انسان موجودی است ممکن الخطاء که گاهی اعمالی را از سر تمایلات نفسانی و به متابعت از شیطان انجام می دهد که نه تنها عواقب سودمندی برای او به همراه ندارد بلکه عواقب ناگواری برای او در پی دارد ، از این اعمال ناپسندی می توان از غیبت نام برد که انسان با جهل و نادانی از قبح و فساد و عقاب آن دست به این عمل ناشایست زده و نه تنها باعث سلب اطمینان خود زده مسدوم می شود بلکه در پیشگاه حضرت حق دست به انجام معصیت بزرگی زده است .
اینجانب تمام تلاش خود را به کار بستم تا با گرد آوردن مطالبی از کتب مختلف مانند : وسائل الشیعه جامع العادن، الحجه البیضا، اصول کافی، بحار الانوار و چهل حدیث امام شما خواننده عزیز را با قبح و زشتی این گناه آشنا کنم و از آثار سوء و مخربی که این رذیله اخلاقی برای انسان همراه دارد سخن بگویم تا شاید نقطه عطفی باشد تا ما همگی بتوانیم با یاری خداوند این رذیله اخلاقی را از خود دور کنیم و به سعادت جاودان دست یابیم
معنای لغوی و اصطلاح غیبت
غیبت در معنای لغوی یعنی پشت سر کسی بد گویی کردن، زشت یاد.
شرح «غیبت» مصدر «غایب» و هم [اسم] مصدر «اغتیاب» است؛ چنانچه در لغت است.
فقها رضوان الله علیهم اجمعین، از برای «غیبت تعریفهای بسیاری کردند که بیان آن ها و مناقشه در طرد و عکس هر یک خارج از وظیفه این اوراق است مگر به طور اجمال.
غیبت عبارت است از ذکر کردن انسان را در حال غایب بودنش به چیزی که خش آیند نیست نسبت دادن آن را به سوی او، از چیز های که پیش عرف مردم نقصان است، به قصد انتقاص و مذمت او» و معنی دیگر آن است که «آن عبارت است از آگاهی دادن بر چیزی که چنین باشد».
روایات ذکر شده در باب غیبت:
مثل ما فی مجالس الشیخ حدیث ابی الاسود، فی وصیته النبی، صلی الله علیه و اله لابی رز رضوان الله علیه.
و فیه قلت یا رسول الله، ما الغیبه؟
قال: ذکرک افاک بماتکیره قلب یا رسول الله، فان کان فیه الذی یذکر به؟
قال: اعلم، انکراذا ذکر بما هو فیب، فقد غلبت و اذ اذکر بما لیس فیبر، فقد بهتر
مثل ما فی مجالس الشیخ حدیث ابی الاسود، فی وصیته النبی، صلی الله علیه و اله لابی رز رضوان الله علیه.
قال: اعلم، انکراذا ذکر بما هو فیب، فقد غلبت و اذ اذکر بما لیس فیبر، فقد بهتر حضرت ابی زر گوید: «گفتم ای رسول خدا، چیست غیبت؟
فرمود: ذکر تو است برادر خود را به چیزی که مکروه است» گفتم: «یا رسول الله، اگر باشد در او آنچه ذکر شده، غیبت است؟
فرمود: «اگر باشد غیبت است؛ و اگر نباشد تهمت است» در روایات آمده است: الغیبه اشد من الزناه قلت: و لم زاک یا رسول الله؟
قال: لان الرجل یزنی فیتوب الی الله فیتوب الله علیه، و الغیبه لا تغفر حتی یغفر ها صاحبها ....
قال و اکل لحمه من معاصی الله.
از این دو جمله استباط می کنیم اگر با قصد مذمت و انتقاص صورت گیرد غیبت است و الا اگر از روی تلطف و ترحم ذکری از غیر شود، معصیت او نیست تا محتاج به آمرزش شود و به منزله خوردن گوشت او نیست.
اعمیت غیبت از ذکر قولی نیز معلوم می شود از روایت عاشیه قالت: دخلت علینا امراه فلما ولت، اومات بیدی انها قصیده فقال، صلی الله علیه و آله: اغتبها.
عاشیه گوید: «یک زنی پیش ما آمد؛ چون رو برگرداند، به دستم اشاره [کردم] که کوتاه قامت است رسول الله صلی الله علیه و آله، فرمود که غیبت، او را کردی.» از این روایت در می یابیم که لزوماً غیبت تنها پشت کسی بد گفتن نیست حتی اشاره کردن هم اگر همراه با سخن نباشد و به منظور تحقیر و مذمت شخص دیگر باشد.
یک مطلب دیگر که حائز اهمیت است این است که کشف سر مؤمنین نیز حرام است.
یعنی، عیوبی که از مؤمنین ستور و مخفی است، چه خلقی یا خلقی یا عملی باشد، حرام است اظهار آن را و افشا آن را؛ چه مشخص متصف راضی به آن باشد یا نه؛ و چه قصد انتقاص در کار باشد یا نباشد، مگر آن که نفس عمل (نیت عمل) از اموری باشد که ذکر آن و اشاعه آن محرم شرعی باشد، چون معاصی خدا که صاحب معصیت نیز نمی تواند اظهار آن کند و از جمله اشاعه فاحشه است و این مربوط به حرمت غیبت نیست.
حرمت غیبت فی الجمله اجماعی، بلکه از ضروریات فقه است و از کبائر و موبقات است آنچه لازم به ذکر است، تنبه دادن بر فساد این سیئه موبقه و تبعات آن است که بلکه ان شاء الله با تفکر در آن بدان مبتلا تشویم؛ یا اگر خدای نا خواسته شدیم، بزودی رجوع کنیم، توبه کنیم و قلع ماده فساد آن را نگذاریم با این آلودگی و ابتلای به این کبیره ایمان کش از این عالم منتقل شویم، که از برای این موبقه کبیره در عالم غیب و پس پرده ملکوت صورت مشوه ماه زشتی است که علاوه بر بدی آن موجب رسوایی در ملا اعلی و محضر انبیاء مرسلین و ملائکه مقربین می شود.
صورت ملکوتی آن همان است که خداوند تبارک و تعالی در کتاب کریمش اشاره به آن می فرماید و احادیث شریفه نیز صراحتاً و اشارتاً بیان آن را کرده اند.
قال الله عز و جل: و لا یغتب بعضکم بعضاً ایحب احدکم ان یا کل لحم اخیر میتاً؟
فکر هتموه فرمود: «غیبت نکند بعض شما بعضی را آیا دوست دارد یکی از شما که گوشت برادر خود را بخورد در صورتی که مردار است؟
پس کراهت دارید او را البته» ما غافل هستیم از این که اعمال ما عیناً در عالم دیگر به ما رجوع می کند، نمی دانیم که این عمل صورت مردار خوردن است.
صاحب این عمل همان طور که چون سگهای درنده اعراض مردم را دریده و گوشت آن ها را خورده، در جهنم نیز صورت ملکوتی این عمل به او رجوع می کند.
6- در روایتی آمده است که رسول خدا (ص) به واسطه زنا مردی را سنگسار کردند.
یکی از حضار به رفیقش گفت: «این شخص در جایگاه خود کشته شد مثل سگ.» پس از آن پیغمبر (ص) با آن دو نفر به مرداری عبور کردند.
فرمود به آن ها: «با دندانهای خود از گوشت این مردار بکنید.» عرض کردند: یا رسول الله، از گوشت مردار بخوریم!
فرمود: «آنچه از برادرتان به شما رسید، گندش بیش از این است؟» آری، رسول اکرم، صلّ الله علیه و آله، به قوت نور بصیرت و مشاهده ی دید عمل آنها را که گندش از مردار بیشتر است و صورت آن فضیعتر و فظیعتر است.
و در روایت دیگر است که غیبت کننده در روز قیامت گوشت خود را می خورد.
7- فرمود رسول اکرم، صلّ الله علیه و آله: «کسی که غیبت کند مرد مسلمی را نماز او باطل می شود و روزه او شکسته شود و وضوی او؛ و بیاید روز قیامت در حالی که از دهن او بویی می آید که از بوی مردار گندش بیشتر است، در آزار می آیند از آن اهل موقف و اگر بمیرد قبل از توبه، مرده است در صورتی که حلال شمرده چیزی را که خداوند حرام شمرده است.» این هم حال قبل از ورودش به جهنم که در نزد اهل «موقف» مفتضح و رسواست و در شمار کفار است.
8 آنس بن مالک : «رسول خدا ، صلی الله علیه و آله ، فرمود: گذشتم در «شب معراج به قومی که رویهای خود را با چنگال خویش خراش می دادند از جبرئیل پرسیدم اینها کیان اند؟
گفت «این ها کسانی هستند که غیبت مردم را می کردند و واقع میشدند در اعراض آنها .» 9 حضرت صادق علیه السلام ، از حضرت رسول ، صلی الله علیه وآله ، حدیث می کند که فرمود : «ای گروهی که بزبان اسلام آوردید وایمان به قلب شما وارد نشده مذمت نکنید مسلمانان را جستجو نکنید.
قبایح مستوره آن ها را به زیرا که کسی که عورات آن ها را جستجو کند خداوند جستجو کند عورات او را ؛ و کسی را که خدا جستجوی عودت او کند ، مفتضح کند او را اگر چه در خانه اش باشد.» خداوند تبارک تعالی غیر راست و هتک مستور مومنین و کشف عورات آن ها هتک ناموس الهی است.
اگر انسان بی حیایی را از حد گذراند و هتک حرمات الهیه نمود ، خداوند غیور مستورات او را که به لطف و ستاریّت خود ستد فرموده بود ، مکشوف فرماید وهتک مستور آن را می فرماید ، و در بین مردم در این عالم و ملائکه را بنیاد اولیا ، علیهم السلام ، در آن عالم مفتضح می شود.
10 رسول اکرم ، صلی الله علیه و آله ، در ضمن وصیت هایش به جناب ابی ذر رضی الله عنه می فرماید: بترس از غیبت ، زیرا که آن از زنا شدید تر است.
عرض کند : برای چه رسول الله ؟
فرمود برای آنکه راضی اگر توبه کرد خداوند می آمرزد او را ، ولی غیبت آمرزیده نشود تا آن که صاحبش بیامرزد.
اگر خدای ناخواسته انسان با حقوق مردم از دنیا برود ، کارش بسیار مشکل شود.
در حقوق الهی سرد کاره باکریم و رحیم می باشد که درساحت مقدسش بغض و کینه راه ندارد ، ولی اگر سر و کار با بندگان شد ، ممکن است که گرفتار کسی شود که دارای این گونه اخلاق باشد و از انسان بدین زودیها نگذرد یا هیچ وقت از او راضی نشود.
پس ، بر انسان لازم است که مواظب حال خودش باشد ، و این ملاحظات را بنماید که مطلب بسیار خطرناک است و امر بسیار مشکل است.
11 از رسول اکرم ، صلی الله و علیه و آله ، حدیث شده که آورده شود روز قیامت یک نفری در پیشگاه حق ، نگاه داشته شود و کتابش به او داده شود.
پس حسنات خود را درآن نبیند.
گوید : خداوندا ، این کتاب من نیست!
نمی بینم در این حسنات خود را به او گفته شود: همانا پروردگار تو گمراه نیست و نسیان نکند از بین رفت عمل تو ، به واسطه ی غیبت کردن از مردم .
پس از آن دیگری آورده شود و داده شود به او کتابش پس از آن طاعات بسیاری ببیند بگوید: بارالها ، این کتاب من نیست ، زیرا که من این طاعات را نکردم!
گفته شود به او: فلانی غیبت تو را کرده ، پس داده شود حسنات او به تو.
در بیان ضررهای اجتماعی غیبت چنانچه این معصیت کبیره و این موبقه ی عظیمه از مفسدات ایمان و اخلاق و ظاهر و باطن است و در دنیا و آخرت انسان را منجر به رسوایی و بی آبرویی می کند.
یکی از مقاصد بزرگ شرایع و انبیاء عظام ، سلام الله علیهم ، که علاوه بر آنکه خود مقصود مستقل است ، وسیله پیشرفت مقاصد بزرگ و دخیل تام در تشکیل مدینه فاضله می باشد ، توحید کلمه و توحید عقیده است ، و اجتماع در مهّام امور و جلوگیری از تعدیات ظالمانه ی ارباب تعدی است ، که مستلزم فساد بنی الانسان و خراب مدینه ی فاضله است.
و این مقصد بزرگ ، که مصلح اجتماعی و فردی است انجام نگیرد مگر در سایه وحدت نفوس و اتحاد همم و الفت و اخوّت و صداقت قلبی و صفای باطنی و ظاهری ، و افراد جامعه به طوری شوند که نوع بنی آدم تشکیل یک شخص دهند و جمعیت به منزله یک شخص باشد و افراد به منزله ی اعضائ و اجزا آن باشد ؛ وتمام کوشش ها و سعی ها حول یک مقصد بزرگ الهی و یک مهم عظیم عقلی ، که صلاح جمعیت و فرداست ، چرخ زند.
و اگر چنین مودت و اخوتی در بین یک نوع با یک طایفه پیدایش غلبه کنند بر تمام طوایف و مللی که بر این طریقه نباشند.
مسلمین مأمورند به دوستی و مواصلت و نیکویی به یکدیگر و مودت و اخوت.
و معلوم است آنچه موجب ازدیاد این معانی شود ، محبوب و مرغوب است ، و آنچه این عقد مواصلت و اخوت را بگسلد تفرقه در بین جمعیت اندازد ، مبغوض صاحب شرع و مخالف مقاصد بزرگ اوست و پر واضح است که این کبیره ی موبقه اگر رایج شود دربین جمعیتی ، موجب کینه و حسد و بغض و عداوت شده و ریشه ی فساد در جمعیت بدواند ؛ درخت نفاق و دورویی در آن ها ایجاد کند و برومند نماید ، و وحدت و اتحاد جامعه را گسسته کند ، و پایه دیانت را سست کند.
و از این جهت بر فساد و قبح آن افزوده گردد.
پس بر هر سلم غیور دینداری لازم است برای حفظ شعض خود را از فساد و نوع اهل دین ازنفاق و نگهداری حوزه ی مسلمین و نگهبانی وحدت و جمعیت و احکام عقد اخوت ، خود را از این رذیله ] حفظ[کند (آن ها را نهی از این عمل قبیح نماید ؛ و اگر خدای نخواسته تاکنون دارای این عمل زشت بوده، توبه کند، و در صورت امکان و عدم فساد ، از صاحبش استرضاء و استحلال نماید و الا برای او استغفار کرده ، و ترک این خطیئه را نموده ، و ریشه صداقت و وحدت و اتحاد رادر قلب خود کشت کرده ، تا از اعضای صالحه ی جامعه به شمار آید و یکی از اجزای دخیله در چرخ اسلام باشد.
راه های علاج این موبقه انسان گمان می کند که فایده خیالی متذتب به آن ، آن است که انسان به قدر چند دقیقه قضای شهوت نفسای خود را در ذکر متساوی مردم و کشف عورات آنها کرده ، و با بذله گویی و هرزه سرایی که ملایم با طبیعت حیوانی یا شیطانی است ، صرف وقت نموده مجلس آرایی نموده و تشفی قلبی از محسودان نموده است اما آثار آن در این عالم، آن است که انسان از چشم مردم می افتد و اطمینان آنها از او سلب می شود.
طباع مردم بالفطره مجبول به حبّ کمال و نیکویی و خوبی و متنفر از نقص و پستی و زشتی است ، و بالجمله ، فرق می گذارد بین اشخاصی که احتراز از هتک مستور و از کشف اعراض و سرایر مردم کنند ، و غیر آن ها.
حتی خود غیبت کننده نیز شخص محترز از این امور را از محناز داند ، فطره و عقلاً ، اگر کار را از حد گذراند و پرده ناموس اعراض مردم را درید ، خداوند او را در همین عالم رسوا می کند.
انسان باید بترسد از آن رسوایی که به دست حق تعالی واقع شود که جبران پذیر نخواهد بود ، پناه می برم به خداوند از غضب حلیم .
بلکه ممکن است هتک حرمات مومنین و کشف عورات آن ها انسان را منتهی به سوء عاقبت کند ، زیرا که اگر این عمل در انسان ملکه شد تاثیراتی در نفس دارد که در وقت مردن که کشف بعضی حقایق بر انسان شود و معاینه بعضی عوالم را که کرد و پرده ملکوت برداشته شد ، انسان به واسطه رویت مقامات آن ها و اکرام و اعظام حق تعالی از آن ها به حق تعالی بغض پیدا کند : انسان بالجمله دشمن و دوست دشمن است و منغبض محب مبغوض است ، پس ، با دشمنی حق و ملائکه داد ،از این عالم منتقل شده به خذلان ابدی و شقاوت دائمی رسد.
انسان باید با بندگان خدا ، که مورد رحمت و نعمت هستند و مخلع به خلعت اسلام و ایمان اند ، دوستی پیدا کند ومحبت قلبی داشته باشد .
مبادا به محبوب حق دشمنی داشته باشد که حق تعالی دشمن دشمن محبوب خود است ، انسان را از ساحت رحمت خود طرد می کند و بندگان خاص خدا را در بین بندگان مخفی هستند ومعلوم نیست این دشمنی ما و هتک ستر و کشف عورت این مومن برگشت به هتک ستر خدا نکند.
مومنین اولیاء حق اند.
دوستی با آن ها دوستی با حق است ، و دشمنی با آن ها دشمنی با حق است.
و یل لمن شفعاوه خصماوه.
قدری تفکر کن در این نتایج دنیویه و اخرویه این معصیت و قدری تامل کن در آن صورتهای موحشه مدهشه که در قبر و برزخ و قیامت به آنها مبتلا می شوی، و مراجعه کن به کتب معتبره اصحاب ، رضوان الله علیهم ، و اخبار ما ثوره از ائمه اطهار ، سلام الله علیهم ، که حقیقتاً کمر شکن است ؛ پس ، موازنه ومقایسه کن بین یک ربع ساعت هرزه گویی و بذله سرای و قضای شهوت خیالی ، وهزاران هزار سال گرفتاری ، در صورتی که اهل نجات باشی و با ایمان ازاین عالم بروی ؛ و الا مقایسه کن آن را خلو و در جهنم و عذاب الیم همیشگی نغوذ بالله منه.
علاوه بر این ، تو اگر دشمنی نیز داری با شخصی که از او غیبت می کنی ، مقتضای دشمنی نیز آن است که از او غیبت نکنی اگر ایمان به احادیث داری ؛ زیرا که در حدیث وارد است که حسنات غیبت کن منتقل می شود به نامه عمل کسی که از او غیبت کرده ، و سیئات این به نامه آن منتقل می شود.
پس خواستی دشمنی با او کنی ، با خود دشمنی کردی .
پس بدان با خداوند نمی توانی ستیزه کنی .
خداوند قادراست با همین غیبت تو آن شخص را درنزد مردم عزیز و محترم کند ؛ و تو را به واسطه همین در نظر مردم خوار و ناچیز کند ؛ و در محضر کروبین نیز همین معامله را کند ، پس تو را مفتضح کند ؛ و نامه اعمال او از حسنات پر کند ، و او را معزز و محترم کند.
پس ، بفهم که با چه قادر جباری در ستیزه هستی ، ، و از دشمنی او بترس.
و اما عملی ، بر این است که تا چندی با هر زحمت شده کف نفس از این معصیت کرده ، مهار زبان خود را در دست گرفت کاملاً از خود مراقبت کنی ؛ و با خود قرار دادکنی که چندی مرتکب این خطیئه نشوی ، و از خود مراقبت و محافظت کنی و حساب خود رابکشی ؛ امیداست ان شاء الله پس از مدت کمی اصلاح شده قلع ماده آن بشود.
و کم کم کاربرتو آسان می شود ؛ پس از چندی احساس می کنی که طبعاً از آن منجر و متنفری پس راحتی نفس و التذاذ آن را در ترک این می شود.
دانشمندان اخلاق برای همه بیماری های نفسانی ، دو راه درمان را سفارش می کنند: راه علمی که خود شامل دو قسم : «تفصیلی» است.
در این گفتار ، راه های درمان هر کدام از موارد غیبت ، جداگانه بررسی می شود.
درمان علمی اجمالی غیبت عیب و نقصی که در غیاب برادر مومن گفته می شود ، دوجنبه دارد: 1.
عیب و نقصی که درغیاب برادر مومن گفته می شود ، دو جنبه دارد: 1.
مادی (جسمی) 2.
معنوی (روحی) 1.
«نقص جسمی» باید گفت: چون بیان کردن عیب و نقص برادر مومن و نکوهش او ، مربوط به پدیده وآفرینش آفریدگار است ، این رفتار به ناقص پنداشتن فعل آفریدگار برمی گردد ؛ یعنی اگر از انسان مومنی به لحاظ جسمانی غیبت کند ، در واقع آفرینش خداوند را مورد سوال قرار داده است.
آگاهی از این نکته و تامل و درنگ درآن ، انسان را در کنار گذاشتن این رفتار ناپسند یاری می کند.
غیبت کننده باید توجه کند که حقیقت رفتار ناشایست او ، ایراد گرفتن بر خدا است.
2.
درباره «نقص روحی» می توان گفت: مبتلا بودن به نقایص روحی و رذایل اخلاقی برای مومن عیب است ؛ ولی غیبت کننده باید توجه داشته باشد که آیا خود از آن عیب مبرا است ؟!
اگر او معتقد باشد که خود دارای هیچ عیبی نیست ، با این رفتار ، به عیسی بزرگ دچار شده که همان غیبت کردن است(14).
به بد گفتن خلق چون دم زدی اگر راست گویی سخن هم ، بدی کسی که بر دهان بیماری غیبت گرفته است ، نباید بداند که به جای بر شمردن عیب دیگران ، بهتر است به عیب های خود بپردازد.
پیامبر گرامی (ص) می فرماید: طوبی لمن منعه عیبه عن عیوب المومنین(15).
خوشا به حال کسی که عیب خودش ، او را از پرداختن به عیب مردم باز می دارد.
حضرت علی (ع) نیز می فرماید: طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس(16).
خوشا به حال کسی که عیب و نقص خودش او را سرگرمکرده استتا به عیوب دیگران نپردازد.
درمان علمی تفضیلی غیبت غیبت ، مرضی نفسانی است که از بیماریهای دیگر درونی سرچشمه می گیرد ؛ از این رو غیبت کننده ، در ابتدا ریشه یابی کند و دریابد که علت آلوده شدن او به این گناه چیست.
پس از ریشه یابی ، باید ریشه رابه طور کامل قطع کند تا غیبت از کردارش زدوده شود.
باید توجه داشت که اصلاح روبنایی کافی و مفید نیست.
اگر فرد درچند جلسه هم بتواند از انجام این کار خودداری کند ، چون اصل مساله در وجود اوریشه دوانده است ، در جایی دیگر جوانه زده و او را آلوده می سازد ؛ ولی اگر ریشه قطع شود ، ترک غیبت ، قهری می شود؛ یعنی نفس انسان ، خود به خود از غیبت جلوگیری می کند.
همان گونه که در بحث ریشه های درونی غیبت بیان شد ، گاه انسان برای تبرئه خود از رفتار ناشایستی که انجام داده ، زبان به غیبت دیگران میگشاید .
در این جا باید توجه داشته باشد که اگر برای دوری از نکوهش مردم ، عیب دیگران را مطرح کرده است.
این احتمال وجود دارد که مردم سخن او را نپذیرند ؛ در این صورت ، او برای مصون ماندن از نکوهش خلق خدا ، نکوهشی حتمی و قطعی را از سوی خدا ، برای خود فراهم می سازد ، درحالی که هیچ عاقلی برای کسب نفع احتمالی موهوم ، ضرر قطعی نقد را متحمل نمی شود.
از سویی چه بسا در این غیبت ، نفع موهوم دنیایی به دست آید ، درحالی که آن ضرر قطعی ، معنوی است و با حقیقت سر و کار دارد.
همچنین توجیه رفتاری اشتباه به این شکل که «فلانی چنین کاری راکرد ، من هم می کنم» خود جای پرسش دارد ، و بیان این سخن ، آوردن عذر بدتر از گناه است ، چرا که نفس پیروی از عمل نادرست ، خلاف است و با عمل خلافی مثل غیبت نمی توان خلاف گذشته را پوشاند.
مورد دیگری که سبب غیبت می شد ، این بود که فرد ، با بیان عیب دیگران ، فضیلتی رابرای خود اثبات کند و نشان دهد ه خود فاقد عیب است .
پرسشی که دراین جا مطرح است وباید مورد توجه قرار گیرد ، این است که چگونه می توان با بیان عیب دیگری ، کمالی را برای خود اثبات کردو آیا با این رفتار نادرست و عمل خاف میتوان فضیلتی به دست آورد ؛ در حالی که ارزش واقعی و فضیلت حقیقی انسان ، بهای او نزد خدا است و باید سعی کرد از آن فضیلت کاسته نشود؟
افزون بر این ، چه بسا با غیبت دیگران ، از ارزش غیبت کننده نزد آنها کاسته و از او سلب اعتماد شود.
زبان کرد شخص به غیبت دراز بدو گفت داننده ای سرفراز که یاد کسان پیش من بد مکن مرا بدگمان در حق خود مکن گرفتم ز تمکین او کم ببود نخواهد به جاه تو اندر فزود (17) از دیگر ریشه هایی که برای غیبت بیان شد ، همراهی با دوستان در نشست ها و مجالس بود .
چنین فردی با غیبت کردن ، در واقع رضای مخلوق را بر خشنودی پروردگار مقدم می دارد.
در صورتی که افراد غیبت کننده در مجلس ، انسان های عاقل ، مومن ، متدین و معتقد نیستند ، آیا می توان رضای چنین افرادی را بر رضای خالق مقدم داشت؟
گاهی هم غیبت برای پیشگیری و خنثی کردن تاثیر سخنی که شاید درباره غیبت کننده زده شود ، انجام می گیرد؛ انسان باید بیندیشد که چگونه می توان مطمئن شد عیوب او گفته شده است.
از کجا معلوم که این احتمال موهوم نباشد ؟
آیا باز گفتن عیوب دیگران و وارد کردن خدشه بر شخصیت ایشان ، فقط به دلیل احتمالی که غیبت کننده می دهد ، دور اندیشی است ؟!
افزون بر این ، حتی نمی توان اطمینان داشت که دیگران ، غیبتی را که می شنوند ، بپذیرند یا به علت غیبت کردن او پی ببرند تا خواسته غیبت کننده برآورده شود ؛ پس پایه این غیبت بر موهومات استوار است و از آن فقط زیان آخرتی نصیب انسان می شود.
درمان عملی غیبت 1- نخستین راه عملی که برای جلوگیری از غیبت سفارش می شود این است که انسان پیش از گفتن هر سخنی ، به «مشروع یا نامشروع بودن» ، و «سود و زیانهای دنیایی و آخرتی» آن توجه کند.
اندیشه در سخن ، پیش از بیان آن ، مانع بسیازی از گناهان زیان می شود.
2- انسان در معاشرت با دوستان یا شرکت در محافل ، احتیاط بیش تری به خرج دهد ؛ یعنی دوستانی را بر می گزیند که اهل غیبت نباشند ، و در مجالسی شرکت کند که درباره دیگران سخن چینی نمی شود؛ زیرا شرکت در مجالسی که در آن غیبت می شود، خواه ناخواه بر روح انسان اثر می گذارد و از آن جا که شنیدن غیبت هم حرام است ، باید در مساله دوست یابی و صله رحم دقت بیش تری کرد.
3- راه سوم ، کمک خواستن از خداست که این خود دوگونه است: نخست این که انسان به صورت کلی و در همه اوقات از خدا درخواست کمک و یاری کند تا به رذایل اخلاقی چون غیبت دچار نشود ؛ همان گونه که در دعاها هم آمده است که خدایا را از غیبت پناه ده(18).
دوم در جایی که زمینه غیبت فراهم و آبروی فرد در خطر است و شرایط اقتضا می کند که شخص برای حفظ آبروی خود ، از دیگران غیبت کرده ، عیوب ایشان را آشکار سازد ، در واپسین مرحله ، با خدا باشد و از او بخواهد که آبرویش را حفظ کند و بگوید : «خدایا!
با تو معامله می کنم و برای تو از آبرویم می گذرم و آن را به تو می سپارم .
تو خودآبروی مرا حفظ فرما» (19) ترک غیبت در موارد جایز اولی است انسان باید در همه موارد از مکایر نفس ایمن نباشد و با کمال دقت و احتیاط تام مشی کند ؟
و در صدد عذر تراشی نباشد که یکی از موارد استثنا را به دست آورده و به عیب جویی و بذله گویی سرگرم شود.
مکاید نفس بسیار دقیق است.
ممکن است انسان را از شرع مموه ] نموده[ گول زند و وارد در مهالک کند.
مثلاً غیبت متجاهر به فسق گر چه جایز است بلکه در بعضی موارد که موجب ردع او شود واجب است و از مراتب نهی از منکر به شمار می آید ، ولی انسان باید ملاحظه کند که راعی نفسای او در این غیبت آیا همین راعی شرعی الهی است یا داعی شیطانی و محرک نفسانی در آن مدخلیت دارد.
اگر داعی الهی دارد ، از عبادات به شمار می آید ؛ بلکه غیبت قصد اصلاح متجاهر و عاصی از مصادیق احسان انعام به اوست ، گر چه خودش نفهمد ولی اگر مشوب به فساد و هوای نفسانی است، در صدد تخلیص نیست بر آید و از اعراض مردم بدون قصد صحیح اعراض کند بلکه عادت دادن نفس را به غیبت در مورد جایزین نیز مسفد به حال آن است زیرا که نفس مایل به شرور قبایح است، ممکن است به واسطه احتراز ننمودن از آن در موارد جایز ، کم کم وارد شود به مرحله دیگر که آن موارد محرمه است چنانچه ورود درشبهات با آنکه جایز است ولی نیکو نیست چون آن ها حمای محرمات است و ممکن است انسان به واسطه ورود درآنها درمحرمات نیز وارد شود.
انسان باید حتی الامکان نفس را پرهیز از این امور دهد و از چیزهایی که احتمال سرکشی نفس در آن ها می رود احتراز کند.
بلی ، در مواردی که غیبت واجب می شود ، مثل مورد سابق و بعضی موارد دیگر که علما ذکر فرموده اند البته باید اقدام نمود ، ولی نیت را از هوای نفس و متابعت شیطان باید تخلیص نمود .
ولی در موارد جواز ترک آن اولی و احسن است .
هر امر جایزی را انسان نباید مرتکب شود ؛ و خصوصاً این طور از امور که مکاید نفس و شیطان درآن خیلی کارگر است.
در روایت است که حضرت عیسی سلام الله علیه ، با حواریون به مردار سگی گذشتند .
حواریون گفتند : چقدر بوی این مردار بد است!
حضرت عیسی ، علیه الاسلام ، فرمود : چه قدر دندان های او سفید است!
البته مربی نوع بشر باید صاحب چنین نفس تزکیه شده ای باشد.
راضی نشد از مصنوع حق تعالی ذکر سوء شود .
آن ها نقص او را دیدند ، آن حضرت کمال آن را گوشزد آن ها کرد شنیدم در حدیث است از حضرت عیسی ، علیه السلام ، که فرموده: مثل مگس که بر قازورات می نشیند نباشید که به موارد عیوب مردم متوجه باشید.
از حضرت رسول اکرم ، صلی الله علیه و آله.
روایت شده قال: طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس(21).
انسان خوب است که همان طور که تفحص از عیوب مردم می کند ، قدری از عیوب خود تفحص کند.
چه قدر زشت است که انسان دارای هزاران معایب از خود غفلت کند و به معایب دیگران بپردازد و آن را سر بار معایب خود کند .
اگر انسان قدری در حالات و اخلاق و اعمال خود سیر کند و به اصلاح آن ها بپردازد ، کارهایش اصلاح می شود و اگر خود راخالی از عیب بداند ، از کمال جهل ونادانی اوست.
و هیچ عیبی بالاتر از آن نیست که انسان عیب خود را نفهمد و از آن غافل باشد ، با آنکه مجموعه عیوب به عیوب دیگران بپردازد.
استماع غیبت حرام است چنانچه غیبت حرام است ، گوش کردن به آن نیز رفیق آن است درحرمت .
بلکه از بعض روایات ظاهر شود که مستمع مثل مغتاب است و درهمه عیوب حتی وجوب استحلال و کبیره بودن آن مثل النبوی ، صلی الله علیه و آله : المستمع احدالمغتابین (22) و عن علی علیه السلام: السامع احد الغتابین.
«گوش کننده به غیبت نیز غیبت کن است» و مقصود از «سامع» نیر مستمع است.
بلکه روایات بسیاری ظاهر می شود که «غیبت واجب است: (24) «پیغمر اکرم ، صلی الله علیه وآله ، از غیبت و گوش کردن آن نهی فرمود و بعد از آن فرمود : آگاه باش که کسی که بر برادر خود منت گذارد (غیبتی را که درباره اوشنید در مجلسی رد نماید از او ، خدای تعالی از او رد فرماید هزار باب از شر در دنیا وآخرت .
و اگر رد نکند آن را باآنکه قادر بداد آن باشد، می باشد می باشد بر اومثل گناه و کسی که غیبت کرده است او را هفتاد بار »