بر اساس آیات قرآن کریم، ابلیس یکی از جنیان بوده که بر اثر کثرت عبادت، جزء ملائک قرار گرفت اما بعد از خلقت آدم، چون دستور خداوند را عصیان کرد و بر آدم سجده نکرد، از درگاه الاهی رانده شد.
اما شیطان به هر موجود طغیانگر و مخالفی گویند خواه از انسان ها باشد یا از جن و یا از حیوانات.
و ابلیس را از آن جهت شیطان می نامند که طغیان نموده و دستور الاهی را مخالفت کرد.
پس شیطان اسمی عام است، که شامل ابلیس و غیر او می شود.
یا ایها الذین آمنوا لاتتبعوا خطوات الشیطان
ای کسانی که ایمان آورده اید پای در جای پای شیطان مگذارید.
«با گامهای شیطان»
برای هر انسان آرمان طلبی که در زندگی هدفی را در پیش دارد، آشنایی با مشکلات و موانع مسیر، یکی از ضروری ترین مسائلی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
همچنین برای شیعه ای که طریق سعادت و رستگاری را با رهبری و استعانت از مولایش امام عصر(ع) می پیماید، چنین شناختی لازم به نظر میرسد.
یکی از مهمترین موانع طریق صلاح و هدایت شیطان است.
لذا شیطان شناسی از وظایف اساسی شیعه بوده و در منابع اسلامی به تفضیل به آن پرداخته شده است.
از نظر اسلام این نکته مهمی است که فرد دشمن آشکار خود یعنی شیطان را به حد کافی شناخته و راههای مبارزه با آن را بیاموزد و به کار گیرد تا سرانجام با استعانت از ولی معصوم زمان و توکل بر خداوند موانع را پشت سر گذاشته و به فلاح و رستگاری دست یابد.
لذا در این مقاله کوتاه موضوع شیطان شناسی را در دو مبحث جداگانه مورد بررسی قرار داده ایم در بخش اول به یاری خداوند واژه شناسی و نیز سیری در آیات و روایات مرتبط با شیطان ارائه شده و در بخش دوم به جنبه های کاربردی مسئله پرداخته و شیطان را در حوزه زندگی روزمره انسانها مورد بحث قرار می دهیم.
در همین جا از دوستان عزیز تقاضا می کنیم چنانچه به مطلب ناگفته یا تذکر لازمی برخوردند با ارائه مطالب خود در اصلاح و تکمیل بحث بکوشند.
برخی از واژه هایی که در مبحث شیطان شناسی کاربرد دارند عبارتند از:
شیطان، ابلیس، خناس، وسواس، خطوات.
در کتاب شریف قاموس قرآن تالیف سید علی اکبر قریشی شرح جالبی در زمینه هریک از این واژه ها نگاشته شده است از جمله:
شیطان:
به معنی متمرد و دور شده است این کلمه به صورت مفرد هفتاد بار و به صورت جمع هجده بار در قرآن آمده است.
به عقیده برخی از لغت شناسان شیطان از «شطن» به معنی «دور شدن» و به عقیده گروهی دیگر از «شاط» به معنی «هلاک شده و شدت غضب گرفته شده» است.
مولف محترم معتقد است که شیطان به معنی روح شریر و دورمانده از رحمت خدا «وصف» است نه «اسم».
ابلیس:
مراد از این کلمه در قرآن مجید، موجودی است زنده، با شعور، مکلف، نامرئی، فریبکار...
که از امر خدا سرپیچی کرد و رانده شد و مستحق عذاب و لعن گردید.
اهل لغت راجع به این که این واژه عربی و قابل صرف شدن است یا خیر، اختلاف نظر دارند.
این کلمه یازده بار در قرآن بکار رفته است.
یکی از مهمترین موانع طریق صلاح و هدایت شیطان است.
از نظر اسلام این نکته مهمی است که فرد دشمن آشکار خود یعنی شیطان را به حد کافی شناخته و راههای مبارزه با آن را بیاموزد و به کار گیرد تا سرانجام با استعانت از ولی معصوم زمان و توکل بر خداوند موانع را پشت سر گذاشته و به فلاح و رستگاری دست یابد.
لذا در این مقاله کوتاه موضوع شیطان شناسی را در دو مبحث جداگانه مورد بررسی قرار داده ایم در بخش اول به یاری خداوند واژه شناسی و نیز سیری در آیات و روایات مرتبط با شیطان ارائه شده و در بخش دوم به جنبه های کاربردی مسئله پرداخته و شیطان را در حوزه زندگی روزمره انسانها مورد بحث قرار می دهیم.
در همین جا از دوستان عزیز تقاضا می کنیم چنانچه به مطلب ناگفته یا تذکر لازمی برخوردند با ارائه مطالب خود در اصلاح و تکمیل بحث بکوشند.
برخی از واژه هایی که در مبحث شیطان شناسی کاربرد دارند عبارتند از: شیطان، ابلیس، خناس، وسواس، خطوات.
در کتاب شریف قاموس قرآن تالیف سید علی اکبر قریشی شرح جالبی در زمینه هریک از این واژه ها نگاشته شده است از جمله: شیطان: به معنی متمرد و دور شده است این کلمه به صورت مفرد هفتاد بار و به صورت جمع هجده بار در قرآن آمده است.
به عقیده برخی از لغت شناسان شیطان از «شطن» به معنی «دور شدن» و به عقیده گروهی دیگر از «شاط» به معنی «هلاک شده و شدت غضب گرفته شده» است.
مولف محترم معتقد است که شیطان به معنی روح شریر و دورمانده از رحمت خدا «وصف» است نه «اسم».
ابلیس: مراد از این کلمه در قرآن مجید، موجودی است زنده، با شعور، مکلف، نامرئی، فریبکار...
این کلمه یازده بار در قرآن بکار رفته است.
ریشه لغوی ابلیس، بلس، ابلاس به معنی یأس و نا امیدی می باشد.
راغب گوید ابلاس اندوهی است که از شدت سختی ناشی می شود و نیز احتمال داده اند بواسطه مأیوس شدن از رحمت خدا به شیطان، ابلیس هم گفته اند.
خناس: از ریشه خنس به معنی کنار رفتن، واپس ماندن، پنهان شدن آمده و شیطان را به این جهت خناس می گویند که هنگام یاد خدا کنار می رود و پنهان می گردد.
در قرآن کریم -در آیه قل اعوذ برب الناس، من شر الوسواس الخناس- خناس به معنی بسیار نهان و صفتی برای وسوسه آمده است.
وسواس: وسوسه به معنی حدیث نفس و کلامی که در باطن گفته می شود خواه از شیطان خواه از خود انسان می باشد از مجمع نقل شده وسوسه با صدای آهسته به سوی چیزی خواندن است وسوسه افکار باطلی که منشاء کار حرام بوده و گاه از طرف جن و شیاطین و گاه از جانب مردم به افراد القاء می شود و فقط در صورت پناه بردن به خدا از شر آن می توان مصون ماند.
خطوات: جمع خطوه به معنی فاصله میان دوپا هنگام راه رفتن و خطوه به معنی «یکدفعه گام برداشتن» است.
تابع شدن به خطوات شیطان پیروی از او و پا گذاشتن در جای پای اوست و مراد تبعیت از وساوس و دغدغه های او می باشد.
این واژه در قرآن کریم پنج بار تکرار شده است.
شیطان کیست و از چه جنسی می باشد؟
بنابر روایات نام اصلی شیطان «حارث» یا «عزازیل» بوده است و چون از رحمت خدا نا امید شد به او «ابلیس» گفتند و همانطور که در قرآن کریم نیز آمده شیطان از نوع جن بوده است.
(او از جن بود و فرمان پروردگارش را نافرمانی نمود) سوره کهف،آیه ۵۰ چرا خداوند چنین موجود اغواگری را آفرید و به او اجازه داد بندگانش را گمراه سازد؟
خداوند ابلیس را نیز همچون دیگر مخلوقات مختار خود از روی لطف آفرید و به او اجازه داد از نعمت حیات بهره مند شده و در مسیر تکامل و تعالی قرار گیرد.
لیکن او از اختیار خود استفاده نادرست نموده و آن را در جهت طغیان و نافرمانی از دستورات خداوند به کار گرفت و در این صفت با بسیاری از انسانها مانند فرعون و هامون و بنی امیه و...
مشابهت پیدا کرد.
در منابع اسلامی راجع به زندگی ابلیس چنین آمده که او سالیان دراز در صف ملائکه و همراه با آنان مشغول عبادت خدا بوده و مقامات بالایی را نیز کسب کرده بود لیکن سرانجام روزی نوبت به امتحان رسید، در کتاب قاموس قرآن از سوره اعراف نقل می کند که خداوند فرمود: ای بشر ما شما را اندازه گرفته و صورت دادیم.
سپس به ملائکه گفتیم به آدم سجده کنید.
ملائکه سجده کردند مگر ابلیس که از ساجدان نبود.
خداوند پرسید: ای ابلیس چه مانع شد تو را که سجده نکردی گفت من از او بهترم که مرا از آتش مخصوص آفریده ای ولی او را از گل مخصوص.
خداوند فرمود: از آنجا فرو شو تو را نرسد که در اینجا بزرگی کنی برون شو که تو از حقیران هستی.
گفت: مرا تا روزی که از تو زنده می شوند مهلت بده.
فرمود: تو از مهلت داده شدگانی.
او گفت: پروردگارا در قبال این که مرا به فساد انداختی برای کمین آنها در راه راست تو خواهم نشست سپس از جلو و پشت سرشان و از راست و چپ بسوی آنها خواهم آمد طوری که بیشتر آنها را بنده شکرگزار نخواهی یافت.
این نکته نیز در روایات آمده که خداوند از این جهت ملائکه را به سجده آدم امر نمود که او حامل انوار محمد (ص)بود علت اصلی تمرد و نافرمانی ابلیس و آنچه او را به سمت عصیانگری سوق داد در روایات اینگونه تبین شده است امام صادق(ع) فرمودند: «اول کسی که قیاس نمود شیطان بود.
او تکبر کرد و آن اولین معصیتی بود که در نافرمانی خدا به جای آورده شد.» (تفسیر جامع) همانگونه که از روایت در می یابیم شیطان با وجود عبادات زیاد حقیقت عبودیت را که همان تسلیم امر خدا شدن است در نیافته بود.
لذا ابتدا به گمان باطل خود چنین پنداشت که آتش از خاک بالاتر است و به این ترتیب به مقایسه بی حاصلی پرداخته و نتیجه گرفت که خودش از حضرت آدم(ع) برتر است و او استحقاق سجده را ندارد.
در ادامه روایت آمده شیطان به پروردگار گفت: خدایا مرا از سجده به آدم معاف نما در عوض تو را چنان پرستش خواهم کرد که هیچ فرشته مقرب و پیامبری تو را اینگونه عبادت نکرده باشد.
خداوند فرمود: مرا به پرستش کردن تو نیازی نیست من می خواستم تو مرا با اطاعت در امرم ستایش کنی لیکن تو امتناع ورزیدی اینک از ساحت قدس ما بیرون رو که مطرود پیشگاه ما هستی و لعنت من تا روز قیامت بر تو باد.
شیطان گفت: خدایا تو عادلی و ستم روا نمی داری پس پاداش اطاعت و عبادت چندین ساله ام چه خواهد شد؟
خداوند فرمود: برای مزد اعمالت هرچه در دنیا آرزو داری درخواست نما.
اولین درخواست شیطان این بود که تا روز موعود زنده بماند.
خداوند این درخواست او را پذیزفت.
دومین درخواست او تسلط بر آدم بوده آن هم مانند جریان گردش خون در رگها.
خداوند این خواهش شیطان را نیز قبول فرمود لیکن او این بار درخواست کرد که خدایا در مقابل هر فرزندی که به آدم می دهی دو فرزند به من عطا کن به طوری که من فرزندان آدم را ببینم ولی آنها مرا مشاهده نکنند.
من به هر صورتی که بخواهم جلوه گر شوم...
سپس شیطان گفت به عزت و جلالت قسم تمام فرزندان آدم را مگر بندگان خاص و خالص را گمراه نمایم و از چپ و راست و جلو و عقب نزد آنها رفته و آنان را فریب دهم تا آنجا که بیشتر آنها را به نافرمانیت وادار ساخته و به کفر بکشانم...(تفسیر جامع) به هرحال شیطان با مهلتی که از خداوند گرفت خیالش از بابت مرگ راحت شد لذا خود را برای جنگ اساسی با آدم و فرزندانش آماده کرد.
او سپاهیانش را آراست و با سلاح وسوسه به میدان آمد.
شیطان اولین نقشه خود را برای فریب آدم و همسرش باموفقیت اجرا نمود و در نتیجه باعث اخراج آنان از بهشت گردید و همچنان تا به امروز به اغواگری خود ادامه میدهد.
دامنه حیله ها و وسوسه های شیطان بی حد و حصر است و در قرآن کریم به برخی از آنها اشاره شده است، از جمله: او تابعین خود را به فحشا و منکر امر میکند (آیه ۲۰نور) او به شما وعده فقر میدهد(بقره ۲۶۸) در دل دوست داران و افراد تحت ولایتش ایجاد ترس میکند(آل عمران ۱۷۵) کلمه شیطان (در پارسی کنونی) ایران شِیطان) از ماده "شطن" گرفته شده، و "شاطن" به معناى "خبیث و پست" آمده است، و شیطان به موجود رانده شده، سرکش و متمرد اطلاق مى شود و به معنى روح شریر و دور از حق ، نیز آمده است.
"شیطان" اسم عام (اسم جنس) است ، در حالى که "ابلیس" اسم خاص (عَلَم) مى باشد، و به عبارت دیگر شیطان به هر موجود موذى و منحرف کننده و طاغى و سرکش ، خواه انسانى یا غیر انسانى مى گویند، ونام ابلیس در باورهای اسلامی شیطان,به معنای کسی که ادم را فریب داده است.
شیطان به موجود موذى و مضر گفته مى شود، موجودى که از راه راست بر کنار بوده و در صدد آزار دیگران است ، موجودى که سعى مى کند ایجاد دودستگى نماید، و اختلاف و فساد به راه اندازد، و اینکه به ابلیس هم شیطان اطلاق شده بخاطر فساد و شرارتى است که در او وجود دارد.
شیطان معانى مختلفى دارد، که یکى از مصداقهاى روشن آن ابلیس و مصداق دیگر آن انسانهاى مفسد و منحرف کننده است.
تاریخ براساس تفسیرهای قرآن و احادیث ٬شیطان یکی از جنیان بود که بر اثر پارسایی زیاد به درجه فرشتگان راه یافت و یکی از فرشتگان مقرب خدا شد(در حدیثی از اما صادق(ع) منقول است که یک بار شیطان نمازی خواند دو رکعت ولی ۱۰۰۰ سال طول کشید) اما برای سجده نکردن به آدم او از درگاه الهی رانده شد و به او فرصت داده شد تا قیامت انسان را بفریبد[۱] معنی شیطان شیطان دو معنى دارد: یکى اصطلاحى ، و آن همان معنایى است که بر سر زبان مردم است .
وقتى کلمه شیطان گفته مى شود، ذهن مردم متوجه آن ملعونى مى شود که رو در روى خدا ایستاد و نافرمانى کرد و در برابر آدم علیه السلام سجده نکرد.
دیگرى معنى لغوى آن است ، شیطان از ((شطش )) و ((شاطن )) گرفته شده و هر دو به معنى پلید، خبیث ، پست و موجودى سرکش ، متمرد و نافرمان به کار برده مى شود.
به عبارت دیگر، به هر چیز مرموز، موذى و آزار دهنده گفته مى شود.
هم چنین به معنى منحرف و منحرف کنند، یاغى و طاغى ، شریر و شرارت کننده ، دور بودن و دور شدن از حق و حقیقت ، دور شدن از رحمت و مغفرت الهى ، بدخوى و سخت دل ، بدجنس و بد ذات و ناپاک ، هلاک شده و هلاک شونده آمده است .
این معانى و صفات در انسان باشد یا در جن ، در چهار پایان باشد یا وحوش ، خزندگان و غیره همه این ها از معانى و مصادیق شیطان است .
و فرد شاخص آن ، همان معنا و مفهوم اصطلاحى آن است که در میان مردم معروف و مشهور است و آن ابلیس و لشگریان و اعوان و انصار و یاوران او است .
همان کسى که باعث بدبختى خود و آدم علیه السلام ، باعث بیرون شدن خود و آدم علیه السلام از بهشت شد.
گوید: نفرین بر شیطان ، لعنت خدا و ملائکه بر او باد، این شیوه از زمان حضرت آدم علیه السلام معمول بوده که شیطان را مسئول هر کارى و عصیانى مى دانسته اند.
در تعریف او گفته اند: شیطان ، قدرتى است نابکار و بسیار بدکردار، نیرو و روحى است پلید و سرکش و طغیان گر؛ حقیقت مطلب این است که شیطان ، اسم خاص نیست تا بر موجودى معین و مشخص دلالت کند و وجود مستقلى ندارد، اسمى است بى نشان ؛ مانند سیمرغ که وجود خارجى ندارد و هیچ نام و نشانى براى او نیست ، اغلب جاها که نام شیطان برده مى شود مراد همان ابلیس است که از دستورهاى خداوند سرپیچى و تکبر کرد.
شیطان و طرف دارانش در طول تاریخ در مقابل نیکان و نیک سیرتان قرار داشته اند و خواهند داشت ، کلمه شیطان در قرآن هفتاد بار به صورت مفرد و هیجده بار به صورت جمع به کار رفته است که روى هم 88 مرتبه مى شود چرا شیطان وجود داد؟
اگر خدا وجود دارد پس چرا در جهان شیطان نیز هست؟
شاید این پرسش به ذهن بسیاری از انسان ها رسیده باشد و همیشه به عنوان یک سوال بی پاسخ باقی مانده باشد.
ساده ترین راه پاسخ به این پرسش، این است که اندکی به ذات و وجود حقیقی خداوند دقیقتر بنگریم و ببینیم که خواسته او از بشریت چیست.
با مسئله کاملا منطقی برخورد می کنیم.
خداوند ما را دوست دارد و در مقابل از ما نیز انتظار دارد که را دوست داشته باشیم.
و ما چطور می توانیم او را دوست داشته باشیم مگر اینکه توانایی و آزادی دوست داشتن را داشته باشیم؟
خداوند می توانست ما را مانند ربات هایی خلق کنید که تمام مدت بگویند "دوستت دارم، دوستت دارم، دوستت دارم" اما اگر این چنین می شد در حقیقت ما را وادار به این کار کرده بودند و یک چنینی دوست داشتنی، یک عشق حقیقی قلمداد نمیشود.
عشق زمانی معنا پیدا می کند که ما حق انتخاب داشته باشید.
تنها در این صورت است که شما می توانید دوست نداشتن خداوند را انتخاب کنید، درست همان کاری که شیطان انجام داد.
ذات شیطان سرشار از کینه و نفرت است.
بنابراین زمانی که خداوند حق انتخاب را پیش روی ما قرار داد موهبتی بزرگ را بر سر راهمان گذاشت که با توجه به انتخاب های آگاهانه خود بتوانیم آنرا به نعمت و یا مصیبت و بلا تبدیل کنیم.
دلیل وجود شیطان در طبیعت به این خاطر نیست که چون خدا وجود دارد پس در مقابل او باید یک شیطان نیز وجود داشته باشد، بلکه علت اصلی وجود شیطان از آزادی عملی نشئت می گیرد که خداوند بر سر راه انسانها قرار داده است.
عشق تنها در حضور شیطان(نفرت) است که معنی پیدا می کند و همانطور که می دانیم شیطان همیشه زود گذر و موقتی بوده اما عشق حقیقی تا بینهایت ادامه دارد و برای همیشه پایدار باقی خواهد ماند؛ تمام دردها و رنج هایی را که امروزه شاهد آن هستیم دلیلی جز این ندارند که بشریت راه نادرست را انتخاب می کند.
خداوند می توانست حق انتخاب را از ما بگیرد اما او این کار را انجام نداد.
امیدوارم که شما نیز از آزادی عمل خود به نحو احسن استفاده کرده و راه راست که در نهایت راه پروردگار است را انتخاب کنید.
خداوند عین واقعیت است، او ما را عاشقانه دوست می دارد و هر اتفاق ناگواری که قلب ما را بشکند او را نیز آزرده می سازد.
زمانی که خداوند جهان را خلقت نمود چیزی جز زیبایی و کمال در آن یافت نمی شد.
او زن و مرد را خلق کرد و به آنها آزادی داد.
انتخاب های آنها بود که گناه را به وجود آورد.
دنیای کامل و بدون نقصی که خدا آفریده بود به تدریج از بین رفت، اما او آزادی عمل و حق انتخاب را از ما سلب نکرد.
او بار دیگر از طریق انبیا و اولیای خود، رستگاری را به سمت ما فرستاد، او رسولانی را برایمان فرستاد تا از گناهان خود توبه کنیم و بار دیگر به درگاهش نزدیک شویم.
همیشه برای امیدواری دلیلی وجود دارد، حتی همین حالا.
در کتاب های آسمانی اینطور می خوانیم که خداوند هیچ گاه ما را به حال خودمان واگذار نمی کند.
او میتوانید شرایط بد را به وضعیت مطلوب تبدیل کند.
او می تواند از شیطان فرشته بسازد و به همه انسانها امید و آرامش هدیه دهد.
شما می توانید همین امشب خودتان را با صلح و آرامش آشنا کنید.
در یک نوشته کهن اینطور می خوانیم که "بیایید در جهان صلح ایجاد کنیم و بگذارید نقطه شروع آن در وجود خودمان باشد." معنای صلح در این جمله چه صلح جهان شمول باشد چه آرامش قلبی هر فرد، می تواند همین حالا از هر یک از شما آغاز گردد.
خداوند آنقدر ما را دوست دارد که برای راهنمایی ما پیامبران بیشماری را بر روی زمین فرستاده است؛ ما نیز اگر به او ایمان بیاوریم چیزی جز زندگی ابدی در انتظارمان نخواهد بود.
شما همین حالا با نیروی دعا می توانید با پروردگار ارتباط برقرار کنید.
دعا یعنی صحبت کردن با خداوند.
خداوند از درون قلب تمام انسان ها اگاه است به همین دلیل کلمات، نقش مهمی را بازی نمی کنند.
در این قسمت برای شما یک دعای پیشنهادی داریم: خدایا!
من در این لحظه بیش از هر زمان دیگری به وجود تو نیاز دارم، به دریای پر تلاطم ذهنم آرامش ببخشای.
در حالی که قلبم شکسته شده و در کشاکش درد و رنج قرار دارم به سوی تو پناه می آورم.
از تو می خواهم گناهم را ببخشی و آرامش و راحتی را به زندگی من ارزانی داری.
من درهای زندگی ام را به سوی تو می گشایم و به کسی جز تو توکل ندارم." اگر شما این دعا را عاجزانه و مخلصانه به درگاه پروردگار بخوانید، مطمئن باشید که با او ارتباط برقرار کرده اید.
او در لحظات دشوار به شما کمک کرده و آسایش و راحتی را برایتان به ارمغان می آورد.
او به ما وعده "آرامشی را داده که فرای ادراک و ذهنیت بشر" است.
به عبارت دیگر صلح و آرامش در کل جهان.
او در اوج آشفتگی و غوغایی که در جهان برپاست، صلح و آرامش را به بنده هایش هدیه می کند.
وجود او تا ابد تغییر ناپذیر و جاویدان باقی خواهد ماند.
مراد از شیطان چیست؟
آیا موجودی بیرونی است یا همان هواهای نفسانی درونی است؟
آیا شیطان شیطان هایی که فعلاً مردم را فریب می دهند، از فرزندان آن شیطان اند که آدم را فریب داده است؟
شیطان در آیات قرآن، به موجودی اطلاق شده که انسان را از راه خداوند و بندگی او یا صراط مستقیم الهی بازدارد، خواه از جنیان باشد یا از انسانها.
اما غالباً مقصود از شیطان همان ابلیس است که با نفس اماره متفاوت است.
شیطان که از طایفه جن میباشد، از آتش خلق شده است.
او موجودی است مستقل که خلقتش با انسان که از خاک خلق شده، متفاوت است.
شیطان از امر خداوند که سجده ملائکه بر آدم بود، سرپیچی کرد.(1) و از همین جا دشمنی شیطان با انسان شروع شد و قسم یاد کرد که انسانها را گمراه کند.(2) خداوند شیطان را به عنوان دشمن انسان معرفی نموده است: "به درستی که شیطان دشمنی آشکار برای شما است، پس او را دشمن بگیرید".(3) نفس اماره: نفس اماره نیرویی است در انسان که او را به سوی گناه و کارهای ناشایست امر و ترغیب میکند تا آن جا که انسان از شیاطین انسی میشود.
حضرت یوسف از نفس اماره به خداوند پناه میبرد: "به درستی که نفس اماره امر به بدی میکند مگر این که خداوند به من رحم کند و مرا از شر نفس اماره حفظ کند".(4) نفس اماره یکی از راههای نفوذ شیطان است.
تسلط شیطان بر انسان آیا شیطان میتواند بر انسان مسلط بشود و او را وادار به کارهای ناشایست و گناه کند، و انسان کارهای بد و گناهانش را به گردن شیطان انداخته و بگوید: خدایا!
شیطان مرا مجبور به انجام این کار کرد، پس من بیگناهم و عذر به درگاه خداوند بیاورد؟!
کار شیطان وسوسه کردن به گناه و کارهای ناشایست است.
معنا و تسلط شیطان بر انسان در وسوسه کردن است.
برای همین خداوند در قرآن فرموده است که از شر وسوسههای شیطان به او پناه ببرد: "بگو: به پروردگار مردم، فرمانروای مردم، به خدای مردم پناه میبرم از شر وسوسهگر نهانی، آن که در دلهای مردم وسوسه میکند، خواه از جنیان باشد یا از آدمیان" (5) در روز قیامت شیطان به انسان هایی که به دنبال او رفتهاند، می گوید: "چون کار به پایان آید، شیطان گوید: خدا به شما وعده داد و وعده او درست بود و من نیز به شما وعده دادم، ولی در وعده خود خلاف کردم و برایتان هیچ دلیل و برهانی نیاوردم جز آن که دعوتتان کردم، شما نیز دعوت من را اجابت کردید، پس مرا ملامت مکنید، بلکه خود را ملامت کنید.
نه من فریادرس شمایم، نه شما فریاد رس من.
از این که مرا پیش از این شریک خدا کرده بودید بیزارم"(6) خداوند در قرآن میفرماید که شیطان را بر کسی تسلط نیست مگر این که خودش بخواهد.(7) هر کس از یاد خدا دور بشود، خداوند شیطانی را بر او مسلط کند که همیشه با او است.
(8) هر انسانی یک شیطان دارد.
پیامبر اسلام(ص) میفرماید: "هیچ یک از شما نیست مگر آن که شیطانی دارد.
"من هم دارم جز آن که خداوند مرا بر ضد او یاری داده و او به دست من اسلام آورده و تسلیم گردیده است، از این رو مرا جز به سوی خوبی فرمان نمیدهد".(9) شیطان (جنی و انسی) انسان را وسوسه میکند و راه نفوذ و تسلط آنها بر وسوسه انسان، نفس اماره و هوای نفس و شهوات و یاد دنیا، و غفلت از خداوند است.
رابطه شیطان بیرونی و نفس اماره در درون به صورت طولی است، یعنی شیطان از طریق نیروی درونی وارد میشود.
شیطان چنان که گفته و قرآن بیان کرده، بر سر راه راست در کمین آدمیان است آن گاه از پیش و پس و از راه راست و چپ بر آنان هجوم می برد.(10) جنیان نیز می توانند از فرزندان شیطان (ابلیس) باشند یا غیر آن؛ زیرا آن ها نیز زاد و ولد دارند.
در قرآن آمده است: "آیا او (ابلیس) و فرزندانش را به جای من (خدا) دوستان خود انتخاب می کنید، در حالی که دشمن شما هستند؟!".(11) در این آیه به فرزندان شیطان اشاره شده، ممکن است مقصود از ذریه (فرزندان) پیروان و یاران او باشند که کاری همانند شیطان (ابلیس) انجام می دهند.
از موضوعاتى که در قرآن به صورت گسترده مطرح شده است موضوع شیطان است و در این کتاب مقدس مطالب بىنهایت مهمى پیرامون «شیطان» آمده است که هر عاقلى را سخت تکان مىدهد و به تامل جدى وا مىدارد.
شیطان نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس بود «و کان الشیطان لربه کفورا» (1) شیطان نسبت به پروردگارش نافرمان بود «ان الشیطان کان للرحمن عصیا» (2) شیطان دشمن آشکار انسان است «ان الشیطان للانسان عدو مبین» (3) شیطان بسیار شکست دهنده و خوار کننده است «و کان الشیطان للانسان خذو لا» (4) «فاز لهما الشیطان فاخرجهما مما کان فیه» (5) شیطان تصمیم دارد بنى آدم را به سرنوشت پدر و مادرشان مبتلا کند پس باید شدیدا از فتنه او برحذر باشید «یا بنى آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنه» (6) آنچه ذکر شد نمونه بود از آنچه در قرآن مجید راجع به شیطان آمده است و همین مقدار هم به وضوح ضرورت تحقیق از موضوع شیطان نشان مىدهد زیرا طبق آیات قرآن شیطان دشمن آشکار انسان است و شناخت دشمن به حکم عقل و شرع از ضروریات است.
شیطان به حقیقت مانع و سد تکامل انسان، به سوى تقرب خدا است.
شیطان از خداوند، مهلت خواسته که تا روز قیامت در انسانها القاى وسوسه کند.
شیطان قسم یاد کرده که همه انسانها را به جز مخلصین به گمراهى بکشاند.
همه انسانها حتى اولیا و متقیان از شر او، ایمن و مصون نیستند و در قرآن کریم شیطان به عنوان مظهر فساد و منشا بدىها معرفى شده که انسان را از روشنایى ایمان به تاریکى کفر و شرک دعوت مىکند و در احادیث، مبارزه با این دشمن درونى که همان نفس اماره مىباشد به عنوان جهاد اکبر، معرفى شده است.
انسان داراى ابعاد وجودى مختلفى است و یکى از ابعاد وجودى او، بعد منفى همان بعد شیطان صفتى او است و انسان اگر بخواهد، به هدف متعالى خویش که همان تقرب به خدا است واصل شود باید ابعاد وجودى مثبت و منفى خویش را بشناسد.
پس مىتوان بیان کرد که در واقع شیطانشناسی، یکى از ابعاد وجودى انسان است و در اهمیت انسانشناسى همین بس که در احادیث، مقدمه و زمینه معرفى شده است.
در مورد مسئله شیطان در قرآن در کتابهاى زیادى به صورت پراکنده از موضوعات مختلف در این زمینه بحث شده است از جمله کتب تفسیری، کتب روایی، صحیفه سجادیه، کتب اخلاقی، عرفانی، نهج البلاغه و در زمینه پرداختن به مبحث شیطان در قرآن توسط آقاى احمد زمردیان کتاب شیطان کیست و آیات شیطان چیست توسط آقاى کریم برزگر شیطانشناسى به نگارش در آمده است.
براى نجات از شر این دشمن خطرناک باید «استعاذه» کرد.
خداوند متعال، به حبیبش مىفرماید که چون از شیطان رجیم به تو وسوسهاى رسید از خداوند متعال پناه بخواه زیرا او شنواى داناست «اما نیز عنک من الشیطان نزع فاستعذ بالله سمیع علیم» واژه شیطان در قرآن کریم به صورت مفرد هفتاد بار و به صورت جمله شیاطین هجده بار استعمال شده است و شیطان اسم عام است براى هر موجود متمرد شریر و احیانا در روایات بر موجودات موذى و مضر هم اطلاق مىشود و این کلمه در واقع وصف است نه اسم علم، اکثر لغت شناسان اصل کلمه شیطان را از «شطن یشطن» به معناى دور شده از خیر مىدانند و در مورد عربى بودن با غیر عربى بودن این کلمه میان لغتشناسان اختلاف وجود دارد ولى اکثریت لغت شناسان آن را عربى و مشتق از ابلیس مىدانند که به معناى کسى است که از رحمت خدا مایوس شده است و کلمه ابلیس نیز یازده بار در قرآن کریم آمده است .
(7) بعضى این کلمه را عربى و مشتق از ابلیس» مىدانند و بعضى مىگویند عجمى و جامد است که از زبان دیگر وارد عربى شده است ولى راى اکثریت این است که مشتق از «ابلیس» و به معناى کسى است که از رحمت خدا مایوس شده است.
قرآن کریم افعال و کارهایى را به شیطان نسبت داده است برخى از آنها عبارتند از: استکبار، کفر، حرص، حسد، تعصب، جهالت و شیطان در زمره عالمان نبوده و نیست بلکه اهل کشف و شهود محقق است که اهل سفسطه و غلطاندازى است و محور کارش مغالطه و وهماندازى است، القاى وسوسه، امر به فحشا، ایجاد نسیان از ذکر خدا، ایجاد دشمنى وى به مردم، تعلیم سحر و در واقع مىتوان گفت که محور همه افعال زشت شیطان است که ایجاد وسوسه در دل انسانها مىکند و همچنین ابلیس داراى ذریه است و گروهى ابلیس را از جن و گروهى او را از ملائکه مىدانند ولى ابلیس از جن است چون ابلیس داراى اولاد و ذریه است کار شیطان وسوسه است و وسوسه شیطان به قدرى قوى است که ابوین ما آدم و حوا (ع) تحت تاثیر قرار گرفتند شیطان ما را به پیروى از امور غیر قرآنى و شرعى و پیروى از افکار بد و سوءظن به مردم و به پیروى از گذشتگان که خلاف احکام الهى عمل مىکرده و مىزیستهاند و به تعلیم دروغ و ترسهاى واهى و بیهوده شدن و به تسلیم شدن به وسوسههاى شیطان و پیروى از وحى باطل و به زیادهروى در کارها و زیادهروى در مال و سوء استفاده از صحت و سلامتى و شرابخوارى و خوابیدن در اوقات اختصاصى نماز مخصوصا نماز صبح و دزدى و سرقت بویژه از نماز و خشمناک شدن و شوخى بىحد و حصر نمودن و درگوشى سخن گفتن در مجالس و غیبت و بدگویى دیگران در حضورشان و فراموشى یاد و ذکر خداوند متعال و ترسیدن از فقر و در نتیجه کارهاى خیر و خوب را انجام ندادن و جدال و کشمکش و حرام کردن حلالهاى الهى و کاشتن ناامیدىها و کوچک شمردن مسلمانان و مردم و کوچک پنداشتن گناهان و مایوس و ناامید بودن از رحمتهاى الهى و اظهار نگرانى شدید درگرفتارىها و مصائب و جهل و غرور و کبر دعوت مىکند.
شیطان در این برنامهها از ابزار و شیوههایى مانند خطوات و همزات که در واقع طرق و راههاى او به صورت تدریجى مىباشد استفاده مىکند.
در این برنامهها او به تنهایى عمل نمىکند، بلکه داراى نیروهایى از قبیل ذریه، حزب، اولیاء و جنود مىباشد.
راه مقابله با شیطان این است که به خداوند متعال پناه برد و استعاذه و توبه کرد و به او توکل نمود زیرا خداوند متعال شنوا و دانا است.
پناه خواهى از خداوند عالىترین مراحل پناهندگى و بزرگترین ضامن اجراى مقررات اخلاقى است.
کسانى که به خدا ایمان دارند و از روى حقیقت او را یگانه معبود شایسته پرستش مىدانند بر هواپرستى و مال پرستى و شهوتپرستى و نظائر اینها نمىگرایند.
خداوند شیطان را به سجده کردن در مقابل آدم امر کرد ولى شیطان با عدم اطاعت از فرمان خدا در واقع اولین گناه در عالم را انجام داد و در مقابل خداوند ادعاى بزرگى و تکبر کرد و به دلیل استکبار و ادعاى استقلال ذاتى خویش از درگاه الهى رانده شد و مشمول لعنت الهى گردید و از زمره کافران محسوب شد.
ابلیس بعد از آنکه بر اثر اباى استکبارى از سجده مورد رجم و لعن قرار گرفت درخواست انظار کرد و از خداوند مهلت خواست تا روز قیامت، به منظور بقاء در دنیا و ایجاد انحراف و گمراهى در انسانها، خداوند تبارک و تعالى نیز با تقاضاى او موافقت کرد.
برخى از مفسران معتقدند که شیطان ابتدا مومن بوده ولى قبل از اعلان به فرمان خدا به سجده در مقابل آدم کافر گشته ولى این صفت را کتمان کرد تا اینکه هنگام اعلان فرمان خدا این صفت درونى را آشکار.
در قیامت همه شیاطین برانگیخته مىشوند و خداوند مىفرماید: بحق سوگند که جهنم را از تو و پیروانت پر مىکنم.
جهنم کیفر شماست کیفرى فراوان.
شیطان به پیروانش در روز قیامت مىگوید: من هیچ گونه سلطهاى بر شما نداشتهام جز اینکه شما را دعوت کردم و شما پذیرفتید پس مرا سرزنش نکنید.
نه من فریادرس شما هستم و نه شما فریادرس من و من بیزارم از اینکه مرا در دنیا شریک خدا و طاعت قرار دادید و به تحقیق براى ستمکاران عذاب دردناکى است.
شیطان رانده شده از درگاه الهى سمبل و مصداق زشتىها و بدىهایى است که در امیال و خواستهها و نیات انسانى تجلى کرده و میوهاش رفتار و کردار زشتى است که از آدمى صادر مىشود.