دانلود مقاله صفات خدا

Word 262 KB 15521 49
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • صفات الهی
    خدا چیست؟
    برای به دست آوردن شناختی کلی در این زمینه، پیش از هرچیز، مختصراً اشاره می‌کنیم به تعریفات کلی ادیان رایج درباره خداوند.
    از دیدگاه دین یهود، خدا خالق کائنات است.

    او واحد، توانا و دانای مطلق، فاقد جسمیت، عادل، رحمان و قادر است، کارسازی کار جهان همواره در دست اوست و به آنچه که در عالم می گذرد، نظر دارد و نیز گویی همه چیز را برای خود می خواهد، زیرا به هر که تجلی می کند، می خواهد آن فرد فقط او را به وحدانیت بشناسد.

    این حالت به نظر می آید یک شیوه «شیوه تربیتی» است؛ از آنجا که خداوند خواهان ترتیب انسان ها است، به آنها فرمان می دهد که جز او چیزی را نپرستند.
    در دین زرتشت، خداوند تعالی، اهورا و ضامن نظامی کیهانی اخلاقی است.

    بر چند وجهه یزدانی حکومت می کند که هر یک از آنها قیومیت یکی از حوزه های طبیعت را بر عهده دارد و نماینده یکی از وجوه خداوند متعالی است.
    در هندوئیسم، خدای خالق؟، یکی از مظهرات«مطلق» یا برهمن عام است که خدایی متمرکز در وجود خود است که به جهان می اندیشد، اما خالق آن نیست.

    طبق این سنت، خدایان معتعددند و همگی مشمول قانون«کارما» هستند.

    دریافتن معنای دقیق این مقولات مستلزم چندین بحث و فحص است، در اینجا صرفاً به ذکر یکی دو نکته کلی اکتفا شد.
    در بودیسم سخنی از خدا یا خالق متعال به میان نمی آید، اما گفته می شود که روزی بودا در کنار جنگلی نشسته بود و چند برگ درخت در دست داشت.

    در آن حال خطاب به شاگردان خود چنین گفت:«آنچه بر شما افشاء کرده ام، در قیاس با آنچه که می دانم و افشاء نکرده ام، مثل این چند برگ در مقابل تمامی برگ های این جنگل است.

    به شما فقط چیزهائی راگفته ام که برای شما لازم بوده«.

    این کلمات حامی از این است که همه چیز گفته نشده.

    در واقع بعید به نظر می رسد که کسی چون بودا که خود به کمال رسیده، خدا را نشناخته باشد.
    خداوند است تا بدین ترتیب، به دلیل محبت نسبت به مخلوق خود، انحطاط عالم را که ناشی از گناه ازلی است، چبران کند.

    در اینجا به مشکلات ناشی از مقوله «تثلیث» نمی پردازیم.
    از دیدگاه اسلام، خداوند، قدیم، خالق کل اشیاء، واحد و فاقد جسمیت، ابدی، رفیع، توانا و عادل ...

    است.

    برای کسی که منکر اوست بسیار سخت گیر است، اما برای کسی که او را بندگی می کند و تسلیم اراده اوست، بسیار فیاض و کریم و رحیم و مهربان است.
    اگر گرفته های اصلی پیامبران را در دست داشتیم، میان تعاریفشان از خدا، تفاوت های اساسی نمی یافتیم.

    با این همه، گذشته از تعاریف پیامبران و اولیاء درباره خدا، هر کسی باید برای شناخت خداوند شخصاً کوشش کگند زیرا کلمات، قادر به انتقال دقیق مفاهیم و احساسات نیستند.

    در واقع، برای درک عمق کلام پیامبران، باید اول خود خدا را شناخت.

    چه بسا که مشخصات کسی را، ساعت ها با ذکر جزئیات، برای ما تشریح کنند اما تا خود او نبینیم، چیزی جز یک تصویر خیالی از او در ذهن نخواهیم داشت و هرگز چیزی جایگزین شناخت او نخواهد شد.

    شناخت خداوند نیز بر همین منوال
    است.
    است.

    در برخی متون مقدس آمده که خدا انسان را به شکل خود آفرید و در او از روح خود دمید.

    این جمله معانی متعددی دارد؛ از جمله اینکه انسان از قابلیت کسب صفات الهی و اتصال به او برخوردار است.

    در اینجا نکته دیگری نیز هست که باید بیشتر شکافته شود و آن اینکه شناخت خداوند تنها از طریق مظهرات مختص نوع خود، یا نوع اشرف جهان خود، قادر به شناختن خداوند است.

    برای مثال، اگر خدا بخواهد به خروسی جلوه کند، یا به شکل انسان جلوه می کند یا به شکل خروس.

    در زمان حضرت مسیح، کسانی که خدا را شناختند، توانستند جلوه او را در مسیح ببیند.«پسر»، جلوه «پدر» بود و «هردو» برای انسان های آن زمان«یکی» بودند.

    اما با این حال، خداوند چیزی ورای جلوه خود در قالب مسیح بود، زیرا که خداوند همواره لامکان است و مقام او از تمامی موجودات جداست.

    ظهور خدا عام است اما نسبت به نوع مخلوق، متفاوت است.

    پس ما صرفاً می توانیم مظهرات او را بشناسیم و باید به شناخت آنها برسیم.

    فقط خود خداست که می تواند خود را به طور مطلق بشناسد و به کنه ذات خود پی برد.

    با توجه به آنچه در متون مقدس آمده، اکنون می توانیم خداوند را به حسب صفاتش تعریف کنیم.

    پر واضح است که صفات منسوب به خداوند، صرفاً ما را در تجسم دادن او و برقراری ارتباط با او یاری می کند و گرنه خداوند به هیچ وجه قابل تعریف نیست.

    استاد الهی صفات خداوند را، آنچنان که در سنت های مختلف مذهبی مورد بحث و فحص قرار گرفته، یک یک مورد تدقیق قرار داده، نتیجه می گیرد که همه بی هیچ تناقضی مکمل یکدیگرند.

    علاوه بر این، تاکید می کند که برداشت ما در این زمینه طبعاً شکل انسانی دارد و چه بسا که خود از نسبت دادن چنین صفاتی به خداوند تعجب کنیم.

    خداوند خالق کائنات است.

    او قبل از هرچیز، منشأ آن چیزی به نظر می آید که «وجود» یا «زندگی» خوانده می شود.

    همه جا و با همه هست، تمام و کامل است و لذا جمع اضداد را در خود دارد.

    مهربان و کریم است اما نسبت به کسی ضعف ندارد.

    با صادقین صادق است اما می تواند از آنان که دانسته با او می ستیزند، سخت گیر است.

    به آنان که فراموشش می کنند بی اعتناء است و کسانی که دانسته موجب انحراف دیگران از راه راست می شوند را منحرف می کند.

    کسانی را که به او ایمان دارند در ایمان خود استوار می دارد و آنان را که در او به تمسخر می نگرد در اعتقاد خود پایدار می کند.

    رفتارش آینه وار است؛ یعنی اثرات نیات انسان ها را به آنان باز می گرداند.

    با کوچکان کوچک است و با بزرگان بزرگ و قس علی ذلک.

    لکن از آنجا که فیاضیت اساس خلقت است، لطف و رحمت و بخشایش او بر عدالتش غلبه دارد.

    مثلاً هربار که نتایج اعمال مثبت انسان ها را به آنها باز می گرداند، آنرا چند برابر می کند، انها در مورد اعمال منفی، به دلیل رحمانیت خود، بازتاب عمل را فقط معادل آن مقرر می دارد.

    بازگرداندن عکس العمب افراد به آنها توسط خدا نه از سر انتقام جوئی بلکه به قصد تعلیم و درمان آنها است زیرا که خدای حقیقی، مبرا از صفات منفی ناشی از ضعف های انسانی از قبیل خودخواهی، حسادت، بخل، انتقام جوئی، حرص و زورگوئی است.

    خداوند مخلوقات خود را دوست می دارد و دائماً بر آنها نظر دارد.

    سؤال اصلی این بود که خدا چیست و صفاتی از او بر شمردیم، اما تعریف خدا به تنهائی کافی نیست، باید فهمید که چرا باید به خدا ایمان داشت، به عبارت دقیق تر، باید دانست که فایده ایمان به خدا چیست.

    استمداد از عالیترین صفات خدا : در آغاز کار لازم است : نام خدا را با صفت رحمت که عالی ترین صفت اوست همراه آوریم ، زیرا همین صفت است که بر سراسر جهان گسترده شده و همه ی موجودات را فرا گرفته است ، و گرفتاران را نجات بخشیده .

    بهتر است این حقیقت را از زبان قرآن بشنویم ، آنجا که می گوید : »و رحمتی وسعت کل شیء « »رحمت من همه جا را فرا گرفته است « و درجایی دیگر از زبان حاملین عرش خداوند می خوانیم : » ربنا وسعت کل شیء رحمـــه « »خدایا رحمت خود را همه جا گسترده ای « ونیز در می یابیم که قوم موسی  برای نجات خود از چنگان فرعون خداوند را با صفات رحمت خواندند.

    » و نجنا برحمتک « » ما را بوسیله ی رحمت خویش نجات ده « و در جای دیگر می بینیم که نجات هود پیروان او را خداوند در اثر رحمت خود می داند .

    » فانجیناه والذین معه برحمـــه منا« » و هود  و پیروان او را بوسیله ی رحمت خویش (از چنگان دشمنان (نجات دادیم « تناسب صفت خدا با درخواست ما : چه خوب است هر گاه درخواستی از کسی داشتیم ، ابتدا او را با صفت نیکش که با درخواست ما مناسب و ارتباط داشته باشد توصیف نمائیم ، این روش هم بین مردم جهان رسم است و هم می توانیم از قرآن کریم استفاده کنیم به عنوان مثال می بینیم هنگامیکه حضرت عیسی  در خواست ( مائده ) و غدا می کند چنین می گوید : » اللــــهم ربنا انزل علینا مائده من السماء ...

    و ارزقناوانت خیر الرازقین « » ...

    خدایا به ما روزی ده و تو بهترین روزی دهندگانی « و یا اینکه خداوند به نوح می آموزد که برای پیاده شدن در جایگاه مناسب اینگونه دعا کند : » و قل رب انزلنی منزلا مبارکاً و انت خیرالمنزلیــــن « » خدایا مرا به نحو مبارکی فرود آر که تو بهترین فرود آورندگانی « و زکریا نیز چون فرزندی از خدا می خواهد که جانشین و وارث او باشد خداوند را با صفت (خیر الوارثین) می خواند آنجا که می گوید : » رب لاتذرنی فرداً و انت خیر وارثین« » خداوندا مرا تنها مگذار تو بهترین وارثانی « در این چند آیه می بینیم که برای خواستن روزی از صفت ( خیر الرازقین ) و برای در خواست فرودآوردن مناسب از صفت (خیر المنزلین ) و برای طلب فرزند فرزند از صفت ( خیر الوارثین ) استفاده شده است .

    اینجا است که انسان به این حقیقت پی می برد که : بنابراین هنگام آغاز کار مهمّی که انسان ، هم بنام خداوند شروع می کند و هم به اعانت و کمک او نیاز دارد ، لازم است نام خدا را با یکی از برجسته ترین صفاتش همراه آورد .

    و شاید به همین جهت باشد که خداوند برای تعلیم پیامبر  و بندگانش دستور می دهد : پس از نام او ( رحمان و رحیم ) بگوید .

    که شامل تمام جنبه های رحمت او گردد ، و برای پیشرفت کار بهترین صفت از صفات خدا همین ( رحمان و رحیم ) است .

    در اینجا به علاقه ای که بین خدا و بندگان با گفتن بسم الله ...

    به وجود می آید باید توجه داشت ، بنـــده در ابتدای کار از همه جا دل برکنده فقط به یاد خدا و با نام خدا کار خود را شروع می کند و نام خدا را با صفت رحمت او همراه می آورد ، » بسم الله الرحمن الرحیم « : بنام خداوند رحمان و رحیم شروع می کنم و از او در پیشرفت کارم استمداد می جویم .

    در اینصورت حالتی مخصوص در بندگان به وجود می آید ، توجهی خاص از خدای بزرگ به آنان معطوف می گردد ، که نمیتوان آن را در قالب الفاظ ریخت .

    آوردن صفت ( رحمان و رحیم ) پس از ( بسم الله ) روشنگر ارتباط ناگسستنی بین خدا و بندگان است .

    در اینجا لزومی ندارد بحث کنیم که کدام یک از معنی دو کلمه ی ( رحمان و رحیم ) وسیعتر است به خاطر اینکه به همراه آوردن این دو کلمه معنی وسیع رحمت خداوند را در بر دارد و تمام جوانب رحمت او را فرا میگیرد .

    اگر چه همانطور که گفتیم معرف در میان مفسران این است که صفت ( رحمان ) معنی وسیعتری را در بر می گیرد و شامل حال همه ی بندگان اعمّ از نیکوکاران و بدکاران میگردد ، ولی رحیمیّت او اشاره به رحمت خاصی است که در باره ی بندگان صالح و با ایمانش دارد * * * اَلحَمدُ للهِ رَبَّ اَلعالَمیـــــن تفسیر : این آیه یکی از آیات سورۀ حمد است که هر فرد مسلمانی می بایست لااقل شبانه روزی ده بار در نمازهای خود آن را بر زبان آورد .

    آری هر مسلمان روزی 10 بار حداقل می گوید : ( حمد و ستایش مخصوص خداوند ، مالک و پروردگار جهانیان است ).

    * * * «الله» جامعترین نام خدا : همانطور که در تفسیر « بسم الله » گفتیم ، ( الله ) جامعترین نام خدا است به این معنی که بررسی اسماء خداوند بزرگ در قرآن این مطلب را روشن می سازد که هر کدام از اسماء او یک بخش مخصوص از سفات خدا را می رساند ، و تنها نامی که جامع تمام صفات و کلمات اللهی است (الله ) است .

    و بهمین جهت است که تمام آن اسماء صفت کلمه (الله) قرار می گیرند ، به عنوان نمونه : غفّار و غفور به جنبه آمرزش خداوند توجه دارد : ( انّ الله غفور رحیم ) سمیع اشاره به اینستکه خداوند آگاه است : ( انّ الله سمیع علیم ) قدیر اشاره به قدرت خداوند است : ( انّ الله علی کل شیء قدیر ) مهیمن اشاره به نگهبانی اوست ...

    ( در آیۀ زیر به آن اشاره شده ) رزاق اشاره به جنبه ی روزی دادن به موجودات است : ( انّ الله هوالرزاق ) آری تنها « الله» است که جامعترین نام خداوند می باشد ، و لذا می بینیم تمام این اسماء ، صفت کلمۀ (الله ) قرار میگیرند از جمله تنها در یک آیه می خوانیم : « هو الله الذی لا اله الا هو الملک القدوس السلام لامومن المهیمن العزیز الجبار المتکبر ...» « او است الله که جز او معبودی نیست ، او است حاکم مطلق ، منزّه از ناپاکیها ، پاک از ظلم و بیدادگری ، ایمنی بخش ، نگاهبان بر همه چیز ، توانا ، قاهر بر همه چیز و با عظمت» « اوست خداوند آفریننده ، ایجاد کننده ی همه ی موجودات و صورت بحخش آنها » صفت واقع شدن اسماء خداوند در آیات سابق دلیل این است که این صفات در ذاتی که « الله » نام مخصوص اوست وجود دارند .

    شاید به همین جهت است که در مذاهب دیگر هم وقتی می خواهند اشاره به نام معبود مسلمین کنند ( الله ) را ذکر می کنند زیرا توصیف خداوند به این نام جامع ، مخصوص مسلمانان است .

    « رب » به چه معنی آمده است ؟

    این کلمه در لغت به معنی مالک آمده و به معنی پرورش دهنده و مربی و آقا و مصلح نیز استعمال شده است ، چنانگه از مراجعه به « کتب لغت » این موضوع به دست می آید .

    و در قرآن هم می فرماید : « ربنّا الذی اعطی کل شیء خلق ثم هدی » « پروردگار ما کسی است که هر چیز را آفرید ، سپس راه و روش زندگی را به او یاد داد» از این آیه استفاده می شود که « ربّ » به معنی پرورش دهنده نیز آمده است .

    ولی ممکن است گفته شود : این معانی متعدد در « ربّ » همه به یک ریشه برمیگردد ، و همه لازم و ملزوم یکدیگر هستند یعنی خداوند هم مالک جهان است و هم پرورش دهنده و خالق و...

    جهانیان می باشد چنانکه می خوانیم : « ربکم ربّ سماوات والارض الذی فطرهن » « پروردگار شما خالق و آفریدگار آسمانها و زمین است » .

    * * * « العالمین » : این کلمه در قرآن گاهی به معنی انسانهای یک دوره و زمان آمده ، چنانکه در داستان انبیاء می خوانیم : « و اسماعیل و الیسع و یونس و لوطاً و کلاً فضَّلنا علی العالمین » « و اسماعیل ، الیسع ، یونس و لوط همه را بر جهانیان برتری بخشیدیم » در این مورد ، مقصود ، برتری آنها از افراد زمان خودشان است .

    و گاهی استعمال در افراد عاقل شده منتهی نه در زمان معین و مخصوص بلکه در تمام ادوار جهان همانند این آیه : « او لیس الله بأ علم بما فی صدور العالمین » « آیا خداوند جهان از اسرار درون سینه های مردم آگاه نیست ؟

    » در این آیه « عالمین » در تمام افراد عاقل در همه دورانها استعمال شده است .

    ولی در عین حال آیاتی نیز و جود دارد که ممکن است از آنها استفاده شود که « عالمین » برای تمام موجودات جهن به کار برده شده است چنان که می خوانیم : « فلله الحمد رب السماوات و رب الارض رب العالمین » « ستایش مخصوص خدا است ، که مالک و پروردگار اسمانها و زمین است ، مالک و پروردگار جهانیان است » در این مورد « عالمین » برای تمام موجودات جهان به کار رفته است .

    از مجموع بیانات بالا نتیجه می گیریم که « عالمین » یک معنی بسیار وسیع دارد و می – تواند سراسر عالم هستی را در بر بگیرد و در آیه مورد بحث این معنی مناسب تر است .

    * * * « الرحمان الرحیم » : تفسیر : مسلمان در این سوره هنگام ستایش خداوند ، صفاتی برای او ذکر می کند که از جمله « رب العالمین » است ، یعنی مالک جهانیان و به دنبال آن صفت « رحمان و رحیم » را نیز آورده است .

    چرا رحمان و رحیم تکرار شده است ؟

    تکرار « رحمان و رحیم » ممکن است اشاره به این باشد که : در تاریخ بردگی می خوانیم که : « صاحبان آنها با چه قصاوت و بی رحمی با آنها رفتار می کردند ، چنانکه می گویند: اگر بنده در انجام خدمات اندک قصوری می ورزید مجازاتهای شدید و گوناگون می – دید ، شلاق می خورد ، زنجیر میشد ، به آسیایش می بستند ، به حفر معادن می گماشتند ، در زیرزمین های هولناک به « ارکاستون » حبس می کردند .

    اگر گناهش بزرگتر بود به دارش می زدند » و در جای دیگر می خوانیم : « غلامان محکوم را در قفس درندگـــان می انداختند ، و اگر جان به در می برد ، و حیوان درنده را می کشت ، درندۀ دیگری را داخل قفس او می کردند » این بود نمونه ای از رفتار مالکان با بردگان خویش ، اما خداوند جهان در قرآن کراراً تذکر می دهد که اگر بندگانم برخلاف دستورم عمل کردند و پشیمان شدند می بخشم ، می آمرزم ، رحیم و مهربانم .

    آنجا که می فرماید : « قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمـۀ الله ان الله یغفر الذنوب جمیعاً » « ای کسانیکه از حریم بندگی سرباز زده اید از رحمت خدا مأیوس نشوید ، خداونـــــــد همه ی گناهان را می آمرزد ، « توبه کنید و از دریای بی پایان رحمت خدا بهره مند شوید» بنابراین آوردن « رحمان و رحیم » بعد از « رب العالمین » اشاره به این نکته است که ما در عین قدرت نسبت به بندگان خویش ، با مهربانی و لطف رفتار می کنیم ، این بنده نوازی و لطف خدا ، بندگان را شیفته ی او می سازد ، که با یکدنیا علاقه بگویند : « الرحمن الرحیم» اینجا است که انسان متوجه می شود چقدر فاصله است بین رفتار خداوند بزرگ با بندگان خود ، و روش مالکان با بردگان و زیردستان خویش .

    در این سه آیۀ مذکور انسان مسلمان شبانه روزی حداقل ده با اعتراف به نخستین اصل از اصول اسلام می ماید یعنی می گوید : حمد و ثنا مخصوص « الله » خداوند و مالک و پروردگار جهانیان است که رحمان و مهربان است .

    * * * « مالک یوم الدین » : انسان در اینجا اعتراف به اصل دیگری از اصول اسلام یعنی « قیامت و رستاخیز» می نماید، می گوید : خدا مالک روز رستاخیز است .

    نکته ای که جالب توجه است این است که : بنده علاوه بر اقرار به مالکیت خدا در این جهان ، اقرار به مالکیت خداوند در جهان دیگر نیز می نماید .

    اقرار می نماید که در یک روز خداوند تمام موجودات را از ابتدای خلقت انسان تا اخرین روز زندگی بشـــــر جمع می کند ، و در آن دادگاه بزرگ برای حساب حاضر می سازد .

    در آنجا همه و همه در برابر مالک حقیقی سر به زیر افکنده متحیرند که نتیجۀ کار چه خواهد شد .

    راستی رستاخیز شگفت آور است !

    توجه به آن صحنه ی عجیب ، و وحشتزا ، آنچنان رعبی در انسان ایجاد می نماید که هم اکنون تصور آن هم برای ما مشکل به نظر می رسد.

    انسان هنگامیکه در نماز می گوید : « مالک یوم الدین » قرق دریای تفکر می گردد ، و مالک آن جهان را با آن قدرت عظیم د نظر می گیرد ، با تجسم آن صحنه با یک دنیا علاقه و شور می گوید : « مالک یوم الدین » اعتقاد به رستاخیز از نظر پیشگیری اشخاص از اعمال ناشایست اثر خاصی دارد او با گفتن ، « مالک یوم الدین » با زبان خود این اعتقاد را آشکار می سازد ، زیرا افرادی یافـت می – شوند که به آفریدگار جهان معتقدند ولی به روز قیامت اعتقادی ندارند .

    شاهد این مطلب را می توان در قرآن پیدا کرد ، آنجا که می فرماید : « ولئن سئلتهم من خلق السماوات والارض لیقولن الله » « اگر از آنها بپرسی آفریدگار آسمانها و زمین کیست ؟

    می گویند : خدا » ولی در جای دیگر درباره ی همانها می خوانیم : « و قال الذین کفروا اهل ندلکم علی رجل ینبئکم اذا مزقتم کل ممزق انکم لفی خلق جدید افتری علی الله کذباً ام به جنه» این آیه با صراحت می گوید که مشرکان و کافران عقیده به رستاخیز نداشتند .

    بنابراین عده ای به خدا معتقداند ، ولی به قیامت ایمان ندارند .

    قرآن به مسلمانان دستور می دهد : روزی چند بار در نمازهای خود علاوه بر اعتقاد قلبی ، به زبان نیز اقرار به رستاخیز نمایند ، و چنانکه می دانیم ، تذکر و یادآوری هر چیز در اعتقاد قلبی به آن ، استحکام خاصی می بخشد .

    یوم الدین : این کلمه در تمام مواردی که در قرآن استعمال شده به معنی قیامت به کار رفته است ، چنانکه در قرآن می خوانیم : « و ما ادریک ما یوم الدین ، ثم ما ادریک ما یوم الدین ، یوم لاتملک لفس لنفس شیئا ً والامر یومئذ لله » « نمی دانی یوم الدین چه روز مهمی است !

    روزی است که هیچ کس مالک چیزی نیست، و مالک مطلق خدا است » 2- ارتباط با خدا ( اقامۀ نماز ) : این شخص هم اکنون ، به جهان ماوراء طبیعت راه یافته ، و به خداوند بزرگ ایمان دارد ، دیگر نمی بایست در برابر بتها و در برابر انسانهایی همانند خویش ، و جبّاران و ستمگران ، سر خضوع و تعظیم فرود آورد .

    او تنها در برابر خداوند سر تعظیم خم می کند ، و تسلیم آفریننده ی جهان است .

    او بالاتر رفته و احساس می کند که از مرتبه ی مخلوقات دیگر ، گذشته ، و ارزش این معنی را پیدا کرده که با آفریننده ی بزرگ جهان ، با خداوند ازلی و ابدی ، ارتباط گیرد ، و با او سخن بگوید .

    در این حال می یابد که زندگی هدفی بالاتر از خورد و خواب و لذات این جهان دارد ، اقامه ی نماز خود مهمترین عامل تربیتی انسان است .

    کسی که شبانه روز لااقل پنج باره در برابر ذات مقدس حضرت حق ، قرار می گیرد ، و ارزش سخن گفتن با او پیدا می کند ، تصورات او ، افکار او ، کردار و رفتار او همه خدایی می شود ، و چیزی برخلاف خواست خدا انجام نمی دهد ، مشروط بر اینکه راز و نیاز و نماز او به درگاه پروردگار از جان و دل ا و سرچشمه بگیرد و با تمام قلب رو به درگاه پاک او آورد .

    چرا خداوند آزمایش می کند ؟

    این سوأل برای بسیاری پیش می آید که آزمایش به خواطر این است که اشخاص ، یا چیزهای مبهم و ناشناخته را بشناسیم و به وسیله ی آن نقاط تاریک و مبهم را روشن سازیم ، و از میزان جهل و نادانی خود در مقابل اشخاص و اشیاء بکاهیم و مسلماً اگر هیچ نقطۀ تاریک و مبهمی در چیزی نباشد آزمایش مفهومی نخواهد داشت ، بنابراین خدا که علم بی پایان او همه چیز را در بر گرفته و از اسرار درون و برون همه کس و همه چیز آگاه است و غیب آسمان و زمین را می داند چرا امتحان کند ؟

    مگر چیزی بر او مخفی است که با امتحان آشکار شود ؟

    پاسخ این سوأل را باید در اینجا جست و جو کرد که مفهوم آزمایش در مورد خدا با آزمایش در مورد ما فرق بسیار دارد .

    آزمایش خداوند در واقع برای پرورش و تربیت بشر است .

    در قرآن متجاوز از 20 مورد امتحان به خدا نسبت داده شده است ، این یک قانون کلی و به اصطلاح سنت دائمی است برای پرورش دادن ( و از قوه به فعل رساندن ) استعدادهای نهفته .

    و مفهومی جز این برای امتحان خداوند نیست ، یعنی همانطور که فولاد را برای استحکام در کوره می گذارند و به اصطلاح آب می دهند ، آدمی را هم در کورۀ حوادث گوناگون و مشکلات پرورش می دهند .

    امتحان خدا همان رویدادهای پیش بینی شده یا پیش بینی نشده ای است که گاهی دامنگیر انسان می شود ، و انسان را تحت فشار می گذارد و برای رهایی خود تصمیمات تازه ای بگیرد و نیروهای خود را بسیج کند .

    و اگر همین صحنه در دفعه ی دوم برای او اتفاق افتد برای رهایی خود آمادگی بیشتری دارد و راه را صحیح تر از اول پیدا می کند و در هر صورت آثاری از خود بروز می دهد .

    که معرف حقیقت اوست روحیات نهفته او جلوه می کند .

    چنانچه در نهج البلاغه آمده است : « لتظهر الافعال التی یتحق بهاالثواب والعقاب » « امتحان خدا برای آن است که کارهای خوب و بد که از انسان سر می زند و معرف روحیات و کمالات اوست و با آنها پاداش داده می شود ظاهر شود » .

    قرآن نیز به این حقیقت نصریح می کند : « و لیبتلی الله ما فی صدورکم و لیمحص ما فی قلوبکم والله علیم بذات الصدور » « با اینکه او به نهفته های انسان آگاه است وی را امتحان می کند تا آنچه در درون خود دارد کاملاً خالص و ظاهر گردد » ( آل عمران – 154 ) .

    درواقع امتحان خدا به کار باغبانی پر تجربه شبیه است که دانه های مستعد را در سرزمینهای آماده می باشد .

    این دانه ها با استفاده از مواهب طبیعی شروع به نمو و رشد میکنند ، تدریجاً با مشکلات می جنگند ، و با حوادث پیکار می کنند ، و در برابر طوفانهای سخت و سرمای کشنده و گرمای سوزان ایستادگی به خرج می دهند ؛ تا شاخۀ گلی زیبا یا درختی تنومند و پرثمر گردند .

    اگر آزمایش الهی نبود استعدادها به فعالیت نمی رسید و اعمالی که مقیاس پاداش و کیفر است ظاهر نمی شد زیرا تنها بصفات درونی و استعدادها نمیتوان پاداش داد بلکه باید این صفات و کیفیات و استعدادها بروز و ظهور پیدا کنند تا مستحق ثواب و عقاب شوند .

    آزمایش خدا عمومی است از آنجا که نظام جهان هستی ، نظام تکامل و پرورش است و تمام موجودات مسیر تکامل را می پیمایند حتی درختان استعدادهای نهفته ی خود را با میوه بروز میدهند ، کوهها استعدادات خود را توسط معدن های گوناگون نمایان می سازند ، همه مردم نیز از انبیاء گرفته تا دیگران طبق این قانون عمومی می بایست آزمایش شوند ، و استعدادهای خود را بروز دهند .

    گر چه امتحانات الهی متفاوت است : بعضی مشکل ، بعضی آسان و قهراً نتایج آنها هم فرق دارد ، اما به هر حال آزمایش برای همه است .

    قرآن مجید به امتحان عمومی انسانها اشاره کرده می فرماید : « احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون » « آیا مردم گمان میکنند رها میشوند بدون امتحان ؟

    نه ، بلکه همه باید امتحان دهند » مخصوصاً امتحانات پیغمبران را نیز بیان کرده است : « و اذ ابتلی ابراهیم ربّ » ( بقره-124 ) « خداوند حضرت ابراهیم را امتحان کرد » و در جای دیگر آمده است : « فلمّا رآه مستقراً عندهُ هذا من فضل ربّی لیبلونی ءاشکرام اکفر » ؟

    (نمل – 40 ) هنگامی که یکی از پیامبران سلیمان تخت بلقیس را در کمتر از یک چشم بهم زدن از راه دور برای سلیمان حاضر کرد سلیمان گفت این لطف خداست برای اینکه مرا امتحان کند آیا شکر گذاری می کنم یا کفران ؟

    طرق آزمایش در آیه ی فوق نمونه ای از اموری که انسان با آنها امتحان می شود بیان شده ، از قبیل : ترس ، گرسنگی ، زیانهای مالی و مرگ ...

    ولی وسائل آزمایش خداوند منحصر به اینها نیست بلکه امور دیگری نیز در قرآن به عنوان وسیله ی امتحان آمده است مانند فرزندان ، پیامبران و دستورات خداوند حتی بعضی از خوابها ممکن است از وسائل آزمایش باشد .

    تمام شرور و خیرها از آزمایش های الهی محصوب می شوند .

    « و نبلوکم باشر و الخیر » ( انبیاء – 35 ) بنابراین مواردی که در آیه شمرده شده جنبه ی انحصاری ندارد ، ولکن از نمونه های روشن و زنده ی آزمایشهای الهی است .

    و میدانیم که در نتیجه امتحانات الهی همانند سائر امتحانات مردم به دو گروه تقسیم می گردند : گروهی از عهده ی آن بر آمده ، و گروهی مردود می شوند .

    مثلا مسئله ی ترس که پیش می آید گروهی خود را می بازند و به خاطر آنکه کوچکترین ضرری برای آنها پیدا نشود شانه از زیر بار مسئولیت خالی کرده و مثلاً در جنگــــها فرار می کنند ، و از ترس آنکه مبادا از ناحیه ی دشمنان ضرری ببینند با آنها دوست میشوند و با عذر تراشیهایی نظیر : « نخشی ان تصیبنا دائرۀ » ( مائده – 52 ) « می ترسیم ضرری به ما متوجه شود » از تکلیف الهی و مسئولیت خود سر باز می زنند .

    اما گروهی دیگر در مقابل عوامل ترس کاملاً خود را حفظ کرده و با ایمان و توکل بیشتری خود را برای هر گونه فداکاری مهیّا میکنند ، چنانکه قرآن می گوید : « الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل » ( آل عمران – 137 ) « ...

    وقتی که به مردم با ایمان می گفتند : اوضاع خطرناک است ، و دشمنان شما مجهزند ، شما اقب نشینی کنید ، بر ایمان و توکل آنها افزوده می شد » این بود نمونه ای از رفتار دو دسته از مردم در مقابل عوامل وحشت و ترس که یکی از امتحانات الهی است .

کلمات کلیدی: خدا - صفات - صفات خدا

بحث درباره صفات خداى متعال بود. عرض کرديم که صفات، به اصطلاح اهل معقول و کلام به دو دسته تقسيم مى‏شود؛ يکى صفات سلبيه و يکى صفات ثبوتيه. ملاک اين که صفتى از صفات ثبوتيه باشد يا نه اين است که، اگر ما يک نقصى و محدوديتى را از خداى متعال سلب کنيم، اين

مقدمه : در طول تاريخ شايد نتوان مسائلي را پيدا کرد که به اندازه مباحث اعتقادي ، فکر بشر را به خود مشغول کرده باشد . مطالب بسياري بوده است که در مقطع زماني و مکاني خاصي اوج گرفته و پس از مدتي ، فروکش کرده و يا براي هميشه به بايگاني تاريخ پيوسته است .

صفات خدا در قرآن واژه اسم کاربردهای مختلفی دارد. در گسترده‎ترین کاربرد به معنی هر لفظی است که بر معنایی دلالت می‎کند. اسم در این کاربرد مترادف با کلمه است، و حرف و فعل در اصطلاح علمای نحو را نیز شامل می‎شود. دومین کاربرد اسم همان است که در اصطلاح علمای نحو به کار می‎رود. و یکی از اقسام کلمه و قسیم حرف و فعل است. سومین کاربرد آن معنایی است که در اصطلاح متکلمان مقصود است. و آن ...

بحث درباره صفات خداى متعال بود. عرض کردیم که صفات، به اصطلاح اهل معقول و کلام به دو دسته تقسیم مى‏شود؛ یکى صفات سلبیه و یکى صفات ثبوتیه. ملاک این که صفتى از صفات ثبوتیه باشد یا نه این است که، اگر ما یک نقصى و محدودیتى را از خداى متعال سلب کنیم، این از صفات سلبیه به حساب مى‏آید. مثل نفى جسمیت، نفى محدودیت، نفى مکان، نفى زمان و امثال این‏ها و اگر یک کمالى را براى خداى متعال اثبات ...

تفسير آيه‌ مبارکه‌: فَمَن‌ کَانَ يَرْجُوا لِقَآءَ رَبِّهِ قالَ اللَهُ الْحَکيمُ في‌ کِتابِهِ الْکَريم‌: قُلْ إِنَّمَآ أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ يُوحَي‌'´ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَ'هُکُمْ إِلَ'هٌ وَ ' حِدٌ فَمَن‌ کَانَ يَرْجُوا لِقَآءَ

سپاس خداي را که آفريننده آسمان و زمين است و فرشتگان را رسولان خود گردانيد و داراي دو و سه چهار قرار داد و هر چه بخواهد در آفرينش مي افزايد که خدا بر همه چيز قادر است .(سوره فاطر آيه 1) تمام موجودات عالم ماده تحت سيطره عالم ملکوت اند . تمام موجوداتي

معرفت خدا صفات و افعال اختياري انسان که در حيطه بحث اخلاقي با توجه به متعلقشان بر سه دسته تقسيم مي شوند. اول آنها که به خدا مربوط مي شود. دوم آنها که به خود انسان مربوط است. سوم آنچه مربوط به مخلوقات خداست. گروه اول: اولين فعل نفساني انسان که در ارت

رحمانيت خدا، صفتي در جهت سعادت بشر خداوند وقتي اديان را بر انسان ها نازل مي کرد، آيا هدفش فقط رحمت نازل کردن بر مردم بود يا اهداف ديگري هم داشت؟ اصولا اين لازمه صفت رحمانيت خداوند است که انسانها را به سعادت، تکامل و توسعه ارزش هاي انساني برساند. به

سپاس خداي را که آفريننده آسمان و زمين است و فرشتگان را رسولان خود گردانيد و داراي دو و سه چهار قرار داد و هر چه بخواهد در آفرينش مي افزايد که خدا بر همه چيز قادر است .(سوره فاطر آيه 1) تمام موجودات عالم ماده تحت سيطره عالم ملکوت اند . تمام موجوداتي

ادبيات وپيشينه تحقيق خدا در قرآن هر يک از کتب آسماني ضمن آيات خود سيماي ويژه از خداوند را به دست مي‌دهد که شناخت آن، نقش بسيار مهمي در فهم ديگر معارف ديني و ميزان تعهد به دستورهاي الهي دارد. مثلاٌ در کتب مقدس عهد عتيق ، با خدايي مادي ، بخيل ، دروغ

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول