کلمه شیْطان از ماده شطن گرفته شده، و شاطن به معناى خبیث و پست آمده است، و شیطان به موجود رانده شده، سرکش و متمرد اطلاق مى شود و به معنى روح شریر و دور از حق ، نیز آمده است.
شیطان اسم عام (اسم جنس) است ، در حالى که ابلیس اسم خاص (عَلَم) مى باشد، و به عبارت دیگر شیطان به هر موجود موذى و منحرف کننده و طاغى و سرکش ، خواه انسانى یا غیر انسانى مى گویند، ونام ابلیس در باورهای اسلامی شیطان,به معنای کسی که ادم را فریب داده است.
شیطان به موجود موذى و مضر گفته مى شود، موجودى که از راه راست بر کنار بوده و در صدد آزار دیگران است ، موجودى که سعى مى کند ایجاد دودستگى نماید، و اختلاف و فساد به راه اندازد، و اینکه به ابلیس هم شیطان اطلاق شده بخاطر فساد و شرارتى است که در او وجود دارد.
شیطان معانى مختلفى دارد، که یکى از مصداقهاى روشن آن ابلیس و مصداق دیگر آن انسانهاى مفسد و منحرف کننده است.
[ویرایش] تاریخ
براساس تفسیرهای قرآن و احادیث ٬شیطان یکی از جنیان بود که بر اثر پارسایی زیاد به درجه فرشتگان راه یافت و یکی از فرشتگان مقرب خدا شد(در حدیثی از اما صادق(ع) منقول است که یک بار شیطان نمازی خواند دو رکعت ولی ۱۰۰۰ سال طول کشید) اما برای سجده نکردن به آدم او از درگاه الهی رانده شد و به او فرصت داده شد تا قیامت انسان را بفریبد[۱]
:. شیطان در میان شاه درخت .:
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
شیطان نه تنها براى منحرف کردن مردم درون بت مى رود، بلکه براى گمراه نمودن آنان به میان درخت رفته و از آن جا با مردم جاهل سخن مى گوید و آنا را از خدا دور و علیه پیامبرش تحریک مى کند. مانند سخن گفتن او با اصحاب ((رس )) از میان شاه درخت .
اصحاب ((رس )) قومى بودند بعد از سلیمان بن داود در منطقه در مینیه آذرباییجان ، یا در بلاد مشرق ، یا انطاکیه و در اطراف یمامه زندگانى مى کردند. امیرالمؤمنین در تفسیر آیه
((و اصحاب الرس و ثمود و قرونا بین ذالک کثیرا))
مى فرماید: اصحاب ((رش )) پس از طوفان نوح علیه السلام درخت صنوبرى (528) به دست یافت بن نوح علیه السلام کنار چشمه ((روشن آب )) کشت شده بود، اصحاب ((رس )) آن را عبادت مى کردند!
آن جمعیت در دوازده آبادى سر سبز و خوش آب و هوا به نام هاى آبان ، آذر، دى ، بهمن ، اسفند، فروردین ، اردیبهشت ، خرداد، تیر، مرداد، شهریور ساکن بودند که بزرگترین آبادى اسفندار ((و شاه درخت )) در کنار آن بود. در بیرون هر آبادى شاخه اى از صنوبر را کاشته و نهرى را از همان ((روشن آب )) از کنار آن درخت جارى ساخته بودند.
مردم هر ماه در یک آبادى عید گرفته و جشن و پاى کوبى برگزار مى کردند