دانلود مقاله مبانی غیبت و ظهور حضرت مهدی علیه السلام

Word 78 KB 15693 16
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مبانی غیبت و ظهور حضرت مهدی علیه السلام

    اشاره:
    در این نوشتار به این پرسشها پاسخ خواهیم داد که چرا غیبت اتفاق افتاد و چه زمانی ظهور رخ خواهد داد؟

    در لابلای پاسخ به این دو پرسش، مسائلی چون خشونت های هنگام ظهور و جایگاه آزادی و اختیار بشر در پدیده ظهور و چگونگی اداره جهان پس از ظهور مطرح خواهد شد.
    پاسخ به این پرسشها و پرسشهای دیگری که پیرامون پدیده غیبت و ظهور وجود دارد، نیازمند بررسی مبانی غیبت و ظهور است.

    با روشن شدن مبانی این پدیده، پاسخ پرسشهای گوناگون آن نیز روشن خواهد شد.

    این نوشتار، در سه اصل به بررسی مبانی پدیده غیبت و ظهور خواهد پرداخت و سپس بر مبنای اصول یاد شده، پدیده غیبت و ظهور و برخی مسایل پیرامونی آن را بررسی خواهد کرد.



    اصل‌ اول‌
    تغییرناپذیری‌ امامت‌ و ولایت‌
    1-1 طرح‌ خداوند برای‌ اداره‌ امور جهان‌
    طرحی‌ که‌ خداوند متعال‌ برای‌ «اداره‌ امور جهان‌» تنظیم‌ کرده‌ است‌، نظریه‌ امامت‌ و ولایت‌ است‌.

    این‌ نظریه‌، نه‌ یک‌ نظریه‌ اسلامی‌ که‌ یک‌ نظریه‌ الهی‌ و مورد پذیرش‌ همه‌ ادیان‌ آسمانی‌ است‌.
    شاید تصور شود که‌ تا پیش‌ از رحلت‌ پیامبر اسلام‌، صلّی‌الله علیه‌وآله‌، دوران‌ نبوت‌ و رسالت‌ جریان‌ داشته‌ است‌ و بعد از آن‌ دوران‌ امامت‌ و ولایت‌ آغاز می‌شود و لذا نمی‌توان‌ ادعا کرد که‌ نظریه‌ امامت‌ و ولایت‌، طرح‌ همیشگی‌ خداوند برای‌ اداره‌ امور جهان‌ است‌، بلکه‌ این‌ نظریه‌ از زمان‌ رحلت‌ پیامبر اسلام‌، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌، آغاز گردید.
    واقعیت‌ این‌ است‌ که‌ نظریه‌ امامت‌ و ولایت‌ در تعارض‌ با رسالت‌ و نبوت‌ نبوده‌، بلکه‌ با آن‌ قابل‌ جمع‌ است‌.

    نبوت‌ و رسالت‌، مقام‌ گرفتن‌ و ابلاغ‌ کردن‌ وحی‌ هستند و امامت‌ و ولایت‌ مقام‌ اجرای‌ آن‌.

    به‌ همین‌ جهت‌ «رسول‌» و «نبیّ» می‌توانند «امام‌» و «ولیّ» هم‌ باشند، چنانکه‌ درمورد رسول‌ مکرم‌ اسلام‌، صلّی‌الله علیه‌وآله‌، اینگونه‌ بوده‌ است‌.
    البته‌ در برخی‌ نظریه‌ها ادعا شده‌ که‌ هدف‌ بعثت‌ انبیاء، «خدا و آخرت‌» بوده‌ و «امامت‌ ناس‌» جزء مأموریت‌ الهی‌ انبیاء، از جمله‌ نبی‌ مکرم‌ اسلام‌، صلّی‌الله علیه‌وآله‌، نبوده‌ است‌.

    این‌ نظریه‌ هرچند در زمان‌ ما پردازش‌ شده‌ و برای‌ نظریه‌ پرداز آن‌ جدید محسوب‌ می‌شود ولی‌ ریشه‌ در تاریخ‌ اسلام‌ دارد.

    نظریه‌ تفکیک‌ میان‌ رسالت‌ و امامت‌، و محدود ساختن‌ مأموریت‌ انبیا به‌ ابلاغ‌ رسالت‌، یک‌ نظریه‌ اموی‌ است‌.

    معاویه‌ در یکی‌ از نامه‌هایی‌ که‌ به‌ حضرت‌ علی‌، علیه‌السلام‌، نوشته‌ است‌، نظر خود را این‌گونه‌ بیان‌ می‌کند:
    البته‌ در برخی‌ نظریه‌ها ادعا شده‌ که‌ هدف‌ بعثت‌ انبیاء، «خدا و آخرت‌» بوده‌ و «امامت‌ ناس‌» جزء مأموریت‌ الهی‌ انبیاء، از جمله‌ نبی‌ مکرم‌ اسلام‌، صلّی‌الله علیه‌وآله‌، نبوده‌ است‌.

    معاویه‌ در یکی‌ از نامه‌هایی‌ که‌ به‌ حضرت‌ علی‌، علیه‌السلام‌، نوشته‌ است‌، نظر خود را این‌گونه‌ بیان‌ می‌کند: ألا و إنّما کان‌ محمّد رسولاً من‌ الرسل‌ إلی‌الناس‌ کافه‌ فبلّغ‌ رسالات‌ ربّه‌ لایملک‌ شیئاً غیره‌.

    بدان‌ که‌ محمد فقط‌ فرستاده‌ای‌ از خیل‌ فرستادگان‌ خدا به‌سوی‌ همه‌ مردم‌ بود که‌ رسالت‌ خود را تبلیغ‌ کرد و ولایت‌ و تملّک‌ بر هیچ‌ چیز دیگر نداشت‌.

    همانگونه‌ که‌ معلوم‌ است‌، معاویه‌ «امامت‌» رسول‌ خدا، صلّی‌الله علیه‌وآله‌، را انکار کرده‌ است‌ و مأموریت‌ الهی‌ ایشان‌ را فقط‌ ابلاغ‌ رسالت‌ می‌داند.

    امّا در مقابل‌ وی‌ حضرت‌ علی‌، علیه‌السلام‌، قرار دارد که‌ «امامت‌ ناس‌» را مأموریت‌ الهی‌ پیامبر اکرم‌، صلّی‌الله علیه‌وآله‌، می‌داند.

    آن‌ حضرت‌ در جواب‌ معاویه‌ می‌نویسد: والذی‌ أنکرت‌ من‌ إمامه‌ محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌، و زعمت‌ أنّه‌ کان‌ رسولاً و لم‌ یکن‌ إماماً، فإنّ إنکارک‌ علی‌ جمیع‌ النبیّین‌ الائمّه‌، و لکنّا نشهد أنّه‌ کان‌ رسولاً نبیّأ إماماً، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌ .

    و امّا اینکه‌ امامت‌ (حضرت‌) محمد، صلّی‌الله علیه‌وآله‌، را انکار کردی‌ و پنداشتی‌ که‌ او فقط‌ رسول‌ است‌ نه‌ امام‌، این‌ در حقیقت‌ انکار همه‌ پیامبرانی‌ است‌ که‌ «امام‌» بوده‌اند، ولی‌ ما شهادت‌ می‌دهیم‌ که‌ او هم‌ رسول‌ بود و هم‌ نبّی‌ بود و هم‌ امام‌.

    خلاصه‌ سخن‌ اینکه‌ «امامت‌ ناس‌» جزء مأموریت‌ الهی‌ پیامبران‌ است‌ و لذا امامت‌ فقط‌ محدود به‌ ائمه‌ دوازده‌گانه‌ شیعه‌ نمی‌شود، بلکه‌ همه‌ انبیای‌ الهی‌ نیز امام‌اند.

    البته‌ در شرایط‌ زمانی‌ که‌ ما قرار داریم‌، براساس‌ نظریه‌ «خاتمیت‌»، دوران‌ رسالت‌ و نبوت‌ به‌ پایان‌ رسیده‌ و آنچه‌ الان‌ وجود دارد، «امامت‌» است‌.

    1-2 «ثبات‌ و تغییرناپذیری‌» طرح‌ امامت‌ طرح‌ دین‌ برای‌ اداره‌ امور بشر (یعنی‌ طرح‌ ولایت‌ و امامت‌) طرحی‌ ثابت‌ و تغییرناپذیر است‌.

    شخص‌ امام‌ و ولیّ تغییر می‌کند، امّا نظریه‌ امامت‌ و ولایت‌ تغییر نمی‌کند، زیرا امامت‌ و ولایت‌، همانند توحید و معاد، در زمره‌ اصول‌ ثابت‌ حیات‌ تکاملی‌ انسان‌ قرار می‌گیرد و لذا تغییرناپذیر خواهد بود.

    این‌گونه‌ نیست‌ که‌ خداوند متعال‌ با مرور زمان‌ حرف‌ جدیدی‌ و نظر جدیدی‌ و طرح‌ جدیدتر و کارآمدتری‌ برای‌ اداره‌ امور بشر ارائه‌ کند.

    تغییرپذیری‌ در حوزه‌ حاکمیت‌، یا به‌ دلیل‌ غیراصولی‌ بودن‌ موضوع‌ است‌ که‌ با مقتضیات‌ زمان‌ قابل‌ تغییر است‌ و یا به‌دلیل‌ نقصان‌ دانش‌ بشری‌ و یا به‌ دلیل‌ تغییر زمینه‌های‌ انسانی‌ پذیرش‌ حاکمیت‌ها ، امّا نظریه‌ امامت‌ و ولایت‌، هم‌ از اصول‌ است‌ و هم‌ از یک‌ منشأ بی‌نقص‌ و کمال‌ سرچشمه‌ می‌گیرد و هم‌ برای‌ سعادت‌ واقعی‌ بشر تنظیم‌ می‌شود، نه‌ مطابق‌ نرخ‌ روز و میل‌ این‌ و آن‌، و به‌همین‌ جهت‌ ثابت‌ و تغییرناپذیر است‌.

    به‌ بیان‌ دیگر، ادیان‌ الهی‌ حرف‌ آخر و آخرین‌ و متکامل‌ترین‌ نظریه‌ را در همان‌ ابتدا بیان‌ کرده‌اند و معتقدند که‌ سعادت‌ بشر فقط‌ در این‌ طرح‌ قابل‌ تحقق‌ است‌ و لذا این‌ طرح‌ هیچگاه‌ دستخوش‌ تغییر و تحوّل‌ نشده‌ و نخواهد شد و دقیقاً به‌همین‌ جهت‌ است‌ که‌ اولین‌ بشر خاکی‌ امام‌ بود و آخرین‌ آن‌ نیز امام‌ خواهد بود، یعنی‌ بدو و ختم‌ عالم‌، امامت‌ و ولایت‌ است‌.

    این‌ نشان‌ از تغییرناپذیری‌ طرح‌ خداوند برای‌ اداره‌ امور بشر دارد.

    اگر این‌ طرح‌ قابل‌ تغییر می‌بود، می‌بایست‌ به‌ مرور زمان‌ دگرگون‌ شود و دچار تحوّل‌ گردد، نه‌ این‌که‌ از بدو خلقت‌ تا ختم‌ آن‌ یکسان‌ باشد.

    یکسان‌ بودن‌ طرح‌ خداوند برای‌ اداره‌ امور بشر و تغییرناپذیر بودن‌ آن‌ در طول‌ زمان‌، یکی‌ از مسایل‌ مهمی‌ است‌ که‌ در متون‌ دینی‌ به‌ آن‌ اشاره‌ و بلکه‌ تصریح‌ شده‌ است‌.

    امام‌ باقر، علیه‌السلام‌، دراین‌باره‌ می‌فرمایند: والله ما ترک‌ الله أرضاً منذ قبض‌ آدم‌، علیه‌السلام‌، إلاّ و فیها إمام‌ یهتدی‌ به‌ إلی‌ الله و هو حجته‌ علی‌ عباده‌، و لا تبقی‌ الارض‌ بغیر حجه‌ لله علی‌ عباده‌ .

    به‌ خدا سوگند که‌ خدا از زمان‌ رحلت‌ حضرت‌ آدم‌، علیه‌السلام‌، هرگز زمین‌ را بدون‌ امامی‌ که‌ مردم‌ را به‌وسیله‌ او به‌سوی‌ خود هدایت‌ کند، رها نکرده‌ است‌.

    او حجّت‌ خدا است‌ و زمین‌ بدون‌ حجّت‌ نخواهد بود.

    در این‌ حدیث‌ تصریح‌ شده‌ است‌ که‌ از آغاز آفرینش‌، زمین‌ همواره‌ از نعمت‌ وجود امام‌ و حجّت‌ خداوند برخوردار بوده‌ است‌، و در حدیث‌ دیگری‌ از امام‌ صادق‌، علیه‌السلام‌، آمده‌ است‌ آخرین‌ کسی‌ که‌ در زمین‌ به‌ دیار باقی‌ رحلت‌ می‌کند، امام‌ است‌: إنَّ آخر من‌ یموت‌ الاءمام‌.

    از این‌ دو حدیث‌ شریف‌ استفاده‌ می‌شود که‌ بدو و ختم‌ جهان‌ با «امام‌» است‌ و از دیدگاه‌ خداوند، «امامت‌» تنها طرح‌ مفید برای‌ اداره‌ امور جهان‌، از آغاز تا فرجام‌ آن‌ است‌.

    در پاره‌ای‌ از احادیث‌ نیز حقیقت‌ یاد شده‌، به‌صورت‌ کلی‌ آمده‌ است‌، یعنی‌ هرچند اشاره‌ به‌ بدو و ختم‌ عالم‌ نشده‌ است‌، ولی‌ تصریح‌ شده‌ است‌ که‌ زمین‌ در هیچ‌ زمانی‌ بدون‌ حجّت‌ و امام‌ نبوده‌ و نخواهد بود.

    درهمین‌باره‌ «عبدالله خداش‌ بصری‌» می‌گوید: شخصی‌ از امام‌ صادق‌، علیه‌السلام‌، پرسید: تخلواالارض‌ ساعه‌ لایکون‌ فیها إمام‌؟

    آیا زمین‌ لحظه‌ای‌ بدون‌ امام‌ خواهد بود؟

    و امام‌، علیه‌السلام‌، در جواب‌ وی‌ فرمودند: لاتخلوا الارض‌ من‌ الحق‌ .

    زمین‌ از (حجّت‌ بر) حق‌ خالی‌ نخواهد ماند.

    و این‌، یعنی‌ شمول‌ و فراگیری‌ امامت‌ در همه‌ زمانها.

    همچنین‌ آن‌ حضرت‌ در حدیث‌ دیگری‌ بیان‌ فرموده‌اند که‌ جهان‌، با این‌ عمر طولانی‌ خود، حتی‌ یک‌ روز هم‌ بدون‌ امام‌ نخواهد ماند:.

    لاتبقی‌ الارض‌ یوماً واحداً بغیر إمام‌ منّا تفزع‌ إلیه‌ الافمّه‌.

    زمین‌ حتی‌ برای‌ یک‌ روز هم‌ بدون‌ امامی‌ از میان‌ ما که‌ مردم‌ به‌سوی‌ او پناه‌ آوردند، نخواهد ماند.

    گذشته‌ از این‌ که‌ «امامت‌» از جنبه‌ زمانی‌ شمول‌ دارد، از جنبه‌ جمعیتی‌ هم‌ شمول‌ دارد، یعنی‌ اجرای‌ طرح‌ امامت‌ و ارسال‌ هدایت گران‌ الهی‌، متوقف‌ بر وجود جمعیت‌ کثیر نیست‌، بلکه‌ اگر زمین‌ فقط‌ یک‌ نفر ساکن‌ داشته‌ باشد، خداوند متعال‌ برای‌ او «امام‌» خواهد فرستاد تا او را در راه‌ تکامل‌ و انسانیت‌، هدایت‌ و راهبری‌ کند.

    به‌ بیان‌ دیگر، نظریه‌ اسلام‌ در باب‌ جامعه‌ و حکومت‌، نظریه‌ (یک‌ به‌اضافه‌ یک‌) تا به‌ (یک‌ به‌ اضافه‌ بی‌نهایت‌) است‌.

    یعنی‌ اگر جامعه‌ از دو نفر تشکیل‌ شده‌ باشد حتماً یکی‌ از آنان‌ امام‌ است‌.

    این‌ از قوانین‌ حتمی‌ الهی‌ است‌.

    این‌ یکی‌ از تفاوتهای‌ مهم‌ میان‌ طرح‌ امامت‌ و ولایت‌ با طرحهای‌ بشری‌ است‌.

    بخشی‌ از احادیث‌ منقول‌ از امام‌ صادق‌، علیه‌السلام‌، به‌ این‌ جنبه‌ پرداخته‌ است‌ که‌ به‌ برخی‌ از آنها اشاره‌ می‌شود: لو لم‌ یبق‌ فی‌ الارض‌ إلاّ إثنان‌، لکان‌ أحدهما الحجه‌.

    اگر در زمین‌ بیش‌ از دو نفر کسی‌ نمانده‌ باشد، بدون‌ شک‌ یکی‌ از آن‌ دو «حجّت‌ خدا» است‌.

    و همچنین‌ می‌فرمایند: لو لم‌ یکن‌ فی‌الارض‌ إلاّ إثنان‌، لکان‌ الاءمام‌ أحدهما.

    اگر در زمین‌ فقط‌ دو نفر وجود داشته‌ باشند، حتماً یکی‌ از آن‌ دو «امام‌» است‌.

    و در جای‌ دیگری‌ فرموده‌اند: لو کان‌ الناس‌ رجلین‌ لکان‌ أحدهما الاءمام‌.

    اگر جمعیت‌ بشر دونفر باشد، بدون‌ شک‌ یکی‌ از آن‌ دو «امام‌» خواهد بود.

    اینها همه‌ نشان‌ می‌دهد که‌ خداوند متعال‌ حتی‌ یک‌نفر را هم‌ به‌حال‌ خود رها نخواهد کرد و این‌ نشان‌ از نظر لطف‌ و رحمت‌ خداوند بر بشر دارد.

    امام‌ صادق‌، علیه‌السلام‌، دراین‌باره‌ می‌فرمایند: إنَّ الله أجلّ و أعظم‌ من‌ أن‌ یترک‌ الارض‌ بغیر إمام‌ عادل‌.

    شأن‌ خداوند متعال‌ والاتر و بالاتر از آن‌ است‌ که‌ زمین‌ را بدون‌ امام‌ عادل‌ رها سازد.

    خلاصه‌ سخن‌ اینکه‌: اولاً، طرح‌ امامت‌ و ولایت‌، از اصول‌ حیات‌ انسانی‌ است‌ که‌ نه‌ محدودیت‌ زمانی‌ دارد و نه‌ محدودیت‌ جمعیّتی‌، بلکه‌ از نظر زمانی‌ به‌ مجرد پیدایش‌ «اولین‌ حیات‌ انسانی‌» و تا وجود «آخرین‌ حیات‌ انسانی‌»، و از نظر جمعیتی‌ با «کمترین‌ تعداد» ممکن‌ تا «بیشترین‌ تعداد» ممکن‌، اجرا می‌شود.

    و ثانیاً، همین‌ ویژگی‌ یاد شده‌، نشان‌ می‌دهد که‌ این‌ طرح‌ طرحی‌ است‌ تغییرناپذیر که‌ از بدو عالم‌ تا ختم‌ آن‌ ثابت‌ خواهد ماند.

    و ثالثاً، از آنجا که‌ این‌ طرح‌، یک‌ طرح‌ الهی‌ است‌ نه‌ بشری‌، ثبات‌ و تغییرناپذیری‌ آن‌، نشانه‌ ناکارایی‌ آن‌ نیست‌.

    تکاملف در طول‌ زمان‌، از ویژگی‌های‌ انسان‌ و پدیده‌های‌ انسانی‌ و امور غیراصولی‌ است‌.

    به‌همین‌ جهت‌ طرح‌ امامت‌ و ولایت‌، به‌ جهت‌ الهی‌ بودن‌، کامل‌ترین‌ و مترقی‌ترین‌ طرح‌ اداره‌ جهان‌ و تنها راه‌ سعادت‌ بشری‌ است‌.

    1-3 تغییرناپذیری‌ شؤون‌ امامت‌ طرح‌ ولایت‌ و امامت‌ دارای‌ حوزه‌های‌ مختلفی‌ است‌.

    برای‌ این‌ که‌ روشن‌ شود اصل‌ تغییرناپذیری‌ طرح‌ امامت‌ و ولایت‌ به‌چه‌ معنا است‌، لازم‌ است‌ بحث‌ را در حوزه‌های‌ مختلف‌ این‌ طرح‌ مورد بررسی‌ قرار دهیم‌.

    این‌ حوزه‌ها عبارتند از: حوزه‌ قانون‌ و حوزه‌ امام‌.

    الف‌) حوزه‌ قانون‌ قانون‌ مبنای‌ کنشها و واکنشهای‌ بشری‌ و ترسیم‌ کننده‌ راه‌ سعادت‌ آدمی‌ است‌ و به‌همین‌ جهت‌، نقش‌ تعیین‌کننده‌ای‌ در سرنوشت‌ بشر دارد...

    و در این‌ میان‌ آنچه‌ اهمیتی‌ چندبرابر خواهد داشت‌، «منشأ قانون‌» است‌.

    درباره‌ منشأ قانون‌ به‌ دو دیدگاه‌ می‌توان‌ ‌.

    اشاره‌ کرد: یکی‌ دیدگاهی‌ که‌ قانون‌ را متغیّر می‌داند و دیگری‌ دیدگاهی‌ که‌ قانون‌ را ثابت‌ ولایتغیّر می‌داند.

    دیدگاهی‌ که‌ قانون‌ را متغیّر می‌داند، منشأ بشری‌ برای‌ آن‌ قائل‌ است‌ و براین‌ باور است‌ که‌ مشروعیت‌ قوانین‌، به‌ بشری‌ بودن‌ آن‌ است‌ و قانونی‌ که‌ بشر آن‌ را تنظیم‌ نکرده‌ باشد، مشروعیت‌ ندارد.

    از همین‌جا است‌ که‌ نظریه‌ دموکراسی‌ در قانون‌ پیدا می‌شود.

    امّا دیدگاهی‌ که‌ قانون‌ را ثابت‌ و تغییرناپذیر می‌داند، منشأ الهی‌ برای‌ قانون‌ قائل‌ است‌ و براین‌ باور است‌ که‌ مشروعیت‌ قانون‌، به‌ الهی‌ بودن‌ آن‌ است‌ و لذا دراین‌ نظریه‌، قانون‌ طبق‌ خواست‌ مردم‌ تغییر نمی‌کند و حاکم‌ الهی‌ نیز براساس‌ خواست‌ مردم‌ عمل‌ نمی‌کند.

    امام‌ صادق‌، علیه‌السلام‌، در تبیین‌ این‌ دو دیدگاه‌ می‌فرمایند: إنَّ الائمّه‌ فی‌ کتاب‌ الله عزّوجلّ إمامان‌.

    قال‌ الله تبارک‌ و تعالی‌: «وَ جَعَلناهفم‌ أئمَّهً یَهدونَ بفأمرفنا» لا بأمر النّاس‌، یقدمون‌ أمرالله قبل‌ أمرهم‌ و حکم‌ الله قبل‌ حکمهم‌.

    قال‌: «وَ جَعَلناهم‌ أئمَّهً یَدعونَ إلی‌ النّارف» یقدمون‌ أمرهم‌ قبل‌ أمرالله و حکمهم‌ قبل‌ حکم‌ الله و یأخذون‌ بأهوائهم‌ خلاف‌ کتاب‌ الله عزّوجلّ .

    از دیدگاه‌ قرآن‌ پیشوایان‌ دو دسته‌اند: خداوند متعال‌ می‌فرماید: «و ما آنان‌ را پیشوایانی‌ قرار دادیم‌ که‌ مردم‌ را به‌وسیله‌ امر ما هدایت‌ می‌کنند» نه‌ خواست‌ مردم‌؛ فرمان‌ خدا را بر فرمان‌ مردم‌ و حکم‌ خدا را بر حکم‌ مردم‌ مقدم‌ می‌دارند.

    و می‌فرماید: «و ما آنان‌ را پیشوایانی‌ قرار دادیم‌ که‌ مردم‌ را به‌سوی‌ دوزخ‌ فرا می‌خوانند»، فرمان‌ مردم‌ را بر فرمان‌ خدا و حکم‌ مردم‌ را بر حکم‌ خدا مقدم‌ می‌دارند و خواسته‌های‌ هوس‌آلود آنان‌ را ملاک‌ عمل‌ خویش‌ قرار می‌دهند نه‌ کتاب‌ خدا را!!

    در این‌ حدیث‌ شریف‌، بصراحت‌ بیان‌ شده‌ است‌ که‌ پیشوایان‌ نور براساس‌ حکم‌ خداوند متعال‌ عمل‌ می‌کنند، نه‌ خواست‌ مردم‌.

    آن‌چه‌ در توضیح‌ این‌ مطلب‌ می‌توان‌ گفت‌ این‌ است‌ که‌ در اندیشه‌ دینی‌، حکومت‌ تدبیرگر امور مردم‌ است‌، یعنی‌ این‌گونه‌ نیست‌ که‌ حکومت‌ دینی‌ ضد مردم‌ و مخالف‌ سامان‌ امور مردم‌ باشد و فقط‌ برای‌ تأمین‌ منافع‌ خدا یا حاکمان‌ آمده‌ باشد، مأموریت‌ حکومت‌ دینی‌ نیز سامان‌دهی‌ امور مردم‌ است‌.

    منتهی‌ تفاوت‌ اساسی‌ میان‌ حکومت‌ الهی‌ و حکومت‌ طاغوتی‌ در ملاک‌ تدبیرگری‌ است‌.

    حکومت‌ الهی‌ و دینی‌ معتقد است‌ که‌ امور مردم‌ را با «امر مردم‌» (یعنی‌ قانون‌ مردم‌) نمی‌توان‌ سامان‌ داد و باید به‌ قانون‌ الهی‌ عمل‌ کرد ولی‌ حکومت‌های‌ غیرالهی‌ معتقدند که‌ امر مردم‌ را باید با امر مردم‌ (یعنی‌ قانون‌ مردم‌) سامان‌ داد.

    قرآن‌ کریم‌ درباره‌ منشأ قانون‌ می‌فرماید: «إنف الحفکم‌ إلاّ لله» .

    قانونگذاری‌ فقط‌ در شأن‌ خداوند متعال‌ است‌.

    مرحوم‌ علامه‌ طباطبایی‌ در تفسیر این‌ آیه‌ می‌گوید: إنَّ القرآن‌ یری‌ أنَّ الحکم‌ یختص‌ بالله تعالی‌ و لیس‌ لاحد أن‌ یبادر إلی‌ تشریع‌ حکم‌ و وضعه‌ فی‌ المجتمع‌ الانسانی‌ .

    قرآن‌ معتقد است‌ «قانونگذاری‌» مختص‌ خداوند متعال‌ است‌ و هیچ‌یک‌ از بندگان‌ او حق‌ قانونگذاری‌ برای‌ جامعه‌ بشری‌ را ندارد.

    جالب‌ اینجا است‌ که‌ این‌ منطق‌ الهی‌ دقیقاً در راستای‌ حفظ‌ مصالح‌ انسانها است‌ و این‌ از شگفتیهای‌ ادیان‌ الهی‌ است‌.

    تصور دیگران‌ براین‌ است‌ که‌ مصالح‌ انسان‌ در برآورده‌ شدن‌ خواسته‌های‌ او تأمین‌ می‌شود، یعنی‌ اگر خواسته‌های‌ یک‌ انسان‌ برآورده‌ شود، سعادت‌ او تأمین‌ شده‌ و لذا مصلحت‌ او در برآورده‌ شدن‌ خواسته‌های‌ او است‌.

    امّا در اندیشه‌ الهی‌، عمل‌ بر طبق‌ خواست‌ مردم‌ مایه‌ زحمت‌ است‌ نه‌ رحمت‌.

    قرآن‌ کریم‌ دراین‌باره‌ می‌فرماید: وَ اعلَموا أنَّ فیکفم‌ رَسولف اللهف، لَو یفطیعَکفم‌ فی‌ کَثیرف مفنَ الامرف لَعَنفتّفم‌ .

    ای‌ اهل‌ ایمان‌ اگر پیامبر در بسیاری‌ از امور به‌نظر شما عمل‌ می‌کرد، شما خود به‌ زحمت‌ می‌افتادید.

    مرحوم‌ علامه‌ طباطبایی‌ در تفسیر این‌ آیه‌ می‌فرمایند: مضمون‌ این‌ آیه‌ آگاه‌ کردن‌ مؤمنین‌ به‌ این‌ حقیقت‌ است‌ که‌ خداوند متعال‌ آنان‌ را در راه‌ رفشد قرار داده‌ است‌ و به‌همین‌ جهت‌ ایمان‌ را در قلبهایشان‌ زینت‌ داده‌ و محبوب‌ آنان‌ قرار داده‌، و کفر و فسق‌ و سرکشی‌ از فرمان‌ خدا را منفور دل‌ آنها قرار داده‌ است‌، پس‌ بر مؤمنین‌ لازم‌ است‌ فراموش‌ نکنند که‌ در میان‌ آنان‌ پیامبری‌ هست‌ که‌ از جانب‌ خداوند تأیید می‌شود و هرگز به‌جای‌ راه‌ رفشد و سعادت‌، گام‌ در راه‌ تباهی‌ نمی‌گذارد، پس‌ بر آنان‌ است‌ که‌ از فرامین‌ او اطاعت‌ کنند و هرچه‌ را او می‌خواهد آنان‌ نیز بخواهند و هرآنچه‌ را او انتخاب‌ می‌کند برگزینند و اصرار نورزند که‌ او از نظرها و خواسته‌هایشان‌ پیروی‌ کند که‌ اگر چنین‌ کند، مردم‌ خود به‌ زحمت‌ افتاده‌ و نابود می‌شوند.

    فلسفه‌ نظریه‌ دین‌ در این‌ است‌ که‌ از دیدگاه‌ مکاتب‌ آسمانی‌، همواره‌ میان‌ خواست‌ مردم‌ و مصلحت‌ آنان‌ تطابق‌ وجود ندارد و لذا اگر مبنای‌ قانون‌، خواست‌ مردم‌ باشد، مصلحت‌ آنان‌ به‌خطر می‌افتد و اگر مبنای‌ قانون‌، خواست‌ خداوند باشد، قطعاً مصلحت‌ مردم‌ تأمین‌ می‌شود، هرچند خواست‌ و هوس‌ آنان‌ نادیده‌ گرفته‌ شود.

    قرآن‌ کریم‌ درباره‌ اصل‌ عدم‌ تطابق‌ میان‌ خواست‌ و مصلحت‌ مردم‌ می‌فرماید: و عسی‌ أن‌ تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم‌ و عسی‌ أن‌ تحبّوا شیئأ و هو شرّ لکم‌.

    چه‌ بسا اموری‌ را نپسندید ولی‌ خیر شما در آن‌ باشد و چه‌ بسا اموری‌ را بپسندید ولی‌ برای‌ شما زیان‌آور باشد.

    و در ادامه‌ با اشاره‌ به‌ اینکه‌ منشأ این‌ ناهماهنگی‌ نقصان‌ دانش‌ بشر است‌، به‌ علم‌ الهی‌ پرداخته‌ و می‌فرماید: والله یعلم‌ و أنتم‌ لا تعلمون‌ .

    و خدا می‌داند ولی‌ شما ناآگاهید.

    پس‌ عمل‌ کردن‌ به‌ خواسته‌های‌ بشر، سرنوشت‌ او را بشدت‌ تهدید می‌کند، و امّا اگر به‌ فرمان‌ خدا عمل‌ شود و امور مردم‌ براساس‌ قانون‌ الهی‌ تدبیر شود، موجبات‌ ایمنی‌ امور بشر فراهم‌ شده‌ است‌ و اینگونه‌ نیست‌ که‌ فایده‌ این‌ طرح‌ به‌ خدا و یا حاکمان‌ خدایی‌ بازگردد.

    امام‌ علی‌، علیه‌السلام‌، دراین‌باره‌ می‌فرماید: إنّ فی‌ سلطان‌ الله عصمه‌ لامرکم‌ .

    مصونیت‌ و ایمنی‌ امور شما در حاکمیت‌ الهی‌ است‌.

    در این‌ حدیث‌ شریف‌ بخوبی‌ میان‌ حاکمیت‌ الهی‌ و امور مردم‌ تلفیق‌ شده‌ است‌ که‌ محصول‌ آن‌ سامان‌ یافتن‌ امور مردم‌ است‌.

    یعنی‌ اولاً، امور بشر را باید با قوانین‌ الهی‌ تدبیر کرد نه‌ با قوانین‌ بشری‌.

    ثانیاً، محصول‌ تدبیر امور مردم‌ با قوانین‌ الهی‌، سامان‌ یافتن‌ امور خود مردم‌ است‌.

    و ثالثاً، معلوم‌ می‌شود که‌ تدبیر امور مردم‌ با قوانین‌ بشری‌ به‌ سرانجام‌ مطلوب‌ نخواهد رسید.

    به‌همین‌ جهت‌ آن‌ حضرت‌ در حدیثی‌ مردم‌ را به‌ پذیرش‌ اوامر خدا و ولی‌ خدا سفارش‌ کرده‌ و فرموده‌ است‌: سلّموا لامرالله و أمر ولیّه‌ فإنّکم‌ لن‌ تضلّوا مع‌ التسلیم‌ .

    پذیرای‌ فرمان‌ خدا و فرمان‌ ولیّ او باشید که‌ با این‌ تسلیم‌ و پذیرش‌ هرگز گمراه‌ نخواهید شد.

    و دقیقاً برهمین‌ اساس‌ است‌ که‌ در اصل‌ دوم‌ قانون‌ اساسی‌ درباره‌ مسأله‌ حاکمیت‌ و قانون‌ آمده‌ است‌: جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌، نظامی‌ است‌ بر پایه‌ ایمان‌ به‌: 1 ـ خدای‌ یکتا (لا إله‌ إلاّ الله) و اختصاص‌ حاکمیت‌ و تشریع‌ به‌ او و لزوم‌ تسلیم‌ در برابر او.

    2 ـ وحی‌ الهی‌ و نقش‌ بنیادین‌ آن‌ در بیان‌ قوانین‌...

    در این‌ اصل‌ «حاکمیت‌» و «تشریع‌» هر دو از آن‌ خدا دانسته‌ شده‌ و همانطور که‌ در روایات‌ آمده‌ است‌، «تسلیم‌» در برابر آن‌ الزامی‌ شمرده‌ شده‌ است‌.

    یکی‌ از تفاوتهای‌ بنیادین‌ تفکّر اسلامی‌ با تفکّر غربی‌ در مسأله‌ تسلی.

    منابع و مآخذ مهندس‌ بازرگان‌، «خدا و آخرت‌ هدف‌ بعثت‌ انبیاء»، مجله‌ کیان‌، ش‌ 28، ص‌ 51 الغارات‌، ج‌ 1، ص‌ 202؛ بحارالانوار، ج‌ 33، ج‌ 139 و 140.

    سوره‌ انبیاء، آیه‌ 73.

    سوره‌ قصص‌، آیه‌ 41.

    تفسیرالمیزان‌، ج‌ 10، ص‌ 85.

    سوره‌ بقره‌، آیه‌ 216.

    نهج‌البلاغه‌، خطبه‌ 169.

    غررالحکم‌، ح‌ 5606.

يا صاحب زمان ادرکنا سخن از ((مهدي ))(عج), سخن از ((هدايت )) است . سخن از ((غيبت )) ,حديث ((جستجو)) است . سخن از ((انتظار)), روايت ((حرکت و پويايي)) است . سخن از ظهور بحث از اشتياق رهايي است . شوق رهايي ,حرکت مي افريند , و نتيجه جستجو ,حصول هدايت است

بزرگان و دانشمندان شیعه به ویژه صاحبان قلم که درمورد وجود حضرت مهدی کتاب نوشته اند، با بهره گیری از کلمات نورانی و روایات وارده در این باب ، برای شیعه و دوستان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) تکالیف ووظایفی را مقرر داشته اند ، تکالیفی که یک فرد شیعه باید درعصر غیبت نسبت به آنها اهتمام ورزد . البته هر کسی در حد وسع خود اموری را به عنوان وظایف تعیین کرده اند . در این مورد ، بهترین ...

مقدمه : یا صاحب زمان ادرکنا سخن از ((مهدی ))(عج), سخن از ((هدایت )) است . سخن از ((غیبت )) ,حدیث ((جستجو)) است . سخن از ((انتظار)), روایت ((حرکت و پویایی)) است . سخن از ظهور بحث از اشتیاق رهایی است . شوق رهایی ,حرکت می افریند , و نتیجه جستجو ,حصول هدایت است . شیعه بودن با جمود و شکون سازگار نیست.شیعه یعنی پیرو و لازمه پیروی جهت گیری رفتار و روش و شکل گیری سلوک و عمل است . شیعه ...

زندگينامه: نام:همنام پيامبر(محمد) پدرومادر:امام حسن عسکري ونرجس شهرت:مهدي موعود،امام عصر،صاحب الزمان،بقيه الله،قائم،... کفالت پدر:به طورمخفي بسربرد. دوران زندگي:درچهاربخش 1-دروران کودکي درپنج سال تحت سرپرستي پدردرپشت پرده خفاء،تا ازگذنددشمنان کحفوظ

زندگينامه: نام:همنام پيامبر(محمد) پدرومادر:امام حسن عسکري ونرجس شهرت:مهدي موعود،امام عصر،صاحب الزمان،بقيه الله،قائم،... کفالت پدر:به طورمخفي بسربرد. دوران زندگي:درچهاربخش 1-دروران کودکي درپنج سال تحت سرپرستي پدردرپشت پرده خفاء،تا ازگذنددشمنان کحفوظ

مقدمه: سخن گفتن درباره حضرت مهدی (عج)، به نفس کشیدن می ماند که گرچه مکرّر است، امّا برای ادامه حیات ضروری است. درباره زندگانی و غیبت و ظهور امام زمان علیه السلام، کتاب های بسیاری نوشته شده که مشتمل بر هزاران مجلّد است. با اینهمه ناگفته های فراوانی باقی مانده است که بیان و تبیین آنها، تحقیقاتی گسترده تر و تألیفاتی افزون تر می طلبد. علاوه بر اینها، تبلیغاتی اساسی و پیگیر بایسته ...

پیشگفتار» ای غائب از نظر،ای حجت ثانی عشر،ای شب دیجور را ستاره سحر، از منتظران رنجورت دریغ مفرما یک نظر. ای خورشید پرده نشین ،ای کهف حصین،ای دُرّ ثمین، گوشه چشمی بنما به این دلهای غمین. ای ابر فیض بار،ای روح نوبهار،ای زخوان کرمت ماسوا ریزه خوار،ز عاشقان کویت «یک نگاه»دریغ مدار. ای فرزند عسکری،ای سلیل محمدی،ای غریو حیدری،بر منتظران دلسوخته ات زکرم نما نظری. ای پور پیشوای خیبر ...

سرمقاله چشم به راه مهدی (عج)باید الگوی مولا ومقتدای را نیک بشناسد تا در فراز وفرود ایام ، توانایی موضع گیری مناسب را داشته باشد. امروز ملت های عالم می بینند که ظلم واستکبار ، داعیه قدرت منحصره جهانی را دارد وبه بهانه مبارزه با تروریزم ، کثیف ترین جنایات را انجام می دهد وبی منطق ترین تهدیدات را صریحاً وبطور آشکار اعلام می نماید. این جاست که نیاز به یک مصلح جهانی الهی که مأموریت ...

وظايف شيعه در زمان غيبت تعجب نکنيد از اين که مي گويم هر لحظه در انتظارآمدنش باشيم.امام زمان(عج)در نامه ي شريف فرمودند:براي تعجيل در فرج من،زياد دعا کنيد:زيرا فرج من،فرج خودشماست.يعني اگر زياد دعا کرديد،دست کم براي شما گشايش وظهور خواهد شدبراي شما تج

بسم الله الرحمن الرحيم اللهم کن لوليک الحجه بن الحسن صلواتک عليه آبائه في هذه الساعه و في کل ساعه وليا و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلاً و عينا حتي تسکنهارضک طوعاً و تمتعه فيها طويلا. مقدمه : يا صاحب زمان ادرکنا سخن از ((مهدي ))(عج), سخن از ((هدا

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول