پیش گفتار
بدون شک شخصیت على بن ابى طالب (ع ) پس از رسول گرامى اسلام (ص ) ارزنده ترین وجودى است که پا به عرصه وجود نهاده و عالم امکان را با حضور خویش آراسته است .
شخصیت تابناک آن حضرت چنان در بلنداى انسانیت مى درخشد, که عقول بشرى را در طول تاریخ , مبهوت وحیران خود کرده است ره یافتن به ساحت قدس آن شخصیت عظیم الهى , هر چند ذائقه طبع را تحریک و واهمه عقل را تشویق مى کند, ولى راهى است که جز به قدم عشق نتوان پیمود.
آنچه تا کنون بر قلم و زبان اهل ذوق و فضل , در شرح آن جمال نورانى گذشت , در حقیقت قدر معرفت ماست , نه حد شخصیت او ما با اعتراف و اذعان به بى کرانگى آن روح پاک , برآنیم که از طور حدیث نبوى , قبساتى برگرفته راه تقربى به ساحتش یابیم .
هر چند هدف اصلى در این نوشتار, اثبات عید بودن غدیر و بیان بخشى از آداب این روز مبارک است , به مناسبت فراتر رفته فصلى در شرح شخصیت آن جناب گشوده ایم و در آینه سخنان رسول مکرم اسلام , به تماشاى جمال پرفروغ على بن ابى طالب (ع ) مى نشینیم امید آنکه ما و خوانندگان را از این سیر معنوى بهره اى وافر باشد.
در پایان تذکر چند نکته ضرورى است بیشتر مطالب این تحقیق , از کتب معتبر اهل سنت است محل نقل
هرحدیث یا واقعه در کتابهاى مورد استناد, با ذکر مجلد هر صفحه تعیین , و در کتابنامه مشخصات هر کتاب از قبیل مؤلف , مترجم , ناشر, و تاریخ و محل نشر آمده است .
در مواردى اندک که کتب اهل سنت از ذکر مطلبى غفلت کرده اند, به کتب معتبر شیعه مراجعه شده و آنها نیز همانندکتب اهل سنت به طور دقیق معرفى شدند در مواردى که در ذیل یک حدیث به ذکر یک یا چند آدرس بسنده شده , به این معنا نیست که آن حدیث در مراجع دیگر یافت نمى شود, بلکه تنگى مجال باعث شده است که به همین مقداراکتفا کنیم .
متن احادیث را بدون تغییر آورده ایم و در موارد لازم , توضیح و بیانى در ذیل حدیث افزوده ایم .
از آنجا که تالیف به زبان فارسى است , بیشتر به ترجمه احادیث اهتمام ورزیدم , و در مواردى که عبارت عربى راضرورى مى دانستم , از ذکر متن اصلى دریغ نشده است .
فصول پنجگانه این نوشتار عبارتند از:.
فصل اول : داستان غدیر.
فصل دوم : خلافت و وصایت .
فصل سوم : معیارها.
فصل چهارم : یک آسمان فضیلت .
فصل پنجم : آداب و سنن غدیرى .
امید داریم این تحقیق کوتاه , قطره اى از فیض اقیانوس غدیر را در خود جاى داده باشد.
فصل اول : داستان غدیر
عید
اهل لغت ((عید)) را از مشتقات ماده ((عود)) مى دانند, و عود به معناى بازگشت است بنابراین هر عید به پاس رجعتى برگزار مى شود.
ماه مبارک رمضان موقعیتى است که سالک روزه دار توفیق مى یابد با مقاومت در مقابل بادهاى سرکش تعلقات , آتش عشق الهى را که در یخبندان مادیت , خموده شده دوباره روشن کند و مراقبت نماید تا زبانه کشیده تمام هستى اش را گرم , و ناخالصى هاى وجودش را ذوب کند, تا عبودیت ناب تجلى کند و غایت آفرینش محقق شود آنگاه عید ((فطر)) است .
حج نیز فرصتى دیگر است که حاجى پس از طى مراحل متعددى توفیق مى یابد غیر دوست را درمسلخ منى به تیغ کشد, و جان در بند کشیده خویش را آزاد کرده پا به قوس صعودى حرکت انسانى گذارد, و به
درجه بلند عبودیت بار یابد, آنگاه عید ((قربان )) است .
از همین جا فرق عید با جشن باز شناخته مى شود: جشن بهانه اى است براى شادمانى , و عیدپاس داشتن حیات دوباره انسان است و هم به این دلیل است که برخلاف جشن , عید تشریعى است واعیاد اسلامى در اصل دین تشریع شده اند.