عدالت
برداشتی از مفهوم عدالت در مثبت راست گرایان لیبرال مهمترین مسئله در مبحث عدالت قابل دفاع ساختن روابط نا برابر در جامعه است نا برابری در ثروت و قدرت و شأن اجتماعی به زغم شباهت در استعدادهای افراد واقعیت انکار ناپذیر همه جوامع بوده است گذشته از آن هیچ رابطه معناداری میان نابرابری در ثروت و قدرت و نا برابری در استعدادهای طبیعی وجود نداشته است بنابراین دفاع از این نابرابریها یا نفی آنها موضوع اصلی بحث عدالت است به عبارت دیگر عدالت در فلسفه سیاسی مسئله ای است که در سطح نهادهای اجتماعی مطرح گردیده است از بعد حقوقی عدالت در تصمیمگیری عادلانه جستجو می شود تصمیمی عادلانه است.
بر طبق قاوون باشد اما از حیث فلسفه سیاسی عادلانه بودن خود قانون مطرح میباشد پرسش این است که قانون عادلانه چیست و چگونه به دست می آید در سطح وسیع تر باید پرسید که ایا نهادها و ساختارهای جامعه عادلانه است یا خیر بنابراین از دیدگاه فلسفه سیاسی عدالت صفت نهادهای اجتماعی است نه انسانی و منظور از عادلانه بودن نهاداجتماعی این است که حقوق و مسئولیت ها قدرت و اختیارات مزایا و فرصتهای وابسته به خود را عادلانه توزیع کند اما باز مسئله اصلی باقی می ماند و آن این است که عادلانه بودن در چیست؟
به این پرسش در فلسفه سیاسی غرب دو پاسخ اصلی داده اند :
اول: عدالت یا معنای کلیت منافع متقابل بر اساس توافق و قرارداد که در آن انگیزه عمل عادلانه تأمین منافع دراز مدت فرد است و دوم : عدالت به منزله بی طرفی به این معنا که بتوانیم از رفتار خودمان بدون رجوع به منافعمان دفاع کنیم در فلسفه یونان باستان گفته می شد که هر فضیلتی باید برای دارندهاش سودمند باشد اما عدالت فضیلتی است که ظاهراً به سود دیگران است نه به نفع دانده آن بنابراین در اندیشه یونانی به طور کلی عدالت به معنی به منزله سازش و قرارداد نفی می گردید و از عدالت به مفهوم تعادل سخن گفته می شد جامعه متعادل در اندیشه یونان جامعهای است سلسله مراتبی مانند فرد که در قوای نفسانی خود تعادل دارد ولیکن در فلسفه افلاطون عدالت برای خود فرد هم سودمند است زیرا این عدالت ما به ازای رفتاری است که فرد عدالتخواه در طرف مقابل می خواهد به هر حال نظریه قرار دادن و نفع طلبانه عدالت از قرن هفدهم به بعد در غرب رایج شده است از این ددیگاه عدالت دوراندیش و عمل عقلانی برای فقط منافع فرد است که به شناسایی منافع دیگران هم نیاز دارد.
عدالت محدودیتی است که افراد ذینفع خردمند بر خود تحمیل می کنند تا همکاری دیگران را جلب نمایند.
افراد خواه ناخواه در پی منافع خودند و عمل عدلانه هم ممکن نیست مغایر منافع فرد باشد وگرنه بی اثر خواهد بود.
عدالت هم به نفع سود عامل است و به نفع دیگران در سدههای هفدهم و هجدهم هابز و هیوم مهمترین نمایندگی این نظریه بودند به نظر هابز عدالت عبارت است از عمل به تعهداتی که فرد از سر نفع طلبی به آنها رضایت داده است سپس عدالت قرار داد است.
هیوم نیز که متأثر از اندیشه هابز و الهام بخش مکتب اصالت فایده بود عدالت را در تأمین منافع متقابل و دید مسأله عدالت اصلاً در جایی پدید می آید که منافع و اختلاف آنها در کار باشد از همین رو مردم می توانند دوباره عمل عادلانه به توافق و وضع قرار داد برسند.
چنین قراردادی باید با توجه به نفع فردی عادلانه تلقی شود.
از دیدگاه دیگر بی طرفی متضمن وجه اصلی عدالت است بدین معنی که فرد در بی طرفی منتهی عدالت مافع شخص خود را در رابطه با دیگران مد نظر قرار نمی دهد وقتی حاضر است از منافع فردی خود به خاطر مصالح بالاتر اجتماعی صرف نظر کند به طور کلی بنابر این نظرات این نوع عدالت نمودن محتوای توافق خردمندان است که توانایی خود را در توافقات خود منعکس نمی کنند انگیزه عمل عادلانه در این بین تأمین منافع متقابل بلکه تمایل به عمل بر اساس اصولی است که دیگران غفلاً آن را می پذیرند.
عمل عدلانه را به منظور نفی که دارد بلکه باید به خاطر نفس آن را انجام داد به عبارتی فرد باید خود را از خصوصیاتی و صفاتی که تصادف واجد آن شده است (قدرت و ثروت) نهی کند تا بتواند درباره عدالت بیندیشد.
برخی مخالف این فهم از عدالت هستند ولیکن برخی دیگر که این مفهوم را مفهوم عالیتر می دانند از دید غایتگرایانه انگیزه عدالت اساساً اخلاقی است نه اقتصادی و نفع طلبانه.
مردمان را تنها منافعشان بر نمی انگیزد نظریه عدالتی هر که روابط قدرت نا برابر موجود را منعکس کند نظریه عدالت به معنی درست آن نیست.
تحلیلی تطبیقی مفهوم عدالت در مفهوم بالا در فرهنگ لیبرالیسم و این مفهوم در مفهوم اندیشه دین اسلام: در تمثیل مفهوم عدالت در فرهنگ غرب و لیبرالیسم و تأیید بر عنصر توافق که در آن انگیزه عمل عدلانه در آن تأمین منافع دراز مدت فرد است و دوم عدالت به معنی بی طرفی بدین معنی که بتوانیم از رفتار خودمان بدون رجوع به منافعمان دفاع کنیم و نظریه اسلام در رابطه با مقولات غایات مترتب بر مفهوم عدالت و چیستی و چگونگی اجرای آن با توجه به مفهوم متداول در جهان مدرن امروز ذکر چند نکته حائز اهمیت است؛ که مفهوم عدالت در اتمسفر معرفتی جهان اسلام در دو گونه ساخته معرفتی قابل عدم است 1- مفهوم لغوی معنایی و ادبی آن که در حوزه کلام اسلام و شاخه مترتب بر آن مورد تحلیل و بحث قرار می گیرد و دوم مفهوم کاربردیتر آن یعنی در قسمت اول حوزه ذهنیتی یا csubjective آن مورد بحث قرار گرفته است و در حوزه دوم عینی تر این مفهوم مورد تحلیل قرار می گیرد.
در حوزه ذهنیتی عدالت به معنی قرار گرفتن هر شیء یا پدیدهای در جایگاه اصلی خود است جایگیری مناسب و صحیح پدیدهها در جایگاه خود به عنوان مفهوم پذیرفته شده در کلام جهان اسلام نساخته شده است و این امر به طور خارقالعادهای با مفهومی که افلاطون از مفهوم عدل دی دهد یکسان است.
آنجا که بعد از طی مباحث فراوانی که درباره عدل میکند آن را عملی مطالب حق و در جایگاه خد اعلان می کند.
3- اسلام آن جاهایی که فرمان به گفتنی حق می نماید «قولوا الحق و لو علی انفسهم» 4- و یا دعوت به عدالت به عنوان نزدیگترین وجه به عدالت «اعدلوا هو اقرب للتقوی» نشانی از وجود بی طرفیتگرایانه این است که در فلسفه مکتبی اسلام درباره مصلحتهای عام تر جامعه که آنهم در عنوان کلیتی مبادی وحیانی الهی نهفته است بیان میگردد.
در نظام اسلام عمل در جهت تقوا و پرهیزگاری و کسب رضایت خداوند به عنوان فایده اصلی عمل عدالتگرایانه مطرح میگردد.
عدالت در مفهوم اسلامی با معنی این مفهوم در فرهنگ غربی مفهوم عمل بیطرفانه را به نفع مصلحت دیگران میپذیرد و این مفهوم در هر نظام اسلام قبل از دگردیسی مفهوم آن درغرب مطرح گردیه است.
افلاطون، روحانی فول، رؤسای جمهور، شرکت استارلت، علمی و فرهنگی، 1381 دعوت اسلام به حقگرائی حتی آنجائی که بر خلاف منافع شخص باشد نشان از جدا بودن این مفهوم حق که به عنوان غایت از مفهوم فرد مؤمنی شناخته میشود جدا از منافع آن و شمعی و مادی افراد است و همین مفهوم در جای دیگر مفهوم عدالتخواهی با ارزشترین عامل هدایت و سعادت انسانی شناخته می شود «اعدلوا هو اقرب للتقوی» از همین رو باید گفت ؟؟؟؟
کردن عنصری به عنوان عدالت و تقوی و تحلیل مفهوم شناس آن در منفع اصلی معرفتی دین اسلام یعنی قرآن کریم باید دیگری از تفسیر نمونه که به نمونه آنجا که خداوند در آیات ابتدای سوره بقره بیان می دارد به راستی این کتاب بی هیچ شکست و شبهه این هدایتگر متقیان است.
آنانی که به عالم غیب ایمان داشته و نماز به پا داشته و از آنچه روزیشان گردیده انفاق میکنند ارائه شمای کلی از سیمای افرادی که این مکیت و این دین در پی گیرنده انها است را نشان می دهد و در این نظام معرفتی اسلام شاهد هستیم که در آیه 8 سوره مائده خداوند می فرماید: ای کسانی که ایمان اوردهاید بسیار قیام کننده باشید برای بر پا داشتن احکام خدا و گواهیدهندگان به عدالت باشید و دشمنی قومی وادارتان نکند که عدالت نکنید عدالت کنید که به پرهیزگاران ترتیبتر است و از خدا تقوی پیشه کنید که خدا به اعمالی که می کنید آگاه است.
وارد شدن عنصر خداوند در نفی وارد کردن حسب و بعضی و منافع شخصی و گروهی در تحقق عدالت از وجوه بی طرفی در نظام معرفتی اسلام است که بسیار فراتر از مصلحتگرایی حرف جهل است.
زیرا در این مفهوم در عدالت غایتشناس که در غالب اعتقاد به پا قدرت برتر و جاودانه که بر همه امور با تمامی ظرفیتهای مثبت معنوی (خیرات و فضایل) است که همانا خداوند است مفهومی جامعتر از عمل عادلانه چه در مصدر انجام آن و نیت آن عمل که فراتر از مصلحت اندیشی حرف در جهت حفظ منافع فردی در بلند مدت است و چه یک نوع بی طرف انگاری محدود به برخی اهداف محدود اجتماعی و چه که در نهایت این فعل عدالتگرایانه که با بصیرت و علم و غایت انگاران صورت می پذیرد.
منافع فردی فرد هم به معنی واقعی تر و پاینده تر و همه جانبه تر علاوه بر معیارهای به دست آمده حاصل تعامل مثبت اجتماعی به دست آمده است برای خود فرد مجموعه این از سرمایه معنوی و روحانی در جهت کلیت سلامت روحانی و روانی در دنیا و کسب سعادت اخروی فراهم می آورد.
جنگ فقر و غنی جهات فقر و غنی و مفهوم شناس ان در ادبیات سیاسی انقلاب اسلامی ؟؟؟؟
در حوزه مبحث عدالت خواهی: مفهوم جنگ فقر و عنی و قائل شدن به مبارزه و ستیز بین این دو مفهوم در جامعه از جمله ارزشگذاریهای ویژه در فرهنگ سیاسی اهکاب است ایجاد رابطه بین این دو مفهوم مطرح واژهگانی مرتبط با آن دو مانند کوخ نشینان و کاخ نشینان و برتری کوخ نشینان بر کاخ نشینان در ابتدای انقلاب اسلامی که از سوی بنیانگذار انقلاب (امام خمینی ره) مطرح گردید و طرح ارزشگذاریهای والا و بالا در رابطه با طبقات پائین جامعه که در ادبیات آن زمان با عناوین مانند مستضعفین و کوخ نشینان از آن یاد می گردید که نشان از نوعی اصالتدهی ذلت انگارانه طبقات پائین جامعه بر طبقات مرفه جامعه است مانند (یک مو کوخ نشینانی بر تمامی کاخ نشینان ارجحیت دارد.
یا این انقلاب توسط کوخ نشینان شکل گرفت.
از چند زاویه مفهومی و جامعه شناختی قابل طرح و بحث است نظریهای که در این رابطه به طور کلی میتوان در باره علل طرح این مباحث توسط رهبران انقلاب اسلامی بیان داشت وجود اصالت مبنایی این مفهوم در مفهوم فلسفی واندیشهای آن در باره اعتبار طرح این گزارهها با توجه به برخی قرانتهای مبنایی به منابع مغرض اسلام در کنار وجود برخی مقتضیات اجتماعی و ساختاری نظام اجتماعی ایران است به طور کلی اصطلاح مستضعف در فرهنگ اسلام به معنای کسی که به ضعف و ناتوانی کشیده شده است و این ضعف و ناتوانی از حوزهای ورای از خود توسط یک جریان خارجی (خارج از فرد و اختیارات او) صورت گرفته است.
اختلافی که در رابطه با این ضعف کشیده شدن و غایت آن درحوزه فرهنگ اسلامی و رابطه آن با معتقدین به این دین در حوزهی استضعاف است این است که خداوند خواهان ارائه عقوبت به این مستضعفین است «و ما همانا اراده نمودیم و بر کسانی که در زمین به ضعف کشیده شدهاند منت گذاردهایم که انها را امام و وارث زمین قرار دهیم.
و یا در جای دیگر قرآن با اشاره به قارون به عنوان نماد تمکن و ثروت مالی در او به عنوان نماد طغیان یاد می شود «همانا قارون از قوم موسی بود پس بر آن طغیان کرد و ما به وی از گنجینهها آنقدر دفعلاب ددیم که کشیدن کلید آنها جمعیتی از مردان نیرومند را خسته می کرد...
و در همین راستا در فرهنگ مسیر حرکت و تکوین انبیاء و پیامبران در مسیر سبزسازی صحیح جامعه مبارزه با طاغوتها و زراندوزان که در قالب عنوان مرفههای بی درد از آنها یاد می گردد یاد می شود که تا ناشی بیشتر در حوزه تاریخی این مفهوم جدال (فقر و غنا) در فرهنگ اسلامی به ویژه فرهنگ شیعی که قالبی طلع ستیز عدل محور آرمان طلب است نفی اعضار قدرت و مزایا آن به صورت فردی و مبارزه با خود محوری در قالب مفهوم طاغوت کسانی که در مقابل واست عمومی جامعه به صحت کشیده برای رسیدن به اهداف مادی و دنیوی خود دست به طغیان می زندد» یاد می گردد.
این مفهوم با هر داستانهای مذهبی مانند داستان رحیان فرعون و موسی، ابراهیم و نمرود در قالب داستانهای پیامبران و در کتابهای آن داستان رویارویی پیامبر اسلام با طبقه حاکم در مکه به عنوان نماد ثروتمندان و مرفهات منفعت طلب صورت می پذیرد و در کنار طرح داستان مبارزات علی بن ابیطالب جانشین پیامبر اسلام با گروهی ثروتمند اعصار طلب در قالب همین موضوع است .
در این راستا نفی جریاناتی که دارای ویژگیهای زیر هستند در فرهنگ اسلام و اصالت است به این نفی در تمامی دورهها در چند عنوان قابل تحلیل است: 1- وجود عنصر ضد نفی در طیفهای ثروتمند جامعه (البته نه لزوماً هر ؟؟؟؟) 2- نفی هر گونه مشارکت اقتضادی در اداره امور جامعه 3- اعتقاد به اعضاری بودن و حقانیت توانایی کمیت ثروت در نزد خود «و قال اوثیثت من علم عندی» 4- رهبران دین و اقطابی جامعه 5- به وجود عنصر ظاهرگرایی و فخرفروشی 6- و شکل دادن به عنصر محرومیت نسبی در جامعه که همه در آیات انتهای سوره قصص با توجه به حالات قارون و نوع رابطه او با جامعه در زمینه سازیهای وی از لحاظ فرهنگ در جهت تغییر الگوهای ارزشی و محور قرار دادن ارزشهای اقتصادی و مادی از سوی مشارالیه در نزد لطیفی از جامعه و ایجاد آرزو برای تمکن اقتصادی و میل و یا نوع الگوسازی منفی اجتماعی است که همانا در فرهنگ مدرن سیاسی از آن به محرومیت نسبی از آن یاد می شود.
عنصری که می تواند در دو وجه مختلف مثبت و منفی زیر سؤال برنده نظام حاکم بر جامعه و ایجاد زمینه های ایجابی و سلبی نفی ساختارهای موجود و شکل دادن به ساختارهای دیگر می شود که البته به خودی خود وقتی دزدانه بدون توجه به پارامترهای دیگر در فرهنگ دین اسلام مورد پذیرش قرار نمی گیرد ولیکن می تواند به عنوان یک موتور محرک در برخی از سطوح به صورت نوعی ابزار در کنار ابزار دیگر در تحول جامعه مطرح گردد.
حال شاید انگیزههای عدهای برای کلیت فرصتهای اقتصادی بالا با ملاحظه تمکن قارون از طرف شرع اسلام منفی قلمداد نمود ولی وجود همین عامل مقایسه و درک وجود فاصله بین جریان فقیر و محروم یا کمتر بهرهمند از مواهب و فرصتهای موجود در جامعه که معمولاً تعداد بیشتری از هر جامعهای را به بستهای خود و با درجات متفاوت از بیبهرهگری در مقابل معمولاً اقلیتی برخوردار از فرصتها و امتیازات موجود در جامعه است اسلام به نوعی با قبول وجود این اختلاف در جامعه و اذعان با وجود انگیزههای فعالی که از لحاظ روانی و روحی در روی عدالت و توسعه یکی از مباحث مهم در حوزه ادبیات سیاسی اقتصادی رابطه دو متغیر عدالت و توسعه است این بحث از آن رو در حوزه مطالعات عدالتخواهی و زمینههای شکل گیری عنوان عدالت خواهی و شکل گیری مقوله عدالت خواهی در دولت هم حائز اهمیت است که این دو متغیر هر یک دارای طرفدارانی از لحاظ مبنایی و شکل در حوزه ادبیات سیاسی هستند تا آنجا که گاهاً حوزه یحث خود را در عرصه افکار عمومی به یک نوع گفتمان یا شبه گفتمان ارتقا داده و زمینه شکل گیری وجه تفیض هر یک از آن دو نسبت به دیگری را در جامعه به نوعی به ذهنی متبادر میکند به نوعی که پرداختنی به مقوله عدالت دوری از توسعه را به ذهن متبادر و پرداختی به توسعه را دور شدن از عدالت نمایان می کند.
آنچه که عوامل شکل گیری حوزه شبه بتاین در جامعه گردیده است و آثار مترتب بر آن به صورتی که منجر به شکل گیری نوعی فضای دو قطبی در کار بین نخبگان سیاسی گردیده و حضور هر یک از این دو قطب جاری در عرصه قدرت منجر به طرح فرضیههای موافق یا مخالف هر یک از این دو گزینه است چند دسته از عوامل تقسیم می شود.
1- در حوزه علل این عوامل قابل تحلیل است عوامل مفهومشناسی Conceptually 2- عوامل جامعه شناختی Socialisty تعیین کرد.
در حوزه عوامل مفهوم شناختی ابهام در مفهوم و کاربردهای نظری Subjective و همینطور Objective فضای تباین است.
مفهوم که از عدالت در جامعه به ذهن میرسد ناشی از چند ده گوی ذهن و معرفتی است که دارنده آن نظرگان با توجه به اتمسفر فلسفی و ایدئولوژیک خود اقدام به خلق مفهوم و همینطور ارتباط با مصادیق آن در خارج از ذهن خود می کند.
عدالت از مفهومی مطلق لا تتغیر و گاه در بستری کاملاً سلبی نفی کننده- تحول گرا انقلابی و ساختار شکن Uoulstructral شکل گرفته و با طرح ایدهآلهای آرمانی که در یک بستر مواج و کوبنده در جامعه به وجود میآورد جامعه را با یک مدینه فاضله یا آرمان شهر می رساند تا مفاهیمی نسبی گرا تعامل کر منعطف از شکلگیری ذهنیتی کاملاً منضبط Desebrall در فضای عدالت تا یک محیط بی هنجار و بی قاعده Unmoral و یا شکل گیری منظم کاملاً ایدئولوژیک تا شکل گیری روندی غیر ایدئولوژیک و بی طرف در حوزه مناسبات یبسلر و اجتماعی و شکل گیری بردار دو بعدی اعتقاد با دخالت ایدئولوژیک دولت در حوزه عمومی هر سطح وسیع یا عدم دخالت دولت در عرصه عمومی و شکل دادن به یک وجه بی طرف و حداکثر ناظری خنثی در عرصه مناسبات اجتماعی در ذیل با بردارهای سعی در ارائه مفاهیم بالا و تفاوت گاهاً کاملاً متضادی که در جامعه سیاسی ایران از مفهوم عدالت مطرح می گردد ارائه می گردد.
2- در مفهوم توسعه البته به نظر می رسد در این مفهوم اختلاف نظر در جامعه کمتر نمود داشته باشد ولیکن وجود جوانب و عرصههای مختلف از مفهوم توسعه والگوهای اعمالی آن نوع برنامهریزی و اهداف آن و چگونگی تعامل این مفهوم با مفاهیمی مانند عدالت به ویژه باعث شکل گیری نمودارهای چند وجهی گاهاً پیچیده این را در شکل گیری فرایند مفهوم توسعه در جامعه م یگردد از مفهوم کمی که ناظر بر رشد شاخصهای مانند درآمد ملی- تولید ناخالص ملی گرفته تا گسترش کیفی و پایدار متغیرهای ثابت رشد در عرصههای مختلف را شامل می گردد حال در شق دوم 2- که در مفهوم جامعهشناختی این مفهوم در ذیل علل و عوامل شکل گیری فضای ذهن مترتب بر دو مقوله (عدالت و توسعه) است شناخت طبقات اجتماعی طیفهای سیاسی و درک و تحلیل جایگاه و پایگاه اجتماعی آنهاست همانطور که میدانیم وابستگی به طبقات اجتماعی و پایگاههای مختلف فرهنگی و اخلاقی در نوع چگونگی شکل گیری سمت گیریها نسبت به مفاهیم عمومی در جامعه است از این رو میتوان 3 دسته بندی عمده را در حوزه جامعه شناختی گرایشات مختلف به مفهوم عدالت را مورد توجه داشت : 1- تحلیل مبنی بر ارزشگذاری مارکسیستی و مأخذ نزدیک به مفاهیم باز تولید شده از این رویکرد که انگارههای اقتصادی و ساخت تولید را در علل شکل گیری طیفهای مختلف کاری درحوزه های مختلف اجتماعی به دیگر مفاهیم مانند عدالت دخیل می دانند همان مسئله تفاوت و تعارض بین طبقات پرولتار یا (کارگر و فرودستان اجتماعی) با طبقه برزوا طبقات سرمایهدار و فرادستان اجتماعی است که دراین حوزه تحلیل طرفداران طبقات پادین اجتماعی دارای رویکردی انقلابی تحول خواه دگرگون گر بوده و طبقات برزوا یا سرمایه دار در طرفدار حفظ وضع موجود با تغییرات در حد ممدود و تدریجی و روبنایی در حوزه تعمیق مفهوم عدالت هستند در این حوزه می تواند از برداشتن عددی از تناسبات پیرامون عنصر عدالت و خواهان شدن نسبت برابر عودت در بهرهبرداری از فرصتهای اقتصادی و اجتمعی جامعه توسط طیف عدالتخواه در سطوح رادیکال آن یاد کرد که به تدریج باید دیگری از فرصت تبلیغ سیاسی و بسیج سپاس Mobilization در بین طبقات فرودست اجتماعی اقدام به ارتقا جایگاه خود و شکل دادن پایگاه سیاسی به عنوان نماینده طبقات فرودست جامعه در عرثه مناسبات سیاسی واجتماعی می کنند.
2- دومین بعد مفهوم شناس جامعه شناختی گرایشان مختلف در بعد نظریه عدالت بعد فلسفه سیاسی است.
تقسیم گرایشات به دو بعد وابسته به سنت Tradition و مدرنیته Modernity و قابل به تفکیک شدن طرفداران طرفین دو طیف و اصطلاحاً قائل به وجحود تعلقات کاملاً متباین بین طرفداران سنت و یا مدنیته در حوزههای مختلف از پایگاه خانوادگی تربیت اجتماعی Social education و فرهنگی culcralisty است.
حال با توجه به جوامعی مانند ایران با خوصیات فرهنگ سیاسی و تاریخی خاص خود و سطح گرایشات متمایل به سنت و مدرنیته که منجر به شکل گیری قطبهای ذهنیتی و جاری گاهاً متباین در این حوزه می گردد فضا در پایان ناپذیر و ستیزه این بی انتها بین دو جریان که هر یک خواهان اثبات مدعای خود دارند.
سیستم گردش اعتقادات 3- اعتقاد به تعلق در یک حوزه درون گفتمانی و روبنایی که طرفدار جریان راست ماینه در حوزه تحلیل جامعه شناختی قائل به وجود آن داشتند اعتقاد به توی فرایند سیاسی و تحول هایی که به اقتضای فضای سیاسی و الزامات حضور در عرصه سیاسی شکل می گیرد بنابراین نظریه وجود ساختهای مختلف اقتصادی و اجتماعی در جامعه و ضرورتهای کسب نظر بیشتر در هر جهت حضور در عرثه دولت و همنظور فعل وانفعالات و تحولات پایگاههای طبقاتی اجتماعی است که منجر به شکل گیری انواع و اقسام تاکتیکهای سیاسی و اجتماعی در حوزه عمومی Publical جامعه گردیده و منجر به خلق مفاهیمی این چندین در چهارچوب کفتمانهای حاکم می گردد.
در هر دوره قسمت بعدی این مفهوم با توجه به نمونههای مثل ایران و الزاماتی که در جهت خلق و باز تولید مفاهیم مبنایی در جامعه جوان ایران در جهت حرکت از شرایط خواست یکان-بحران به شرایط اشباح- تثبیت و آرامش است میباشد وجود پارهگیهای سیاسی و فرهنگی در جامعه ایران که مردود گاهاً در مقاطعی از زمان با توجه به وجود نقایض در مکانیسمهای تولید انبوه یک الگوی جامع و فراگیر و در عین حال منعطف غایت اندیش و کاربردی جامع در عمل در جهت باز تولید ارزشهای مطلوب در جامعه است شکل گیری این مقولات در قالب مقولات محوری و تلاش در جهت فضای گفتمانی ناشی از این حوزه می شناسند جال در تحلیل و نهایی و در تنظیم گرایی کلی که در رابطه یم توان داشت با اشاره به مقولات که ذهن نگارنده می رسید این است که وجود شابس ظریف دین تمام عوامل اعم از عوامل مفهوم شناس و هرمنوتیکی از این موضوع و همینطور عوامل جامعه شناختی که بیان گردید و به طور اجمال به برخی از الگوهای جامعه شناختی اشاره گردیده است میتوان به این نتیجه رهنمونی شود که سنتز عوامل یاد شده بالا در چهارچوب الگوی جامعه شناختی ایران معاصر با ویژگیهای خود که نشان از تعامل عوامل متعدد و مؤلفههای و متغیرهای تعریف شدهی موجود در ساخت مراحل معرفت اجتماعی جامع ایران معاصر است که از تعامل و تقابل مفاهیم سنت و مدرنیته گرفته تا شکل گیری جبهه بندی های طبقاتی البته نه به صورت کلاسیک آن که در جهان مورد مطالعه قرار می گیرد بلکه وجود رقیق شده آن در لابههای مختلف اجتماعی با توجه به ساختار اجتماعی و فرهنگی در ساخت نخبگان سیاسی حاضر در ساختار قدرت در ایارن است که ان هم با مطالعه و کنکاش متوجه به وجود سطوحی از این تقابل را به صورت رقیق شدهی آن منعکس می کند.
به طور کلی داشتن یک ذهنیتی جامع و کلی نگر که سعی در تلفیق الگوهای نظری دال بر شناخت عوامل گرایشات مختلف به مفاهیم مانند عدالت و عوامل شکل گیری مقولاتی همانند عدالت خواهی در ایران معاصر و نوعی وزن کشی هر یک از این عوامل و قرار دادن ان در پازل مخصوص خود و اهمیت دادن به هر یک از آنها در جایگاه خود با شناخت کلی از فرهنگ سپاس و اجتماعی ایران می گردد وجود دارد سعی در مهار آن در مسیر اهداف فرهنگی و اجتماعی خود دارد و با ارائه سیستم پاداشی برای مؤمنان که در جهت رضای خدا جهاد می نمایند و دادن وعده پاداش الهی به انها و دادن وعده عذاب برای ستیزهگرانی که در مسیر اعضار طلبان قدرت محور که خواهان حفظ اعضارات اقتصادی و سیاسی اجتماعی خود در دست خود بدون توجه به حقوق خداوند و عامه جامعه می داشتند نوعی صفآرائی ایدهآل و اخلاقی برتر Meral را در ضمیمه مناسبات سیاسی اجتماعی خلق میکند و این نوع برخورد و جدال با آنچه که در مکیت سوسیالیسم Socialism به عنوان نبرد طبقات پرولتاریا و طبقه کارفرما از ان یاد می گردد متفاوت انگاشته می شود چه که در اسلام مبارزی دارای یک غایت غیر مادی tla matral و یک ایده آل ideal است که همانا تحقق رضایت خداوند و نزدیک شدن به او سنت به زمینه سازی شکل گیری دولت دین lelegment government روی زمین و تحقق دستورات دین است.
3- حرکت سامان یافته در قالب جهاد در فرهنگ دین در روش و عمل مبنی بر محدودیتهای اخلاقی و انسانی و نوعی جنگ انسان دوستانه tensely است که در قالبی اخلاقی moral و با قید محدودیتهای اخلاقی moral limited است که در آن قائل به عدد توجیه به وسیله هدف goal است.
نوع رفتار علی ابن ابیطالب در جنگ صفین و جمل که با مخالفین وی بوده است و نوع تنبیهایی که ایشان در رابطه با هدف جنگ که همانا مبارزه با فساد و انحراف و برقراری حکومت عدل اسلامی است و همینطور شیوهی تاکتیکهای رزمی ایشان و عمل اخلاقی meral act در عدم بستن آب به نیروهای دشمن و سهیم کردن رقیب در بهرهبرداری از منابع آب در صحنه چنگ نمودی از رفتار اسلامی است ولیکن رویه و رفتار سیاسی درایدوئولوژی سوسیالیسم بنابر اذعان خود عاری از این ملاحظات اخلاقی دین بوده و غایت عمل جریانات سوسیالیستی کسب قدرت در جامعه نابودی طبقه کارفرما و شکل گیری نظام بر طبقه neuh class و برقراری یک نوع تساوی همه جانبه همه افراد با هم بوده است که این عنصر در فرهنگ اسلامی مورد قبول نیست وجود اختلاف در سطح درآمد و زندگی در اسلام یک امر قابل قبول و واقعی و یک نوع اقدام وابسته به اراده خداوند شناخته شده است.
در آنجائی که خداوند در قرآن نیاز میدارد در بگو همانا خداوند مالک ملک و عظمت است و به هر کس بخواهد اعطا میکند و به هر کس که بخواهند منع می دارد به هر کس بخواهد عزت می دهد و به هر کس که بخواهد ذلت اعطا میکند و همه انها به دست خداوند است که بر همه چیز تواناست و یا در جای دیگر پناه دارد خداوند به هر کس بخواهد گشایش در روزه و به هر کس که بخواهد اندازه خاصی از روزی اعطا میکند و خداوند به هر چیز قادر است.
این بیان ها علاوه بر طرح مبحث فلسفه و کلامی در اسلام که اعتقاد به فضا و قدر الهی در تکوین پدیدهها را بیان می دارد نشان از قائل شدن به طبیعی بودن وجود این فاصلهها در جامعه است و در جای دیگر در قرآن بیان می شود و آن کسانی که ثروت اعطا کردیم تصور می دارند آن از توانایی خودشان است و یا درجای دیگر بیان می شود ارزه عدالت و عدالتورزی از نظر رهبران انقلاب ایران مقام معظم رهبری پرداختن به مفاهیم بنیادین اجتماعی از سوی رهبران هر نظام سیاسی و نوع نگرش آنها به ان موضوع و چگونگی استنباط از آن مفهوم و روش تبیین و تفسیر و جایگاهی که از لحاظ پرداختن بدان اختصاص می دهند نقش مهمی در شناخت هویت ذهنی آن موضوع و درک ابعاد سیاسی جامعه شناختی و کلامی آن موصوع در آن سیستم ؟؟؟؟
است.
از آن رو در حوزه درک مفهوم عدالت ورزی و عدالت پرداختن به این موضوع در کلام رهبران نظام سیاسی ایران حائز اهمیت است در قسمت دوم این مطالب به مفهوم عدالت در سخنان رهبر فعلینظام (آیت الله خامنهای) میپردازیم: پرداختن به مفهوم عدالت به عوان یک غایت و هدف الهی است موضوعی تاریخی فرا انسانی با اصالتی فرامادی دادن به آن در کلام ایشان که شما بیفتید در مورد و (حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا الفدا عجل الله فرجه) در بیشتر روایات و ادعیه و زیاراتی که درباره آن بزرگوار است و اسمی از آن بزرگوار است به دنبال مسئله ظهور و قیام آن حضرت «یملا الله الارض قسطاً و عدلاً» هست خدا به وسیله او زمین را پر از قسط و عدل میکند البته خدا به وسیله اما زمان زمین را از دین خودش پر میکند تا ما در چیزی که در دعا و زیارات و روایات گفته می شود «یملا الارض به الدین الحق » نیست مگر در جاهائیکه تغییر اثر هست متعلق در یملا قسط و عدل عدالت دادگری و انصاف است .
ایشان در جای دیگر بیان می دارد چون بشر بیشتر از همه چیز از ظلم و بیدادگری رنج می برد این حکومت در راه عدالت حرکت کرده و در راه عدالت حرکت میکند قوامش هم به عدالت است.
2- محور قرار دادن فهوم عدالت در مسیر مبارزات تاریخی بشر 3- حکومت عدل الهی را مبنی بر عدل قلمداد نمده اند 4- اعتقاد به قوام حیات و بقای ان به عامل عدالت 5- دادن ارزش اصیل و نوعی اصالت بخش ذاتی به عنصر عدالت نباید ارزش عدالت به عنوان یک ارزش درجه دوم در مقابل ارزشهای دیگر به فراموشی سپرده شود.
در نظام ما این نظر وجود داشته است.
ارزشهای دیگر هم خیلی مهم است مثلاً ارزش پیشرفت توسعه ارزش سازندگی ارزش آزادی و مردم سالاری ارزش عدالت مطلق با معنی نفی اینها نیست.
6- اعتقاد به عدم تعارض مفهوم عدالت بنا به توسعه و پیشرفت به صورت کلی در صورت عادی آن 7- هشدار به محور اصلی شدن مباحثی مانند توسعه و دیگر مباحث در مقابل ارزش عدالت که منجر به کمرنگ شدن آن می شود.
8- وابسته دانستن مهوم عدالت به دو عنصر عقلانیت و معنویت در اگر بخواهیم عدالت به معنی واقعیاش در جامعه تحقق پیدا کند یا دو مفهوم دیگر به شدت در هم تنیده است یکی مفهوم عقلانیت است و دیگر معنویت.
9- اعتقاد به تا بودن مفهوم عدالت بدون دو عضو عقانیت و معنویت در جامعه در اگر عدالت از عقالنیت و معنویت جدا شد دیگر عدالتی را شما دنبالش هستید نخواهد بود اصلاً عدالت نخواهد بود.
1.
نفی اعتقاد به وجود عضو عقلانیت به معنی محافظه کاری در مسیر عدالت «عقلانیت و محاسبه یکی از شرایط لازورسیون به عدالت است عقلانیت و محاسبه که می گوید فوراً به ذهن نباید که عقلانیت و محاسبه به معنی محافظه کاری عقلگرایی و تابع عقل بودن است عاقل بودن و خرد را به کار انداختن یا محافظه کاری فرق می کند.