ترسیم شده است.

    چون ابلیس رویى به آدم و رویى به خداوند - نظر به این که مخلوق خداست - دارد، به «ابلیس دوروى‏» معروف است‏» پس وقتى سخن از ابلیس به میان مى‏آید وى را مصداق معانى نفرت‏انگیزى مى‏یابیم که به دشمنى با فرزندان آدم برخاسته است و «نقش او در نسبتى که با آدم دارد مورد توجه قرار مى‏گیرد، ولى عرفا بجز دو عالم ملک و ملکوت به عالم دیگرى نیز اعتقاد دارند و آن جبروت است.

    در این عالم دشمنى بکلى منتفى است چنان که عزیزالدین نسفى مى‏گوید: «شهد و حنظل یک طعم دارند، نور و ظلمت، روز و شب یک رنگ دارند...

    ابلیس را با آدم دشمنى نیست...» اما ابلیس در نسبتى که با آدم دارد، بنابر تصریح قرآن سوگند یاد مى‏کند که آدمیان را، بجز مخلصین، گمراه مى‏کنم.

    نمونه‏هاى زیر بیانگر دسیسه‏هاى اوست: ابراهیم خلیل‏علیه‏السلام در عالم خواب به ذبح اسماعیل مامور مى‏شود.

    ابلیس این بار نیز مانند قصه آدم‏علیه‏السلام به پیروزى خود بر ابراهیم امیدوار است و همان شیوه را به کار مى‏برد.

    خود را به مادر اسماعیل مى‏رساند و خبر کشتن فرزند را به وى مى‏دهد.

    وقتى مادر متوجه مى‏شود که ذبح اسماعیل فرمانى است که از جانب حضرت خداوندى صادر شده چنین مى‏گوید: «اگر خداى فرموده باشد...

    ما رضا دادیم و تسلیم کردیم.» ابلیس برخلاف انتظار از فریب مادر مایوس مى‏شود رو به اسماعیل مى‏آورد، وى نیز بمحض اطلاع از فرمان الله چنین پاسخ مى‏دهد: «فرمان خداى راست «رضینا بحکم الله و سلمنا لامره‏» ابلیس چون نتیجه‏اى نمى‏گیرد خود را به ابراهیم نزدیک مى‏سازد و فرمانى را که وى در خواب یافته است، به القاءات شیطان نسبت مى‏دهد و وى را از کشتن فرزند برحذر مى‏دارد; اما ابراهیم خوب مى‏داند که القاکننده این اباطیل کسى جز ابلیس نیست لذا او را به خوارى از خود مى‏راند» و بدین‏گونه نیرنگهاى وى خنثى مى‏گردد و در اراده ابراهیم‏علیه‏السلام خللى وارد نمى‏آید.

    ابلیس مترصد است که شکست ‏خود را جبران کند به تصور وى لحظه به آتش افکندن ابراهیم فرصت مناسبى است.

    به امید کامیابى «تدارک پرتاب وى را فراهم مى‏آورد و با منجنیق حضرت را درون توده عظیم آتش مى‏افکنند» ; اما این بار هم بنابر صریح آیه یا نار کونى بردا و سلاما» (انبیا /۶۹) اى آتش بر ابراهیم خنک و سالم باش به لطف پروردگار ابراهیم محفوظ مى‏ماند و ابلیس به آرزویش نمى‏رسد.

    ابلیس پیوسته در کار فریب و برهم زدن آرامش آدمیزاد است از هر فرصتى سود مى‏جوید تا روزنه‏اى براى وسوسه‏انگیزى بیابد.

    مردم عادى و ناآگاه بسادگى به دام ابلیس گرفتار مى‏شوند; اما فریب بندگان خاصى مانند عیسى‏علیه‏السلام که جز رضاى حق به چیز دیگرى دلبستگى ندارد، ممکن نیست.

    ابلیس براى به دام انداختن وى بدین گونه زمینه‏سازى مى‏کند: «به هنگام استراحت‏خود را به وى نزدیک کرده در مورد سنگى که زیر سر نهاده است، چنین مى‏گوید: (سنگ فرا زیر سر نهادى، تنعم کردى، نه ترک دنیا بگفته بودى؟) شاید هدف وى این بوده است که حضرت را به برخوردارى بیشترى از دنیا برانگیزد.

    اما وى که از نیت ابلیس آگاه است از آن جزء ناچیز دنیا نیز چشم مى‏پوشد و چنین مى‏گوید: «این و همه دنیا را به تو واگذاشتم.» امورى که به وسیله ابلیس پى‏ریزى شد: ابلیس در آن هنگام که به همراه فرشتگان مامور مى‏شود تا به نشانه تعظیم، در برابر آدم به خاک بیفتد و سجده کند.

    به مقایسه نار و خاک مى‏پردازد.

    سرانجام خود را شریفتر از آدم مى‏پندارد و از امر پروردگار سرمى‏پیچد.

    و براى نخستین بار اساس قیاس را پى مى‏ریزد «اول من قاس ابلیس‏» خود را بزرگ مى‏بیند.

    و با تکبر و تجبر ایمانش را بر باد مى‏دهد.

    و کفربالله نیز اولین کفر است که در نتیجه نافرمانى وى تحقق مى‏یابد که «ان اول کفر کفر بالله حیث‏خلق الله آدم کفر ابلیس حیث رد على الله امره‏» ابلیس اولین کسى است که به هنگام نزدیک شدن آدم به شجره ممنوعه، به شادى ست‏یافتن بر وى آواز مى‏خواند و هنگام هبوط وى به عالم طبیعت، به سرود خوانى مى‏پردازد: «فلما استتر على الارض ناح‏» وقتى عزت و منزلت‏خود را از دست مى‏دهد و از رحمت پروردگار ناامید مى‏شود...

    و به استقرار در روى زمین مقید مى‏گردد نوحه‏سرایى مى‏کند:» وى پایه‏گذار آموزش انواع موسیقى و خوانندگى در زمان فرزندان قابیل است و مردانى به نام «یوبل‏» و «توبلقین‏» آن را از ابلیس مى‏آموزند».

    لواط یکى دیگر از امور نفرت‏انگیزى است که ابلیس اساس آن را در میان قوم لوط ریخت.

    در قصه این قوم آمده است که ابلیس با برخى از زنان آنها آمیزش کرد و عمل خلاف اخلاق زنا را در بین آنان اشاعه داد.

    همو بود که ایشان را به نکبت‏بارترین عمل (لواط) ترغیب کرد و اعراض از زنان فرجام این عادت مذموم بود».

    ابلیس پس از اغواى مردان بنابر روایت از امام باقرعلیه‏السلام خود را به صورت زنان درآورد، به سراغشان آمد و براى برانگیختن حس حسادت زنانه، نقطه حساسى را نشانه گرفته و چنین گفت: مردان شما با هم درمى‏آمیزند؟

    گفتند: آرى.

    ما این کار را دیدیم.

    و آن چنان با مهارت زمینه را فراهم مى‏آورد که با القاى طرح پیشنهادى، بى‏درنگ موافقت کردند و به «مساحقه‏» روى آوردند» ابلیس در فاصله بین رسالت ادریس و نوح نیز بیکار ننشست زنان زیباى شوهردار دشت را به راه منفور زنا و فاحشگى کشانید و آمیزش آنان را با مردانن زیباى کوهستان سبب گردید و سطح وسیعى را آلوده ساخت‏».

    حسد و تعصب نابجا نیز از جمله امورى معرفى شده که ابلیس آنها را پى‏ریزى کرده است.

    وى نسبت‏به آدم حسد ورزید و خلقت‏خود را برتر و شریفتر از وى انگاشت، از امر خدا سرباز زد که به هبود و سقوط وى منجر گردید».

    و بالاخره وى از اهل آتش اولین کسى است که جامه‏اى از آتش مى‏پوشد و پیشاپیش پیروان خود حرکت مى‏کند و مى‏گوید: و اثبوراه و یجیبونه و اثبورهم فیقول الملائکه‏» «لاتدعوا الیوم ثبورا واحدا و ادعوا ثبورا کثیرا» (فرقان /۱۴).

    بنابر آنچه گذشت ابلیس دشمنى ناپیداست و کارش فریب و نیرنگ است و مى‏تواند در همه شؤون آدمیزاد تصرف کند همواره در اندیشه سرازیر کردن وى از قله رفیع انسانیت است.

    چیزهایى را به او القا مى‏کند که اصلى و حقیقتى در آنها نیست.

    چون هوى و هوس منشا تسلط و استیلاى اوست لذا وى را به پیروى از آن دعوت مى‏کند.

    پس باید راه نفوذ چنین دشمن خطرناکى را بست.

    براى جلوگیرى از سلطه وى راههایى ارائه شده است.

    صدرالدین شیرازى «راه چیرگى بر ابلیس را در نیاشامیدن شراب کشنده دنیا و نپرداختن به خواهشها و شهوات مهلک آن مى‏داند.

    وى هوى و هوس را در حکم غذاى ابلیس تلقى مى‏کند وى معتقد است که دل را باید به وسیله مخالفت‏با خواهشهاى نفس، از تصرف ابلیس بیرون آورد و با ذکر الهى آن را - که جلوه‏گاه انوار حق و به عبارتى عرش رحمان است - آبادان کرد.

    پس جنگ میان ذکر خدا و وسوسه شیطان همانند کشمکش میان نور و تاریکى و یا شب و روز است و به همین جهت پیغمبر اکرم‏صلى الله علیه وآله فرموده است: «شیطان در فرزند آدم همچون خون در رگها روان است‏» پس گذرگاه او را که شهوت است‏باید به گرسنگى تنگ گردانید، زیرا گرسنگى است که شهوت را مهار مى‏کند».

    دیگر از راههاى بستن گذرگاه ابلیس تسمیه (بسمله) و ذکر بسم‏الله الرحمن الرحیم است.

    «سلاح ذکر، ذاکر را از شر وسوسه‏هاى فریبنده حفظ مى‏کند.

    ذاکر در واقع با گفتن تسمیه خود را از زیر سلطه ابلیس رها ساخته و تحت‏حمایت و سلطنت رحمن قرار مى‏دهد و به صفات او متصف مى‏گردد و از اتصاف به صفات الهى است که دل صفا مى‏یابد و بر اثر مواظبت‏بر ذکر و توجه به روح و باطن ذکر است که رهایى ممکن مى‏شود.

    این آیه نه تنها باعث آرامش ذاکر مى‏گردد، بلکه نزول آیه قبل از هر چیز، آرامش بادها، تموج دریاها...

    و هبوط شیاطین را از آسمانها...

    سبب گردید».

    وقتى آتش هولناک دوزخ از قدرت ذکر بسم‏الله گریزان گردد در فرار ابلیس که خود طعمه چنان آتشى است دیگر تردیدى برجاى نمى‏ماند.

    چنان که در تاثیر آن آمده است «بنده مؤمن چون در حال نزع بسم‏الله بگوید سکرات مرگ بر او آسان شود و خاک لحد بر او روضه رضوان گردد...

    و آتش دوزخ از او گریزان بود».

    و شرط برخوردارى از این ارزشها صدق نیت است.

    در آثار حیرت‏آور تسمیه گفتار على‏علیه‏السلام که علاوه بر معانى بالا، دیگر خواسته‏ها را در برمى‏گیرد، چنین است: «بسم‏الله.

    ..

    آرام‏بخش دلها، داروى دردها، دور کننده پلیدیها، آسان کننده دشواریها و برطرف کننده غمهاست‏».

    ذکر مزبور در صورتى که از روى اخلاص و نیت‏باطنى قرائت‏شود بجز هزیمت لشکر تلبیس ابلیس، آثار بیشمارى بر آن مترتب است که برخى از آنها در قالب الفاظ بدین‏گونه آمده است: «اى نامى که به هر جایى قدم زنى و به هر کویى قدم نهى رنگ کس نگیرى و همه را به رنگ خود برآورى...

    به دیوان دیوان رسیدى لشکر تلبیس ابلیس را هزیمت کردى.

    به میدان سلطان درآمدى، سر سروران و گردنکشان را به چنبر طاعت آوردى...».

    هر طاعت و عبادت بدنى مانند تهلیل (لااله الا الله) گفتن و تسبیح و نماز و ورد، داراى روح و جسمى است.

    جسم آن عبارت است از حرکات و سکنات محسوس که بجز خالق، گوشه‏اى از آن دامن مخلوق را نیز مى‏گیرد.

    (اشتراک بین خالق و مخلوق) که آن را ریا و تظاهر مى‏نامند.

    اما روح آن عبارت است از اخلاص کامل و نیت‏باطنى...

    پس وقتى قرآن، تشرف به پیشگاه حق را مبتنى بر عمل شایسته ذکر مى‏کند و عمل شایسته را در عبادت بى‏شائبه و خالص مى‏داند (۱۱۰ / کهف و۳ / زمر)، ناظر به عبادتى با آن روح است و عبادت بدنى در واقع پلى است‏براى رسیدن به عبادت روحانى و عبور از این مرحله انسان را به اخلاص باطنى مى‏رساند».

    و ثمره عبادت بدنى به تزکیه و تحلیه برمى‏گردد که این دو بخش در آیه «قد افلح من تزکى‏» (اعلى /۱۴) حقا که فلاح و رستگارى یافت آن که تزکیه کرد و آیه «وذکر اسم ربه فصلى‏» (اعلى /۱۵) و به ذکر نام خداى خویش پرداخت و نماز کرد، طرح شده است و آیه «و ثیابک فطهر» و لباس خویش پاکیزه دار (مدثر /۴) به تمام عبادات بدنى اشاره دارد; اما تزکیه، پاکى از پلیدیهاى قواست که ریشه همه آنها دلبستگى به زرق و برق دنیا و زینتهاى آن است، لذا پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله مى‏فرماید: دوستى دنیا سرآغاز و منشا هر خطا و نادرستى است (حب الدنیا راس کل خطیئه) که در سه اصل حرص، کبر و حسد خلاصه شده است; اما تحلیه، عبارت از کسب فضیلتها و معرفتها و خو گرفتن به اخلاق الهى است تا آن که صفا و شفافیت پیدا کرده صور وجود به تمام و کمال بر شکل واقعى خود مشاهده گردد.

    و ابوعلى سینا نیز، ترقى آدمى را در صفاى نفس دانسته و مى‏گوید: «آن را به وسیله دانشها پاک گردان تا کمال یافته و تمامى موجودات را مشاهده نمایى‏».

    اکنون که زمینه آشنایى با جسم و روح و مقصود عبادات فراهم شد، با توجه به فرمایش پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله که: «لا اله الا الله برترین شعبه ایمان است‏» و قرآن «ولذکر الله اکبر» (عنکبوت /۴۵) دلیل برترى کلمه توحید بر دیگر اذکار و اعمال شایسته این است که در برابر هر عمل خیرى (بجز لااله الا الله) ضدى است که در کفه مقابل آن قرار دارد; اما ضد توحید شرکت است که هیچ گاه در یک ترازو گرد نمى‏آیند همچنان که وجود و عدم براى یک شخص، در ذات او جمع نمى‏گردد.

    پس معتقد به لااله الا الله مشرک نمى‏تواند باشد و جمع بین آن دو ممکن نیست.

    صاحب مفاتیح‏الغیب چنین نتیجه‏گیرى مى‏کند: چون براى این ذکر معادلى وجود ندارد که بتوان در کفه دیگر ترازو گذارد، لذا چیزى بر او برترى ندارد.

    پس اگر قرآن، آن را صفت اکبر توصیف مى‏کند بى‏دلیل نیست و ذکر با این خصوصیت‏بى‏تردید ذکر قلب است نه گردش زبان و قلب چون برترین اعضاست پس ذکر قلب نیز از دیگر اعضا بزرگتر و برتر است‏».

    وقتى رسول خداصلى الله علیه وآله ذکر مذکور را برترین گفتار خود و پیامبران پیشین تلقى مى‏کند و امت را به مداومت‏بر آن مى‏خواند در برترى آن نمى‏توان تردید کرد».

    و تا زمانى که اعضا بخصوص قلب، زیر نفوذ ابلیس و جنود او قرار دارد چون اعمال به القا و وسوسه وى شکل مى‏گیرد، ابلیسى است و ما براى این که از شر این دشمن نیرومند رهایى یابیم و بر شرکهاى بزرگ هواپرستى غالب آییم، باید سر به خاک مذلت نهیم و به ذات مقدس پروردگار پناه بریم‏».

    و در زیر پرچم حکومت «رحمن‏» قرار گیریم.

    البته تشخیص این معنى که آیا تحت نفوذ ابلیس هستیم یا به لطف و توفیق حضرت بارى سر بر آستانش نهاده‏ایم کار آسانى نیست; اما آثار وسوسه‏هاى ابلیس را در لحظه غلبه خشم یا زمانى که درین اندیشه هستى که از خدمت و محبت‏به آنان که در آزار و اذیت تو کوشیده‏اند خوددارى کنى، بخوبى مى‏توان حس کرد که بنابر آیه: «و اما ینزغنک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله‏» (اعراف /۲۰۰) باید از شر او به خدا پناه برى تا از مکر و نیرنگهایش در امان بمانى‏» و آیه دیگر نشانه تصرف وى را چنین طرح مى‏کند «در صورتى که ابلیس بخواهد تو را به خاطر خوى و صلت‏شایسته به بیراهه کشاند «فاستعذ بالله‏» (فصلت /۳۶) از شر وسوسه‏هاى او به خدا پناه ببر» و در تفسیر آیه مذکور به گفتگوى پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله و ابلیس چنین اشاره شده که آن بزرگوار وى را در نهایت درماندگى و آشتفگى مى‏بیند، چون دلیل آن را جویا مى‏شود، ابلیس سبب آزردگى خود را در چهار چیز ذکر مى‏کند: یکى، آواز اسب رزمندگان در صحنه پیکار با کافران.

    دوم، آواز مؤذنان بر ماذنه، سوم، کسب و کارى که بر طبق دستور شرع و ایمان انجام گیرد.

    چهارم، اعوذ بالله من الشیطان الرجیم گفتن بنده مؤمن است.

    سپس آن بزرگوار مخاطب قرار گرفته ضرورت تجهیزاتى نظیر زره، برگستوان، خود، مغفر، خیل و لشکر براى نبرد با دشمن ظاهرى توصیه شده است و در نبرد امت‏با دشمن نامرئى نیز تدارک ادواتى متناسب با وى یاد شده است که بنابر قرآن «اذا قرات القرآن فاستغذ بالله‏» (نحل /۹۸) زره آنان است و «قل اعوذ برب الناس‏» (الناس /۱) برگستوان آنهاست.

    در چنین وضعیتى است که امت در نبرد با دشمن پیروز و از وساوس او ایمن مى‏شوند».

    بجز موارد بالا قرائت‏برخى از سوره‏هاى قرآن نیز در فرار ابلیس تاثیر عمیق دارند.

    «ابن عباس مى‏گوید: در قرآن سوره‏اى به اندازه سوره «قل یا ایها الکافرون‏» (کافرون /۱) خشم ابلیس را برنمى‏انگیزد، زیرا از سویى اعتراف به توحید است و از سوى دیگر اظهار انزجار و بیزارى از شرک‏».

    در تایید ارزش تعویذ، مفهوم خبر رسیده از رسول گرامى‏صلى الله علیه وآله چنین است: «هر معصیتى که از بنده سرمى‏زند به تهییج ابلیس و ایادى اوست.

    با ذکر استعاذه ابلیس از وى مى‏رمد و درهاى معاصى بر وى بسته مى‏شود و رستگارى بنده را از آتش سوزان به دنبال مى‏آورد که: اغلقوا ابواب المعاصى بالاستعاذه‏» چون راههاى ورود قاطع طریق الى‏الله را بستى و موانع را از سر راه برگرفتى و فتح ابواب کردى، به حریم کبریا داخل شو.

    یعنى به مقام مقدس اسم اعظم رب انسان کامل پناه ببر و ابلیس را از سر صدق رجیم بخوان - روح تکبیرات نماز پناه بردن به ذات احدیت و گریزاندن ابلیس است که اگر ابلیس را با بلند کردن دست در تکبیرات به دور افکندى و خود او و مظاهر او را رجم کردى آن را از رجم در رمى جمرات در حج کاملتر دان چه اینجا رمى به پشت‏سر است و آنجا به پیش رو...» بنابر آنچه یاد شد ابلیس دشمن و رقیب دیرینه آدم است.

    دشمنى وى از بهشت آغاز و به دنیا کشیده شد.

    وى مدام در اندیشه فتنه‏انگیزى است و بیشتر، صاحبان روحهاى ضعیف و عقلهاى بیمار و مستعد در معرض وسوسه‏هاى فریبنده او هستند.

    وى نظر به این که ناپیداست و از موقعیت و امکانات خارق‏العاده‏اى برخوردار است و زمان و موضع تسلط او بر آدمیزاد نیز پوشیده است، لذا مى‏تواند بآسانى آدمیان را در خدمت هواها و مقاصد پلید خود درآورد و اخلاق جامعه را به سقوط و انحراف بکشاند.

    پس نبرد با دشمنى با این خصوصیات بمراتب دشوارتر از جنگ با دشمنان ظاهرى است از اینجاست که پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله پیروان را به مقابله با جنگى بزرگتر مى‏خواند «اعدا عدوک نفسک اللتى بین جنبیک‏» و قرآن شیوه صیانت‏بندگان را از چنگ ابلیس در اعتصام بحبل‏الله ذکر مى‏کند و مى‏گوید: «آنان که در حمایت عصمت من باشند، تو را بر ایشان راهى و دستى و تسلطى نیست‏» و به قول مولوى: ساحل نفس رها کن به تک دریا رو کاندرین بحر ترا خوف نهنگى نبود تفاوت شیطان و ابلیس ابلیس نام خاص همان موجودى است که در داستان خلقت آدم بر او سجد نکرد و با وسوسه هاى خود او را از بهشت بیرون نمود.

    ولى شیطان یک واژه عمومى است که به معناى موجود شرور و موذى و وسوسه گر است که فرد بارز آن همان ابلیس است ولى افراد دیگرى هم دارد و ، ابلیس داراى ذریه و اعوان و انصار است که به همه آنها شیطان یا شیاطین گفته مى شود و همچنین از افراد انسان نیز به کسانى که شرور و موذى باشند شیطان گفته مى شود گناه شیطان چه بوده است ؟

    گناه شیطان سر پیچی از فرمان الهی بود.وخداوند او را وسیله آزمایش انسانها قرا داده نه گمراه کردن آنها .شیطان فقط وسوسه می کند این انسان است که با اختیار خودش به وسوسه های او پاسخ می دهد .

    شیطان ، جن یا فرشته ؟

    شواهد مختلفى در قرآن کریم وجود دارد که شیطان از طایفه‏ى جن است، نه از ملائکه.

    به چهار مورد زیر توجه کنید: 1 - تصریح خداوند به جن بودن شیطان؛ «إلاّ إبلیس کان من الجنّ».

    2 - تصریح قرآن کریم به معصوم بودن ملائکه؛ «لا یعصون اللّه ما أمرهم و یفعلون ما یؤمرون یعنى ملائکه معصیت نمى‏کنند، آنچه خدا به آنان فرمان دهد، انجام مى‏دهند.

    بنا بر این ابلیس که نافرمانى کرد، ملک نبود.

    3 - ابلیس داراى ذریه و نسل است.

    قرآن کریم مى‏فرماید: «أفتتّخذونه و ذرّیّته أولیاء من دونى و هو لکم عدوّ»، در حالى که ملائکه روحانى هستند و توالد و تناسل و خوردن و آشامیدن ندارند.

    4 - ملائکه رسولان الهى هستند؛ «جاعل الملئکه رسلاً»، بدیهى است که کفر و فسق از ساحت فرستاده‏ى خدا دور است و اگر بر آن‏ها فسق روا باشد، دروغ نیز رواست، در این صورت نمى‏توانند فرستاده‏ى الهى باشند.

    گفتنى است که روایات متواترى نیز دلالت دارد که شیطان از طایفه‏ى جن است.

    شیطان و لعن الهى «و إنّ علیک اللّعنه إلى یوم الدّین» خداوند در این آیه لعنت مطلق را بر ابلیس قرار داده و فرمود: «انّ علیک اللّعنه».

    زیرا لعنت فرع معصیت است و هیچ معصیتى از هیچ کس سر نمى‏زند، مگر آن که اغواى وسوسه‏ى شیطان در آن نقش دارد.

    پس، در حقیقت شیطان ریشه‏ى فسادى است که برگشت هر معصیتى به اوست و در نتیجه همه‏ى لعنت‏ها و وبال‏ها، حتى همان مقدارى که به خود گنهکاران متوجه مى‏شود، متوجه او نیز مى‏گردد.

    از سویى دورى از رحمت الهى محصول گناه و سرپیچى از دستورهاى خداوند است و از سوى دیگر، گناه نیز در سایه‏ى وسوسه‏هاى شیطانى پدیدى مى‏آید، بدین جهت قرآن کریم ابلیس را ملعون مطلق معرفى مى‏کند؛ «و إنّ علیک اللّعنه إلى یوم الدّین».

    فلسفه‏ى وجود شیطان «لیمیز اللّه الخبیث من الطّیّب» یکى از مسایلى که در جهان وجود دارد، آزمایش الهى است و اصولاً نظام سعادت و شقاوت و ثواب و عقاب بشر مبتنى بر اساس امتحان است، و چون خداوند انسان را به سوى خیر دعوت مى‏کند و در این میان اگر کسى نباشد که او را به شر دعوت و تشویق کند، امتحانى وجود نخواهد داشت.

    از این رو مى‏بینیم که خداوند در امثال آیه‏ى «الشّیطان یعدکم الفقر و یأمرکم بالفحشاء و اللّه یعدکم مغفره منه و فضلاً» به این دو سنخ دعوت، تصریح مى‏کند.

    آرى!

    اگر خداوند شیطان را آفریده که بشر را به سوى شر تشویق کند، در مقابل ملائکه را نیز آفریده که بشر را به سوى خیر فرا خواند.

    وظایف انسان در برابر شیطان از نظر قرآن کریم شیطان دشمن آشکار انسان است؛ «إنّ الشّیطان کان للإنسان عدوّاً مبیناً».

    خداوند در برابر چنین دشمن گمراه کننده‏اى وظایفى را براى انسان مشخّص کرده است: الف - عدم پیروى از گام‏هاى او؛ «و لا تتّبعوا خطوات الشّیطان».

    ب - دشمنى و عداوت با او؛ «إنّ الشّیطان لکم عدوّ فاتّخذوه عدوّاً».

    ج - عدم پرستش او؛ «أن لا تعبدوا الشّیطان إنّه لکم عدوّ مبین».

    د - پناه بردن به خدا؛ «و إمّا ینزغنّک من الشّیطان نزغ فاستعذ باللّه».

    تأثیر نفوذ شیطان در انسان از نظر قرآن کریم شیطان بر همه‏ى انسان‏ها مسلّط نیست، بلکه نحوه‏ى اغوا و وسوسه و تسلّط او نسبت به افراد مختلف تفاوت دارد: الف - اغوا و وسوسه نسبت به عموم مردم؛ «الّذى یوسوس فى صدور النّاس» و «فبعزّتک لأغوینّهم أجمعین».

    ب - امر به فحشا نسبت به کسى که به وسوسه‏ى او ترتیب اثر دهد؛ «و من یتبع خطوات الشّیطان فانّه یأمر بالفحشاء و المنکر».

    ج - عدم تسلط شیطان نسبت به بندگان صالح؛ «انّ عبادى لیس لک علیهم سلطان» و «فبعزّتک لأغوینّهم أجمعین الاّ عبادک منهم المخلَصین».

    د - ولایت شیطان نسبت به پیروانش؛ «انا جعلنا الشیاطین أولیاء للّذین لا یؤمنون» و «انما سلطانه على الّذین یتولّونه» و «الاّ من اتّبعک من الغاوین».

    برنامه‏هاى شیطان از نظر قرآن کریم شیطان براى اغوا و گمراه کردن بشر برنامه‏هاى مختلفى دارد که به برخى از آن اشاره مى‏شود: الف - زینت دادن کارهاى زشت (تسویل)؛ «و زیّن لهم الشّیطان أعمالهم» و «الشیطان سوّل لهم».

    ب - ایجاد ترس و وحشت؛ «انما الشیطان یخوّف أولیائه».

    ج - ایجاد کینه و دشمنى؛ «انما ذلکم الشّیطان أن یوقع بینکم العداوه و البغضاء فى الخمر و المیسر» .

    حجت الاسلام و المسلمین احمد قدسی درباره ویژگی شیطان می گوید: بر اساس روایات مورد تایید شیعه و سنی شیطان جسم لطیفی است که در بعضی از حالات دیده می شود و در بعضی از حالات دیده نمی شود.

    سرعت عمل بالا و قدرت انجام اعمال قویه و خارق العاده از دیگر ویژگی های شیطان است و نسبت نزدیکی او با انسان همانند جریان خون در رگ های آدمی است و خداوند متعال بر اساس برخی مصالح قدرتی را به شیطان عطیه کرده است که می تواند به اشکال مختلف در آید.

    به عبارت دیگر انسان از خاک آفریده شده و شیطان از آتش به همین علت برخی از ویژگی های شیطان از این مسئله ناشی می شود.

    اما باید توجه کرد که شیطان جسم است اما جسم لطیف.

    از منظر دیگر همچنان که از روایات متعدد برمی آید در بسیاری از مواقع شیطان و جن را به هم عطف کرده اند، بنابر این این احتمال مطرح می شود که ابلیس همان فرشته ای است که بر انسان سجده نکرد و از عرش طرد شد و شیاطین، ابلیس زادگانی هستند که از میان جن و انس به خدمت شیطان در آمده اند.

    از این رو کلمه شیطان هم به ابلیس گفته می شود و هم به جنیان و انسان های گفته می شود که در خدمت شیطان در آمده باشند.

    و حجت الاسلام والمسلمین قدسی در پاسخ به این سئوال که شیطان وشیاطین انیس و مونس چه کسانی هستند معتقد است: از مجموعه آیات و روایات بر می آید که شیطان یک سیطره و سلطه تکوینی بر انسان ها ندارد و تا انسان خود بستری را برای شیطان فراهم نکند شیطان نمی تواند بر او سلطه پیدا کند و تا خود انسان با اراده خود رهبری شیطان را نپذیرد، شیطان بر او سلطه ایی نخواهد یافت.

    بنابر این شیطان بر انسان هایی که به خدا ایمان دارند و بر او توکل می کنند نمی تواند سلطه داشته باشد.

    اما شیطان بر چه کسانی می تواند سلطه داشته باشد؟

    نمونه هائی از آن عبارتست از: یک بر افرادی که دروغگو هستند.

    دوم بر کافرین و منکرین خدا، سوم بر منافقانی که با دشمنان هم ساز هستند.

    چهارم بر کسانی که شرک می ورزند پنجم بر کسانی که با نامحرم خلوت می کنند، ششم بر کسانی که بر خشم و غضب خود تسلط ندارند، دکتر امیر حسین بانکی در پاسخ به این سئوال که شیطان چگونه بر انسان تسلط می یابد و مراحل تسلط شیطان بر انسان چگونه است می گوید: اجازه بدهید ابتدا توصیفی از شیطان بدهم، به فرموده استاد شاه آبادی شیطان سگ درگاه خداست و این سگ با میهمانان صاحبخانه کاری ندارد و تنها به کسانی تعدی می کند که می خواهد دزدکی وارد خانه شوند و یا نسبتی با صاحبخانه ندارند.

    و ارتباطش را با صاحبخانه قطع کرده اند.

    بنابر این شیطان کسانی را تصرف می کند که به نحوی ارتباطشان با خدا قطع شده باشد.

    اما یکی از راههای نفوذ شیطان تسویل است.

    که در سریال اغماء نیز جنبه تسویل نفوذ شیطان مورد بررسی قرار گرفته است.

    تسویل بیشتر برای خواص است و شیطان وقتی از طریق نفس اماره وارد شد اما نتیجه نگرفت از روش تسویل وارد می شود.

    در تسویل اتفاقی که می افتد این است که انسان دیگر مستقیماً به بدی دعوت نمی شود.

    بلکه شیطان در این روش از راه دعوت به خوبی ها وارد می شود.

    و وقتی انسان را در انجام کارهای خوب یاری می کند دقیقاً همان چیزی که در سریال اغماء دیدیم.

    بنابر این شیطان در این روش زشتی و بدی را با نقاب خوبی ها و با چهره ای حق نما به انسان معرفی می کند.

    درک این روش و این حیله شیطان کار بسیار سختی است و عموماً در روش تسویل شیطان از افعال وارد نمی شود بلکه از افکار وارد می شود.

    این روش یکی از روش های شیطان است برای منحرف کردن خوبان و کسانی که تا حدودی بر نفس اماره خود مسلط هستند.

    در این روش شیطان ابتدا افکار انسان را منحرف می سازد و بعد به سراغ افعال وخُلقیات او می رود.

    حجت الاسلام عابدی درباره تفاوت های الهامات ربانی و خطورات شیطانی تصریح می کند: این پرسش امروزه زیاد مطرح می شود که اگر چیزی به ذهن ما رسید از کجا بدانیم این الهام ربانی است یا وسوسه شیطان؟

    باید بدانید که شیطان وسوسه های خود را تزئین می کند تا انسان متوجه آن نشود و شیطان در بسیاری موارد از طریق انسان های دیگر و یا عوامل مختلف انسان را وسوسه می کند.

    گاهی اوقات پول شیطان است میز و ریاست، شیطان است مقام، شیطان است و یا انسان هایی که اولیا و خدمتکار شیطان می شوند، شیطان هستند.

    اما شیطان صرفاً منحصر به این عوامل نیست.

    اما در شناخت الهامات ربانی و خاطرات شیطانی باید بگویم.

    انسان دارای سه قوه ناطقه، غضبیه و شهویه است.

    حال اگر قوه ناطقه انسان تعدیل بشوند آنچه که این قوه درک کنند الهامات ربانی است.

    و این همان چیزهایی است که به عنوان یاد خدا، ایمان به خدا، یاد آخرت و...

    شناخته شده اند.

    اما وقتی قوه شهویه و یا غضبیه انسان تعدیل شود.

    آنچه شهوت و غضب را تحریک کند وسوسه های شیطانی است.

    دکتر امیر حسین بانکی در پاسخ به این پرسش که شیطان چه اندازه قدرت دارد می گوید: شیطان قدرت بسیار زیادی دارد.

    شیطان همان کسی است که آدم مسجود فرشتگان و آن پیامبر الهی را فریب داد.

    بنابر این نباید شیطان را دست کم گرفت و نباید تصوّر کرد شیطان قادر نیست ما را فریب دهد.

    باید گفت شیطان تا آخرین لحظات عمر و در هر مقام و هر جایگاهی انسان را وسوسه می کند و ما نباید فکر کنیم در بخشی از زندگی خود به دلیل پشتوانه های علمی یا معرفتی خود از شر وسوسه های شیطان درامانیم.

    دکتر امیر حسین بانکی در پاسخ به این سئوال که آیا شیطان می تواند در قالب انسان تجسم یابد یا نه می گوید: شیطان نیز مثل انسان شهوت دارد از این رو این مسئله باعث می شود او برای نزدیک شدن به برخی افراد و ارضاء شهوات خود در قالب افراد مختلف مجسم شود و با او مراوده برقرار کند البته بعضی وقت ها نیز ممکن است فرد تصور کند با کسی مراوده دارد اما او حضور ندارد و تنها در ذهن فرد این مسئله رخ می دهد.

    بنابر این همانطور که از روایات برمی آید شیطان می تواند در قالب انسان های دیگر تجسم یابد.

    حجت الاسلام و المسلمین احمد قدسی درباره راههای دفع شیطان و مقابله با او می گوید: راه های مقابله با شیطان چند چیز است: اول : توسل به اولیا خدا، دوم: پناه بردن به نماز است.

    در ادامه حجت الاسلام و المسلمین احمد عابدی نیز در این باره معتقد است.

    یکی از راههای مقابله با شیطان تذکر و یاد خداست.

    راه دیگر استعاذه است.

    یعنی گفتن همین جمله اعوذ بالله من الشیطان الرحیم.

    راه دیگر انجام ندادن کار حرام و نخوردن لقمه حرام.

    و بالاخره مسئله چهارم مهار شهوت است و یکی از راههای مهار شهوت روزه است.

    از این روست که می گویند در ماه مبارک رمضان شیاطین در غل و زنجیر هستند.

    دکتر امیر حسین بانکی نیز درباره راههای مقابله با وسوسه های شیطان می گوید: انسان برای رهایی از این وسوسه ها چند وسیله در اختیار دارد.

    یکی از این وسیله ها شریعت است واینکه بدانیم آنچه ما را به کار وامی دارد در دایره شریعت هست یا نیست.

    از این رو یکی از انحرافاتی که امروزه در جامعه وجود دارد و بعضی افراد معتقدند شریعت برای عوام است و شما می توانید از شریعت عبور کنید دقیقاً انحراف شیطان است چرا که شیطان تلاش دارد تا این سلاح را از ما بگیرد.

    مسئله دیگر دوری و خروج از حُجت است.

    و اینکه ما تصور نکنیم هر چه ما می گوییم درست است.

    و باید همیشه این باور را داشته باشیم که ممکن است منحرف شویم.

    سوم نباید فریب اعمال عجیب و غریب شیطان را بخوریم.

    مثلاً ممکن است فردی خوش سخن باشد اما ما نباید فریب خوش سخن بودن او را بخوریم چرا که ضرورتاً هر خوش سخنی با حرف درست همراه نیست.

    و بالاخره چارچوب فکری داشتن و رشد عقلانیت پیدا کردن از راههای مقابله با شیطان است.


  • فهرست موضوعی :
    تفاوت واقعی شیطان و ابلیس در عدم پیشرفت انسان ---- 3
    تفاوت شیطان و ابلیس ---------------------------13
    گناه شیطان چه بوده است ------------------------13
    شیطان جن یا فرشته ؟ ---------------------------14
    فلسفه وجودی انسان ----------------------------15
    آیاتی از قرآن کریم در مورد شیطان و ابلیس -----------16
    دیدگاه علمای بزرگ در مورد شیطان و ابلیس ----------17
    نتیجه گیری -----------------------------------23
    فهرست منابع ----------------------------------24
کلمات کلیدی: ابلیس - شیطان

بر اساس آيات قرآن کريم،‌ ابليس يکي از جنيان بوده که بر اثر کثرت عبادت، جزء ملائک قرار گرفت اما بعد از خلقت آدم، چون دستور خداوند‌ را عصيان کرد و بر آدم سجده نکرد، از درگاه الاهي رانده شد. اما شيطان به هر موجود طغيانگر و مخالفي گويند خواه از انسان ها

سابقه خلقت جن، ابليس، شيطان عقيده به ابليس يا شيطان از ديرباز جزء معتقدات بشر بوده مفهوم جن شيطان و مانند مفاهيم ديگر آن جهان براي آدمي از تصورات راجع به مرگ منشأ گرفته است.1- همچنين خداوند در قرآن مي‌فرمايد:» و لقد الانسان من صلصال من ما مسنون، و ا

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ گاهى شيطان از دست بعضى افراد گلايه مى کند. او تمام دنيا را از آن خود مى داند و مى گويد: چون مؤمنان مى دانند که دنيا از آن من است ، آن را دشمن مى دارند و دنبال آن نمى روند، اما عده اى هستند که دنيا را طالبند و

حمد مخصوص خدايي است که تمام کارهايش از روي علم و حکمت مي باشد و از اوجز خير و صلاح سر نمي زند و بر همه موجودات کمال رأفت و رحمت را دارا مي باشد و حتي قراردادن موجودي به نام شيطان جهت اغواي بني آدم هم ، از روي مصلحت و حکمت او بوده است . کتابي که

کلمه شيْطان از ماده شطن گرفته شده، و شاطن به معناى خبيث و پست آمده است، و شيطان به موجود رانده شده، سرکش و متمرد اطلاق مى شود و به معنى روح شرير و دور از حق ، نيز آمده است. شيطان اسم عام (اسم جنس) است ، در حالى که ابليس اسم خاص (عَلَم) مى باشد، و به

سلمان مى گويد: وقتى پيغمبر اسلام رحلت فرمود، على در خانه مشغول غسل دادن آن حضرت بود. من گاهى به او کمک مى کردم ، گاهى به مسجد مى آمدم و از مردم خبر مى گرفتم . وقتى از مسجد به خانه برگشتم ، على پرسيد: اى سلمان ! چه خبر دارى ؟ عرض کردم : خبر تازه اين

از آن جا که انسان موجودى است ذاتاً طالب کمال نهايى و سعادت ابدى و هميشه در انديشه شناخت کمال ابدى و نهايى و راه هاى وصول به آن و نيز شناخت موانع نيل به آن و کيفيت برطرف کردن آن هاست و نيز از آن جا که شيطان را يکى از موانع مهم در راه نيل به کمال نهاي

پيش از آنکه به سابقه دفاع از ابليس در عرفان اسلامي بپردازيم لازم ست که درباره اين واژه و نام حقيقي ابليس ، نامها وفرزندان و جنسيت وشکل و شمايل ظاهري او نيز به اختصار مطالبي را داشته باشيم . الف – معناي لغوي در قرآن کريم يازده بار نام ابليس آمده و

شیطان‌پرستی شیطان پرستی یک حرکت مکتبی، شبه مکتبی و یا فلسفی است که هواداران آن شیطان را یک طرح و الگوی اصلی و قبل از عالم هستی میپندارند. آنها شیطان را موجودی زنده و با چند وجه از طبیعت انسان مشترک می‌دانند. شیطان پرستی را در گروه «راه چپ» مخالف با «راه راست» طبقه بندی می‌کنند. دست چپی‌ها به غنی سازی روحی خود در جریان کارهای خودشان معتقدند. و بر این باورند که در نهایت باید تنها ...

شرحي متفاوت بر غزلِ « طربنام? عشق» حافظ کلام نخست: تحقيقاتي که در بار? حافظ بعمل آمده است از حدود شرح ديوان ، ايهامات ، تشبيهات ، تمثيل ، و استعارات و مختصري درباره مکتب و مَشرب و جهان بيني خاص او فراتر نميرود . در مقايسه با مکتب و فلسفه و غزل

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول